Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
این نقد رو خودتون نوشتید ؟؟ اگه آره که ایول پس ما تو این فروم یک نویسنده داریم که تو مجلات هم مطالب می نویسه . اگر هم نه به نظرم بهتر بود نقد بهتری پیدا می کردید که جمع و جور تر و آساتفهم تر باشه .
نه دوست عزيز از يه مجله معرف فيلمه , من فقط زحمت تايپش كشيدم. اينم يسري ديكشونز

[h=2]Sweeney Todd[/h]
johnnydepp_468x616.jpg

این نقدی که می نویسم از یه مجله ی معروف سینماییه:
قتل حساب شده همچون یک ترانه زیباست. "تامس دوکوینسی"
سوینی تاد: سلمانی بدجنس خیابان فلیت
سوینی تاد از روی یک تاتر موزیکال برادوی نوشته ی استیون سوند هایم و هیو ویلر ساخته شده. موزیکالی که از آن به عنوان خونین ترین موزیکال جهان نام برده شده است. اقتباس سینمایی تیم برتون از روی این موزیکال را نیز می توان خونین ترین فیلم جنایی جهان لقب داد. این فیلم در بردارنده ی همان فضا ها و مضامین تقریبا همیشگی فیلم های تیم برتونی است. سوینی تاد یک فیلم تمام- برتونی است. فیلمی که دوستداران سینمایی برتون را سرشار از لذت می کند. جانی دپ بازیگر محبوب تیم برتون نقش اصلی سوینی تاد را بازی کرده است. دپ و برتون یکی از خلاقانه ترین روابط بازیگر گارگردان را تقریبا در دو دهه ی گذشته به نمایش گذاشتند
.


sweeney_todd.jpg

بازی دپ در فیلم تازه ی برتون ماهرانه و هنرمندانه است. او در این فیلم نقش آرایشگری به نام بنجامین بارکر را در لندن قرن نوزدهم ایفا می کند. بارکر همسر جوان و زیبایی دارد. این زوج جوان صاحب یک فرزند دختر نیز هستند. بارکر عاشق همسر و فرزندش است اما یک قاضی رذل و بی وجدان -قاضی تروپین- (آلن ریکمن) که چشم به همسر و فرزند بارکر دوخته ترتیبی می دهد تا بارکر به یک اتهام قلابی محکوم به زندان شود به این ترتیب بارکر به استرالیا فرستاده می شود پس از بازگشت به لندن با خانم لاوت زیبا روی سیاه چشم (هلنا بونهم کارتر) مواجه می شود. خانم لاوت که در طبقه ی پایین سلمانی سابق بارکر یک کافه را اداره می کرد همچنان به این کار مشغول است. کافه ای که به خاطر ارائه ی بدترین و کم گوشت ترین پای گوشت در لندن مشهور است. خانم لاوت به بارکر می گوید که چه بر سر همسر و دخترش آمده است و قاضی تروپین بعد از تجاوز به همسر بارکر باعث نابودی وی شد و سپس دختر بارکر را تحت قیومیت خود گرفته است. این دختر که جوانا نام دارد حالا مثل یک زندانی در اسارت قاضی تروپین به سر می برد بارکر که در آتش انتقام می سوزد تصمیم می گیرد کسب و کار قدیمی را دوباره از سر بگیرد او به طبقه ی بالا نقل مکان می کند و سلمانی مخروبه ی خود را از نو احیا می کند و نام سوینی تاد را روی خودش می گذارد. اما هدف بارکر/سوینی از راه اندازی سلمانی اصلاح سر و صورت مشتری ها نیست بلکه هدف اصلی اش انتقام گیری از طبقه ی بالای جامعه است او به همین منظور در انتهای سلمانی اش یک سرسره ی مخفی درست کرده که از طریق آن مشتری های گلو بریده را مستقیما به زیر زمین کافه ی خانم لاوت می فرستد. خانم لاوت نیز بعد از قطعه قطعه کردن جنازه ها از گوشت جنازه ها برای درست کردن پای گوشت استفاده می کند از این به بعد کسب و کار خانم لاوت نیز رونق می گیرد او حالا پر گوشت ترین و خوشمزه ترین پای گوشت را در لندن به مشتریان خود عرضه می کند...!
برتون در سوینی تاد موفق شده فضای فقر زده و غم انگیز لندن دیکنزی قرن نوزدهمی را به خوبی بازآفرینی کند. کوچه های تنگ، خیابان های نامنظم، سایه ها و تاریکی هایی که در همه جا دیده می شود فضای وهمناک و عجیبی به این فیلم داده است و با این حال نیروی زندگی در تک تک صحنه های فیلم جاری است. فیلم به رقم مضمون خشن و خونینش از طنز تهی نیست طنزی که سیاه و هولناک است! سوینی تاد با اینکه در اصل یک فانتزی موزیکال است همچون یک فیلم شبه ریالیستی عمل می کند.
درجه ی نمایش R
به نظر من این فیلم به همراه Big Fish بهترین فیلم های تیم برتون هستن 9/10
Sweeney Todd: Der teuflische Barbier aus der Fleet Street (2007) - IMDb

[h=2]Beowulf[/h]
beowulf2.jpg

کارگردان :رابرت زمه کیس بازیگران :ری وینستون،آنتونی هاپکینز،جان مالکوویچ، انجلینا جولی 115min
فیلم بیوولف از روی یکی از کهنترین افسانه های قهرمانی اقوام ژرمن که در نیمه ی قرن 6میلادی نوشته شده ساخته شده است بیوولف نمونه ی ارمانی یک قهرمان ژرمنی در اغاز قرون وسطاست که امادگی این را دارد که زندگی خود را در راه مردم اش فدا کند.

ht_beowulf8_071102_ssh.jpg

در بخش نخست فیلم با شاه هروتگر اشنا میشویم که برای خود کاخی ساخته است به اسم هیوروت با دیوارهایی از شاخ گوزن بر دماغه ی بلندی مشرف بردریای پرتلاطم ونه چندان دور از سرزمین باتلاقی اکنده از دشمنان مخوف و مرموزی که در کمین کاخ نشسته اند. درمیان این دشمنان ددخوتر ازهمه دیویست به نام گرندل که نیمه انسان نیمه غول است. گرندل از اینکه میبیند مهمانان کاخ شب های خود را به عیاشی می گذرانند به رشک میاید. گرندل با استفاده از تاریکی شب شب به کاخ حمله می کند و در حضور شاه و ملکه یاران شاه را قتل عام میکند .گرندل مدت 12 سال بیداد می کند شاه هروتگر اعلام می کند هر که بتواند گرندل را شکست بدهد نیمی از ثروتش را به اوخواهد داد. بیوولف(ری وینستون) جنگجوی شجاع گوت ها (بخشی از سرزمین سوئد) فراخوان شاه را میشنود وهمراه یاران خود به کاخ می اید. انگیزه ی او مادی نیست او در پی خلق افتخاری دیگر برای خویش است. به زودی گرندل از راه میرسد و نبرد میان او و بیوولف اغاز می شود. گرندل در این نبرد اسیب جدی می بیند و پس از فرار ورساندن خود به غار محل زندگیش جلوی چشمان مادرش( انجلینا جولی ) میمیرد. اینک وقت انتقام رسیده انتقامی از نوع دسیسه های زنانه...
هالیوود در پی موفقیت های گسترده ی فیلم هایی مثل هری پاتر و سالار حلقه ها اخیرا متوجه ظرفیت های بالای فیلم های فانتزی برای جلب تماشاگران انبوه شده است. با این وجود توجه بیش از حد هالیوود به افسانه ی باستانی بیوولف جای تعجب دارد تا کنون سه فیلم سینمایی بر اساس این افسانه ساخته شده و ظاهرا یک فیلم دیگر هم در راه است. فیلم بیوولف در درجه ی نخست با این هدف ساخته شده که از حیث بصری یک کار پر زرق و برق و تماشایی باشد. فیلم را می توان هم به طریقی سه بعدی آیمکس (با استفاده از عینک های مخصوص) دید و هم به طریق عادی. فیلم در حد فاصل سینمای انیمیشن و سینمای حرکت زنده قرار دارد هر چند که اکادمی اسکار بیوولف را در رده ی فیلم های انیمیشن داستانی جا داده است. فیلم را به شیوه ی «انیمیشن فوتورئالیستیک» ساخته اند. در این شیوه کاراکتر ها بر روی پرده خیلی شبیه انسان هستند. ظاهر آن ها کم و بیش به ظاهر بازیگرانی که صدای خود را به کاراکتر ها داده اند شبیه است. رابرت زمه کیس-استعداد خلاقه ای که به قول کنت توران، برده ی تکنولوژی سینمایی شده و خلاقیت های ذاتی خود را از دست داده- قبلا از همین شیوه برای ساختن فیلم قطار سریع السیر قطبی استفاده کرده بود. بسیاری از کارشناسان معتقدند که انیمیشن فوتورئالیستیکی هنوز کم و کسری هایی دارد. مسئله ی اصلی مربوط به چهره های کاراکتر هاست چهره ها مومی به نظر می رسند و چشم ها که باید پنجره ای باشند به روح هر کاراکتر ثابت و بی حرکت است با این حال شیوه ی مذکور دست فیلم ساز را برای بسیاری از کار ها باز می گذارد: می توان قد یک بازیگر را کوتاه یا بلند کرد، مشکل گریم دیگر وجود ندارد، صحنه های اکشن به راحتی شاخته می شوند و...
ht_beowulf5_071102_ssh.jpg

عده ای از منتقدان از خشونت های افراطی فیلم انتقاد کرده اند قطعا فیلم اگر بصورت معمولی ساخته می شد درجه ی R می گرفت اما فرمت انیمیشنی فیلم باعث شده که درجه ی PG-13 به آن تعلق بگیرد. فیلم هر آنچه را که از آن انتظار می رود به تماشاگر خود عرضه می کند. عیار اکشن فیلم نسبتا بالاست و رویکردی مشابه فیلم 300 را دنبال کرده است. دوربین در بیوولف همواره متحرک و پر جوش و خروش است به این ترتیب تماشاگر از فاصله ی دور شاهد صحنه های اکشن فیلم نیست بلکه خود را در دل این صحنه ها احساس می کند. بازیگران هوشمندانه انتخاب شده اند. ری وینستون تن و بدن مناسبی برای ایفای نقش بیوولف دارد وآنتونی هاپکینز با حضور خودش اعتبار ویژه ای به فیلم بخشیده است.

بیوولف فیلمی است که اساسا با هدف نمایش به صورت سه بعدی طراحی و ساخته شده است اما تماشای معمولی آن هم خالی از لطف نیست. در هر حال بی توجه به شیوه ی نمایش فیلم بیوولف داستان خشن گیرایی درباره ی شمشیر ها، جادو و جنبل ها، غول ها و قهرمان هاست. 7.5/10
Die Legende von Beowulf (2007) - IMDb
ht_beowulf9_071102_ssh.jpg
ht_beowulf11_071102_ssh.jpg

این نقد رو تو یکی از مجله های 2-3 سال پیش دیدم.احتمالا بیشترتون این فیلم رو دیدین ولی باز نقد قشنگیه خواندنش خالی از لطف نیست
movie_corpse_bride.jpg

[یک ضرب المثل ایرانی هست که مادر ها به دختر های دم بخت شان می گویند: «دخترم الهی هیچ وقت دستت از قبر، بیرون نماند.» این ضرب المثل اشاره ای است به آرزو برای برآورده شدن همه ی آرزوها طی دوران حیات و طلب نداشتن از دنیا به هنگام مرگ.]
عروس مرده
عروس مرده انیمیشن بلند داستانی دیگری است از تیم برتون؛ فیلم سازی که به خاطر (کابوس قبل از کریسمس)، یکی از صاحب سبک ترین انیمیشن سازان جهان به شمار میرود. شیوه و تکنیک مورد عتاقه ی برتون برای تولید فیلم های کارتونی اش، شیوه ی «ایست-حرکتی»(stop-motion)است.
انیمیشن ایست-حرکتی نخستین بار درسال 1907 در فیلم هتل جن زده(جی استیوارت بلکتون) مورد استفاده قرار گرفت، اما این ویلیس اوبراین بود که در سال 1925 با فیلم دنیای گمشده و سپس در سال 1933 با خلق کینگ کنگ، انیمیشن ایست-حرکتی را به مثابه ی یک تکنیک افه ای به جلو راند. اوبراین سپس مهارت های حرفه ای خود را به«ری هری هوزن» انتقال داد که این امر منجر به خلق مجموعه ای از مخلوق های فانتزیک در فیلم ها یی همچون جیسون و ارگونات ها و سریال سندباد شد. عرضه ی انیمیشن ایست- حرکتی با توجه به فیلم بازگشت جدای واستفاده از تصویر سازی های کامپیوتری در دهه ی هشتاد، در استانه ی تحولی جدی قرار گرفت. حالا تولید افه هایی که قبلا فقط توست این نوع انیمیشن امکان پذیر بود، می توانست به راحتی توست کامپیوتر انجام شود. این واقعیت تکنولوژیک در زوال تکنیک سینمایی انیمیشن ایست- حرکتی نقش مهمی داشت. با این وجود انیماتورهایی همچون نیک پارک در انگلستان و هنری سلیک در امریکا همچنان این نوع از انیمیشن را با خلاقیت های فردی خود زنده وبا نشاط نگه داشته اند. هنری سلیک و تیم برتون در سال 1993 فیلم انیمیشن کابوس قبل از کریسمس را ارائه کردند که از هر حیث فیلم موفقی بود. از همان زمان انتظار می رفت که ادامه ای بر این فیلم موفق ساخته شود. البته عروس مرده دنباله ی کابوس قبل از کریسمس نیست. اما می توان ان را خواهر ناتنی این فیلم لقب داد. همکار کارگردان برتون در عروس مرده، مایک جانسن است که قبلا به عنوان یک انیماتور زبردست در ساخت فیلم های کارتونی کابوس قبل از کریسمس و هلوی غول پیکر(هنری سلیک،1996)مشارکت کرده بود.​
جانی دپ، بازیگر محبوب تیم برتون، در فیلم عروس مرده صدای خود را به کاراکتر ویکتور داده است. پدر و مادر ویکتور (با صدای پال وایت هاوس و تریسی اولمن) افراد ثروتمند و نو کیسه ای هستند. آن ها تصمیم گرفته اند که ترتیب ازدواج پسرشان را با دختری به اسم ویکتوریا (با صدای امیلی واتسون) بدهند. پدر و مادر ویکتوریا (با صدای آلبرت فینی و جون لاملی) اشراف زاده هایی ورشکسته به شمار می روند. آن ها امیدوارند که در پی ازدواج دخترشان با ویکتور، به پول قابل توجهی جهت پرداخت بدهی هاشان دست یابند. در واقع مقدمات ازدواج ویکتور و ویکتوریا توسط والدینشان فراهم شده، بدون اینکه این دو همدیگر را دیده باشند. اما زمانی که ویکتور و ویکتوریا برای اولین بار همدیگر را می بینند بلافاصله دلباخته ی یکدیگر می شوند. ویکتور و ویکتوریا برای تمرین مراسم ازدواج خود به کلیسا می روند. آن ها باید جملات مربوط به خود را تمرین کنند و به حافظه بسپارند. اما موقعی که نوبت به ویکتور می رسد، او جملات مربوط به خود را فراموش می کند. ویکتور در پی این اتفاق به بیرون کلیسا می رود تا در علفزار های یک گورستان قدیمی جملات مربوط به مراسم ازدواجش را تمرین کند. ویکتور در حین تمرین، حلقه ی ازدواج را داخل شاخه ی کوچک یک گیاه می کند. اما این شاخه ی کوچک در واقع انگشت خشک شده ی یک جنازه است که از قبر بیرون آمده است. ویکتور به زودی پی می برد که با انجام این کار عملا با امیلی (با صدای هلنا بونهم کارتر) یا همان «عروس مرده» ازدواج کرده است. امیلی زن جوانی بوده که در آرزوی ازدواج به سر می برده او کمی قبل از مراسم ازدواجش می میرد و به این ترتیب آروزی ازدواج را با خود به گور می برد. اما حالا که ویکتور حلقه ی ازدواج را اشتباها در انگشت اسکلت امیلی کرده، ازدواج وی با ویکتور صورت رسمی و قانونی پیدا کرده. ویکتور در ادامه ی داستان برای دیدن اقوام عروس عازم سفری به دنیای زیرزمینی مردگان می شود. او در بدو ورود با استقبال گرم «اسکرپس»، سگ محبوب دوران کودکی اش، مواجه می شود. اسکلت ها که از اقوام عروس هستند مراسم رقص و اواز ویژه ای را به مناسبت ازدواج امیلی و ویکتور به راه می اندازند. از سوی دیگر در دنیای زندگان، پدر و مادر ویکتوریا در پی ناپدید شدن ناگهانی ویکتور، تصمیم گرفته اند که دختر خود را به یک آدم پولدار اما رذل، به اسن بارکیس بیترن ( با صدای ریچارد ئی.گرانت) بدهند و...​
نشانه های مضمونی مشترک در اکثر فیلم های تیم برتون در عروس مرده نیز خودنمایی می کند: مخلوق های عجیب و شگفت انگیز، تصویر پردازی های فانتزیک و موسیقی متن دنی الفمن. ساخت و پرداخت بدون نقص کاراکترها و داستانی که متمرکز و منسجم است، دو ویژگی دیگر فیلم به شماز می روند. استفاده از رنگ یک کارکرد مضمونی ویژه در فیلم دارد. دنیای زندگان به صورت تقریبا سیاه و سفید –به نشانه ی ملال و افسردگی موجود در زندگی روزمره- به تصویر کشیده شده است. اما هرگاه قصه ی فیلم به دنیای مردگان ارتباط میابد، رنگ ها روشن تر و بانشاط تر می شود.​
به باور من عروس مرده مثل کابوس قبل از کریسمس، قصه ی دیگری درباره ی «عدم درک شدن از سوی دیگران» را روایت می کند. فیلم با وجودی که قصه ای به ظاهر ترسناک را به تصویر کشیده اما اساسا فیلم ترسناکی نیست (درجه ی فیلم PG است). با این وجود برخی مضامین در فیلم وجود دارد که برای مخاطبان کودک و نوجوان چندان قابل فهم نیست.​
عروس مرده به خاطر جزئیات زیبا و هنرمندانه اش و حس های عمیق بشری مستتر در آن و به خاطر دیگر ویژگی های موجود در آثار تیم برتون، یکی از بهترین فیلم های سینمای آمریکا در سال جاری میلادی (2005) است که ارزش تماشا کردن و لذت بردن را دارد.​
9/10​
Corpse Bride - Hochzeit mit einer Leiche (2005) - IMDb
یکی دو تا نقد دیگه از انیمیشن های قدیمی از جمله
کابوس​
هست که اونا رو هم می گذارم

والاس و گرومیت (2005)
برای ساخت یک فیلم بلند انیمیشن به زمان نسبتا بلندی نیاز است. مثلا همین فیلم والاس و گورمیت طی 5 سال متوالی ساخته شده است. تهیه کنندگان فیلم ترتیبی داده اند که هر روز سه ثانیه از فیلم ساخته شود (که برابر ماهی یک و نیم دقیقه یا سالی 18 دقیقه است). نیک پارک و استیو باکس؛ کارگردانان والاس و گرومیت، به رقم دسترسی شان به تکنولوژی کامپیوتر (CGI)، ترجیح دادند که از تکنیک انیمیشن سازی "ایست-حرکت" (stop-motion) استفاده کنند. این تکنیک به رقم وقت گیری فراوانش، دارای اصالت هنری ویژه ای است. والاس و گرومیت به خاطر برخورداری از این تکنیک، اعتبار خاصی گرفته است. البته باید اضافه کرد که برای ساخت بعضی صحنه های فیلم از تکنولوژی CGI استفاده شده است. به گفته ی نیک پارک ساختن این صحنه ها با استفاده از تکنیک "ایست-حرکتی" مشکل بوده و به همین خاطر از CGI استفاده شده است.
wallace-gromit-the-curse-of-the-were-rabbit-20050915013008996-000.jpg


والاس و گرومیت دو کاراکتر دوست داشتنی در کهکشان انیمیشن به شمار می روند. والاس یک مرد گلی است که به کار اختراع و اکتشاف مشغول است و علاقه ی خاصی به خوردن پنیر دارد و خیلی هم خوش صحبت است. گرومیت هم سگ وفادار و بسیار باهوش والاس است که حرف نمی زند اما همواره خرابکاری های والاس را رفع و رجوع می کند. این دو کاراکتر مهربان و خوش بین و مثبت اندیش اولین بار در سال 1989 توسط نیک پارک خلق شدند. پارک در فاصله ی 1989 تا 1995 سه فیلم کوتاه انیمیشن با محوریت کاراکتر های والاس و گرومیت ساخت و ارائه کرد. هر سه ی این فیلم ها به شدت مورد توجه قرار گرفت. از همان زمان اندیشه ی ساختن یک فیلم کارتونی بلند بر اساس این دو کاراکتر مطرح شد. اما نیک پارک به دلایلی تصمیم گرفت فیلم کارتونی فرار جوجه ای را بسازد. پارک از 1995 تا2000 مشغول ساختن فرار جوجه ای بود. این فیلم در سال 2000 روی پرده رفت و اعتبار عظیمی برای سازنده اش از پی آورد. نیک پارک در همان سال 2000 اعلام کرد که ساختن کارتون بلند والاس و گرومیت را در دستور کار قرار داده و بعد از پنج سال کار مداوم و دقیق، اینک​
(2005)،​
یک فیلم خوب کارتونی در برابر ماست.​
والاس (با صدای پیتر سالیس) در یک منطقه ی روستایی واقع در بریتانیای کبیر زندگی می کند. والاس به همراه سگ باهوش خود، گرومیت، شرکتی به اسم ضد آفت تشکیل داده اند که کارش حل و فصل مسائل و مشکلات امنیتی زارعین و سبزی کاران محلی است. در همین حال، لیدی تاتینگتن (با صدای هلنا بونهم کارتر)، زن ثروتمند روستا، در صدد برگزاری 517مین جشنواره ی سبزیجات غول پیکر است. این جشنواره ی سالیانه برای مدت بیش از 500 سال توسط اسلاف لیدی تاتینگتن بدون هیچ مشکل خاصی برگزار شده و انتظار می رود که جشنواره ی امسال هم به خوبی و خوشی برگزار شود. روال معمولی چنین است که باغداران و مزرعه داران دور و نزدیک، محصولات خوب رشد یافته ی خود را (از فلفل و کدو گرفته تا هندوانه و هویج) به این جشنواره ی رقابتی می فرستند تا جایزه ی اول هر رشته را از آن خود سازند. والاس و گرومیت نیز از سوی لیدی تاتینگتن ماموریت یافته اند که مسائل امنیتی این جشنواره را حل و فصل کنند و اجازه ی خرابکاری را به کسی ندهند. در ادامه ی ماجرا خبر می رسد که خرگوش ها به باغ ها و مزارع نمونه می روند و محصولات کشاورزی را می خورند و نابود می کنند. والاس ابتدا تصمیم می گیرد که با استفاده از وسیله ای که کارش مغز شویی خرگوش هاست کاری کند که آن ها به جای رفتن در باغ ها و مزارع، به باغ هی کوچک و معمولی بروند تا به این ترتیب محصولات خوب پروش یافته ی باغداران آسیب نبیند. اما وسیله ی مذکور خوب کار نمی کند و در نتیجه گرومیت مجبور می شود به نحوی قضیه را حل و فصل کند. والاس سپس از یک وسیله ی دیگر که بان-وک نام دارد استفاده می کند. این وسیله که نوعی واکیوم است خرگوش ها را به درون خود می کشد و سپس والاس همه ی خرگوش های به دام افتاده را به یک منطقه ی حفاظت شده منتقل می کند. عاقبت والاس و گرومیت موفق به حل مشکل خرگوش ها می شوند اما ناگهان سر و کله ی یک موجود ترسناک غول آسا به نام خرگوش نما پیدا می شود. این موجود غول آسا باعث ترس و وحشت بسیاری در میان اهالی روستا می شود. کشیش روستا (شخصیت مورد علاقه ی من با لهجه ی قزوینی:biggrin1:!!) خطاب به روستاییان می گوید «خداوند برای تنبیه ما گناهکاران این موجود ترسناک را به سراغ ما فرستاده است.» والاس و گرومیت به همرا روستاییان خود را برای نبرد با خرگوش نما آماده می کنند. در همین حال لرد ویکتور کوارترمین (با صدای رالف فاینس-بازیگر نقش ولدمورت در هری پاتر-) نیز وارد بازی می شود. این لرد بی فرهنگ و نق نقو عاشق اسلحه ی گرم است. او ظاهرا قصد دارد با کشتن خرگوش نما و بی اعتبار کردن والاس و شرکتش راهی به قلب لیدی تاتینگتن باز کند. لیدی صاحب پول و ثروت بسیاری است و لرد چشم طمع به این ثروت دوخته است. اما نهایتا معلوم می شود که کاسه ای زیر نیم کاسه است و...​
3713928_main.jpg


والاس و گرومیت با اینکه یک گام عقبتر از کار قبلی نیک پارک، فرار جوجه ای، است اما همچنان در رده ی کارتون های به یاد ماندنی سینما جا می گیرد. جدای از تکنیک بالای به کار رفته در ساخت فیلم، شخصیت پردازی کاراکتر های فیلم یک مزیت عمده برای آن محسوب می شود. دیالوگ ها نیز جالب، شنیدنی و آکنده از طنز موقر انگلیسی است. هر کادر فیلم با دقت و ظرافت مثال زندنی طراحی و ساخته شده است. صداپیشگان نیز در کار خود کاملا موفق عمل می کنند. نیک پارک ترجیح داده که به جای استفاده از ستارگان درجه اول سینما به عنوان هنرپیشگان فیلمش از چهره های گمنام تر استفاده کند. برای مثال، پیتر سالیس که به جای والاس حرف می زند همان کسی است که در سه فیلم کوتاه قبلی به جای والاس حرف زده بود. رالف فاینس با عوض کردن صدای معمولی خود و اعمال یک طراحی خاص برای حرف زدن کاراکتر لرد کوارترمین، بر ارزش های کاری گروه صداپیشگان فیلم افزوده است.
والاس و گرومیت به رقم برخورداریش از پاره ای رگه های تیره و سیاه در مجموع یک فیلم خوب برای تماشای همه ی اعضای خانواده است؛ هرچند که احتمالا بزرگتر ها لذت بیشتری از فیلم می برند تا کوچک تر ها. والاس و گرومیت به همراه برادر ناتنی اش عروس مرده ی تیم برتون دو تا از بهترین فیلم های تاریخ انیمیشن هستندکه در فاصله ی تقریبا یک ماهه به علاقه مندان سینمای خوب ارئه شده اند.​
9/10​
قرار دسامبر امسال یه فیلم 30 دقیقه ای از والاس و گرومیت برای تلویزیون پخش بشه که الان در حال ساخته، با نام
Wallace and Gromit in 'A Matter of Loaf and Death
wallace2.jpg


کابوس قبل از کریسمس(1993)
کارگردان: هنری سلیک. صدا پیشگان: دنی الفمن،ساراندون،کاترین اوهارا و ویلیام هایکی. 75 دقیقه.​
کابوس قبل از کریسمس برای اولین بار در سال 1993 به روی پرده ی سینماهای دنیا رفت. گر چه کارگردان این فیلم هنری سلیک است اما تیم برتون را باید خالق واقعیش دانست. تیم برتون ایده ی اصلی فیلم را ارائه کرد وطراحی کاراکترهای ان را به انجام رساند و تهیه کننده ی فیلم نیز بود. بنا به همه ی این دلایل- و از همه مهمتر شباهت تماتیک فیلم به دیگر اثار برتون-عنوان اصلی فیلم را باید کابوس قبل از کریسمس برتون گذاشت. برتون به رقم قرابت حسی اش با کابوس، به سبب تعهداتی که در مورد کارگردانی بتمن باز می گردد داشت و همچنین به علت زمان طولانی که پروژهای از نوع کابوس برای تکمیل شدن به ان نیاز داشت، از کارگردانی فیلم کنار کشید. برتون هنری سلیک را که از همکاران قدیمی اش در استدیوی دیزنی بود،برای کارگردانی کابوس انتخاب کرد. در کتاب برتون به روایت برتون توضیحات مبسوطی درباره ی پشت صحنه ی کابوس و دیگر وجوه فیلم ارائه شده است.
جک اسکلینگتون(با صداهای کریس ساراندون و دنی الفمن) سلطان کدوحلوایی«شهر هالووین»(شهری با موجودات هالووینی) دری را در جنگل کشف میکند که او را به «شهر کریسمس» رهنمون می سازد. جک که مجذوب جشن های کریسمس شده، تصمیم می گیرد که سال دیگر توسط اشرار سه گانه اش –لاک،شاک،بارل –بابانوئل را بدزدد وخود درقالب بابانوئل کریسمس ویژه ای برای مردم ان شهر تدارک ببیند. جک در انجام این نقشه موفق می شود اما کودکان از دیدن هدایای او وحشت زده می شوند و ...​
jack1.jpg


کابوس قبل از کریسمس قصه ی دیگر است از درک نشدن فرد از سوی جمع. کاراکتر اصلی فیلم، جک اسکاینگتون، یکی دیگر از چهره های مطرود آرکه تیپ وار برتونی است. او هر چند که از سوی جامعه ی اطرافش پذیرفته شده اما عمدتا در حاشیه ی جامعه عمل می کند و این در حالی است که وی در پی یافتن شادی درونی خویش گام بر می دارد.​
حرف های تیم برتون درباره ی جک اسکلینگتون شنیدنی است: «ایده ی ساختن کابوس برآمده از علاقه ای است که در کودکی به سریال های تلویزیونی رودلف گوزن دماغ قرمز و چگونه گرینچ کریسمس را دزدید داشتم. من مضمون ان چیز های رودولفی را دوست داشتم و هنوز هم نسبت به ان دسته از فیلم هایی که درباره ی این نوع از تیپ های خاص هستند و به کاراکتر هایی از نوع گرینچ علاقه دارم؛ کاراکتر هایی که به غلط موجودات ترسناک و مهیبی پنداشته می شوند. این موضوع در مورد جامعه ی بشری نیز صدق می کند. در اغلب موارد آدم هایی را می بینیم که ظاهرشان نامطبوع است اما آن ها در واقع آدم های بسیار دوستداشتنی ای هستند. جک اسکلینگتون شباهت بسیار زیادی به آن دسته از کاراکتر های پر شر و شور قصه های کلاسیک دارد که تمایل فراوانی به انجام کارها به شیوه ی خاص خودشان و مغایر با ارزش های تثبیت شده ی جامعه دارند؛ درست مثل داستان دون کیشون که کاراکتر اصلی اش در جستجوی نوعی هیجانات و احساسات پر شور است بدون اینکه واقعا حتی به ماهیت گمشده ی خود آگاهی داشته باشد؛ این نوع کاراکترها صرفا انرژی فراوانی را صرف رسیدن به اهداف خودشان می کنند.»​
فیلم کابوس با استفاده از تکنیک انیمیشنی ایست-حرکتی ساخته شده که یک شکل انیمیشن قدیمی است؛ هرچند که برخی صحنه های کابوس با استفاده از تکنولوژِی جدید ساخته شده است. نکته ی مهم و محوری درباره ی کابوس، دست ساز بودن آن است . تیم برتون در این باره می گوید: «دست ساز بودن فیلم باعث بروز نوعی انرژیِ شده که توصیف آن دشوار است. درست شبیه نگاه کردن به یک تابلوی نقاشی ونگوگ است. هنوز خاطره ی نخستین باری را که یک تابلوی نقاشی را از نزدیک و بدون واسطه دیدم را از یاد نبرده ام. تصویر تابلوهای نقاشی معمولا در کتاب های نقاشی چاپ شده اند و ما بیشتر از همین طریق با این آثار آشنا شده ایم، اما آن انرژی ای که بر روی بوم نقاشی به تصرف در آمده ماهیتی شگرف دارد و فکر می کنم این ان چیزی است که هیچ کس شک و تردیدی درباره اش ندارد. این موضوع درباره ی انیمیشن دست ساز نیز صدق می کند. هنگامی که این نوع انیمیشن جواب می دهد و درست از کار در می آید آدم انرژی اش را حس می کند و باید بگویم که کامپیوتر ها هرگز قادر به جایگزینی آن نخواهند بود زیرا کامپیوتر فاقد آن انرژی خاص است. به خاطر می اورم که موقع گرفتن نماهای کابوس هر بار که یک نما را می دیدم، هجوم کوچک انرژی اش را حس می کردم؛ خیلی معرکه بود! اثرگذاری اش شبیه مواد مخدر است. متوجه شده ام که اگر همین نماها را بصورت فیلم حرکت زنده بسازیم هرگز به همان خوبی که در فیلم انیمیشن ایست-حرکتی جلوه می کند، از کار در نخواهد آمد. چیزی در ذات انیمیشن ایست-حرکتی هست که آن انرژی را موجب می شود و شما این عنصر را نمی توانید در هیچ فرم دیگری به چنگ آورید.»​
trickortreat.jpg


کابوس از حیث بصری فیلم برجسته ای است؛ یک انیمیشن دقیق و بسیار جزئی نگر. فیلم هم برای بچه ها و هم بزرگسالان سرگرم کننده است و نکات جذاب فراوانی دارد؛ هرچند که بیشتر طنز فیلم برای بزرگسالان قابل درک است. فیلم دنیای تازه و کاملا متفاوتی را به روی بیننده اش باز می کند. هر چیز این فیلم، تازه و عجیب است؛ حتی بابانوئلش هم با همه ی بابانوئل هایی که تا کنون دیده ایم فرق دارد. فیلم هایی مثل کابوس به خاطر غنای بصری بی همتایی که دارند ارزش دوباره دیدن را دارند. کابوس از حیث موسیقی نیز بسیار شنیدنی است. ترانه هایی که دنی الفمن خوانده واقعا بامزه و سرگرم کننده است. کابوس یکی از بهترین فیلم های تیم برتون است، مردی که جانی دپ از وی به عنوان «یک هنرمند نابغه ی استثنائی مجنون باهوش» نام برده است.​
9/10​
http://imdb.com/title/tt0107688/
film.000406griezelfilm.jpg

p2
"همه ی ما دیوانه زاده می شویم برخی دیوانه باقی می مانند." ساموئل بکت​
کارگردان: فرانک خلفون.بازیگران: ریچل نیکولز، وس بنتلی، سایمون رینولدز، گریس لین کانگ و پال سان.98 دقیقه​
پی 2 فیلم غیر منتظره ای است از ژانر موسوم به "ترسناک/سلاخی".کمتر کسی توقع چنین فیلم خوبی را داشت. سازندگان پی 2 ثابت کردند که حتی در این ژانر هم می توان کار خوب و پذیرفتنی ارائه کرد.​
شصت هفتاد دقیقه ی اغازین فیلم،تنش،تعلیق و فضای ترسناک صحنه ها تماشاگر را بر صندلی میخکوب می کند. اگر یک سوم پایانی فیلم هم ارز و هم جنس دو سوم اغازین فیلم بود، آن وقت می شد پی 2 را یک شاهکار در انر ترسناک معرفی کرد.​
پی 2 قصه ی بسیار ساده ای دارد. آنجلا ( ریچل نیکولز ) زن زیبای جوانی است که در یک شرکت کار میکند. زمان زیادی تا کریسمس باقی نمانده است. آنجلا تا دیر وقت در دفترش مشقول به کار است. او عاقبت تصمیم می گیرد که کار را تعطیل کرده و به خانه اش برود. آنجلا به پارکینگ ساختمان میرود تا سوار اتومبیل اش شود. ساختمان تقریبا خالی است و همه رفته اند. آنجلا پشت فرمان می شیند و استارت می زند اما استارت کار نمی کند. اتومبیل آنجلا خراب است. او به کمک نیاز دارد. در همین هنگام مرد جوانی که نگهبان پارکینگ است و توماس (وس بنتلی ) نام دارد، از راه می رسد. توماس پیشنهاد کمک می کند. آنجلا به تدریج پی می برد که این مرد حالت غیر طبیعی دارد اما به روی خود نمی آورد. نهایتا مشخص می شود توماس قصد آسیب رسانی به انجلا را دارد. در ادامه ماجرا توماس با استفاده از ماده ی بیهوش کننده آنجلا را بیهوش می کند. آنجلا کمی بعد به هوش می آید و پی میبرد که با زنجیر به مبل بسته شده است...​
کاراکتر های فیلم های ترسناک-مردان وزنان جوانی که در خطر قربانی شدن قرار دارند موقع فرار از دست قاتل معمولا مرتکب احمقانه ترین کار ها می شوند، اما آنجلا در فیلم پی 2 زن باهوشی است و مرتکب هیچ عمل احمقانه ای نمی شود و همه ی تصمیماتش درست است، هرچند که در مرحله ی اجرای این تصمیمات با مشکلاتی رو به رو می شود. قاتلین فیلم های ترسناک نیز معمولا در مزخرف گویی و چرند گویی استادند اما توماس فیلم پی 2، با اینکه مجنون و دیوانه است، اما حرف مزخرف بر زبان جاری نمی کند. او خیلی ساده قصد دارد با آنجلا دوست شود و از این متعجب است که چرا این خانم زیبا حاظر نیست شام شب کریسمس را با وی سر کند!​
خب، وقتی کاراکتر های اصلی فیلم به خوبی پرورانده شده باشند و اندکی منطق هم چاشنی داستان شده باشد، می توان توقع داشت که فیلم خوبی در انتظارمان باشد. فیلم برداری ماکسیم الکساندر در صحنه های بسته وکلستروفوبیک، شاخص و حائز اعتناست. موسیقی تومانداندی نیز بر شدت و تاثیر صحنه های فیلم افزوده، هر چند که بیشترین تاثیر گذاری ملودیک ناشی از ملودی آوای کارول- موسیقی آشنای کریسمس- است که در ترکیب با صحنه های ترسناک فیلم، ترکیب غریب و موحشی را به وجود آورده است. بازی های نیکولز و بنتلی نیز استادانه و ماهرانه است.​
پی 2 به رقم همه ی ویژگی هایش، همانطور که قبلا اشاره شد، در سی چهل دقیقه ی پایانی اش اندکی شتاب زده و دستپاچه به نظر می آید. این سی چهل دقیقه ی پایانی باید مقداری کوتاه تر می شد. حفظ تنش و تعلیق برای چهل دقیقه ی مداوم و پیاپی اصولا کار دشواری است. به سختی می توان باری چنین مدت طولانی تماشاگر را در حالت تعلیق حفظ کرد. در هر حال پی 2 به رقم فراز و نشیب هایش، در مجموع فیلم خوب و خوش ساختی است که تنش و تعلیق را با مقداری طنز سیاه در هم آمیخته است. پی 2 اولین فیلم فرانک خلفون به عنوان کارگردان است. فیلم نامه ی این فیلم را گریگوری لوایسر و الکساندر آجا نوشته اند که کار قبلی شان فیلم ترسناک موفقی بود به اسم​
Haute tension
7.8/10​
P2 - Schreie im Parkhaus (2007) - IMDb
 
frozen-movie.jpg


Frozen: 8.5/10

فقط میتونم بگم عالی! بازم شاهکاری از دیزنی! بعد از دیدن Despicable Me 2 گفتم دیگه انیمیشنی نباشه که امسال بیشتر باهاش حال کنم اما پیدا شد :دی
شخصیت پردازی فوق العاده! ( + Olaf که واقعا شخصیت محشری بود ) داستان زیبا! انیمیشن بسیار حرفه ای و سطح بالا و استفاده از تکنولوژی جدید دیزنی یعنی شبیه سازی برف از روی برف های واقعی!!! :x
از همه اینا مهمتر آواز های فوق العاده وسط انیمیشن! مخصوصا آهنگ Let it Go فقط میتونم بگم شاهکار بود! هزار بار گوش دادم این آهنگو! تو اسکار هم که اجرا شد واقعا حال کردم!

هر جایزه ای که تا الان گرفته 100% بدون هیچ شکی حقشه!
به هیچ وجه اینو از دست ندین :x
 
Good Will Hunting
ویل هانتینگه نابغه

42752654473111036833.jpg


فیلم نبود که،معجزه بود :x از بازیه بن افلکه جَوون بگیر برو تا موسیقی متن،برو تا آهنگ ها برو تا دیالوگ ها...فیلم نامه و تیتراژه پایانی که اصلا نگو دیگه...

تیتراژ رو تا وقتی صفحه سیاه شد نگاه کردم.

صحنه ی اسکار گرفتنه بن افلک و مت دیمون سره این فیلم اینقدر بازپخش شده که فک کنم همتون دیدین :دی
کلا بن افلک استیله اسکار گرفتنش خوبه پارسال هم سره آرگو قشنگ جایزه رو دریافت کرد :دی

میترسم اگه الان به فیلم نمره بدم،احساسی بوده باشه و ناشی از جوّ بعد از فیلم باشه که خیلی رایجه :دی
صبر میکنم تا فردا و اگر باز هم نظرم همین بود،نمره ی مد نظر که نمره ی بالایی هم هست اتفاقا تقدیمش میکنم .:دی
 
G R A V I T Y

9/10
فیلم خوبی بود و خیلی به نظر من فضا رو خوب به تصویر کشیده بود . همونطور که خیلی از دوستان هم گفتن ، جلوه های ویژه عالی بودن خداییش
کلا خوب بود

بابام : اه اه اه این دیگه چه فیلمی بود . وسطش خوابم برد (واقعا هم برد :d ) دوتا بازیگر انداختن تو فیلم هی این میره اینور هی این میره اون ور . جمع کن بابا ( :d )
 
Good Will Hunting
ویل هانتینگه نابغه

42752654473111036833.jpg


فیلم نبود که،معجزه بود :x از بازیه بن افلکه جَوون بگیر برو تا موسیقی متن،برو تا آهنگ ها برو تا دیالوگ ها...فیلم نامه و تیتراژه پایانی که اصلا نگو دیگه...

تیتراژ رو تا وقتی صفحه سیاه شد نگاه کردم.

صحنه ی اسکار گرفتنه بن افلک و مت دیمون سره این فیلم اینقدر بازپخش شده که فک کنم همتون دیدین :دی
کلا بن افلک استیله اسکار گرفتنش خوبه پارسال هم سره آرگو قشنگ جایزه رو دریافت کرد :دی

میترسم اگه الان به فیلم نمره بدم،احساسی بوده باشه و ناشی از جوّ بعد از فیلم باشه که خیلی رایجه :دی
صبر میکنم تا فردا و اگر باز هم نظرم همین بود،نمره ی مد نظر که نمره ی بالایی هم هست اتفاقا تقدیمش میکنم .:دی
خب امروز يكم از جوه ناشى از فيلم كاسته شد و فك ميكنم الان ميتونم بهتر نمره بدم:d
بازيه مت ديمون به عنوانه نقش اول،حالا يا به دليله ضعفه فيلمنامه(كه بعيده)يا به دليله كم كاريه بازيگر و يا شايد هم ضعفه ون سنت(اين هم بعيده) اونجور كه بايد نبود،يعنى به هر حال درسته نقشه مكمل ها هم خيلى مهم هستند،اما نقشه اول يه چيزه ديگس.بازيه خوبه نقشه اول به تنهايى ميتونه بعضى فيلم هارو به يادموندنى و قوى كنه،اما ضعيف بودنه نقضه اول هم ميتونه همونقدر تاثيره منفى بذاره.البته مت ديمون اونقدر ها هم ضعيف بازى نكرد،اما نسبت به سايره اجزايه فيلم ضعيف تر بود.
٩/١٠:x اين فيلم از يه تعداده زيادى فيلمه خوب،خوبتر بود:dمثلا از فايت كلاب،مثلا از كله كانديداهايه امسال(جز گراويتى)،مثلا فرار از شاوشنك.
و البته با اختلافه فاحش زيره تايتانيك مثله تمامه فيلمهايه ديگه:d
 
Inside Llewyn Davis رو بالاخره دیدم فوق العده بود به نظرم جزو بهترین کارهاشون بود . لذتی که در دیدن فیلمی از کوئن های روی فرم هست در هیچ چیزی نیست 10 /10
 


Frozen : 10/10
یکی از بهترین انیمیشن های عمرم بود ... عالی روش کار شده بود شخصیت پردازی و صدا گذاری Elsa و Olaf خیلی خوب بودن ! معلوم بود که روی Elsa خیلی بیشتر از بقیه شخصیت ها وقت گذاشتن و روش کار کردن !
همون آهنگ Let it go که Elsa میخونه کلی نمره رو میبره بالا :دی یک هفتست هیچ آهنگی به جز این رو گوش ندادم :| :دی
تا حالا تا این حد جذب یک انیمیشن نشدم مثل احمقا 6 بار دیدمش :دی البته اصلا هم پشیمون نیستم :دی
Hobit 1 : 7/10
فیلم قشنگی بود ولی از اینکه توش بعضی جاهاش شعر میخوندن اصلا خوشم نیومد ... آخه یعنی چی شاه گابلین ها اومده شعر میخونه :|
 
آخرین ویرایش:
قبل از هر چیز، خوشم میاد این Frozen همه را عاشق خودش کرده :d

Warm Bodies
7/10
ای بابا، زامبی های عاشق و عشق موزیک ندیده بودم، ولی موضوعش باحال بود :d خود پسره خیلی cute بود :d
21123826574011659312.jpg
The Grey
10/10
اصلا فیلمی که توش Liam Nesson باشه، کمتر از 10 هم حقش نیست :d

23892768644756594614.jpg

Alladdin 1992
10/10
یعنی این انیمیشن معرکست، یهویی شد که دیدمش :d
94485682333370574133.jpg
Incendiary
8/10
یه موضوع کاملا ضد اسلامی و .................... :|
ولی باحال بود مخصوصا پسر بچه هه خیلییییییییییییییی بانمک بودش :d
84768438249811587481.jpg

و آخریش:
What happens in Vegas
8/10
کلی خندیدم :)) باحال بود. این کامرون دیاز هم که هیچی دیگه :d
06390716748155570606.jpg
 
@ Pars13

جنگجویان Norse هر شب در Mead Hall ـها جمع میشدند، نوشیدنی می‌نوشیدند و آواز می‌خوندند. از افسانه‌های خودشون، جنگ‌ها، اتفاقات و ...
برای مثال در شعر حماسی Beowulf هم به این فرهنگ کاملا رایج اشاره شده و J.R.R Tolkien هم مدت زیادی رو مشغول مطالعه‌ی این شعر بوده، و جهانی که خلق کرده تحت تاثیر همین افسانه‌هاست

+Dwarf ـها اصولا نژاد جنگ‌طلبی نیستند. در معدن‌ها دنبال طلا و سنگ‌های قیمتی می‌گردند و کاری به کار دنیای خارج ندارند

+مضمون شعر Far over the misty mountains اینه که در آینده وضع بهتر میشه و Dwarf ـها دوباره به سرزمین‌ـشون برمی‌گردند. در واقع شعری نیست که با جو داستان ناهماهنگ باشه

The king has come, unto his hall
Under the mountains dark and tall
The worm of dread, is slain and dead
And ever so our foes shall fall

من بشخصه ترجیح میدادم شعر کامل خونده بشه
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or