بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    38

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,607
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 162
آخرین ویرایش:
مثل اینکه اینجا همه با من مشکل دارن. آره من میخوام اطلاعاتتون رو به چالش بکشم. هر کی میتونه اطلاعات منو به چالش بکشه. در ضمن بزارید یه نکته رو مشخص کنم :
PH هیچ ربطی به شخصیت جیمز نداره (ثابت میکنم). میشه بگی با این عکس میخوای چی رو ثابت کنی؟ در ضمن من از اطاعات خودم مطمینم. هرکی فکر میکنه من اشتباه میگم بحث رو شروع کنه. باز هم میگم که من هیچ کدوم از اون مطالب رو قبول ندارم.
 
ممنون از نظراتتون!

هرجا که مشکل دارین و متوجه نشدین رو بگین تا تبادل نظر کنیم!

وقتی سایلنت هیل 2 رو نوشتیم، کاری به اوریجینز و هوم کامینگ نداشتیم! یعنی تصور کردیم که تنها تا این شماره منتشر شده! چون داریم شماره به شماره میریم جلو! نمیخواستیم مخاطبان عادی و بدون اطلاعات گیج بشن!
سایلنت هیل تکه های پازلی داره که باید اونارو به هم متصل کنیم و بعد نتیجه بگیریم نه اینکه هر تکه رو جداگانه تفسیر کنیم. فعلا این شمایید که دارید کاربران رو گیج میکنید با اطلاعات غلط./:)
 
مثل اینکه اینجا همه با من مشکل دارن. آره من میخوام اطلاعاتتون رو به چالش بکشم. هر کی میتونه اطلاعات منو به چالش بکشه. در ضمن بزارید یه نکته رو مشخص کنم :
PH هیچ ربطی به شخصیت جیمز نداره (ثابت میکنم). میشه بگی با این عکس میخوای چی رو ثابت کنی؟ در ضمن من از اطاعات خودم مطمینم. هرکی فکر میکنه من اشتباه میگم بحث رو شروع کنه. باز هم میگم که من هیچ کدوم از اون مطالب رو قبول ندارم.

:))=))

آقا نصف اون مطالب رو خود سازندگان تو LM گفتن!!! احیانا میدونی چیه که؟! Silent Pyramid رو میشناسی؟!

والا ما یه مطلبی نوشتیم و منتشر کردیم! شما حالا با هرجاش مخالفی مطرح کن تا با هم بحث کنیم! هر چند آخرش برام مثل روز روشنه...
 
با سلام خدمت دوست محترم
شما کلا 5 تا پست تو بازی سنتر زدین و همون پنج تا پست رو این آخری پشت سر هم زدین
بهتر نبود همه پست ها رو یکی می کردین ؟!!!
درضمن ما اینجا دعوا نمی کنیم که ... داریم بحث می کنیم ...


فکر می کنم به شخصه کسانی که اینجا دارن تبادل نظر می کنن حداقل یک بار سری سایلنت هیل رو بازی کردن ... درضمن مطمئن باشین کسانی که اینجا بحث می کنن ریزبین هم هستن و البته مطمئنا فهمیده ... شما می خوای بفهمونی که PH در سری سایلنت هیل درحال تکامله ... اما توجهت رو جلب می کنم به این عکس که خودت می تونی هرچی خواستی ازش برداشت کنی ....


اگه چند صفحه از این مطلب رو می خونیدن متوجه می شدین در مورد این قضیه قبلا صحبت شده ...

شما هم توی این پستت داری می گی بعد از 8 بار بازی کردن سایلنت هیل 1 . پس هدفت بازی کردن سایلنت هیل بوده ... من به شخصه الان 11 ساله سایلنت هیل 1 رو بازی می کنم به طور متوسط شاید هر دوماه حداقل یک بار ... اما هیچوقت نمی گم دارم سایلنت هیل بازی می کنم . به خودم می گم دارم سایلنت هیل زندگی می کنم . اینطور که شما داری مثال می زنی انگار داری یه بازی تو ژانر Horror رو دائم بازی می کنی پس شما هم با اون دوستمون که این بحث رو وسط کشید زیاد تفاوتی نمی کنی ...

مثل اینکه توپت خیلی پره ( ماشاالله هنوز نیومده به خیلی از اساتید ساینلت هیل شروع کردی به توپیدن ) ...
بدون دلیل و مدرک و برهان داری تاریخچه سایلنت هیل رو رد می کنی . چیزی که نه فقط ما که خیلی از سایلنت هیل شناسان دنیا روش تأکید دارن . درسته دید هرکس نسبت به بازی می تونه متفاوت باشه اما اینکه شمشیر رو از رو ببنده و کل تاریخچه سایلنت هیل و Lost Memories رو زیر سئوال ببره دیگه خنده داره ...

قربونت برم اینجا همه اساتید سایلنت هیل هستن که دارن رو بازی بحث می کنن
کسی اینجا احتیاج به راهنما نداره چون کسانی که اینجا سایلنت هیل بازی می کنن سعی می کنن تو مفهوم سایلنت هیل غرق بشن و از تمام المان های بازی و مطالب خود بازی استفاده کنن و سعی کنن به جای اینکه بازی رو پیش ببرن ، مفهوم رو کشف کنن .
این هم بر می گرده به اینکه شما دوست داری سایلنت هیل رو بازی کنی.


آقای mbazicenter نگفت PH زائیده ی ذهن جیمز ساندرلنده . من گفتم .
ما داریم درمورد مسائل بازی با هم تبادل نظر می کنیم نه اینکه بگیم حرف من درسته حرف تو غلطه ... درمورد PH هم اگه تحلیل سایلنت هیل رو بخونی متوجه می شی چرا PH زائیده ذهن جیمز ساندرلنده ( البته تو سایلنت هیل 2 ) ما بودن PH تو سایلنت هیل رو کتمان نمی کنیم تو هیچ شماره ای چون طبق تاریخچه سایلنت هیل PH نمادی از مجازاتگران شهر بوده ( مثل شکوفه !!!! ) پس از قبل از اتفاقات سایلنت هیل ، PH وجود داشته نه به این شکل اما ... دوستان صاحب نظر - بحث توجیهی لطفا !!!
وقتی جیمز از موزه شهر دیدن می کنه و اون عکس ها رو می بینه ناخود آگاه تو ذهنش PH رو
به اون صورتی که تصور کرده بازسازی می کنه.
عزیز اگه اعضای این سایت حداقل یک بار بازی کردن من 10 بار بازی کردم. مطمینم همه ی اعضای به اصطلاح اساتید هیچ کدوم اون حرکت PH رو در سایلنت هیل 2 ندیدن که PH یه خورده با هرم روی سرش دزگیره. بله باز هم میگم که PH در حال تکامله. در ضمن من از اون عکست هیچ برداشتی نکردم

ببخشید پس هدف شما نگاه کردن سایلنت هیل بوده. شما مگه چند سالته عزیزم که 11 ساله داری سایلنت هیل بازی میکنی:-o.با اینکه من 4 ساله دارم سایلنت هیل بازی میکنم خیلی بیشتر از شما دقت کردم و حالیمه. لطفا اینقدر هم ادعاتون نشه. شما هم اگه دقت کرده باشی من اولای پست ها نوشتم که دارم با سایلنت هیل زندگی میکنم. من به سایلنت هیل به چشم همه چیز نگاه کردم جز Horror . در ضمن من رو با کسی مقایسه نکن.

اینطور که پیداست شما توپت خیلی بیشتر از من پره. شما برو نگاه کن ببین کدوم یکی از نظرات من با Lost Memories نمیخونه.

منم نگفتم نیستن فقط به نظرم من یه خورده استادترم.

برای فهمیدن سایلنت هیل باید بازی کرد نباید نگاه کرد که.

وقتی جیمز عکس رو توی موزه میبینه میگه : It's him . پس یعنی جیمز این موجود رو قبلا فقط توی آپارتمان دیده بوده. یک نکته ی دیگه : جیمز میتونه از پشت میله ها در آپارتمان به PH شلیک کنه پس PH نمیتونه جیمز باشه.

:))=))

آقا نصف اون مطالب رو خود سازندگان تو LM گفتن!!! احیانا میدونی چیه که؟! Silent Pyramid رو میشناسی؟!

والا ما یه مطلبی نوشتیم و منتشر کردیم! شما حالا با هرجاش مخالفی مطرح کن تا با هم بحث کنیم! هر چند آخرش برام مثل روز روشنه...
من LM رو میشناسم این تویی که مفهومش واسط مبهمه.
میشه بگی خندت واسه چیه؟


حتما باید کارت بگیری تا از نقل قول چندگاه استفاده کنی و پشت سر هم پست ندی؟
 
Last edited by a moderator:
من LM رو میشناسم این تویی که مفهومش واسط مبهمه.
میشه بگی خندت واسه چیه؟

اولا سریع خودمونی نشو! تو نه شما...

چون حرف هات خنده داره!

آقایی که یکم اوستا تری خوب یه چیزی به ما یاد بده تا ما هم از گمراهی دربیایم! یا هر جایی هم که مشکل داری بگو تا روشنت کنیم و اما در مورد جیمز...

واقعا به ابر نکته ای اشاره کردی! That's him ی که میگی الان چی رو ثابت میکنه؟! یعنی میگی منظورش ملاقات اولشون تو آپارتمانه؟! حالا من اینطوری ادعا میکنم : جیمز قبلا از این موزه بازدید کرده و این عکس رو به خاطر میسپره ( قبل از اتفاقات بازی و قتل مری به دست جیمز ) بعد اون وارد شهر میشه و PH رو میبینه! گیج و سردرگم میشه! یجورایی فکر میکنه اونو قبلا دیده ولی یادش نمیاد. این موضوع میگذره تا اینکه دوباره به موزه بر میگرده. او مجددا همون عکس رو میبینه و بعد میگه That's him ! درستش اینه: " این همونه، همونی که پیش تر همینجا عکسش رو دیده بودم" این غلطه: " این همونه، همونی که تو آپارتمان دیدمش"

شما اگه میتونی خلافشو اثبات کن!

ما که نمیگیم PH همون جیمزه! میگیم برگرفته از خاطرات اون هنگام ملاقاتش از شهره و اینکه داره به نوعی رفتارهای زشتش رو بهش نشون میده! حالا شما جواب سوال منو بده؟! اسم اون موجودی که شما PH میدونی، تو اوریجینز چیه؟ The Butcher و همین طور تو نسخه پنجم Bogeyman هست. خوب چرا تو همه نسخه ها اسمش Pyramid Head نبود؟ و سوال دیگه اینکه واسه چی پیرامید هد تو نسخه های دیگه به مانکن ها تجاوز نمیکنه ؟! ( نشون دهنده میل جنسی جیمز)!

یه نکته دیگه هم هست! شما میگی داری چهار ساله سایلنت هیل بازی میکنی و احتمالا اولین بازی هات Origins و Homecoming بوده! این نسخه ها توسط Team Silent ( سازنده چهار نسخه اول بازی ) درست نشده و توسط کلایمکس و دابل هلیکس ساخته شده که هر دو برای جلب رضایت طرفداران و فروش بیشتر از شخصیتی ( PH ) استفاده کردن که خیلی تاثیر گذار بود! درست مثل کاری که قرار تو Downpour انجام بدن و امیدوارم اینبار گند نزنن! این 2 استدیو مذکور با این کارشون گند زدن به داستان محکم و سریالی مجموعه! برای همینه که ترسیدن از اسم PH استفاده کنن تا بیشتر از این ابهام ایجاد نشه!

اگر بازم قانع نشدی در خدمتیم! تازه من که کوچکترین و ضعیف ترین عضو این تردم! بیشتر از این ادامه بدی ( با لحن توهین و تحقیر وگرنه بحث و گفت و گو مثل چیزی که قبلا تو تاپیک حکم فرما بود هیچ عیبی نداره و خوب هم هست ) خدا بهت رحم کنه!
 
آخرین ویرایش:
من LM رو میشناسم این تویی که مفهومش واسط مبهمه.
میشه بگی خندت واسه چیه؟

عزیز دل من ...
من 27 سالمه و از سال دقیقا سوم دبیرستان با سایلنت هیل آشنا شدم ...
من خودم یه خوره سایلنت هیلم ... می گم خوره سایلنت هیل یعنی اینکه من از 11 سال پیش با سایلنت هیل زندگی کردم ... من خوره بازی هستم و از 4 سالگی ( حالا فکر نکنی دارم دروغ می گم ) بازی کردم تا همین حالا یعنی حدود 23 ساله دارم بازی می کنم . ولی تو زندگیم بازی مثل سایلنت هیل ندیدم که اینطور رو من تأثیر بزاره ...
اصولا یه ضرب المثلی هست که می گه « جواب ابلهان خاموشی است » خواهشا یکی که فقط یه خورده از این استاد بزرگ سایلنت هیل اطلاعاتش کمتره بیاد و باهاش بحث کنه . یه جوری صحبت می کنه انگار تو نمیری خود کیشیرو تویاماست !!!
 
آخرین ویرایش:
سلام
یه مثل قدیمی میگه:
دانسته‌ها و اطلاعات x ادعا = یک مقدار ثابت
دوست عزیز! خودتان رو هرچی می‌خواهید بزرگ کنید اما لطفاً‌ بزرگان رو کوچک نکنید.
اما در مورد پدر آلسا. مطالب زیر ممکنه کمی تند باشه. از دوستان خواهش می‌کنم هرجاش رو که صلاح دونستن حذف کنن یا خبر بدن حذفش کنم.
به دو صورت این موضوع رو بررسی می‌کنم.
1- روایی: در فرقه‌های شیطان‌پرستی عموماً اعتقاد عجیبی به باردار شدن دختران باکره بدون تماس مرد دارن. البته معتقد هستن خود شیطان در رحم اونها حلول می‌کنه. به همین دلیل هم هست که هنوزم که هنوزه توی مراسم وحشتناکشون دختران باکره رو برای شیاطین قربانی می‌کنن.
2- منطقی: طبق مطالب تحلیل نوشته شده توسط امیر و اشکان عزیز، من حدس می‌زنم اگه قراره کسی پدر آلسا باشه اون لئونارد ولف هستش.
*- دوستی بسیار نزدیک با دالیا
*- اشاره‌های مکرر به احساس خواهری بین آلسا و کلادیا
*- امکان باروری جنین خدا توسط کلادیا
*- شباهت نسبی بین آلسا و کلادیا
alessa.jpg
claudia.jpg

*-
در سایلنت هیل 1 بعد از اینکه هری اتاق مخفی آلسا را میابد خاطراتی از او را با چشمان خود میبیند! در یکی از این خاطرات 4 نفر بالای سر تخت آلسا ایستاده اند و در مورد اتفاقات آتی گفت و گو میکنند. 2 نفر از آنها هویت مجهول دارند و 2 نفر هویت آشکار! از حضور دالیا و دکتر کافمن پیش تر آگاه بودیم ولی نکته جالب توجه این می باشد که به عقیده بسیاری یکی از 2 فرد مجهول، Leonard بوده است.
به نظر من لئونارد شخصیت پشت پرده این ماجراست. حتی میشه این قضیه رو الهام‌بخش HC و قربانی کردن یکی از فرزندان توسط خانواده‌ها دانست.
 
واقعا به ابر نکته ای اشاره کردی! That's him ی که میگی الان چی رو ثابت میکنه؟! یعنی میگی منظورش ملاقات اولشون تو آپارتمانه؟! حالا من اینطوری ادعا میکنم : جیمز قبلا از این موزه بازدید کرده و این عکس رو به خاطر میسپره ( قبل از اتفاقات بازی و قتل مری به دست جیمز ) بعد اون وارد شهر میشه و PH رو میبینه! گیج و سردرگم میشه! یجورایی فکر میکنه اونو قبلا دیده ولی یادش نمیاد. این موضوع میگذره تا اینکه دوباره به موزه بر میگرده. او مجددا همون عکس رو میبینه و بعد میگه That's him ! درستش اینه: " این همونه، همونی که پیش تر همینجا عکسش رو دیده بودم" این غلطه: " این همونه، همونی که تو آپارتمان دیدمش"

شما اگه میتونی خلافشو اثبات کن!
شما هم اگه میتونی چیزی که داری میگی رو ثابت کن. حالا یه چیزی، شما (اگه بگم تو بهت برمیخوره) بگو از کجا فهمیدی که جیمز قبلا داخل موزه این عکس رو دیده؟ من بازم معتقدم که منظور اینه : " این همونه، همونی که تو آپارتمان دیدمش".

عزیز دل من ...
من 27 سالمه و از سال دقیقا سوم دبیرستان با سایلنت هیل آشنا شدم ...
من خودم یه خوره سایلنت هیلم ... می گم خوره سایلنت هیل یعنی اینکه من از 11 سال پیش با سایلنت هیل زندگی کردم ... من خوره بازی هستم و از 4 سالگی ( حالا فکر نکنی دارم دروغ می گم ) بازی کردم تا همین حالا یعنی حدود 23 ساله دارم بازی می کنم . ولی تو زندگیم بازی مثل سایلنت هیل ندیدم که اینطور رو من تأثیر بزاره ...
اصولا یه ضرب المثلی هست که می گه « جواب ابلهان خاموشی است » خواهشا یکی که فقط یه خورده از این استاد بزرگ سایلنت هیل اطلاعاتش کمتره بیاد و باهاش بحث کنه . یه جوری صحبت می کنه انگار تو نمیری خود کیشیرو تویاماست !!!
من در سن 9 سالگی وقتی دخترخالم بازی میکرد این بازی رو دیدم و عاشقش شدم اما همیشه میترسیدم بازی کنم تا سن 12 سالگی که به ترسم غلبه کردم و بالاخره SH 1 رو بازی کردم (قابل توجه Loyal جان که گفت شما اول HC و Origins رو بازی کردی). بار اول به چشم یه بازی وحشتناک دیدمش و تا آخرش رفتم و متوجه شدم که یه بازی عادی نیست. نمیدونستم چرا یه بازی عادی نیست و در دنیای SH غرق شده بودم. دوباره بازی رو از اول بازی کردم و ایندفعه تمام تکست ها رو معنی کردم و داستان رو به طور کامل دنبال کردم. وقتی تموم شد سرم درد میکرد و دیگه هیچ بازی بهم نمیچسبید. تا وقتی که سایلنت هیل 2 رو خریدم و بازی کردم. خدا میدونه که چقدر روم تاثیر گذاشت (همه ی سایلنت هیل ها). بعد 3 و 4 ، بعد Home Coming بعد Origins و بعد شاترد مموریز (به اصطلاح سایلنت هیل 1). بزارید قبل از اینکه بیشتر ادامه بدم از اینکه یه خورده تند رفتم عذرخواهی کنم:">. ببخشید دوستان. ولی آقای shm اینقدرها هم اطلاعات ما پایین نیست:d. در ضمن کار خوبی نیست به کسی اینجوری متلک بندازی ها=(( "جوری صحبت می کنه انگار تو نمیری خود کیشیرو تویاماست".

واقعا به ابر نکته ای اشاره کردی! That's him ی که میگی الان چی رو ثابت میکنه؟! یعنی میگی منظورش ملاقات اولشون تو آپارتمانه؟! حالا من اینطوری ادعا میکنم : جیمز قبلا از این موزه بازدید کرده و این عکس رو به خاطر میسپره ( قبل از اتفاقات بازی و قتل مری به دست جیمز ) بعد اون وارد شهر میشه و PH رو میبینه! گیج و سردرگم میشه! یجورایی فکر میکنه اونو قبلا دیده ولی یادش نمیاد. این موضوع میگذره تا اینکه دوباره به موزه بر میگرده. او مجددا همون عکس رو میبینه و بعد میگه That's him ! درستش اینه: " این همونه، همونی که پیش تر همینجا عکسش رو دیده بودم" این غلطه: " این همونه، همونی که تو آپارتمان دیدمش"

شما اگه میتونی خلافشو اثبات کن!
میخوای خلافشو ثابت کنم ؟ در زبان خارجی him برای یه موجود زنده ی در حال حیات میاد : It's him "این او است" (همون موجود زنده) و It's that "این آن است" ( همون موجود غیر زنده) برای اشیا ، عکس ، بالش یا هرچیزی. میتونی خلاف اینو ثابت کنی؟
 
Last edited by a moderator:
میخوای خلافشو ثابت کنم ؟ در زبان خارجی him برای یه موجود زنده ی در حال حیات میاد : It's him "این او است" (همون موجود زنده) و It's that "این آن است" ( همون موجود غیر زنده) برای اشیا ، عکس ، بالش یا هرچیزی. میتونی خلاف اینو ثابت کنی؟

این بحثی که شما داری می کنی یه بحث بیخوده
اصلا این چیزی که گفتی هیچ منافاتی با اون چیزی که msbazicenter عزیز گفت نداره
ایشون نگفت که PH موجود غیر زنده است . گفت its him دلیلش همون اشاره به PH اما نوعش فرق می کنه . شما داری می گی جیمز تو ساختمون PH رو دیده بعد که این عکس رو دیده گفته این عکس اونه . اما msbazicenter می گه جیمز قبل از اتفاقات سایلنت هیل 2 از موزه بازدید کرده و این عکس رو دیده و تو خاطرش مونده . وقتی دوباره PH رو می بینه به خودش می گه این چقدر واسم آشناست ( چون قبلا عکسش رو تو موزه دیده بوده ) و وقتی میاد تو موزه یادش میاد که این عکس رو قبلا هم دیده بوده و می گه این همونه ...
چه ربطی داشت به It's that ؟

در ضمن عزیز من بهتره قبل از اینکه اخطار بگیری این پست هات رو یکی کنی ...
 
این بحثی که شما داری می کنی یه بحث بیخوده
اصلا این چیزی که گفتی هیچ منافاتی با اون چیزی که msbazicenter عزیز گفت نداره
ایشون نگفت که PH موجود غیر زنده است . گفت its him دلیلش همون اشاره به PH اما نوعش فرق می کنه . شما داری می گی جیمز تو ساختمون PH رو دیده بعد که این عکس رو دیده گفته این عکس اونه . اما msbazicenter می گه جیمز قبل از اتفاقات سایلنت هیل 2 از موزه بازدید کرده و این عکس رو دیده و تو خاطرش مونده . وقتی دوباره PH رو می بینه به خودش می گه این چقدر واسم آشناست ( چون قبلا عکسش رو تو موزه دیده بوده ) و وقتی میاد تو موزه یادش میاد که این عکس رو قبلا هم دیده بوده و می گه این همونه ...
چه ربطی داشت به It's that ؟

در ضمن عزیز من بهتره قبل از اینکه اخطار بگیری این پست هات رو یکی کنی ...
میشه توضیح بدبد چطوری باید پست هام رو یکی بکنم؟

عزیزان اگه میشه هر چه زودتر منو از این سایت حذف کنید تا چند تا فحش آبدار واستون نذاشتم. به آقای Loyal هم بگید که بجای واژه ی جر دادن از یه چیز مودبانه تر استفاده کنه. اگه میدونستم چنین آدمای بی فرهنگی اینجان ثبت نام نمیکردم. شما قبلا به یکی دیگه توپیده بودی که بازی های قدیمی هنوز هم میتونن رو انسان تاثیر بذارن حالا که میبینم آقای Loyal هم همینو میگه. گند زدین به سایت و بازی و ... .
 
Last edited by a moderator:
اما در مورد پدر آلسا. مطالب زیر ممکنه کمی تند باشه. از دوستان خواهش می‌کنم هرجاش رو که صلاح دونستن حذف کنن یا خبر بدن حذفش کنم.
به دو صورت این موضوع رو بررسی می‌کنم.
1- روایی: در فرقه‌های شیطان‌پرستی عموماً اعتقاد عجیبی به باردار شدن دختران باکره بدون تماس مرد دارن. البته معتقد هستن خود شیطان در رحم اونها حلول می‌کنه. به همین دلیل هم هست که هنوزم که هنوزه توی مراسم وحشتناکشون دختران باکره رو برای شیاطین قربانی می‌کنن.
2- منطقی: طبق مطالب تحلیل نوشته شده توسط امیر و اشکان عزیز، من حدس می‌زنم اگه قراره کسی پدر آلسا باشه اون لئونارد ولف هستش.
*- دوستی بسیار نزدیک با دالیا
*- اشاره‌های مکرر به احساس خواهری بین آلسا و کلادیا
*- امکان باروری جنین خدا توسط کلادیا
*- شباهت نسبی بین آلسا و کلادیا
من خیلی قبل تر از این ها یعنی زمانی که هنوز شماره ی سوم رو بازی نکرده بودم تصورم این بود که پدر آلسا دکتر کافمن هست و یکی از دلایلی که نمیخواد دالیا خدا رو به وجود بیاره و این که سعی میکنه آلگافوتیس رو برای از بین بردن رویای دالیا استفاده کنه این هست که نمیخواد این بلا سر دخترش بیاد ولی خب این سوال برام وجود داشت که چرا اصلا جلوی اتش زدن آلسا رو نگرفت ؟ یا چرا لیزا رو مجبور کرد که السا رو هر جور هست زنده نگه داره و چرا شاهد زجر کشیدن دخترش بوده بدون این که کمکش کنه!
بعد از شماره ی سوم و یکی از کمیک ها که بیان میکرد لئونارد و دالیا همزمان به شهر رسیدن ( dying inside اگر اشتباه نکنم ) میشه گفت بیشتر مواردی رو که مسعود بیان کرد رو برای پدر بودن لئونارد پذیرفتم ولی باز هم این نکته برام باق موند که چرا کلادیا و آلسا باید تو دو تا خونه ی متفاوت بزرگ شن و چرا هیچ جا لئونارد از این که آلسا دختر اون هم هست حرفی نمیزنه ؟ یا چرا دالیا آلسا رو برای خدا شدن انتخاب کرد و کلادیا رو نه ؟ موقعی که خونه داشت توی آتش میسوخت کلادیا کجا بود و...
با در نظر گرفتن همه ی موارد بالا تنها کسی که به نظر من احتمال پدر آلسا بودنش به غیر از لئونارد و کافمن وجود داره همون نفر چهارم بالای تخت آلسا توی اون خاطره از sh1 است ! تنها کسی که ما هیچ اطلاعی ازش نداریم و با دونستن نقش لئونارد دالیا و کافمن در فرقه میدونیم این آدم در فرقه جایی نداشته پس احتمالا یه جورایی باید به دالیا و آلسا مربوط باشه ، این فرضیه رو قوی میدونم که این نفر چهارم کسی نباشه جز پدر آلسا ! حالا این که چرا همیشه هویتش مخفی مونده برای من هم پوشیده است ولی میتونم اینطور حدس بزنم که TS برای این شخصیت برنامه هایی داشته که با گرفتن بازی از تیم اصلی همه ی این برنامه ها منتفی شده و تیم جدید هم که قربونش رم همون چیزهای قبلی رو نابود نکنه نمیخوایم گره های کور بازی رو برای ما باز کنه !
پاینده باشید !
 
  • Like
Reactions: Quantic Dream
میشه توضیح بدبد چطوری باید پست هام رو یکی بکنم؟

عزیزان اگه میشه هر چه زودتر منو از این سایت حذف کنید تا چند تا فحش آبدار واستون نذاشتم. به آقای Loyal هم بگید که بجای واژه ی جر دادن از یه چیز مودبانه تر استفاده کنه. اگه میدونستم چنین آدمای بی فرهنگی اینجان ثبت نام نمیکردم. شما قبلا به یکی دیگه توپیده بودی که بازی های قدیمی هنوز هم میتونن رو انسان تاثیر بذارن حالا که میبینم آقای Loyal هم همینو میگه. گند زدین به سایت و بازی و ... .

اینو مینویسم شاید از بن دربیای و بخونی!

نگاه کن من اصولا با کسی مشکل ندارم و بیشتر کاربرای این سایت اخلاق بنده رو میدونن!

شما به جای اینکه اول با توپ پر بیای و انتقاد کنی و همه چیز و همه کس رو زیر سوال ببری و بعد بیای عذر خواهی کنی، همون اولش با آرامش و مودبانه درخواست، سوال یا انتقادت رو مطرح کن! اینطوری بقیه رو نسیبت به خودت بدبین نمیکردی و همه چیز خوب پیش میرفت!

مطمئن باش تا ابد هم اگر سوال یا نکته ای رو مطرح میکردی گوش میکردم و با هم بحث دوستانه میکردیم. اگر حرف شما درست بود میپذیرفتیمش و بالعکس!

من اصلا دوست نداشتم بن بشی و نمیدونم علتش چی بوده ( چون همین الان اومدم ) ولی امیدوارم اگر برگشتی تغییر رویه بدی تا هم ما به یه نتیجه ای برسیم و هم شما!

والا اینکه من چند سالم هست و چند سال دارم بازی میکنم حرف خنده داریه ولی مطمئن باش من هم اللخصوص راجع به این بازی ببو گلابی نیستم!
 
سلام
واقعا جالبه. همه ادعای فرهنگ و ادب دارن.
بدم میاد از این دعواهای الکی. خود کونامی با این گندی که به سایلنت هیل زده نشون داده تعصبی به این بازی نداره بعد بچه های ما اینطوری.
می خواستم از آقای "ترس" به خاطر پاسخی که بهم دادن تشکر کنم.

ممنون

دعوا نکنین
 
سلام
صلا این چیزی که گفتی هیچ منافاتی با اون چیزی که msbazicenter عزیز گفت نداره
شهام جان من چکاره بیدم! اون قضیه رو Loyal (نام کاربری نوشتم برای دوستانی که اسامی رو نمی‌دونن) مطرح کرد.
ولی در کل این Him هر منظوری داشته باشه منافاتی با این‌ نظریه نداره که جیمز در حضور قبلیش توی شهر از موزه بازدید کرده و تصویر رو دیده. قطعاً درباره‌ش تحقیق کرده و PH رو به عنوان شخصیتی جلاد شناخته.
با در نظر گرفتن همه ی موارد بالا تنها کسی که به نظر من احتمال پدر آلسا بودنش به غیر از لئونارد و کافمن وجود داره همون نفر چهارم بالای تخت آلسا توی اون خاطره از sh1 است ! تنها کسی که ما هیچ اطلاعی ازش نداریم و با دونستن نقش لئونارد دالیا و کافمن در فرقه میدونیم این آدم در فرقه جایی نداشته پس احتمالا یه جورایی باید به دالیا و آلسا مربوط باشه ، این فرضیه رو قوی میدونم که این نفر چهارم کسی نباشه جز پدر آلسا ! حالا این که چرا همیشه هویتش مخفی مونده برای من هم پوشیده است ولی میتونم اینطور حدس بزنم که TS برای این شخصیت برنامه هایی داشته که با گرفتن بازی از تیم اصلی همه ی این برنامه ها منتفی شده
خب دو تا نظریه مطرح کردی که هر دو تا منطقی هستن و جای بحث دارن. دوستان کسی SH1 رو نصب داره که یه عکس از اون سکانس بگیره؟ حتی اگه پدر آلسا هم نباشه بازم جای بررسی داره.
یه نظریه یوفویی: شاید پدر آلسا خود هری باشه. هر چند سال به چند سال یه سر میاد شهر بچه قدیمی رو با یه دونه نو عوض می‌کنه میره. (مثل خدمات گارانتی)
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or