Sina pishdar
کاربر سایت
گیمری توی این دنیا وجود داره که با این عکس خاطره نداشته باشه؟؟
بابای ما زونا گرفته بود(یه بیماری که پشت آدم پر از جوش میشه و به شدت درد میکنه) دکتر گفته بود آقا سر کار نباید بری یه چند روزی باید بشینی خونه
ما هم اون زمان توی خونه سگا داشتیم که دیدم آقا در خونه باز شد بابای ما با یه پلاستیک کلوچه و یه کارتن آبی رنگ اومد تو
من قبلش اصلا نمیدونستم سونی و ps چی هستن اصلا
هم تازه اومد بود هم کلوپ ها هنوز اکثرا سگا داشتن خلاصه بازش کردیم و اولین بازی که توی لنز سونی ۱ ما رفت تکن بود( اون زمان بهش تیکن میگفتیم)
خلاصه اون چند دقیقه که بابام داشت تکن بازی میکرد و من تماشا میکردم لذتی داشت که شاید دیگه هیچوقت تجربه نکنم
پشت کارتن کنسول پر از عکس بازی بود شاید نیم ساعت بیشتر فقط به عکس بازی های پشت کارتن دستگاه خیره میشدم نوشته های انگلیسی که هیچی ازش سر در نمیاوردم رو نگاه میکردم
یادمه اسپایرو( اون زمان میگفتن اسپیرو) رو خریدیم قابش چرمی بود یعنی مثل بقیه بازی ها شیشه ای نبود یه قاب چرمی داشت و خدامیدونه چقدر اینو من بازی کردم بابام هم که چند روز خونه بود صبح تا شب نشستیم پای بازی
اما
مامانم تا دلتون بخواد غرغر میکرد
به بابام میگفت چرا خریدی تو آینده بچه رو خراب میکنی خودت موتاد بازی هستی بچه رو داغون میکنی
یعنی نصفه عمر ما با دعوا با ننه مون گذشت که یا دستگاه ها رو جمع میکرد یا به بابام منت میذاشت که تو اینو از درس انداختی
نمیدونم کیا مادرشون مثل مامان من بودن ولی مطمئنم خیلی هامون سره بازی کردن فقط چند ساعت دعوا و التماس به مامان مون داشتیم که بذاره بازی کنیم
منم راستش خیلی آدم مودبی نبودم یعنی دیگه کاره به فحش و ... میکشید
هیچوقت هم با این اراجیف نمیدونم احترام به بزرگ تر و این چیزا توی کتم نرفت
هنوزم میگم خیلی از ماها رو همین ننه باباها الان به این روز انداختن با اخلاق گندشون
من شخصا ولی خیلی از مادرم زخم زبون خوردم و هیچوقت از دلم نمیره