Red Dead Redemption 2 >| *** تاپیک اسپویل داستانی *** |<

همین الان تاپیک رو ببندید و ادامه ندید . عواقب خواندن پست ها بر عهده خود کاربر خواهد بود . از اینجا وارد تاپیک اصلی بازی بشید

 
آخرین ویرایش:
خب دوستان منم 100% کردم story بازی و واقعاً پشمام :D
یه سری حرف ها رو بعد از مرگ آرتور تو تاپیک اصلی زدم اینجا هم میگم: مرد بودن یه عبارتیه که خیلی ویژگی پشتشه که اکثرش هم مربوط به روحه تا جسم و همش آرتور داشت.
آرتور با وجود گذشته تلخش (پدر و مادرش و نامزدش) بار همه اعضا گنگ رو دوشش بود و امکان نداشت از زیر بار مسئولیتش در بره و همیشه در رأس همه کارها بود و این آدم هم پسر بود هم برادر بود هم پدر بود هم رفیق بود هم یک انسان درست بود برای همه و هوای همه رو داشت حتی اسبش تا آخرین لحظه. حتی حتماً دیدین هر زنی بهش پیشنهادی می داد راهی جز پس زدن نداشتین که من فکر می کنم بخاطر تعریفی بود که این بشر از عشق داشت که اون چیزی بود که نسبت به مری داشت فقط. اون کارهایی هم که برای گرفتن پول از بدهکارا می کرد که بخاطر همون سل گرفت در راستا کمک کردن به خانوادش یعنی گنگ بود. البته هیچ انسانی کامل به دنیا نمیاد و آرتور هم اشتباهات زیادی داشته در زندگیش اما کامل از دنیا رفت بخصوص بعد از اینکه فهمید زمان زیادی براش نمونده چشمش به روی اشتباهاتش باز شد و تلاش کرد همه چی درست کنه و بقیه رو نجات بده در جواب دوستانی هم که میگن چرا راکستار می کشه این شخصیت ها رو: به نظر من همونجور که از اسم بازی معلومه ماهیت این بازی همینه یعنی رستگاری و مرگ; اگر گذشته بدی داشتی درستش کن و حتی بخاطرش بمیر که البته این مردن جوانمردانه نبود چه تو نسخه اول چه اینجا. من روی کوه مردم از بیماریم و زمانی که آفتاب نزدیک طلوع بود آرتور داشت نفش می کشید و بلافاصله بعد از طلوع نفسش قطع شد و به رستگاری رسید. :( برای من که Honor ام بالاترین حد بود اون خواب های گوزن با اون موزیک نرم خیلی دل نشین بود که تعبیرش ظاهراً نشون دهنده انسان خوب بودنه که اگر Honor پایینی داشته بشین خواب گرگ می بینین. اون آهنگ That's The Way It Is که دیگه محشر بود یعنی هر دفعه تو ماشین تنهایی گوش می کنم می خوام بزنم به دیوار تموم شه همه چی :D داچ هر چی بیشتر از زمان بازی می گذشت منفور تر میشد و کاری که در حق آرتور کرد نامردی معنا کرد! کنترل دوباره جان هم خیلی تصمیم خوبی بود و پایان به ظاهر خوش بازی با توجه به اینکه هممون می دونستیم چه بر سر جان قراره بیاد غمگین بود. در کل RDR2 همونجور که انتظار می رفت یه پکیج کامل بود و از یه بازی فراتر بود و زندگی کردیم باهاش
 
من بازی با شرافت متوسط تموم کردم ولی همش خواب گرگ و پایان بد بازی دیدم اگه بخوام پایان دیگه بازی ببنیم چیکار کنم مراحل پایانی رو نمیشه با شرافت بالا رفت مثلا شرافتم با جان مارستون زیاد باشه تغییری نمی کنه یا باید بازی رو از اول شروع کنم ؟
 
مرجعي براي ١٠٠٪‏ كردن RDR 2
مطالب در این تاپیک بصورت روزانه آپدیت خواهند شد.

مطالب موجود :
روش بدست آوردن تمام اسلحه های مخفی
پیدا کردن تمام گنج های مخفی
پیدا کردن تمام DreamCatcher ها
روش پیدا کردن بهترین اسب بازی
و آیتم های دیگر ..... برای 100 % کردن بازی.
 
آخرین ویرایش:
تاپیک 75% آپدیت شد

مرجعي براي ١٠٠٪‏ كردن RDR 2
مطالب در این تاپیک بصورت روزانه آپدیت خواهند شد.

مطالب موجود :
روش بدست آوردن تمام اسلحه های مخفی
پیدا کردن تمام گنج های مخفی
پیدا کردن تمام DreamCatcher ها
روش پیدا کردن بهترین اسب بازی
رسیدن به بالاترین سطح در HEALTH - STAMINA - DEAD EYE
پیدا کردن حیوانات افسانه ای (Legendary Animals)
پیدا کردن نژاد های مختلف اسب در بازی
پیدا کردن کلبه های مخفی
پیدا کردن تمام گونه های ماهی + ماهی های افسانه ای (Legendary Fish)
آموزش بالا بردن level اسب
تمام مینی گیم ها
انجام دستورالعمل های ترکیبی (Crafting)
و ...
برای 100 % کردن بازی.
 
سلام
منم دیشب بازی رو تموم کردم.

آرتور عالیه
وقتی بعد از اتمام چپتر 6 ارتور مرد و داستان اومد روی جان، تا فرصت دستم اومد اسبی برداشتم و بدو با تمام سرعت رفتم جایی که ارتور مرده و خودمو بهش رسوندم
اصلا قلبم بدجوری درد گرفت و آرتور واقعا بی نهایت عالی بود. یک مرد واقعی یک شخصیت تمام عیار عالی عالی
آرتور آنقدر عالی بود که جان مارستون دیگه از اهمیت خارج میشه.

در مورد اون دو انتخاب آخر من رفتم دنبال پول و با مایکی نبرد کردم و با این که پول رو انتخاب کردم اما با رستگاری خیلی زیبایی آرتور از دنیا رفت.(زدم یک چشم مایکی رو هم کور کردم)
+
یک سوال قبر آرتور کجاست؟ در همون جایی که فوت کرده رفتم ولی ندیدمش؟
 
سلام
منم دیشب بازی رو تموم کردم.

آرتور عالیه
وقتی بعد از اتمام چپتر 6 ارتور مرد و داستان اومد روی جان، تا فرصت دستم اومد اسبی برداشتم و بدو با تمام سرعت رفتم جایی که ارتور مرده و خودمو بهش رسوندم
اصلا قلبم بدجوری درد گرفت و آرتور واقعا بی نهایت عالی بود. یک مرد واقعی یک شخصیت تمام عیار عالی عالی
آرتور آنقدر عالی بود که جان مارستون دیگه از اهمیت خارج میشه.

در مورد اون دو انتخاب آخر من رفتم دنبال پول و با مایکی نبرد کردم و با این که پول رو انتخاب کردم اما با رستگاری خیلی زیبایی آرتور از دنیا رفت.(زدم یک چشم مایکی رو هم کور کردم)
+
یک سوال قبر آرتور کجاست؟ در همون جایی که فوت کرده رفتم ولی ندیدمش؟
سلام برادر خوش اومدی به جمع داغدارها :D
سکانس پایانی جالبی داشتی با آرتور برای من که واقعاً با آرامش مرد; بدون درد و خون ریزی:-<
قبر آرتور هم اینجاست:

Arthur-Morgan-Grave-Location-in-Red-Dead-Redemption-2-500x281.jpg
 
درود
هرچیزی که باید گفته میشد رو شایان بالا گفت
بیش از یک هفتس که تمام کردم اما دستم به نوشتن نمیومد چون پایانش حالمو خراب کرد
داغی گذاشت رو دلم که هنوز باهاش کنار نیومدم
بچه های اون تاپیک میدونن که من بازی نمیکردم ؛ با ارتور زندگی میکردم
50 روز و درواقع چندصد ساعت طول کشید که استوری رو تمام کنم
این ذره ذره اب شدنش ....
30سالت باشه و عین یه بچه واسه سرنوشت غم انگیز شخصیت غیر واقعی یک بازی اشک بریزی (؟!) هووووف

رفیق لعنتیه نیمه راه
من نمیدونستم چه پایان شومی در انتظارته وگرنه تا ابد تو همون کوهستان لعنتی شب و روزمونو سر میکردیم
چقدر برنامه واسه خودمون چیده بودم که نیمه تموم موند
دلم واسه اون زمزه کردن های زیر لبت تنگ شده
گاد دم یو ارتور گاد دم یو!
 
امروز تمومش کردم ، مراحل جان رو بی حسو حالو به زور ! رفتم که به مایکل برسم ، بازی نزدیک ۱۰ بار در صحنه پایانیِ کشتن مایکل ، بهم پیغام چکپوینت داد ، هم صحنه میومد با تیر میزدمش !! داچ رو سه بار زدمش ! . از نظر من بعد از مرگ آرتورو شروعش با جان ، بازی به گند کشیده شد ، هیچ روحی محیط بازی برام نداشت ، بیخیال مراحل فرعی روی نقشه شدم ، بجای اینکه حواسم به بازی باشه ناخوداگاه به جان نگاه میکردمو بعضی اوقات اشک تو چشمام جمع میشد ، فقط یه هدف داشتم ، کشتن مایکل به بدترین شکل ممکن ! ، اتفاقی که توی RDR 2010 برام افتاد اینجا هزاران برابر بدتر تکرار شد ، به قول آهنگ پایانی راهش این نیست ..
کاش بشه مودی کدی بزارن بعد از پایان مراحل جان ، سوییچ بشه روی آرتور .. دستودلم دیگه به بازی نمیره

نظرسنجی در راهه ، الان بیحوصلم حالم سرجاش نیس فعلا . روش فکر میکنم .
 
آخرین ویرایش:
یکی دیگه از موندگارترین ویدئوهای کانال منه و میشه باهاش به آرامش رسید ! . این روزا حالم خوب نیست ، تمام شادیامو به یکباره و یکجا ازم گرفت ...


خیلی خوب بود! واقعا تا اخرین لحظه بازی باور نمیکردم که ارتور مرده ( یعنی نمیخواستم باور کنم ) تا اینکه وقتی با جان، چارلز رو پیدا کردم و وقتی برگشت بهم گفت ارتور رو خاک کردم اصلا یه اب سردی انگار ریختن روم! و چقدر حالم بد شد وقتی فهمیدم تا اخر بازی قراره با مارستون بازی کنم! میخواستم دسته رو پرت کنم! اونم جان مارستونی که اسطوره ی بازی قبلی بود. واقعا ارتور مورگان یکی بهترین شخصیت ها بود و همین حس نشون میده چقدر خوب شخصیت پردازیی شده ولی با اینحال یه نقد هایی هم بهش وارده بنظرم. مثلا رستگاری که بازی تاکید بهش داره و همون سیر شخصیتی یه که ارتور مرگان طی میکنه و در اخر بازی بهش میرسه خوب پرداخت نمیشه. در مقایسه با جان مارستون که از اول تا اخر بازی بدنبال فرار از گذشته تبهکاری خودش و رسیدن به یک زندگی بهتر و اروم برای خودش و خانواده اش بود ، ارتور مرگان بین شخصیت گناه کار خودش و شخصیتی بهتری که میخواست بشه مدام در طول بازی با خودش کلنجار میرفت ، این تا اینجا مشکلی نداشت اما (حداقل من) درست متوجه نشدم که اخرش تونست به شخصیت بهتری که میخواست بشه برسه یا نه! چون رستگاری قطعا در این صورت معنا میده و این موضوع تا صحنه ی اخر بازی و نجات جان ( اونم اگر انتخاب کنیم) به جز در حرف زدن هاش در عمل انچنان مشخص نبود. درسته که مثلا میره به زنی که باعث شد شوهرش بمیره کمک میکنه یا به ایگل فلایز اما در رابطه با گنگ چقدر تونست کمک کنه؟ چقدر مانع رفتار های داچ شد و با اینکار گروهش رو نجات داد؟ به جز مخالفت با داچ در کلام چقدر تونست در عمل مانع از کشته شدن بیشتر اعضای گروه بشه؟ به جز در اخر بازی در هیچ جای دیگه و بعد از تحول درونی ای که براش اتفاق افتاد اونطور که باید نمیبینیم واقعا ارتور کاری انجام بده! و اخر بازی بطور ناگهانی جونش رو برای جان فدا میکنه ( و نه حتی برای گروه، یعنی من نمیتونم بگم ارتور باعث شد بقیه ی اعضا نجات پیدا کنن. بقیه یا قبل از اون اتفاق اخر بازی و یا اخر بازی خودشون متوجه شدن و فرار کردن ). البته فدا کردن جونش و نجات جان با اینکه رفتارش منطقی بود اما برای رستگار شدن کافی نبود صرفا یک اتفاق غمگینی بود یعنی چیزی که من نتیجه گرفتم این بود که ارتور حتی تا اخرین لحظه ی مرگش هنوز داشت با خودش میجنگید و شاید هیچ وقت رستگار نشد! درصورتی که از طرفی مارستون کاملا مصمم و مطمعن حاضر بود برای نجات خانواده اش جونش رو بده و در اخر مرگش باعث شد خانواده اش به اون چیزی که دنبالش بود برسه، یعنی رستگاری در مرگ جان مارستون معنا پیدا کرد ولی برای ارتور همچون چیزی نیست.
با تمام این اوصاف من بنظرم تفکر ارتور برخلاف مارستون جهان بینانه تر بود و صرفا به یک گروه کوچک (برای مارستون فقط خانواده اش مهم بود ) تقلیل پیدا نمیکرد. همین جایگاه شخصیتیش رو نسبت به جان مارستون بالاتر میبره و شخصیت بزرگتری نسبت او داره.
 
آخرین ویرایش:
یکی دیگه از موندگارترین ویدئوهای کانال منه و میشه باهاش به آرامش رسید ! . این روزا حالم خوب نیست ، تمام شادیامو به یکباره و یکجا ازم گرفت ...


مثل تیری تو قلب بود

تو اون میشن های اخری وقتی هرکدوم تمام که میشد ارتور یهو مینشست یا تیکه میداد به یه جایی و شروع میکرد سرفه کردن و...
همونجا دسته رو ول میکردم
انگار که نخوای ادامه بدی
انگار که بگم استراحت کن رفیق و گور بابای همشون
ولی تهش یه روزنه امید داشتم که زنده بمونم پس ندونسته ادامه دادم
الان با کی ادامه بدم؟
بازم باید دل به کسی ببندیم که تهش سرنوشت مشابه داره!؟
اینه که ادمو میچزونه
 
خیلی خوب بود! واقعا تا اخرین لحظه بازی باور نمیکردم که ارتور مرده ( یعنی نمیخواستم باور کنم ) تا اینکه وقتی با جان، چارلز رو پیدا کردم و وقتی برگشت بهم گفت ارتور رو خاک کردم اصلا یه اب سردی انگار ریختن روم! و چقدر حالم بد شد وقتی فهمیدم تا اخر بازی قراره با مارستون بازی کنم! میخواستم دسته رو پرت کنم! اونم جان مارستونی که اسطوره ی بازی قبلی بود. واقعا ارتور مورگان یکی بهترین شخصیت ها بود و همین حس نشون میده چقدر خوب شخصیت پردازیی شده ولی با اینحال یه نقد هایی هم بهش وارده بنظرم. مثلا رستگاری که بازی تاکید بهش داره و همون سیر شخصیتی یه که ارتور مرگان طی میکنه و در اخر بازی بهش میرسه خوب پرداخت نمیشه. در مقایسه با جان مارستون که از اول تا اخر بازی بدنبال فرار از گذشته تبهکاری خودش و رسیدن به یک زندگی بهتر و اروم برای خودش و خانواده اش بود ، ارتور مرگان بین شخصیت گناه کار خودش و شخصیتی بهتری که میخواست بشه مدام در طول بازی با خودش کلنجار میرفت ، این تا اینجا مشکلی نداشت اما (حداقل من) درست متوجه نشدم که اخرش تونست به شخصیت بهتری که میخواست بشه برسه یا نه! چون رستگاری قطعا در این صورت معنا میده و این موضوع تا صحنه ی اخر بازی و نجات جان ( اونم اگر انتخاب کنیم) به جز در حرف زدن هاش در عمل انچنان مشخص نبود. درسته که مثلا میره به زنی که باعث شد شوهرش بمیره کمک میکنه یا به ایگل فلایز اما در رابطه با گنگ چقدر تونست کمک کنه؟ چقدر مانع رفتار های داچ شد و با اینکار گروهش رو نجات داد؟ به جز مخالفت با داچ در کلام چقدر تونست در عمل مانع از کشته شدن بیشتر اعضای گروه بشه؟ به جز در اخر بازی در هیچ جای دیگه و بعد از تحول درونی ای که براش اتفاق افتاد اونطور که باید نمیبینیم واقعا ارتور کاری انجام بده! و اخر بازی بطور ناگهانی جونش رو برای جان فدا میکنه ( و نه حتی برای گروه، یعنی من نمیتونم بگم ارتور باعث شد بقیه ی اعضا نجات پیدا کنن. بقیه یا قبل از اون اتفاق اخر بازی و یا اخر بازی خودشون متوجه شدن و فرار کردن ). البته فدا کردن جونش و نجات جان با اینکه رفتارش منطقی بود اما برای رستگار شدن کافی نبود صرفا یک اتفاق غمگینی بود یعنی چیزی که من نتیجه گرفتم این بود که ارتور حتی تا اخرین لحظه ی مرگش هنوز داشت با خودش میجنگید و شاید هیچ وقت رستگار نشد! درصورتی که از طرفی مارستون کاملا مصمم و مطمعن حاضر بود برای نجات خانواده اش جونش رو بده و در اخر مرگش باعث شد خانواده اش به اون چیزی که دنبالش بود برسه، یعنی رستگاری در مرگ جان مارستون معنا پیدا کرد ولی برای ارتور همچون چیزی نیست.
با تمام این اوصاف من بنظرم تفکر ارتور برخلاف مارستون جهان بینانه تر بود و صرفا به یک گروه کوچک (برای مارستون فقط خانواده اش مهم بود ) تقلیل پیدا نمیکرد. همین جایگاه شخصیتیش رو نسبت به جان مارستون بالاتر میبره و شخصیت بزرگتری نسبت او داره.
آرتور مورگان همه چیزشو برای کمپ فدا کرد ، شما آرتورو باید از لحظه ای بشناسیش که داچ رهاش کرد تا بکشنش ، ولی آرتور اومد بیرونو باز هم برای داچ از جونش مایه گذاشت ، وقتی باید بشناسیش که از شدت بیماری رمق راه رفتن نداشت ولی تا پای جون بخاطر تنها داشته هاش تلاش کرد ، به کسی چیزی نگفت ، آرتور از خودش نبود ، برای همین افراد کمپ بیشتر از هر کسی بهش اعتماد داشتن و خصوصیترین چیزهاشونو نوشته هاشونو برای شخص آرتور به اشتراک میزاشتن ، چون اهمیت میداد ، داشتن خانواده ای که شادن ، به جک ماهیگیری یاد داد ، به جان مارستون یاد داد چطوری به پسرش اهمیت بده ، به افراد کمپ حتی طردشدشون اهمیت میداد ، عشقو امید به زندگی رو توی چیزی که توش آلوده شده بودو میدونست عاقبتی نداره به جان مارستون گوشزد کردو گفت دیگه برنگرد ... برو ، از اولین صحنه های بازی میشد وفاداریو درونش دید ، آرتور هدف داشت ، خانواده ، چیزی که نه جان کله شق دنبالش بود ، نه منطق های اشتباه داچ اجازه میداد این تلاشها به ثمر بشینه ، وقتی دید همه چیز از هم پاشیده برگشت تا پولها رو برداره ولی واقعا همه چیز پول نبود براش ، هنوز اطمینان داشت یه چیزی توی وجود داچه که منتظر بیدار شدنه ، حتی در آخرین لحظه های مرگش پس از صحبت مایکل ، اسم جان رو پیش داچ میاره ، در پایان بازی این داچ بود که به رستگاری رسید ، همه چیزشو رها کرد . نوچشو که براش حکم اسمیگل داشت ! کشت ، خیلی دیر بود . ولی تنها این آرتور مورگان بود که همه چیز رو تغییر داد ، همه چیز ...

برای همین طلوع رو برای نام ویدئو انتخاب کردم و نمایشش کاملا این موضوع رو بیان میکنه .

جک روی کالسکه در مورد کتاب به جان چیزی گفت که رفرنس بود : کینگ آرتور
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or