بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
یادواره‌ی سایلنت هیل

سلام
به یاد ادی ... فتسو.
eddie.jpg

---------------------------------------------------------------
eddie_dombrowski_by_the_white_mariah-d35qy2k.jpg
sh2_eddie_dombrowski_by_henrytaunsend-d7k68nj.png
eddie_gone_nuts_by_crawdaddy7049.jpg
eddie__s_gone_nuts_by_bitchybeauty.jpg
eddie_dumbrowski_by_queensquirrel.png
eddie_dombrowski_colspay_by_recenjohnnist-d4bhc0h.jpg
eddie_doodles__practice__by_chibiemialvi.jpg
denial_by_angelbebop8-d4r8h0z.png
forget_me_by_katanisk-d4gxrqh.png
eddie_dombrowski_by_michidarkness.png
and_your_little_dog_too_by_therealroxysurfr.jpg
warm_up_sketch__eddie_dombrowski_by_x_sumterlinks_x-d8qi3jp.png
you__re_just_like___em__james_by_master_sushi-d3k40ra.jpg
chibi_eddie_dombrowski_by_animeandrew1.jpg
eddie_by_art_kit.png
pyramid_head_and_eddie_by_scabbedangel.jpg
------------------------------------------------------------------
با تقدیر از خالق این اثر به خاطر نگاه جالبش
contabesco_breeze_by_noise_e.jpg
و با قدردانی از خالق این اثر
sh2__eddie_dombrowski_by_spookybishop.png
------------------------------------------------------------------
اثر برگزیده‌ی خودم.
what_it_does_to_you__color_.jpg
پ.ن: واقعاً چرا نگاه ما به ادی تا حدود زیادی ظالمانه‌ست. اون همونقدر بی‌گناه بود که جیمز همونطور که همونقدر گناهکار بود که جیمز.
اون اول از همه اسلحه رو به سمت خودش گرفت.
پ.ن 2: تشکر از اشکان بابت پیشنهادش. :x
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
یه سوال:

به نظرتون جیمز میتونست وقتی نامه مری رو دید، توی شهر نیاد؟ یا اینکه حق انتخابی براش نبود و بالاخره به یه طریقی به شهر کشیده میشد؟
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
یه سوال:
به نظرتون جیمز میتونست وقتی نامه مری رو دید، توی شهر نیاد؟ یا اینکه حق انتخابی براش نبود و بالاخره به یه طریقی به شهر کشیده میشد؟
یه نامه با جزییات خاص از طرف کسی که سه سال پیش مرده.
یه فرد مرده نمیتونه نامه بنویسه.
همین دو جمله برای من انگیزه شد حتی اگه خود جیمز هم نیومد،‌ به تنهایی برم دنبال True. :d
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

یه نامه با جزییات خاص از طرف کسی که سه سال پیش مرده.
یه فرد مرده نمیتونه نامه بنویسه.
همین دو جمله برای من انگیزه شد حتی اگه خود جیمز هم نیومد،‌ به تنهایی برم دنبال True. :d
خب همین برام سواله. که این نامه کاری کرد که حتما جیمز به شهر بره؟ در واقع این نامه یکی از "راه" هایی بود که جیمز رو به شهر بکشونه و حق انتخاب رو ازش بگیره؟ منظورم اینه که جیمز میتونسته بگه یه نفر داشته باهاش بازی میکرده و یا اینا زاییده تخیلاتش هستن یا ... و به همین دلیل به شهر نره و اصلا هم نخواد حقیقت رو بدونه. یا نه، باید به شهر کشیده میشد حالا چه خودش میخواست یا نمیخواست؟ خلاصه بگم، زوری بود این قضیه؟
yahoo_4.gif
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
خب همین برام سواله. که این نامه کاری کرد که حتما جیمز به شهر بره؟ در واقع این نامه یکی از "راه" هایی بود که جیمز رو به شهر بکشونه و حق انتخاب رو ازش بگیره؟ منظورم اینه که جیمز میتونسته بگه یه نفر داشته باهاش بازی میکرده و یا اینا زاییده تخیلاتش هستن یا ... و به همین دلیل به شهر نره و اصلا هم نخواد حقیقت رو بدونه. یا نه، باید به شهر کشیده میشد حالا چه خودش میخواست یا نمیخواست؟ خلاصه بگم، زوری بود این قضیه؟:d
همون جزییات خاص که تو نامه بود جیمز رو به شدت وسوسه کرد بره. جزییاتی که فقط مری می‌دونست. مکان خاص-قول جیمز برای بردن مری به شهر- ...
همون اول بازی هم جیمز با نگاه کردن تو آینه به ما فهموند که اونم به عقلش شک کرده. اما باید بره تو بازی.
به نظرم بیشتر از اینکه حس کنجکاوی جیمز تحریک بشه، حس خودخواهیش یقه‌ش رو گرفت کشوند تو شهر.
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

همون جزییات خاص که تو نامه بود جیمز رو به شدت وسوسه کرد بره. جزییاتی که فقط مری می‌دونست. مکان خاص-قول جیمز برای بردن مری به شهر- ...
همون اول بازی هم جیمز با نگاه کردن تو آینه به ما فهموند که اونم به عقلش شک کرده. اما باید بره تو بازی.
به نظرم بیشتر از اینکه حس کنجکاوی جیمز تحریک بشه، حس خودخواهیش یقه‌ش رو گرفت کشوند تو شهر.
خب ببین من دقیقا میخوام به همین برسیم ولی نمیتونم درست توضیح بدم:d
لازم نیست حتما 4 نفر بیان به زور جیمز رو بکنن توی ماشین ون سیاه رنگ و ببرنش توی شهر:d میتونه به قول تو از طریق تحریک حس کنجکاوی اقدام به این کار بکنه. میتونه ذهنیات جیمز رو جوری تغییر بده که حتما بره به شهر. میتونه جزئیات نامه وسوسه کننده باشه:d با وجود اینجور قضایا، آیا جیمز میتونسته به شهر نره؟ چون به فرض مثال اگر جیمز با این همه عوامل تحریک کننده جلوی خودش رو بگیره و به شهر نره، به این نتیجه میرسیم که خواستن یه نفر، در اولویت هست و دست خودشه که به شهر بره یا نه و شهر هر کاری هم که بکنه، نمیتونه با خواسته اون فرد مقابله کنه.
من دقیقا میخوام بدونم اون باید چه معنی میده؟ شایدم نباید بره توی بازی:d راهشو بگیره و بگرده و فکر اینا رو از سرش بیرون کنه و زندگیشون ادامه بده. هیچ بایدی اینجا وجود نداره.
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
ممنون از مسعود و یادواره‌ش...
به گفته‌ی اعضای تیم اول قرار بوده ادی یه شخصیت فوق العاده شاد و دوست داشتنی باشه ولی در آخر کلاً روحیات و تفکراتش رو عوض کردن و شده اینی که هست، اصن میشه ادی رو طور دیگه‌ای تصور کرد؟
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
خب ببین من دقیقا میخوام به همین برسیم ولی نمیتونم درست توضیح بدم:d
لازم نیست حتما 4 نفر بیان به زور جیمز رو بکنن توی ماشین ون سیاه رنگ و ببرنش توی شهر:d میتونه به قول تو از طریق تحریک حس کنجکاوی اقدام به این کار بکنه. میتونه ذهنیات جیمز رو جوری تغییر بده که حتما بره به شهر. میتونه جزئیات نامه وسوسه کننده باشه:d با وجود اینجور قضایا، آیا جیمز میتونسته به شهر نره؟ چون به فرض مثال اگر جیمز با این همه عوامل تحریک کننده جلوی خودش رو بگیره و به شهر نره، به این نتیجه میرسیم که خواستن یه نفر، در اولویت هست و دست خودشه که به شهر بره یا نه و شهر هر کاری هم که بکنه، نمیتونه با خواسته اون فرد مقابله کنه.
من دقیقا میخوام بدونم اون باید چه معنی میده؟ شایدم نباید بره توی بازی:d راهشو بگیره و بگرده و فکر اینا رو از سرش بیرون کنه و زندگیشون ادامه بده. هیچ بایدی اینجا وجود نداره.
تا حالا نشده با خودت لج کنی. مثلاً سر یه دوراهی به ذهنت بیاد از چپ بری سر لجبازی با خودت از راست بری؟ یا مثلاً به این دلیل که خیلی راه دیگه‌ جلوت باشه و سردرگم بشی، خودت رو بسپری به تقدیر و راهی که جلوی پات گذاشتن رو بری بدون در نظر گرفتن عواقبش؟
بعضی اختیارات از هزارتا اجبار بدتره. مثل بازیکنی که جلوی دروازه‌خالی توپ رو میزنه به اوت. یا وقتی سوار مترو یا اتوبوس خالی میشی انقدر این‌دست‌اون‌دست کنی که همه‌ی صندلی‌خالی‌ها پر بشن.
یعنی بعضی نباید‌ها از هزارتا باید بدتر هستن. :d
ممنون از مسعود و یادواره‌ش...
به گفته‌ی اعضای تیم اول قرار بوده ادی یه شخصیت فوق العاده شاد و دوست داشتنی باشه ولی در آخر کلاً روحیات و تفکراتش رو عوض کردن و شده اینی که هست، اصن میشه ادی رو طور دیگه‌ای تصور کرد؟
احتمالاً خود سازنده‌ها هم به همین جواب رسیدن که تغییرش دادن اما همیشه یه راه دیگه هم هست:d
Fat-kid-dancing-o.gif
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
خب ببین من دقیقا میخوام به همین برسیم ولی نمیتونم درست توضیح بدم:d
لازم نیست حتما 4 نفر بیان به زور جیمز رو بکنن توی ماشین ون سیاه رنگ و ببرنش توی شهر:d میتونه به قول تو از طریق تحریک حس کنجکاوی اقدام به این کار بکنه. میتونه ذهنیات جیمز رو جوری تغییر بده که حتما بره به شهر. میتونه جزئیات نامه وسوسه کننده باشه:d با وجود اینجور قضایا، آیا جیمز میتونسته به شهر نره؟ چون به فرض مثال اگر جیمز با این همه عوامل تحریک کننده جلوی خودش رو بگیره و به شهر نره، به این نتیجه میرسیم که خواستن یه نفر، در اولویت هست و دست خودشه که به شهر بره یا نه و شهر هر کاری هم که بکنه، نمیتونه با خواسته اون فرد مقابله کنه.
من دقیقا میخوام بدونم اون باید چه معنی میده؟ شایدم نباید بره توی بازی:d راهشو بگیره و بگرده و فکر اینا رو از سرش بیرون کنه و زندگیشون ادامه بده. هیچ بایدی اینجا وجود نداره.

دقیقا سوالی که درگیرشی و حس و حالتو گرفتم safety جان! خیلی گنگ و مبهمه وقتی خودتو جای اونا تصور میکنی, جوابی هم براش ندارم هرچی بیشتر فکر میکنم مبهم تر میشه! ولی فکر کنم راه دیگری نبوده, اون ها مثل عروسکای خیمه شب بازی,به بازی گرفته میشن و توی یه بازی انداخته میشن! یه بازی با قواعد نامتعارف و منطقی که هر لحظه در حال تغییره! خلاصه که there is no choice!
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
دقیقا سوالی که درگیرشی و حس و حالتو گرفتم safety جان! خیلی گنگ و مبهمه وقتی خودتو جای اونا تصور میکنی, جوابی هم براش ندارم هرچی بیشتر فکر میکنم مبهم تر میشه! ولی فکر کنم راه دیگری نبوده, اون ها مثل عروسکای خیمه شب بازی,به بازی گرفته میشن و توی یه بازی انداخته میشن! یه بازی با قواعد نامتعارف و منطقی که هر لحظه در حال تغییره! خلاصه که there is no choice!
آره دقیقا. شاید دنبال حقیقت رفتن همیشه خوب نباشه مثلا. وقتی کتاب Call of Cthulhu رو میخوندم، اولش چیز جالبی نوشته بود:
به عقیده من، بخشنده ترین ویژگی دنیا، ناتوانایی ذهن انسان در مرتبط کردن جزئیاتش به یکدیگر می‌باشد. ما بر روی جزیره آرام جهالت در میان دریاهای سیاه و بی‌کران زندگی می‌کنیم و قرار نیست به دور دست ها سفر کنیم
علوم، که هر کدام در حیطه خود مشغول دست و پنجه نرم کردن با موضوعات مختلفی هستند، تا کنون آسیب کمی به ما رسانده اند، اما روزی با کنار هم قرار دادن تمامی دانش های پراکنده در جهان چنان چشم انداز ترسناکی از واقعیت و جایگاه ما در آن در برابر ما پدید خواهد آمد که یا به خاطر آگاهی از این چشم انداز به جنون و دیوانگی می‌رسیم و یا اینکه از پرتو مرگبار حقیقت به آرامش و امنیت عصر تاریک جدید پناه خواهیم آورد.
کلا دونستن بیشتر گاهی اوقات مایه عذابه. چون یا یه حقیقتی رو میفهمی که ناخوشاینده یا بیشتر به این میرسی که با تازه هیچی نمیفهمی!:d
میگن تمام کارهای ما نتیجه تصمیماتی هست که میگیریم و نمیتونیم به خاطر چیزی که پیش میاد، بقیه چیزها رو سرزنش کنیم. جیمز میتونست به شهر نره و هیچوقت هم حقیقت رو نفهمه. کاری به طبعاتش ندارم، کلا میگم میتونسته نره. توی Origins یادمه توی بیمارستان بودم و گفتم بیام در خروجی رو امتحان کنم ببینم میتونم بیرون برم یا نه و جالب این بود که علی رغم باز بودن در، تراویس میگه:
نمیرم بیرون. نه تا وقتی که حقیقت رو نفهمیدم
یعنی خودش میخواد که اونجا باشه وگرنه هیچ مانعی نیست که جلوی خارج شدنش رو بگیره.

میخوام به این نتیجه برسم که این دست خود شخصیت هست که بخواد یا نخواد. جیمز با دیدن نامه مری میتونست بگه اینا همش توهمه و اصلا توی شهر نره ولی تصمیم گرفت بره. این درست نیست بگیم جیمز اینجا حق انتخاب نداشت و فقط رفتن به شهر توی مسیر زندگیش تعریف شده بود.
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
جدا از بحث های فلسفس و منطق بازی,,, عاغا این call of cethulu عجب بازی توپی هست. پیشنهاد میکنم دوستان حتما بازیش,کنند, خیلی جاها فضاش سایلن گونه میشه و غیر این پتانسیل های خودشو داره, نمیدونم چرا تو سال عرضه خیلی موفق نبوده ولی فوق العادس,این بازی. رمانش ترجمه شده شده تونی جان؟؟ شدیدا میخ امش!
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
جدا از بحث های فلسفس و منطق بازی,,, عاغا این call of cethulu عجب بازی توپی هست. پیشنهاد میکنم دوستان حتما بازیش,کنند, خیلی جاها فضاش سایلن گونه میشه و غیر این پتانسیل های خودشو داره, نمیدونم چرا تو سال عرضه خیلی موفق نبوده ولی فوق العادس,این بازی. رمانش ترجمه شده شده تونی جان؟؟ شدیدا میخ امش!
البته بازیش تا حدودی با داستان اصلی فرق میکنه ولی بازم خیلی خوب بوده میگن. کلا ترس لاوکرفتی از نویسنده این داستان ها نشات گرفته.
رمان که نیست. یه داستان کوتاهه در واقع. ترجمه هم تا اونجایی که میدونم نشده به جز یه سایتی که یه نفر ترجمه-ش کرده. منم اون مدت که نت نداشتم، از روی بیکاری ترجمه-ش کردم:d اون تیکه ای که گذاشتم ترجمه خودم بود.
فقط خیلی طرز نوشتن سفت و سنگینی داشت و ترجمه-ش واقعا کار آسونی نیست. کلماتی که استفاده کرده منسوخ شدن و حتی توی دوران نوشتن داستان هم ازشون استفاده نمیشده. شیوه نوشتنش هم طوریه که وقتی ترجمه میکنی، ممکنه مثل همون متن اصلی، به نظر خیلی منسوخ به نظر بیاد چون شیوه ادبی خاصی داره و اصلا هم نمیتونی توش دست ببری و روون ترش کنی. جمله بندی های داستان به شدت طولانیه و حتی بعضی جملات به یه پاراگراف میرسن. پشت دستمو داغ کردم دیگه سراغ همچین چیزایی نرم
yahoo_4.gif
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
@Safety & Peace;
یه جای سوالت می‌لنگه. :d
این سوال زمانی باید مطرح بشه که از آینده خبر نداشته باشی. اگه درست همون موقع که بازی رو شروع کنی و ندونی قراره چی سرِ راهت باشه، یعنی درست مثل جیمز، درسته. میشه این سوال رو پرسید. اما داری زمانی این سوال رو مطرح می‌کنی که داستان رو می‌دونی. یعنی میدونی قراره چه بلاهایی سرمون بیاد.
جیمز بعد از رسیدن به شهر حتی خبر نداره اونجا چه خبره. در مواجه‌ با اولین دشمن و حتی قبل‌تر، مواجهه‌ با فضا و جو شهر کاملاً گیج شده بود.
اونجا شاید می‌تونست از خودش بپرسه: چرا باید ادامه بدم؟
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام
@Safety & Peace;
یه جای سوالت می‌لنگه. :d
این سوال زمانی باید مطرح بشه که از آینده خبر نداشته باشی. اگه درست همون موقع که بازی رو شروع کنی و ندونی قراره چی سرِ راهت باشه، یعنی درست مثل جیمز، درسته. میشه این سوال رو پرسید. اما داری زمانی این سوال رو مطرح می‌کنی که داستان رو می‌دونی. یعنی میدونی قراره چه بلاهایی سرمون بیاد.
جیمز بعد از رسیدن به شهر حتی خبر نداره اونجا چه خبره. در مواجه‌ با اولین دشمن و حتی قبل‌تر، مواجهه‌ با فضا و جو شهر کاملاً گیج شده بود.
اونجا شاید می‌تونست از خودش بپرسه: چرا باید ادامه بدم؟
آره از این زاویه هم بهش نگاه کرده بودم. ولی اگر بدونم چه بلاهایی سرم میاد، یه راه فقط برام مشخص میشه و اونم اینه که پامو توش شهر نذارم:d
دقیقا. این سوال وقتی مطرح میشه که جیمز هنوز توی شهر نرفته و دقیقا کنار ماشینش وایساده و تازه میخواد شروع کنه و منم هیچی از داستان نمیدونم.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
آره از این زاویه هم بهش نگاه کرده بودم. ولی اگر بدونم چه بلاهایی سرم میاد، یه راه فقط برام مشخص میشه و اونم اینه که پامو توش شهر نذارم:d
دقیقا. این سوال وقتی مطرح میشه که جیمز هنوز توی شهر نرفته و دقیقا کنار ماشینش وایساده و تازه میخواد شروع کنه و منم هیچی از داستان نمیدونم.
خب الان ما ماجرا رو می‌دونیم. اینجوری خیلی ناعادلانه‌ست چون امکان نداره این دونستن تو قضاوت‌مون تاثیر نذاره. امکان داره؟
مثل این می‌مونه که الان یکی بیاد بگه: امکان داره!
امکان نداره به نیت ضدحال نباشه! امکان داره؟
:d
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر