بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    62

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: 25 سپتامبر 2025
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,614
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 181
آخرین ویرایش:
سلام
اقایون این شماره 1 بازی رو pc گیر میاد ...بعدش خود کونامی پورت کرده یا نه؟
تو psn هستش ولی به خاطرش باید یه کارت 20 دلاری بخری که خیلی بالا درمیاد :d
آره... من به لطف شهردار این تاپیک، مسعود جونم، دارمش....
خیلی هم رله هستش... نه نیازی به شبیه ساز داره نه چیز دیگه....
حتماً بازیش کن، کلی نکات مبهم برات روشن می شه....
البته...
اگه بتونی با گرافیکش کنار بیای و مثل من نپُکی....
~x(b-(
شرمنده‌مون نکن برادر. مهم این بود که همت داشتی بازیش کردی.
بله همونطور که عزیزم گفت، هست بنده هم دارمش میثم‌جان خواستی یه PM بزن تقدیم می‌کنم.

من هم میگم بریم سراغ داگلاس
اول اینکه بنده هنوز پنبه وینسنت رو نزدم و بحثش مونده.
من موندم این داگلاس که این همه طرفدار داره چرا 4 به 6 از وینسنت عقبه. تازه‌شم، همین Devil Girl خودمون به وینسنت رای داده:d
میشه یه سوال بپرسم : خب دقیقا ترجمه ی همین ها توی مقاله ی امیرحسین جان بود ! دیگه واسه چی یه بار دیگه دارین ترجمه می کنین ؟!
خب نه کاملاً. قراره که کتال LM با همون شکل و شمایل ترجمه بشه.
==========================================================================================
خب در مورد وینسنت، می‌تونم بگم از اون شخصیت‌هاییه که زیاد ازشون خوشم نمیاد. اصطلاح موزمار که به هری نسبت داد واقعاً لایق خودش بود.
برخورد اولش با هدر یادتون میاد؟ انگار 50 ساله که هدر رو از نزدیک می‌شناسه. تو نخ حالت چهره و لحن بیان دیالوگ هاش برید. می‌خواد به آدم القا کنه که همیشه یه قدم از طرف جلوتره. خیلی وقت‌ها از بالای عینک به هدر نگاه می‌کنه. حتی کلودیا هم در مواجهه با وینسنت دچار مشکل میشه. به نظر من اون روان‌شناس خوبیه. خوب میتونه طرف مقابل رو (مخصوصاً اگه مونث باشه) تحت تأثیر قرار بده. اما آدم خونسردی نیست و سریع جوش میاره. شوخی هدر رو با اون تو کتابخونه به یاد بیارید. حتی لبخندهای زهرآلودش آدم رو می‌ترسونه. در کل خیلی نمی‌شه اون رو انسانی قابل اعتماد دونست.
امیرحسین عزیز درباره اون می‌نویسه؛
Vincent : او یکی دیگر از اعضای فرقه است ولی راه و روش خاص خودش را دارد! به عبارتی دیگر راه او کاملا از Claudia جداست. او ماهیت کلی فرقه را دوست دارد و کمی از Claudia واقع بین تر است. تفکرات او در حقیقت از جهاتی نقطه مقابل Claudia قرار دارد. او از اینکه تولد " خدا " باعث ویرانی و پایان دادن به این دنیا شود متنفر است. Vincent در واقع از زیبایی ها و سرگرمی های این دنیا لذت می برد و پایان دادن به آنها را دیوانگی قلمداد میکند. به همین علت در طول بازی Heather را راهنمایی می کند تا با بدست آورد Metateron، از اهداف شوم Claudia جلوگیری کند. در نهایت او به دست Claudia کشته می شود. Vincent پدر روحانی یکی از فرقه ها محسوب میشده و پیروان خاص خود را داشته است. او همچنین آدم دو رویی می باشد و این نکته در طول بازی نمایان می شود. او پول هایی که از صومعه نشینان دریافت میکرده را خرج مصارف شخصی میکرده ولی با این وجود، شکوه کلیسای فرقه فقط به خاطر وجود Vincent و پولی است که او از پیروانش دریافت کرده است! به اعتقاد Vincent هدفی که Claudia دنبال میکند صرفا جهت خودخواهی و ظلم هاییست که در حقش روا شده است. او سعادت بشر و پیروانش را تنها بهانه این کار قرار داده است.
مشخصه اون به فرقه اعتقاد داره اما نه به خدای فرقه نه به هیچ موجود یا عقیده ای که باعث بر هم خوردن این وضعیت باشه اعتقاد نداره. اون از راه فرقه برای خودش بهشت رو ساخته پس دیگه چه نیازی می‌بینه که بهشت دیگه ای رو بر ویرانه‌های بهشت خودش بسازه؟
 
آخرین ویرایش:
اگه زحمتی نیست بقیه اش رو هم ترجمه کنید.
مقاله امیر حسین جان کجاست خب؟
ببین من دارم خوده کتاب را فارسی میکنم.یعنی یه همچین چیزی آخر سر در میاد.
wow فوق العاده س ! ببینم می خوای چاپش کنی یا اینترنتیه ؟!
الان اینی که نشون دادی کار خودت بود دیگه ؟!
مقالش رو می تونی تو فروم تفسیر بازی ها پیدا کنی
 
wow فوق العاده س ! ببینم می خوای چاپش کنی یا اینترنتیه ؟!
الان اینی که نشون دادی کار خودت بود دیگه ؟!
مقالش رو می تونی تو فروم تفسیر بازی ها پیدا کنی
مرسی
بله کار خودم هستش و بعد از اینکه تموم شد هم به صورت عکس و هم به صورت فایل pdf برای دانلود میذارم.:d
 
leon جان من اگه تو رو نداشتم چی کار میکردم؟
نزن این حرف رو رفیق... می بینی بچه های دیگه هم کمک می کنن....
اگه یه دونه :-* کنی حله... ;)

این هم ترجمه.... البته قبلش از Devil تشکر می کنم به خاطر زحمت ترجمه ی زیبای قسمت اول... و عذرخواهی برای ترجمه ای که دوباره خودم به طرز افتضاح انجام دادم.
او، فرشته ای که در فرقه ی مذهبی شهر چرخه حیات {تولد} را کنترل می کند، به عنوان نشانه ی دنیای دیگر {عالم باقی} ظهور می کند.

توجه "وَلتایل" بیش از آنکه به سمت "هدر" باشد متوجه خدایی است که درون او آرامیده است. اینگونه می توان تصور کرد که به منظور بازگرداندن خدا به این دنیا، هر بار که هدر {آلسا} میمیرد، "ولتایل" کسی است که او را برای چندمین بار احیا می کند. به علاوه، چرخاندن دستگیره توسط دست چپ "ولتایل" بیانگر این موضوع "که خدا می تواند چندین بار متولد شود" می باشد که می توان اینگونه تصور کرد که اصول مکتب، پایه های محکمی دارد.
 
البته دوستان این مقالات امیر حسین جان ترجمه خوده کتاب نیست.
من یکمی سر در گم شدم

---------- نوشته در 06:58 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 06:55 PM ارسال شده بود ----------

نزن این حرف رو رفیق... می بینی بچه های دیگه هم کمک می کنن....
اگه یه دونه :-* کنی حله... ;)

این هم ترجمه.... البته قبلش از Devil تشکر می کنم به خاطر زحمت ترجمه ی زیبای قسمت اول... و عذرخواهی برای ترجمه ای که دوباره خودم به طرز افتضاح انجام دادم.
او، فرشته ای که در فرقه ی مذهبی شهر چرخه حیات {تولد} را کنترل می کند، به عنوان نشانه ی دنیای دیگر {عالم باقی} ظهور می کند.

توجه "وَلتایل" بیش از آنکه به سمت "هدر" باشد متوجه خدایی است که درون او آرامیده است. اینگونه می توان تصور کرد که به منظور بازگرداندن خدا به این دنیا، هر بار که هدر {آلسا} میمیرد، "ولتایل" کسی است که او را برای چندمین بار احیا می کند. به علاوه، چرخاندن دستگیره توسط دست چپ "ولتایل" بیانگر این موضوع "که خدا می تواند چندین بار متولد شود" می باشد که می توان اینگونه تصور کرد که اصول مکتب، پایه های محکمی دارد.
بابا دمت گرم. بیا اینم یه :-* بزرگ
از همه بچه ها ممنونم.از همین الان میخوام یه رستوران تو سایلنت هیل رزرو کنم ببرمتون اونجا شام بخوریم.
 
آخرین ویرایش:
اول اینکه بنده هنوز پنبه وینسنت رو نزدم و بحثش مونده.
من موندم این داگلاس که این همه طرفدار داره چرا 4 به 6 از وینسنت عقبه. تازه‌شم، همین Devil Girl خودمون به وینسنت رای داده:d


خب در مورد وینسنت، می‌تونم بگم از اون شخصیت‌هاییه که زیاد ازشون خوشم نمیاد. اصطلاح موزمار که به هری نسبت داد واقعاً لایق خودش بود.
برخورد اولش با هدر یادتون میاد؟ انگار 50 ساله که هدر رو از نزدیک می‌شناسه. تو نخ حالت چهره و لحن بیان دیالوگ هاش برید. می‌خواد به آدم القا کنه که همیشه یه قدم از طرف جلوتره. خیلی وقت‌ها از بالای عینک به هدر نگاه می‌کنه. حتی کلودیا هم در مواجهه با وینسنت دچار مشکل میشه. به نظر من اون روان‌شناس خوبیه. خوب میتونه طرف مقابل رو (مخصوصاً اگه مونث باشه) تحت تأثیر قرار بده. اما آدم خونسردی نیست و سریع جوش میاره. شوخی هدر رو با اون تو کتابخونه به یاد بیارید. حتی لبخندهای زهرآلودش آدم رو می‌ترسونه. در کل خیلی نمی‌شه اون رو انسانی قابل اعتماد دونست.
امیرحسین عزیز درباره اون می‌نویسه؛
=))
بزن پنبش رو که من هم اصلاً باهاش حال نمی کنم... از اون تیپ آدماییه که دنبال سوء استفادست و حال آدم رو به هم می زنه... برای بار چندم هم میگم....

اِوا خواهره...

;)

---------- نوشته در 07:01 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 06:59 PM ارسال شده بود ----------

ا
بابا دمت گرم.
از همه بچه ها ممنونم.از همین الان میخوام یه رستوران تو سایلنت هیل رزرو کنم ببرمتون اونجا شام بخوریم.

پس :-* چی شد...؟
آقا من شام رو پایم شدید.... کی، کجا... نفری چقدر دُنگ...؟
 
واقعا یعنی بریم اونجا شام بخوریم؟نمیترسی یعنی؟واقعا؟
میزنمتا... Leon و ترس...؟
دروغ گفتم، میشه نریم... کله هرمی میادا.... :-s مسعود و شهاب و علی و آتوسا و.... بقیه بچه ها رو هم بوگو بیان تنها نباشیم. بچه های محل ما هم هستند... به رفقای خدمت رفته هم می گیم بیان... کلاً می گم دور هم باشیم که خوش بگذره... کی از کله هرمی می ترسه... :-/

خُب، چی می گفتم.... آهان. نه بابا، کی می ترسه رفیق... ;)

---------- نوشته در 08:11 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:09 PM ارسال شده بود ----------

پول شام با من.
بابا فردین... حالا من یه چیزی گفتم... وقتی با پدربزرگت میری، دست تو جیبت نکن فرزندم...
حالا یه 100 تومن داری بهم قرض بدی... ;)


---------- نوشته در 08:12 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:11 PM ارسال شده بود ----------

نفری 100 دلار بیارید بریم Shoping Mall خرید کنیم.قیمتا پایینه.
دلار گرون شده رفیق... قیمتا بالاست...
 
سلام

نمیدونم چرا یه مدته افتادم رو دور بد شانسی! یه مدت که به خاطر چشم درد و مشکلای که داشتم مقاله تاخیر خورد، بعدش یه سفر و فوت پسر عمه ام پیش اومد، چند وقت پیش هم خوردیم به مقاله 100 بازی برتر 2012 که وقت زیادی صرفش شد و الان هم باز یه بدشانسی دیگه!

نمیدونم چرا عصب جفت دست هام آسیب دیدند و انگشتان تقریبا بی حس شدن. الانم تایپ کردن برای خیلی سخت شده! دکتر که گفت آسیب دیدگی یا از ناحیه مچ هست یا گردن. فردا میرم عکس بندازم تا دقیق مشخص بشه. احتمالا فعلا فیزیوتراپی می کنم ولی اگر جواب نگرفتم جراحی باید بکنم ( احتمال جراحی 20 درصده و ایشالله با همین فیزیوتراپی خوب میشم)!

نمی خواستم ناراحتتون کنم ولی خواستم بدونید اگه تو بحث ها شرکت نمی کنم و مقاله ای لانچ نشده علتش بی تفاوتی نیست بلکه مشکلات دیگه ای وجود داره. به یکی از دوستان هم قول داده بودم که کمکش کنم که شرمنده اون هم شدم. البته خدا رو شکر بچه ها خوب دارن در زمینه ترجمه همکاری می کنن. در هر صورت حلالمون کن.

در کل یه چند وقتی پیرامید هد شهر افلیج شده، پس حسابی جولان بدین!:d
 
سلام
سلام

نمیدونم چرا یه مدته افتادم رو دور بد شانسی! یه مدت که به خاطر چشم درد و مشکلای که داشتم مقاله تاخیر خورد، بعدش یه سفر و فوت پسر عمه ام پیش اومد، چند وقت پیش هم خوردیم به مقاله 100 بازی برتر 2012 که وقت زیادی صرفش شد و الان هم باز یه بدشانسی دیگه!

نمیدونم چرا عصب جفت دست هام آسیب دیدند و انگشتان تقریبا بی حس شدن. الانم تایپ کردن برای خیلی سخت شده! دکتر که گفت آسیب دیدگی یا از ناحیه مچ هست یا گردن. فردا میرم عکس بندازم تا دقیق مشخص بشه. احتمالا فعلا فیزیوتراپی می کنم ولی اگر جواب نگرفتم جراحی باید بکنم ( احتمال جراحی 20 درصده و ایشالله با همین فیزیوتراپی خوب میشم)!

نمی خواستم ناراحتتون کنم ولی خواستم بدونید اگه تو بحث ها شرکت نمی کنم و مقاله ای لانچ نشده علتش بی تفاوتی نیست بلکه مشکلات دیگه ای وجود داره. به یکی از دوستان هم قول داده بودم که کمکش کنم که شرمنده اون هم شدم. البته خدا رو شکر بچه ها خوب دارن در زمینه ترجمه همکاری می کنن. در هر صورت حلالمون کن.

در کل یه چند وقتی پیرامید هد شهر افلیج شده، پس حسابی جولان بدین!:d
سالار،‌ حتماً‌ از وضعیت خودت یه جوری ما رو هم مطلع کن. امیدوارم مساله‌ی حادی نباشه و صحیح و سلامت زیارتت کنیم. هر کمکی از دست حقیر بربیاد اشاره کن کوتاهی نمی‌کنم.
 
سلام

نمیدونم چرا یه مدته افتادم رو دور بد شانسی! یه مدت که به خاطر چشم درد و مشکلای که داشتم مقاله تاخیر خورد، بعدش یه سفر و فوت پسر عمه ام پیش اومد، چند وقت پیش هم خوردیم به مقاله 100 بازی برتر 2012 که وقت زیادی صرفش شد و الان هم باز یه بدشانسی دیگه!

نمیدونم چرا عصب جفت دست هام آسیب دیدند و انگشتان تقریبا بی حس شدن. الانم تایپ کردن برای خیلی سخت شده! دکتر که گفت آسیب دیدگی یا از ناحیه مچ هست یا گردن. فردا میرم عکس بندازم تا دقیق مشخص بشه. احتمالا فعلا فیزیوتراپی می کنم ولی اگر جواب نگرفتم جراحی باید بکنم ( احتمال جراحی 20 درصده و ایشالله با همین فیزیوتراپی خوب میشم)!

نمی خواستم ناراحتتون کنم ولی خواستم بدونید اگه تو بحث ها شرکت نمی کنم و مقاله ای لانچ نشده علتش بی تفاوتی نیست بلکه مشکلات دیگه ای وجود داره. به یکی از دوستان هم قول داده بودم که کمکش کنم که شرمنده اون هم شدم. البته خدا رو شکر بچه ها خوب دارن در زمینه ترجمه همکاری می کنن. در هر صورت حلالمون کن.

در کل یه چند وقتی پیرامید هد شهر افلیج شده، پس حسابی جولان بدین!:d
سلام رفیق بارسایی... من که زیاد شما رو نمی شناسم اما تعریف بسیار شنیدم...

اخوی خدا بد نده...!!! چرا اینجوری شدی خو...؟

به هرحال من مطمئنم که یه GAMER به این سادگیا زیر مشکلات نمیشکنه و به جاش مشکلات رو خورد میکنه، مخصوصاً یه Silent Hill باز حرفه ای مثل شما....

در هر صورت، در تکمیل فرمایشات رفیق گلم، مسعود، هر کمکی از دست ما برمیاد اشاره کن.... Leon میمیره واسه اینجور کارا.

ان شاا... هر چه زودتر صحیح و سالم تو همین تاپیک ببینیمت...

کل کل بارسا - منچستر هم بمونه واسه وقتی که خوب شدی... تا حسابی با هم یه ....... داشته باشیم... ;) :-*


---------- نوشته در 02:09 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 02:07 AM ارسال شده بود ----------

:((نتم وصل نشده هنوز اصلا دست و دلم به پست دادن نمیره :((
به به، داش میلاد... کجایی رفیق...؟ قراره دسته جمعی بریم Silent Hill شام بزنیم با رفیق رفقا...
 
سلام

نمیدونم چرا یه مدته افتادم رو دور بد شانسی! یه مدت که به خاطر چشم درد و مشکلای که داشتم مقاله تاخیر خورد، بعدش یه سفر و فوت پسر عمه ام پیش اومد، چند وقت پیش هم خوردیم به مقاله 100 بازی برتر 2012 که وقت زیادی صرفش شد و الان هم باز یه بدشانسی دیگه!

نمیدونم چرا عصب جفت دست هام آسیب دیدند و انگشتان تقریبا بی حس شدن. الانم تایپ کردن برای خیلی سخت شده! دکتر که گفت آسیب دیدگی یا از ناحیه مچ هست یا گردن. فردا میرم عکس بندازم تا دقیق مشخص بشه. احتمالا فعلا فیزیوتراپی می کنم ولی اگر جواب نگرفتم جراحی باید بکنم ( احتمال جراحی 20 درصده و ایشالله با همین فیزیوتراپی خوب میشم)!

نمی خواستم ناراحتتون کنم ولی خواستم بدونید اگه تو بحث ها شرکت نمی کنم و مقاله ای لانچ نشده علتش بی تفاوتی نیست بلکه مشکلات دیگه ای وجود داره. به یکی از دوستان هم قول داده بودم که کمکش کنم که شرمنده اون هم شدم. البته خدا رو شکر بچه ها خوب دارن در زمینه ترجمه همکاری می کنن. در هر صورت حلالمون کن.

در کل یه چند وقتی پیرامید هد شهر افلیج شده، پس حسابی جولان بدین!:d

امیدوارم هرچه سریعتر حالت خوب بشه دوست من.
فقط حواست باشه اگه خواستی عمل کنی بیمارستان BrookHaven نری ها.:d
دلار گرون شده رفیق... قیمتا بالاست...
وا....
ولی اگه شام خوردن قطعی شد باید با خودمون چاقو,میله ,بیل از این جور چیزا بیاریم چون همونطور که خودت میدونی
ارذل و اوباش داره اونجا.
 
آخرین ویرایش:
از دوستان عزیز اقا مسعود و leon ممنونم ......
فقط یه چیز دیگه من یه 3 ماه پیش بود این SH 4 رو شروع کردم مثل :d..ر تو گل گیر کردم کسی هست که به من کمک کنه ؟
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or