بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
بچه ها یه خورده کمک کنید، این زیر بار نمیره :d، باید ببریمش زیر بار :d.
عزیز من، قضیه ی چشم رو اگه فراموش کنیم، چی میمونه؟ یه دنیا که والتر با استفاده از تصاویر زمان کودکیش خلق کرده! خوب، حالا چی شده؟ هنری داخل این دنیا گیر افتاده، یعنی داخل یه تار عنکبوتی که یه عنکبوت پیچیده گیر افتاده و داره دست و پا میزنه! هنری با چشم خودش داره این چیزا رو میبینه، چیزایی که والتر خلق کرده و هنری در اونا اسیر شده! من دیگه نمیدونم نکته کجاست که من نمیفهمم!

چرا تند میشی؟ خب ما باید بحث کنیم نه که سریع خسته بشیم...نباید فکر کنیم که فقط نظر خودمون درسته...باید به همه نظر ها توجه کرد...همون طور که ثابت کردم همون کرمه بند نافه...
من فقط منظورم اینه که این محیط هاو موجوداتی که از چشم هنری میبینیم ساخته ذهن والتره..فقط...دعوا که نداریم!:d
 
سایلنت هیل 2 داستان مردی به نام جیمز ساندرلند را روایت می کند که پس از دریافت نامه ای مرموز از همسر مرده اش راهی ساینت هیل می شود ، مکانی که شاید در آن بتواند همسرش یعنی ،May Shepherd Sunderland را بیابد . جیمز در طول این سفر تجربیات زیادی را کسب می کند، تصادفات دهشتناک ، اتفاقات ناگوار و ... جیمز را تا مرز جنون می کشد . روح و روان جیمز آنچنان درگیر می شود تا برای حل ابهامات ذهنیش دست به جستجو و کاوش بزند و خاطرات ناگوار گذشته را به یاد آورد .
شخصیت جیمز ساندرلند توسط Guy Cihi اجرا شده ، کسی که نه تنها احساسات را در صدای جیمز فراهم آورد بلکه به نوعی Motion Capture او را نیز بر عهده داشت . Guy Cihi تجربیات خود را در زندگی ، عشق ، کسانی که از دست داده و همچنین سالهای همکاریش با کونامی بازگو می کند :

نکته : دوستان مصاحبه یه ذره طولانی هستش برای همین من قسمتهای مهم که مربوط به بازی و تجربیات گای با کونامی میشه رو براتون ترجمه می کردم

سوال : سلام گای ، میشه یه ذره از خودت برامون بگی و اینکه اهل کجایی و در نهایت چجوری سر از ژاپن در اوردی ؟

جواب : من در نیویورک به دنیا اومدم و رشته ی تحصیلیم طراحی صنعتی در کنتیکت بوده و چند سالی هم در همین زمینه کار کردم. من و یکی از موکلام که اتفاقا یکی از دوستای نزدیکم هم بود اون زمان محصولاتی که در آمریکا می ساختیم رو به ژاپن می فروختیم ، که اون زمان خیلی هم نادر بود این عمل . من مجرد بود و هیجان زده دوست داشتم به نقاط مختلف دنیا سفر کنم ، من و دوستم یه شرکت درست کردم برای همین کار. مناسفانه دوستم در اثر سرطان فوت کرد . بنابراین من سهمم رو فروختم و کاره دیگه ای رو شروع کردم . من الان در منطقه ی شیبویا در نزدیکی توکیو زندگی می کنم که منطقه ی خیلی زیبایی هستش واقعا عاشق زندگی در ژاپن هستم اما با این حال هنوزم یه ویلا در کوهستانهای نیویورک رو برای خودم نگه داشتم برای آزاد کردن مشغله های فکری و استراحت فیزیکی و تفریح

سوال : بهمون بگو چطور همچین کسی برای چنین نقشی در این چنین بازی بزرگ ویدئویی انتخاب شد ؟

جواب : یه جورایی میشه گفت تصادفی بود. من هنوز بین دو تا شغل معلق بودم ، تازه سهمم از شرکت قبلی رو فروخته بودم و کاره جدیدم رو شروع کرده بودم . در حقیقت داشتم مدتی رو در نیویورک به سر می بردم و برای استراحت اونجا وقت می گذروندم. بچه هام به همراه مادرشون (همسر قبلیم) در توکیو زندگی می کردن ، پس بعد از یه مدت بودن در نیویورک پیش اونا برگشتم تا لحظاتی رو هم در کنار خانواده م باشم . همین جا بود که دخترم ازم خواست تا همراه باهاش برای آدیشن برای یک بازی پلی استیشن برم . خب من همین جور که توی اتاق انتظار بودم ، یک قسمتی از دیالوگ که حتی نمی دونستم چی بود شروع کردم به خوندن ، نمی دونم چرا ولی خوشم اومده بود. بعد که کارگردان کمکی یعنی جرمی وارد اتاق شد ازش در مورد این یه قسمت پرسیدم و بعد ازش خواستم که می تونم این قسمت رو به جای شخصیت جیمز در بازی بیان کنم یا نه !؟ خب اون لحظه هیچ اتفاق خاصی نیفتاد اما چند ماه بعد وقتی که من در نیویورک بودم ، Jeremey باهام تماس گرفت و گفت من به عنوان جیمز انتخاب شدم. من در مورد قسمتی که دخترم برای آدیشنش رفته بود پرسیدم اما اون گفت دخترم نتونسته انتخاب بشه. من بهش گفتم قبل از اینکه قبول کنم باید با دخترم مشورت کنم ، آخه خقیقتش این اجرا قرار بود فرصتی برای دخترم باشه نه من ، پس وقتی رفتم خونه و این موضوع رو بهش گفتم بهم گفت : بابا ، برو دنبالش!


سوال: تو از قبل علاقه ای به اینکه بخوای هنرپیشگی یا صداپیشگی کنی داشته یا همینطور تصادفی این اتفاق افتاد ؟

جواب : من همیشه به هنرپیشگی علاقه داشتم ، من از سال دوم دبستان در نمایشهای موزیکال مدرسه بازی می کردم ، من حتی هنرپیشگی رو به عنوان واحد انتخابی در دانشگاه هم انتخاب کردم ولی خب همونطور که گفتم رشته ی اصلی من طراحی صنعتی بود . حقیقتش من احساس خوش شانسی می کنم که برای چنین نقشی انتخاب شدم و تونستی جزئی از بازی ساینت هیل 2 باشم و از طرفداران بازی هم خیلی متشکرم که از کاره من خوششون اومد و برام نامه های زیادی فرستادن. از همتون ممنونم


سوال : آیا هیچوقت فکر کردی که بخوای صداپیشگی رو به عنوان شغل اصلیت انتخاب کنی و این رشته رو دنبال کنی ؟

جواب : نه ، من چند تا کار صدا برای تبلیغات شرکتها انجام دادم اما هیچوقت به این موضوع فک کنم ، البته همسرم همیشه می گفت که اگه زمانی ورشکست بشی می تونی این کار رو برای خودت انتخاب کنی . حقیقتش من اجرا رو دوست دارم ، شاید اگه زمانی پیدا کنم در صحنه ی عمومی بتونم اجرا کنم .
JAMESSUND.jpg
سوال : یه مقدار در مورد شخصیتی که در سایلنت هیل 2 بازی کردی برامون بگو ، جیمز ، چجوری آدمیه ؟

جواب : جیمز ، یه مرد عادی و تا حدی احساساتی هست ، از اونایی که هر روز می تونی ببینی . اون از درون انقدر سختی و بدبختی داره که واقعا جایی برای رهای از اونا رو نمی تونه پیدا کنه. بازی در نقش جیمز برای من آسون بود ، من اون زمان تازه طلاق گرفته بودم و خیلی ناراحت و آشفته بودم . به راحتی می تونستم اشک بریزم و ابراز ناراحتی بکنم . حقیقتش من بخاطره همسر قبلیم انقدر غمگین و بهم ریخته بودم که تا مرز خودکشی هم پیش رفتم. اگه بخاطره بچه هام نبود ... نمی دونم شاید تا به حال اینکارو کرده بودم. من واقعا نمی تونستم اونا رو با همسر قبلیم تنها بزارم و بزارم هر جور که می خواد بزرگشون کنه. تمام چیزی که سعی دارم بگم اینه که اگر کارگردانای بازی ازم می خواستن غمگین و افسرده باشم ، تنها کاری که باید می کردم این بود که مقداری از خاطرات تلخ گدشته رو بیاد بیارم و بعدش دوباره اندوه درست در کنارم بود. در اصل من یه مرد خوش شانس و شادم و خیلی زود می تونم خاطرات تلخ گذشته رو فراموش کنم و زندگی جدیدی شروع کنم . اما بازی در نقش جیمز ساندرلند به من یادآوری کرد که هرگز نمی تونیم دردهای گذشته رو فراموش کنیم ، ما فقط اونا رو یه جای دور در درون خودمون قایمشون می کنیم.
خوشبختانه من مثه جیمز به چیزای خیلی تاریک و دردناک تسخیر نشدم و زود بهبود پیدا کردم.


سوال: چطور برای نقش آماده شدی و کدوم صحنه اجراش برات سختتر از همه بود ؟


جواب : من خیلی در عمق کاراکتر نفوذ کردم. تمرینات بر اساس شیوه ی هنرپیشگی بود. هر وقت من وارد صحنه میشدم ، جیمز بودم . ترسناک بود. جیمز کسی بود که مقدار زیادی درد و خشم رو تو سینه ش جا داده بود و در عین حال مهربون و حامی بود. من دارم از جیمز حمایت می کنم ، واقعا نمی تونم زیاد در موردش صحبت کنم، واقعا برگشت به چنین شخصیتی دردناکه. یکی از صحنه هایی که تکرارش یه مقداری دشوار بود ، مربوط به یکی از صحنه های پایانی بازی میشد. با اینکه مدت زمان این صحنه چندان هم طولانی نبود اما کاره سختی بود.(در یک چشم بهم زدن می تونستی به راحتی از دستش بدی) این صحنه ای بود که جیمز بدن بی جان مری رو از روی تخت بلند می کنه (جیمز مری رو خفه کرد) سپس برمیگرده و اونا با خودش می بره. این صحنه موج زیادی از احساسات رو می خواست ، همونطور که گفتم اشک ریختن و گریه کردن برام راحت بود مشکل این بود که کارگردانا بهم می گفتم خیلی آهسته این کارو انجام می دم. چندین بار این صحنه رو تکرار کردیم اما باز هم بهم گفتن خیلی آهسته س . بالاخره یه شب با خودم در مورد این صحنه فکر می کردم ، گفتم بهتره کلکی رو که تو نمایشهای دوران دبیرستان انجام میدادم این جا هم اجرا کنم شاید بدرد خورد ! من این کلک رو انجام دادم و بالاخره صحنه با موفقیت رکورد شد. نمی دونم کسی که این مصاحبه رو می خونه راجع به این کلک چیزی می دونه یا نه ؟!

JAMESMARY.jpg

سوال: کدوم رو بیشتر ترجیح میدی : اینکه صداپیشگی کنی یا به جای کاراکتر بازی کنی ؟

جواب:هر دوش رو دوست دارم ، اما باید بدونین که بازی کاراکترها با هم و جلوی چندین نفر کارگردان تصویر بردار ، صدا بردار و دوربینهای زیاد یه مقدار سخت و متفاوته. تنها تفاوت اجرای نقش در یک بازی با فیلم سینمایی اینه که ما لباسهای اصلی رو نپوشیدیم ، ما یه سری لباسهای چسبون با دکمه هایی روی اون که حرکاتمون رو ثبت می کنه می پوشیم بعضی از دستگاهای ثبت حرکات مغناطیسی بودن و بعضی ها با لیزر کار می کردن. ضبط صدا کاری نداشت در حقیقت برای کل بازی فقط 4 روز رو صرف ضبط صدا کردیم اما برای ثبت حرکات من و زبان بدن 4 ماه یا بیشتر صرف شد. چند روز فقط طرز راه رفتن ، دویدن ، ضربه زدن و مردن من ثبت می شد. قسم می خورم هر وقت که شما میزارین جیمز بمیره و به زمین بخوره برای من هنوز جاش درد می کنه !

سوال: چه چیزی رو به هنگام فیلم برداری بازی خیلی دوست داشتی و خوشایندت بود ؟

جواب: هنرپیشگی ! من خیلی بی ذوقم. یادم میاد اون صحنه ای که جیمز کنار تخت مری نشسته بود . مونیکا(هورگان- صداپیشه و هنرپیشه ی مری) یواش بهم گفت تو خوبی و من واقعا لذت بردم ، چون انتظارش رو نداشتم و الان واقعا خوشحالم که توسط شخص با استعدادی یعنی مونیکا مورد تمجید قرار گرفتم.

سوال : نظرت در مورد پیرامد هد چیه ؟

جواب:من فکر می کنم جیمز پیرامد هد رو برای اینکه خودش رو بخاطر کشتن مری مجازات کنه در ذهنش ساخته بود. من فک می کنم جیمز تصویر پیرامد هد رو شاید در گذشته در قسمت خشنی از خاطرات داشته، شاید حتی قبل از اینکه مری رو ملاقات کنه.

PYRAMIDHEAD1.jpg

سوال : در آخر ، میشه بهمون بگی تا حالا شده بشینی و سایلنت هیل 2 رو بازی کنی ؟

جواب : متاسفم ! من حتی وقت تماشا کردن تلویزیون رو هم ندارم ، چطور می تونم بشینم و بازی کنم ؟!

منبع
البته دوستان یه سری سوالات دیگه ای هم بود که متاسفانه وقت برای ترجمه ش کم داشتم ، امیدوارم لذت برده باشید
حرف نداری!!!>:d<
دمت گرم...خیلی زحمت کشیدی...دستت درد نکنه!!!=d>=d>=d>
فقط من قضیه کلک رو نفهمیدم که چی بود!!! کسی میدونه چه کلکی زده؟:d
 
آخرین ویرایش:
چرا تند میشی؟ خب ما باید بحث کنیم نه که سریع خسته بشیم...نباید فکر کنیم که فقط نظر خودمون درسته...باید به همه نظر ها توجه کرد...همون طور که ثابت کردم همون کرمه بند نافه...
من فقط منظورم اینه که این محیط هاو موجوداتی که از چشم هنری میبینیم ساخته ذهن والتره..فقط...دعوا که نداریم!:d
من که هنوز بهم ثابت نشده کرمه بند نافه :d، هندونه میزاره زیر بغلم؟ :d.
آهان، حالا شد! اول منظورت واضح نبود داشتم قاطی میکردم :d. من خطرناکم ها، ایندفعه رو که شانس آوردی :d. (ببخشید اگه تندی کردم، منظوری نداشتم)
 
اتوسا جان خیلی خوب بود... متشکر
............
میگم این بنده خدا هم زخم روزگار خورده بود که کارش اینقدر خوب شد!

خواهش می کنم
----------
آره یه جورایی خیلی توی جیمز بوده ! چهره ی جیمز هم از روی همین گای هست ، ولی نمی دونم چرا زیاد ازش خوشم نیومد
البته اگه توجه کنین ، من توی ترجمه نیووردم گای با کونامی خیلی دعوا داشته ، اتفاقا مصاحبه کننده هم ازش یه همچین سوالی پرسیده بود که گفته بود مثه اینکه صورت گای رو تار کرده بودن تا پول بهش ندن ، نمی دونم یه همچین چیزی ! کلا کونامی خیلی کلاه برداری کرده ، گای هم وسط صحبتهاش اشاره می کنه به این موضوع
 
حالا اگه اینا (این خونواده) گذاشتن من یه دقیقه این مصاحبه رو مثل آدم بخونم!:|
آتی ممنون! کلا مصاحبه بوی شماره دوم رو میداد!
اون قسمت کله هرمی هم باحال بود!
 
آره یه جورایی خیلی توی جیمز بوده ! چهره ی جیمز هم از روی همین گای هست ، ولی نمی دونم چرا زیاد ازش خوشم نیومد
البته اگه توجه کنین ، من توی ترجمه نیووردم گای با کونامی خیلی دعوا داشته ، اتفاقا مصاحبه کننده هم ازش یه همچین سوالی پرسیده بود که گفته بود مثه اینکه صورت گای رو تار کرده بودن تا پول بهش ندن ، نمی دونم یه همچین چیزی ! کلا کونامی خیلی کلاه برداری کرده ، گای هم وسط صحبتهاش اشاره می کنه به این موضوع
کونامی رو که همه میدونن کلاه برداره...اصلا خوشم نمیاد از کونامی...:|
=======================================
این قسمت رو از توی یه سایت پیدا کردم که گفتم براتون بذارم:
جرمی بلاستین (کسی که وظیفه ترجمه کردن بازی بر عهدش بوده) در مورد Guy Cihi میگه که:
“گای کیهی (Guy Cihi) نقش جیمز را بازی می کرد و این نقش در زندگیش خیلی مهم بود. طوری که هنوز عکس صفحه Facebook او عکس جیمز است. او واقعاً خودش را گول می زد که جیمز است. حتی در خیلی مواقع کل احساساتش را فراموش می کرد.”
 
سلام
دوستان جواب سوال مسعود رو کسی ندادها! جریان این روح ها چیه؟ چرا داخل بازی چهره هاشون پیداست اما ... .
یه موضوعی هست که توی بازی ما چیزی به نام «دنیای از چشم فلانی» نداریم. در شماره‌ی چهار وقتی هنری ساکن اتاق میشه، قدم در دنیای والتر میزاره پس وارد دنیای ذهن والتر میشه.
اما اینکه چرا برخی قربانیان رو می‌بینیم و بعضی رو نه موضوع جالبیه. نظریه‌های دوستان هر کدوم می‌تونند صحیح باشند. اما نظریه‌ی ماستمالی رو قبول ندارم:d
به نظر بنده میشه 2 نظریه‌ی دیگه رو هم مطرح کرد.
1- ارواح حاضر در محل نماینده سایر ارواح هستند.
2- تنها ارواحی رو می‌بینیم که در گذشته با والتر تعامل داشتند. مثلاً بیلی و میریام هیچ‌گاه خود والتر رو نمی‌شناختند.
سایلنت هیل 2 داستان مردی به نام جیمز ساندرلند را روایت می کند که پس از دریافت نامه ای مرموز از همسر مرده اش راهی ساینت هیل می شود ، مکانی که شاید در آن بتواند همسرش یعنی ،May Shepherd Sunderland را بیابد . جیمز در طول این سفر تجربیات زیادی را کسب می کند، تصادفات دهشتناک ، اتفاقات ناگوار و ... جیمز را تا مرز جنون می کشد . روح و روان جیمز آنچنان درگیر می شود تا برای حل ابهامات ذهنیش دست به جستجو و کاوش بزند و خاطرات ناگوار گذشته را به یاد آورد .
شخصیت جیمز ساندرلند توسط Guy Cihi اجرا شده ، کسی که نه تنها احساسات را در صدای جیمز فراهم آورد بلکه به نوعی Motion Capture او را نیز بر عهده داشت . Guy Cihi تجربیات خود را در زندگی ، عشق ، کسانی که از دست داده و همچنین سالهای همکاریش با کونامی بازگو می کند :

نکته : دوستان مصاحبه یه ذره طولانی هستش برای همین من قسمتهای مهم که مربوط به بازی و تجربیات گای با کونامی میشه رو براتون ترجمه می کردم
هر چه قدر هم طولانی باشه، دوستش داریم دایی. ایول>:d
 
کونامی رو که همه میدونن کلاه برداره...اصلا خوشم نمیاد از کونامی...:|
=======================================
این قسمت رو از توی یه سایت پیدا کردم که گفتم براتون بذارم:
جرمی بلاستین (کسی که وظیفه ترجمه کردن بازی بر عهدش بوده) در مورد Guy Cihi میگه که:
“گای کیهی (Guy Cihi) نقش جیمز را بازی می کرد و این نقش در زندگیش خیلی مهم بود. طوری که هنوز عکس صفحه Facebook او عکس جیمز است. او واقعاً خودش را گول می زد که جیمز است. حتی در خیلی مواقع کل احساساتش را فراموش می کرد.”

آره اینطور که خوده گای گفته خیلی با جیمز پیونده خورده بوده اما خودش هم اظهار کرده که دوست نداره به جیمز برگرده چون براش خیلی دردناک بوده ، از نظر من در کل سری سایلنت هیل جیمز بیشترین همزاد پنداری رو با مخاطب داشته ، کلا شخصیت جیمز ، اونچه که در خط داستانی آورده بود ، طوری بوده که می تونسته خیلی زیبا حس جیمز رو به مخاطب القا کنه
من به شخصه بعد از این همه مدت وقتی یه بار دیگه sh2 رو تموم کردم خیلی عمیق با جیمز رابطه برقرار می کردم علی رغم جنسیت مخالف و سنش اما کلا این مقتضای شخصیت پردازی جیمز بود که هر کسی ار هر سن و جنسی می تونست تا حدودی باهاش همزاد پنداری کنه ، اینجاس که به هنر نویسنده پی می بریم ;)
 
آره اینطور که خوده گای گفته خیلی با جیمز پیونده خورده بوده اما خودش هم اظهار کرده که دوست نداره به جیمز برگرده چون براش خیلی دردناک بوده ، از نظر من در کل سری سایلنت هیل جیمز بیشترین همزاد پنداری رو با مخاطب داشته ، کلا شخصیت جیمز ، اونچه که در خط داستانی آورده بود ، طوری بوده که می تونسته خیلی زیبا حس جیمز رو به مخاطب القا کنه
من به شخصه بعد از این همه مدت وقتی یه بار دیگه sh2 رو تموم کردم خیلی عمیق با جیمز رابطه برقرار می کردم علی رغم جنسیت مخالف و سنش اما کلا این مقتضای شخصیت پردازی جیمز بود که هر کسی ار هر سن و جنسی می تونست تا حدودی باهاش همزاد پنداری کنه ، اینجاس که به هنر نویسنده پی می بریم ;)
Hiroyuki Owaku که یه چیزی برای خودش بوده...جرمی بلاستین در مورد Hiroyuki Owaku میگه:
داستان SH2 را هیرویوکی اوواکو (Hiroyuki Owaku) با كمی الهام از فیلم Lost Highway از دیوید لینچ (David Lynch) نوشت.
او برنامه نویس و یكی از نویسنده های نسخه اول هم بود و نویسنده ارشد SH3 هم شد. بلاستین می گوید: "او آدمی بسیار گوشه گیر و ساكت است كه زیاد در مورد چیزی كه فكر می كند، حرف نمی زند، ولی بسیار انسان با سوادی است و زیاد مطالعه می كند." همكاری بلاستین و اوواكو یك امر ضروری بود، چون دیالوگ های SH2 از انگلیسی به آمریكایی و ژاپنی ترجمه می شد. این كار باعث می شد که دیالوگ ها در هر زبان عجیب نشوند و گاهی اوقات بلاستین می گفت كه بعضی از این جمله ها اصلاً در زبان انگلیسی معنی نمی دادند. او می گوید: "وقتی در كنار نویسنده اصلی بازی كار می كنید، به خوبی می توانید بفهمید كه او چه قصدی دارد و متوجه تفاوت های انگلیسی و ژاپنی بشوید.
فقط شرمنده بچه ها من منبع نمیذارم...آخه این مطلب رو تو همه سایت ها نوشته, نمیدونم کدوم یکیشون منبع اصلیه!!:d
 
Hiroyuki Owaku که یه چیزی برای خودش بوده...جرمی بلاستین در مورد Hiroyuki Owaku میگه:
داستان SH2 را هیرویوکی اوواکو (Hiroyuki Owaku) با كمی الهام از فیلم Lost Highway از دیوید لینچ (David Lynch) نوشت.
او برنامه نویس و یكی از نویسنده های نسخه اول هم بود و نویسنده ارشد SH3 هم شد. بلاستین می گوید: "او آدمی بسیار گوشه گیر و ساكت است كه زیاد در مورد چیزی كه فكر می كند، حرف نمی زند، ولی بسیار انسان با سوادی است و زیاد مطالعه می كند." همكاری بلاستین و اوواكو یك امر ضروری بود، چون دیالوگ های SH2 از انگلیسی به آمریكایی و ژاپنی ترجمه می شد. این كار باعث می شد که دیالوگ ها در هر زبان عجیب نشوند و گاهی اوقات بلاستین می گفت كه بعضی از این جمله ها اصلاً در زبان انگلیسی معنی نمی دادند. او می گوید: "وقتی در كنار نویسنده اصلی بازی كار می كنید، به خوبی می توانید بفهمید كه او چه قصدی دارد و متوجه تفاوت های انگلیسی و ژاپنی بشوید.
فقط شرمنده بچه ها من منبع نمیذارم...آخه این مطلب رو تو همه سایت ها نوشته, نمیدونم کدوم یکیشون منبع اصلیه!!:d

ای خدا یکی از آرزوهای بزرگم اینه اواکو رو از نزدیک ببینم ، حتی باهاش صحبت کنم ، ایده هام رو باهاش در میون بزارم ، ای خدا خدا ! حیف که اینها خیالی بیش نیست :(
خیلی ممنون ، این یارو واقعا مخ بود واقعا به معنای واقعی خیلی خیلی دوستش دارم :x
 
ای خدا یکی از آرزوهای بزرگم اینه اواکو رو از نزدیک ببینم ، حتی باهاش صحبت کنم ، ایده هام رو باهاش در میون بزارم ، ای خدا خدا ! حیف که اینها خیالی بیش نیست :(
خیلی ممنون ، این یارو واقعا مخ بود واقعا به معنای واقعی خیلی خیلی دوستش دارم :x
فعلا عکس استاد رو ببین تا بعد که ایشالا رفتی ژاپن با استاد هم یه ملاقاتی داشته باشی!:d
استاد که میدونی کدوم یکیشونه؟:d

29082d1338022983-sh3group.jpg
 
ماساهیرو همونیه که کیف داره نه؟
من عشقم اونه+استاد مو زرد جلفمون!:|:d
بچه ها یه سوال:
یعنی از وقتی که هدر به دنیا اومد و داستانش تموم شد،چرا شهر به حالت عادیش بر نمیگرده؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or