همونطور که ازتون اجازه گرفته بودم دوباره این نقد رو میخوام اینجا بگذارم تا برای کسانی که تازه وارد هستند و ندیدنش (عجب چیزی رو از دست دادن !!!!) دسترسی بهش آسونتر باشه....باز هم از توصیفات زیباتون درباره این نقد به درد نخور کمال تشکر رو دارم....در ضمن همونطوری که توی وب لاگم قبلا هم نوشته بودم دوباره نویسی این نقد به زبان انگلیسی که نویسندش خودم بودم و کسی که تایپش میکنه دوست عزیزم DaDood هستش , در حال به اتمام رسیدنه و باید بگم که قسمتهای بسیار زیادی رو بهش اضافه کردم که دیدنش خالی از لطف نیست...پس به زودی .....
"اگه واقعا ميخوای Mary رو ببينی بايد بميری , ولی ممكنه كه مكان تو توی اون دنيا با Mary تفاوت داشته باشه..."
Neely's Bar, Alternate
============================================================
Ja......I’m....e. James, I'm Here...
Come to .......s.... Come to RoseWater!!!
..........ting f........ Waiting for You...
.......id you k........ Why Did you kill me
Jam...... James...
معرفي
شخصيت اصلی شما James Sunderland توی كابوسی گرفتار ميشه كه در اون همسرش كه ۳ سال پيش مرده نامه ايی رو برای ملاقات دوباره با James به اون ميفرسته :" در خوابهای آشفته ام من اون شهرو ميبينم...سايلنت هيل...به من قول دادی كه منو يه روزی به اونجا خواهی برد , ولی هيچوقت اين كارو نكردي...خب , من الان اونجا تنهام...در مكان مخصوصمون...منتظر توام..."
جيمز تصميم ميگيره كه به اون شهر بره و به دنبال سر نخهايی از زن مرده اش بگرده...عشق اون برای همسر مرده اش اونو به كابوسی بی پايان ميكشونه...جايی كه با بدترين ترسش مواجه ميشه : عشق
خب ! چه طوری عشق جيمز رو معنی كنيم ؟! در اين نوشته من به شما ميگم كه چرا James Sunderland همسرش رو ميكشه...من ميخوام بهتون نشون بدم كه يك شخصيت كاملا خودخواه در درون جيمز وجود داره و قسمت خوبی كه جيمز در طول داستان سعی در نشون دادنش داره چيزی جز "شخصيت پردازی دروغين" اين فرد نيست.
اين تئوری نشون خواهد داد كه عشق جيمز برای مری وجود خارجی نداشت...
روانشناسي سياه
با توجه به اون چيزهايی كه من توی كتابهاي روانشناسی سعی در فهميدنش داشتم به يك موضوع كلی رسيدم : يك انسان عادی در طول زندگيش به ۴ نياز فيزيكی اصلی نياز داره :
۱.نياز به خوردن
۲.نياز به خوابيدن
۳.نياز به پناهگاه
۴.نياز به لذت
نياز در اينجا به اين معنيه كه اگر اون رو از يك فرد بگيريم زندگی براش شاد نيست يا اينكه اصلا قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.با توجه به اين موارد ميتونيم به بحث جيمز برگرديم : ما مطمئنيم كه جيمز گشنش نيست...همينطور هم ميتونيم به جرات بگيم كه اون يه خونه قشنگ با امكانات خوب زندگی و يه حموم عالی داره !
حالا به نياز چهارم ميرسيم : نياز چهارم لذت بودش...جيمز ما اين موضوع رو خيلی جدی گرفته..اين موضوع اصلی نوشته من هست : برای اون لذت چيزی نيست جز لذت فيزيكی.برای چی ؟! به خاطر تك تك اعمالی كه در بازی انجام ميگيره و من سعی دارم به تمامشون اشاره كنم.
تمامش توی ذهن جيمز هستش !
يه چيزه ديگه كه ما بايد به عنوان اصل در اينجا در نظر بگيريم اينه كه تمام اتفاقات بازی چيزی جز تنبيه درونی جيمز بخاطر كشتن همسرش نيست : " I Was Weak...I Needed Someone To Punish Me For My Sins..."
ما نميتونيم به طور حتم بگيم كه تمام اون اتفاقات واقعا برای جيمز افتادن يا اينكه اون روی يه تخت توی يه بيمارستان خوابيده و تمام اينا رو بصورت يك كابوس (يا رويا !) ميينه...ولی كاملا روشنه كه ذهن مغشوش اون باعث و بانی تمام اتفاقاتی هست كه در طول بازی اتفاق ميافتن...
اگه مشكلی با اين دارين فقط منطقی فكر كنين : James يك مانكن در Woodside Apt پيدا ميكنه كه يه چراغ قوه به لباسشه و موضوع مهم اينه كه اين لباس لباسی هستش كه Mary در Silent Hill ميپوشيده...ما ميتونيم به جرات بگيم كه ذهن James همراه با كمك Silent Hill اون مانكن رو اونجا ساخته مگه اينكه شخصی همچنين لباسی رو دقيقا مانند Mary ميپوشيده و ازش استفاده ميكرده (غير ممكن !)
چند مثال ديگر هم هست که در ادامه با آنها روبرو خواهيد شد...
بعد از مرتب کردن اين قراردادها به موضوع اصلی ميرسيم...اگر نياز اصلی جيمز نيازهای فيزيکی وی هستند , كدامشان مهمترين نياز وی در Silent Hill 2 است ؟!
برای رسيدن به بنيان اين بحث و نياز جيمز (نياز جنسي) بايد هيولاهای بازی را مورد بررسی قرار بدهيم...هر چی باشه اين هيولاها ساخته و پرداخته ذهن خود جيمز هستند!!!
هيولاها
حالا به يك قسمت مهم رسيديم ! فقط يادتون باشه كه من سوسكهای حمام رو كه در يك قسمت كوتاه با آنها روبرو ميشيد مورد بررسی قرار نميدم چونكه ربطی به بحث ما نخواهد داشت...
Pyramid Head
پادشاه هيولاهای معروف اين سری بازي...Pyramid Head با قيافه عجيبش يه تفاوت بارز با ديگران داره...يك پوشش آهنی هرمی شكل بر روی سرشه و با يك حالت مسخره راه ميره (مثل آدمهای مست).اين طرز پوشش و راه رفتن براي كسانی هست كه در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ سال قبل افراد رو اعدام ميكردند: اونا هيچوقت سرشونو نشون نميدادن, طوری كه انگار ميخواستن بگن هيچ ربطی به اين اعدام و كار گناهكار ندارند, اونا فقط نامه رسونهايی بودن كه پيام (مرگ) رو ميرسوندند...
عجيبترين چيز در مورد Pyramid Head اينه كه اون بايد به معرفی يك شخصيت بپردازه :James Sunderland
PH هميشه در حال انجام دادن يك كار خلاف نشون داده ميشه: كشتن Maria (نمادی از Mary) و انجام اعمال جدی و خلاف جنسی در بيشتر اوقات....هرم آهنی سر وی ميتونه نمادی از شرم و گناه جيمز هم باشه...به طور كلی و در يك جمله ميشه گفت كه PH نمادی اغراق آميز از شخصيت اصلی و درونی جيمز هست...
Demon Patient
Demon Patient يا Lying Creature يا Straight-Jacket اسمها و القاب اين هيولا هستند.Demon Patient به سادگی نمادی از يك تله و زندان است (برای James يا Mary)...اونا ميتونن شرايط بيماری Mary رو به نمايش بگذارند چونكه حالت بسته و زندان مانند بدن اونها نمايی از بيماران روانی و غير قابل كنترل هست...
اونها همچنين ميتونن حالت روحی جيمز رو هم به نمايش بگذارند : يك زندان فكری و روانی كه موجب تحليل رفتن قوای فكری و جسمی وی ميشود.
همچنين من اونها رو به عنوان يك جنس مونث در نظر ميگيرم...چونكه در جايی مشاهده ميكنيم كه Pyramid Head داره به اونا تجاوز ميكنه.
Mannequin
به طور حتم واضح ترين مرجع جنسی در بازی اين هيولا هست.Mannequin ها در اينجا به طور ساده دو پای زنانه هستند كه با چسب يا چيزی ديگر به دو پای زنانه ديگر متصل شده اند...اينجاست كه برای اولين بار نشون ميدم چطور نيازهای جنسی جيمز نسبت به عشقش برای Mary پيشی ميگيره...
جايی كه شما برای اولين بار Flash Light رو ميگيرين , برای انجام اين كار با يك Mannequin مواجه ميشويد كه فقط دارای يك بدن زنانه بوده و سری ندارد...يك بدن زنانه بی سر ! اين به روشنی اشاره به خواسته های جنسی جيمز در رسيدن به Mary دارد.اين Mannequin يكی ديگر از قربانيان Pyramid Head است كه باعث ميشود تا طبيعت سركش جيمز قويتر و قويتر شود.
Nurse
Nurse ها يك سنت در Silent Hill هستند هر چند كه The Room كاملا قيافه اونا رو به يك طنز و جوك تبديل كرد...در Silent Hill 2 اونا با حالتی جديد پيش شما ميان: بدون صورت و فقط بدن...يك بدن زنانه....مثل اين است كه كسی صورت آنها را نابود كرده تا فقط بدن آنها خودنمايی كند...يك مرجع زنانه ديگر!
Mandarin
Mandarin ها يا Closer های Silent Hill 3 تعقيب كننده های زمينی در قسمت دوم اين بازی هستند.اونها ميتونند نشون دهنده يكی ديگه از روحيات جيمز باشن: استقامت برای رسيدن به هدف!
هدف Mandarin ها كشتنه ولی در اينجا استقامت اونها قابل تحسينه كه چطور در قسمت دوم بازی از جايی آويزون ميمونند تا كسی رو به چنگ بيارند و در مقابل هدف آنها نيز هدف Jamesاست : پيدا كردن Mary
موضوع مهم در مورد اونها اينه كه هميشه در يك سطح باقی موندن (زمين) و هيچوقت قادر نيستند به هدفشون (چه انسان چه موجودات ديگر) دسترسی پيدا كنند : دقيقا مانند جيمز !
Door Men
ميدونم كه همه از گفتن و شنيدن اين خسته شدن ولی بايد گفت كه بابا جون Angela نشان دهنده يك عقده جنسی در طول بازی هست.سعی نكنين كه به اطراف اين هيولا خيره بشين ! سعی كنين كه زيرشو ببينين : يك در!
حالا تصور كنين كه Angela داره به اون نگاه ميكنه : اون يه دره ! يك در مستطيلی شكل كه ساخته شده تا Angela باباشو نبينه ولی باز هم مورد تجاوز قرار بگيره...اين نشون دهنده دردی هست كه با سوء استفاده قرار گرفتن توسط يك عزيز بوجود مياد...حالا اين چه ربطی به ذهنيت James داره ؟! ربطش اينه كه با توجه به ادراك كلی اين تئوری جيمز دقيقا مانند پدر Angela هستش(Angela حتی اينو به جيمز هم ميگه)تنها تفاوت James با باباي Angela اينه كه در طول بازي جيمز به Angela زور نكرد.اون دقيقا مثل پدر Angela يك تجاوز كننده جنسی نيست....ولی جيمز به خاطر اين نياز به اينجا اومده...اين نياز هنوز هم در وجودشه...
تحليل كاراكترها
شما در اينجا خواهيد ديد كه هر كاراكتري در بازي يك قسمت جنسي , خودخواه يا كم ژرفا در پشت نقابش داره , حتي Laura , ولي اين كاملا تقصير خودش نيست...لطفا توجه كنيد كه من هنوز هيچ چيزي رو به اثبات نرسوندم , اين قسمت رو به عنوان يك مقدمه براي تحليل داستان بازي در نظر بگيرين....
يادتون باشه كه اين قسمت خيلي مهمه و بعدا (احتمالا) مجبور ميشين كه هي دوباره به بالا برگردين و بعدش دوباره پايين برين ! پس خوب دقت كنين...
James Sunderland
اون كيه ؟! = يك مرد ميانسال كه زنش رو با خودخواهي كشته تا بتونه زندگي از دست رفته اش رو بدست بياره...اون نميتونست با اين واقعيت روبرو بشه كه زنش مريضه و اين به پايان خوشبختيش ميتونه منجر بشه ( كه در اين بازي اين خوشبختي براي James چيزي جز نياز جنسي و لبخندهاي گذرا نيست...)… اون يه فرد دو شخصيتي يا قاتل سريالي و يك تجاوز كننده جنسي نيست...به طور ساده ميشه گفت كه اون فقط خودخواهه , اون بهترين چيزها رو براي خودش ميخواد...اون يه بار كسي رو كشت (Eddie رو يادتون نره !) براي دلايل شخصي خودش كه ما كاره ايي نيستيم كه بخواهيم در اين باره قضاوت كنيم ولي كار ما اينه كه بفهميم...اون با زنش به عنوان يك وسيله رفتار ميكرد ولي تا وقتي كه همسرش بيمار و مريض شد اين موضوع رو درك نكرد...اون متوجه شده بود كه Mary اونقدرها هم كه ازش انتظار داشت عالي نبود و بعد از كشتنش اين شخصيت مخوف رو در پشت نقابي پنهان كرد طوري كه فكر ميكرد ميتونه با اين كار به گذشتش پشت كنه...اون تبديل به مردي شدش كه با انجام عملي بنام "سركوبي حافظه" به طور ناخودآگاه و بعد از سه سال هر كاري ميكنه تا بتونه دوباره به همسرش برسه...
براي چي توي اين شهره ؟! = اون براي اين توي Silent Hill هست تا تنبيه دروني شه و يا به عبارتي حقيقتو به ياد بياره و سعي در باور كردنش داشته باشه... Jamesبصورت تصادفي و ناخودآگاه يك شخصيت دروغين از خود ساخت, شخصيتي كه مهربان و بفكر ديگران است و فقط ميخواهد كه زنش را پيدا كند و Silent Hill اين شخصيت دروغين رو برملا ميكنه...هر چقدر كه بيشتر در بازي جلو ميرويد بيشتر با اين حقيقت آشنا ميشويد كه James در حال آشنايي دوباره با اين درون مخوف و نفرت انگيزش است...
Mary
كيه ؟! = همسري دوست داشتني كه مريض شد و سه سال پيش مرد ( و يا حتي يك هفته پيش مرد ! اين طرز انتخاب به شيوه دريافت داستان توسط شما بستگي داره...) اون دقيقا به خاطر يك مرض نمرد بلكه توسط شوهرش به قتل رسيد.اون متوجه شده بود كه در هفته هاي آخر شوهرش رفتار عجيبي از خودش نشون ميده.Mary يك زن شاد بود كه اصلا نميخواست بميره (اگه مشكلي با اين دارين ميتونين صحبت James با Mary رو در راهرويي كه به مرحله آخر بازي منتهي ميشه دوباره گوش كنين...)
چرا ؟! = اون توي Silent Hill هست تا به James ثابت كنه كه عملي كه انجام داده درست نبوده و با Mary درست برخورد نكرده...از طرف ديگه علت از دست دادن Mary اين بود كهJames بزرگترين اشتباه زندگيش را انجام داد : تقسيم كردن همسرش به دو شخصيت جداگانه ( Maria & Laura) و اهميت دادن فقط به يكي از آنها : Maria ...... Maria شخصيتي هست كه قسمت جذاب و دوست داشتني James رو تشكيل ميده و در طرف ديگر Laura هست كه قسمت پاك, بيگناه و صد البته آزار دهنده را در بر دارد. Maria اونجاست تا به James شخصيت اصلي و قاتل اونو معرفي كنه و Laura اونجاست تا با James بدرفتاري كنه, تا به James بگه كه شوهر خوبي نبوده...
Maria
كيه ؟! = Maria نسخه عالي همسر James هست...Maria تمام چيزيه كه James ميخواسته داشته باشه: زيبا, شيفته, شيطون و شاد, و صد البته فقط براي خود جیمز...اون لباسها و موهاي متفاوتي نسبت به Mary داره (دليلي براي اثبات اينكه James كم ژرفا است و بيشتر به ظاهرموارد اهميت ميده...) و يك شخصيت كاملا جداگانه نسبت به اون (Mary) داره...(Maria واقعا وجود داشت ؟!Silent Hill خواسته بود تا از ميان هزاران فرد كه در Silent Hill بودند فقط Maria در شهر باقي بماند , همانطور كه در ابتداي Born From A Wish ديديم...در اينجا Wish به معناي آرزوي James در رسيدن به همسرش Mary است و Maria به خاطر اين Wish توسط Silent Hill انتخاب شده تا در شهر باقي بماند و بعد از آن از يادها محو گردد)....
چرا ؟! = اون توي Silent Hill هست تا به James ثابت كنه كه اون يه قاتله و هيچوقت Mary رو بطور كامل دوست نداشته...James فقط يك طرف Mary رو دوست داشت, طرفي كه بتونه باهاش تفريح كنه و شاد بشه : Maria ......جيمزي كه در Silent Hill هستش (جيمز دروغين : جيمزدروغيني كه شخصيت اصلي درست كرده تا بتونه به خاطرات گذشتش پشت كنه...) به ياد نمياره كه Mary رو كشته باشه يا اينكه فقط قسمت مفرح اونو دوست داشته...Maria اونجاست تا James رو وادار به يادآوري اين موارد بكنه و اين كار رو با اغوا و فريب دادن جيمز و با كشته شدن (البته !!!) توسط PH (كه معرفي كننده شخصيت اصلي , خودخواه و ظالم جيمز هست...) انجام ميده...حالا تنها چيزي كه James بايد ياد بگيره اينه كه : اون Maria و Laura رو ساخت تا بين دو شخصيت دروني Mary تفاوت بگذاره...Maria قسمتي هست كه جيمز ميخواد باهاش باشه : اون هميشه جيمز رو به ياد دوران خوب و خوش مياندازه (Remember That Time In The Hotel !You Said You Took Everything But You Forgot That Video Tape! I Wonder If It's Still There!) و دوست داره كه جيمز رو لمس كنه...تنها مشكل جيمز اينه كه انتظار نداشت اون قسمتي كه فكر ميكنه قسمت Fun ماجراست مريض بشه در حاليكه قسمت ديگه (Laura) مريض نشد...اين Maria است كه در ميانه ماجرا شروع به سرفه كردن و احساس ناراحتي ميكنه (Brookhaven Hospital ) نه Laura كه اشاره به اين داره كه James هيچوقت نميتونه يك Mary كامل داشته باشه...اون فقط مجبوره كه Mary رو همونطور كه هست بپذيره (همونطوري كه در Maria Ending ديديم)... Maria به James ياد ميده كه بله! اون يك آدم سطح گراست ولي يك انسان عالي اونطور كه James ميخواد هيچوقت وجود نخواهد داشت...
Laura
كيه ؟! = Luara دختری بدون پدر و مادر هست...ولی چه طوری ؟!
ما عکس Laura رو توی هتل میبینیم و این عکس بدین معنی هست که Laura قبلا اینجا بوده....درست قبل از وقایع سایلنت هیل 2 شهر آتش میگیره و درست 1 سال قبل از وقایع سایلنت هیل 2 Laura به بیمارستان St.Jerome منتقل میشه و در اونجا Mary رو میبینه....این وسط پدر و مادر Laura چی شدن ؟! معلومه : مردن....بعد اون Mary رو میبینه که حدود 2 سال بوده که در اونجا بوده...اونها زمان زیادی رو درباره تپه خاموش صحبت میکنن : "من و ماری یه عالمه درباره سایلنت هیل صحبت کرده بودیم"...پس از مدتی که این دو شخصیت به هم عادت کرده بودند یک دفعه ماری غیبش میزنه ! در نامه ایی که به Laura مینویسه این موضوع که "من به یه جای زیبا و آرام رفته ام" خوب خودنمایی میکنه...صد در صد ماری تا این موقع کشته شده...Laura نامه های بیماران رو از صندوق Rachel میدزده : "ولی به راشل نگیها ! اینو از توی صندوقش برداشتم"...بعد از خوندن نامه Laura احساس میکنه که حال Mary خوب شده (که بخاطر پاکی و بچگی این شخصیت هست) پس از بیمارستان فرار میکنه...چرا ؟! برای اینکه اگه توی اونجا میموند مطمئنا به یتیم خونه فرستاده میشد....سر راهش یک فرد مهربون دیگه رو میبینه که قبول میکنه با Safari ش این دختر رو به سایلنت هیل برسونه....حالا این شخص کی هست ؟!
اگه کاملا به دموهای E3 سایلنت هیل که توی خود بازی هم قابل نمایشه دقت کرده باشین صحنه ایی رو میبینین که ادی همراه با Laura کنار یک ماشین روی زمین نشسته و Laura داره تکونش میده تا راه بیافتن!!! حالا فهمیدین که Laura چطوری به سایلنت هیل اومده ؟! و به احتمال زیاد این دو نفر برای خونه اجاره کردن به Woodside Apt میرن و در اونجا به جیمز برخورد میکنن....
چرا ؟! = اون توي Silent Hill هست تا نشون بده كه جيمز همسر خوبي نبوده...در يكي از نامه هاي Mary اون به عنوان دختري نشون داده شده كه جيمز رو اصلا دوست نداره...اون بدون اينكه شناختي از جيمز داشته باشه نسبت به وي بي ادبانه برخورد ميكنه...اون به جيمز اعتماد نداره...Laura اونجاست تا باعث شه كه قسمت گناهكار جيمز معلوم بشه...اون توي Silent Hill هست تا جيمز رو به تنبيه درونيش هدايت كنه درست مثل Maria...فقط توجه داشته باشيد كه Laura بر خلاف Maria جيمز رو به حقيقت هدايت نميكنه...اون همچنين توي اين شهره تا Mary رو پيدا كنه... Maria مرتبا به جيمز حقيقت رو نشون ميده ولي هيچوقت دخالت جدي در عملكرد فكري جيمز نداره تا اونو وادار به قبول حقيقت كنه... (اون فقط كشته ميشه و يك حالت شيطون بودن در وجودشه!)...Laura دخالت جدي در فكر جيمز داره : با نامه اش و جاهايي كه ميره و مهمترين آنها Hotel هست...Laura هيولاها رو نميبينه براي اينكه اون از هر خطري مبراست چونكه اون بيگناه هست و خطري انسانهاي بيگناه را در Silent Hill تهديد نميكنه...اين حقيقت (بيگناه بودن Laura) براي اين اينجاست تا به جيمز ثابت كنه كه اگر اون Mary رو واقعا ميخواد اون هيچوقت نميتونه كه فقط Maria رو داشته باشه , اون بايد Laura رو هم با خودش ببره....در كل بايد گفت كه Laura درSilent Hill هست تا از طرز برخورد جيمز با Mary انتقام بگيره و اين كار را با بد برخورد كردن با جيمز و كلك زدن و اذيت كردن وي در تمام اوقات انجام ميده...همچنين پاكي اون باعث شد تا شخصيت درونيش به شخصيت دروغين جيمز اجازه بده كه اعتمادشو جلب كنه و اينگونه Laura در نزديكيهاي پايان بازي نسبت به جيمز رفتار بهتري از خود نشون ميده...
Eddie Dombrowski
كيه ؟! = ادي يك مرد چاقه كه در تمام طول عمرش مورد استهزاء مردم اطرافش قرار گرفته...اونا هميشه به ادي چاقالو ميگفتن و ادي اين موضوع رو حل نشده در خودش سركوب كرده بود...مشكل اصلي وقتي بوجود مياد كه اون پاش رو توي Silent Hill ميگذاره...اون شروع ميكنه كه هر فردي رو كه سعي در مسخره كردنش داره رو بكشه كه شامل جيمز هم ميشه :
_"از اين به بعد هر كسي كه بخواد منو مسخره كنه ميكشمش ! همينطوري "
_"ادي ؟! تو ديوونه شدي ؟!"
بعد از اینکه ادی به شهر میرسه به Woodside Apt برای اجاره یک خونه میره....و اگه شما به اتاقی در طبقه سوم توجه کرده باشین میبینین که دیوارهای این اتاق گلوله باران شده...حالا ادی گناهکار رو تصور کنین که وارد اتاق شده ( ادی قبلا یک خلاف بزرگ انجام داده و پلیسها دنبالش هستند , پس چه جایی بهتر از سایلنت هیل برای مجازات ادی ؟! توجه داشته باشین که طبق صحبتهای ادی اون همه چی رو در حالی میبینه که دارن مسخره اش میکنن...) و یک دفعه دیوارها شروع به مسخره کردن ادی میکنن...فقط دیوارهایی رو در نظر بگیرین که دارن ادی رو مسخره میکنن , سرش فریاد میکشن و میترسوننش...این کار هر کسی رو دیوونه میکنه...بعدش هم که تابلو هست : ادی اسلحه رو بر میداره و شروع به تیر اندازی به طرف دیوارها میکنه...بعد از یک مدتی که خسته میشه اسلحه باقیمونده اش رو برمیداره و سپس از اتاق فرار میکنه و در طبقه پایین بعد از وارد شدن به یک اتاق که شخصی در اونجا هست و بعد از کشتن این فرد , شروع میکنه به استفراغ توی توالت.....تا اینکه جیمز میبینتش....
چرا ؟! = ادي چاقه براي اين توي Silent Hill هست تا به جيمز شخصيت مستعارشو توي زندگي واقعي نشون بده : در طرز برخورد و طرز پشت كردن به حقايق (I didn’t do anything…I, I swear! He was like this when I got here) همونطور كه ادي به جيمز گفت اونا هر دو تاشون مثل هم هستند , اونا هر دوتاشون به اين شهر فراخونده شدن به خاطر گناه , و در اينجا بخاطر گناه قتل...اون يكي از 3 نفر انسان زنده و واقعي در اين شهره (همراه با James و Angela)...دليل ادي ساده سادست , و اين فقط به خاطر اينه كه جيمز رو به حقيقت برسونه...ادي براي يك دليل احمقانه فردي رو ميكشه و جيمز در Prison به اين كار وي اعتراض ميكنه در حاليكه بعد از ديدن فيلم ويدئويي در Hotel جيمز به اين نتيجه ميرسه كه اون و ادي هر دو مثل هم بودن...
Angela Orosco
كيه ؟! = به نظر من آنجلا بايد بهتر از اين توي بازي استفاده ميشد...آنجلا اين پتانسيل رو داشت كه بتونه شخصيتي غني تر حتي از James يا Mary داشته باشه...آنجلا زنيه كه هم فيزيكي و هم جنسي مورد تجاوز پدرش قرار گرفته ,احتمالا در تمام طول زندگي...اين باعث شد تا نظر اون نسبت به زندگي و صدالبته مردها كاملا عوض بشه...آنجلا از جيمز ميترسه چونكه دقيقا همون تصويري رو كه از پدرش در ذهنش داشته در جيمز هم ميبينه...آنجلا فقط جيمز رو به عنوان يك عوضي منحرف ميشناسه...
چرا ؟! = اون توي Silent Hill هست تا همراه با ادي نمونه كامل زجر كشيدن رو به جيمز نشون بده...بذارين دوباره يك يادآوري داشته باشيم...جيمز در Silent Hill متوجه 2 چيز ميشه :
1.اينكه اون يك انسان رو به قتل رسونده (و سعي در از ياد بردن اين عمل داشته...)
2.اينكه اون خواسته هاي كم ژرفاي خودش رو خيلي جدي ميگرفته و اينو حتي تا زندگي زناشوييش ادامه داده...
در حاليكه كار ادي اثبات شماره 1 به جيمز هست , كار آنجلا اثبات شماره 2 به اون هستش...همچنين بايد اشاره بشه كه اون هيچ زندگي نداره و براي همين آزاده كه انتخابي بكنه و خودكشي كنه...من عقيده دارم كه آنجلا براي اين در Silent Hill هست تا از راه خودش اجازه نهايي رو كسب كنه و در نهايت خودكشي كرده و به آرامش برسه...طريقه زندگي اون طوري هست كه به جيمز نشون ميده Mary اصلا نميخواسته كه بميره...اينكه اون قبل از بيماري خوشحال بوده و جيمز نبايد كار همسرشو اونطوري تموم ميكرده...ارتباط اين دو به اندازه كافي ساده هست : آنجلا دلايل خودشو براي پايان گرفتن زندگيش داره , Mary خوشحال بود و بيماريش به معناي تمام زندگيش نبود , پس اگر آنجلا با زندگي رقت بارش حق خودكشي و رسيدن با آرامش را دارد در طرف ديگر Mary است كه هيچوقت لايق مرگي نبوده چونكه زندگي هردوي آنها 180 درجه با هم فرق دارد و هرچه كه آنجلا بيشتر نزديك به مرگ ميشود در طرف ديگر Mary بايد مبرا از كشته شدن ميشد...شما چاقوي آنجلا رو ميگيريد تا اونو مورد بررسي قرار بدين و Ending بازي رو تعيين كنيد : اگه شما خيلي اون رو مورد بررسي قرار بدين بدون شك "In Water" Ending رو دريافت ميكنيد كه در انتهاي آن متوجه ميشويد كه جيمز خودكشي ميكند و در نتيجه جواب شما معلوم خواهد شد...در كل آنجلا براي اين در Silent Hill است تا به جيمز نشان دهد كه Mary نميخواسته بميرد , چرا ؟! براي اينكه جيمز بايد آنجلا را با همسرش مقايسه ميكرد : Angela مرگ را ميخواسته و اين از رفتار وي در طول بازي قابل استنباط است در حاليكه با مقايسه Angela با Mary متوجه ميشويم كه همسر جيمز با توجه به زندگي كه داشته هيچوقت لايق كشته شدن نبوده...
حالا كه با شخصيتها آشنايي نسبي پيدا كرديد بايد متوجه 2 چيز شده باشيد : تمام شخصيتهاي اين بازي فقط به 2 دليل در Silent Hill حضور پيدا كرده اند :
1.تا به James نشان دهند كه وي يك قاتل است...
2.تا نشان دهند كه شخصيت جديد James غير واقعي و دروغين ميباشد , تا نشان دهند كه وي فردي خودخواه است و از همسرش بيشتر به عنوان يك وسيله استفاده ميكرده , تا ثابت كنند كه عشقي كه جيمز براي خود معني كرده و با كمك آن به دنبال همسرش ميگردد وجود خارجي نداشته...
اين 2 مورد را حتما به ياد داشته باشيد چونكه كل تحليل بر اساس اين 2 مورد بنا شده است...
تحلیل داستان
در این قسمت تحلیل کلی داستان رو مشاهده خواهید کرد که بر اساس اتفاقاتی هستن که در طول بازی برای جیمز یا شخصیتهای دیگه اتفاق میافتن....من میخوام 44 تا قسمت از اتفاقات بازی رو مورد تحلیل قرار بدم که در هنگام بازی کردن متوجه اونا شدم...امیدوارم مورد رضایت شما قرار بگیره....
South Vale
01. بازتاب صورت James || بذارین از اولین فریم انیمیشن توی بازی شروع کنم...جیمز از همین حالا یک ماجراجویی رو شروع کرده و به دنبال یک جواب هستش...یک آینه نشون دهنده دو تا شدن یک چیز هست (و در اینجا اشاره به شخصیت جدید و دروغین جیمز داره که برای خودش درست کرده و خودشو پشت این شخصیت پنهان کرده) ولی همچنین میتونه نشانه هایی از شک و خودبینی داشته باشه....
02. نامه Mary || ابتدای نامه در اول این لاگ هست میتونین بخونینش .... عجیبه نه ؟! خودتونو تصور کنین که یه نامه از همسرتون میگیرین که سه سال پیش مرده ! این اولین جایی هست که درش James درباره سلامت عقلیش از خودش سوال میکنه (Dead People Can't Write A Letter ) خب ! جیمز فکر میکنه که توی Silent Hill هست تا زن مردشو پیدا کنه...میتونه این هم باشه ولی اون اینجاست تا ماسکی رو که بر روی صورتش گذاشته رو برداره...همون ماسکی که پنهان میکنه که جیمز یه قاتله...
03. صحبت توی قبرستان || در اولین ملاقاتتون با آنجلا بهش میگید که چرا دارید به Silent Hill میرید...اون به شما اخطار میکنه که اونجا امن نیست و بعدش هم اشاره ایی به این داره که به دنبال مادرشه و پدر و برادرش گم شده اند.توجه داشته باشید که در تمام دیالوگهای آنجلا این جمله به گوش میرسه : Oh ! I'm Sorry........این نشون دهنده شخصیت بی قید و مفعولی آنجلا هستش...
04. دیدن اولین هیولا || جیمز برای اولین بار به یک خیابان میرسه و میبینه که یه کسی داره دور میشه...اون تصمیم میگیره که دنبالش کنه !!!! با اینکه میدونه این هیولا نشون دهنده بیماری Mary و همچنین وضعیت بد خود جیمز هستش...
05. رادیو || وقتی برای اولین بار با یکی از هیولاهای Silent Hill مواجه میشید شما اولین اسلحه بازی و همچنین رادیو رو در اختیار میگیرین...شما میتونید که صدی Mary رو با نویز بسیار زیادی بشنوید که داره مهمترین قسمت داستان رو برملا میکنه...
Ja......I’m....e. James , I'm Here...
Come to .......s.... Come to RoseWater!!!
..........ting f........ Waiting for You...
.......id you k........ Why Did you kill me
Jam...... James...
این اولین نشانه ایی هست که نشون میده که Mary اصلا نمیخواسته که بمیره : Why Did You Kill Me ?!
Woodside Apartments
06. لباسهای مانکن || وقتی که وارد اتاقی در Woodside میشوید یک نور توجه شما را به خود جلب میکند....اینجاست که اولین نشانه از خواسته های کم ژرفا و جنسی جیمز برملا میشه...مانکن لباسهای زن جیمز رو پوشیده ولی مشکل اینه که این مانکن سری نداره...یک بدن زنانه بدون سر برای یک مرد بدون قلب است...
07. اولین Memo || من همیشه به خودم بخاطر فراموش کردن این Memo ی جانانه نهیب میزنم...اسم این Memo این هست : How To Be A Happy Couple ?!
یکی از سفارشات این Memo این هست : هیچوقت به یک زن دیگر رو نیاندازید !!! یک سفارش کاملا واضح به جیمز برای نزدیک نشدن به Maria... جالب اینه که با انجام چیزهایی که این Memo ازتون خواسته شما میتونید که Ending های بازی رو تغییر بدید...
08. اولین دیدار با Laura || اینجا اولین جایی هست که شما به وضعیت غیر واقعی Laura پی میبرید...اون کلید جیمز رو برای هیچ و پوچ با پایش پرتاب میکنه مثل اینکه اون قبلا جیمز رو میشناخته (با توجه به اینکه اون نیمه ایی از Mary هست این امر غیر طبیعی به نظر نمیرسه!) غیر ازاون Laura باز هم جیمز رو مسخره میکنه : Ha-Ha..........طوریکه انگار اون واقعا میخواسته که اینکارو بکنه ! اون میخواد که جیمز در خواسته اش شکست بخوره و این یکی از کارهای اصلی این شخصیت در Silent Hill هست....
09. اولین برخورد با Pyramid Head || شما اولین بار PH رو با یک رنگ مرگبار قرمز که احاطه اش کرده میبینید...اینجا و این صحنه برای این درست شده تا جیمز رو با گناهش و با مجازات کننده اش برای اولین بار روبرو کنه....توجه داشته باشید که PH بدون حرکت ایستاده و به شما نگاه میکند و اگر شما نیز میخواهید که اون رو درست ببینید باید که بدون حرکت بایستید و این حالت دقیقا مانند یک آینه است که جیمز رو داره نشون میده و در واقع داره شخصیت اصلی , گناهکار و قاتل اونو معرفی میکنه....توجه کنید که بین اون دو تا چیزی مثل میله زندان فاصله انداخته....
10. عمل تجاوزگرایانه Pyramid Head || این صحنه برای آشنا کردن جیمز با طبیعت اصلی و دیوانه اش است...اگر رفیق ما PH نشون دهنده جیمز است و در حال تجاوز به یک هیولای بازی نیز هستش (که این هیولا خودش یک نشانه جنسی بی بروبرگرد در بازی میباشد)ما میتونیم نتیجه بگیریم که بصورت تئوریک جیمز تنها تفاوتهای اندکی با کسی داره که به یک زن تجاوز میکنه...خب ! PH داره به یک مانکن تجاوز میکنه که یکی از رفقاش قبلا لباس Mary رو پوشیده بوده...خودتون حدس بزنین که دیدن این صحنه چه طوری وضع جیمز رو خراب میکنه!!!
11. Walter Sullivan || وقتی که آشغالهای طبقه پایین رو بررسی میکنید شما درباره این یارو یه اطلاعاتی بدست میارید که دو نفر رو کشته و دستگیر شده...این مرد ادعا میکنه که شیطان قرمز رو دیده (Red Devil) درست قبل از اینکه خودشو توی زندان با یک قاشق خفه کنه...بدون توجه به داستان Silent Hill 4 : The Room که آن موقع حتی به فکر کسی نیز نرسیده بود و همگی میدونیم که دلیلی منطقی برای Red Devil نمیتونه داشته باشه من با توجه با داستان قسمت دوم اینجا رو تحلیل میکنم...با توجه به تحلیل شماره 9 شما متوجه میشید که اولین برخوردتان با Pyramid Head همراه با یک رنگ ترسناک بود : رنگ قرمزی که PH را احاطه کرده بود....پس PH در اینجا همان شیطان قرمز بوده که کار اصلیش توی Silent Hill 2 عذاب مجرمین بود...Walter هم یک مجرم به قتل به خاطر کشتن 2 تا بچه بیگناه هست پس نتیجه میگیریم که والتر بعد از دیدن عذاب کننده اش به خاطر اینکه نمیتونسته بیشتر از این تحمل کنه دست به خودکشی میزنه...حالا میرسیم به The Room...در قسمت چهارم Red Devil یک معنای کلی دیگه پیدا میکنه که در هیچ کدام از Silent Hill های دیگه نبودش و به دست نویسنده ساخته و پرداخته شده بود...همچنین در این قسمت والتر برای انجام The 21th Sacraments بعد از کشتن 10 نفر باید نفر یازدهم رو میکشته که با توجه به کتاب مقدس The Cult خصوصیات این فرد فقط در خودش پیدا میشه و در نتیجه بعد از دستگیری توسط پلیس و پس از کشتن 10 نفر خودش رو به عنوان یازدهمین نفر قربانی میکنه...
12. Eddie در حال استفراغ || شما Eddie رو پیدا مکنید و درست بعد از اولین برخورد اون شروع میکنه به گفتن اینکه اون در مورد کسی که در اتاق کشته شده مجرم نیست: اولین ارتباط وی با جیمز! هر دوی اونها ادعا دارن که قاتل نیستن و نبودن !!!
ازتون میخوام که به این جمله Eddie توجه بیشتری بکنین :Something Brought You Here Too , Right ?!......حتما به لحن جمله توجه کنین ! این لحن صد درصد برای آدمهای گناهکار هستش....وقتی که بازی تموم میشه شما متوجه میشید که هر دوی اونها گناهکار بودن و به همید دلیل به شهر دعوت شده بودند...
13. اولین مبارزه با Pyramid Head || اولین صحنه مبارزه با غول بازی وقتی شروع میشه که PH داره به یک هیولای دیگه تجاوز میکنه...وقتی که شما شروع به مبارزه میکنین متوجه میشید که اون یک چاقوی گنده داره که در قسمت Labyrinth به تحلیل این چاقو میپردازیم....بعد از مدتی مبارزه پر بحث ترین موضوع Silent Hill به میان میادش....بعد از مبارزه یک آژیر بلند Pyramid Head رو به طرف خودش فرا میخونه... به نظر من صدای آژیر در قسمت دوم بر خلاف قسمت اول یک نشان دهنده راه به شخصیتهای شیطان صفت بازی است....PH این صدا رو در Woodside میشنود و به سرعت به سمتی که این صدا از اون طرف میاد میره...درست هنگامی که شما در بیرون Labyrinth سرگردان شده اید جیمز ورژن ضعیفتری از این صدا را میشنود و به طرف آن میرود: یک قایق....این برای ارتباط دادن دو شخصیت James و PH به کار میرود...
Silent Hill Streets
14. Laura روی دیوار || اون دختر عجیب حتی عجیبتر از قبل برمیگرده...میگه : شاید من کلید رو پرت کرده باشم : I Don't Know…Maybe I DID !!!
تابلوتر از این نیست که اون داره جیمز رو مسخره میکنه...وقتی که جیمز ازش میپرسه که یک دختر کوچیک مثل اون توی اینجا(Silent Hill) چیکار میکنه در جواب بهش میگه :Huh ! Are You Blind Or Something ?! ....اون فکر میکنه که جیمز میدونه نقشش توی این داستان چیه ! در حالیکه جیمز ذره ایی خبر نداره....یک دفعه بدون هیچ مقدمه ایی Laura میگه : تو هیچوقت Mary رو دوست نداشتی ! این میتونه بگه که Laura توی Silent Hill هست تا نسبت به جیمز اظهار تنفر کنه!
15.Maria در پارک || خب ! جیمز به "Special Place" میرسه...حواستون باشه اینجا خیلی مهمه ! جیمز یک نامه از کسی که فکر میکنه عشق زندگیش هست دریافت میکنه و در عوض Maria رو پیدا میکنه که اثبات میکنه این همون شخصیتی هست که جیمز در تمام اوقات دوست داشته...این به ما ثابت میکنه که نامه ابتدای بازی که کامل نیست از طرف خود Mary بوده....
حالا به نوبت : جیمز این زن رو کسی میبینه که دقیقا مانند همسرشه " فقط لباسها و موهات فرق دارن ! ".اینجاست که متوجه میشین که جیمز چقدر سطحی نگر هستش و داره زنش رو با کسی که به نظر میرسه یک Courtesan
باشه مقایسه میکنه....اون این زن رو به عنوان یک دختر توپ با لباسهای باحال و رنگ موی عجیب ولی بسیار بسیار زیبا در نظر میگیره...ولی ! این چیزی نیست که جیمز در اولین دیدار متوجه اون بشه ! اون با این فکر راهش رو ادامه داده و میده...چند تا چیز هست که اینجا باید تحلیل بشه : Maria میگه "من روح نیستم !" حالا این زن با یک شخصیت کاملا جدید روبروی جیمز قرار گرفته...شخصیتی که جیمز میخواست که Mary همیشه داشته باشه...Maria گستاخه : اون داره جیمز رو وسوسه میکنه ! چه طوری ؟! Maria به جیمز میگه که من روح نیستم پس یعنی تو میتونی با من باشی و بعد از اون دست جیمز رو روی سینه اش میگذاره و میگه "میبینی ! بدن من گرمه !" خب ! شما به اینکار غیر از اغوا و وسوسه چی میگین ؟!....حالا موضوع یک خورده پیچیده میشه ! وقتی که شما دارین Rosewater Park رو ترک میکنین Maria جلوی شما رو میگیره و متهم میکنه شما رو بخاطر اینکه ترکش کردین و این دقیقا بلایی بود که جیمز سر Mary آورده بود...بعد از یک سری صحبت کوتاه Maria جمله های بسیار جالبی میگه : "I Look Like Her , Don't I ?!" و "You Loved Her ?! Or Maybe You Hated Her ?!".....
16.سالن Bowling || جیمز یک صحبتی رو بین Laura و Eddie میشنوه...
Little Girl: So what’d you do? Robbery, murder?!
Eddie: Nah, nothing like that!
Little Girl: Hah! You’re just a gutless fatso!!!
یک سوال خیلی توپ توسط Laura برای Eddie مطرح میشه : "خب ! برای چی اومدی اینجا ؟!" اینجاست که ما مطمئن میشیم که Laura درباره این شهر خیلی چیزها میدونه , خیلی چیزها که جیمز هنوز نفهمیده ! حالا Eddie از Laura سوال میکنه : "اون خانمی رو که دنبالش میگشتی پیدا کردی ؟!" و از اینجا هم میفهمیم که Laura اون کسی نیست که حقیقت ماجرا رو میدونه (اینکه جیمز Mary رو کشته و Mary دیگه زنده نیست)...کسی که حقیقت رو میدونه و وظیفه اش نشون دادن اون به جیمز هست کسی دیگره : Maria
17.شب بهشت یا Heaven's Night || همه ما میدونیم که Maria توی یک Night Club شغل Stripper را برعهده دارد...فقط به من بگید که توهم جیمز تا چه حد ؟! اون اینقدر سطح گراست که حاضره با یک Stripper برای همیشه باشه و اون نیمه ایی که از Mary در ذهن داره بیشتر از یک Courtesan ارزش نداره...البته مهر و محبت و اعتباری که Maria برای جیمز قائل میشه خیلی زیاده...اون همیشه دوست داره که جیمز رو لمس کنه !!!
Brookhaven Hospital
ما با دنبال کردن Laura به بیمارستان Brookhaven میرسیم...اون یک سری شواهد داره که Mary اونجاست و به این ترتیب ما هم به دنبال اون به این بیمارستان میریم...این اولین کمک ناخواسته Laura به James هست...
18.Maria در اتاق S3 استراحت میکنه || وقتی که James به اتاق S3 میرسه Maria ازش میخواد که در اونجا استراحت کنه...ما متوجه میشیم که این شخصیت داره علائم بیماری از خودش نشون میده و اینجاست که میفهمیم James هیچوقت نمیتونه یک Mary عالی و بی نقص داشته باشه...قسمت جالبش دلیل Maria برای سردردش هست : "فقط یه سرگیجه کوچولوئه!!!"...شخصیت Maria خیلی خیلی شبیه به Mary شده...مخصوصا دلایلش...
19.دفترچه یادداشت روی پشت بوم || چطور شد که اینقدر زود شب شدش ؟! بیخیال!!! James یه نگاهی به دفترچه خاطرات روی پشت بوم میاندازه...اینجا ریشه های خودخواهی اون تحریک میشن...بعد از یک سری کلمات دردناک یه جایی میرسه که نوشته: "Can It be Such A Sin To Run Instead Of Fight?!"...به این معنی که James از Mary مراقبت نکرد و حالا هم داره به پایان دادن زندگی خودش فکر میکنه...و یکی دیگه : "It May be Selfish..But That's What I Want"...این دیگه یکی از بزرگترین و قویترین قسمتهای دارای حالت خودکشی برای شخصیت اصلی ما بود...همچنین این قسمت اشاره ایی به آنجلا هم داره...در مورد Angela این دیگه خودخواهی نیست...این عاقلانه هست...میفهمین چرا...
20.جیمز Laura رو پیدا میکنه || داره با چند تا اسباب بازی , بازی میکنه که این نشون دهنده شخصیت پاک و معصوم این کاراکتر هست...این اولین باری هست که ما میفهمیم که اون هیچ هیولایی رو نمیبینه..."تو نمیترسی ؟! برای چی باید بترسم؟!!!"
این بخاطر اینه که Laura قسمت بیگناه Mary هست و فقط میخواد به جیمز ثابت کنه که با Mary بد برخورد کرده...توجه کنین که هر وقت که Laura میخواد به جیمز بگه که اون شوهر خوبی نبوده به راحتی اینو میگه...اون یک عقیده کلی و اصلی نداره و هیچ وقت بحث و جدل نمیکنه...همچنین اون جیمز رو به یاد دوران گذشتش میاندازه وقتی که بهش میگه "اگه نرم , سرم داد میزنی ؟!"
21.جیمز گیر افتاده ! || Laura یکبار دیگه اونرو به یه مخمصه دیگه میاندازه...اون با گفتن اینکه میخواد بره دنبال نامه Mary , جیمز رو توی یکی از اتاقها گیر میاندازه...نه فقط این , جیمز جایی گیر میافته که به نظر میاد 3 تا هیولا که از سقف آویزون شدن توی این اتاق هستن...که این مارو به بیماری Mary مربوط میکنه و Silent Hill داره به کمک این اتاق به جیمز نشون میده که Mary توی یک همچنین وضعیتی (دست و پنجه نرم کردن با بیماری و برای جیمز دست و پنجه نرم کردن با هیولاها که نشون دهنده بیماری Mary هستند) گیر افتاده بود و جیمز دقیقا مثل Laura اونرو تنها میگذاره و میره....
22.سایلنت هیل فرعی یا Alternate Silent Hill || قسمت فرعی سری سایلنت هیل جایی هست که شهر شروع به تغییر به یک منظره دیگه میکنه و همه چیز دو برابر ترسناک میشه...به عنوان مثال Heather در قسمت سوم وقتی که داره به یک وان حمام نگاه میکنه شهر شروع به تغییر کردن میکنه و Heather در حالی که سرش رو گرفته و درد میکشه داد میزنه : "No ! Not Again ! "
(توجه داشته باشین که درک این قسمت خیلی مهمه و در نزدیکیهای پایان تحلیل دوباره به سایلنت هیل فرعی اشاره میشه) خیلیها عقیده دارن که James توی Silent Hill دو بار فرع رو میبینه...یکبار در بیمارستان ( وقتی که دیوارها به رنگ قرمز در میان و به نظر میرسه که جیمز به جای بیمارستان توی جهنم هست) و یکبار هم توی هتل ( دقیقا بعد از دیدن فیلم ویدئویی که هتل به نظر میرسه به یک خرابه تبدیل شده)من با این نظر مخالفت میکنم و قسمت هتل رو بعدا توضیح میدم (یادتون نره!)
خب ! بیاین در مورد این صحبت کنیم که این فرعی که در بیمارستان دیدیم و به نظرمون 2 باربیشتر اتفاق نیافتاده در واقع از اول بازی همون فرع بوده...فکر نکنم بفهمین چی میگم!!! میخوام بگم که از اولین چیزی که توی بازی دیدین تا جایی که بیمارستان تغییر حالت میده شما داشتین فرع سایلنت هیل رو میدیدین...در واقع اولین باری که شما سایلنت هیل اصلی و مخروبه رو میبینین توی بیمارستان هست که به نظر میرسه داره توی اتش میسوزه....چرا ؟! برای اینکه Silent Hill توی قسمت اول داغون شده بود و بر خلاف بعضی مزخرفاتی که یک مجله نوشت , شهری که توی قسمت دوم میبینیم همون آواره شهری هست که توی قسمت اول دیدیم...
این چیزی که میبینیم Silent Hill به جا مانده هست , دقیقا همانطوری که Harry و Heather توی Silent Hill 1 و Silent Hill 3 دیدن , این بقایا توسط ذهن اونها درست نشده بلکه حقیقتی هست که از شهر Silent Hill بعد از آتش سوزی به جا مانده است.... پس وقتی که توی هر 3 تا Silent Hill به غیر از شماره چهارم , شخصیتهای بازی (Harry , James , Heather) وارد به Alternate Silent Hill میشوند , اونها در واقع دارن از Silent Hill خیالی به Silent Hill ی که سوخته و تبدیل به آوار شده وارد میشوند و هر چیزی که حالا میبینن چه ترسناک باشه چه نباشه در واقع Silent Hill اصلی هست...
23.Maria در زیر زمین || ماریا دقیقا مثل Mary شروع به رفتار کردن با جیمز میکنه...با ضعف و ترسی که داره اون سر جیمز بخاطر اینکه دوباره رهاش کرده فریاد میزنه(درست مثل پارک ولی اینبار خیلی بی ادبانه تر)..غیر از اون Maria احساس میکنه که باید Laura رو پیدا کنند(با اینکه حتی Laura رو نمیشناسه , که به فرضیه ارتباط این دو شخصیت قدرت میبخشه...) حالا نظر من (که اصلا هم مهم نیست!) : Maria میدونه که هنوز هم قادر نیست تا بتونه James رو به پذیرفتن حقیقت و شناختن اون قادر کنه...دلیل اصلی وجود Maria توی Silent Hill چی بود ؟! باید به بالا رجوع کنین....اون همیشه سعی داره که حقیقت رو به جیمز بگه (You Loved Her ?! OR Maybe You Hated Her !) ولی نمیتونه که اونرو مجبور به قبولش بکنه...اون میخواد که Laura رو دنبال کنه , شاید که این دختر بتونه در این کار بهش کمک بکنه...Maria احساس میکنه که Laura ممکنه که با پاکی درونش راهی برای نشون دادن حقیقت به جیمزپیدا بکنه...که این موضوع اتفاق میافته : ما Laura رو تا بیمارستان و هتل دنبال میکنیم که دو تا از مهمترین قسمتهای بازی هستند...
حتی اگه دنبال کردن Laura کار نکرد Maria یک نقشه دیگه هم داشت : شما تا اون راهروی دراز که Pyramid Head درش بهتون ملحق میشه راه خیلی کمی در پیش دارین....Maria تلاششو کرد تا به جیمز خواسته های اصلیش در مورد Mary رو نشون بده ولی هنوز تلاششو برای نشون دادن اینکه جیمز یک قاتله شروع نکرده...تا حالا فقط Maria کارش این بود که به جیمز نشون بده که اون یک آدم سطح گراست....
24.Trick Or Treat || یکی از قسمتهای مورد علاقه من در بازی....لازم به ذکر است که اینجا همون جایی هست که جیمز و ماریا توی آسانسور صدای برگزاری یک مسابقه را میشنوند..برای راحتی کار همه دوستان من این مکالمه رو اینجا قرار میدم :
Announcer: Hi there everybody, thanks for tuning in. Welcome to another
exciting edition of Trick or Treat
The audience is heard cheering
Announcer: Here you either answer the questions correctly and win a great
prize, or fail to answer correctly and receive the punishment
It all depends on you. And our lucky, or should I say unlucky
challenger today is James! James Sunderland! Are you ready to
play Trick or Treat
Okay, here’s your first question. Merry-Go-Round, haunted house roller coaster, ferris wheel and tea cups. Silent Hill is home
to a thrilling amusement park that both children and adults love
The question is: What is the name of this amusement park
One, Fantasy Land
Two, Silent Hill Amusement Park
Three, Lakeside Amusement Park
Okay, quickly on to question number two. Silent Hill witnessed a
gruesome murder a few years back. A brother and sister were
playing in the road when they were attacked and chopped into
pieces with an axe. Torn flesh, smashed bones, splattered blood and finally... What a terrible tragedy. What a gruesome end to
such innocent lives
What was the name of the murderer who committed this vile act
One, Walter Sullivan
Two, Scott Fairbanks
Three, Eric Gein
Now for our third and final question. South of the lake is a
deserted old neighborhood called South Vale. From there to
Paleville, the central resort area northwest of the lake, there’s
only one road you can take. Just one road, no more
The third and final question is: What is the name of that road
One, Bachman Road
Two, Rendell Street
Three, Nathan Avenue
Well, that’s the last of our questions. Have you got it all
figured out? When you know the answers, head to the storeroom on
the 3rd floor to collect your prizes! But be careful. If you’re
wrong
*The announcer laughs*
Announcer: Well then everybody, thanks for tuning in. See you again
sometime. Bye bye
تمام دیالوگ در مورد James هست : درباره آدم کشی و تنبیه.......و این دیالوگ آدم کش معروف ما رو داره که یک خواهر و برادر رو که پاک و بیگناه بودن کشته و با تبر تکه تکه شون کرده...دوباره یک اشاره به جیمز داریم : جیمز و والتر هر دو مثل هم هستند و مامور عذابشون رو دیده اند.....
25.Pyramid Head ماریا رو میکشه || اولین اثر قتل نامردانه جیمز اینجا آشکار میشه....توی یک راهروی خیلی طولانی که به احتمال 99 درصد وجود خارجی نداشته شما باید از Maria در برابر Pyramid Head یا بهتر است بگوییم خودتان (James) محافظت کنید....ممکنه که شما به موقع به آسانسور برسین ولی Maria موفق نمیشه...توجه کردین که توی این بازی چقدر خودخواه هستین...من مطمئن هستم که بسیاری از خوانندگان و حتی خودم وقتی که توی اون راهرو PH رو دیدیم به جای اینکه بایستیم و بجنگیم , سریعا پا به فرار گذاشتیم...مثلا ما قرار بود که از Maria محافظت کنیم ولی به سرعت پا به فرار گذاشتیم...حالا اینها مهم نیست , مهم اینه که Maria توی این قسمت برای اولین بار حقیقت رو در مورد قتل به جیمز نشون داد : کسی (Mary) به جیمز اعتماد میکنه و میدونه که جیمز ازش محافظت میکنه ولی وقتی که زمان سخت (زمان بیماری Mary) فرا میرسه , جیمز اون رو تنها میگذاره و با دستهای خودش اونرو از بین میبره...
Alternate Silent Hill Streets
26.جیمز داره از بیمارستان بیرون میاد || "من نتونستم از Maria مراقبت کنم....بکبار دیگه ! من نتونستم هیچ کاری بکنم...Mary ! آیا تو واقعا 3 سال پیش مردی یا اینکه این فقط راهی هست که برای برخورد کردن با من انتخاب کرده ایی ؟! "
من اعتقاد دارم که این جمله خودش داره باهاتون صحبت میکنه...جیمز یواش یواش داره یک چیزایی یادش میاد : اینکه اون از همسرش وقتی که مریض بود مواظبت نکرد...اینکه شوهر خوبی نبوده...
27. NEELY'S BAR, ALTERNATE || Memo ی مورد علاقه من توی بازی همین یک دونه هست که در واقع تمام داستان رو توضیح میده..اگه میخواین ببینینش میتونین به اول این تحلیل برین و یک نگاهی بهش بندازین...
این خیلی جالبه...جیمز 100 درصد به جهنم میره به خاطر کاری که انجام داده و اون هیچوقت Mary رو پیدا نمیکنه..چرا ؟! برای اینکه اون Mary رو برای عشق نکشت..اون Mary رو کشت تا زندگیشو دوباره بدست بیاره...اون Mary رو به قتل رسوند...
The Toluca Prison
28.آژیر || راه ورودی به زندان تولکا از ساختمان انجمن تاریخی Silent Hill شروع میشه...وقتی که اونجا میرسیم شروع میکنیم به نگاه انداختن به عکسهای Silent Hill که یکی از اونها در مورد PH هست که نشون دهنده اینه که شخصیت اعدام کننده برای PH خیلی مناسبش هست..فقط یک نگاه به عکس کافیه تا شما رو متقاعد کنه....ما صداهای ترسناکی از پایین این ساختمون میشنویم و جیمز تصمیم میگیره تا بره پایین...وقتی که داریم میریم پایین دوباره صدای یک آژیر توجهمون رو جلب میکنه با این تفاوت که این صدا دیگه صدای آژیر معروف Silent Hill نیست....
قبل از اینجا شما به یک Memo برمیخورید که نوشته : " He who is not bold enough to
be stared at from across the Abyss is not bold enough to stare into it
himself " به این معنی : "کسی که به اندازه کافی شجاع نیست تا از مغاک و پستی بهش نگاه بشه , اینقدر شجاع نیست تا خودش به مغاک نگاهی بیاندازه "
حالا ما اینجا به پله هایی بر میخوریم که باز دوباره به احتمال 99 درصد وجود خارجی ندارند...جیمز شروع میکنه از این پله ها پایین رفتن و در واقع داره به مغاک وارد میشه...اون داره شروع میکنه که حقیقت رو بپذیره...ذهن جیمز داره باز میشه...اون میخواد که به خودش نگرشی دیگر داشته باشه...ولی هنوز هم زوده....
29.گودالهای عجیب || این مکان به نظر میرسه که یک زندان در زیر فاضلاب باشه که از فضای مرطوب و گندش اینطور میشه برداشت کرد.هر چقدر که جلوتر میرید شما با چند گودال مواجه میشید که به طوری مرگبار تاریک هستند.من وقتی که دیگه هیچ چاره ایی نداشتم به درون این گودال پریدم...راستشو بخواین ترسیده بودم...اینجاست که جیمز داره به مغاک میره...رفتن به زیر , پریدن به درون یک گودال بی انتها و تاریک به معنی پذیرفتن ریسک برای پیدا کردن حقیقت هست...توجه داشته باشین که محیط بازی شروع به تغییر کردن میکنه : اتاقهایی که درشون بر عکس شدن یا به جاهای دیگه منتهی میشن...این نشون دهنده یک هزار تو هست و نشون دهنده اینه که ذهن جیمز در حال تغییر هست و اون داره یاد میگیره که همه چیز اونطوری که اون فکر میکرده نیست...ذهن اون بالاخره باز شده...
30.Eddie یکبار دیگه آدم کشی کرد || توی ورودی زندان ما ادی رو میبینیم که یک Revolver رو در دست گرفته و یک مرد با کله ایی که جای سوراخ گلوله روش به خوبی پیداست اون گوشه افتاده...ادی ادعا میکنه که اون مرد مسخره اش کرده و برای همین کشتتش...ولی بعد از دیدن عکس العمل جیمز به این کار شروع میکنه به گفتن اینکه داشته شوخی میکرده , و ما مطمئن هستیم که شوخیش حقیقت نداره و ادی واقعا اون فرد رو کشته...جیمز متوجه میشه که Eddie بدون هیچ دلیل کافی ایی کسی رو به قتل رسونده و اینجاست که جیمز ارتباطش با Eddie رو کشف میکنه...اون و ادی بدون هیچ دلیلی کسی رو کشتند...پس چه فرقی بین جیمز و ادی وجود داره؟!
Labyrinth
Labyrinth همون جایی هست که اتاقهاش با نردبون به فاضلاب وصل میشوند , همون جایی هست که جیمز آنجلا و پدرش رو میبینه , همون جایی هست که جیمز دوباره Maria رو میبینه , همونجایی هست که جیمز دوباره نمیتونه از Maria محافظت بکنه و همون جایی هست که جیمزEddie رو میکشه....
31.اتاق Pyramid Head || جیمز دو بار در Labyrinth دو قلوش رو مشاهده میکنه...اولین بار توی یک اتاق دایره ایی شکل که از پایین Mandarin ها دارن پدرتون رو در میارن و از بالا هم اگه به PH برسین , اون پدرتونو در میاره!!!خب ! جیمز از این سالن دایره ایی شکل به یک اتاق میرسه و... در واقع بیشتر به اتاق دیوونه ها شبیه بود...چند تا جسد اونجا هستند , چند تا قفس هم هستند (همونهایی که توی عکس ساختمان انجمن تاریخی تپه خاموش دیده بودید و وقتیکه توی بیمارستان بعد از اینکه Laura توی یک اتاق گیرتون میاندازه , هیولاهایی توی همین قفسها به شما حمله میکنند), یک هواکش خیلی گنده هست (این یک سنت در Silent Hill هست...) و رنگ اتاق قرمز هست...مهمتر از همه جیمز اسلحه ایی رو که PH قبلا استفاده میکرده رو درادامه پیدا میکنه...اینجا تنها شانس جیمز هست برای اینکه اون بفهمه که دقیقا مثل Pyramid Head یک قاتله...یک موجود خودخواه و بدون هیچ احساس...از لحظه اای که شما جمله "You Got A Great Knife" رو میبینین جیمز بزرگترین ارتباط طبیعیش رو با Pyramid Head میبینه و درک میکنه...اونها یکی هستند ! پس چرا از یک اسلحه استفاده نکنند ؟!
32.صحبت پشت میله های زندان || جیمز با دیدن اینکه Maria توی یک سلول صحیح و سالم نشسته است بدجوری شکه میشه...این دیالوگ مهمترین دیالوگ توی کل بازی هستش...همونطوری که این دیالوگ طبیعت سطح گرای جیمز رو پاک میکنه باعث میشه که یکبار دیگه Maria به این موضوع اشاره کنه که اون Mary نیست "I'm Not Your Mary"...برای اینکه به جیمز ثابت کنه که واقعی هست و میتونه برای خود خود جیمز باشه...اون با اشاره به موضوع یک نوار VHS که جیمز و Mary در هتل تهیه کرده بودن باعث بوجود آمدن امید در درون جیمز میشه....اون اینکارو میکنه به خاطر اینکه این همون چیزی هست که جیمز واقعی خواهان برگشتش هست : خاطرات واقعی
در واقع Maria با اینکار جیمز رو دوباره به یاد هتل میاندازه...در ضمن بعد از این Maria جملاتی رو میگه که جیمز خواهان شنیدنشون هست :
*تو Maria یی مگه نه ؟!
_آره!!! اگه تو از من میخوای....
*منو لمس کن...میبینی ! من واقعیم...
*مهم نیست که من کی هستم....من برای تو اینجام...
*(مهمترینشون)من هیچکاری نمیتونم پشت این میله ها بکنم....
یکی از درسهایی که تپه خاموش توی بازی به جیمز یاد میده همینجا هست....اون به Maria میگه که همین الان برمیگرده که باعث میشه که Maria دوباره بمیره...چرا ؟! برای اینکه جیمز اصرار داره که Maria رو نجات بده ! نمیفهمه ؟! این دلیلی هست که Mary بخاطرش خیلی از دست جیمز ناراحته...اون از Mary حمایت و مواظبت نکرد و حالا دیگه هیچ کاری نمیشه کرد...هیچ راه بازگشتی نیست...Maria به عنوان نیمه ایی از Mary میدونه که جیمز نمیتونه به موقع برای نجاتش بیاد...پس چی میشه ؟! Maria سعی میکنه که دوباره حقیقت رو به James بگه : Maria دوباره میمیره...
33.روزنامه || یک روزنامه با تاریخ امروز(نه 1 سال و نه 3 سال پیش...بلکه امروز...به معنی اینکه 3 سال پس از مرگ Mary هستش)..روزنامه به ما درباره یک مرد به اسم آقای Orosco توضیح میده که تاریخچه ایی از مستی و خشونت با دخترش داشته...اون مرده...راستی : این ناراحت کننده نیست که آنجلا هنوز هم کابوسهایی از پدرش داره با اینکه اون مرده ؟! آنجلا حتی نمیدونه که پدرش مرده...برای اینکه در قبرستان اشاره میکنه که اون گم شده و داره به دنبالش میگرده...(حواستون باشه که در داخل بازی جیمز الان کنار اتاقی ایستاده که آنجلا در اون اتاق هست ولی جیمز هنوز متوجه این موضوع نیست و داره روزنامه رو میخونه) خب ! چون آنجلا توی اون اتاق هست مطمئنا قبل از ورودش این روزنامه رو خونده...خدا روح احمق , خودخواه و ظالمش رو در آرامش قرار بده....
بهر حال ! روزنامه به دو طریق میتونه تفسیر بشه :
*آنجلا پدرش رو با یک چاقو(چاقویی که در Woodside Apt به شما داد...در ضمن بدونین که نقش این چاقو خیلی مهم هست)میکشه...ولی با توجه به حقایق بازی اینکار اونرو گناهکار نمیکنه بلکه اینکار آنجلا روخلافکار خواهد کرد....
*بخاطر اینکه روزنامه برای همین امروز هست پس در واقع داره به پیش گویی اتفاقی که چند لحظه دیگه قرار بیافته میپردازه....اگر آنجلا چاقو را نگه میداشت تمام نقشی که در Silent Hill داشت از بین میرفت چونکه داشتن چاقو برای آنجلا برابر با خودکشی میشد و توجه داشته باشین که در قسمت آخر بازی آنجلا چاقویش را دوباره میخواهد....
34.رحم مادر || ما وارد اتاقی میشیم که دقیقا مثل یک رحم هست(اگه به اون جسمهای دراز و سرگرد که داخل و خارج اتاق میشوند توجه بیشتری بکنید متوجه منظور من میشوید)...یک هیولا اونجاست که سعی داره به Angela Orosco تجاوز بکنه...پدر دختری که الان جلوی ما هست...این پدر مرده و آنجلا داره این هیولا رو به عنوان پدرش میبینه..به طور ساده اون چیزی که جیمز میبینه یک مرد هست که به یک تخت یا بهتر است بگوییم یک در چسبیده است...بعد از اینکه شما هیولا رو میکشید آنجلا شروع میکنه به پاکی جیمز شک کردن : " چی میخوای ؟! میدونم ! تو هم دنبال یک چیز هستی....تو میتونی بهم زور کنی یا اینکه منو مثل اون (بابا جون)کتک بزنی"....
و یک چیز خیلی توپ که معنیش اینجاست : " هر چی باشه تو فقط به خودت فکر میکنی...دیگه اونرو(Mary) نمیخواستی , نه ؟! احتمالا یک کس دیگه رو پیدا کرده بودی !"
35.Maria دوباره میمیره || خب ! من اینو توضیح دادم....خود جیمز باعث بدبختیش شد....
36.دخمه قبور || خب ! ما اینجا چند تا قبر برای افرادی میبینیم که قبلا واقعا وجود داشته اند مثل والتر سولیوان...همچنین کسی به نام Miriam K هستش که به عنوان خیانتکار دیده میشه...ما 3 تا قبر دیگه مخصوص 3 نفر دیگه میبینیم...James , Eddie و Angela....راستی! کسی توجه کرده که 3 تا قبر معرفی شده برای افرادی هستند که توی این تحلیل واقعی بیان شده اند؟! هیچ قبری برای Maria نیست...یک چیز دیگه ! آیا Angela گناهکار هست ؟! من قضاوت بر این موضوع رو به عهده خودتون میگذارم تا تصمیم بگیرین که آیا آنجلا پدرش رو کشته یا اینکه میخواد دست به گناه بزرگ خودکشی بزنه ؟! یادتون باشه که قبرها تداعی کننده مرگ هستند...به نظر من برای آنجلا مثل تختخوابی هست که صاحب خواب آلودش رو داره صدا میکنه و به عبارتی اجازه ایی برای خودکشی به آنجلا است... ولی از نظر دیگه ایی هم میشه گفت که آنجلا پدرش رو با اون چاقو کشته و سزاوار مرگ در سایلنت هیل است....
37.مبارزه با Eddie || جیمز ادی رو پیدا میکنه در حالی که ادی کنار یک جنازه تر و تازه که با چشمهاش اونو مسخره کرده بود!!! وایستاده....
*ادی ! تو نمیتونی کسی رو فقط به خاطر اینکه یه طوری بهت نگاه کرده بکشی !!!
*(جوابی بسیار زیبا برای جیمز)اینقدر واسه من مقدس نشو جیمز!!! این شهر تو رو هم صدا کرده...من و تو مثل هم هستیم....
این جمله به طور کامل جیمز رو هم سطح یک قاتل میکنه...
*از این به بعد هر کسی که منو مسخره بکنه میکشمش...همینطوری...
*ادی ! دیوونه شدی ؟!
بعد ما به یک اتاق دیگه میریم که توش پراز گوشت مرده است...جایی که ادی چیز قشنگ و ساده ایی رو میگه
*مهم نیست که زشتی , خوشگلی , باهوشی یا احمقی....وقتی که بمیری همش مثل همه....
وقتی که جیمز ادی رو میکشه میگه : من یک انسان رو کشتم....خب جیمز تو یکی دیگه رو هم کشته بودی! این یکی هم به اضافه اون 36 تا مورد قبلی برای این بود تا به تو ثابت کنن که تو یک قاتلی و زنتو با بیرحمی کشتی....
راستی ! توجه کنین که Eddie نسبت به ضربه های Great Knife یا همون چاقوی Pyramid Head خیلی ضعیفه و همین باعث میشه که ما دوباره جیمز رو هم تراز با PH در نظر بگیریم....در واقع اگر PH برای مجازات جیمز توی این شهر هست , جیمز هم برای مجازات شخص گناهکار دیگری به اسم Eddie توی این شهر برگزیده شده....
Lakeview Hotel
بعد از یک قایق سواری خسته کننده به هتلی میرسین که جیمز و مری قبل از بیماری Mary در اینجا اقامت داشتند...لذت ببرین ! به نظر من (که اصلا هم مهم نیست!) این مکان زیباترین مکان توی تمام Silent Hill ها بوده....یک پیام هم برای کسایی که میگن Laura واقعی هست دارم : خیابان Nathan که بسته بود و این خیابان تنها راه به Amusement Park و Lakeview Hotel هست...پس Laura با چی خودشو به اینجا رسونده ؟!...البته باید بگم که من دیگه عقیده دارم که Laura واقعیه !!!
38.نامه Mary || متوجه شدین که Laura خیلی بهش اشاره شده و خیلی کم دیده شده ؟! خب ! این یکی از مهمترین فاکتورهای یک شخصیت ساخته و پرداخته شده است...ما این دختر رو برای بار سوم یا چهارم اینجا میبینیم و بر خلاف دفعات قبل اینبار اون نسبت به جیمز خیلی بهتر رفتار میکنه(پاکی وجودی Laura باعث این تغییر رفتار شد)...Laura میگه که Mary یک نامه بهش داده...
این نامه علت تنفر Laura نسبت به جیمز رو به ما نشون میده که علتش رفتار بد جیمز نسبت به همسرش بوده...در جایی دیگه نامه اشاره به تولد Laura داره...در ضمن Mary توی این نامه به Laura ننوشته که داره میمیره...در نامه Mary نوشته که اون داره به یک جای خوب و زیبا میره...Mary فقط رفته(نه اینکه مرده!)...پاکی و معصومیت Laura باعث شد تا این شخصیت قبول کنه که Mary نمرده و در نتیجه اونو به هتل کشوند...
*موضوع تولد Laura : به نظرم بهتر بود که این رو جزو تحلیل ننویسم چونکه بحث و ستیز زیادی سرش هست...توی نامه ایی که Mary به Laura نوشته به Laura میگه که جشن تولد 8 سالگیت مبارک...جیمز بعد از خوندن نامه از Laura میپرسه که چند سالش هست و Laura بهش میگه که هفته پیش 8 ساله شده....با توجه به نامه غیر واقعی Mary اینطور برداشت میشه که Mary دقیقا یک هفته پیش توسط جیمز کشته شده...
من قضاوت در این مورد رو به عهده خودتون میگذارم که بگین جیمز داره تمام اینها رو توی رویا میبینه و Mary رو یک هفته پیش کشته و حالا دیگه قاطی کرده و در نتیجه الان داره این رویا یا کابوس رو میبینه....یا اینکه بگین نامه Laura مزخرفه و جیمز 3 سال پیش همسرش رو کشته بود...همه اش به نظر شخصیتون نسبت به بازی بستگی داره....
39.نوار ویدئویی || نوار ویدئویی که Maria بهش اشاره کرده بود روی میز پذیرش پیدا میشه با یک نوشته که مضمون به این شرح هست : آقای James Sunderland نواری رو رو فراموش کرده بودید داخل این اتاق نگهداری میشود...
40.اتاق 312 || انتظار تموم شد...ما بالاخره به جایی که جیمز و Mary اقامت داشتند رسیدیم...یک اتاق هتل زیبا با یک منظره عالی....جیمز به نوار نگاهی میاندازه که داره اولین نشونه های بیماری Mary رو به نمایش میگذاره و بعدش.....خودتون باید همه چی رو خوب بدونین که چه اتفاقی میفته ! اینکاری که جیمز کرد عشق افراطی نبود...این یک قتل بیرحمانه بود...جیمز میاد سر تخت Mary و بعد از اینکه میبوسدش یک دفعه بالش رو از زیر سر Mary میکشه و بعد هم بیرحمانه اینقدر بالش رو نگه میداره تا Mary خفه بشه...خب ! حالا این چه معنی ایی داره ؟! به این معنی هست که جیمز یک قاتله ؟! نه !!! به این معنی هست که جیمز Mary رو دوست نداشت : تمام تلاش من برای اثبات این حقیقت به این تحلیل گنده ختم شد....
حالا : دنیای جیمز فرو میریزه...
وجود واقعی و زشت اون معلوم شده....
و بهمین ترتیب کار اصلی دو شخصیت Maria و Laura هم اینجا به پایان میرسه...اونها به جیمز کمک کردن تا حقیقت رو پیدا کنه...Laura ناخواسته به جیمز کمک کرد و بالاخره جیمز تا آخر فیلم رو دیدش...اون بالاخره فهمید که یک قاتله...اون بالاخره به شخصیت اصلی و خودخواهش برگشت و شما هم مطمئنا با توجه به عکس العملش نسبت به فیلم متوجه این موضوع شدین...ایندفعه دیگه جیمز نگفتش که : "من یک انسان رو کشتم " و این نشانه جیمز واقعی داستان ماست...گناه جیمز سر کشتن یک نفر به خاطر خودخواهی بالاخره گریبانگیرش شد...به خاطر همین بود که Mary توی اتاق 312 منتظر جیمز بود...منتظر James بود تا حقیقت رو پیدا کنه...منتظر جیمز بود تا به یادش بیاره که چه طور با Mary برخورد کرده و چطور به قتل رسوندتش...
Laura وارد اتاق میشه با قلبی آماده برای پیدا کردن Mary ...و چیزی رو از کسی که ازش متنفره میشنوه : "من Mary رو کشتم"...حالا تمام کارهایی که Laura کرده به این قسمت ختم میشه : " اون همیشه منتظرت بود...چرا ؟! من ازت متنفرم...من ازت متنفرم...من ازت متنفرم...من ازت متنفرم......."
خب ! تمام چیزی که لازم بود به جیمز توسط Laura گفته بشه , گفته شد و اون دیگه Mary رو پیدا نخواهد کرد پس ما به جرات میتونیم بگیم که :
نقش Laura در داستان پایان میابد...
جیمز بالاخره بیدار شده...
41.هتل حقیقی || بعد از اینکه ماموریت Laura و Maria تموم میشه و بعد از اینکه جیمز واقعی خودشو پیدا میکنه , جیمز بالاخره هتل رو همونطوری که الان هست میبینه...هتلی که به خاطر آتش سوزی الان نابود شده و بخاطر بارانی که بالاخره شروع به باریدن کرده از درون خیس شده و درش آب به راه افتاده...آب به زیرزمین رسیده که الان بیشتر شبیه یک استخر شده (یک استخر بد شکل و قواره)...این خیلی سادست...درست بعد از اینکه جیمز به دنیای واقعی خودش برگشته و دیگه خبری از شخصیت دروغین نیست , Silent Hill هم همونطوری که الان هست نمایش داده میشه...اگه کسی قبول نداره به من بگه چرا درست بعد از دیدن فیلم ویدئویی و بعد از پذیرفتن حقیقت توسط جیمز این اتفاق میافته ؟!
42.خاکستر آنجلا || ما بالاخره میتونیم که دنیا رو از نظر آنجلا نگاه کنیم... این زن جیمز رو با مادرش اشتباه میگیره...وقتی که صورت جیمز رو لمس میکنه تازه متوجه میشه که این صورت برای یک مرد هست...ولی باز هم به صحبتش با جیمز ادامه میده و در ادامه چاقویی رو که قبلا به جیمز داده رو ازش میخواد....
_برای خودت نگهش داشتی ! آره ؟!
_نه ! من هیچوقت خودم رو نمیکشم....
البته که نه جیمز....معلومه که تو خودت رو نمیکشی...تو یه آدم خودخواه هستی...حتی اگه شما چاقوی آنجلا رو چندین بار هم بررسی کنید باز هم Ending معروف In Water رو دریافت میکنید که بطور حتم باز هم یک عمل خودخواهانه از جیمز هست...آنجلا دوباره شروع میکنه : " مواظبم میشی ؟! بهم عشق میورزی ؟!"...اینجاست که خودخواهی جیمز دوباره پاش رو وسط میگذاره و جلوی اینکار اونرو میگیره...جیمز درسشو یاد گرفته ! دیگه نمیخواد از هیچ زن دیگه ایی مراقبت کنه....
بعد در یکی از زیباترین صحنه های تمام دنیای بازی که من تا به حال دیدم آنجلا شروع میکنه به قدم زدن در آتش و به طرف بالای راه پله ها میره...
_اینجا خیلی گرمه !!!
_برای من همیشه دنیا اینطوری بوده....
آنجلا مردش ؟! خب ! من همچین عقیده ایی دارم...این همون چیزی بودش که از اول دنبالش میگشت و اون دلایل خاصی رو برای انجام اینکار داشت...بهر حال همیشه بهتره که صورت مسئله رو پاک کنی تا خودتو به دردسر نیاندازی....حالا :
نقش آنجلا در داستان پایان میابد....
43.جنگ با دو تا Pyramid Head || Maria بصورت سروته بالای یک سکو بسته شده...دو تا PH (دو تا قتل از سمت جیمز برابر با دو تا Pyramid Head از طرف Silent Hill هست) دارن به جیمز نگاه میکنن طوری که انگار منتظرش بودند...Maria جیغ میکشه و یکی از PH ها میکشتش...بعد جیمز روی زانوهاش میافته و چونکه اینبار بیدار شده و حقیقت رو پیدا کرده دیگه میدونه که با چه چیزی طرف هستش :
(این صحبت جیمز خیلی مهم هست و خیلی بحث درباره اینکه مخاطبش کیه وجود داره چونکه در زبان انگلیسی YOU هم به معنی تو و هم به معنی شماها هست...یعنی اینکه ما نمیدونیم جیمز مخاطبش Maria یا Mary یا Pyramid Head ها است )
I was weak. That's why I needed YOU.... needed someone to
punish me for my sins.... but that's all over now.... I know the
truth.... now it's time to end this
من عقیده دارم که جیمز هم با PH ها و هم با Maria صحبت کرد...برای اینکه اونها برای مجازات کردن جیمز برای گناهانش در نظر گرفته شده بودند....راستی ! برای چی دو تا PH داریم ؟!
این بعهده خودتونه ولی بسیاری از مردم عقیده دارند که دومی برای مجازات جیمز به خاطر کشتن Eddie در نظر گرفته شده بود(مثل من), بعضیها میگن که فقط برای این دو تا شدن تا بازی یه خورده توپ تر بشه و بعضیها هم میگن بخاطر اینه که نشون بده درجه گناهکاری جیمز بعد از دین فیلم ویدئویی بسیار بالاتر رفته , به این معنی که اون مستحق عذاب بیشتره....
خب ! جیمز دو تا هیولا رو میکشه چونکه دیگه نیازی بهشون نداره...جیمز دیگه حقیقت رو فهمیده...بعد از شکست دادن PH ها جیمز دو تا تخم مرغ دریافت میکنه :
*اولی به رنگ سرخ = تر و تازه = کشتن Eddie
*دومی به رنگ زنگ آهن = قدیمی = کشتن Mary
حالا :
نقش Pyramid Head ها در داستان پایان میابد...
44.صحبت خیالی توی راهروی آخر بازی || فقط خودتون ببینین که کارگردان این بازی برای قسمت نزدیک به آخرش چه چیز توپی در نظر گرفته...حالا هی بگین کارگردان قسمت دوم چنین و چنان بود :
*ماری : چی میخوای جیمز ؟!
*من...من برات گل آوردم...
*من هیچ گل لعنتی ایی نمیخوام...فقط برو خونه...
تا اینجا که من فهمیدم ماری این آخرها دیگه خیلی ناراحت شده بود...دیگه میدونست که قراره بمیره و هیچکسی هم نمیتونه کمکی بهش بکنه...همچنین اون از جیمز خسته شد بود : کسی که ازش درست مراقبت نمیکرد و فکر میکرد که بهترین کار برای نشون دادن عشقش توی یک همچین موقعیتی گل آوردن برای ماری هست...و البته این کار جیمز اشتباه بود...
*ماری : جیمز...وایستا....خواهش میکنم نرو...پیشم بمون....تنهام نذار.منظوری از اون چیزی که گفتم نداشتم.خواهش میکنم جیمز...بهم بگو که حالم خوب میشه...بهم بگو که نمیمیرم...کمکم کن......
تنها چیزی که اون از جیمز میخواد خودشه و جیمز حتی اینرو از اون دریغ میکنه و از اتاق میره بیرون..من نمیتونم صورت Mary رو وقتی که جیمز از اتاق میره بیرون تصور کنم...به نظرم یک شوهر خوب که حتی بصورت تئوریک هم همسرشو دوست داره , هیچوقت همسرشو توی یک همچین وضعیتی تنها نمیگذاره...
ولی اونروی سکه هم جیمز رو درک کنین...تصور کنین که چند سال هست که دارین هر روز به یک بیمارستان میرین تا کسی که یک موقعی شما رو خیلی خوشحال میکرد رو ببینین...این چیزیه که من اول تحلیل به همتون گفتم : شما قرار نیست که خود خواهی جیمز رو مورد بررسی قرار بدین...شما قراره که درکش کنین...این حرف من علت تحلیل نکردن نوار کاست صوتی هست که توی کتابخانه گیرش میارین....جیمز فقط از دکتر میپرسه که همسرش چند وقت زنده میمونه...مهم نیست که دکتر درباره 3 سال دوره بیماری و نقاهت صحبت کنه...چیزی که برای جیمز توی اون موقع مهم بود زمان مرگ Mary بود....این به معنی عشق نسبت به یک نفر دیگه نیست...اگر اون عاشق Mary بود , بیخیال نگه داری از Mary نمیشد...اون مثل کسی که از Mary مراقبت کرده حرف زد ولی مثل همچین فردی عمل نکرد...
شما الان نمیدونین من چه احساسی دارم....بعد از چند وقت بالاخره فرصت پیدا کردم که آخرین قسمت این تحلیل رو بنویسم و الان که فکر میکنم میبینم که به این تحلیل وابسته شدم...خیلی سخته...پایان دادن به کاری که در مورد بازی مورد علاقه ام شروع کرده بودم احساس خوبی برام نمیاره....احساس میکنم که با پایان دادن این تحلیل دیگه سراغ بررسی دوباره اون نخواهم رفت و خاطراتی رو که با بازی عالی Silent Hill 2 داشتم دیگه نمیتونم مرور کنم...مثل اینه که بخوام این بازی رو توی یک گاوصندوق بگذارم و درش رو برای همیشه مهروموم کنم....امیدوارم بعد از پایان این تحلیل که فقط یک کمی طولانی شده , تونسته باشم شما رو با یک بازی (فقط یک بازی) بصورتی دیگه آشنا کنم...مطمئنا طرز نگرش شما نسبت به بازیها دیگه فقط Game Play بازی نخواهد بود و امیدوارم که از این به بعد به مهمترین عنصر بازی یعنی داستان (Plot) توجه ویژه ایی داشته باشین....
قسمت آخر : Ending های بازی
In Water
*چاقوی آنجلا را چندین و چند بار بررسی کنید
*دفترچه خاطرات که در پشت بام بیمارستان است بخوانید
*دومین پیام به جیمز را در Neely's Bar بخوانید
*جانتان در بیشتر اوقات کم باشد
*به گفتگوهای مربوط به Headphone و راهروی آخر بازی تا آخر گوش کنید
ما از چاقوی آنجلا چی میگیریم ؟! جیمز هر بار که چاقو رو بررسی میکنه بیشتر درباره روش آنجلا در مورد راهی که در پیش گرفته فکر میکنه...آنجلا میخواد که خودشو بکشه...با بررسی کردن یک اسلحه خودکشی جیمز احتمال انجام این عمل رو در ذهن خودش بیشتر تقویت میکنه...
اگه دفترچه خاطرات رو بخونید به 2 پیام مخصوص میرسید :
* "Can It Be Such A Sin To Run Instead Of Fight ?!"
* "It May Be Selfish But That's What I Want"
هر دو تای اینها به معنی تسلیم شدن هست...
خوندن دومین پیام در Neely's Bar به جیمز حالی میکنه که دیگه کار زیادی برای انجام نداره...اون قراره که به جهنم بره , پس چه کاری میتونه بکنه ؟! خب ! تحت شرایطی باشین که جونتون کم باشه معنی کار جیمز رو میرسونه : اون دیگه اهمیت زیادی به چیزی نمیده....حتی زندگی خودش...
در آخر هم اضافه شدن دو عنصر گوش دادن به Headphone و گفتگوی راهروی آخر بازی تکمیل کننده و نشان دهنده گناه جیمز هست...پس ! جیمز به این نتیجه میرسه که دست به خودکشی بزنه...
این پایان خودخواهانه است...ولی یک طورهایی هم عادلانه است وقتی که میبینیم چه بلایی سر دیگران اومد...جیمز کار عجیبی انجام داد...چرا من میگم خودخواهانه ؟! برای اینکه جیمز قبل از خودکشی میگه " حالا ما میتونیم با هم باشیم "...به این معنی که اون داره این خودکشی رو باز هم به خاطر خودش انجام میده و تصورش اینه که میتونه دوباره به Mary دست پیدا کنه....و این کار خودخواهی محض هست...
Maria
بکنین :
*سعی کنین که بعد از مردن Maria برای بار دوم , به اتاقی که در اون بوده برگردین....
*همیشه نزدیک Maria باشین
*هر چند وقت یکبار اتاق S3 رو که Maria درش در حال استراحته ویزیت دوباره کنین
*تمام تلاشتونو بکنین تا Maria کمترین صدمه رو ببینه
نکنین :
*عکس و نامه همسر سابقتون رو رو چک نکنین
*سعی نکنین که به Maria در هنگامه بازی برخورد کنین...چه با راه رفتن و چه با دویدن
*چاقوی Angela رو چک نکنین
چرا این کارا رو باید بکنین ؟! برای موارد زیر :
اگر نزدیک Maria باشین و ازش مراقبت کنین شما بطور واضح یک شانس دوباره برای به چنگ آوردن "عشقتون" به دست می آورید...همونطوری که ما در بازی میبینیم جیمز واقعا داره یک شانس دوباره به دست میاره...برای اینکه Maria درست مثل Mary به بیماری ایی شبیه Mary دچار میشه...پس اینبار وظیفه جیمز اینه که اشتباه قبل رو دوباره تکرار نکنه و کاملا مواظب Maria باشه...اون انتخاب میکنه که با نیمه دوم Mary که نیمه شاد اون هست مهربان باشه , با اینکه میبینه Maria هم مثل Mary مریض میشه...این Ending یی هست که درش جیمز واقعا نسبت به Maria محبت میکنه و آنها با هم شروع به یادآوری خاطرات گذشته میکنند...این یک پایان زیباست (به عقیده من)...این پایانی هست که بهش Love Ending میگم...
Leave
بکنین :
*به گفتگوی تمام راهرو گوش کنین
*عکس و نامه Mary رو هر چند وقت یکبار چک کنین
*همیشه سطح جانتان را بالا نگه دارید
نکنین :
*نزدیک Maria نباشید
این پایان سخته هست که من نظرم رو در موردش میگم و هرکسی میتونه قبولش کنه یا اینکه به اصطلاحی حتی یک Give A Shit هم بهش نده !
با انتخاب کردن Laura جیمز به این نتیجه میرسه که در تمام اوقات حق با Mary بوده و داشته بهش هشدار میداده , حتی اگر در اینکار Laura نقش داشته باشد... پس با قبول کردن سرپرستی Laura جیمز داره یک راه مجازات جدید برای خودش انتخاب میکنه...قرار گرفتن در کنار قسمتی از همسرش که همیشه ازش متنفر بوده.این یک کار قشنگ دیگه بود ولی....این پایان Punishment Ending یا پایان مجازات بود...
Rebirth
این پایان تنها پایانی هست که تقریبا تمام منتقدان اونرو بصورت یک پایان Bonus میدونند و اعتقاد دارن که ربطی به داستان نداره و درست مثل قسمت Bonus فیلمهای DVD , یک جایزه برای طرفداران و خوره های بازی هستش...
جیمز با برداشتن 4 آیتم (که خودتون باید کشفشون کنین !) در طول بازی , باعث زنده شدن دوباره Mary میشه و از اول همه چیز رو شروع میکنه...من عقیده دارم که این غلطه ! چونکه در تمام طول بازی شما با این موضوع روبرو هستید که جیمز همسرش رو بخاطر خودخواهی کشته و همین موضوع اونرو از پا در میاره , که در آخر حتی ممکنه اونرو به خودکشی وادار کنه....پس حتی برگردوندن Mary به زندگی نمیتونه این واقعیت رو نقض کنه یه جیمز یک انسان بیگناه رو کشته....
نمیخواستم این قسمتها رو بگذارم و میخواستم ببینم خودتون میتونین برین پایانها رو ببینین...ولی گفتم اگه ببینین چه چیزی ممکنه در انتظارتون باشه , بهتر باشه....راستی این ها رو میتونین مثل من به راحتی پیدا کنین :
- - - - - - - - - -
A. “Leave” Ending
- - - - - - - - - -
*After climbing a long set of metal stairs, James finds his way into a
strange room with no ceiling and a metal floor. There is a bed sitting near
the middle of the room. A woman who looks like Mary is looking out the
window. James walks up to the woman at the window.*
James: Mary!
*The woman turns around and she and James look at each other for a short
time.*
Maria: When will you ever stop making that mistake! Mary’s dead. You
killed her.
James: Maria...? It’s you... But I don’t need you anymore.
Maria: What? You must be joking! But I can be yours... I’ll be here for
you forever.
*Maria walks towards James.*
Maria: And I’ll never yell at you or make you feel bad. That’s what you
wanted. I’m different than Mary... How can you throw me away?
James: I understand now. It’s time to end this nightmare.
Maria: No! I won’t let you! You deserve to die too, James.
*Maria then transforms into the final boss and she and James fight. After
James has caused enough damage to her, she falls to the ground, but is still
alive. Maria will repeat James’ name over and over again until she is
finally killed by one last blow.*
*After Maria is killed the scene switches. James is sitting next to Mary’s
bed in what is probably their home.*
James: Mary..
*Mary coughs a couple of times.*
Mary: James...
James: Forgive me...
Mary: I told you that I wanted to die, James. I wanted the pain to end.
James: That’s why I did it, honey. I just couldn’t watch you suffer.
No! That’s not true... You also said that you didn’t want to die.
The truth is I hated you. I wanted you out of the way. I wanted my
life back....
Mary: James... if that were true, then why do you look so sad?
James: Mary...
Mary: James... Please... please do something for me.
*Mary reaches at her side and grabs a letter and then hands it to James.*
Mary: Go on with your life.
*The scene switches to a foggy grave yard and Mary begins to read her letter
to James. To see what the letter says skip down to the “D. The Letter”
portion of this document. After the letter has been read James and Laura are
seen walking through the graveyard together. After this, the scene fades to
black and the credits roll*
- - - - - - - - - - -
B. “In Water” Ending
- - - - - - - - - - -
*After climbing a long set of metal stairs, James finds his way into a
strange room with no ceiling and a metal floor. There is a bed sitting near
the middle of the room. A woman who looks like Mary is looking out the
window. James walks up to the woman at the window.*
James: Mary...?
*The woman turns around and she and James look at each other for a short
time.*
Maria: Wrong again. Mary’s dead. You killed her.
*Maria walks closer to James.*
James: Maria. Maria... I’m done with you.
Maria: What do you mean? But I can be yours... I’ll be here for you
forever. And I’ll never yell at you or make you feel bad.
*Maria puts her hand up towards James’ face, but he pulls away.*
Maria: That’s what you wanted.
James: Now I understand. The problem is... you’re not Mary.
Maria: No James. I won’t let you! I’ll never let you have your Mary back!
*Maria then transforms into the final boss and she and James fight. After
James has caused enough damage to her, she falls to the ground, but is still
alive. Maria will repeat James’ name over and over again until she is
finally killed by one last blow.*
*After Maria is killed the scene switches. James is sitting next to Mary’s
bed in what is probably their home.*
James: Mary...
Mary: James...
*Mary begins coughing.*
James: Forgive me....
Maria: I told you I wanted to die, James. I wanted the pain to end.
James: That’s why I did it honey. I just couldn’t watch you suffer.
*Mary begins coughing again.*
James: No, that’s not the whole truth. You also said that you didn’t want
to die. The truth is... part of me hated you. For taking away my
life...
Mary: You killed me and you’re suffering for it. It’s enough, James.
*Mary reaches at her side and grabs a letter and then hands it to James.
After James takes the letter Mary begins coughing again.*
James: Mary...
Mary: James...
*James reaches out and takes Mary’s hand and puts it against his face. Mary
is coughing and seems to be gasping for breath when finally her hand goes
limp and James drops it from his face.*
*James stares at Mary for a moment and then picks her up off of the bed and
carries her out of the room. The screen goes black and a car door can be
heard closing.*
James: Now I understand. The real reason I came to this town.
*The sound of a car starting is then heard.*
James: I wonder what was I afraid of? Without you, Mary, I’ve got
nothing....
*A car is heard racing along a road for a short time.*
James: Now we can be together....
*Mary’s letter is then read against a background of what looks to be an
underwater scene. To see what the letter says skip down to the “D. The
Letter” portion of this document. At the end of the letter the background
fades to black and then the credits roll.*
- - - - - - - - - -
C. “Maria” Ending
- - - - - - - - - -
*After climbing a long set of metal stairs, James finds his way into a
strange room with no ceiling and a metal floor. There is a bed sitting near
the middle of the room and a woman who looks like Mary is sitting on the bed
looking out a window in the room. James walks up to the woman on the bed.*
Mary: James, I’ve been waiting.
James: Mary... I’m sorry it took so long.
Mary: Didn’t you want to see me?
James: Yes, I wanted to see you. Even an illusion of you.... That’s why I
came here.
Mary: That’s not true, is it? You killed me...
James: I couldn’t watch you suffer.
Mary: Don’t make excuses, James. I know I was a burden on you. You must
have hated me. That’s why you got rid of me.
James: It’s true... I may have had some of those feelings. It was a long
three years... I was... tired.
Mary: And that’s why you needed this “Maria” person?
*Mary gets off the bed and stands up next to James.*
Mary: James, do you really think I could ever forgive you for what you did?
*Mary then transforms into the final boss and she and James fight. After
James has caused enough damage to her, she falls to the ground, but is still
alive. Mary will repeat James’ name over and over again until she is finally
killed by one last blow.*
*After Mary is killed the scene switches. James is standing in the part of
Rosewater Park where he first met Maria, looking out at the water.*
Maria: You killed Mary again?
James: That wasn’t Mary. Mary’s gone.
*Maria walks up next to James.*
James: That was just something I... Maria? Maria.
Maria: What, James?
James: I want you... I want you with me...
Maria: Are you sure?
James: C’mon. Let’s get out of here.
*James begins to walk away, but Maria grabs his arm and he turns around.*
Maria: What about Mary?
James: It’s okay, I have you.
*Maria then reaches in her pocket, pulls out a letter, and hands it to James.
The scene switches to a background of the observation deck where James
started the game and Mary’s letter is read. To see what the letter says skip
down to the “D. The Letter” portion of this document.
*After the letter is done being read by Mary, Maria and James are shown
walking up the steps and through the parking lot towards James’ car. Once
Maria and James get about halfway from the steps to the car Maria begins
coughing.*
James: You’d better do something about that cough...
*The scene then fades to black and the credits roll*
- - - - - - - - - - -
E. “Rebirth” Ending
- - - - - - - - - - -
*If you complete the game at least once and then collect all 4 of the special
items you will receive this ending.*
*After climbing a long set of metal stairs, James finds his way into a
strange room with no ceiling and a metal floor. There is a bed sitting near
the middle of the room. A woman who looks like Mary is looking out the
window. James walks up to the woman at the window.*
Maria: James.
James: Maria. I’m finished with you.
Maria: What!? But I’m what you wanted! Mary’s dead. Don’t you understand?
She’s not coming back! But I can be yours... I’ll be here for you
forever. I’ll never hurt you like she did! So why don’t you want
me!
James: Because your not Mary. Without Mary, I just can’t go on.
Maria: James. C’mon James. You must be joking.
*Maria then transforms into the final boss and she and James fight. After
James has caused enough damage to her, she falls to the ground, but is still
alive. Maria will repeat James’ name over and over again until she is
finally killed by one last blow.*
*After Maria has been killed the scene changes to James rowing the boat he
used earlier.*
James: Mary. You look so peaceful. Forgive me for waking you. But without
you, I just can’t go on. I can’t live without you, Mary. This town,
Silent Hill.... The Old Gods haven’t left this place.... And they
still grant power to those who venerate them.... Power to defy even
death....
*The camera shows James reaching a small island. There is a dock at the
island and also what looks to be a small house.*
James: Ah... Mary.
*James continues to row the boat until he disappears behind the island. The
screen then fades to black and the credits roll.*
- - - - - - - - -
F. “Dog” Ending
- - - - - - - - -
*This ending becomes available once a player has completed the game and least
once as well as received the “Rebirth” ending or if they have received the
“Leave”, “In Water”, and “Maria” endings. If James gets the dog key and uses
it to enter the observation room in the alternate hotel the following takes
place.*
*James opens the door and the room is shown. It is a brightly lit and very
colorful room. There are several computerized devices throughout the room
and at the back end of the room there is what looks to be a control panel.
There is a dog at the control panel with a headset on pulling various levers
back and forth. Also at the control panel, there is a monitor with pictures
of James and Maria shown on it. After looking over the room, James says “So
it was you all along” in Japanese and then drops to his knees. After this
the dog comes over to James and starts licking his face, then the credits
roll*
و این بود تلاش من برای درک کردن و فهمیدن یک بازی....یک بازی که ارزش فهمیدن را داشت...میدونین من در زندگیم چند تا بازی که واقعا ارزش درک کردن رو داشتن بازی کردم ؟! ایناهاشن :
*Metal Gear Solid Series ) داستان این بازی واقعا ارزش درک کردن و فهمیدن رو داره...)
*Silent Hill Series(اولین تحلیل من برای قسمت دومش بود...که به نظرم واقعا ارزشش رو داشت)
*Mafia(ارزش داره ! باور کنین ارزش داره)
*Beyond Good & Evil (بچه گونه است ؟! کجاشو دیدین ؟!)
*Neverhood (اینو دیگه انتظار نداشتین ! نه ؟!)
*The Longest Journey Series : Specially Dream Fall (داستان بسیار عالی و پیچیده برای درک...حداقل 3 بار باید تا آخرش برین)
*Final Fantasy Series (خودتون همه چی رو میدونین !)
باز هم از همتون متشکرم
پایان تحلیلی بر بازی شاهکار Silent Hill 2 : Restless Dreams
جمعه , نوزدهم آبان سال 1385 هجری شمسی
جمعه , دهم نوامبر سال 2006 میلادی
تازیخ قمری هم مفت نمی ازه ! چونکه از زبان عربی متنفرم !
We're Not Tools Of The Government Or Anyone Else…Fighting Was The Only Thing I Was Good At….But At Least I Always Fought For What I Believed In.
"Gray Fox"