بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 117
آخرین ویرایش:

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
سلللللللللللللللللللااااااااااااااااااام :d چطورید شماها :d مدتی نبودم اما فرصت خوبی بود برا بازی کردن سایلنت 1 :> بچه ها کسی اینجا از سناریوی سایلنت 1 سوتی گرفته :-/ چون من گرفتم :>
 

fifa13

کاربر سایت
Jan 5, 2012
918
سلللللللللللللللللللااااااااااااااااااام :d چطورید شماها :d مدتی نبودم اما فرصت خوبی بود برا بازی کردن سایلنت 1 :> بچه ها کسی اینجا از سناریوی سایلنت 1 سوتی گرفته :-/ چون من گرفتم :>
چه سوتی ایی گرفتی‌؟ :))
به نظر من که عالی‌ بود :x
اوّلش نتونستم باهاش کنار بیام کمی‌ که جلو رفتم بعدش واسم عادی شد
 
آخرین ویرایش:

Democracy

Stay hungry. Stay foolish.
کاربر سایت
Feb 15, 2010
4,957
سلللللللللللللللللللااااااااااااااااااام :d چطورید شماها :d مدتی نبودم اما فرصت خوبی بود برا بازی کردن سایلنت 1 :> بچه ها کسی اینجا از سناریوی سایلنت 1 سوتی گرفته :-/ چون من گرفتم :>

سوتی؟ سایلنت هیل 1؟ شوخیش هم قشنگ نیست )x
 

|| 47 ||

کاربر سایت
Jul 29, 2013
404
نام
محسن
سلام.

این متن رو از یه pdf که منبعی نداشت برات کپی میکنم.

وارد درب شويد تا Claudia را در کليسا ببينيد. پس از اتمام صحنه اولين کتاب مقدس را در جايی که Claudia بود برداريد. بازی را ذخيره کرده و سمت چپ وارد درب شويد. دوباره به سمت چپ رفته و نقشه کليسا را از روی ديوار برداريد. وارد درب روبرويی شده تا صدای گريه بشنويد. کمد را بررسی کرده تا صدايی عجيب از اطراف که با شما صحبت می کند به گوش برسد. پس از اتمام صحنه نوشته وسط را انتخاب کرده و خارج شويد. بالا سمت چپ وارد درب شويد. در اين اتاق اهريمن را دست بسر کرده و داخل درب ديگر شويد. اهريمن چاق را کشته و وارد درب شويد. نکته: می توانيد به اتاق بالا برگرديد و خشاب ها و نوار را از روی ميز برداريد و سپس وارد درب شويد. به جلو رفته و رد پای شخصی که گريه می کند را دنبال کنيد.*
به تابلوی بزرگ می رسيد، آنرا بررسی کرده و وارد درب شويد. جلوتر داخل درب ديگر شويد. طبقه ای زير پای خود و آسانسوری در طرف چپ صحنه می بينيد. فعلاً سوار آسانسور نشويد. راه را به بالا ادامه داده و وارد آخرين درب شده تا داخل کتابخانه شويد. به پايين صحنه رفته و کتاب مقدس دوم را از روی ميز برداريد. در همين هنگام Vincent وارد کتابخانه اش می شود و در باره Claudia صحبت می کند. پس از اتمام صحنه، او کتابی به شما می دهد. آنرا خوانده و از کتابخانه خارج شويد.
وارد آسانسور فلزی خونی در همين طبقه شده به پايين می رويد. اول وارد درب روبرويی آسانسور شده و جلوتر مستقيم وارد درب شويد. کنار جسد روی تخت، کتاب مقدس سوم را برداريد. خارج شده و به سمت راست رفته و درب سفيد را باز کنيد. دو نامه Stungun و نامه پدر خود Harry mason را خوانده و همه راه را به جايی که آسانسور قرار داشت برگرديد.
به سمت بالای صحنه حرکت کرده تا وارد تنها درب باز در اينجا شويد. مخلوقات حشره ای شکل را دست بسر کرده و وارد آخرين درب شويد. کمی بجلو رفته وارد درب سمت چپ شويد. از طرف ديگر خارج شده در وسط راهرو دوباره ردپای خونی را دنبال کنيد. سمت ديوار را بررسی کنيد تا راهی باز شود. وارد درب شويد. روی صندلی کتابی وجود دارد، آنرا باز کرده و کتاب چهارم را برداريد. از اينجا خارج شده و از درب ديگر نيز خارج شويد. در انتها پايين وارد درب سفيد شده، سمت راست علامت ذخيره بازی، کليد را از روی ديوار برداريد. درب آخر اتاق را به خاطر بسپاريد زيرا پس از پيدا کردن يک کتاب مقدس ديگر بايد به اينجا بياييد.
حالا از اينجا خارج شده سوار آسانسور شويد. بالا برويد. جايی که سالن اصلی کليسا بود را بخاطر آوريد. در همان اطراف دربی قفل وجود دارد که با Brass key باز می شود، داخل شويد. جلوتر سمت چپ دو مخلوق را کشته سپس وارد درب سمت راست شويد. در اينجا از نوار برروی ضبط استفاده کنيد. از اينجا خارج شده به درب آخر راهرو رفته و از روی تخت آخرين کتاب را برداشته و آنرا به جايی که گفتيم ببريد. آنها را بدين صورت برروی درب قرار دهيد. ) دفتر نقاشی روی تخت نيز در مورد قرار دادن شکل ها توضيح داده است )
Fool= گوشه بالا سمت چپ Moon= گوشه بالا سمت راست
Hanged Man= گوشه پايين سمت چپ High Priestess= گوشه پايين سمت راست
Eye of Night= وسط
----------
ترتيب کارتهای Tarot در آخرين درب بازی: کارتها در وضعيت نورمال :
موقعيت شمال غربی: چشم شب
موقعيت شمال شرق: ماه
موقعيت غرب: راهبه اعظم
موقعيت شرق: احمق
موقعيت جنوب: اعدامی
در وضعيت سخت، کارتها را به اين صورت بچينيد :
موقعيت شمال غرب: راهبه اعظم
شمال: چشم شب
مرکز: احمق
شرق: ماه
جنوب غربی: اعدامی
در وضعيت Riddle مسئله با اعداد رومی است. راهبه همانطور که روی کتاب در باره Tarot ها خوانده می شود عدد II است. چشم شب XXII( بيست و دو) است. احمق صفر و ماه XVIII( هجده) است. اعدامی XII( دوازده) است. در کتاب طرحها نگاه کنيد تا ببينيد که XVIII تنها می تواند در موقعيت شرق قرار گيرد) آخرين حرف بجای L حرف I است ) XII فقط موقعيت جنوب غربی می باشد . II موقعيت شمال غرب است. صفر و XXII دو جا دارند که می توانند قرار بگيرند. در صورت لزوم جابجا
کنيد تا در مکان درست قرار گيرند .

از این نوشته چیزی نفهمیدم:| این کارت ها رو من گرفتم :

Hanged Man
Moon
High Priestess
Eye of Night

از نوشته طوری که معلومه کارت Fool باقی مونده.. اگه لطف کنید location کارت Fool رو بذارید ممنون میشم
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
چه سوتی ایی گرفتی‌؟ :))
به نظر من که عالی‌ بود :x
اوّلش نتونستم باهاش کنار بیام کمی‌ که جلو رفتم بعدش واسم عادی شد
الان میگم متوجه میشی :d
آره گرافیکش نابود بود. یعنی هست :d آخه الان یه عده میپرن وسط میگن زمان خودش گرافیکش غوغا بود و از این حرفا. به هر حال................... منم اعصابم خورد میشد بازیش میکردم مخصوصا با ویتا. چون تاچ پشت ویتا برا هری حالت strafe داره که حسابی روی نِرو آدم طناب میزنه.

سوتی؟ سایلنت هیل 1؟ شوخیش هم قشنگ نیست )x
تعصب بی مورد خوب نیست نریمان. خب حتمن داره که میگم. شایدم من اشتباه میکنم اما:
بعد از خارج شدن از فاضلاب و نزدیک شدن به آخرای بازی، هری توی یه بار (فکر کنم annie's bar بود ) کافمن را میبینه. بعدشم که توی یه متل، توی گاراژش که از تو موتور سیکلت اون ماده قرمز رنگه را که دالیا قایم کرده بود پیدا میکنه (که توی پایان بازی هم تاثیر داره) کافمن میاد و ازش میگیره. توی یکی از این جاها آخر صحبتشون هری از کافمن در مورد آلسا میپرسه.
من دقیق یادم نیست ولی تا جاییکه یادمه تا اون لحظه از بازی، هری هیچی در مورد آلسا نمیدونسته. منظورم فقط اسمشه. یعنی لیزا توی بیمارستان در مورد دالیا و اتفاقی که برا دخترش و آتش سوزی خونش اتفاق افتاده به هری توضیح میده اما اصلن اسمی از آلسا نمیاره. توی هیچ فایلی هم تا اونجا اسمی از آلسا آورده نمیشه. پس هری از کجا در مورد آلسا میدونسته و از کافمن در موردش میپرسه.
خواهشن اگه اشتباه کردم حمله نکنید بهم که خوب بازی نکردم. شاید یادم رفته باشه!
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
از این نوشته چیزی نفهمیدم:| این کارت ها رو من گرفتم :

Hanged Man
Moon
High Priestess
Eye of Night

از نوشته طوری که معلومه کارت Fool باقی مونده.. اگه لطف کنید location کارت Fool رو بذارید ممنون میشم


سلام این متن رو بخون بهت جای دقیقش رو میگه!
The Fool tarot card
Description
"This was in my old room... in a hospital room. What did this one mean again?"
Purpose
Used in the Tarot Card Puzzle
Location
Alessa's Hospital Room, BF Chapel
Variants
Eye of Night, Moon, High Priestess, Hanged Man
Appearances
Silent Hill 3
The Fool tarot card is one in a set of five cards that Heather Mason must collect in Silent Hill 3. Heather can find the card inside of a book about Aglaophotis in the hidden hospital room on the basement floor of the Order's chapel. The room used to belong to Alessa Gillespie when she was being treated in Alchemilla Hospital. The card must be used to solve the Tarot Card Puzzle in Alessa's bedroom on the first floor in order for Heather to reach the final area of the game.

دیشب داشتم متنهای تاپیکی رو که امیر جان از LM ترجمه کرده رو میخوندم.
قسمتی از متن که مربوط به شخصیت هری میشد در توضیحات ذکر شده اسم هری از هومبرت شخصیت کتاب لولیتا (یا فیلم) گرفته شده.

من خودم نسخه کوبریک رو ندیدم ولی فکر نمیکنم با اثر آدرین لین تفاوت داشته باشه.

هومبرت در سن پایین عاشق دختری میشه ولی دختر مورد علاقش به دلیل بیماری میمیره و هومبرت دیگه سراغ شخص دیگری نمیره.
هومبرت که استاد دانشگاه هم هست در سفری به شهری میره و در خانه ای که متعلق به لولیتا و مادرش هست ساکن میشه.

هومبرت عاشق لولیتا میشه و مادر لولیتا عاشق هومبرت و قید میکنه یا باید با من ازدواج کنی یا از خونم برو.
هومبرت بخاطر لولیتا مجبور به ازدواج میشه ولی عاشق لولیتا دختر خوانده خودش هست و...

-------
حال چرا باید اسم شخصیت اول بازی از این کاراکتر برداشته شده باشه؟؟

هری هم مثل هومبرت یک پدرخوانده است.

شماره سوم بدلیل سناریوی ابتدایی بسیار تاریک دچار تغییر ش
د.

ایا ممکنه شماره سوم در ابتدا قرار بوده به گونه ای رابطه هری و هدر رو مثل هومبرت و لولیتا یک رابطه عاشقانه بین پدر خوانده و دختر باشه؟

هری و هدر هم مثل هومبرت و لولیتا دائم در سفر هستند و در سایلنت هیل کلودیا ولف و در لولیتا کلیر کوالیتی از حقیقت امر اگاهند و در تعقیب هدر/لولیتا.
----------
صد البته که من خودم از شیفتگان هری میسون هستم و در لحظه مرگش بی نهایت متاثر شدم.
اما در مقام نقد و بررسی هیچ شخصی "مقدس " نیست.
 

James One

کاربر سایت
May 17, 2014
2
تشکرو سپاسگزاری

من واقعان اقا امیر منظورم سایلنت دریم در حده یک روانشناس قبول دارم و همه مطالبشونا دنبال میکنم.ممنون اقایهsilent dream
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
هومبرت در سن پایین عاشق دختری میشه ولی دختر مورد علاقش به دلیل بیماری میمیره و هومبرت دیگه سراغ شخص دیگری نمیره.
هومبرت که استاد دانشگاه هم هست در سفری به شهری میره و در خانه ای که متعلق به لولیتا و مادرش هست ساکن میشه.

هومبرت عاشق لولیتا میشه و مادر لولیتا عاشق هومبرت و قید میکنه یا باید با من ازدواج کنی یا از خونم برو.
هومبرت بخاطر لولیتا مجبور به ازدواج میشه ولی عاشق لولیتا دختر خوانده خودش هست و...
وای ببین عین همین اتفاق دقیقن برا یکی از دوستای من افتاده. با این تفاوت که
برعکس بوده. من دوستم با نامزدش ازدواج میکنه ولی نامزدش به خاطر مادر دوستم فقط باهاش ازدواج کرده بوده و رابطه و ............... بقیه ماجرا. جالبش اینجاست که دوستم (ایرانی هم هست) از این ماجرا با خبره ولی به خاطر پول و به این خاطر که در رفاهه براش مهم نیست. خودشم به شدت شیطونی میکنه.
سایلنت هیل در زندگی واقعی ما :d
 

sawman

کاربر سایت
Feb 25, 2013
1,049
نام
Matin
اصلا از زمانی که msbazicenter از سایت رفته تاپیک خوابیده اصلا فرمون تاپیک دست اون بود =((
دلم برای لایک زدن به پست های اسپم من تنگ شده :((
 

BEHZAD WESKER

کاربر سایت
Jan 13, 2014
2,053
نام
بهزاد
با سلام. این اولین و اخرین پست من تو این تاپیک هست. تو این مدت امدم تو این انجمن و پست های مفید را از اول تا اخر خوندم. مثل اقا امیر که حسابی زحمت میکشه! اما چه دلیل داره طرفدار سرسخت رزیدنت تو تاپیک بازی رقیب بیاد؟!:d
تو بعضی از بحث ها چه اینجا یا جای دیگه دیدم داستان سری بازی رزیدنت با سایلنت هیل مقایسه میشه و البته طبق معمول چیزی از توش در نمیاد!!!
خواستم مقداری سخن بگویم!!!!
من همیشه گفتم که داستان سری سایلنت هیل با رزیدنت قابل مقایسه نیست. به دلیل متفاوت بودن تم ها! هر چند تو بعضی از زمینه ها مثل شخصیت پردازی و اینکه واقعا کدام قوی تر هست میشه با استناد به لیست هایی که میاد تا حدی حرف زد اما کلیت داستان نه
داستان سری رزیدنت تم جامعه شناختی داره ، روی مفاهیمی چون قدرت ، قدرت طلبی ، سوء استفاده از علم و در نهایت با استناد به جامعه شناس بزرگ اقای هربرت مارکوزه ( حوصله توضیح دادن در مورد نظرییشو ندارم) سوء استفاده از تکنولوژی را نشان میداد. داستانی کاملا رئال( جدا از مسئله ی ویروس و...) که واقعا اگه یکم واقع بین باشم خیلی راحت نمونه هاشو میشه تو کشورهای مختلف( منظورم سوء استفاده از تکنولوژی) دید!
زمانی که با یکی از دوستانم در مورد پیش از وقایع رزیدنت مطلبی مینوشتم متن مقدمه را اینطوری نوشتیم. متاسفانه بنا به دلایلی ان تاپیک را بنا به درخواست خودم حذف کردم که قصه ای مفصل داره
رزیدنت اویل از ان درسته بازیهایی است که به شهرت جهانی رسیده و طرفداران بسیاری دارد(هر چند در شماره های اخر کمی کم فروغ شده است) از شماره صفر (
Zero)ان تا شماره 5 به بازار امده است و وقایع هولناکی را مطرح کرده و به پیش برده است. جالب اینچاست در طول این چند شماره کمتر به موضوع علت اصلی و شروع اتفاقات و طرز ساخته شدن ویروس ها پرداخته شده و بیشتر جریان بعد از هجوم زامبی ها به نمایش در امده است. با این حال ما می خواهیم جریان قبل از اتفاقات بازی شماره اول و شماره صفر را باز کنیم،زمانی که اولین بار ویروس مرگباری ساخته میشود که جهان را دگرگون می کند. جریانی که واقعا جالب و پر ماجرا نوشته شده اند.

علم ژنتیک در اوایل دهه دوم قرن بیستم توجه دانشمندان را به خود جلب کرد. این علم بعد از جنگ جهانی دوم و مشاهده تاثیرات گازهای سمی و بمب های میکروبی و شیمایی و حتی هسته ای روی بدن انسان و حیوانات بیشتر مورد توجه قرار گرفت و در اواخر دهه 40 میلادی رشد و گسترش یافت و کم کم به صورت یک رشته علمی دانشگاهی مهم شناخته شد . در اوایل دهه 50 میلادی ازمایشات مختلف در سلولهای حیوانی و انسانی این ایده را بوجود اورد که بتوان با دستکاری DNA بدن جانداران بتوان از انها موجوداتی قوی تر ایجاد کرد و حتی انان را تحت کنترل دراورد .در واقع این ایده از این جا ناشی شد که وقتی یک عامل بیرونی مثل یک بمب شیمیایی باعث اخلال در کارکرد بدن و تغیراتی در بدن و ژن انسان می شود پس می توان با تغییرات سلولی ،ژن های بدن جانداران را هم تغییر داد

واقعا ان وقایع هولناک کاملا برازنده ی داستان این سری بازی است. دوستان سایلنت هیل باز فقط کافی هست ان فایل history if resident evil را که جزو نکات مثبت رزیدنت 5 هست را بخونند. 50 صفحه مطلب مفید در رابطه با داستان.
سایلنت هیل تم روانشناختی داره و.... دیگه در موردش خودتون حرف زدید به اندازه کافی.
امیدوارم فکر نکنید من میخوام دوا راه بندازم. فقط بدانید که رزیدنت یکی از عظیمترین داستان ها را داره و برای من جذاب تر از سایلنت هیل. به قول یکی از منتقدان ایرانی اقای یاشار ذولفقاریان داستان در نهایت نسبی هست بر خلاف یک چیز مثل گرافیک که اگه بد باشه باید گفت بد وبرعکس. اما داستان پیچیده تر از این حرفهاست.
موفق باشیم
 

graywolf

کاربر سایت
Jun 1, 2007
1,180
نام
احمد
با سلام. این اولین و اخرین پست من تو این تاپیک هست. تو این مدت امدم تو این انجمن و پست های مفید را از اول تا اخر خوندم. مثل اقا امیر که حسابی زحمت میکشه! اما چه دلیل داره طرفدار سرسخت رزیدنت تو تاپیک بازی رقیب بیاد؟!:d
تو بعضی از بحث ها چه اینجا یا جای دیگه دیدم داستان سری بازی رزیدنت با سایلنت هیل مقایسه میشه و البته طبق معمول چیزی از توش در نمیاد!!!
خواستم مقداری سخن بگویم!!!!
من همیشه گفتم که داستان سری سایلنت هیل با رزیدنت قابل مقایسه نیست. به دلیل متفاوت بودن تم ها! هر چند تو بعضی از زمینه ها مثل شخصیت پردازی و اینکه واقعا کدام قوی تر هست میشه با استناد به لیست هایی که میاد تا حدی حرف زد اما کلیت داستان نه
داستان سری رزیدنت تم جامعه شناختی داره ، روی مفاهیمی چون قدرت ، قدرت طلبی ، سوء استفاده از علم و در نهایت با استناد به جامعه شناس بزرگ اقای هربرت مارکوزه ( حوصله توضیح دادن در مورد نظرییشو ندارم) سوء استفاده از تکنولوژی را نشان میداد. داستانی کاملا رئال( جدا از مسئله ی ویروس و...) که واقعا اگه یکم واقع بین باشم خیلی راحت نمونه هاشو میشه تو کشورهای مختلف( منظورم سوء استفاده از تکنولوژی) دید!
زمانی که با یکی از دوستانم در مورد پیش از وقایع رزیدنت مطلبی مینوشتم متن مقدمه را اینطوری نوشتیم. متاسفانه بنا به دلایلی ان تاپیک را بنا به درخواست خودم حذف کردم که قصه ای مفصل داره
رزیدنت اویل از ان درسته بازیهایی است که به شهرت جهانی رسیده و طرفداران بسیاری دارد(هر چند در شماره های اخر کمی کم فروغ شده است) از شماره صفر (
Zero)ان تا شماره 5 به بازار امده است و وقایع هولناکی را مطرح کرده و به پیش برده است. جالب اینچاست در طول این چند شماره کمتر به موضوع علت اصلی و شروع اتفاقات و طرز ساخته شدن ویروس ها پرداخته شده و بیشتر جریان بعد از هجوم زامبی ها به نمایش در امده است. با این حال ما می خواهیم جریان قبل از اتفاقات بازی شماره اول و شماره صفر را باز کنیم،زمانی که اولین بار ویروس مرگباری ساخته میشود که جهان را دگرگون می کند. جریانی که واقعا جالب و پر ماجرا نوشته شده اند.

علم ژنتیک در اوایل دهه دوم قرن بیستم توجه دانشمندان را به خود جلب کرد. این علم بعد از جنگ جهانی دوم و مشاهده تاثیرات گازهای سمی و بمب های میکروبی و شیمایی و حتی هسته ای روی بدن انسان و حیوانات بیشتر مورد توجه قرار گرفت و در اواخر دهه 40 میلادی رشد و گسترش یافت و کم کم به صورت یک رشته علمی دانشگاهی مهم شناخته شد . در اوایل دهه 50 میلادی ازمایشات مختلف در سلولهای حیوانی و انسانی این ایده را بوجود اورد که بتوان با دستکاری DNA بدن جانداران بتوان از انها موجوداتی قوی تر ایجاد کرد و حتی انان را تحت کنترل دراورد .در واقع این ایده از این جا ناشی شد که وقتی یک عامل بیرونی مثل یک بمب شیمیایی باعث اخلال در کارکرد بدن و تغیراتی در بدن و ژن انسان می شود پس می توان با تغییرات سلولی ،ژن های بدن جانداران را هم تغییر داد

واقعا ان وقایع هولناک کاملا برازنده ی داستان این سری بازی است. دوستان سایلنت هیل باز فقط کافی هست ان فایل history if resident evil را که جزو نکات مثبت رزیدنت 5 هست را بخونند. 50 صفحه مطلب مفید در رابطه با داستان.
سایلنت هیل تم روانشناختی داره و.... دیگه در موردش خودتون حرف زدید به اندازه کافی.
امیدوارم فکر نکنید من میخوام دوا راه بندازم. فقط بدانید که رزیدنت یکی از عظیمترین داستان ها را داره و برای من جذاب تر از سایلنت هیل. به قول یکی از منتقدان ایرانی اقای یاشار ذولفقاریان داستان در نهایت نسبی هست بر خلاف یک چیز مثل گرافیک که اگه بد باشه باید گفت بد وبرعکس. اما داستان پیچیده تر از این حرفهاست.
موفق باشیم

از ورودتون خرسنیدم!
حالا اولین بار باشه مشکلی نداره اما چرا باید اخریش باشه؟؟
----
نمیدونم چی شد یکدفعه یه همچنین پست طولانی دادین؟؟؟اخه کسی بحثی نداشت؟البته فعلا!

اما قبل از همه این حرفا به شخصه به هیچ عنوان این دو بازی ارزشمند رو وارد مقایسه نمیکنم چون کلا سبک و سیاقشون باهم فرق داره!
چه گیم پلی چه داستان چه نوع پردازش به شخصیتها و یا سبک ترس در متن و گیم پلی.
به همین دلیل مقایسه دو بازی رو کاملا بیهوده و میدونم!
داستان سایلنت هیل برپایه متافزیک و موارد روانشناسی و ماورا بنا شده و هیولا ها بیشتر جنبه توهم و شیطان رو دارن در حالی که در رزیدنت اویل همه چی به تکنولوژی برمیگرده.
ساموئل که خدا/هیولای سایلنت هیله بوسیله اداب و مراسمی شیطانی بوجود میاد اما نمسیس از طریقدتزریق ویروس!
حتی نوع معما ها هم فرق میکنه!

-------
هرچند دو عنوان تا وقتی دست صاحبان به حقشون بودن برام با ارزشن!
Re که تا شماره code veronika فکری و چالش برانگبز بود و هیچوقت لذت شماره دوم رو در سری های 4 به بعد ندیدم!
سایلنت هیل هم بعد 4 شماره اولش!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,690
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
سلام به همه‌ی دوستان:x
:bighug:
====================================================
با سلام. این اولین و اخرین پست من تو این تاپیک هست. تو این مدت امدم تو این انجمن و پست های مفید را از اول تا اخر خوندم. مثل اقا امیر که حسابی زحمت میکشه! اما چه دلیل داره طرفدار سرسخت رزیدنت تو تاپیک بازی رقیب بیاد؟!:d
تو بعضی از بحث ها چه اینجا یا جای دیگه دیدم داستان سری بازی رزیدنت با سایلنت هیل مقایسه میشه و البته طبق معمول چیزی از توش در نمیاد!!!
خواستم مقداری سخن بگویم!!!!
با اجازه دوستان.
به نظر بنده اینکه 2 عنوان بزرگ صنعت بازی‌های ویدیویی با هم مقایسه بشن طبیعیه (حتی مقایسه‌ی بین فیفا و سایلنت هیل). چه برسه به اینکه نقطه قوت و محور اصلی‌ هر دو (RE و SH) داستان‌شون باشه. این 2 بازی نقاط مشترک زیادی داره و مقایسه بین داستان‌شون به هیچ وجه بد نیست البته به شرطی که هدف از مقایسه، مبارزه به اونها نباشه.
به شخصه داستان هر دو رو واقعی می‌دونم.
چه سوءاستفاده از تکنولوژی و خلق موجودی مانند نمسیس و چه استفاده از علوم مخفی (در قدیم به اونها به اختصار «کله سر» گفته میشد) برای احضار موجودات غیرارگانیک مثل سامایل.
این موضوع هم که هر دو از ماهیت و ریشه‌ی خودشون فاصله گرفتند بی‌دلیل نیست.
در RE موجوداتی هستند که با استفاده از تکنولوژی و مخصوصاً «ویروسها» به وجود اومدن و قهرمانانی مانند لئون و آلبرت رو به مبارزه می‌طلبند ولی در SH خدایانی بر روی زمین تجسم پیدا می‌کنند تا بشریت رو به چالش بکشند (نظریه‌ی رنج).
در هر دو خالقان بازی موفق شدند نوجوانان سال‌های اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 رو علاقه مند و به نوعی متقاعد کنند که دنیای هولناک می‌تونه چه شکلی باشه. چه با حمله‌ی زامبی‌ها و چه با فرو رفتن در تاریکی.
الان دیگه نیازی به این نیست که ویروسی جدید رو بشه. الان کافیه یه ویروس آنفولانزای ساده شایع بشه تا اون نوجوانانی که حالا تشکیل دهنده‌ی پیکره اکثر جوامع (و احتمالاً خودشون صاحب خانواده و فرزند) هستند، ناخودآگاه نگران بشن.
با این تفاوت که در RE‌ شما آلبرت وسکر و لئون کندی رو داشتید تا ازتون محافظت کنن اما تو دنیای واقعی نه. وجود ویروس برای این بود که وجود زامبی و ماهیت خونبار جهان رو قبول کنیم. حالا که باور کردیم، با داستان‌های آخرالزمانی، فاز سوم حمله شروع شده.
الان زمان ایجاد نیست چون نیازی بهش نیست بلکه زمان برداشت محصولیه که 15 تا 20 سال قبل پروژه‌ش شروع شده.
به نظر حقیر داستان SH و RE به نوعی مکمل همدیگه هستند.
 

Democracy

Stay hungry. Stay foolish.
کاربر سایت
Feb 15, 2010
4,957
به نظر حقیر داستان SH و RE به نوعی مکمل همدیگه هستند.

اتفاقا ربطی به هم ندارن. کلا فاز این دو داستان کاملا فرق میکنه. داستان RE کجا و SH کجا !! اون توضیحاتی هم که شما دادید فقط نظر شخصی هست که مسلما نمی تونه دلیلی بر مکمل بودن دو داستان داشته باشه.

پایدار باشید
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر