بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    40

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,610
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 165
آخرین ویرایش:
اون مامور فرقه ای که عکس سومه و منشاءش هم اگه اشتباه نکنم فیلم بوده منو بیشتر یاد هانک توی اویل میندازه.:|
اگه کسی 0rigin رو تموم نکرده و قصد تموم کردنش رو واقعا داره باز نکنه.
پایان بدش خیلی منو شوکه کرد کله هرمی با وجود خفنیت بالا مامور مجازات جیمز بود ولی این که سلاخ همون تراویس بود...... این که برا گرفتنش باید تعداد زیادی دشمن سلاخی می کردیم هم ارتباط جالبی داشت صدای باباش هنوز تو گوشمه که می گفت son what have you done![/]
 
این چیزی که روی کله-ش میذاره برام جالبه. یعنی چی که یک طرف صورتش معلومه و طرف دیگه پنهان؟:-/
CCC.jpg
چیزای جالبی که در مورد Butcher وجود داره اینه که فقط توی دنیای عادی ظاهر میشه. با توجه به متن یه نامه که توی بازی بود، قصاب یه آدم معمولیه و در واقع یکی از دوستای اونی هست که نامه رو نوشته که توی متن اگر اشتباه نکنم، میگه یه دفعه زده به سرش و شروع کردن سلاخی کردن مردم
 
این چیزی که روی کله-ش میذاره برام جالبه. یعنی چی که یک طرف صورتش معلومه و طرف دیگه پنهان؟:-/
CCC.jpg
چیزای جالبی که در مورد Butcher وجود داره اینه که فقط توی دنیای عادی ظاهر میشه. با توجه به متن یه نامه که توی بازی بود، قصاب یه آدم معمولیه و در واقع یکی از دوستای اونی هست که نامه رو نوشته که توی متن اگر اشتباه نکنم، میگه یه دفعه زده به سرش و شروع کردن سلاخی کردن مردم

خب این طور که من تحقیق کردم علتش اینه(متاسفانه یکم نیاز به لوث شدن داستان داره)
نیمه پوشاندن صورت Butcher نشان دو شخصیتی بودنشه و از اون جایی که Butcher می تونه همون تراویس باشه و همون طور که شاید بدونید تراویس از بچگی عاشق حیوانات بوده،در حالیکه شغل اصلی یک Butcher (قصاب) کشتار و تکه تکه کردن حیواناته که تضاد شدیدی داره و دو شخصیت کاملا متفاوت و دو روی یک سکه اند،
راستی یه نکته که البته هم می تونه سوتی سازنده ها باشه و هم می تونه بامعنی و منظوردار باشه اینه که اون ساطور بزرگ رو قصاب با اون هیکل گنده ش روی زمین می کشید در صورتیکه تراویس بی هیچ مشکلی اونو بلند می کنه و تو دستاش می گیره.راستی اگه یادتون باشه تراویس 7 8 جور لباس تو گیم پلاس داشت که یکیش لباس ساده و سفید قصابا بود.

بزرگترین تفاوت کله هرمی و قصاب هم اینه که:
1-کله هرمی در سلاخی خشونت بیشتری به خرج میداد و سریعتر بود در حالیکه قصاب به نرمی و با خونسردی قربانیش رو قصابی می کرد.
2-بر خلاف کله هرمی قصاب متجاوز نبود و قربانیانش رو آزار جنسی نمی داد.
 
سلام
دوستان!
طی مذاکراتی که با جناب اشکان داشتیم، یه پیشنهاد داده شد که مقرر گردید پس از کسب موافقت دوستان اجرا بشه. داستان از این قراره:
موضوع نظرسنجی: بهترین سایلنت هیلی که توسط گروهی غیر از تیم سایلنت اصلی ساخته شده.
اما با شرایط زیر؛
* اگه در این نظرسنجی دانپور بیشترین رای رو بیاره، از لیست سیاه اسپویلر خارج و می‌تونید آزادانه درباره‌ش صحبت کنید.
* دوستان در نظر داشته باشن که این موضوع به هیچ وجه نباید روی رایی که میدن تاثیر داشته باشه. مثلاً اگه نظرشون اوریجینز هستش نباید صرفاً برای خارج شدن دانپور بهش رای بدن.
* نظرسنجی مدت‌دار خواهد بود.
* تا فردا شب همین موقع باید نظرات‌تون رو یا اعلام و یا این پست رو لایک کنید.
* عدم اعلام مخالفت به منزله‌ی موافقت خواهد بود.
نکته: اگه تا فردا شب همین موقع مخالفتی اعلام نشه، نظرسنجی همون موقع عوض خواهد شد.
توضیح: خارج کردن دانپور از لیست اسپویلر به این دلیله که کسانی که کنسول ندارند به احتمال زیاد تا 2 سال آینده که قصد خرید نخواهند داشت.
/:)/:)/:)/:)/:)
مسعود جون پس چه شد این نظر سنجی؟
اگر این نظرسنجی رو دوست ندارید میتونید این یکی رو بذارید!:d
نفرت انگیزترین هیولا در سری سایلنت هیل؟
1- ارواح شماره چهار
2- Pendulum در سایلنت هیل 3
3- Bubble Head Nurse در سایلنت هیل 2
4- سگ ها در شماره 1
 
سلام
شرمندم که دو روزی نبودم.شماها اینترنتاتون قطع نبود؟
امان از این نت مزخرف. همه رو عاصی کرده)x
1-این ارنست بالدوین کلا کی بود؟روح بود؟چی بود؟
خب این شخصیت خیلی شناخته شده نیست. تنها چیزی که در موردش میشه قطعی گفت اینه که کاملاً با فرقه آشنا بوده. چون مراسم تولد دوباره رو می‌شناخته.
2-این ارنست از کجا جیکز رو میشناخت؟چون مثل اینکه به ماریا گفته بود جیمز ادم بدیه.من اینطور متجه شدم.(اقا راهی نداره وقتی اینا با هم حرف میزنن یه استپی چیزی بزنیم و بهدش بشینیم با دیکشنری معنی کنیم که چی میگن؟لامصب برای من خیلی سخته)
3-اخرش ماری میره سمت جیمز؟
4-اصلا چرا این بازی رو گذاشته بودن تو بازی اصلیه؟هدفقشون چی بود؟چی میخواستن بفهمونن به ما؟
جواب هر سه سوالت برمی‌گرده به ماهیت ماریا.
این سناریوی فرعی اسمی Born From A Wish هست به معنای تولد از یک آرزو. این بازی فرعی تو نسخه‌ی اصلی PS2 نبوده که بعداً‌ تو نسخه‌ی PC اضافه شده. نظریه‌های مختلفی در مورد شخصیت ماریا مطرح شده که خود بنده طرفدار این نظریه هستم:
ماریایی که تو بازی می‌بینیم یک شخصیت واقعی نیست. اسم بازی هم از همین نشات می‌گیره: تولد از یک آرزو. مری برای جیمز دو جنبه داشته: یکی جنبه دوست‌داشتنی و جذاب و دیگری جنبه غیر قابل تحمل. جیمز همسری می‌خواسته که مثل ماریا. ماریا صحبت‌های تحریک آمیز میگه،‌مرتب سعی می‌کنه جیمز رو لمس کنه، لباس‌های تحریک‌آمیز می‌پوشه و با جیمز مثل اربابش رفتار می‌کنه. اما مری جنبه دیگه‌ای هم داشته که مثل یه بچه بوده،‌ لجباز و پاک و البته برخی اوقات مخالف جیمز. ماریا نماد اون جنبه مری هست که جیمز همیشه دوست داشته.
اقا ما یه سوال داشتیم.گفتم از شما دوستای فهمیده بپیرسم بلکم از این جهالت در بیام.این قضیه 2012 چیه؟پایان دنیا و این حرفا؟دمتون گرم اگه کسی اطلاعاتی داره یه حالی به ما بده؟خداییش راسته که دنیا اخرشه؟
در مورد این داستان خیلی حرف میشه زد اما اینجا جاش نیست. مطمئنم از این تاریخ به بعد اتفاقات زیادی مثل یک دومینو پشت سر هم اتفاق می‌افتند ولی پایان دنیا نیست.
داش مسعود راستی ما اگه بخوایم از شما تو پروفتون تشکر مشکر کنیم چه کار باید بکنیم؟من الان داشتم اون صفحه های اولو میخوندم.ماشالا شما از اولشم اینحا بودی دادا.دمت گرم.الکی نیست به شما میگن بزرگ اینجا.
لطف داری حمیدجان. حضور و فعالیت مستمرت تو تاپیک بهترین کار برای بنده. ضمن اینکه باقی شماره‌ها رو هم بازی کنی;)
من کوچیک همه هستم.
اقا راستی این لیزا توی شماره یکش هست؟من اون توضیحات ابجیمونو اینجا خوندم.اقا ما بازم زحمت داریم خدمتتون.میگم این داستان شماره یکو من از کجا میتونم کامل پیدا کنم بخونم.یه داستانی باشه که همه چیزو توضیح بده.انگار دارم بازی میکنم.دمتون گرم بازم.
خداییش میگم مارو از اینجا شوت نکنید بیرون؟این همه دارم بهتون زحمت میدم.شرمنده دیگه خداییش.
دادا امیر من خیلی موافقم.با اینکه میدونم نمیتونم تو مسابقه شرکت کنم اما میتونم اطلاعاتمو ببرم بالا.

تو پست اول تاپیک تقریباً همه چیز گفته شده. اما تا شماره‌ی اول رو بازی نکنی کامل دستت نمیاد. راستی مموها و دیالوگ‌های بازی رو می‌تونی تو اینترنت پیدا کنی.
/:)/:)/:)/:)/:)
مسعود جون پس چه شد این نظر سنجی؟
اگر این نظرسنجی رو دوست ندارید میتونید این یکی رو بذارید!:d
نفرت انگیزترین هیولا در سری سایلنت هیل؟
1- ارواح شماره چهار
2- Pendulum در سایلنت هیل 3
3- Bubble Head Nurse در سایلنت هیل 2
4- سگ ها در شماره 1
راستش اشکان قرار بود شنبه ترتیبش رو بده. فکر کنم نتش مشکل داره.
راستی امیرجان جایزه چی میدی؟:d

---------- نوشته در 06:58 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 06:56 PM ارسال شده بود ----------

اقدام شده !
:d
 
یاالله
سلام.
خب این شخصیت خیلی شناخته شده نیست. تنها چیزی که در موردش میشه قطعی گفت اینه که کاملاً با فرقه آشنا بوده. چون مراسم تولد دوباره رو می‌شناخته.
کدوم فرقه؟چه فرقه ای؟تو این بازی که اصلا از فرقه ای حرف نزده شده؟البته یه چیزایی خوندم تو پست اول اما درست نگرفتم.ولی من میگم هر چی بوده روح بوده دیگه.
جواب هر سه سوالت برمی‌گرده به ماهیت ماریا.
داش مسعود من خداییش نمیخوام رو حرف شما حرف بزنما اما من که میگم این ماریا از زنده هم زنده تر بوده.میدونی چرا؟من تو یه یه مقاله همین جا خوندم که(فکر کنم مقاله اقا امیر حسین بود)بازی چند تا پایان داره.من خودم که دو بار بازی کردم عین دوبارش هم یه پایان گرفتم.ولی میگن یه پایان داره به اسم ماریا.که تو اون پایان این جیمز با ماریا از شهر میره بیرون.این یعنی وجود داشته دیگه.
داش بازم شرمنده که ما جسارت کردیما.
در مورد این داستان خیلی حرف میشه زد اما اینجا جاش نیست. مطمئنم از این تاریخ به بعد اتفاقات زیادی مثل یک دومینو پشت سر هم اتفاق می‌افتند ولی پایان دنیا نیست.
والا همین دیگه.دادا منم میدونم جاش اینجا نیست.ولی مثل اینکه فقط شما جواب این سوال مارو دادی.واس همونم میگم پرفت بستس نمیشه سوال پرسید دیگه.خیالی نیست دادا.حتما حال نمیکنی دیگه.حالا اگه خواستی حال بدی خودت یه چیزایی بگو که منم بیشتر بدونم.
تو پست اول تاپیک تقریباً همه چیز گفته شده. اما تا شماره‌ی اول رو بازی نکنی کامل دستت نمیاد. راستی مموها و دیالوگ‌های بازی رو می‌تونی تو اینترنت پیدا کنی.
لامصب همین دیگه.منم عمرن نتونم این بازیو کنم.خداییش خیلی گرافیک عهد بوقیه به مولا.
 
کدوم فرقه؟چه فرقه ای؟تو این بازی که اصلا از فرقه ای حرف نزده شده؟البته یه چیزایی خوندم تو پست اول اما درست نگرفتم.ولی من میگم هر چی بوده روح بوده دیگه.
ر.ک Silent Hill 1 & Silent Hill 3
:دی
 
دادا میگم خداییش یه بارم که شده الان 6 نفر از بزرگترای فروم اینجان بیاین خداییش صحبت کنیم.والا از این سعادتا کم نصیب ما میشه.یکی بیاد یه راهنمایی به ما بده کدوم شمارشو بازی کنیم.این 2 که تموم شد.خداییش منم حسابی بازی کردم.فکر کنم دیگه ته و توشو در اوردم.خیلی دوس دارم 3 رو بازی کنم.اما لامصب میگین 1ش بازی نکنیم چیزی نمیشه فهمید.

---------- نوشته در 07:24 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:23 PM ارسال شده بود ----------

ر.ک Silent Hill 1 & Silent Hill 3
:دی

داش اریا ر.ک یعنی چی؟
 
سلام
کدوم فرقه؟چه فرقه ای؟تو این بازی که اصلا از فرقه ای حرف نزده شده؟البته یه چیزایی خوندم تو پست اول اما درست نگرفتم.ولی من میگم هر چی بوده روح بوده دیگه.
این پست رو بخون.
داش مسعود من خداییش نمیخوام رو حرف شما حرف بزنما اما من که میگم این ماریا از زنده هم زنده تر بوده.میدونی چرا؟من تو یه یه مقاله همین جا خوندم که(فکر کنم مقاله اقا امیر حسین بود)بازی چند تا پایان داره.من خودم که دو بار بازی کردم عین دوبارش هم یه پایان گرفتم.ولی میگن یه پایان داره به اسم ماریا.که تو اون پایان این جیمز با ماریا از شهر میره بیرون.این یعنی وجود داشته دیگه.
داش بازم شرمنده که ما جسارت کردیما.
دشمنت شرمنده.
اصلاً بحث یعنی همین که در مواردی که اختلاف نظر داریم حرف بزنیم تا به نتیجه برسیم. این اشکالی نداره.
کدوم پایان رو گرفتی؟
این مورد بازم برمی‌گرده به ماهیت شهر. همین که ماریا چند بار جلوی چشم جیمز کشته میشه یعنی چی؟
والا همین دیگه.دادا منم میدونم جاش اینجا نیست.ولی مثل اینکه فقط شما جواب این سوال مارو دادی.واس همونم میگم پرفت بستس نمیشه سوال پرسید دیگه.خیالی نیست دادا.حتما حال نمیکنی دیگه.حالا اگه خواستی حال بدی خودت یه چیزایی بگو که منم بیشتر بدونم.
حمیدجان داستان این حرفا نیست باور کن. یه قضایایی پیش اومده که ناگزیرم به این کار.
======================================================
در مورد 2012 میشه یه هفته پشت سر هم حرف زد. 2012 یه سال طلایی برای یه دار و دسته‌ست که نمیشه اینجا اسمش رو گفت.
 
بیخیال دادا مسعود.من نوکرتم.شما اقایی.
اقا راجع به ماریا والا واسه اون حرفت جواب ندارم که.حالا میدونم چرا هی کشته میشه جلوی جیمز.چون میخواد جیمز عذاب ببینه دیگه.اینطور که من فهمیدم.اما خب پس چطور توی پایان ماریا جیمز و ماریا با هم از شهر میرن بیرون.این یعنی هست دیگه.من خودم اون پایاینی گرفتم که جیمز با اون دختر بچه لورا از شهر میزنن بیرون.فکر کنم اسم پایانش لیو بود که معنیش فک کنم میشه ترک.
ماریا هم که میگه تو شهر حوصلش سر رفته و دنبال یه ادم میگرده.
 
دادا میگم خداییش یه بارم که شده الان 6 نفر از بزرگترای فروم اینجان بیاین خداییش صحبت کنیم.والا از این سعادتا کم نصیب ما میشه.یکی بیاد یه راهنمایی به ما بده کدوم شمارشو بازی کنیم.این 2 که تموم شد.خداییش منم حسابی بازی کردم.فکر کنم دیگه ته و توشو در اوردم.خیلی دوس دارم 3 رو بازی کنم.اما لامصب میگین 1ش بازی نکنیم چیزی نمیشه فهمید.
http://forum.bazicenter.com/thread3192/
اطلاعات این ترد فکر کنم بهت خیلی کمک کنه در شناخت فرقه
Translated Memories - The Book of Lost Memories
اینم همینجوری توصیه میشه:دی
داش اریا ر.ک یعنی چی؟
مخفف:
"رجوع کنید به"
:دی
========================
As a sort of mirror image of James, RPT is separated from any other monsters in the game. The other monsters embody aspects of James’ psyche, including his ***uality, but only RPT is helpful to James on his journey through Silent Hill. Besides things like leading him in the right direction through some areas, he helps James to uncover the truth about why he is in Silent Hill. Maria, on the other hand, often only adds to his delusions[SUP]4[/SUP].

RPT keeps him moving onward toward his ultimate goal of realizing what he’s done and facing his guilt. RPT leads him through the apartments, the labyrinth, the hotel, and all the while, RPT is also fighting James’ delusions: namely, Maria. Maria, who was “born from a wish,” allows James to live in his more comfortable delusion that Mary is still alive in a way, or that she died from her disease and has been replaced with a “better” version. While he’s around Maria, James cannot come to terms with the events leading up to the game. RPT killing Maria repeatedly parallels James killing Mary, but it also is James fighting off his own delusions or defense-mechanisms and denial about killing Mary. Toward the end, even the Maria manifestation seems to be breaking down. She goes from being flirty and s*xy to having a colder personality, and she says things only Mary could know. James becomes confused, asking her if she’s really Maria. “I am, if you want me to be.” It is as though James is making one large, final effort to deny what he did to Mary; to not face his guilt. But as soon as he leaves the room, RPT apparently comes in and kills her again. Even before the final Maria scene, where she’s strung up by two spear-toting RPTs, it’s apparent that RPT is after Maria, not James. Sure, he can kill you in the game, but you’re supposed to survive by avoiding his attacks. He always kills Maria, and he does so again and again.
Letter From Silent Heaven - Insight - Roles of the Red Pyramid Thing
===============
اقا راستی یه چیزی.این دریاچه که تو بازی شماره دو بود فکر کنم واقعی باشه.من تو یه مقاله تو پردیش گیم خوندم یه دریاچه ای هست به اسم تولوکا که واقعیه.
http://en.wikipedia.org/wiki/Toluca_Lake,_Los_Angeles
 
آخرین ویرایش:
اقا راستی یه چیزی.این دریاچه که تو بازی شماره دو بود فکر کنم واقعی باشه.من تو یه مقاله تو پردیش گیم خوندم یه دریاچه ای هست به اسم تولوکا که واقعیه.

---------- نوشته در 07:48 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:36 PM ارسال شده بود ----------

http://forum.bazicenter.com/thread3192/
اطلاعات این ترد فکر کنم بهت خیلی کمک کنه در شناخت فرقه
Translated Memories - The Book of Lost Memories
اینم همینجوری توصیه میشه:دی

مخفف:
"رجوع کنید به"
:دی
========================

Letter From Silent Heaven - Insight - Roles of the Red Pyramid Thing
===============

Toluca Lake, Los Angeles - Wikipedia, the free encyclopedia
داش اریا دمت گرم.خیلی حال دادی.این لینکارو فارسی نداری برای ما بذاری؟تو ویکیپدیا هم گفته دریاچه واقعا وجود داره دیگه درسته.خداییش میگم تابلوشم شبیه تابلوی بازی نیست؟
 
در مورد اولویت بازی هات حمید جان اگر میخوای شماره ی سوم رو بازی کنی باید یه سری موضوعات رو در مورد این شماره از شماره ی اول بدونی میتونی این اطلاعات رو از پست اول تاپیک بدست بیاری ولی من هم مثل اکثر بچه ها پیشنهادم اینه که شماره ی اول رو بازی کنی چون بالاخره همه ی داستان از اون جا شروع میشه و بد نیست تو جوش قرار بگیری ، هر چند کاملا قبول دارم که گرافیک بازی اصلا با سلیقه ی کسی که بار اولش باشه جور در نخواهد اومد گو اینکه در زمان خودش یکی از گرفیک های خوب رو داشت !
اما اگر نمیخوای کلا به شماره ی اول بپردازی میتونی شماره ی چهار رو بازی کنی که ربط آنچنانی به شماره های قبلی نداره و در کنار اون واقعا بازی فوق العاده ایه ! مخصوصا برای شما که به نظر میاد به داستان داری اهمیت میدی !
 
در مورد اولویت بازی هات حمید جان اگر میخوای شماره ی سوم رو بازی کنی باید یه سری موضوعات رو در مورد این شماره از شماره ی اول بدونی میتونی این اطلاعات رو از پست اول تاپیک بدست بیاری ولی من هم مثل اکثر بچه ها پیشنهادم اینه که شماره ی اول رو بازی کنی چون بالاخره همه ی داستان از اون جا شروع میشه و بد نیست تو جوش قرار بگیری ، هر چند کاملا قبول دارم که گرافیک بازی اصلا با سلیقه ی کسی که بار اولش باشه جور در نخواهد اومد گو اینکه در زمان خودش یکی از گرفیک های خوب رو داشت !
اما اگر نمیخوای کلا به شماره ی اول بپردازی میتونی شماره ی چهار رو بازی کنی که ربط آنچنانی به شماره های قبلی نداره و در کنار اون واقعا بازی فوق العاده ایه ! مخصوصا برای شما که به نظر میاد به داستان داری اهمیت میدی !
والا داش اشکان همه جا دارن از 4 شماره ی بازی تعریف میکنن.اما میگن 2و3 از همش بهتر بوده.بعدشم میگن یک و بعدشم 4.البت اگه شما میگی 4ش خوبه که حرفی نیست.والا من 4ش رو واسه ایکس باکس پیدا نکردم.نیستش نه؟فقط واسه کامپیوترشو پیدا کردم.اگه داستان یکو کامل نفهمم میرم 4رو بازی میکنم.ولی خداییش خیلی دوس دارم شماره 3رو بازی کنم.
اقا یه سوال دیگه.شماره 5و6ش رو چرا قبول ندارید شماها؟البته بیشتر سایتا هم قبول ندارن اما شما اصلن ازش حرفم نمیزنید.من شنیدم شماره 5شم بد نیست.حتی میگن شماره 6ش خیلیم خوبه.اسمششماره 6 دانپوره درسته؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or