اگر کسی نمیخواد داستان بازی براش اسپویل بشه به هیچ وجه این تاپیک رو دنبال نکنه .
واقعا؟ خدایی چه مرگشونه ؟ امکان نداره تمام اینا فقط به خاطر داستان بازی بشه، محاله . داستان چیز دیگه ای هست.حمله کردن به اون بنده خدایی که ابی رو با اسکین کریتوس کشیده ، تهدید به مرگش میکنن ،، اینها همش به خاطر داستان بده...
منم نظرم همینه ولی تصمیم داستان سرای بازی دقیقاً همین بوده که آخر بازی گیمر مثل الی که لب ساحل خیره شده بود به دریا احساس پوچی کنه و همینجور خیره شه به تلویزیون.....تازه بازی رو تموم کردم
از لحظه مرگ جوئل به بعد خیلی با استراتژی و داستان سرایی ناتی داگ حال کردم و عاشق اتمسفر دارک و بی رحم بازی شدم و این اطمینان در من حاصل شده بود که قرار نیست با کلیشه هپی اندینگ مواجه بشم؛ بلکه قراره یه داستان خشن و بی رحم رو به سرانجام برسونم. و خوشبختانه تا لحظه های آخر بازی همینطور بود که حدس زدم
اما الان که بازی رو تموم کردم واقعا نا امید شدم
من اصلا با پایان بازی حال نکردم و انگار یه سطل آب یخ ریختن رو تنم وقتی Ellie بیخیال کشتن Abby شد. یا باید Ellie میمُرد یا Abby. یکی از این دوتا باید وسط اون دعوا کلکشون کنده میشد
اصلا انگار یه ساندویچ رو بخوری اما قبل از گاز زدن لقمه آخر یکی با لگد بزنه زیر دستت و ساندویچ کوفتت بشه
هرچقدر هم تصمیم سازندگان منطقی بنظر بیاد برای پایان بندی، باز من از این پایان بندی متنفرم
من مخالفم اگر ما داستان این 3 نفر نمی دونستیم راحت می تونستیم بگیم خودخواهن ولی وقتی می دونیم خیلی بی انصافی بگیم خودخواهی بوده کارشون! خیلی احتمالش کمه آدم دیگه ای حتی من و شما جای این شخصیت ها تو اون شرایط قرار می گرفتیم متفاوت عمل می کردیم. حرفم اینه که بازی به بحث قضاوت یکطرفه آدم ها و سرزنش کردن همدیگه هم اشاره داشت یعنی شما خودت بذاری جای جول میگی کاری که تو بیمارستان کردی برای الی منم می کردم، میگی الی کارهایی که تو کردی برای انتقام جول منم می کردم، میگی ابی انتقام خون بابات گرفتی منم بودم می گرفتم اما اگر از زاویه هرکدومشون اون 2 نفر دیگه رو ببینی بدون اینکه درکی ازشون داشته باشی به راحت Blame اشون می کنیبه نظرم الی جول و ابی میشه گفت همشون بسیار خودخواه بودن و هر بلایی سر بقیه اوردن صرفا به خاطر خودشون و یا عزیزانشون بوده ولی این در راستای باورپذیری بیشتر داستان و جهان بازیه و حداقل برای من این ترجیح منافع احساسات و غرایز خودشون به جون سایر آدم ها تاثیر در علاقه با کاراکتر ها به خصوص جول و الی ایجاد نکرد. و این شرایط این کاراکتر ها هم به خاطر اوضاع و احوال دنیا و تلاش برای بقای خودشون و عزیزانشون هست.
شاید منظورمو درست مطرح نکردم منم موافقم که اگه ما تو همین شرایط قرار می گرفتیم همینطور رفتار میکردیم ولی به نظرم هر اقدامی که کردن من جمله تلاش برای انتقام و گذشتن از جون هم چه ابی و چه الی باز هم به نظرم حداقل به خاطر خودشون یا احساساتشون بوده.البته این خودخواهی رو به چشم یک ویژگی منفی تو شخصیت ها نمی بینم بیشتر نشون دهنده ی دنیاشون هست و هم اینکه انقدر واقع بینانه هست که همزاد پنداری ادم رو با شخصیت ها بر می انگیزه.من مخالفم اگر ما داستان این 3 نفر نمی دونستیم راحت می تونستیم بگیم خودخواهن ولی وقتی می دونیم خیلی بی انصافی بگیم خودخواهی بوده کارشون! خیلی احتمالش کمه آدم دیگه ای حتی من و شما جای این شخصیت ها تو اون شرایط قرار می گرفتیم متفاوت عمل می کردیم. حرفم اینه که بازی به بحث قضاوت یکطرفه آدم ها و سرزنش کردن همدیگه هم اشاره داشت یعنی شما خودت بذاری جای جول میگی کاری که تو بیمارستان کردی برای الی منم می کردم، میگی الی کارهایی که تو کردی برای انتقام جول منم می کردم، میگی ابی انتقام خون بابات گرفتی منم بودم می گرفتم اما اگر از زاویه هرکدومشون اون 2 نفر دیگه رو ببینی بدون اینکه درکی ازشون داشته باشی به راحت Blame اشون می کنی
ابی از وقتی پدرش فوت میکنه بدن تنومندش نماد نفرت ابی از جوئلِ و در اخر بازی وقتی الی از اون چوب که اویزونه نجاتش میده میبینیم که بدنش برگشته به حالت قبل و دیگه تنفر و کینه ای نداره و فقط میخواد لیو رو نجات بدهدراکمن یجور بازی با اسم و نمادگراییهای جالب رو تو داستان قرار داده که ندیدم کسی زیاد بهش اشاره کنه. مثلا اگه اشتباه نکنم اسم اون بخشی از جزیره اسکارز که داشت میسوخت، Heaven بود و از دور، یک نمای شبیه جهنم داشت که دقیقا با اسمش تضاد داره. حالا نمیخوام وارد بحث پروانه و مفهوم دگردیسی و اینا بشم که حتی اون گیتار هم به نوعی استعاره از جول و خاطراتش بود که تهش الی رو بدرقه میکرد از پشت پنجره.
داداش قرار نبود کسی عاشق ابی بشهاقا آریا این دید شما نسبت به شخصیت ابی هست.....بحث من به لحاظ انسانی هست...شما هزاریم از یکی کینه داشته باشی اونم در حد کشته شدن پدر وقتی جونت رو همونی که کینه داری ازش نجات داده و می دونی اگر نجات نمی داد در ظرف 1 دقیقه چیزی از استخون ازت باقی نمی موند نباید هنگامی که میخوای بکشیش ذره ای فقط فکر کنی به اون صحنه ؟؟...حالا اون شخص به دام افتاده..من باید چیکار کنم ؟ من باید به طرز فجیعی زجر کشش بکنم بعد بکشمش؟ یا نکشمش به خاطر این که جونم رو نجات داد ! یا سریع بکشمش که زجر نکشه ! شما خودت باشی به لحاظ انسانی کدوم رو انتخاب می کنی؟
ناتی داگ امد با یک تیر دو نشون بزنه ! تو اون صحنه امد با نجات دادن ابی و بعد کشته شده فجیع جول نفرت زیادی تو کاربر ایجاد بکنه و اخر بازی هم با توجه به داستان ابی که زندگیش رو نمایش داد ما اون رو درکش کنیم ! دیگه وقتی تو همون سکانس اول به لحاظ انسانی این شخصیت مردود شده من نمی تونم با این شخصیت تا اخر بازی همراه شم و درکش کنم..امیدوارم منظورمو رسونده باشم بهتون.
داداش زیاد سخت نگیراینجوری که شماها اولا دوما سوما راه میندازید اینگار دارید راجع به جدول مندلیف صحبت میکنید و حتما همینی که شما میگید درسته تنها کسی که من دیدم بیاد قبول کنه ممکنه خیلی ها به صورت کاملا منطقی نتونن با یه سری از بعد های داستان ، پلات ها و شخصیت abby ارتباط برقرار کنن و ضعیف بدوننش همین اریا و یه عده معدود دیگه ای مثل احسان و ... بودن . نمیدونم شما هم تو این دسته هستی یا نه البته و صحبتم کلی هست . واقعا شاید این حرفایی که میزنید برای خیلی ها توجیه پذیر نباشه و نتونن بپذیرن . مثل پلات تیر خوردن تو کله تامی که ممکنه شما یا هر کسی دوست داشته باشه قبول کنید تیر کمونه کرد و واسه این نمرد و کور شد یا پلات تراول کردن از عالم غیب دختر خانمی که باعث نجات جون abby موقع مبارزه با تامی شد . هیچاثری بی نقص نبوده و نخواهد بود ! یه ذره راجع به ضعف های هر اثری صحبت بشه هم بد نیست قطعا ! عدم نگاه صفر و صدی !
داداش قرار نبود کسی عاشق ابی بشه
اگ بازی میخواست تو باهاش موافق باشی نمیومد اول بازی کنترلشو بده دستت تا یهویی خودتو تو نقش قاتل یکی از بهترین شخصیتای ویدئو گیم ببینی و از خودت و ابی متنفر تر شی
هیچوقت نمیومد وقتی الی بهش میگه نکشش حاملس(دینا) یهو ابی برگرده بگه عه چه خوب!!!
بازی خواست بگه هر عملی عواقبی داره و اینکه تو اینهمه قهرمان پروری دوس داری ببین قهرمانت چیکار کرده
پ.ن: ابی بخاطر گیر انداختن جوئل تو اون مخمصه افتاد و اینهمه راهو اومد تا بتونه به دام بندازتش..حالا اینکه جوئل اونو ازین دامی که بخاطرش توش افتاده نجاتش داده دلیل نمیشه پلات تویست ببینیم و وسط انتقام عاشق هم بشن
خوب این درس رو شما از این داستان گرفتی با توجه به تفسیرهایی که از بازی داری خیلی هام مثل من نگرفتن و دلیل های موجهی هم دارن..هرکسی برای خودش تفسیری داره از بازی...من با توجه به داستان شماره 1 و 2 نسخه 2 رو به لحاظ داستانی ضعیف تر از نسحه 1 میبینم...من 7 سال صبر نکردم که بازی بخواد اخرش با توجه به توجیحات خودش به من درس زندگی بده ..اونم درسی که پر از ابهام و ایراد هست توش.من دو تا نکته رو بگم:
گر چه خیلی در مورش صحبت شده اما اول اینکه داستان بازی کاملا چند لایه است.نویسنده شما رو از ابتدا با زاویه های سیاه شخصیت ابی آشنا می کنه بدون اینکه باهاش آشنائی داشته باشیم ابتدا کنترلش رو می ده دست بازیباز و بعد جونش توسط جوئل نجات داده می شه و در نهایت هم جوئل رو می کشه.همه اینا کاملا دلیل موجهی هست تا با الی لحظه شماری کنیم برای انتقام.یعنی تمام انگیزه های نفرت ورزی از شخصیت ابی رو برامون ایجاد می کنه تا نیمه دوم بازی که مجددا کنترل ابی رو می ده دست بازیباز و کمی که می گذره تازه می فهمیم نه بابا ، ابی هم آدمه و از اینجا به بعد زوایای سفید شخصیت ابی و مصائبی که کشیده رو تجربه می کنیم.بر خلاف خیلی از دوستانی که با داستان مشکل دارن به نظرم با داستان جذاب و کاملا متفاوتی روبرو هستیم که نویسنده کاملا هوشمندانه شما رو سمت نفرت ورزی و انتقام گیری هولناک ،هول می ده ولی آخرش به ما یه درس بزرگ می ده.انتقام همه چیز نیست و قرار نیست همیشه با انتقام گرفتن به آرامش برسیم شاید بعضی مواقع با بخشیدن به آرامش برسیم مصداق همون جمله معروف خودمون که در بخشیدن لذتی است که در انتقام نیست.من حال دوستانی که با داستان مشکل دارن رو درک می کنم چون از بیس بازی های کامپیوتری تا بوده صرفا انتقام بوده و انتقام.فیلمهای زیادی هم بوده که پایان عجیب و غریبی داشتن و اتفاقا بعضی از مردم هم دوستش نداشتن چرا که پایانش مورد انتظار و علاقشون نبوده.به هرحال خوب یا بد باید بپذریم نحوه پایان بندی داستان پارت 2 می تونه نوید دهنده اتفاقات بزرگتری در نسخه های بعدی باشه.
مورد دوم اینکه ندیدم کسی اشاره کنه هیکل ورزیده ابی در پایان بازی چقدر آب رفته بود و چهرش هم به خاطر زجرهای اسارت چقدر تغییر کرده بود که باز هم نشون دهنده توجه ناتی داگ به جزئیات هست.