بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    44

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
درود بر همه


خوب مسعود جان مقاسیه‌ای که بین Alan Wake و بیشتر نسخه دوم بازی داشتی بسیار جالب بود. ولی بیاید یکم بیشتر راجع به این موضوع بحث کنیم.

سبک هر دو بازی Alan Wake و سایلنت هیل Psychological thriller هست، مبارزاتی در هر دو بازی وجود داره که بیشتر جنبه Survive دارند ولی Action نقش پررنگی تو اینگونه بازی‌ها نداره. Psychological المانیه که بر مبنای ذهن و فرآیندهای ذهنیه، این عامل حاصل درگیری‌های ذهنی به همراه تعلیقه. درگیری ذهنی که برای درک اتفاقیه که همه چیز رو تحت الشعاع قرار داده، آلن و جیمز هر دو درگیر مسائل ذهنی می‌شند و هیچ کدوم نمی‌تونند به راحتی با این مسئله کنار بیاند. درگیری‌های ذهنی دنیای فیزیکی افراد رو هم به چالش میکشه. thriller المانیه که تأکید زیادی بر کرکتر و داستانش داره. ولی حالا چه چیزی باعث میشه که ما حسی رو که تو بازی کردن یک نسخه از سری سایلنت هیل مثلاً نسخه دوم داریم رو تو بازی Alan Wake نداشته باشیم؟

المان‌های دیگه‌ای اینجا دخیل هستند، مهم‌ترین این المان‌ها که باعث تفاوت بازی‌های هم سیک غربی و شرقی میشه، موسیقی، انتخاب و طراحی لوکیشن، استفاده از عناصر و نشانه‌های خاص و نحوه طراحی مراحل و روایت داستانه.

سبک خاص موسیقی شرقی رو که همه می‌شناسیم، بیشتر این موسیقی‌ها ترکیبی از چند صداست که صدای انسان و صداهای طبیعی رو هم شامل میشه که به این صورت تأثیر گذاری بازی دو چندان میشه.

لوکیشن‌های بازی نقش بسیار پررنگی در القای حس ترس و تعلیق دارند، نبود عنصر روشنایی در یک محیط تنها عامل ترس نیست، حتی میشه یک محیط کاملاً روشنی رو تصور کرد که در عین حال حس تعلیق رو به مخاطب منتقل میکنه، اتاق حال عمارت اسپنسر رو در نظر بگیرید! انتخاب لوکیشن بسیار مهمه، مثلاً برای بازی‌های ترسناک اکثراً محیط‌هایی مثل بیمارستان، قبرستان، راهروهای مترو، فاضلاب‌ها و ... رو انتخاب می‌:کنند، راجع به علت انتخاب این لوکیشن‌ها میشه ساعت‌ها بحث کرد، مثلاً بیمارستان رو در نظر بگیرید، محیط بیمارستان برای هر فردی نامطلوبه و بودن در این محیط حس بدی رو به همراه داره، حالا این مورد رو در کنار یک عامل ناشناخته قرار بدید تا کاملاً این محیط ناآرام به نظر بیاد. و بعد از انتخاب، طراحی لوکیشن بسیار مهمه، حتی یک پارک تفریحی هم می‌تونه حس ترس رو منتقل کنه، آشوب و به هم ریختگی در محیط باعث میشه که مخاطب در این محیط با احتیاط عمل کنه.
حتی اگر انتخاب لوکیشن در بازی‌های غربی و شرقی یکسان باشه، باز طراحیه لوکیشن وجه تمایز بین این دو نوع از بازیه!

استفاده از نشانه‌ها و عناصر خاصی که در اکثر موارد مربوط به فرهنگ شرقی‌ها (ژاپنی‌ها) هست یکی دیگه از عواملیه که باعث تفاوت در نوع بازی‌ها میشه.

طراحی مراحل و روایت داستان در اکثر بازی‌های ژاپنی طوریه که مخاطب به راحتی نمیتونه چیزی رو که در ادامه اتفاق میفته حدس بزنه، یعنی روایت داستان پیچیدست.

@silent hill72
در نگاه کلی عنوان Downpour شبیه به بازی‌های قبلی سری و یا حتی بازی‌های دیگه ژاپنی نیست، برای اینکه این بازی توسط یک استودیوی غربی ساخته شده، اون‌ها نتونستنتد اونطور که باید از المان‌های یک بازی اصیل ژاپنی استفاده کنند، ولی بازهم این دلیل نمیشه که این بازی رو کاملاً شبیه به Alan Wake بدونیم. سازنده‌های DP سعی کردند در عین حال که یک عنوان متفاوت می‌سازند، به المان‌های سری هم وفادار باشند.

برای همین بارها گفتم که DP یک بازیه خوب و یک سایلنت هیله قابل قبوله، بازی خوبیه چون تو سبک خودش حرفی برای گفتن داره، سایلنت هیله قابل قبولیه چون استفاده بی‌منطق از عناصر سری نکرده.
 
آخرین ویرایش:
بچه ها منم عاشق آلن ويكم اين بازيرو به شدت خوردم وصدها ساعت بازيش كردم واقعا بازي منحصر به فرد و بي نظيري وتقريبا شباهت زيادي به هيچ بازي نداره به نظرم تا حدي داستان و اتمسفر بازي شبيه سايلنته هيله فقط در همين حد و در بقيه موارد شباهتي به سايلنت هيل نداره وبيشتر به alone in the dark 2008 شباهت داره...

گيم پلي بازي كه در نوع خودش تازه وبي نظير بود وبراي اولين بار گرافيك بازي به طور قابل محسوسي در خدمت گيم پلي قرار گرفت و يك گيم پلي خلاقانه و نسبتا ساده و روون رو رقم زد...
و از لحاظ گيم پلي شباهتي يه سايلنت هيل ديده نميشه....
موزيك بازي هم كه برخلاف سايلنت هيل يك تم غربي داره و بيشتر شبيه آهنگ هايه مكس پين هست چون همون آهنگ سازان مكس پين روش كار كردند...

از لحاظ داستان بازي شباهت هايه زيبايي به سايلنت هيل داره آلن يك نويسنده هست و در دنيايه دروني خودش غرق ميشه و با موجودات تاريكي روبه رو ميشه كه از ذهن و سياه چال هايه فكري خودش ريشه ميگيره و نيرو هايه تاريكي زنش رو ميدزدند وآلن بدنبال پيدا كردن زنش ميره كه در سايلنت هيل هم شاهد اين قضيه در چند شماره بوديم...چيز جالب تو الن ويك براي من اين بود كه برخلاف سايلنت هيل آلن با نوشتن دوباره زمان رو به طرز شگفت انگيزي به عقب بر ميگردونه و زنش رو نجات ميده.

درباره اتمسفر هم استفاده از افكته مه غليظ اين دو بازي رو شبيه هم كرده و همچنين مناطق مشتركي كه در هر دوبازي وجود داره مثل مناطق تاريك و دره ها و جاده هايه مسدود شده...ولي خوب در بقيه موارد تا حدي باهم تفاوت دارندبه شخصه اتمسفر بازي آلن ويك رو شاهكار ميدونم مخصوصا طوفان هايه بازي كه همچين جوي رو در هيچ بازي نديدم وقتي در بازي طوفان ميشد واقعا مخاطب رو در درون خودش غرق ميكرد...
در مورد دانپور هم تنها شباهتي كه من بين اين دوتا بازي ديدم اين بود كه وقتي در الن ويك طوفان باد و مه ميشد ذهن آلن تاريكتر ميشد وموجودات بيشتري از نيروهايه تاريكي بيرون ميريختن...
ودر دانپور هم وقتي بارون ميومد وشدت ميگرفت وطوفان ميشد ذهن و دنيايه مورفي تاريكتر ميشد و موجودات بيشتري بيرون ميريختن ولي خوب در دانپور اين مسئله كمي عميقتر هست چون مورفي از آب خاطره خوبي نداره وديدن آب اونو ياد درد ها ورنج هاش و گناهانش ميندازه مورفي پسرش در آب غرق ميشه و جنازه پسرش رو از آب بيرون ميكشن كه اين كابوس هيچوقت مورفي رو رها نميكنه همچنين او شخصي به نام nepair رو زير دوش آب به قتل ميرسونه...
در كل به نظرم هم الن ويك هم دانپور از لحاظ ترس روانشناسانه جز بهترين بازي هايه اين نسل بودند وقابل تقدير هستند.
 
بچه ها منم عاشق آلن ويكم اين بازيرو به شدت خوردم وصدها ساعت بازيش كردم واقعا بازي منحصر به فرد و بي نظيري وتقريبا شباهت زيادي به هيچ بازي نداره به نظرم تا حدي داستان و اتمسفر بازي شبيه سايلنته هيله فقط در همين حد و در بقيه موارد شباهتي به سايلنت هيل نداره وبيشتر به alone in the dark 2008 شباهت داره...

گيم پلي بازي كه در نوع خودش تازه وبي نظير بود وبراي اولين بار گرافيك بازي به طور قابل محسوسي در خدمت گيم پلي قرار گرفت و يك گيم پلي خلاقانه و نسبتا ساده و روون رو رقم زد...
و از لحاظ گيم پلي شباهتي يه سايلنت هيل ديده نميشه....
موزيك بازي هم كه برخلاف سايلنت هيل يك تم غربي داره و بيشتر شبيه آهنگ هايه مكس پين هست چون همون آهنگ سازان مكس پين روش كار كردند...

از لحاظ داستان بازي شباهت هايه زيبايي به سايلنت هيل داره آلن يك نويسنده هست و در دنيايه دروني خودش غرق ميشه و با موجودات تاريكي روبه رو ميشه كه از ذهن و سياه چال هايه فكري خودش ريشه ميگيره و نيرو هايه تاريكي زنش رو ميدزدند وآلن بدنبال پيدا كردن زنش ميره كه در سايلنت هيل هم شاهد اين قضيه در چند شماره بوديم...چيز جالب تو الن ويك براي من اين بود كه برخلاف سايلنت هيل آلن با نوشتن دوباره زمان رو به طرز شگفت انگيزي به عقب بر ميگردونه و زنش رو نجات ميده.

درباره اتمسفر هم استفاده از افكته مه غليظ اين دو بازي رو شبيه هم كرده و همچنين مناطق مشتركي كه در هر دوبازي وجود داره مثل مناطق تاريك و دره ها و جاده هايه مسدود شده...ولي خوب در بقيه موارد تا حدي باهم تفاوت دارندبه شخصه اتمسفر بازي آلن ويك رو شاهكار ميدونم مخصوصا طوفان هايه بازي كه همچين جوي رو در هيچ بازي نديدم وقتي در بازي طوفان ميشد واقعا مخاطب رو در درون خودش غرق ميكرد...
در مورد دانپور هم تنها شباهتي كه من بين اين دوتا بازي ديدم اين بود كه وقتي در الن ويك طوفان باد و مه ميشد ذهن آلن تاريكتر ميشد وموجودات بيشتري از نيروهايه تاريكي بيرون ميريختن...
ودر دانپور هم وقتي بارون ميومد وشدت ميگرفت وطوفان ميشد ذهن و دنيايه مورفي تاريكتر ميشد و موجودات بيشتري بيرون ميريختن ولي خوب در دانپور اين مسئله كمي عميقتر هست چون مورفي از آب خاطره خوبي نداره وديدن آب اونو ياد درد ها ورنج هاش و گناهانش ميندازه مورفي پسرش در آب غرق ميشه و جنازه پسرش رو از آب بيرون ميكشن كه اين كابوس هيچوقت مورفي رو رها نميكنه همچنين او شخصي به نام nepair رو زير دوش آب به قتل ميرسونه...
در كل به نظرم هم الن ويك هم دانپور از لحاظ ترس روانشناسانه جز بهترين بازي هايه اين نسل بودند وقابل تقدير هستند.
اما من نظری متفاوت دارم! به نظرم الن ویک داستان زیاد جالبی نداشت و ترس هم نداشت، استرس داشت! یه بار هم بیشتر نتونستم تمومش کنم، اولاش یه خورده بی مزه بود! مراحل پایانی خیلی بهم حال داد!
دوستان اینطور که پیداست دانپور خیلی شبیه HC هستش، درسته؟! کلا هیچگونه خلاقیتی من داخل دانپور نمیبینم با تعاریفی که ازش شده!
الن ویک رو هم بیشتر به خاطر گیم پلی ش ازش خوشم اومد! گرچه با نسخه ی جدید American's Fear اسمشو خراب کردن!
 
Twelve Monkeys
(12 میمون)
MV5BMTQ4OTM3NzkyN15BMl5BanBnXkFtZTcwMzIwMzgyMQ@@._V1._SY317_CR4,0,214,317_.jpg


فیلمی با داستان علمی-تخیلی به کارگردانی Terry Gilliam که در سال 1995 ساخته شد.
Terry Gilliam, کارگردانی است که به خاطر سبک سورئالیست مخصوص به خودش, شناخته میشود.
داستان فیلم در مورد ویروس ناشناخته ای است که نسل انسان ها را از بین برده و کسانی که هنوز زنده باقی مانده اند در دنیایی زیرزمینی زندگی می کنند.
د‌نیا د‌چار مصیبتی زیستی شد‌ه و ویروسی د‌رمان‌ناپذیر قریب به اتفاق جمعیت بشر را نابود‌ کرد‌ه است و باقی‌ماند‌ه‌ی جمعیت بشر د‌ر زیر زمین و غالباً تحت فشار
حکومتی خفقانی زند‌گی می‌کنند‌. گروهی تروریستی و مرموز با نام «د‌وازد‌ه میمون» هم مسئولیت واقعه‌ی اشاعه‌ی ویروس‌ها را پذیرفته است. کوُل را (با بازی بروس ویلیس) همراه
با چند‌ نفر د‌یگر به اجبار برای مأموریتی به شهر متروک فیلاد‌لفیا که مملو است از جانوران وحشی می‌فرستند‌. او قابلیت‌های بسیار زیاد‌ی از خود‌ نشان می‌د‌هد‌، از جمله این که مشاهد‌ه‌گری
د‌قیق است و حافظه‌ای خارق‌العاد‌ه د‌ارد‌. همین‌ها باعث می‌شود‌ او را به اجبار د‌اوطلب مأموریتی د‌یگر کنند‌: سفر به گذشته. او باید‌ به گذشته برود‌، و منشأ بیماری را پید‌ا کند‌ و د‌ر آن هنگام زیست‌شناسی
را از آیند‌ه می‌فرستند‌ تا قبل از وقوع جهش د‌ر ویروس و نابود‌ شد‌ن بشر د‌رمان آن را بسازد‌.
داستان فیلم بسیار پیچیده است و وقایع آن در سه زمان گذشته, حال و آینده رخ میدهد و برای فهمیدن آن نیاز به درک بالایی دارید.
دوازده میمون
===================================================================================================================
سایلنت هیل نگاهی ژاپنی به اعتقادات و ترس‌های غربی‌ست.
منم باهاتون موافقم مسعود جان...
سایلنت هیل هیچ وقت بازی نبوده که ریشه واساس بازیش فرهنگ ژاپنی بوده باشه, بلکه ترکیبی از فرهنگ شرق و غرب بوده, تمام این کارهایی هم که من دارم معرفی میکنم و سایلنت هیل ازشون الهام گرفته به این موضوع اشاره داره!
امیدوارم دوستان با این موضوع کنار بیاند و قبولش کنند!:d
 
آخرین ویرایش:
Silent Hill 4 Original Memories

ادامه OM...امیدوارم خوشتون بیاد و تجدید خاطره بشه...

خب بعد از اینکه وارد حفره مترو شدیم از هنری از خواب بیدار میشه و...اون زن...اون اتفاقات...واای نه...کاش همش رویا و خواب بود...ولی شواهد چیز دیگه ای رو میگه...!
2-034.jpg
مثل اینکه یکی میز رو تکون داده..!
2-039.jpg
دیدین؟ خودش باعث میشه که بگم پــَ نه پـــَ :d
2-041.jpg
اون صحنه و سوراخ دیوار رو کسی از یادش نمیره...ایلین و rabbit خودم..!
2-044.jpg
مثل اینکه صدای زنگ تلفن میاد...وااای ...اون بیچاره...
2-049.jpg
بازم از اون حفره به مترو برگشتیم...واای نه...cynthia ...وایسا...نه...اون فقط یه مانکن مصنوعیه...با چند سکه در دست!
2-052.jpg
واای اون بند ناف جهش یافته..! هیچوقت سر و تهشو نفهمیدیم...
2-055.jpg
یکی از رو اعصاب ترین دشمنان سایلنت هیل و کل صنعت گیم این روح ها هستن:dx_x~x(چونکه نمیمیرن...!:| تنها راه فراره...هنری رو ببینین که از دستشون چیکار کرده..!:d یادمه انقدر کنه بودند که وقتی میومدن موهای بدنم سیخ میشد و عرق سرد میریختم..!
3-001.jpg
اااا...اینجاس...please help ! :|
3-003.jpg
جعبه اسباب بازی یادتون هست؟ چقدر گرون...!...اون سر درد همیشگی:crying1:
3-009.jpg
 
آخرین ویرایش:
اما من نظری متفاوت دارم! به نظرم الن ویک داستان زیاد جالبی نداشت و ترس هم نداشت، استرس داشت! یه بار هم بیشتر نتونستم تمومش کنم، اولاش یه خورده بی مزه بود! مراحل پایانی خیلی بهم حال داد!
دوستان اینطور که پیداست دانپور خیلی شبیه HC هستش، درسته؟! کلا هیچگونه خلاقیتی من داخل دانپور نمیبینم با تعاریفی که ازش شده!
الن ویک رو هم بیشتر به خاطر گیم پلی ش ازش خوشم اومد! گرچه با نسخه ی جدید American's Fear اسمشو خراب کردن!


مهمترين خصوصيت بازي آلن ويك داستان آن است.داستان بسيار آرام شروع ميشود و كمي طول ميكشد تا شكل بگيرد.داستان در نوع خود جالب است اما بزرگترين نوآوري بازي آلن ويك در نوع روايت داستان است نه خود داستان. شما در طول بازي صفحاتي از كتابي رو پيدا ميكنيد كه آلن نوشته و به خاطر قدرت هاي مرموز درياچه كه هر اثر هنري را زنده ميكند اتفاقات اين كتاب در حال رخ دادان هستند. اما راويان اين داستان در پخش كردن صفحات اين كتاب وسواس تحسين برانگيزي نشان داده اند. بعضي وقت ها صفحاتي را ميبينيد كه مربوط به يك اتفاق در گذشته است بعضي وقت ها وقايع نوشته شده هنوز رخ نداده اند وكاري مي كنند كه شما سرنخ دستتان بيايد كه به زودي چه مي شود.بعضي وقت ها هم داستان از زاويه ديد افراد ديگر روايت ميشود.
اين نوع روايت داستان بعد از كتاب براي اولين بار است كه در يك رسانه ي ديگر اجرا شده و فقط بازي هاي رايانه اي پتانسيل اين نوع روايت داستان را دارند.شما مي توانيد بازي كنيد, آدم بكشيد وبازي را تموم كنيد.يا مي توانيد بازي كنيد هر وقت بتوانيد از مسير اصلي منحرف شويد ويك صفحه كتاب جايزه بگيريد ,همه برنام هاي راديو را گوش كنيد همه قسمت هاي برنامه نايت اسپرينگز را در تلويزيون ببينيد وهمه پيام هاي مخفي روي ديوار ها را بخوانيد وبعد آدم بكشيد و بازي را تمام كنيد! كيفيت اين بازي به كيفيت بازي كردن شما بستگي دارد.در فصل آخر مي توانيد سوار ماشين شده و يك راست به درياچه كالدرون برويد يا ترمز كنيد ودر مسافرخانه به اتاق ناتينگيل(مامورFBI)سر بزنيد و ببينيد در اتاق چه خبر است.

در آلن ويك داستان از زاويه ديد همه(حتي دستيار قلچماق دكتر هارتمن)روايت مي شود.اين زاويه مختلف روايي كمك مي كند تا تكه هاي داستان مانند پازل كنار هم جمع بشوند.جالب اين جاست كه روي درجه دشواري بالاتر بازي به شما تفنگ و تير جايزه نمي دهد بلكه صفحاتي از كتاب را جايزه مي دهد كه روي حالت معمولي پيدا نمي شوند! اين موضوع نشان مي دهد كه داستان مهمترين چيز در آلن ويك است و براي دانستن كامل آن بايد زحمت بكشيد و كابوس تمام كردن بازي روي درجه سخت را پشت سر بگذاريد.پايان داستان بحث برانگيز است اما اگر همه صفحات كتاب را بخوانيد متوجه خواهيد شد كه واقعا در برايت فالز چه گذشته است.

يكي از نكات برجسته و قابل تقدير داستان در آلن ويك نقش منفي بازي است كه صرفا با نام تاريكي از آن ياد مي شود.اين نقش منفي بر خلا ف ديگر بازي ها و فيلم هاي اين ژانر اصلا به شما نشان داده نمي شود. حتي در نبرد پاياني هم چهره ي او را نميبينيد.همه شخصيت پردازي "تاريكي" داخل صفحات كتاب اتفاق مي افتد و سازنده ها به قصد از صحنه هاي پر سروصدا و مزخرف معرفي آدم بده ي داستان ونشان دادان قدرت هاي عجيب وغريب او حذر كرده اند.حضور كوتاه بارباراجگر كه توسط تاريكي مسخ شده به اين معني است كه دشمن شما در بازي نه باربارا , بلكه موجودي به نام تاريكي است.
آلن ويك يكي ار بهترين بازي هاي چند سال اخير است.سازنده هاي اين بازي با وسواس مثال زدني مراحل , گيم پلي و داستان را براي شما چيده اند وحيف است بخواهيم از كنار اين همه ظرافت به راحتي بگذريم.
 
آخرین ویرایش:
سلام
در این که آلن ویک یکی از بهترین بازی‌های این نسل بوده هیچ شکی نیست. منم نحوه روایت داستان رو پسندیدم. اما داستان کلاسیک سایلنت هیل چیزهایی داره که بسیار فراتر از بازی‌های کنونیه. چیزهایی که به ما گفته شده همه‌شون خرافات هستند اما با کمی تحقیق می‌فهمیم که واقعیت دارند و در نزدیکی ما هستند.
به زودی سامایل رو می‌بینیم. به زودی سرهرمی‌ها اطراف ما رو پر می‌کنند. و به زودی تمام این کابوس‌ها رنگ واقعیت به خودشون می‌گیرند تا انسان رو در زندگی‌ واقعیش بن کنند.
 
سلام
در این که آلن ویک یکی از بهترین بازی‌های این نسل بوده هیچ شکی نیست. منم نحوه روایت داستان رو پسندیدم. اما داستان کلاسیک سایلنت هیل چیزهایی داره که بسیار فراتر از بازی‌های کنونیه. چیزهایی که به ما گفته شده همه‌شون خرافات هستند اما با کمی تحقیق می‌فهمیم که واقعیت دارند و در نزدیکی ما هستند.
به زودی سامایل رو می‌بینیم. به زودی سرهرمی‌ها اطراف ما رو پر می‌کنند. و به زودی تمام این کابوس‌ها رنگ واقعیت به خودشون می‌گیرند تا انسان رو در زندگی‌ واقعیش بن کنند.
سلام:d
اینا رو جدی گفتی؟:-s
 
آخرین ویرایش:
sh_book_of_memories_screen_20120713_09.jpg

با توجه به این عکس احتمالا اونهائی که تا به حال انگ ترویج انحرافات رو به سری میزدند باید حرفشون رو پس بگیرند و منی هم که معتقد بودم این عقاید تو بازی نهی میشند باید به ضد دین بودن BOM اعتراف کنم !

پ.ن : ستاره ی هشت پر یکی از نمادهای اسلامی است ! ستاره داوود رو که به خاطر میارید تو SH1!
 
سلام
در این که آلن ویک یکی از بهترین بازی‌های این نسل بوده هیچ شکی نیست. منم نحوه روایت داستان رو پسندیدم. اما داستان کلاسیک سایلنت هیل چیزهایی داره که بسیار فراتر از بازی‌های کنونیه. چیزهایی که به ما گفته شده همه‌شون خرافات هستند اما با کمی تحقیق می‌فهمیم که واقعیت دارند و در نزدیکی ما هستند.
به زودی سامایل رو می‌بینیم. به زودی سرهرمی‌ها اطراف ما رو پر می‌کنند. و به زودی تمام این کابوس‌ها رنگ واقعیت به خودشون می‌گیرند تا انسان رو در زندگی‌ واقعیش بن کنند.
اره موافقم و به این اعتقاد دارم که حاضرم با قاطعیت بگم که هیچ بازی ای داستانش به بیچیده گی و غنی بودن سایلنت هیل نیست...ببینید یه سوال...چه بازی ایه که این همه سال های سال بعد از انتشار بازی راجع بهش بحث شه و بازم نکات مبهم و راز الودش باقی بمونه و هم چنان جای بحث داشته باشه؟ اکثر بازی هایی که امروز میان داستانشون 1 خط هم نمیشه! الن ویک هم مثلا اومدن خیلی غنی بسازن از لحاظ داستانی ولی اینو باید بدونن که یک دهم سایلنت هیل هم عمیق نیست...البته من برای الن ویک خیلی احترام قائل ام و وقتی به بازار اومد سال ها بود که منتظرش بودم...راستی مسعود جان میشه منظورتو از خط اخر حرفت بگی؟:d:-/>:d<
راستی خوشهال م که یک نفر بیدا شد که به hc و origins رای بده و از طرفی دیگه هم متاسفم که این دو شماره که چند تا از بهترین ترک های استاد رو دارن 1 رای اوردن!
 
با تمام توان از آلن ويك و سايلنت هيل دفاع خواهم كرد!

اما ببينيم معناي ژانر وحشت و "تريلر" در آلن ويك و سري اصيل سايلنت هيل به چه گونه اي است و ترس روانشناسانه در اين بازي چگونه جامه عمل مي پوشاند...

تفاوت هاي بنياديني بين تعاريف اوليه ژانر تريلر به معناي مهيج و ژانر ترسناك به معناي وحشت وجود دارد. نظريه پردازان سخت گير,ژانر وحشت را بر اساس ايجاد ترس و ژانر مهيج را بر اساس ايجاد اضطراب و تشويش تعريف مي كنند و پلات روايي غافل گيرانه را يكي از اصلي ترين مشخصه هاي ژانر مهيج مي دانند.اغلب هسته ي اصلي روايت ها در اين ژانر را مضموني كم و بيش ابتدايي تشكيل مي دهد;مثلا نويسنده اي كه براي استراحت فكري به شهري كوهستاني سفر مي كند.معمولا اين مضمون اوليه چيزي نيست كه مخاطب رو اسير و شيفته ي خود كند,چرا كه اساس كار اين روايت ها بر تاخير استوار است;تاخير در شكل گرفتن قصه,در معرفي عميق شخصيت ها و در رخ دادن وقايع هيجان انگيز.
در ژانر وحشت مخاطب نمي داند قرار است با چه چيزي رو به رو شود و ناگهان هنگامي كه با آن روبه رو مي شود(يك هيولا,قاتلي رواني يا موقعيتي وهم آسا) وحشت مي كند;
اما در تعاريف اوليه ژانر مهيج مخاطب مي داند كه كنشي به زودي روي خواهد داد,اما روايت رخ دادن آن را به تاخير مي اندازد.

اين تعاريف اوليه رو گفتم كه شبهه ي سنجيدن آلن ويك با بازي هاي ژانر وحشت را از بين ببرم,چرا كه سخت معتقدم كه شاهكار مكس پين سازان اصلا در ژانر وحشت يا معمايي نيست,بلكه با آگاهي بسيار زياد سازندگان به تعاريف اصلي ژانر مهيج,بازي اي است تريلر كه حتما بايد با چوب تريلر محك بخورد.

قصه بازي قصه اي است كاملا منطبق با الگوهاي روايي ژانر مهيج;واگر دوست داريد بيشتر تحليل كنيد,قصه ي بازي را با سناريو فيلم هي رواني هيچكاك يا درخشش كوبريك مقايسه كنيد تا متوجه نزديكي هاي اش با چنين قصه هايي بشويد.
نويسنده اي ناتوان از پيدا كردن ايده اي جديد براي نوشتن كتابي جديد به شهري كوچك و مرموز سفر مي كند, اما رشته اتفاقاتي كه با ناپديدشدن همسرش آغاز مي شود او را به سوي درك اين موضوع سوق مي دهد كه لابه لاي صفحات كتاب بعدي اش(كه جان گرفته اند) قدم مي زند و گرفتار ذهن خلاق خودش در خلق ترس شده است.
مهمترين اتفاق روايي بازي به جز غافل گيري پاياني,صفحاتي از كتاب نانوشته آلن است كه بازي كننده در گوشه و كنار بازي پيدا مي كند(وبه عمد در جاهي بسيار ساده و قابل دسترسي قرار گرفته اند تا حتما برداشته شوند)ودر آن صحنه اي از يك اتفاق آتي شرح داده شده است;مثلا "صداي گوش خراش اره برقي از دور به گوش رسيد و ترس بر آلن چيره گشت"واين يعني قرار است تا چند دقيقه ديگر با موجودي اره برقي به دست روبه رو شويم.

عده اي مي گويند با خواندن اين نوشته ها پيش از وقوع حادثه از هيجان آن حادثه كاسته مي شود,بايد بدانند كه قرار نيست ناگهان با اره برقي روبه رو شويد بلكه قرار است با توسل به همان تعاريف اوليه اي كه گفته شد دچار تعليق وتشويش شويد...اره برقي كي مي آيد؟...چرا نمي آيد؟...چي شد پس؟.. وحالا مي آيد.
اين يعني وقتي سازندگان شما را از رخداد نزديكي پيش از رخ دادنش مطلع مي كنند,به جاي چند ثانيه ترسي كه بازي هاي ژانر وحشت از پريدن يك هيولا جلوي پاي تان ايجاد مي كنند,به شما تشويشي چند دقيقه اي را هديه مي كنند كه در هر لحظه اش اضطراب وجودتان را رها نمي كند اين معناي درست كاركرد هاي روايت هاي مهيج است كه كاملا در سري سايلنت هيل و مخصوصا 4 شماره اصلي سري, اين مدل از ترس روان شناختي و تشويش وجود دارد مثلا زماني را به ياد بياوريد كه هري در مدرسه بود و با كتابي روبه رو ميشود كه با خط قرمز نوشته شده كه در ساعت 12 شب موجودي گرسنه از خواب بيدار مي شود وشكارچي اي با پرتاب تير نيزه بر دهان اين موجود آن را از بين ميبرد كه اين موجود باس مدرسه با نام "lizard" بود.
 
سلام
با توجه به این عکس احتمالا اونهائی که تا به حال انگ ترویج انحرافات رو به سری میزدند باید حرفشون رو پس بگیرند و منی هم که معتقد بودم این عقاید تو بازی نهی میشند باید به ضد دین بودن BOM اعتراف کنم !

پ.ن : ستاره ی هشت پر یکی از نمادهای اسلامی است ! ستاره داوود رو که به خاطر میارید تو SH1!
ببین اشکان یه عمر بنده دارم یه چیزایی رو میگم هی اومدی زدی تو پرم حالا خودت میای اینجوری میگی:-w
راستی مسعود جان میشه منظورتو از خط اخر حرفت بگی؟:d:-/>:d<
بفرما اشکان‌خان. حالا منم یه چیزایی رو اعتراف کنم؟:d
========================================================
با رضا جان موافقم.
البته نمی‌خوام وارد این بحث بشیم که دو بازی رو با هم مقایسه کنیم چون سال قبل زمان عرضه بازی AW این کار زیاد انجام شده.
به قول یکی از دوستان «هر چیزی که باعث ترشح آدرنالین میشه الزاماً ترسناک نیست» آلن ویک هم همینطوره. همونجوری که سازندگان هم از همون اول تکلیف خودشون رو مشخص کردند با نوشتن جمله «A Psychological Action Thriller» پس قرار نیست این بازی ترس رو هدیه کنه بلکه هیجان توام با استرس و تشویش رو به همراه میاره. حالا ممکنه بعضی‌ها حتی از بازی Angry Birds هم بترسند و بعضی‌ها حتی با دیدن یک روح در یک‌قدمی‌ خودشون نترسند. این به بازی ربطی نداره.
========================================================
این پست 8000مین پست تاپیک بود.>:d
 
آخرین ویرایش:
بسیار عالی!
خودش که نگفته میخواد بر روی بازی کار کنه ولی اگر سایلنت هیل جدید با همکاری خوده کوجیما و با استفاده از موتور FOX ساخته بشه, خیلی عالی میشه!:d
اگر اُواکو رو به عنوان نویسنده بازی برگردونند و ساخت موسیقی رو هم بذارند بر عهده ی یامائوکا که دیگه با یه سایلنت هیل رویایی و فوق العاده روبرو میشم!!>:d<
این بازی رو فقط خوده ژاپنی ها میتونند بسازند, سازنده های غربی اصلا به درد ساخت این بازی نمیخورند!! دیگه هر چی ازشون دیدیم بسه!! با این عنوان آخری (DP) نشون دادنند که این کاره نیستند!!8-|
در مورد BOM هم که دیگه بهتره صحبت نکنم!!!:d
این بازی دیگه باید به سرزمین خودش و دست سازنده های ژاپنی برگرده!>:d<
یعنی میشه خدایا ما یه روز ببینیم که سایلنت هیل دوباره به دست ژاپنی ها ساخته میشه و خبری از سازنده های غربی نیست!!!!8->
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or