همین الان تاپیک رو ببندید و ادامه ندید . عواقب خواندن پست ها بر عهده خود کاربر خواهد بود . از اینجا وارد تاپیک اصلی بازی بشید
آخرین ویرایش:
والا نمیدونم چطوری فکر کردی ترسو بوداستاد این سیدی اولش یه خانم ترسو بود بعدا چجوری شد این پهلون؟ سوال دوم نمیشه باهاش ازدواج کرد بدجوری رفته تو دلم
Sent from my BND-L21 using Tapatalk
Thanks My friend. راستی من رد دد رو اکانت ظرفیتی خریده بودم از یه سایت تقریبا معتبر ظرفیت سه قیمت سیصد و پنجاه. بازی رو تموم کردم میخواستم دوباره تموم کنم که از طرف سونی اکانتهای ی ما هفتاد نفر که از اون خرید کردیم بن شده. یارو میگه با سونی در حال مکالمه ایم. یعنی ضد حال خوردیم عجیبوالا نمیدونم چطوری فکر کردی ترسو بود
از همون اول تو کلبه وحشی بود ندیدی چجوری چاقو بدست میخواست همه را تیکه پاره کنه
کینه ای که از گنگ آدیریسکل داشت باعث شده بود اینطور وحشی باشه
البته صدای همیشه خس دار و خسته اش واقعا آدمو دیوونه میکنه
اره خیلی منم شوکه کرد واقعا حال داد ولی سر اینکه آرتور رو تو لحظات آخر تنها گذاشت حتی یه خداحافظی تشکری واسه اینهمه فداکاری نکرد خیلی ناراحت شدم مثه یه خبرچین بی ارزش باهاش رفتار کرد با اینکه میدونست این نامردیا تو ذات آرتور نیستبدجوری آخر بازی شخصیت داچ دل منو برد
اصلا توقع نداشتم تو Ending بازی همچین تصمیمی بگیره
وقتی با گوله گذاشت تو سینه مایکا انگار یه گوله هم من خوردم
توقع نداشتم اصلا انقدر آدم باحالی باشه
دیگه وقتی قید پولا و طلاها رم زد که دیگه دیوانه شدم
درودبدجوری آخر بازی شخصیت داچ دل منو برد
اصلا توقع نداشتم تو Ending بازی همچین تصمیمی بگیره
وقتی با گوله گذاشت تو سینه مایکا انگار یه گوله هم من خوردم
توقع نداشتم اصلا انقدر آدم باحالی باشه
دیگه وقتی قید پولا و طلاها رم زد که دیگه دیوانه شدم
پریلوگ ها را هم حتما تموم کن اونا هم فوق العاده هستندرود
ما هم چپتر 6 رو بالاخره به پایان رسوندیم - با وجود اینکه 2 تا از دوستان بیرون از بازی سنتر لطف کردن و بخشی از پایان بازی رو بهم گفته بودن . اما باز هم اینقد با آرتور انس گرفته بودم که دعا میکردم اون اتفاق براش نیفته و بتونیم جون سالم به در ببریم از مهلکه با همدیگه - اینقد مرحله آخر دلهره و اضطراب و هیجان داشتم که دسته تو دستم می لرزید لامصب --- چقد قشنگ ساخته بودن این لعنتی مرحله آخر رو . حالت سینماتیکی که داشت " موزیک روانی که گذاشته بودن روش - یادآوری خاطرات افرادی که بهشون رحم کرده بود " یادآوری دوران خوشی که داشت . حرف های خوبی که بهش زده شده بود """
چقد زیبا دو دسته شدن گروه رو نشون داد راکستار - فرار فوق العاده ای که با جان داشتیم - صحنه درگیری با Micah " لعنت الله علیه " که وصف نشدنی بود با اون بک گراند ماه دلگیر "
حرف های آرتور راجع به تلاش کردنش برای تبدیل شدن به یه آدم خوب و جبران کارهاش
و در نهایت صحنه جون دادن این عزیز دل " یه عکس تاریخی ازش گرفتم گذاشتمش بک گراند . بعدا میزارم اینجا . خدا رو شکر یه ریش مشتی این آخر عمری گذاشته بودم بیاد . تو عکس خیلی خوب افتاده "
و شروع دوباره با جان به عنوان شخصیت اصلی " دس خوش به این ایده " - چقد قشنگ چابک تر بودن شخصیت توی گیم پلی با جان احساس میشه ولی هیچی آرتور برای من نمیشه "
I Miss U My Friend , Rest In Peace
در کل : ممنون راکستار
فک میکنم این آهنگ برای کسانی که با بازی زندگی کردن فراموش نشدنی باشه
دانلود فایل Download red dead redemption official soundtrack that the way with visualizer mp3 256 mp3 از آپلود آی آر
براهمین میگم بازی رو با جان حتما ادامه بدهدرود
ای کاش متنت رو نخونده بودم . چون من یه پایان دیگه از بازی رو دیدم
حیفففففف
درود
ای کاش متنت رو نخونده بودم . چون من یه پایان دیگه از بازی رو دیدم
حیفففففف
درودهنوز بازی رو تموم نکردید چرا میاید تو تاپیک اسپویل آخه
دوست عزیز اون چیزی که شما دیدی پایان کل بازی نبوده !
درود
دیگه اکی شد دوست عزیز - تموم تموم شد
اینقد خوب ساخته و پرداخته شده صحنه های بازی که بازم شوکه شدم از حرکتش
راستی به نظرتون چرا به طلاها پشت کرد داچ ؟ حرفی هم نزد که این به خاطر آرتور بود و ... ؟؟؟؟!!!!
دوستان عزیز بازی منو از آنلاین میندازه بیرون. دلیلش چیه؟یه جورایی سناریو میخواست ثابت کنه داچ رو حرفاش وایساده بود و اگر گنج و طلا براش مهم بود در کنار کل گروهش بود
اون واقعا به نوعی حس پدر و فرزندی نسبت به کل گروه داشت
وقتی گروه پاچید و کلی آدم مردن دیگه هیچی براش مهم نبود تو اون لحظه
نه پول نه طلا نه هیچ چیز دیگه
نظریه جالبی بود - اره همیشه تو حرفاش بحث پدر و فرزندی رو پیش میکشید --- لامصب چه ورودی داشت . هنوز هم خوشتیپ بود لعنتی )یه جورایی سناریو میخواست ثابت کنه داچ رو حرفاش وایساده بود و اگر گنج و طلا براش مهم بود در کنار کل گروهش بود
اون واقعا به نوعی حس پدر و فرزندی نسبت به کل گروه داشت
وقتی گروه پاچید و کلی آدم مردن دیگه هیچی براش مهم نبود تو اون لحظه
نه پول نه طلا نه هیچ چیز دیگه