بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    41

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمز ساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش، مری شپرد-ساندرلند، عازم شهر سایلنت هیل می‌شود. مری سه سال پیش بر اثر بیماری لاعلاجی درگذشته بود. در نامه ادعا شده بود که مری در «مکان مخصوصشان» در انتظار اوست. این موضوع جیمز را دچار سردرگمی می‌کند، زیرا به باور او، کل شهر برای آن‌ها «مکان مخصوص» محسوب می‌شد. با وجود تردید در اصالت نامه و اینکه آیا واقعاً توسط مری نوشته شده است یا خیر، جیمز تصمیم می‌گیرد به جستجوی او در شهر بپردازد. پس از خروج از Observation Deck و طی مسیری طولانی، جیمز به گورستانی می‌رسد. در آنجا با زنی جوان و مضطرب به نام آنجلا اوروسکو مواجه می‌شود که او نیز در جستجوی مادرش است. جیمز از آنجلا درخواست راهنمایی می‌کند و آنجلا مسیری را به او نشان می‌دهد؛ با این حال، به جیمز هشدار می‌دهد که شهر ممکن است خطرناک باشد. جیمز با بی‌اعتنایی به هشدارهای او، میگوید که خطرات شهر برایش اهمیتی ندارد و مصمم به یافتن فرد گمشده‌اش است. پیش از آنکه جیمز به مسیر خود ادامه دهد، هر دو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد، متوجه دگرگونی شهر نسبت به آخرین بازدیدشان در چند سال گذشته می‌شود. علاوه بر مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته، سایلنت هیل به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است. موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر لحظه امکان حمله آن‌ها به جیمز وجود دارد. جیمز در حین کاوش در شهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطرات او و مری از بازدیدشان از پارک رزواتر را زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوصشان»، جیمز به سمت آنجا حرکت می‌کند، اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود شده است. در هنگام عبور از مجتمع آپارتمانی وودساید، جیمز با دختربچه‌ای مواجه می‌شود که مانع پیشروی او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی روبرو می‌گردد که از مشاهده جسدی دچار وحشت شده است. جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی با کلاهی هرمی شکل مواجه می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان بلو کریک می‌شود و در اینجا برای اولین بار وارد دنیایی دیگر می‌گردد. در یکی از اتاق‌ها، جیمز آنجلا را در حالی که افسرده در مقابل یک آینه بزرگ ایستاده و چاقویی در دست دارد، می‌یابد. به نظر می‌رسد که او به خودکشی فکر می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را از این کار منصرف کرده و راه دیگری را به او نشان دهد، اما آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها مستحق مرگ هستند. هنگامی که جیمز اظهار می‌دارد که او مانند آنجلا نیست، آنجلا از او می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند. جیمز با نشان دادن عکس مری، از آنجلا می‌پرسد که آیا او را دیده است یا خیر. پس از آنکه جیمز به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش درگذشته است، آنجلا دچار ناراحتی و آشفتگی می‌شود و اظهار می‌دارد که می‌خواهد به جستجوی مادرش ادامه دهد. آنجلا از جیمز درخواست می‌کند که چاقویش را از او بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد، هراس دارد. با این حال، به طور ناخواسته، هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند، آنجلا واکنشی از روی ترس نشان داده و او را تهدید می‌کند و در حالی که وحشت‌زده شده است، از آنجا می‌گریزد. در نهایت، جیمز موفق به خروج از آپارتمان شده و دوباره وارد شهر می‌شود. تغییرات اعمال شده برای رسمی‌تر شدن متن: استفاده از افعال و عبارات رسمی‌تر: به جای «وقتی جیمز به سایلنت هیل می‌رسد» از «هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد»، به جای «متوجه می‌شود» از «متوجه دگرگونی ... می‌شود»، به جای «روبرو می‌شود» از «مواجه می‌شود» و به جای «می‌گوید» از «اظهار می‌دارد» استفاده شده است. استفاده از واژگان ادبی‌تر: به جای «مه مرموزی که همه جا را پوشانده» از «مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته»، به جای «خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است» از «به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است» و به جای «پرسه می‌زنند» از «در خیابان‌ها پرسه می‌زنند» استفاده شده است.

wood.jpg

در ادامه مسیر، جیمز بار دیگر با دختربچه مواجه می‌شود که در حال زمزمه عباراتی نامفهوم و نشستن بر روی دیوار است. او رفتاری خصمانه نسبت به جیمز از خود نشان می‌دهد و میگوید که «تو هرگز مری را دوست نداشتی». این سخن موجب سردرگمی جیمز می‌شود، اما پیش از آنکه فرصتی برای کسب اطلاعات بیشتر از او فراهم شود، دختربچه از سمت دیگر دیوار می‌پرد و از دیدرس خارج می‌شود. با رسیدن به پارک رزواتر، جیمز با شخصیتی به نام ماریا روبرو می‌گردد که شباهت‌های ظاهری بسیاری به همسرش دارد، اما رفتاری کاملاً متفاوت از مری از خود بروز می‌دهد. ماریا پیشنهاد می‌کند که در جستجوی مکان‌هایی که احتمالاً «مکان مخصوص» آن‌ها بوده است، به جیمز یاری رساند. از آنجا که مسیر منتهی به مقصد آن‌ها به دلیل فروریختن جاده مسدود شده است، آن‌ها ناگزیر به عبور از یک کلوپ شبانه می‌شوند. در آنجا، جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا تصور حضور همسرش در شهر ناشی از جنون است؟ اما ماریا دیدگاهی امیدوارانه نسبت به این موضوع ابراز می‌دارد و جیمز را به نوشیدن ترغیب می‌کند، که با امتناع جیمز روبرو می‌شود. ماریا، او را به باغی در همان نزدیکی هدایت می‌کند، اما همچنان هیچ اثری از مری یافت نمی‌شود. جیمز از عدم پیشرفت در جستجو و تردید در مورد وضعیت روانی خود ابراز ناامیدی می‌کند، اما ماریا او را تسلی می‌دهد و پیشنهاد می‌دهد که به جستجوی مکان‌های دیگر ادامه دهند.

night.jpg

ناگهان، صدایی جیغ از یک تئاتر محلی به گوش می‌رسد. جیمز تصمیم می‌گیرد تا به بررسی آنجا بپردازد، اما ماریا ترجیح می‌دهد که در بیرون منتظر او بماند. در داخل تئاتر، جیمز با دختربچه و ادی مواجه می‌شود. دختربچه که ترسیده است، پنهان می‌شود. جیمز با ادی به گفتگو می‌پردازد و ادی نام دختر کوچک، لورا، را فاش می‌کند. جیمز به جستجوی او می‌پردازد. در بیرون از تئاتر، ماریا، لورا را مشاهده می‌کند که به سمت بیمارستان بروکهاون در حرکت است. سپس، هر دو به دنبال او می‌روند. در حین کاوش در بیمارستان، ماریا دچار کسالت می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق‌ها به استراحت می‌پردازد، در حالی که جیمز به جستجوی لورا ادامه می‌دهد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند، اما با دری بسته روبرو می‌شود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا می‌کند و از او در مورد نحوه آشنایی‌اش با مری سؤال می‌کند. لورا پاسخ می‌دهد که او را از یک سال پیش می‌شناخته است. جیمز به دلیل تناقض آشکار بین باور خود و اظهارات لورا، دچار خشم می‌شود. لورا ناراحت شده و قصد فرار می‌کند، اما جیمز که نگران امنیت اوست، مانع این کار می‌شود. با این حال، لورا به بهانه وجود نامه مری در اتاقی، جیمز را در آنجا حبس می‌کند. در همان لحظه، هیولایی که از سقف آویزان است، وارد اتاق شده و به جیمز حمله می‌کند. جیمز موفق به کشتن آن موجود می‌شود، اما اندکی بعد توسط موجود دیگری ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود. در آنجا، به اتاق ماریا بازمی‌گردد، اما اثری از او نمی‌یابد. سرانجام، او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند. با این حال، ماریا دچار خشم می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را ترک کرده و به نظر نمی‌رسد که به زنده بودن او اهمیتی بدهد. او جیمز را متهم می‌کند که تنها به همسر درگذشته‌اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها به جستجوی خود برای یافتن لورا ادامه می‌دهند. در حین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند، اما جیمز او را تسلی می‌دهد و سپس وارد راهرویی می‌شوند. ناگهان، موجود کله‌هرمی بار دیگر ظاهر شده و آن‌ها را تعقیب می‌کند. جیمز از ماریا پیشی گرفته و به یک آسانسور می‌رسد. علی‌رغم تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب آسانسور، ماریا قادر به ورود به آن نمی‌شود و توسط موجود کله‌هرمی کشته می‌شود. جیمز، که از فقدان ماریا اندوهگین و تنها شده است، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر یافتن لورا، که از بیمارستان گریخته است، معطوف کند. هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان خارج شده و به دنبال لورا می‌رود، اما او را نمی‌یابد. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این تصور که مادرش دیگر در شهر نیست و تمایلی به دیدن او ندارد، دچار ناامیدی شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا خیر. با این حال، آنجلا با شنیدن این سؤال، گویی خاطره‌ای ناخوشایند را به یاد آورده باشد، از آنجا دور شده و جیمز را بار دیگر تنها می‌گذارد. با یافتن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر رفته و از آنجا به زندان تولوکا منتقل می‌شود. در آنجا، با ادی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد دچار جنون شده است. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود. با کاوش بیشتر در زندان، جیمز به یک هزارتو وارد می‌شود.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داده، مطلع می‌گردد. موجودی غریب در آن مکان حضور دارد که آنجلا او را «پدر» خطاب می‌کند و از جیمز استدعا می‌نماید که به او اطمینان دهد که «همه چیز خوب خواهد بود». جیمز که دچار سردرگمی شده است، با موجودی به نام «Abstract Daddy» که نمادی از پدر آنجلا است، به مبارزه می‌پردازد. او آن موجود را از پای درمی‌آورد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را آرام کند، اما او خشمگین شده و ادعا می‌کند که مردانی مانند او صرفاً در پی «یک چیز» هستند. جیمز در پاسخ اظهار می‌دارد که او فقط در جستجوی همسرش است. آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر تمایلی به حضور همسرش در کنار خود نداشته و احتمالاً پیش از این زن دیگری را یافته بوده است. جیمز با خشم این اتهامات را رد می‌کند. با مشاهده واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود آنجا را ترک می‌کند. در اعماق هزارتو، جیمز با ماریا مواجه می‌شود که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده است. با این حال، او رفتاری غیرعادی از خود بروز می‌دهد و به دلیلی نامشخص، به نظر می‌رسد که خاطرات همسر جیمز را به یاد می‌آورد. ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها صرفاً در زیرزمین بیمارستان از یکدیگر جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او خطاب به جیمز می‌گوید: «تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بودی که همه چیز را برداشتی، اما نواری را که با هم ضبط کردیم، فراموش کردی که برداری.» جیمز از این اظهارات کاملاً دچار سردرگمی می‌شود، اما به ماریا قول می‌دهد که راهی برای رسیدن به آن سوی سلول پیدا کند. با این وجود، پس از رسیدن به آن طرف سلول، جیمز با جسد بی‌جان ماریا مواجه می‌شود که به طرز مرموزی جان سپرده و بر روی پوست او ضایعاتی مشاهده می‌شود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.جیمز به مسیر خود ادامه می‌دهد و در نهایت با ادی مواجه می‌گردد که در طول زندگی‌اش همواره مورد تمسخر دیگران قرار داشته و اکنون دچار فروپاشی روانی شده است. ادی، جیمز را متهم می‌کند که از اولین ملاقاتشان او را مورد تمسخر قرار می‌داده و سپس به انبار گوشت می‌گریزد؛ جایی که با خشنودی اعتراف می‌کند که پیش از ورود به شهر، فردی زورگو را مجروح و سگ او را به قتل رسانده است. جیمز برای دفاع از خود ناگزیر به کشتن ادی می‌شود. پس از آن، جیمز از آن مکان خارج شده و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد، به سمت هتل لیک ویو حرکت می‌کند. در آنجا، او با لورا ملاقات کرده و از او درخواست کمک برای یافتن مری می‌نماید.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
سلام دوستان
تریلر خیلی‌ ترسناک از گیم پلیهٔ P.T یا Silent HillS می‌خواستم
می‌خوام داداشم رو نصف شبی‌ باهاش بترسونم :d>:)

خواهر من که یکی دوسال از من کوچیک تره داشتم باهاش ویدیو از قسمت خیلی ترسناک میدیدم اون که اصلا یه ذره هم نترسیده بود من که پشتش قایم میشدم نگاه میکردم با کلی جیغ و استرس .....:|:|

Shame on me !:|
 
بچه ها این P.t همون Silent Hills هست دیگه ؟؟؟ آخه من هنوز هیچ ویدیویی ازش ندیدم. اگه میشه یکی یه لینک کامل ازش بزاره . فقط یه نکته که غیر از اون دموی قابل بازی ، تریلری هم پخش شده یا نه؟ :-/
 
IGN به تازگی لیستی از 10 بازی برتر سبک ترسناک ارائه داده که در این لیست Silent Hill 4 در جایگاه 10 قرار داره و Silent Hill 2 در جایگاه اول.
نظر Marty Sliva در مورد سایلنت هیل 4:
[LTR]
Though a divisive entry in the Silent Hill series, The Room is a fascinating game that explores some truly interesting and unique horror concepts.
By being set primarily inside of the main character’s apartment, The Room takes what most of us consider to be a safe sanctuary, and turns it into a living nightmare. Pulling inspiration from Jacob’s Ladder, Twin Peaks, and the novel House of Leaves, The Room remains a strange departure for the Silent Hill series, but one that created a handful of unforgettable horror moments
[/LTR]
نظر Mitch Dyer در رابطه با سایلنت هیل 2:
[LTR]
Silent Hill 2 embodies everything that can go right with survival horror. It bears an overwhelming sense of dread from its bleak beginning to its bittersweet end. Its marriage of gameplay and story -- quite literally a widowed husband escaping and fighting his own darkness come to life -- creates uneasy themes, challenging subject matter, and terrifying encounters with mysterious, monstrous enemies.
Silent Hill 2, like its predecessor, establishes a convincing sense of place that's discomforting, underscored by an unbeatable, somber soundtrack.
[/LTR]
12879025671902251720.jpg


24616565647463135845.jpg


71352060990693654536.jpg


02017124349822330876.jpg


25647344740080695752.jpg


59701732207610200300.jpg


63848108889795073234.jpg


80729871417785805123.jpg


53679085601328041188.jpg


75334184070911807374.jpg
The Top 10 Survival Horror Games - IGN
 
IGN به تازگی لیستی از 10 بازی برتر سبک ترسناک ارائه داده که در این لیست Silent Hill 4 در جایگاه 10 قرار داره و Silent Hill 2 در جایگاه اول.

The Top 10 Survival Horror Games - IGN
سلام.:d
بلخره یک لیست درست حسابی دادن بیرون اگه هم بخوایم ایراد بگیرم شاید به جای سایلنت هیل 4 و ds باشه البته اگه منظورشون ds1باشه
==========================================================================================
با این اخباری که داره منتشر میشه مطمئن هستم با یک سایلنت هیل ناب طرف هستیم. اونم بعد از این همه مدت :((
:((:((
همه چی داره جور می شه...فقط استاد یامائوکا هم برگرده..[-o<
==========================================================================================
پس بنابر اين 7780s معادل و برابر "Shizoka s"-- و Silent Hills است .
چه جالب...:-?
 
kxr1lhgcfwciykvxcj6h.jpg

بسیار هم عالی!:bighug: اصلاََ یکی از مهمترین منابع الهام نسخه های قبلی سایلنت هیل (مخصوصاََ 4 نسخه اول) همین آثار دیوید لینچ بوده.
 
آخرین ویرایش:
کوجیما واقعا بازیساز نابغه و بسیار سیادیسمی هستش ! :|:d مطمئنم این P.T یه ربطی به احتمال 99.9% به سایلنت هیل داره، یعنی اصلا خودشه ! من یه چندباری که ویدئو رو برانداز کردم، به نکات جالبی برخوردم، گفتم اینجا هم بگم:
اولا اگر ربط نداره، پس برای چی با این دمو قاطی ـش کردن، دوما اصلا برای چی جداگونه معرفی رسمی نشده ؟! اصلا برای چی آخر این تریلر باید بفهمیم که سایلنت هیل جدید داره ساخته میشه ؟! :d

بعدش ما توی تریلر معرفی بازی، میبینیم که ریدوس دست چپه (خوب دقت کنید..) و یه لباس کاپشن مانند هم داره که وقتی من P.T رو دقت کردم، دیدم بله، دقیقا اون شخصیت ـی که ما کنترلش میکنیم، از قضا دست چپه و دقیقا هم همون لباس رو پوشیده ! حالا خود چراغ قوه رو کار نداریم..

znx0yznww6gcm30w2dmj.jpg


نکته بعدی هم اینکه هر کسی به شهر سایلنت هیل دعوت نمیشه ! اون فرد حتما یه ویژگی های خاصی داره تا اینکه بخواد به این مکان فراخوانده بشه ! آخر تریلر P.T در تلفن می شنویم که میگه: You've Been Chosen !

نکته بعدی هم اینه که انگار مراحلی از بازی دقیقا مشابه به Silent Hill4 4 قراره که به صورت اول شخص روایت بشن، از قضا ما دیدیم که این دوربین اول شخص هم مثل اینکه تجربه های بس ترسناکی رو در خودش داره !

یه چیز دیگه هم که خیلی خیلی نظر من رو جلب کرد، توئیت عجیب و بسیار مفهمومی شخص کوجیما بودش ! :d یه پیامی داده بود و نوشته بود که:

lbwbz2jr01occ29jbmj0.jpg


نمیدونم چند نفر از بچه ها مثل من هستند، ولی خود من شخصا ترسی که از اقیانوس و رنگ اون دارم رو اصلا نمیتونم با هیچ ترس دیگه ای مقایسه کنم ! اصلا غیر قابل توصیفه، شاید باور نکنید، ولی وقتی توی ذهنمم چنین تصوری رو میکنم، اصلا ترس عجیبی به وجودم رخنه میکنه، فکر کنم به خاطر عظمت بیکران و وسیع این دریا هستش که چنین ترسی رو آدم حس میکنه... ! یه فیلمی هم چند وقت پیش دیده بودم (Life of Pi) ساخته انگ لی، داستان یه پسری رو روایت میکرد که دین خاصی نداشت، یعنی اینکه مثلا هر دینی رو دوست داشت امتحان کنه، یه بار مسلمون میشد، یه بار بودا، یه بار مسیحی یه بار یهودی، و و وو ....
طی اتفاقاتی که براش میفته، یه قسمتی از همین فیلم، این پسر که سوار یه قایقه و وسط اقیانوس گیر اُفتاده، اونجاست که یه گرداب بسیار بسیار عظیم وسط دریای به اون عظمت (یه لحظه فکرش رو بکنید..) شکل میگیره و این پسر دیگه از شدت ترس نمیدونه چیکار کنه، اصلا خیلی برام جالب بود، واقعا حتی آدم اگر کافرترین فرد دنیا هم باشه، باز هم وسط اون دریا رستگار خواهد شد، ولش کنید یه بحث فلسفی شد اصلا..:d

6ou9qv98rmpoed1y5t7p.jpg


انگار طرفدارا رازها و حقیقت های پُشت پرده P.T رو کشف کردن، لوووووووول ! ببینید ! :d

watch?feature=player_embedded&v=DafQ9pz6GYY
 
در راستای پست حسین, گویا در این نسخه از بازی Silent Hill هوا سرده! چون اگر دقت کنید از دهان ریدوس بخار میاد! با عکس نمیشه به صورت دقیق نشون داد!:d علاوه بر این ریدوس هم کاپشن پوشیده!:d
=============
چندتا کاور Fan Made

=============
بازی برای Pre-Order هم در سایت amazon قرار گرفته.

http://www.amazon.co.uk/Konami-Sile...F8&qid=1408820418&sr=8-7&keywords=silent+hill
=============
امیر از کجا میدونی بازی تو شهره
yahoo_7.gif
منظورت اینه که یعنی ممکنه بازی در جایی به غیر از شهر سایلنت هیل رخ بده؟ یا چیزه دیگه؟
کلا من منظورم این بود که توی این نسخه از سایلنت هیل, این طور که به نظر میاد هوا سرده! (طبق چیزی که توی تریلر نشون داده میشه)
منظورم رو بد رسوندم تو پستم....
 
آخرین ویرایش:
در راستای پست حسین, گویا در Silent Hill هوا سرده!
امیر از کجا میدونی بازی تو شهره :-/
منظورت اینه که یعنی ممکنه بازی در جایی به غیر از شهر سایلنت هیل رخ بده؟
آره .
از اونجایی کـه تابلویی از شهر نشون نداد بعید نمیدونم اونجا نباشـه ، گفتم شاید اطلاعاتی داری .
 
آخرین ویرایش:
این چند وقته کلی خبر خوب در مورد سایلنت هیل شنیدیم.برگشت یامائوکا هم می تونه سور مون رو تکمیل کنه.
دموی P.T هم خیلی عالی و جذاب بود.خدا رو شکر سایلنت هیل برگشت دست صاحبش.امیدوارم اویل رو هم برگردونن ژاپن بلکه خاطرات دوران PS1 برامون زنده بشه.
چه دورانی بود=((
 
این چند وقته کلی خبر خوب در مورد سایلنت هیل شنیدیم.برگشت یامائوکا هم می تونه سور مون رو تکمیل کنه.
دموی P.T هم خیلی عالی و جذاب بود.خدا رو شکر سایلنت هیل برگشت دست صاحبش.امیدوارم اویل رو هم برگردونن ژاپن بلکه خاطرات دوران PS1 برامون زنده بشه.
چه دورانی بود=((
فعلا که reداره دوران نابود شدنش رو به سر می بره و دست به دامن باز سازی از شماره های قبل شده.....میکامی هم که گیر داده به بازی که حتما شبیه re4باشه:|;)
=================================================================================
از اونجایی کـه تابلویی از شهر نشون نداد بعید نمیدونم اونجا نباشـه
راست می گی...یادم تو dpهمون اولین تریلرش مشخص کرد که بازی تو شهره....البته کوجیما از این کار ها زیاد می کنه..کلا همه چی رو می کشه دقیقه 90.:|..البته ممکن مثل شماره4 از یک راه دیگر وارد شهر شویم شاید خواب...مثل فیتل فریم3:d
================================================================================
خوبه حدقل امکانش برای pc هست.:-s;)
 
سلام

کوجیما واقعا بازیساز نابغه و بسیار سیادیسمی هستش ! مطمئنم این P.T یه ربطی به احتمال 99.9% به سایلنت هیل داره، یعنی اصلا خودشه !

احتمالش بسیار زیاده که این حالت اول شخص در قسمتهایی مثل رویا یا توهم یا یکی از دنیا ها اتفاق بیوفته.حتما این حالت وجود خواهد داشت شک نکنید!
البته خدارو شکر تو تریلری ک نشون میدن حالت سوم شخص هست و یه کار ترکیبی خواهد شد.
از طرفی میزان این اتفاق بنظرم خیلی بالانس خوبی خواهد داشت چون تیم سایلنت با شماره چهارم معنای سقوط را به دلیل ایده های تکمیل نشده چشیدن(تقصیر کونامیه که هرسال یه باری بیرون میداد.)
ممکنه مثل متال گیر باشه که توی بعضی دموها و یا مراحل بخصوص سوم یا اول سخص بشه!شایدم دوم شخص شد!کویجماست دیگه :دی

بعدش ما توی تریلر معرفی بازی، میبینیم که ریدوس دست چپه (خوب دقت کنید..) و یه لباس کاپشن مانند هم داره که وقتی من P.T رو دقت کردم، دیدم بله، دقیقا اون شخصیت ـی که ما کنترلش میکنیم، از قضا دست چپه و دقیقا هم همون لباس رو پوشیده ! حالا خود چراغ قوه رو کار نداریم..

حسین خودت کشف کردی؟ایول دقت خیلی حال کردم.
خیلی بی انصافیه شما قشر بی درد بتونین بازی کنین ما نه!
لااقل ی لینکی بزارین ما با دیدنش ارضاء بشیم! تا کی خود.... :دی

در راستای پست حسین, گویا در Silent Hill هوا سرده
الانه دوباره بحث برف و خاکستر شروع بشه!:دی

خوشم میاد سایلنت هیل داره به اوج برمیگرده.
 
آخرین ویرایش:
اگر سایلنت هیل دست تیم سایلنت هم بود امکانش بود که حالت اول شخص دوباره در بازی مورد استفاده قرار بگیره چون که آکیرا یامائوکا توی مصاحبه ای که سال 2005 با Game Informer داشت گفته بود:
[LTR]
Well, by using the first person view, we could tap into the atmosphere you get with that perspective, and arguably, can’t get anywhere else. Especially in Silent Hill 4, the first person view really helped relay a claustrophobic atmosphere. As far as the future, there’s a possibility that we could use it again.[/LTR]
 
آخرین ویرایش:
با تشکر از حسین جان و امیر جان و بقیه بچه های گل و باحال تاپیک .

حسین جان P.T همون تیزر قابل بازی Silent hills هست دیگه که البته خودتون توضیحات مختصر و مفید رو دادید . قصد داشتند با این تیزر با بازی و اتمسفر بازی تا حدودی آشنا بشیم و نشون بدند که ساخت بازی و طراحی مراحل توسط Fox Engine چقدر می تونه عالی باشه و حتی ترس بیشتری به مخاطب الفا می کنه و جزء یکی از عناصر ترس بازی می تونه باشه (مثلا خود رفلکس نور از نظرم بعضی جاها ترسناک بود و طراحی Lisa و ...) . خیلی خوب ریئل به نظر میاد . شخصیت قابل بازی هم شک نکنید خود Reedus هست . تیم خیلی بزرگی ساخت بازی رو بر عهده دارند و نه تنها امیدوارم دوران اوج Silent Hill تکرار بشه بلکه این نوع سبک دوباره شکوفا بشه .
 
سلام
شاید این پست-اسپم خودش به اندازه یه صفحه بشه.
========================================================
دیگه باید با این خاصیت های خاص استاد ساخت:-"
می‌سوزیم و می‌سازیم.
راستش اون به دو دلیل کنسل شد یکی مشغله کاری و آب هندونه!:دی
باید یه اعترافی بکنم.منم از همون هندونه آب خوردم.8-|
دومیش هم شروع کردن تحلیل توسط خودت! که با خودم گفتم تا استاد هست مارو چه به عرض اندام!(huge)
اخوی! آب هندونه میل می‌فرمایید خود هندونه رو زیر بغل ما نذارید دیگه.:دی
سایت eurogamer هم امروز یه مقاله منتشر کرده که در رابطه با سایلنت هیل 2 ـه.
Why Silent Hill 2 is still the most disturbing game ever made &bull; Eurogamer.net
خاصیت وارد شدن بازیگر بزرگی مثل کوجیما به دنیای سری هست.
اسپویل P.T!:d
داستان P.T یکمی منو یاده داستانی میندازه که توی borley haunted mansion توسط گوینده تعریف میشه.:d (silent hill 3)
?: کمک...کمک...
گوینده: آیا اون صداها رو شنیدی؟
گوینده: یک خانواده چهار نفره در این اتاق تکه تکه شدند.
گوینده: اه! صدای گریه های بچه...
گوینده: قاتل دستگیر شد.
گوینده: میدونی گفت برای چی خانوادش رو به قتل رسونده؟
گوینده: "چون احساس میکردم که باید این کار رو انجام بدم!"
گوینده: به هر حال، دروغ گفتم.
گوینده: همش شوخی بود.
گوینده: فقط میخواستم بترسونمت، همین.
گوینده: حقیقت اینه که فقط یه نفر مُرد, به خاطر خودکشی.

گویا توی P.T پدر خانواده خودش رو هم حلق آویز میکنه.
اگه داستان شماره‌ی جدید رو از دل یکی از شماره‌های محبوب و کلاسیک سری بیرون بکشه، اوج هوشمندی‌ش رو می‌رسونه.
فقط میخواستم بگم دستشون درد نکنه. تیم فوق العاده ای دارن. از لحاظ ریشه و میشه :d هم اصلا نگران نیستم. دیگه از خاطرات مخدوش که بی ریشه تر نیست که :d از همونم به شدت لذت بردم.
ضمنا فکر کنم این دومین باره که داریم یه ردی از کوجیما تو سایلنت هیل میبینیم :d
ابتدا ورودتون رو به تاپیک (البته با تاخیر) خوش‌آمد میگم.:welcome:
در ادامه
بار اولش کِی بوده؟
اگر نورمن(کسی که داریم کنترل میکنیم) همان پدر,قاتل عزیز باشند به دنیای ذهن یکی فراخوانده خوب با توجه به گناهاتی که انجام داده میتونه به ذهن خانوم محترم رفته باشه درضمن جنین اونقدری فکر نکنم قدرت ذهن قوی داشته باشه یا به عبارتی اصن ذهن داشته باشه:d پس همون همسر گرامیش گزینه اوله بعدشم این آقا درواقع مرتکب دو قتل شده از قرار معلوم جنین 3,4 ماه اولیه رو طی کرده بود پس آدم حساب میشه.
این هم از اون مواردی هست که تا بازی نیاد هیچ حرفی نمیشه در موردش زد. حتی حدس و گمان.
البته جدا از اینکه ساعت بعضی اوقات به طور مرموزی تغییر پیدا میکنه باید بگم که این معنی 00:00 میتونه معنی دیگری هم داشته باشه تا حالا به این دقت کردی؟:dشما در حالت عادی اواسط و اوایل بازی ساعت رو 11 خورده میبینی ولی بعضی اوقات میشه 00:00 دوباره بعدش تغییر میکنه علتش چیه؟بنظرت میتونه یادآوری زمان قتل یا یک چیز مهمی باشه؟/:)
کلاً این بحث ساعت تو سایلنت هیل خیلی پر رنگه. معمای برج ساعت شماره یک رو به یاد بیارید.
من فکر کنم این لیزا زن کاراکتر اصلی بوده اون جنینی هم که تو سینک بود ( رسما سر این صحنه حالم بد شد :-&) این جنینه ( اگر جنین باشه :d) هم بچشون بوده ...
( این رو با توجه به توظیحات واندر عزیز گفتم :d)
یعنی اسم اون شخصین مونث، لیزاست؟:-o
ترسی که در TEW وجود دارد ترسیه که شامل استرس و ناتوانی شخصیت در مقابل اون موجودات هست که در نوع خودش خیلی بد بنظر میرسه اما کافیه فقط فقط به این فکر کنید که اینها همش خیالیه نه واقعی اگر اینطور باشه خیلی کمتر به ترس اهمیت بدهید ولی از اونجایی که این عنوان در سبک Survival Horror هست و آقای میکامی هم که کارشو خوب بلده میتونه این ترس رو با عواملی مانند اون موجودات وحشتناک ,درجه سختی و ... افزایش بده.تصور حتی در کابوسم میتونه ترسناک نباشه چون در ذهن خودتان اتفاق میفته میتونید خودتون رو اینقدر قوی کنید که مثلا همه رو بتونید از پای درآورید همونطور که گفتم کافیه فقط به این فکر کنید که این اتفاقات واقعی نیست.

حالا شما فرض کن درجایی که هیچ دلیل منطقی پشت اتفاقات نیست,هیولاها در همه جا پرسه میزنند,و شما در کنترل خیلی چیزها ناتوانید و در کابوسی گیر افتادید که هیچ قدرتی ندارید خودش خیلی میتونه روانی وحشتناک باشه یا مثلا فرض کنید رفتید حموم شما بدون توجه حوله رو نمیبرید بعداز تمام شدن کارتان حوله ندارید ولی وقتی کسی رو صدا میزنید که حوله رو به شما بدهد بعداز چند دقیقه حوله توسط دستی انسان دریافت میکنید بعد که میاید بیرون میبینید کسی خونه نبود!به بی توجهی اون شخص یا اون دسته کاری ندارم فقط مثاله,همین مسئله رو فکر کنید برای خودتان اتفاق بیفته مطمئنا هیچوقت یادتون نمیره چون اتفاقی که افتاد منطقی و قابل درک نبود که میتونه خودش خیلی بر ذهنتون فشار بیاره حتی مورد داشتیم که خیلی ها بر اثر همین توهمات روانی و دست به خودکشی زدند.:d

البته به شخصیت طرف هم برمیگرده خیلی ها از چیزهای ساده هم میترسند خیلی ها هم نه,برای خودم به عنوان مثال تنها ترس دوم جوابگو هست وگرنه بقیه چیزها برام مثل جوک میمونه بیشترشم ناشی از بالا رفتن سنمه در صورتی که چند سال پیش خیلی ترسو بودم الان خیلی کمتر شده راستش خیلی دوست دارم مثل قبلا بشه ولی نمیشه دیگه.:d

پ.ن:یه مثال جالب دیگه,فرض کنید تو یک شرکتی هستید تلفن زنگ میخوره وقتی شماره کسی که زنگ رو میزنه رو میبینید گویا داخلیه در صورتی که هیچکی در شرکت نیست!:d
خب در این زمینه شاید بتونم نظری بدم. کم و بیش، از این تجربه‌های ماورایی داشتم.
حضور در ساختمان خالی که می‌دونستم محل تردد هست و دیدن آزار و اذیت‌های اونها، یا سپری کردن ...
بی‌خیال.
پ.ن2:دوستان سوال!روح چیست؟:d
باز خوبه نپرسیدی به روح اعتقاد داریم یا نه؟;):-s
کسی که ج سوال قبلی ما رو نداد، لااقل اینو ج بدین :دی
در مورد سوال قبلیت
منشا حضور سرهرمی در بازی مشخص بود.
اگه این نظریه رو قبول کنیم که جیمز تو دنیای ذهن مری قرار داره، میشه توجیه کرد که زمان بازدید جیمز از انجمن تاریخی شهر، مری هم همراهش بوده. خود مری میگه از شهر خوشش میاد از کل شهر. پس جیمز و مری با هم تصویر سرهرمی رو توی انجمن شهر دیدن. پس وقتی مری، جیمز روبه شهر فرامی خونه، با توجه به عقبه‌ی ذهنیه جیمز،‌به عنوان مامور کیفر، از سرهرمی استفاده می‌کنه.
Silent Hill5: Fatal Frame Edition آیا؟ :دی
و اینکه میشه بهم چندتا بازی معرفی کنید که شبیه SH1 یا SH2 یا SH3 باشه؟
سری Siren‌ رو از دست نده.
اگه انحصاری باشه لعنت می کنم .... :|
رو کمکِ نفرین منم حساب کن.;)
ابتدا ورودتون رو به تاپیک (البته با تاخیر) خوش‌آمد میگم.:welcome:
بابت لینک ممنون:-bd
خوشحال میشم در مورد مطالبی که تو اون تاپیک نوشتید، جایی مثل همین‌جا بحث کنیم. اشاراتی داشتید که نشان از اطلاعات خوب‌تون در این زمینه بودند.
حسین شما و دوستانتون مثل اینکه همچنان تفاوت survivel horror و pure horror را متوجه نیستیدا!
ببین میکامی یک طرز فکر خاصی ( میکامی تو بازیسازی یک مکتب هست ، خودت بهتر میدونی) داره ، میکامی میگه بازیباز باید توانایی و غلبه بر دشمن را داشته باشه. میکامی میگه من از شخصیت هایی که وقتی یک موجود ترسناک را میبینند فرار میکنند و خودشان را میبازند بدم میاد! این ها اصلا تو شخصیت پردازی کارهای میکامی جایی نداره!
اینکه بازیباز بتونه مبارزه کنه و در نهایت پیروز بشه تفاوت بزرگ ترسناک بقا با ترس خالص هست! در رابطه با اینکه ترس روحی و روانی و امثالهم ترس ماندگارتری پدید میارن باهات کاملا مخالفم! مثلا انقد که امثال نمسیس یا مندز یا انواع اقسام دشمن ها تو سری رزیدنت برام ماندگار شد هیچ وقت فاتال فریم یا دشمانا سایلنت هیل ( که احتملا نوع ترس این اثار را فیزیکی و.. نمیدونی و مثلا ترس روح و روان میدونی) نشد! شما بپرس از کسایی که بازی ترسناک کردن ببین کدام نوع بیشتر تو ذهن مونده! اخه کی ترس ات لست تو ذهنش هست! 4 تا موجود روح مانند هی به میندازن دنبالت وتو هم باید فرار کنی! تا کی فرار!
ان یک چیز سلیقه ای هست! حسین من بعد از موفقیت اویل ویتین کارها دارم تو بازی سنتر! منتظر یک سونامی بزرگ باش حسین جان
اخه مگه میشه به عنوان مثال شما باس های رزیدنت 4 را ببینی و با روح و روانت بازی نکنه( مثلا ترس روح و روانی برات ایجاد نکنه.) حرفایی میزنیا! مثلا بیتورس مندز را شما ببینی و اعصاب و روان را نریزه گل هم! چیه این!
بهزادجان سونامی تخریب‌کننده‌ست. ;)
همیشه میگن
«قدرت کلام را بالا ببریم نه قدرت صدای‌مان را
بارش باران است که باعث روییدن گلها می‌شود نه صدای رعد»
همیشه میگن (2)
«مهم نیست به نفع من بنویسد یا به ضرر من
مهم این‌ست که در مورد من بنویسد»
کدوم یکی از دوستان فیلم CITIZEN KANE رو دیده. (اصلاً میشه کسی اهل سینما و فیلم باشه و بهترین فیلم تاریخ سینمارو ندیده باشه)
اینکه به نفع P.T بگن یا به ضررش مهم نیست. مهم اینه که تو صدر اخبار باشه.
اگه سرشو میزاستن به جای Bad Luck Bryan خیلی بهتر میشد:دی
ورودتون رو به تاپیک (البته با تاخیر) خوش‌آمد میگم.:welcome:
Akira Yamaoka Would Be Happy to Write Music for Silent Hills

یعنی اگر یامائوکا برگرده فوق العاده میشه!:crying1:
دیگه اونجوری زیادی خوش میشیم کار دست خودمون میدیم.:d
فن های گرامی پیگیر شبکه های اجتماعی،صحبتی از همکاری با Ito نیست؟خودش خیلی وقت پیش ابراز علاقه کرده بود به کار با کوجیما. یکی اگه بره از یکی از این دوتا بپرسه جریانو خیلی خوب میشه.
امیدوارم کوجیما از این دست سورپرایزها برامون زیاد داشته باشه.
مثل این که توی ویدیو MGSV Character making - Stefanie Joosten as Quiet 3D Scan and Motion Capture چهره یکی دیگر از اعضای تیم سایلنت رویت شده!:d
اون شخص هم کسی نیست جزء Shingo yuri:d
یعنی تو این دنیا جایی برای پنهان شدن نیست.:bighug:
IGN به تازگی لیستی از 10 بازی برتر سبک ترسناک ارائه داده که در این لیست Silent Hill 4 در جایگاه 10 قرار داره و Silent Hill 2 در جایگاه اول.

12879025671902251720.jpg


24616565647463135845.jpg


71352060990693654536.jpg


02017124349822330876.jpg


25647344740080695752.jpg


59701732207610200300.jpg


63848108889795073234.jpg


80729871417785805123.jpg


53679085601328041188.jpg


75334184070911807374.jpg
The Top 10 Survival Horror Games - IGN
:-bd
kxr1lhgcfwciykvxcj6h.jpg

بسیار هم عالی!:bighug: اصلاََ یکی از مهمترین منابع الهام نسخه های قبلی سایلنت هیل (مخصوصاََ 4 نسخه اول) همین آثار دیوید لینچ بوده.
کوجیما به دروازه‌های قلبم نزدیک‌تر شد.
من یه چندباری که ویدئو رو برانداز کردم، به نکات جالبی برخوردم، گفتم اینجا هم بگم:
نکته‌سنجیت تو حلقم حسین‌جان.:d
=============
یعنی میشه؟:bighug:[-o<
فقط نکته‌ای که هست اینه که رده سنی که برای بازی پیش‌بینی کردن، زیادی پایین نیست؟/:)
الانه دوباره بحث برف و خاکستر شروع بشه!:دی
خب با وجود هوای سرد ممکنه خاکسترهای یخ‌زده بباره.:-"

==========================================
یکی از خاصیت‌های ساخت عنوان جدید توسط کوجیما می‌تونه این باشه که طرفداران دو سری بیش از پیش به هم نزدیک میشن. چون فصل اشتراک بزرگی بین‌شون شروع میشه.
شاید بد نباشه امثال بنده که هیچ‌کدوم از شماره‌های MGS رو بازی نکردیم، حداقل اطلاعات‌مون رو در موردش بالا ببریم و در مقابل، دوستان MGSفن هم اگه با سایلنت هیل آشنایی ندارند، به سمتش بیان.
خوبیش هم اینه که مقایسه بین این دو عنوان به هیچ وجه نمی‌تونه مثل مقایسه‌ی بین SH و RE تنش‌زا باشه.
===========================================
می‌خوام یه پیشنهاد بدم.
با توجه به ساخت شماره جدید سری توسط یه سازنده‌ی ژاپنی و نظرات دوستان در مورد نوع ترس در SH، بحثی رو شروع کنیم تحت عنوان «ترس خود‌آگاه و ناخودآگاه».
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

  • تبلیغات متنی

    Top
    رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
    اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
    or