بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    41

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمز ساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش، مری شپرد-ساندرلند، عازم شهر سایلنت هیل می‌شود. مری سه سال پیش بر اثر بیماری لاعلاجی درگذشته بود. در نامه ادعا شده بود که مری در «مکان مخصوصشان» در انتظار اوست. این موضوع جیمز را دچار سردرگمی می‌کند، زیرا به باور او، کل شهر برای آن‌ها «مکان مخصوص» محسوب می‌شد. با وجود تردید در اصالت نامه و اینکه آیا واقعاً توسط مری نوشته شده است یا خیر، جیمز تصمیم می‌گیرد به جستجوی او در شهر بپردازد. پس از خروج از Observation Deck و طی مسیری طولانی، جیمز به گورستانی می‌رسد. در آنجا با زنی جوان و مضطرب به نام آنجلا اوروسکو مواجه می‌شود که او نیز در جستجوی مادرش است. جیمز از آنجلا درخواست راهنمایی می‌کند و آنجلا مسیری را به او نشان می‌دهد؛ با این حال، به جیمز هشدار می‌دهد که شهر ممکن است خطرناک باشد. جیمز با بی‌اعتنایی به هشدارهای او، میگوید که خطرات شهر برایش اهمیتی ندارد و مصمم به یافتن فرد گمشده‌اش است. پیش از آنکه جیمز به مسیر خود ادامه دهد، هر دو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد، متوجه دگرگونی شهر نسبت به آخرین بازدیدشان در چند سال گذشته می‌شود. علاوه بر مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته، سایلنت هیل به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است. موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر لحظه امکان حمله آن‌ها به جیمز وجود دارد. جیمز در حین کاوش در شهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطرات او و مری از بازدیدشان از پارک رزواتر را زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوصشان»، جیمز به سمت آنجا حرکت می‌کند، اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود شده است. در هنگام عبور از مجتمع آپارتمانی وودساید، جیمز با دختربچه‌ای مواجه می‌شود که مانع پیشروی او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی روبرو می‌گردد که از مشاهده جسدی دچار وحشت شده است. جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی با کلاهی هرمی شکل مواجه می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان بلو کریک می‌شود و در اینجا برای اولین بار وارد دنیایی دیگر می‌گردد. در یکی از اتاق‌ها، جیمز آنجلا را در حالی که افسرده در مقابل یک آینه بزرگ ایستاده و چاقویی در دست دارد، می‌یابد. به نظر می‌رسد که او به خودکشی فکر می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را از این کار منصرف کرده و راه دیگری را به او نشان دهد، اما آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها مستحق مرگ هستند. هنگامی که جیمز اظهار می‌دارد که او مانند آنجلا نیست، آنجلا از او می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند. جیمز با نشان دادن عکس مری، از آنجلا می‌پرسد که آیا او را دیده است یا خیر. پس از آنکه جیمز به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش درگذشته است، آنجلا دچار ناراحتی و آشفتگی می‌شود و اظهار می‌دارد که می‌خواهد به جستجوی مادرش ادامه دهد. آنجلا از جیمز درخواست می‌کند که چاقویش را از او بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد، هراس دارد. با این حال، به طور ناخواسته، هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند، آنجلا واکنشی از روی ترس نشان داده و او را تهدید می‌کند و در حالی که وحشت‌زده شده است، از آنجا می‌گریزد. در نهایت، جیمز موفق به خروج از آپارتمان شده و دوباره وارد شهر می‌شود. تغییرات اعمال شده برای رسمی‌تر شدن متن: استفاده از افعال و عبارات رسمی‌تر: به جای «وقتی جیمز به سایلنت هیل می‌رسد» از «هنگامی که جیمز به سایلنت هیل می‌رسد»، به جای «متوجه می‌شود» از «متوجه دگرگونی ... می‌شود»، به جای «روبرو می‌شود» از «مواجه می‌شود» و به جای «می‌گوید» از «اظهار می‌دارد» استفاده شده است. استفاده از واژگان ادبی‌تر: به جای «مه مرموزی که همه جا را پوشانده» از «مه غلیظ و مرموزی که تمام شهر را فرا گرفته»، به جای «خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است» از «به شهری متروکه و رو به زوال تبدیل شده است» و به جای «پرسه می‌زنند» از «در خیابان‌ها پرسه می‌زنند» استفاده شده است.

wood.jpg

در ادامه مسیر، جیمز بار دیگر با دختربچه مواجه می‌شود که در حال زمزمه عباراتی نامفهوم و نشستن بر روی دیوار است. او رفتاری خصمانه نسبت به جیمز از خود نشان می‌دهد و میگوید که «تو هرگز مری را دوست نداشتی». این سخن موجب سردرگمی جیمز می‌شود، اما پیش از آنکه فرصتی برای کسب اطلاعات بیشتر از او فراهم شود، دختربچه از سمت دیگر دیوار می‌پرد و از دیدرس خارج می‌شود. با رسیدن به پارک رزواتر، جیمز با شخصیتی به نام ماریا روبرو می‌گردد که شباهت‌های ظاهری بسیاری به همسرش دارد، اما رفتاری کاملاً متفاوت از مری از خود بروز می‌دهد. ماریا پیشنهاد می‌کند که در جستجوی مکان‌هایی که احتمالاً «مکان مخصوص» آن‌ها بوده است، به جیمز یاری رساند. از آنجا که مسیر منتهی به مقصد آن‌ها به دلیل فروریختن جاده مسدود شده است، آن‌ها ناگزیر به عبور از یک کلوپ شبانه می‌شوند. در آنجا، جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا تصور حضور همسرش در شهر ناشی از جنون است؟ اما ماریا دیدگاهی امیدوارانه نسبت به این موضوع ابراز می‌دارد و جیمز را به نوشیدن ترغیب می‌کند، که با امتناع جیمز روبرو می‌شود. ماریا، او را به باغی در همان نزدیکی هدایت می‌کند، اما همچنان هیچ اثری از مری یافت نمی‌شود. جیمز از عدم پیشرفت در جستجو و تردید در مورد وضعیت روانی خود ابراز ناامیدی می‌کند، اما ماریا او را تسلی می‌دهد و پیشنهاد می‌دهد که به جستجوی مکان‌های دیگر ادامه دهند.

night.jpg

ناگهان، صدایی جیغ از یک تئاتر محلی به گوش می‌رسد. جیمز تصمیم می‌گیرد تا به بررسی آنجا بپردازد، اما ماریا ترجیح می‌دهد که در بیرون منتظر او بماند. در داخل تئاتر، جیمز با دختربچه و ادی مواجه می‌شود. دختربچه که ترسیده است، پنهان می‌شود. جیمز با ادی به گفتگو می‌پردازد و ادی نام دختر کوچک، لورا، را فاش می‌کند. جیمز به جستجوی او می‌پردازد. در بیرون از تئاتر، ماریا، لورا را مشاهده می‌کند که به سمت بیمارستان بروکهاون در حرکت است. سپس، هر دو به دنبال او می‌روند. در حین کاوش در بیمارستان، ماریا دچار کسالت می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق‌ها به استراحت می‌پردازد، در حالی که جیمز به جستجوی لورا ادامه می‌دهد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند، اما با دری بسته روبرو می‌شود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا می‌کند و از او در مورد نحوه آشنایی‌اش با مری سؤال می‌کند. لورا پاسخ می‌دهد که او را از یک سال پیش می‌شناخته است. جیمز به دلیل تناقض آشکار بین باور خود و اظهارات لورا، دچار خشم می‌شود. لورا ناراحت شده و قصد فرار می‌کند، اما جیمز که نگران امنیت اوست، مانع این کار می‌شود. با این حال، لورا به بهانه وجود نامه مری در اتاقی، جیمز را در آنجا حبس می‌کند. در همان لحظه، هیولایی که از سقف آویزان است، وارد اتاق شده و به جیمز حمله می‌کند. جیمز موفق به کشتن آن موجود می‌شود، اما اندکی بعد توسط موجود دیگری ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود. در آنجا، به اتاق ماریا بازمی‌گردد، اما اثری از او نمی‌یابد. سرانجام، او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند. با این حال، ماریا دچار خشم می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را ترک کرده و به نظر نمی‌رسد که به زنده بودن او اهمیتی بدهد. او جیمز را متهم می‌کند که تنها به همسر درگذشته‌اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها به جستجوی خود برای یافتن لورا ادامه می‌دهند. در حین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند، اما جیمز او را تسلی می‌دهد و سپس وارد راهرویی می‌شوند. ناگهان، موجود کله‌هرمی بار دیگر ظاهر شده و آن‌ها را تعقیب می‌کند. جیمز از ماریا پیشی گرفته و به یک آسانسور می‌رسد. علی‌رغم تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب آسانسور، ماریا قادر به ورود به آن نمی‌شود و توسط موجود کله‌هرمی کشته می‌شود. جیمز، که از فقدان ماریا اندوهگین و تنها شده است، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر یافتن لورا، که از بیمارستان گریخته است، معطوف کند. هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان خارج شده و به دنبال لورا می‌رود، اما او را نمی‌یابد. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این تصور که مادرش دیگر در شهر نیست و تمایلی به دیدن او ندارد، دچار ناامیدی شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا خیر. با این حال، آنجلا با شنیدن این سؤال، گویی خاطره‌ای ناخوشایند را به یاد آورده باشد، از آنجا دور شده و جیمز را بار دیگر تنها می‌گذارد. با یافتن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر رفته و از آنجا به زندان تولوکا منتقل می‌شود. در آنجا، با ادی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد دچار جنون شده است. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود. با کاوش بیشتر در زندان، جیمز به یک هزارتو وارد می‌شود.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داده، مطلع می‌گردد. موجودی غریب در آن مکان حضور دارد که آنجلا او را «پدر» خطاب می‌کند و از جیمز استدعا می‌نماید که به او اطمینان دهد که «همه چیز خوب خواهد بود». جیمز که دچار سردرگمی شده است، با موجودی به نام «Abstract Daddy» که نمادی از پدر آنجلا است، به مبارزه می‌پردازد. او آن موجود را از پای درمی‌آورد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز تلاش می‌کند تا آنجلا را آرام کند، اما او خشمگین شده و ادعا می‌کند که مردانی مانند او صرفاً در پی «یک چیز» هستند. جیمز در پاسخ اظهار می‌دارد که او فقط در جستجوی همسرش است. آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر تمایلی به حضور همسرش در کنار خود نداشته و احتمالاً پیش از این زن دیگری را یافته بوده است. جیمز با خشم این اتهامات را رد می‌کند. با مشاهده واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود آنجا را ترک می‌کند. در اعماق هزارتو، جیمز با ماریا مواجه می‌شود که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده است. با این حال، او رفتاری غیرعادی از خود بروز می‌دهد و به دلیلی نامشخص، به نظر می‌رسد که خاطرات همسر جیمز را به یاد می‌آورد. ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها صرفاً در زیرزمین بیمارستان از یکدیگر جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او خطاب به جیمز می‌گوید: «تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بودی که همه چیز را برداشتی، اما نواری را که با هم ضبط کردیم، فراموش کردی که برداری.» جیمز از این اظهارات کاملاً دچار سردرگمی می‌شود، اما به ماریا قول می‌دهد که راهی برای رسیدن به آن سوی سلول پیدا کند. با این وجود، پس از رسیدن به آن طرف سلول، جیمز با جسد بی‌جان ماریا مواجه می‌شود که به طرز مرموزی جان سپرده و بر روی پوست او ضایعاتی مشاهده می‌شود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.جیمز به مسیر خود ادامه می‌دهد و در نهایت با ادی مواجه می‌گردد که در طول زندگی‌اش همواره مورد تمسخر دیگران قرار داشته و اکنون دچار فروپاشی روانی شده است. ادی، جیمز را متهم می‌کند که از اولین ملاقاتشان او را مورد تمسخر قرار می‌داده و سپس به انبار گوشت می‌گریزد؛ جایی که با خشنودی اعتراف می‌کند که پیش از ورود به شهر، فردی زورگو را مجروح و سگ او را به قتل رسانده است. جیمز برای دفاع از خود ناگزیر به کشتن ادی می‌شود. پس از آن، جیمز از آن مکان خارج شده و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد، به سمت هتل لیک ویو حرکت می‌کند. در آنجا، او با لورا ملاقات کرده و از او درخواست کمک برای یافتن مری می‌نماید.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
یکی به من توضیح می‌ده چجوری فهمیدین Silent Hills از ریشه هاش دور شده؟! :-/ :دی
چون تا الان من جز این که چهره Norman Reedus رو دیده باشم و بدونم کوجیما کارگردان ـه چیز خاصی نمی‌دونم از بازی :دی P.T هم که تهش می‌نویسه هیچ ربطی به SH نداره.
الان دقیقا از کجا معلوم شده که از ریشه ها فاصله گرفته؟! :-/ :دی
بازی مورد بحث من همین p.t بود .اگه گیم پلی سایلنت مثل همین باشه قطعا از ریشه ها فاصله گرفته.در غیر این صورت باید صبر کنیم ببینیم کوجیما چه می کنه.گرچه من بهش ایمان دارم.
 

داداش آخه خدا غیرت بده این عکس چیه گذاشتی اینجا؟؟؟ نمیگی مردم قلبشون ضعیفه :d
به خدا از وقتی دیدمش یه حس ترس عجیبی وجودمو گرفته ... یاد فیلم رینگ میفتم که ساداکو از چاه بیرون میاد و به طرفت میاد و از تلویزیون هم رد میشه ( احساس میکنم اینم میخواد بیاد طرفم و از مانیتور هم رد بشه ) 8-x
دیگه خدا به داد کسایی برسه که اینو بازی میکنن
 
همین که این همه برا بازی سر وصدا راه انداختن خیلی خوبه،چون عملا با این چیزایی که این اواخر دیده شد این طور تصور میکردم که کلا کونامی سایلنت هیل رو ول کرده(نمونه ش مشکلات فنی شدید Downpour که بعدا معلوم شد کونامی بودجه ی بسیار کمی به Vatra Games برای ساخت بازی داده بود) ولی این اتفاق نشون داد که خوشبختانه اشتباه می کردم.

دومین چیز خوشحال کننده که کیفیت بازی رو تضمین می کنه،ریژاپنیزه شدن بازیه که از The Room به این ور کلا SH ژاپنی نداشتیم.راستی این صحنه ها منو شدیدا یاد The Room انداخت.
سوراخ معروف روی دیوار :-s

راستی اون S آخر Silent Hills هم احتمالا همون 5 است (از اونجایی که از بعد Room هیچ کدوم از عناوین عدد نداشتند) و این که HC و DP اسپین آفهایی بیش نبودند. در کل امیدوار باشید.:)
 
آقایون به عنوان یه فن میدونم دارید چی میگید و درک میکنم که نگران بازی باشید.ولی اینو از من داشته باشید:
مطمئن باشید کوجیما همه ما رو راضی و سربلند خواهد کرد.
برای بار هزارم هم میگم سایلنت هیلز نهایی هیچ ربطی به این دمو P.T نداره.این دمو فقط میخواست میزان ترس ما رو بسنجونه و اینکه بگه چقدر میتونه تو بازی نهایی این ترسو القا کنه.
 
آخرین ویرایش:
أوستان لطف کنید دمو رو سپویل نکنید.تشکر.
دمو که دیگه اسپویل نداره :d نه اندینگی نه اینترویی :d تازشم این دمو اصلن مثل اینکه ربطی به بازی نداره ;)

ف.ا.ک :d دیگه حجم ندارم :d



ترسناكم نبود
چقدر شجاع :d

یکی به من توضیح می‌ده چجوری فهمیدین Silent Hills از ریشه هاش دور شده؟! :-/ :دی
چون تا الان من جز این که چهره Norman Reedus رو دیده باشم و بدونم کوجیما کارگردان ـه چیز خاصی نمی‌دونم از بازی :دی P.T هم که تهش می‌نویسه هیچ ربطی به SH نداره.
الان دقیقا از کجا معلوم شده که از ریشه ها فاصله گرفته؟! :-/ :دی
دقیقن منم همین را میگم . نمیدونم از کجای این دمو چنین برداشتی میشه. منکه فقط ترسیدم :d
 
Do you have any kind of exclusivity on Silent Hills?
It isn’t a first-party game, so it’s not a project I’m connected with. It was great to do the teaser and then for people discover what it’s all about and the excitement to come through. I think we’re all excited it’s coming to PlayStation 4.#:-s#:-s

خودم با اینکه PS4 دارم ولی نمیدونم چرا دوست ندارم انحصاری بشه!

Michael Denny
 
Do you have any kind of exclusivity on Silent Hills? It isn’t a first-party game, so it’s not a project I’m connected with. It was great to do the teaser and then for people discover what it’s all about and the excitement to come through. I think we’re all excited it’s coming to PlayStation 4.#:-s#:-sخودم با اینکه PS4 دارم ولی نمیدونم چرا دوست ندارم انحصاری بشه!Michael Denny
شک نکن این بازی انحصاری نیست به احتمال فراوان نسخه pc هم خواهد داشت.این نسل هزینه ساخت باری اونقدر زیاد هست که شرکتهارو وادار به ساخت مولتی پلتفرم بکنه و نهایتش محتوای انحصاری بده.استثنای چند شرکت fp که خب مجبورن میفهمی مجبورن:دیاز mgs:pp بگیر gta v و ryse و dr3 که همه رو pc میان و از طرفی چون کنسولهای این نسل به معماری کامپیوتر نزدیک تره سپورت بازی خیلی کم هزینه تر و راحت تر شده.
 
سایت whatifgaming با کوجیما یه گفتگو کوتاهی داشته. از کوجیما پرسیده که آیا بازی اول شخص خواهد بود؟ که کوجیما در جواب گفته:
[LTR]Not sure yet. Development is cycling between either allowing players to choose to play the whole game in first person or third person, or keeping it fixed third person and having some areas be first person only. Either way we want to do something with first person. The game will not be out more than likely until 2016, lots of time left.[/LTR]
و ازش پرسیده که آیا بازی خطی است یا این که open world؟ که کوجیما گفته:
[LTR]
All I can say is Fox Engine is meant for open world. I cannot discuss more on the game design itself in detail yet.
[/LTR]
Silent Hills Developer Deciding Between First Person and Third Person Point of View � WhatIfGaming
 
^^

ممنون امیر جان از ترجمه و گذاشتن خبر :bighug:

ولی متال گیر خودش هم Open-World به معنای واقعی کلمه نیست و میشه گفت Open-World محدود هست یعنی تا یک جایی حد داره و میشه گفت دیگه خطی نیست !‌

خوب اگر همینطوری که فرض کردم در نظر بگیریم تمام نسخه های سایلنت هیل مخصوصا 2 و 3 همینطوری بودن یعنی دقیقا خطی نبودن و میشد تو شهر با نقشه چرخید یا Secret ‌هایی پیدا کرد و به مقصد هم رسید پس میشه گفت هیچ جای نگرانی هم نیست !

بهتون قول میدم کوجیما تمام اول شخص نمیکنه بازی رو ! :x
 
سلام
ابتدا و قبل از هر چیز،‌پیام دوست عزیزمون، اشکان:x رو برسونم.
ایشون خواستند مراتب خوشحالی‌شون رو از اعلام شماره‌ی جدید اعلام کنند و اینکه به زودی برمی‌گردند و در بحث‌ها شرکت می‌کنند.:bighug:
============================================================================
Yup
خیلی ممنون اما اینا همش به این مرتبط میشه که پیرامید هد از کجا نشئات گرفته، من منظورم یه چیز دیگه ست... ببین، مثلا یه چونور بود تو sh2 که جای سر و پاش عوض شده بود؛ خب، معلوم بود که سمبل چی هست، اما همچین چیزیو نمیتونم برای پیرامید هد پیدا کنم، البته شاید سمبل خاصی هم نباشه
حسب‌الامر میلادخان، ;)
ولی جدی میگی یا منظور خاصی داری؟:-/
همین شماها هستید که باعث میشین جوونا از خونه هاشون فرار کنن! ایش :دی
نه اینکه حالا خیلی تو خونه بند میشی. /:)
پ.ن: دلم هوس یه mmorpg کرده نافــــرم! به دلم افتاده فال اوت رو mmorpg میکنن، نی؟! :دی
این دیگه اعلام جنگ بود.:-s
البته ممکنه همین نسخه هم از واقعیت مجازی پشتیبانی کنه ، شایدم دلیل اول شخص بودنش همین واقعیت مجازی باشه ولی مشکل اینجاس کسی جراتشو نداره :d
فعلاً که هیچ خبری برای پشتیبانی نسل جدید از واقعیت مجازی نیست. چه برسه به بازی‌هاش. ولی انصافاً واقعیت مجازی می‌تونه بهترین روش اجرای سایلنت هیل باشه.
اول شخص خیلی ترسناک تر از دوم و سوم شخصه مثلا دیدی یدفعه تو خیابون تاریک داری راه میری جنه پردید تو تصویر سکته رو زدی :d
سبک بازی سایلنت هیل با اول شخص یه جورایی تضاد داره. آخر پست به شرح کوچیک میدم.
احتمال اول شخص بودن کاملا صفره چون برای یک بازی اول شخص نیازی به یک هنرپیشه مطرح نیست!
دلیلی منطقی.:-?
متين جان هد شاتم کردى با اين حرفت! دوم شخص ديگه چه صيغه ايه؟ :دى
الان دارم دموى p.t رو مى رم خيلى مبهم هست و کمى غير قابل درک. دقيقا نمى فهمى چه دارى مى کنى :|
داداش آخه خدا غیرت بده این عکس چیه گذاشتی اینجا؟؟؟ نمیگی مردم قلبشون ضعیفه :d
آقایون به عنوان یه فن میدونم دارید چی میگید و درک میکنم که نگران بازی باشید.ولی اینو از من داشته باشید:
مطمئن باشید کوجیما همه ما رو راضی و سربلند خواهد کرد.
ورود هر سه دوست عزیز رو به تاپیک خوش‌آمد میگم. :welcome:
یکی به من توضیح می‌ده چجوری فهمیدین Silent Hills از ریشه هاش دور شده؟! :-/ :دی
چون تا الان من جز این که چهره Norman Reedus رو دیده باشم و بدونم کوجیما کارگردان ـه چیز خاصی نمی‌دونم از بازی :دی P.T هم که تهش می‌نویسه هیچ ربطی به SH نداره.
الان دقیقا از کجا معلوم شده که از ریشه ها فاصله گرفته؟! :-/ :دی
اول باید مشخص کرد ریشه‌های سایلنت هیل چی هستند.

همین که این همه برا بازی سر وصدا راه انداختن خیلی خوبه،چون عملا با این چیزایی که این اواخر دیده شد این طور تصور میکردم که کلا کونامی سایلنت هیل رو ول کرده(نمونه ش مشکلات فنی شدید Downpour که بعدا معلوم شد کونامی بودجه ی بسیار کمی به Vatra Games برای ساخت بازی داده بود) ولی این اتفاق نشون داد که خوشبختانه اشتباه می کردم.
موافقم. DP هم با همه‌ی نقاط قوت و ضعفش، حداقل اسم سری رو زنده نگه داشت تا این میراث از بین نره.
دومین چیز خوشحال کننده که کیفیت بازی رو تضمین می کنه،ریژاپنیزه شدن بازیه که از The Room به این ور کلا SH ژاپنی نداشتیم.راستی این صحنه ها منو شدیدا یاد The Room انداخت.
ریژاپنیزه تو حلقم. :d
راستی اون S آخر Silent Hills هم احتمالا همون 5 است (از اونجایی که از بعد Room هیچ کدوم از عناوین عدد نداشتند) و این که HC و DP اسپین آفهایی بیش نبودند. در کل امیدوار باشید.:)
تعبیر قشنگیه. :-bd
ضمن اینکه می‌تونه اشاره به سایلنت هیل‌های قبلی باشه. یعنی این عنوان ادامه‌دهنده‌ی راه اون‌هاست.
سایت whatifgaming با کوجیما یه گفتگو کوتاهی داشته. از کوجیما پرسیده که آیا بازی اول شخص خواهد بود؟ که کوجیما در جواب گفته:
و ازش پرسیده که آیا بازی خطی است یا این که open world؟ که کوجیما گفته:
کلاً این جناب کوجیما خیلی دوست داره با رمز و راز و مبهم رفتار کنه. البته این برای این عنوان خوبه و درصد امیدواری رو خیلی بالا می‌بره.
===========================================================================
خب دو تا نکته
1- ریشه‌های سایلنت هیل
سایلنت هیل به هیچ وجه یک بازی ترسناکِ صرف نیست. ترس یکی از المان‌های استفاده شده در بازیه. در سایلنت هیل، شرح حال افرادی معمولی در دنیایی خاص روایت میشه که نمونه های اون افراد تو دنیای واقعی کم نیستند و اگه پشت پرده‌ی اطراف‌مون رو بگردیم، می‌تونیم نمونه‌هاش رو پیدا می کنیم. فقط اون دنیای خاص رو نداریم تا ببینیم‌شون. دنیای خاصِ سایلنت هیل، این پرده‌ها رو کنار زده شدن تا اون اون فرد همراه بشیم و درکش کنیم. همین.
ریشه‌های سایلنت هیل، باورها و اعتقاداته. شاید باورهای خودمون هم در این عنوان، به بازی گرفته بشه.
در این زمینه اگه خواستید جای بحث زیاده.
2- سبک دید بازی
سایلنت هیل نمی‌تونه در حالت عادی اول-شخص باشه. چون قرار هست شرح حال فردی رو ببینیم و همراهش باشیم. پس اون فرد نیاز هست دیده بشه و ما شاهد و ناظر شرح حال اون باشیم.
 
آخرین ویرایش:
2- سبک دید بازی
سایلنت هیل نمی‌تونه در حالت عادی اول-شخص باشه. چون قرار هست شرح حال فردی رو ببینیم و همراهش باشیم. پس اون فرد نیاز هست دیده بشه و ما شاهد و ناظر شرح حال اون باشیم.

البته برادر ممکنه همون تعبیر آشنا هم اینجا با اول شخص صدق کنه که ما خودمون در اصل به این دنیا فراخونده شدیم!
که البته بازم میگم این اتفاق نمی افته!
چون خیلی ناجوره بازی اول شخص باشه و فقط موقع دمو سوم شخص بشه!
پس بازم میگم بخاطر هنرپیشه نیازه سوم شخص باشه تا کاراکترها قابل لمس تر باشن.
اصلا هم از این موضوع ناراضی نیستم، عده ای از دوستان میگن این سنت شکنی هست!
شماره اول نیازی به موشن کپچر و... نداشت و سه شماره بعدی هم بدلیل کم هزینه بودن ساخت بازی برای ps2 نیازی به هزینه های گزاف نبودش و شماره های غیره هم هزینه های هنرپیشه مطرح یک ریسک بزرگ محسوب میشد!چون اطمینانی از فروش بازی امکان پذیر نیست.
اما با وجود کوجیما و دلتوره و هزینه های سنگین ساخت بازی در نسل هشتم کونامی نیاز به سرمایه گذاری بیشتر داره که خب بودن هنرپیشه مطرح دلیل بر قهرمان بودن شخص اول یا ضعف داستان حساب نمیشه و بر عکس!
شخصیت پردازی قوی در نسل حاضر مثل شماره اول نیست که هیچی از چهره طرف مشخص نباشه!
الان باوجود توانایی گرافیکی و... نیازه تا حرکات میمیک صورت کاراکتر هرچه به واقعیت و حسی نزدیک باشه.
دلیل حضور بیشتر افراد مشهور در این نسل هست و از این بابت که سایلنت هیل هم این رویه رو ادامه میده بشدت خوشحالم چون دیدن احساس یاس و نومیدی و عصبانیت یا حتی خوشحالی خیلی بهتره از یک حرکات ضعیف هست!
فقط دوستان کافیه برای فهمیدن بهتر این موضوع به انیمیشن های هالیوودی نگاه کنید و با انیمیشن های سه بعدی ساخت فرانسه اتریش یا اسپانیا مقایسه کنید تا فرق حرکات صورت رو بهتر درک کنید!
اگرم باز قانع نشدید میتونم سر این موضوع یک پست گنده تحویل بدم!

-------
دارم یک پست در مورد دلتوره آماده میکنم در اولین فرصت قرار میدم(نوشتم که دوست دیگری تلاش نکنه!:دی)
 
سلام
البته برادر ممکنه همون تعبیر آشنا هم اینجا با اول شخص صدق کنه که ما خودمون در اصل به این دنیا فراخونده شدیم!
در این مورد بعداً حسابی صحبت خواهیم کرد. ;)
پخ شد.
که البته بازم میگم این اتفاق نمی افته!
چون خیلی ناجوره بازی اول شخص باشه و فقط موقع دمو سوم شخص بشه!
پس بازم میگم بخاطر هنرپیشه نیازه سوم شخص باشه تا کاراکترها قابل لمس تر باشن.
اصلا هم از این موضوع ناراضی نیستم، عده ای از دوستان میگن این سنت شکنی هست!
به این نکته، این رو هم اضافه کن احمدجان که انجام بازی‌های اول-شخص روی کنسول و با گیم‌پد خیلی راحت نیست.
دارم یک پست در مورد دلتوره آماده میکنم در اولین فرصت قرار میدم(نوشتم که دوست دیگری تلاش نکنه!:دی)
:bighug:
فقط امیدوارم به سرنوشت اون تحلیل فیلم دچار نشه.:-"
 
The game will not be out more than likely until 2016, lots of time left.
WTF :|
تا 2016 باید صبر کنیم یعنی :| چقدر بد ، میترسم تا اون موقع بزرگ بشیم و دیگه از بازی نترسیم :d
دومین چیز خوشحال کننده که کیفیت بازی رو تضمین می کنه،ریژاپنیزه شدن بازیه که از The Room به این ور کلا SH ژاپنی نداشتیم
بچه ها این واژه (حتا تلفظشم سخته چه برسه به نوشتن :d ) یعنی چی :-/ حس گوگلینگ نی :d
تلفظش اینطوریه => rizhappnizeh :-/
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or