همین الان تاپیک رو ببندید و ادامه ندید . عواقب خواندن پست ها بر عهده خود کاربر خواهد بود . از اینجا وارد تاپیک اصلی بازی بشید
آخرین ویرایش:
دوستان عزیز بازی منو از آنلاین میندازه بیرون. دلیلش چیه؟
Sent from my BND-L21 using Tapatalk
میگه از سرورهای راک استار دیسکانکت شدی. اگه شب دوباره اینطوری شد عکس پیغام رو برات میفرستماروری که میده چیه ؟
میگه از سرورهای راک استار دیسکانکت شدی. اگه شب دوباره اینطوری شد عکس پیغام رو برات میفرستم
Sent from my BND-L21 using Tapatalk
سلام برادر خوش اومدی به جمع داغدارهاسلام
منم دیشب بازی رو تموم کردم.
آرتور عالیه
وقتی بعد از اتمام چپتر 6 ارتور مرد و داستان اومد روی جان، تا فرصت دستم اومد اسبی برداشتم و بدو با تمام سرعت رفتم جایی که ارتور مرده و خودمو بهش رسوندم
اصلا قلبم بدجوری درد گرفت و آرتور واقعا بی نهایت عالی بود. یک مرد واقعی یک شخصیت تمام عیار عالی عالی
آرتور آنقدر عالی بود که جان مارستون دیگه از اهمیت خارج میشه.
در مورد اون دو انتخاب آخر من رفتم دنبال پول و با مایکی نبرد کردم و با این که پول رو انتخاب کردم اما با رستگاری خیلی زیبایی آرتور از دنیا رفت.(زدم یک چشم مایکی رو هم کور کردم)
+
یک سوال قبر آرتور کجاست؟ در همون جایی که فوت کرده رفتم ولی ندیدمش؟
خیلی خوب بود! واقعا تا اخرین لحظه بازی باور نمیکردم که ارتور مرده ( یعنی نمیخواستم باور کنم ) تا اینکه وقتی با جان، چارلز رو پیدا کردم و وقتی برگشت بهم گفت ارتور رو خاک کردم اصلا یه اب سردی انگار ریختن روم! و چقدر حالم بد شد وقتی فهمیدم تا اخر بازی قراره با مارستون بازی کنم! میخواستم دسته رو پرت کنم! اونم جان مارستونی که اسطوره ی بازی قبلی بود. واقعا ارتور مورگان یکی بهترین شخصیت ها بود و همین حس نشون میده چقدر خوب شخصیت پردازیی شده ولی با اینحال یه نقد هایی هم بهش وارده بنظرم. مثلا رستگاری که بازی تاکید بهش داره و همون سیر شخصیتی یه که ارتور مرگان طی میکنه و در اخر بازی بهش میرسه خوب پرداخت نمیشه. در مقایسه با جان مارستون که از اول تا اخر بازی بدنبال فرار از گذشته تبهکاری خودش و رسیدن به یک زندگی بهتر و اروم برای خودش و خانواده اش بود ، ارتور مرگان بین شخصیت گناه کار خودش و شخصیتی بهتری که میخواست بشه مدام در طول بازی با خودش کلنجار میرفت ، این تا اینجا مشکلی نداشت اما (حداقل من) درست متوجه نشدم که اخرش تونست به شخصیت بهتری که میخواست بشه برسه یا نه! چون رستگاری قطعا در این صورت معنا میده و این موضوع تا صحنه ی اخر بازی و نجات جان ( اونم اگر انتخاب کنیم) به جز در حرف زدن هاش در عمل انچنان مشخص نبود. درسته که مثلا میره به زنی که باعث شد شوهرش بمیره کمک میکنه یا به ایگل فلایز اما در رابطه با گنگ چقدر تونست کمک کنه؟ چقدر مانع رفتار های داچ شد و با اینکار گروهش رو نجات داد؟ به جز مخالفت با داچ در کلام چقدر تونست در عمل مانع از کشته شدن بیشتر اعضای گروه بشه؟ به جز در اخر بازی در هیچ جای دیگه و بعد از تحول درونی ای که براش اتفاق افتاد اونطور که باید نمیبینیم واقعا ارتور کاری انجام بده! و اخر بازی بطور ناگهانی جونش رو برای جان فدا میکنه ( و نه حتی برای گروه، یعنی من نمیتونم بگم ارتور باعث شد بقیه ی اعضا نجات پیدا کنن. بقیه یا قبل از اون اتفاق اخر بازی و یا اخر بازی خودشون متوجه شدن و فرار کردن ). البته فدا کردن جونش و نجات جان با اینکه رفتارش منطقی بود اما برای رستگار شدن کافی نبود صرفا یک اتفاق غمگینی بود یعنی چیزی که من نتیجه گرفتم این بود که ارتور حتی تا اخرین لحظه ی مرگش هنوز داشت با خودش میجنگید و شاید هیچ وقت رستگار نشد! درصورتی که از طرفی مارستون کاملا مصمم و مطمعن حاضر بود برای نجات خانواده اش جونش رو بده و در اخر مرگش باعث شد خانواده اش به اون چیزی که دنبالش بود برسه، یعنی رستگاری در مرگ جان مارستون معنا پیدا کرد ولی برای ارتور همچون چیزی نیست.یکی دیگه از موندگارترین ویدئوهای کانال منه و میشه باهاش به آرامش رسید ! . این روزا حالم خوب نیست ، تمام شادیامو به یکباره و یکجا ازم گرفت ...
مثل تیری تو قلب بودیکی دیگه از موندگارترین ویدئوهای کانال منه و میشه باهاش به آرامش رسید ! . این روزا حالم خوب نیست ، تمام شادیامو به یکباره و یکجا ازم گرفت ...
آرتور مورگان همه چیزشو برای کمپ فدا کرد ، شما آرتورو باید از لحظه ای بشناسیش که داچ رهاش کرد تا بکشنش ، ولی آرتور اومد بیرونو باز هم برای داچ از جونش مایه گذاشت ، وقتی باید بشناسیش که از شدت بیماری رمق راه رفتن نداشت ولی تا پای جون بخاطر تنها داشته هاش تلاش کرد ، به کسی چیزی نگفت ، آرتور از خودش نبود ، برای همین افراد کمپ بیشتر از هر کسی بهش اعتماد داشتن و خصوصیترین چیزهاشونو نوشته هاشونو برای شخص آرتور به اشتراک میزاشتن ، چون اهمیت میداد ، داشتن خانواده ای که شادن ، به جک ماهیگیری یاد داد ، به جان مارستون یاد داد چطوری به پسرش اهمیت بده ، به افراد کمپ حتی طردشدشون اهمیت میداد ، عشقو امید به زندگی رو توی چیزی که توش آلوده شده بودو میدونست عاقبتی نداره به جان مارستون گوشزد کردو گفت دیگه برنگرد ... برو ، از اولین صحنه های بازی میشد وفاداریو درونش دید ، آرتور هدف داشت ، خانواده ، چیزی که نه جان کله شق دنبالش بود ، نه منطق های اشتباه داچ اجازه میداد این تلاشها به ثمر بشینه ، وقتی دید همه چیز از هم پاشیده برگشت تا پولها رو برداره ولی واقعا همه چیز پول نبود براش ، هنوز اطمینان داشت یه چیزی توی وجود داچه که منتظر بیدار شدنه ، حتی در آخرین لحظه های مرگش پس از صحبت مایکل ، اسم جان رو پیش داچ میاره ، در پایان بازی این داچ بود که به رستگاری رسید ، همه چیزشو رها کرد . نوچشو که براش حکم اسمیگل داشت ! کشت ، خیلی دیر بود . ولی تنها این آرتور مورگان بود که همه چیز رو تغییر داد ، همه چیز ...خیلی خوب بود! واقعا تا اخرین لحظه بازی باور نمیکردم که ارتور مرده ( یعنی نمیخواستم باور کنم ) تا اینکه وقتی با جان، چارلز رو پیدا کردم و وقتی برگشت بهم گفت ارتور رو خاک کردم اصلا یه اب سردی انگار ریختن روم! و چقدر حالم بد شد وقتی فهمیدم تا اخر بازی قراره با مارستون بازی کنم! میخواستم دسته رو پرت کنم! اونم جان مارستونی که اسطوره ی بازی قبلی بود. واقعا ارتور مورگان یکی بهترین شخصیت ها بود و همین حس نشون میده چقدر خوب شخصیت پردازیی شده ولی با اینحال یه نقد هایی هم بهش وارده بنظرم. مثلا رستگاری که بازی تاکید بهش داره و همون سیر شخصیتی یه که ارتور مرگان طی میکنه و در اخر بازی بهش میرسه خوب پرداخت نمیشه. در مقایسه با جان مارستون که از اول تا اخر بازی بدنبال فرار از گذشته تبهکاری خودش و رسیدن به یک زندگی بهتر و اروم برای خودش و خانواده اش بود ، ارتور مرگان بین شخصیت گناه کار خودش و شخصیتی بهتری که میخواست بشه مدام در طول بازی با خودش کلنجار میرفت ، این تا اینجا مشکلی نداشت اما (حداقل من) درست متوجه نشدم که اخرش تونست به شخصیت بهتری که میخواست بشه برسه یا نه! چون رستگاری قطعا در این صورت معنا میده و این موضوع تا صحنه ی اخر بازی و نجات جان ( اونم اگر انتخاب کنیم) به جز در حرف زدن هاش در عمل انچنان مشخص نبود. درسته که مثلا میره به زنی که باعث شد شوهرش بمیره کمک میکنه یا به ایگل فلایز اما در رابطه با گنگ چقدر تونست کمک کنه؟ چقدر مانع رفتار های داچ شد و با اینکار گروهش رو نجات داد؟ به جز مخالفت با داچ در کلام چقدر تونست در عمل مانع از کشته شدن بیشتر اعضای گروه بشه؟ به جز در اخر بازی در هیچ جای دیگه و بعد از تحول درونی ای که براش اتفاق افتاد اونطور که باید نمیبینیم واقعا ارتور کاری انجام بده! و اخر بازی بطور ناگهانی جونش رو برای جان فدا میکنه ( و نه حتی برای گروه، یعنی من نمیتونم بگم ارتور باعث شد بقیه ی اعضا نجات پیدا کنن. بقیه یا قبل از اون اتفاق اخر بازی و یا اخر بازی خودشون متوجه شدن و فرار کردن ). البته فدا کردن جونش و نجات جان با اینکه رفتارش منطقی بود اما برای رستگار شدن کافی نبود صرفا یک اتفاق غمگینی بود یعنی چیزی که من نتیجه گرفتم این بود که ارتور حتی تا اخرین لحظه ی مرگش هنوز داشت با خودش میجنگید و شاید هیچ وقت رستگار نشد! درصورتی که از طرفی مارستون کاملا مصمم و مطمعن حاضر بود برای نجات خانواده اش جونش رو بده و در اخر مرگش باعث شد خانواده اش به اون چیزی که دنبالش بود برسه، یعنی رستگاری در مرگ جان مارستون معنا پیدا کرد ولی برای ارتور همچون چیزی نیست.
با تمام این اوصاف من بنظرم تفکر ارتور برخلاف مارستون جهان بینانه تر بود و صرفا به یک گروه کوچک (برای مارستون فقط خانواده اش مهم بود ) تقلیل پیدا نمیکرد. همین جایگاه شخصیتیش رو نسبت به جان مارستون بالاتر میبره و شخصیت بزرگتری نسبت او داره.