بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    62

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: 25 سپتامبر 2025
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,614
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 181
آخرین ویرایش:
فکر کنم چون مری مشکلات روحی وجسمی داشته با جیمز بد رفتار میکرده وجیمز هم شاید بخاطر این رفتار ودور شدن مری از او مری را کشته وبعد پشیمان شده. {ولی اصل ما جرارا خدا می داند:d ;)}
 
امیدوارم تاخیر از جهت بهبودی باشه نه ترس از فروش پایین به علت طوفان پاییزی بازی ها.اصلا به خاطر حال و هوای بازی هم که شده باید تو پاییز بیاد:d
پ.ن:فک نکنم تاخیر خورده باشه و گرنه سایتای سایلنت هیلی زودتر خبرشو میذاشتن.
 
راستی فکر کنم تاریخ عرضه DP تاخیر خورده! چون آمازون که 31 مارچ 2012 رو نشون میده و تو گیم اسپات هم TBA هست! کسی اطلاعات دقیقی داره؟!
گيم اسپات كه الان بري مينويسه كه ماريو هنوز عرضه نشده!!!
اخه گيم اسپات هم سايته؟
پ.ن:فک نکنم تاخیر خورده باشه و گرنه سایتای سایلنت هیلی زودتر خبرشو میذاشتن.
كاملا موافقم,حالا اين گيم اسپات هر چي دلش ميخواد بگه,يگه.
 
سلام
(ببینید معصوم بودن برای لورا یک اصطلاح هست وگرنه عصمت به این معنا است که انسان اصلاً اجازه انجام گناه نداره و نمیتونه گناهی مرتکب بشه در صورتی که لورا میتونه در آینده آلوده به گناه بشه، ولی در این سن یک کودک پاک هست که فکر منحرف و سوئی نسبت به دنیا و افراد پیرامونش نداره )
اگه معیار سنجش ما خدا و دین‌های آسمانی باشه این گفته درسته ولی همه می‌دونیم در این بازی و حتی توی دنیای امروز خدا به اون مفهوم وجود نداره بلکه انسان جای خدا رو گرفته (به قولی اُمانیسم). البته منظور من اینه که این بازی رو باید با فلسفه غالب بر ساخت اون سنجید. پس واژه عصمت یه جورایی مقابل بی‌گناه قرار می‌گیره. اگه یه بچه 5ساله یه مداد رو توی چشم یه بچه دیگه فرو و اون رو کور کنه
چه باید گفت؟
لورا با نفس پاک خودش قابلیت درک تاریکی رو نداره و در دنیای پاک خودش تنها روزنه سیاهی که براش قابل درک هست وجود جیمز ساندرلند هست.پس برای مقابله با این حس بد هر تلاشی میکنه تا جیمز رو ازخودش دور کنه و یا اینکه به اصطلاح جیمز رو به خاطر اعمال بدش تنبیه کنه.پس وقتی لورا در بیمارستان جیمز رو درون یک اتاق زندانی میکنه هیچ درکی از عاقبت دردناکی که در انتظار جیمز هست نداره!
لورا داره از جیمز انتقام می‌گیره. انتقام مری رو. این کاملاً واضح و معلومه. ملاقات و مکالمه جیمز و لورا رو توی کوچه منتهی به پارک بیاد بیارید.
یک موضوع دیگه هم وجود داره و اون اینکه معتقدم لورا یک شخصیت واقعی نیست. من معتقدم مری سه سال پیش نمرده و حتی شاید توسط جیمز کشته نشده. وقتی جیمز می‌فهمه که بیماری مری لاعلاج و در نهایت 3 سال زنده هستش،‌اون رو تو ذهن خودش می‌کشه و ترکش می‌کنه. حالا جیمز به دنیای ذهن مری فراخونده شده و اینجا دنیای ذهن جیمز نیست. لورا هم توسط ذهن مری به عنوان قسمتی از مری که جیمز اون رو دوست نداشته ساخته شده تا خار چشم جیمز باشه.
به نظر من هم آنجلا شخصیت بی گناهی داشت ،
موافقم اگه از دیدگاه انسان‌محوری دیده بشه.
این جا توی امضای آقا علی، والتر هم هست ، شخصیتی که من واقعا عاشقشم ، زیبا ، بی سر و صدا و واقعا مظلوم ، به نظر من بین همه ی بچه های سایلنت هیل والتر از همه بدبخت تر و بی نوا تره من واقعا بخاطرش گریه م می گیره !
این جا رو موافقم. کودکی والتر انقدر بی‌گناه هست که وقتی با والتر بزرگ روبرو میشه اون رو نمی‌شناسه.
برای گرفتن اندينگ UFO هوم كامينگ چيكار بايد كرد و چطور می شد پدر الكس رو نجات داد؟
سوال اولتون رو من نمی‌تونم جواب بدم چون اون رو بازی نکردم اما درباره این 2 سوال
مادر الکس رو نکشید. پدر الکس رو نبخشید. .ویلر رو نجات بدید.
اما در مورد نجات پدر. پدر الکس در هیچ صورتی نجات پیدا نمی کنه و در کل انتخاب شما در مورد نجات یا عدم نجات اون نیست. شما فقط می‌تونید از رفتار اون چشم‌پوشی کنید یا یا نه. در هر صورت اون کشته میشه.
من عاشقشم
ورودتون رو به سایلنت هیل‌مون خوش‌آمد میگم. :welcome:
چیزی که از وقتی سایلنت هیل 2 رو بازی کردم تا الان نتونستم توی جمع طرفداراش بگم!!!
اصلاً سایلنت هیل 2 ( برخلاف تعریفی که تا به حال از داستانش شده) به نظر شخص بنده و با عذر خواهی از طرفدارها، داستانش کلاً از بنیاد خرابه و فوق العاده چیپ و سطحیه!
شما کلاً همه چیز رو زیر سوال بردی.
جناب Angeal راه نجات پدر الکس رو پیدا کردم. شما باید این Arth@s رو بگیرید به جای پدر الکس ببندید تا به جای اون کشته بشه. خودم هم به شخصه کمکت می‌کنم. :d
هههههههههههههیییییییییییی یییییوووووواااااااااااایی یییییییییییییی من!
ها ای که الان وگفتی این یعنی چه؟:-/
بچه های خوب همیشه آرومن، کودک درونشون مرده و اصولاً منزوی هستن و کاری انجام نمیدن، اما بچه های بدجنس کودک درونشون زندست، انرژیک هستند و هیچ قانونی هم نمیشناسن!
انرژیک و پرجنب‌وجوش بودن چه ارتباطی با بدجنس بودن داره؟
=============================================
حالا می‌فهمم اشکان چی می‌گفت. دو روز نبودم ببین چه خبر شده. از نفس افتادم اون که 1ماه نبوده.#:-s
 
خب من نظرم اينه كه (اصلا كي گفت من نظر بدم؟) هر كس گناه كار باشه (هر چند اندك),شهر متناسب با گناه اون شخص براش مجازات هايي مشخص ميكنه و افرادي رو براي مجازات سراغش ميفرسته.مثلا لورا براي جيمز.
اگر هم گناهش خيلي بزرگ باشه شهر كار رو راحت تر ميكنه و كله هرمي رو ميفرسته تا مجازات رو هر چه تر و تميز تر انجام بده!!!
 
سلام
خب من نظرم اينه كه (اصلا كي گفت من نظر بدم؟)
ما میگیم.:d فلسفه ایجاد همچین تاپیک‌هایی اینه که همه نظر بدیم. (البته ضمن احترام به همدیگه با هم بحث کنیم)
راستی فکر کنم تاریخ عرضه DP تاخیر خورده! چون آمازون که 31 مارچ 2012 رو نشون میده و تو گیم اسپات هم TBA هست!
یعنی حدود 5ماه تاخیر؟ یه داستانی هست شایدم سرشون به سنگ خورده می خوان برا PC کار کنند.
 
آره من هم موافقم که جیمز یه روانی بوده ، اگه از دست مری خسته شده بود می تونست ترکش کنه ولی... نکرد اما من می خوام برای جیمز با روشه خودش دلیل تراشی کنم : جیمز ، مری رو کشت چون دوسش داشت ، چرا این حرفو می زنم چون جیمز مهلت داشت که ترکش کنه اما... نکرد چرا نکرد چون دوسش داشت !!!! کشتش چون دوست داشت روحش همیشه به همون زیبایی و سالمی کنارش باشه !
کاملاً درست گفتی! نبود ما رو جبران کردی (دست گلت درد نکنه!) عزیزان مثله اینکه اون گفتگو توی راهروی آخر رو فراموش کردن (من هیچ وقت یادم نمیره و همیشه دلم واسه جیمز میسوزه)! بله جیمز موقعی که مری مریض بوده واسش گل میاره و مری جون هم جیمز رو میشوره میزاره تو آفتاب! و نکته ظریفتر اینکه مری در آخر میگه James... Don't leave me alone و و و... اما جیمز دیگه اونجا نیست! (خب این چی رو میخواد بگه؟) جیمز چقدر روحیه حساسی داشته (آخی! بچم! تفلکی! مادر مرده!) و جیمز چه راحت دلش میشکنه. با چنین روحیه حساسی مطمئناً جیمز نمیتونسته به مری پشت کنه و نمیتونسته رنجش هم ببینه. در نتیجه کار درست رو انجام میده و سایلنت هیل هم غلط کرده که جیمز رو فراخونده.
 
سلام

اگه معیار سنجش ما خدا و دین‌های آسمانی باشه این گفته درسته ولی همه می‌دونیم در این بازی و حتی توی دنیای امروز خدا به اون مفهوم وجود نداره بلکه انسان جای خدا رو گرفته (به قولی اُمانیسم). البته منظور من اینه که این بازی رو باید با فلسفه غالب بر ساخت اون سنجید. پس واژه عصمت یه جورایی مقابل بی‌گناه قرار می‌گیره. اگه یه بچه 5ساله یه مداد رو توی چشم یه بچه دیگه فرو و اون رو کور کنه
چه باید گفت؟

لورا داره از جیمز انتقام می‌گیره. انتقام مری رو. این کاملاً واضح و معلومه. ملاقات و مکالمه جیمز و لورا رو توی کوچه منتهی به پارک بیاد بیارید.
یک موضوع دیگه هم وجود داره و اون اینکه معتقدم لورا یک شخصیت واقعی نیست. من معتقدم مری سه سال پیش نمرده و حتی شاید توسط جیمز کشته نشده. وقتی جیمز می‌فهمه که بیماری مری لاعلاج و در نهایت 3 سال زنده هستش،‌اون رو تو ذهن خودش می‌کشه و ترکش می‌کنه. حالا جیمز به دنیای ذهن مری فراخونده شده و اینجا دنیای ذهن جیمز نیست. لورا هم توسط ذهن مری به عنوان قسمتی از مری که جیمز اون رو دوست نداشته ساخته شده تا خار چشم جیمز باشه.


انرژیک و پرجنب‌وجوش بودن چه ارتباطی با بدجنس بودن داره؟
همون طور که گفتم عصمت فقط یک اصطلاحی بود که من به کار بردم و گرنه لورا معصوم نیست، شما هم بیشتر از موضوع رو گسترده نکن.
ببینید، روایت داستان سایلنت هیل بسیار مبهم هست و طوری هست که هر شخصی میتونه برداشت خودش رو از داستان داشته باشه، نظر شما رو رد نمیکنم، ولی به هر حال نمیتونید بی گناهی جیمز رو یزر سؤال ببرید، چون داستان این رو به ما نشون میده، برداشت شما هم یک جالبه ولی فقط نظر شخصی شماست.

یعنی مطلب من نتونست شما رو توجیه کنه که لورا بدجنس نیست؟ شما خودت رو جای لورا بگذار، یک کودک کم سن و سال که از فردی به هر دلیلی تنفر داشته باشه!چه عکس العملی نشون میدید؟میرید بغلش، یا تردش می‌کنید؟!
امیدوارم تاخیر از جهت بهبودی باشه نه ترس از فروش پایین به علت طوفان پاییزی بازی ها.اصلا به خاطر حال و هوای بازی هم که شده باید تو پاییز بیاد:d
پ.ن:فک نکنم تاخیر خورده باشه و گرنه سایتای سایلنت هیلی زودتر خبرشو میذاشتن.
موافقم، بازی اگر تأخیر بخوره کمپانی ناشر فوراً اعلام میکنه که فعلاً خبری نیست.

بالاخره 37 روزه دیگه یا 5 ماه ؟!!!
راستی این بازی برای x360 آپ جدید هم می خواد !!! :(
چون از تکنولوژی 3D استفاده میکنه بله ولی مطمئن باشید تا موقع عرضه بازی این مشکل کنسول XBOX حل شده.به نظرم بازی هنوز تأخیر نخورده.
در نتیجه کار درست رو انجام میده و سایلنت هیل هم غلط کرده که جیمز رو فراخونده.
چی میگه؟!:-o

خودت هم فهمیدی چی میگی؟!کلاً فکر کنم از فک و فامیلای جیمز باشی که سنگش رو به سینه میزنی نه؟!ضمناً برداشتت صد در صد غلطه چون داستان چیزه دیگه‌ای رو به ما میگه، همونایی که تو پستم بهش اشاره کردم، دیگم حال و حوصله تایپ ندارم!:d
 
آخرین ویرایش:
1- چرا جیمز مری رو طلاق نداد یا برای همیشه ترکش نکرد تا از دستش راحت بشه؟!
2- مری مگه نمیدونست نهایت تا 3 سال دیگه زندست، برای چی تمام این دردها و رنج ها را به جان خرید و دست به خودکشی نزد؟! آیا به نظر شما چیزی به جز امید و عشق به جیمز مانع این کار بود؟!
3- در سراسر دنیا اگر 2 شریک، رفیق و یا نظامی طی هدفی کنار هم باشند، اگر یکی از آنها خسته، مجروح، مریض و... بشه، انسانیت به فرد دیگر حکم میکنه او را تا حد توان حمیت کنه و تنها نزاره! حتی اگر جون خودش به خطر بیافته! آیا جیمز این کار را کرد؟! آیا تا آخرین لحظه به مری دلداری داد و از او حمایت کرد؟!
عرض ادب میکنیم خدمت خفنترین سایلنت هیل بازه ایران!!!
آقا ما تسلیمیم! چرا میزنی؟ :d
ولی جسارتاً باید بگم که: ج1- جیمز عاشق مری هست! حتی اگه فقط از روی غریزه انتخابش کرده باشه چون روحیه حساسی داره (تو پست قبلی ثابتش کردم)
ج2- اون بنده خدا که معلوم نیست چه مریضی گرفته که اینجوری شده (شاید جوزام گرفته :d) اما انقدر ضعیف شده که تو بیمارستان بستری شده و پرستارا ازش نگه داری میکردن و دوست داشته وقته مردن پیش جیمز باشه و چه چیزی بهتر که عشقش (جیمز) اونو راحت کنه و پایان بخش درداش باشه؟
ج3- انصافا جیمز این کارو نکرد؟ باز هم به گفتگوی تو راهروی آخر استناد میکنم، جیمز واسش گل آورده و از لحن صحبت کردن جیمز تو کل بازی میشه سادگی و حساسیت این بشر رو درک کرد. در ضمن یه جایی هست میبینی که همراهت تیر خورده و به داره رنج میکشه و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد و اون دوست داره به دست تو کشته شه تا به خاطر درد و رنج! ببینم اصلاً جیمز مگه چیکار از دستش بر میومد! بابا این بدبخت دکتر که نبوده ولی باز ژورنال پزشکی میشسته میخونده به جای مجله پ و ر ن! (اثبات نمیخواد که! خود شما بهتر میدونی دیگه)

---------- نوشته در 01:37 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:24 PM ارسال شده بود ----------

سلام
جناب Angeal راه نجات پدر الکس رو پیدا کردم. شما باید این Arth@s رو بگیرید به جای پدر الکس ببندید تا به جای اون کشته بشه. خودم هم به شخصه کمکت می‌کنم. :d

ها ای که الان وگفتی این یعنی چه؟:-/

انرژیک و پرجنب‌وجوش بودن چه ارتباطی با بدجنس بودن داره؟
=============================================
حالا می‌فهمم اشکان چی می‌گفت. دو روز نبودم ببین چه خبر شده. از نفس افتادم اون که 1ماه نبوده.#:-s
بابت موضوع اولت دست گلت درد نکنه کلی خر کیف شدم به هر حال هرچی باشه نقش مهمی بهم دادی =))
دوم طولانی شدۀ واژۀ هی وای من (بر گرفته از کارکتر طغرل از شبکه من و تو در برنامه بفرمایید شام بود) :d
سوم، خب لورا همچین کارکتری بازیگوش با جسارت و... که از روی همینا هم اون رفتارها رو تو سایلنت هیل داره و دلیل بر عدم بیگناهی ومعصوم بودنش نمیشه! (البته یه چیزی هم این وسط هستا اونم این که دید شما با دید من نسبت به لورا و کلاً بازی 180 درجه فارنهایت در مبنای کیلومتر به توان گره در بازه درجه فرق میکنه و 97.5% با Loyal عزیزمون موافقم
آخری هم منم الان فهمیدم :))

---------- نوشته در 01:41 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:37 PM ارسال شده بود ----------


چی میگه؟!:-o

خودت هم فهمیدی چی میگی؟!کلاً فکر کنم از فک و فامیلای جیمز باشی که سنگش رو به سینه میزنی نه؟!ضمناً برداشتت صد در صد غلطه چون داستان چیزه دیگه‌ای رو به ما میگه، همونایی که تو پستم بهش اشاره کردم، دیگم حال و حوصله تایپ ندارم!:d
نه امضاء قشنگ! اشتب کردی! من مغزه مریضه جیمزم b-) (من کاملاً این بشر رو درک میکنم، قبلاً هم گفتم، چون دقیقاً جاش بودم)

---------- نوشته در 01:53 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:41 PM ارسال شده بود ----------

واي,تو به سايلنت هيل توهين كردي!!!:-o
خدا كنه خودت بري تو سايلنت هيل تا يه كم حالت جا بياد:d
از اونجایی که من به خود خندیدن آموخته ام، این سایلنت هیل بهترین جا واسه منه. بله! به خود خندیدن!!! (پیش نیاز درک این حرف یه کم آشنایی با فلسفه نیچه رو میطلبه، دست کم نگیرش ای کاربر متخلف!!!) :d
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or