بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    54

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,612
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 173
آخرین ویرایش:
سلام
من کله هرمی از 100 کیلومتری تشخیص میدم از همین مدل دست گرفتن شمشیر گرفتنش و شکلش معلومه
راستی اینی.ه دست کله هرمیه اسمش چیه ؟ ( حالا من گفتم شمشیر :))
:d
great%20knife.jpg
knife.jpg
 
سلام
خب اینم از نظرسنجی بعدی. با تشکر از مسئولین مربوطه.
پیرو پست #13489 فکر می‌کنم بیشتر دوستان شماره‌ی دوم رو هم بازی کرده باشند. پس باز هم همینجوری الکی یه توضیح کوتاه در موردش میدم که دوباره نگن کسی چیزی نگفت. :d
شماره دوم 6 پایان به همراه یه پایان مربوط به سناریوی فرعی که احتمالاً مجموعش میشه 7تا.
ترتیب قرار دادن پایان‌ها رو هم مطابق با silenthillmemories در نظر گرفتیم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
*بنده عاجزم از درآوردن لحن مری موقع خوندن این نامه لطف کنید خودتون از قوه ی تخیلتون استفاده کنید :d*
مری :
در رویاهای ناآرامم من آن شهر را میبینم . سایلنت هیل

تو قول دادی تا باز هم من رو اونجا ببری ولی هیچ وقت این کار رو نکردی.
من الان اونجا تنهام ... توی مکان مخصوصمون... منتظر تو ... منتظرت تا برای دیدنم بیای ... ولی تو هیچ وقت نخواهی اومد .
پس انتظار میکشم . پیچیده توی پیله ی تنهائی و درد . من میدونم که کار وحشتناکی در حقت کردم . کاری که هیچ وقت من رو به خاطرش نخواهی بخشید. آرزومه که میتونستم تغییرش بدم، ولی نمیتونم .
اینجا با احساسی توام با زشتی و بدبختی دراز کشیده ام و انتظا تو رو میکشم . هر روز به ترک های روی دیوار اتاقم خیره میشم و به تنها چیزی که میتونم فکر کنم این هست که چقدر همه ی این داستان ناعادلانه است.
دکتر امروز اومد. گفت که میتونم برای یه مدت کوتاه برم خونه. فکر نکنم به این معنی باشه که دارم بهتر میشم معنیش اینه که احتمالا این آخرین شانسم هست. فکر کنم منظورم رو میفهمی ... اگر چه ... خوشحالم که دارم میام خونه . دلم خیلی برای تو تنگ شده. اما من میترسم جیمز . میترسم که تو واقعا دلت نخواهد من برگردم خونه. هر وقت به دیدنم میای ، میتونم بگم که این موضوع چقدر برای تو سخته. نمیدونم که ازم متنفری یا دلت برام میسوزه یا فقط حالت رو بهم میزنم. من در این مورد متاسفم. زمانی که اولین بار فهمیدم که دارم میمیرم نمیخواستم این موضوع رو بپذیرم.
تمام این مدت من خیلی عصبانی بودم. همه ی کسائی رو که دوست داشتم عذاب دادم ، مخصوصا تو رو جیمز ... به همین خاطر هست که اگر ازم متنفر باشی درک میکنم . میخوام این رو بدونی جیمز ... همیشه عاشقت خواهم بود. اگر چه زندگی مشترکمون اینطور به پایان رسید ، باز هم با دنیا عوضش نمیکردم .
ما سال های فوف العاده ای کنار هم داشتیم.
خب این نامه خیلی بیراهه رفت ... پس ازت خداحافظی میکنم.
من به پرستار گفتم که این نامه رو بعد از رفتن من بهت بده. این به این معنی هست که اگر داری این نامه رو میخونی من مرده ام.
نمیتونم بهت بگم من رو به خاطرت بسپار . ولی تحمل این رو هم ندارم که فراموشم کنی.
این سال‌های اخیر که من مریض بودم خیلی متاسفم برای کاری که با تو کردم . با ما کردم. تو خیلی چیزها به من دادی که من نتونستم حتی کوچکترینش رو جبران کنم . برای همین هست که میخوام حالا دیگه برای خودت زندگی کنی حالا کاری رو بکن که بهترین هست برات ...
جیمز ،
جیمز ، تو باعث شادی من بودی ...
leave.jpg


محمدمهدی حاجی اسماعیلی عزیز (جناب Nemesis ) به این پایان لقب پایان مجازات دادند. خیلی هم بیراه نیست.
جیمز به دنبال لورا میره پی سرنوشتش. این بچه تو همین چند دقیقه‌ای که تو بازی باهاش بودیم جون به‌لب‌مون کرد. حالا یه عمر بودن در کنارش؟ واویلا.
مخصوصاً که حالا میدونه چی به سر مری اومده.
maria.jpg


پایان عشقولانه؟ شاید. اما چیزی که مشخصه اینه که این پایان نقطه‌ی مقابل پایان قبلی به حساب میاد.
هر چند ماریا هم همون دم حجله با چندتا سرفه ملیح، گوشی رو میده دست جیمز که حواسش باشه.
in%20water.jpg


اگه واقعاً می‌خواهید دوباره با مری باشید، باید بمیرید. اما ممکنه محل اقامت‌تون تو اون دنیا با مری یکی نباشه.
rebirth.jpg


اگه دست من بود این پایان رو هم به بخش فان‌اندینگ منتقل می‌کردم.
یعنی چی؟! این همه راه رو اومدیم با این تصور که مری مرده و باید دنبال قاتل بروس‌لی تو خودمون بگردیم. حالا...
میشه این پایان رو خاطرات شکسته‌ی شماره 2 لقب داد.
dog.jpg


بعد از کلی دویدن دنبال هیچی، تازه بفهمیم بازیچه‌ی یه سگ بودیم! چه حسی داره؟ میشه سرمون رو بکبونیم تو دیوار!
ولی اشتباه نکنید. ممکنه این پایان تو رده‌ی فان طبقه‌بندی بشه اما خیلی خیلی (تاکید می‌کنم خیلی خیلی) از پایان قبلی قابل قبول‌تر و منطقی‌تر و بامعنی‌تره.
ufo.jpg


آیا شما یک روان‌پریش سایلنت هیل‌زده هستید؟ آیا باز هم دل‌تون یوفو می‌خواد؟ دل‌تون برای ملاقات با فضایی‌ها اون هم در شهر زیبای سایلنت هیل تنگ شده؟
جای درستی اومدید. مخصوصاً اگه دل‌تون برای ...
سایلنت هیل براتون یه سورپرایز داره.
193


برخی خیلی کباب دوست دارن برخی حواشی و مخلفات کباب رو خیلی بیشتر.
همونطور که تو دنیای خودمون افرادی هستند که حواشی کباب رو بیشتر از خود کباب دوست دارند، ممکنه افرادی هم باشند که حواشی سناریو رو به اصل سناریو ترجیح بدن.
ماریا در سکانس نهایی سناریوی فرعی یا Born From A Wish به خاطر همین افراد خودکشی نکرد. وگرنه جیمز بهانه بود.
=====================================================
پ.ن: فهرست نظرسنجی در کلوب هم بروزرسانی شد.
 
آخرین ویرایش:
به سلامتی به عنوان اولین نفر رأی دادم ...
باشد که رستگار شوم !!!!

==================
جالبه ها هروقت بهم الهام میشه میام فروم می بینم نظر سنجی عوض شده !!!
 
سلام

آمین!:d

حالا چرا In Water؟
چراشو باید اون لحظه ای که این پایان رو می گرفتم ازم می پرسیدی ...
دقیقا اون پایان رو زمانی گرفتم که اومده بودم مرخصی از خدمت ...
سیستم قبل از خدمتم کشش بازی رو نمی داد ولی داداشم تو دوره خدمت سیستم پنتیوم 4 گرفته بود با گرافیک Ati 7000 ...
اونموقع تونستم بازیش کنم و توی یه شب تاریک ...
تنهایی
تو یه اتاق خلوت ...
این پایان رو گرفتم و هیچوقت یادم نمی ره چقدر متاثر شدم از این پایان ...
حسش گفتنی نیست اخوی باید با تک تک اجزاء بدنت حسش کنی ( که میدونم حسش کردی ) ...
=================
یه خاطره از خدمت بگم براتون ...
سال 83 خدمت بودم و سایلنت هیل 2 رو نتونسته بودم بازی کنم ...
سی دیش رو خریده بودم اما چون سیستمم کشش نداشت گذاشته بودم سر فرصت ...
عازم خدمت بودم که دیدم سایلنت هیل 3 هم اومد تو بازار . اینقدر داغون بودم که نتونسته بودم بازیش کنم ...
یه روز که تو تهران سی دیش رو دم بازار رضا اما نمی تونستم ببرم پادگان واسه همین قاچاقی بردم تو پادگان و دادم به سرگروهبان کادرمون برام نگه داره و وقتی داشتم می رفتم خونه واسه مرخصی سی دی هاش رو بردم اصفهان ...
گفتم یه روز یه سیستم خوب می خرم و بازیش می کنم ...
آخرای خدمتم بود که توی روزنامه ـ اگه اشتباه نکنم ضمیمه جام جم بود ـ دیدم تحلیل بازی جدید سایلنت هیل 4 رو زده بود ...
یه آهی از نا امیدی کشیدم و گفتم آخه الان چه وقت خدمت رفتن بود !!!؟
و بعد از اینکه سی دی هاش اومد گرفتم و بردم تو انباری خونه که بعدا سر فرصت بازی کنم و البته بالاخره بعد از اومدن یه دوره مرخصی سایلنت هیل 2 رو تموم کردم و بعد از خدمت هم ترتیب شماره 3 و 4 رو دادم ...
یادش بخیر ...
چند بار هم اول صبح که از خواب با زور لگد بیدارمون می کردن تو زمستون ( لویزان خدمت می کردم ) وقتی می اومدیم بیرون ، هوا مه گرفته بود دم صبح وقتی پادگان خلوت و با اون مه می دیدم احساس می کردم تو سایلنت هیلم !!! ( یادش بخیر به خودم می گفتم حتما فرمانده گروهانمون هم یکی از باس های سایلنت هیله !!! )
 
آخرین ویرایش:
سلام
چراشو باید اون لحظه ای که این پایان رو می گرفتم ازم می پرسیدی ...
دقیقا اون پایان رو زمانی گرفتم که اومده بودم مرخصی از خدمت ...
سیستم قبل از خدمتم کشش بازی رو نمی داد ولی داداشم تو دوره خدمت سیستم پنتیوم 4 گرفته بود با گرافیک Ati 7000 ...
اونموقع تونستم بازیش کنم و توی یه شب تاریک ...
تنهایی
تو یه اتاق خلوت ...
این پایان رو گرفتم و هیچوقت یادم نمی ره چقدر متاثر شدم از این پایان ...
حسش گفتنی نیست اخوی باید با تک تک اجزاء بدنت حسش کنی ( که میدونم حسش کردی ) ...
اینو قبلاً همین چند صفحه قبل گذاشته بودم. به خاطر اینکه تایید کنم حسش کردم، دوباره قرار میدم.
یه خاطره از خدمت بگم براتون ...
سال 83 خدمت بودم و سایلنت هیل 2 رو نتونسته بودم بازی کنم ...
سی دیش رو خریده بودم اما چون سیستمم کشش نداشت گذاشته بودم سر فرصت ...
عازم خدمت بودم که دیدم سایلنت هیل 3 هم اومد تو بازار . اینقدر داغون بودم که نتونسته بودم بازیش کنم ...
یه روز که تو تهران سی دیش رو دم بازار رضا اما نمی تونستم ببرم پادگان واسه همین قاچاقی بردم تو پادگان و دادم به سرگروهبان کادرمون برام نگه داره و وقتی داشتم می رفتم خونه واسه مرخصی سی دی هاش رو بردم اصفهان ...
گفتم یه روز یه سیستم خوب می خرم و بازیش می کنم ...
آخرای خدمتم بود که توی روزنامه ـ اگه اشتباه نکنم ضمیمه جام جم بود ـ دیدم تحلیل بازی جدید سایلنت هیل 4 رو زده بود ...
یه آهی از نا امیدی کشیدم و گفتم آخه الان چه وقت خدمت رفتن بود !!!؟
و بعد از اینکه سی دی هاش اومد گرفتم و بردم تو انباری خونه که بعدا سر فرصت بازی کنم و البته بالاخره بعد از اومدن یه دوره مرخصی سایلنت هیل 2 رو تموم کردم و بعد از خدمت هم ترتیب شماره 3 و 4 رو دادم ...
یادش بخیر ...
چند بار هم اول صبح که از خواب با زور لگد بیدارمون می کردن تو زمستون ( لویزان خدمت می کردم ) وقتی می اومدیم بیرون ، هوا مه گرفته بود دم صبح وقتی پادگان خلوت و با اون مه می دیدم احساس می کردم تو سایلنت هیلم !!! ( یادش بخیر به خودم می گفتم حتما فرمانده گروهانمون هم یکی از باس های سایلنت هیله !!! )
اتفاقاً لباس جیمز بی‌شباهت به لباس نظامی نیست.
 
سلام
@shm744
تقدیم به آقا شهام گل جهت تجدید خاطرات:d
نقد Silent Hill 4: The Room به قلم «سید طه رسولی» که در هفته‌نامه‌ی کلیک ضمیمه‌ی یک‌شنبه‌های روزنامه جام‌جم در شماره‌ی 13، به تاریخ 1 شهریور 1383 صفحه 14 منتشر شده.
 
سلام
@shm744
تقدیم به آقا شهام گل جهت تجدید خاطرات:d
نقد Silent Hill 4: The Room به قلم «سید طه رسولی» که در هفته‌نامه‌ی کلیک ضمیمه‌ی یک‌شنبه‌های روزنامه جام‌جم در شماره‌ی 13، به تاریخ 1 شهریور 1383 صفحه 14 منتشر شده.
:(( نکن برادر نکن ...
دل مارو خون نکن ...
 
سلام
خب اینم از نظرسنجی بعدی. با تشکر از مسئولین مربوطه.
پیرو پست #13489 فکر می‌کنم بیشتر دوستان شماره‌ی دوم رو هم بازی کرده باشند. پس باز هم همینجوری الکی یه توضیح کوتاه در موردش میدم که دوباره نگن کسی چیزی نگفت. :d
شماره دوم 6 پایان به همراه یه پایان مربوط به سناریوی فرعی که احتمالاً مجموعش میشه 7تا.
ترتیب قرار دادن پایان‌ها رو هم مطابق با silenthillmemories در نظر گرفتیم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------

leave.jpg


محمدمهدی حاجی اسماعیلی عزیز (جناب Nemesis ) به این پایان لقب پایان مجازات دادند. خیلی هم بیراه نیست.
جیمز به دنبال لورا میره پی سرنوشتش. این بچه تو همین چند دقیقه‌ای که تو بازی باهاش بودیم جون به‌لب‌مون کرد. حالا یه عمر بودن در کنارش؟ واویلا.
مخصوصاً که حالا میدونه چی به سر مری اومده.
maria.jpg


پایان عشقولانه؟ شاید. اما چیزی که مشخصه اینه که این پایان نقطه‌ی مقابل پایان قبلی به حساب میاد.
هر چند ماریا هم همون دم حجله با چندتا سرفه ملیح، گوشی رو میده دست جیمز که حواسش باشه.
in%20water.jpg


اگه واقعاً می‌خواهید دوباره با مری باشید، باید بمیرید. اما ممکنه محل اقامت‌تون تو اون دنیا با مری یکی نباشه.
rebirth.jpg


اگه دست من بود این پایان رو هم به بخش فان‌اندینگ منتقل می‌کردم.
یعنی چی؟! این همه راه رو اومدیم با این تصور که مری مرده و باید دنبال قاتل بروس‌لی تو خودمون بگردیم. حالا...
میشه این پایان رو خاطرات شکسته‌ی شماره 2 لقب داد.
dog.jpg


بعد از کلی دویدن دنبال هیچی، تازه بفهمیم بازیچه‌ی یه سگ بودیم! چه حسی داره؟ میشه سرمون رو بکبونیم تو دیوار.
ولی اشتباه نکنید. ممکنه این پایان تو رده‌ی فان طبقه‌بندی بشه اما خیلی خیلی (تاکید می‌کنم خیلی خیلی) از پایان قبی قابل قبول‌تر و منطقی‌تر و بامعنی‌تره.
ufo.jpg


آیا شما یک روان‌پریش سایلنت هیل‌زده هستید؟ آیا باز هم دل‌تون یوفو می‌خواد؟ دل‌تون برای ملاقات با فضایی‌ها اون هم در شهر زیبای سایلنت هیل تنگ شده؟
جای درستی اومدید. مخصوصاً اگه دل‌تون برای ...
سایلنت هیل براتون یه سورپرایز داره.
193


برخی خیلی کباب دوست دارن برخی حواشی و مخلفات کباب رو خیلی بیشتر.
همونطور که تو دنیای خودمون افرادی هستند که حواشی کباب رو بیشتر از خود کباب دوست دارند، ممکنه افرادی هم باشند که حواشی سناریو رو به اصل سناریو ترجیح بدن.
ماریا در سکانس نهایی سناریوی فرعی یا Born From A Wish به خاطر همین افراد خودکشی نکرد. وگرنه جیمز بهانه بود.
=====================================================
پ.ن: فهرست نظرسنجی در کلوب هم بروزرسانی شد.

تئوري من در مورد انديگ ها اينطوره
به نظر من انديگ leave پايان خوب قضيه باشه ببينيد لورا توي بازي خيلي از واقعيت ها رو به جيمز نشون داد همونطور كه سر هرمي بسياري از واقعيت ها رو جلوي چشم جيمز آورد خروج جيمز به همراه لورا مي تونه به معناي اين باشه كه جيمز با پذيرش حقيقت شهر رو ترك كرد
انديگ ماريا به نظرم انديگ مجازات بازيه در آخر بازي بعد از كشتن ماري جيمز با ماريا شهر رو ترك مي كنه ولي وقتي مي خوان از شهر خارج بشن ماريا شروع به سرفه كردن مي كنه ماريا نمادي عكس سر هرمي داشت تو بازي شخصي كه شباهت باورنكردني به ماري همسر جيمز داشت و فقط يه مقدار سكسي تر بود ماريا يكي از افرادي بود كه وجود خارجي نداشت چندين بار توسط سر هرمي كشته شد ولي بار ديگه ما اونو ديديم خروج جيمز به همراه ماريا مي تونه نماد از روي برگردوندن از حقيقت براي جيمز باشه و اون سرفه ها نشان اينكه روز از نو روزي از نو
پايان in water شايد معقولانه ترين پايان براي بازي و شايد پايان اصلي بازي جيمز كه آخر كار واقعيت رو مي فهمه و اونو قبول مي كنه مي بينه كه نمي تونه بدون ماري زندگي كنه دست به خود كشي مي زنه تا بلكه دوباره ماري رو جاي ديگه ملاقات كنه
در مورد پايان هاي ديگه هم نظري ندارم
 
سلام
تئوري من در مورد انديگ ها اينطوره
به نظر من انديگ leave پايان خوب قضيه باشه ببينيد لورا توي بازي خيلي از واقعيت ها رو به جيمز نشون داد همونطور كه سر هرمي بسياري از واقعيت ها رو جلوي چشم جيمز آورد خروج جيمز به همراه لورا مي تونه به معناي اين باشه كه جيمز با پذيرش حقيقت شهر رو ترك كرد
انديگ ماريا به نظرم انديگ مجازات بازيه در آخر بازي بعد از كشتن ماري جيمز با ماريا شهر رو ترك مي كنه ولي وقتي مي خوان از شهر خارج بشن ماريا شروع به سرفه كردن مي كنه ماريا نمادي عكس سر هرمي داشت تو بازي شخصي كه شباهت باورنكردني به ماري همسر جيمز داشت و فقط يه مقدار سكسي تر بود ماريا يكي از افرادي بود كه وجود خارجي نداشت چندين بار توسط سر هرمي كشته شد ولي بار ديگه ما اونو ديديم خروج جيمز به همراه ماريا مي تونه نماد از روي برگردوندن از حقيقت براي جيمز باشه و اون سرفه ها نشان اينكه روز از نو روزي از نو
پايان in water شايد معقولانه ترين پايان براي بازي و شايد پايان اصلي بازي جيمز كه آخر كار واقعيت رو مي فهمه و اونو قبول مي كنه مي بينه كه نمي تونه بدون ماري زندگي كنه دست به خود كشي مي زنه تا بلكه دوباره ماري رو جاي ديگه ملاقات كنه
در مورد پايان هاي ديگه هم نظري ندارم
خوب یا بد برای کی؟ ما یا جیمز؟ سوال اصلی میتونه این باشه.
البته در مورد کلیات ترجیح میدم قضاوت نکنم.
جیمز در کل بعد از دیدن اون نوار ویدیو و ملاقات نهایی با سرهرمی‌ها،‌ کاملاً دوزاریش افتاده. حقیقت رو پیدا کرده حالا اینکه چجوری باهاش کنار میاد،‌ پایان‌های بازی این موضوع رو نشون میدن.
In Water ممکنه منصفانه باشه اما معقولانه رو چندان موافق نیستم. مضمون اون پیام تو Neely's Bar هم به صراحت داره به همین موضوع اشاره می‌کنه.
,If you really want to SEE Mary
.you should just DIE
But you might be heading to
.a different place than MARY, James
دست‌خطش قابل تطابق هست یا نه نمی‌دونم اما باید مری اون رو نوشته باشه. به هر حال پیامش اینه که جیمز حتی اگه واقعاً بخواد هم حتی با مرگ نمیتونه مری رو ببینه.
این خواستن یا نخواستن، جیمز رو بر سر دوراهی قرار میده که انتخاب هر کدوم تاثیری تو شرایطش نداره. آخرش خودخواهیه. چه مرگ به خاطر بودن با مری رو انتخاب کنه و چه زنده موندن بدون مری رو.
نظر بنده اینه که جیمز (در واقع ما) 4 انتخاب داریم:
1- رفتن دنبال قسمتی از مری که اونو می‌پسنده با پایان Maria
2- رفتن دنبال قسمتی از مری که اونو نمی‌پسنده و آزارش میده با پایان Leave
3- رفتن دنبال وجود مری منتها نری مری سابق بلکه اونی که الان می‌شناسه: مری مرده و دلگیر از جیمز با پایان In Water.
4- رفتن دنبال مری که قبلاً می‌شناخته و احیای خاطرات سابقش با مری با پایان Rebirth.
 
سلام

خوب یا بد برای کی؟ ما یا جیمز؟ سوال اصلی میتونه این باشه.
البته در مورد کلیات ترجیح میدم قضاوت نکنم.
جیمز در کل بعد از دیدن اون نوار ویدیو و ملاقات نهایی با سرهرمی‌ها،‌ کاملاً دوزاریش افتاده. حقیقت رو پیدا کرده حالا اینکه چجوری باهاش کنار میاد،‌ پایان‌های بازی این موضوع رو نشون میدن.
In Water ممکنه منصفانه باشه اما معقولانه رو چندان موافق نیستم. مضمون اون پیام تو Neely's Bar هم به صراحت داره به همین موضوع اشاره می‌کنه.

دست‌خطش قابل تطابق هست یا نه نمی‌دونم اما باید مری اون رو نوشته باشه. به هر حال پیامش اینه که جیمز حتی اگه واقعاً بخواد هم حتی با مرگ نمیتونه مری رو ببینه.
این خواستن یا نخواستن، جیمز رو بر سر دوراهی قرار میده که انتخاب هر کدوم تاثیری تو شرایطش نداره. آخرش خودخواهیه. چه مرگ به خاطر بودن با مری رو انتخاب کنه و چه زنده موندن بدون مری رو.
نظر بنده اینه که جیمز (در واقع ما) 4 انتخاب داریم:
1- رفتن دنبال قسمتی از مری که اونو می‌پسنده با پایان Maria
2- رفتن دنبال قسمتی از مری که اونو نمی‌پسنده و آزارش میده با پایان Leave
3- رفتن دنبال وجود مری منتها نری مری سابق بلکه اونی که الان می‌شناسه: مری مرده و دلگیر از جیمز با پایان In Water.
4- رفتن دنبال مری که قبلاً می‌شناخته و احیای خاطرات سابقش با مری با پایان Rebirth.
به نظر من فهمیدن واقعیت با قبول واقعیت تفاوت زیادی داره
این پایان بازی که مشخص می کنه آیا جیمز واقعیت رو قبول کرده یا نه
در هر صورت نظر شما هم همیشه برای ما قابل احترام بوده ولی نمیشه قطعی در مورد چیزی صحبت کرد
 
سلام
به نظر من فهمیدن واقعیت با قبول واقعیت تفاوت زیادی داره
این پایان بازی که مشخص می کنه آیا جیمز واقعیت رو قبول کرده یا نه
در هر صورت نظر شما هم همیشه برای ما قابل احترام بوده ولی نمیشه قطعی در مورد چیزی صحبت کرد
100%
اصل عدم قطعیت هم یعنی همین. هیچ چیز قطعی نیست جز همین اصل.
منم این موضوع رو قبول دارم که فهمیدن یک موضوع با درکش و قبول کردنش فرق دار و بهش هم اشاره کردم.
در این مورد اختلافی نداریم.
اختلاف نظرمون اونجاست که تو کدوم پایان، جیمز قبول کرده و تو کدوم پایان هنوز خر خودش رو سواره.
محمد‌جان بدم نمیاد سر این موضوع بیشتر بحث کنیم. :bighug:
======================================================
همین‌جا یه موضوع رو بگم.
اینکه با هم اختلاف نظر داشته باشیم نه تنها طبیعیه بلکه خیلی هم خوبه. مگه میشه زیر پهنه آسمون 2تا آدم پیدا کرد که تو همه‌چیز یکسان فکر کنند.
مهم اینه که در مورد این اختلاف نظر خیلی دوستانه بحث بشه.
منم روی همین اصل نظرم رو میگم. ممکنه این نظر همسو با نظر بعضی دوستان باشه و با نظر دوستان دیگه غیرهمسو.
======================================================
بضاعت اینجانب !!!
v9s2_silent_hill.jpg
2تا سوال برام پیش اومد:
1- این که الان وگفتی کل‌کل بید؟
2- چرا همه‌ی پارتیشن‌هات Share بید؟
:d/:)
 
2تا سوال برام پیش اومد:
1- این که الان وگفتی کل‌کل بید؟
2- چرا همه‌ی پارتیشن‌هات Share بید؟
:d/:)

1ـ کل کل نبید !!! بلکه این می تونه کل کل بیده باشه !!! ( اشاره مشخص به ظرفیت درایو ها !!! )
kjji_hdd.png
2ـ واسه اینکه من تغذیه کننده دو سه تاخونه هستم درمورد اطلاعات !!!؟!!!!؟!!!؟؟!!!؟!؟!!
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or