Requiem for a Dream
قبلا دیدمش دوباره میبینمش.
3/10 به خاطر فیلمبرداری عالی.
از 28 دسامبر 1895 که برادران لومیر در زیرزمین گراند کافه ,در بولوار کاپوسن پاریس 10 فیلم را در ازای دریافت پول برای عده ای نمایش دادند سینما به عنوان یک هنر-صنعت بطور رسمی متولد شد.محصول صرف هنر هفتم چیزی نیست به جز اون چه که ما اینروزها به اون میگیم "فیلم".
اما اینکه چطور به هزاران فریم ثابتی که از جلوی دیدگانمون رد میشه و لحظه هامون و پر میکنه از لذاتی که نابن و در هیچ کجا و در هیچ هنری مانند اونها رو یکجا با هم نمیشه تجربه کرد عنوان فیلم رو بدیم مهمه و قابل بحث.
سینما دوران سختی رو گذرونده تا به دست ما رسیده.میراثیه که با تلاش میلیونها آدم بنام و بی نام و گمنام به جایی رسیده که عدم رو برای ما به عزلیتی تموم نشدنی تبدیل میکنه.از روزی که لومیر ها کارگران کارخونه رو برای ما در قابهای کوچک ثابت کردن و به تاریخ چسبوندنشون 100 سال و اندی میگذره.از اون سالها تا دوران ما که فیلم و سینما تبدیل به یکی از قدرتمندترین اسباب انتقال و القا فکر ,ایدئولوژی,سیاست,فلسفه و هر آنچه که شما میدونید و نمی دونید و به ذهنتون میاد و یا به ذهنتون نمیاد ,شده. هنر-صنعت سینما و به تبع اون فیلم به عنوان محصول مستقیم این پدیده دستخوش دگرگونیها و تحولات کوچک و بزرگ شده تا اونجا یی که ما به عنوان انسان قرن 21 جلوی تلویزیونهای پلاسماییمون می نشینیم و ظرف پاپ کورن در بغل میگیریم و به راحتی چشمانمون رو به فریم هایی میدوزیم که برای ساخته شدن تک تکه اونها ساعتها زمان صرف شده و تازه به خودمون جرات میدیم که به راحتی کلیت محصول پیش رویمان رو هم زیر سوال ببریم و به ریش عوامل و سازندگان میخندیم و چنان تفسیر و تحلیل ارائه میکنیم که همانا ما بطن سینماییم.اما واقعا تا بحال شده که به این فکر کنیم واقعا دنیای یک فیلم بر اساس چه معیار و چه نظم و منطقی خلق شده؟وقتی این روزها هر کس به نام بیان عقاید شخصی, هر کلام درست و نادرستی رو به کمک دنیای دیجیتال و اینترنت و ماهواره و چه و چه و چه... به خورد بقیه میده و وقتی هم مورد پرسش قرار میگیره چنان گونه هاش سرخ میشه و خون در شقیقه هاش میدوه و آتش از مغزش زبانه میکشه که چشم بسته و دهان باز میکنه و بی توجه به اینکه در پشت هر کلامی هزاران معنی نهفته زبان به نا سزا و .... باز میکنه ... دیگه جایی برای تفسیر و نقد و تحلیل هنرمندانه نیست.فیلم هر آنچه که میبینیم نیست.وقتی درکی از دنیای فیلم,تاکید میکنم دنیای فیلم,نداریم نباید دیگران رو متهم کنیم.فیلم به عنوان یک فرآیندِ محدود در بازه زمان از لحظه آغازین تا لحظه پایانی مملو از نکاتیست که بدون شناخت سینما به عنوان یک هنر درک و تجزیه و تفسیر آن امکان
پذیر نیست.هستند کسانی که با دیدن نیمی از فیلم به سخن پراکنی و نقادی اثر میپردازن اما آیا این واقعا تحلیلی بخردانه است؟؟؟سینما مکانیزمی دارد که نگاهی سطحی که برای تفریح و سرگرمی و یا افتخار ثبت رکورد فیلمهای دیده شده در بین دوستان آشنایان نزدیک حتی به تعداد مو های سر یک انسان ... بدان مینگرد, هرگز قادر به شناخت و درک صحیحی از آن نیست.سینما بر اساس اصولی بنیان نهاده شده که روح و جسم انسان را توامان در نظر دارد.هیچوقت به این فکر کردیم که 2ساعتی که در حال تماشای فیلم بودیم واقعا در چه موقعیت زمانی و مکانی حضور داشته ایم؟ دنیای خلق شده یک نویسنده خلاق و به تجسم در اومده توسط یک ذهن خلاق دیگه!تا حالا فیلم رو طوری دیدید که از غم یا خشم یا شادی ِ خلق شده در دنیای اون کارگردان در شما احساسی از غم یا خشم یا همه اون چیزهایی که ممکنه در یک فیلم باشه بیدار بشه؟ (البته هستند اشخاصی که در حال تماشای فیلم تنها اتفاقی که برایشان رخ نمیدهد دیدن فیلم است.)تا حالا شده اونقدر با رنجهایی که یک انسان ممکنه در اون دنیا تحمل کنه همذات پنداری کنید که اشک در چشمانتون حلقه بزنه؟اگر شده,بدونید که برای خلق این دنیا تلاشی در گرفته بی وقفه و جان فرسا!
اگر یک فیلمبین سینمای تجاری هستید لطفا درباره اونچه که به سینمای روشنفکری معروف ِ اظهار فضل نکنید و در همون جا که هستین سعی کنید فیلم تعریف کنید تا تحلیل .
موفق و پیروز باشید.