genesis007
کاربر سایت
بچه ها عجب داستان های با حالی گذاشتید .من هم یک داستان توی یک دفتر نوشتم که شبیه سایلنت هیل ولی چون زیاده ومن ان را به مرور زمان نوشتم و دستم هم در تایپ کردن سری نیست نمی توانم ان را بگذارم با معذرت خواهی بسیار :d
خب این شیوه رو به عمد انتخاب کردم. میخواستم بیشتر شبیه یه تحلیل یا بررسی بازی باشه تا داستان. سبکش رو هم از نوشتههای عزیزان دل، محمدمهدی و اشکان و امیرحسین کش رفتم.جمله بندی ها و فعلها بسیار مشکل داره البته شما مایلید همین طور به صورت یه طرحی برای بازی داستانتون رو برامون توضیح بدین
بسیار عالی ، ادامه بدین لطفا >:dسلام
خب این شیوه رو به عمد انتخاب کردم. میخواستم بیشتر شبیه یه تحلیل یا بررسی بازی باشه تا داستان. سبکش رو هم از نوشتههای عزیزان دل، محمدمهدی و اشکان و امیرحسین کش رفتم.
سلام
تقریباً 2 هفته مزخرف داشتم نشد همه رو تایپ کنم فقط برای شروع؛ ضمن اینکه منتظر شدیدترین انتقادها هستم تا به سمت رفع نواقص حرکت کنم.
فعلاً عنوان FlashBack رو براش انتخاب کردم ولی به احتمال زیاد در آینده عوض میشه:
=================================================
جین کاکس فرزند سوم خانوادهای 8 نفره ساکن شهر دالاس است. خانواده اون سالها قبل از یکی از شهرهای شمالی به اینجا مهاجرت کرده بودند. اون مأمور اعدام بخش زنان تو زندان ایالتی هستش. به دلایلی از جمله علاقه زیاد به رنگ صورتی، بین همکاران و حتی زندانیان به «مرگ صورتی» مشهور شده. اجداد اون سالها توی شهر خودشون مأمورین اعدام بودند و جین ادامه دهنده راه اونهاست.جین این حرفه رو مقدس میدونه چرا که اعتقاد داره عدالت رو درباره گناهکاران اجرا میکنه. نامزد اون،دکتر هری اسمیت،روانپزشک زندان هستش که همینجا با هم آشنا شدن.
شروع
بند اعدامیان بخش زنان محل کار جین هستش. یکی از تفریحات مورد علاقه اون در محل کار، خواندن پروندههای قدیمی محکومین است.
در این اواخر زندگی اون دچار تغییراتی شده. به دفعات جین کابوسی میبینه که جنازه دختری رو از قبرستان سایلنت هیل بیرون میاره ولی ناگهان زنده میشه و جین رو توی قبر پرت میکنه. او در این باره با هری مشورت میکنه و در نهایت هری به اون میگه باید ریشه این کابوس رو در شهر اجدادیش جستجو کنه.
مدتی میگذره. تا اینکه در روز اعدام زنی که متهم به قتل فرزندانش بود، اتفاق عجیبی افتاد. زن به شدت ادعای بیگناهی میکرد و ملتمسانه از خدا میخواست که بیگناهی اون رو به همه اثبات کنه. مراسم اعدام با موفقیت انجام نمیشه و زن نجات پیدا میکنه. مطابق قوانین وی آزاد میشه ولی جین نمیتونه اون رو ببخشه. در فلشبک ذهن جین میبینیم که چند شب پیش چگونه پیش جین اعتراف کرده بود که چرا و چگونه 2 فرزندش رو توی حمام خونه سلاخی کرده بوده.
این اتفاقات به همراه کابوسهای جین اون رو وادار میکنه برای مدتی مرخصی بگیره. هری به اون پیشنهاد میده این بهترین موقع برای مسافرت به سایلنت هیل هستش چون اون هم میتونه بیاد. به این شکل هم جین تنها نیست هم هری میتونه از شهری که مدام تعریفش رو از جین و خانوادهاش میشنیده بازدیدی داشته باشه. در نهایت هم پیشنهاد میده با هواپیمای شخصیش به این سفر بروند.