بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    62

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

در ژاپن دهه ۱۹۶۰، نوجوانی به نام شیمیزو هیناکو در شهر کوچک و دورافتاده ابیسوگااوکا زندگی می‌کند، شهری که در گذرگاهی کوهستانی پنهان شده است. زندگی او چیزی جز روزمرگی‌های یک نوجوان معمولی نیست و روزهایش بدون اتفاقی ویژه سپری می‌شود.
تا آنکه مهی غلیظ بر ابیسوگااوکا فرومی‌نشیند و همه آنچه هیناکو می‌شناسد، در هم فرو می‌پاشد. خانه‌ای که زمانی برایش آشنا بود، حال به مکانی پر از تهدیدی ناشناخته تبدیل شده، خیابان‌های شهر خالی از سکنه‌اند، و آنچه در دل این مه می‌خزد، چیزی جز وحشتی ناملموس نیست.
اکنون، هیناکو باید از میان مسیرهای پیچ‌درپیچ ابیسوگااوکا عبور کند، معماها را حل کرده و برای زنده ماندن بجنگد. تلاشی برای رسیدن به تصمیمی که گریز از آن ممکن نیست. تلاشی برای پایان دادن به چیزی که باید نابود شود.
آیا او زیبایی و ظرافت را برمی‌گزیند؟ یا مسیرش او را به ورطه جنون و وحشت خواهد کشاند؟
داستانی از تصمیم‌هایی ناممکن، از زیبایی در دل وحشت، و وحشتی که از زیبایی زاده می‌شود.
======
شخصیت ها
Shimizu Hinako (شیمیزو هیناکو)
shimizu_hinako-.png
شخصیت اصلی بازی.
دختری نوجوان که زیر فشار انتظارات دوستان، خانواده و جامعه گرفتار شده است. او در کودکی شاد و پرانرژی بود، اما با گذر زمان به فردی آرام و محتاط‌تر تبدیل شده و اکنون به‌ندرت لبخند می‌زند.
======​
  1. نویسنده این اثر ریوکیشی۰۷ است، نویسنده‌ی نام‌آشنای رمان‌های تصویری ژاپنی که آثارش اغلب بر محور معماهای قتل، وحشت روان‌شناختی و عناصر فراطبیعی می‌چرخند.
  2. Kera طراحی موجودات و شخصیت‌های بازی را بر عهده داشته است.
  3. محل وقوع داستان، شهر خیالی ابیسوگااوکا (Ebisugaoka)، برگرفته از مکانی واقعی به نام کانایاما (Kanayama) در شهر گرو، واقع در استان گیفو (Gifu) است.
  4. دنیای دیگر در این بازی با نام معبد تاریک (Dark Shrine) شناخته می‌شود.
  5. موسیقی متن بازی توسط تیمی متشکل از دو آهنگساز ساخته شده است. موسیقی دنیای مه‌آلود (Fog World) توسط آکیرا یامائوکا، آهنگساز قدیمی این مجموعه، ساخته شده است، در حالی که کنسوکه ایناگه، کهنه‌کار صنعت موسیقی، مسئول موسیقی دنیای دیگر (Otherworld) است. علاوه بر این، آهنگسازان dai و xaki، که در دیگر آثار ریوکیشی۰۷ نیز نقش داشته‌اند، در برخی صحنه‌های خاص همکاری کرده‌اند.
  6. Silent Hill f نخستین بازی در این مجموعه است که در ژاپن رتبه‌بندی CERO:Z (مخصوص افراد ۱۸ سال به بالا) را دریافت کرده است.
=======
Staff Comments
ریوکیشی۰۷ - نویسنده‌ داستان:
«تا به امروز، هنوز احساسی را که هنگام نخستین مواجهه‌ام با جو خفقان‌آور و سرکوبگر سایلنت هیل داشتم، به خاطر می‌آورم. این حس همچنان مرا عمیقاً تسخیر کرده و به‌شدت مجذوبم می‌کند. افتخار بزرگی است که در مجموعه‌ای دخیل باشم که این‌همه خاطره از آن دارم. من تمام تلاش و توانم را در این داستان به کار گرفته‌ام، آن‌قدر که حتی اگر این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم، برایم اهمیتی ندارد. برای من، مجموعه‌ی سایلنت هیل تنها یک مجموعه‌ی داستانی نیست؛ بلکه رسانه‌ای است—راهی شگفت‌انگیز و خارق‌العاده برای کاوش و تجربه‌ی قلب و ذهن انسان. امیدوارم که بازیکنان نیز بتوانند آن را به همین شکل درک و تحسین کنند. و به تمامی دوستانمان در آن سوی مرزها، امیدوارم از تجربه‌ی سایلنت هیل در فضایی متفاوت، جایی همچون ژاپن، لذت ببرید.»

Kera - طراح موجودات و شخصیت‌ها:
«من عاشق مجموعه سایلنت هیل هستم و این سری تأثیر بزرگی بر من داشته است. به‌ویژه، همیشه سایلنت هیل ۲ را به خاطر می‌آورم—پیام‌های روی دیوارها، موسیقی، و طراحی هیولاها. بنابراین، وقتی نوبت به سایلنت هیل f رسید و قرار شد فضای بازی را به ژاپن منتقل کنیم، باید چیزی خلق می‌کردیم که اندکی متفاوت به نظر برسد، و من واقعاً باید درباره‌ی چگونگی انتقال آن احساس فکر می‌کردم. طراحی هیولاها سخت‌ترین بخش کار بود. من باید همه‌ی آنچه پیش‌تر در سایلنت هیل آمده بود را در نظر می‌گرفتم و راهی می‌یافتم تا این بازی را به مسیری متفاوت ببرم، بدون اینکه جوهره‌ی سایلنت هیل را از دست بدهد. شاید این بار با همان مناظر خون‌آلود و زنگ‌زده روبه‌رو نباشید، اما صمیمانه امیدوارم از دیدگاه ما و جهانی که خلق کرده‌ایم، لذت ببرید.»

=======​
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: 25 سپتامبر 2025
پلتفرم‌ها: PC. PS5. Xbox Series X/S
سیستم مورد نیاز:
system.jpg

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,614
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 181
آخرین ویرایش:
خب چون هیچکسی نیست که بحث جدید شروع کنه من گفتم بیایم به بررسی شخصیات افراد از حالات صورت و لباس و وضیعتشون تو سایلنت هیل بپردازیم مثلا من خودم شروع می کنم :
هنری: 28 ساله اهل پورتلند(از لهجه ی روسیش متوجه شدم) ، به احتمال زیاد عکاسه (چون توی اتاقش پر از تابلوها از مناظر تاریخی یا طبیعی بود)، حتما مدتی رو در سایلنت هیل زندگی می کرده، از چشمهای پف کرده ش پیداس که کابوسهای اون مربوط به این اواخر نمیشه و الان مدتهاس از اونها رنج می بره از سر و وضع کثیف و شلخته ش مشخصه که آدم بی نظمی هستش و از لحن صحبت کردنش با افراد به این پی می بریم که آدم خجالتیه! اهل تفریح و هیجان نیست و ادم درونگرا و ساکت و آرومیه در عین حال جدیه و صد البته در مورد اتفاقاتی که براش پیش اومده حسابی گیج شده
به احتمال زیاد متولد مهر ماه هم هست:d
خوب بود؟!:d(تحلیل روانانشاناسانه ی چهره شناسی)
 
  • Like
Reactions: Emperor visari
خب چون هیچکسی نیست که بحث جدید شروع کنه من گفتم بیایم به بررسی شخصیات افراد از حالات صورت و لباس و وضیعتشون تو سایلنت هیل بپردازیم مثلا من خودم شروع می کنم :
هنری: 28 ساله اهل پورتلند(از لهجه ی روسیش متوجه شدم) ، به احتمال زیاد عکاسه (چون توی اتاقش پر از تابلوها از مناظر تاریخی یا طبیعی بود)، حتما مدتی رو در سایلنت هیل زندگی می کرده، از چشمهای پف کرده ش پیداس که کابوسهای اون مربوط به این اواخر نمیشه و الان مدتهاس از اونها رنج می بره از سر و وضع کثیف و شلخته ش مشخصه که آدم بی نظمی هستش و از لحن صحبت کردنش با افراد به این پی می بریم که آدم خجالتیه! اهل تفریح و هیجان نیست و ادم درونگرا و ساکت و آرومیه در عین حال جدیه و صد البته در مورد اتفاقاتی که براش پیش اومده حسابی گیج شده
به احتمال زیاد متولد مهر ماه هم هست:d
خوب بود؟!:d(تحلیل روانانشاناسانه ی چهره شناسی)

با تیکه های بولد مخالفم! بحث کابوس ها در مورد هدر صادق بود ولی خود هنری اول بازی میگه 5 روزه که کابوس های وحشتناکش شروع شده!

به نظر شما سر و وضع هنری کثیف و شلخته هست؟! من که این طور فکر نمیکنم! هنری یه تیپ ساده داره و چهره و مدل موهاش هُنری هست. در کل هدف سازنده این بود که بگه 1- Henry هنرمند هست. 2- تو یه اجتماع مدرن پرورش پیدا کرده!

خجالتی نیست محتاط و منطق گراست. یعنی احساسی رفتار نمیکنه! مثلا شما اگر تو دنیای دیگر حضور پیدا کنی، با اعتماد به نفس و به راحتی میتونی با افراد آنجا ارتباط بگیری؟!

درسته اهل هیجان نیست ولی به نظرم اهل ماجراجویی و تفریح هست. کسی که زندگیش رو صرف کارهای هُنری میکنه و به تنهایی پا به مناطق مرموز میزاره مسلما میخواد بهش خوش بگذره و از زندگیش لذت ببره.
 
با سلام دوباره
خیلی خوشحالم که دوستای گلی دارم مثله شما
و تشکر از همه که اینقدر فهمیدن ، شرمنده شدم والا:">
در مورد مشق گرفتن از اثرهای مهم و تاثیر گذار در سایلنت هیل میشه به رمانهای (هوآرد فیلیپس لاو کرافت) که آثاری ماوراء طبیعی و وحشت آفرین رو ترسیم میکنه اشاره کرد که استفاده از تابلو ها و نمادهای بصری جزء این دسته هستند.
نوشته های دهشت آقرین (لرد دانسنی) و (ادگار آلن پو)هم به قدری اثر در طراحی ابر اهریمنها ، نوع مجازات ها، نوع پوشش شخصیتها و رنگ پردازی محیط از این الگوهای شماتیک ، سخن وری و نا فرمانی علنی تمام عناصر داستان از شخصیت اول مجموعه داره که منکر شدنش سخت هست.
در مورد دنیای دیگر (The Other World ) هم مکاشفات (آیزاک آسیموف ) در مورد ورود روی دیگر انسان از آن سوی آینه ها که ترسیمی از روحیات و موثرات درونی و اینکه آینه دروغ نمیگه در بازی مبحثهایی گنجانده شد، و در مقاطعی از داستان این رو به عینیت میبینید(اولین نمای قسمت دوم ، و پورتال درون گرای ریشه ها از این دست هستند)
این نویسنده که به ترسیم فضای پسا آخرزمانی شهرت داره ، درون رو به موجودی شبیه میدونه که روزی طغیان میکنه و بر علیه اربابش میایسته.این نویستده پیشتاز در فرا فکنی سطح رمانهای علمی تخیلی ، ، با قرار از سطحی بودن و بی ژرفا گرایی آن زمان ، روایتی اسرار گونه را ترسیم کرد که برای ایجاد بستری فکری و عمیق تا مدتها بی رقیب باقی خواهد ماند.(نوع ایجاد معماهای منطقی و فکری در بازیها از دستآوردهای نوشته های این نویسنده هست)
رویکرد نویسندگان ، (قبلا هم دوستان بیان و بنده حقیر عرض کردم )از کتاب الاهی کمدی دانته ، از باز شدن دروازه جهنم و ورود اهریمنان ،بدون نقاب انسانی در زمانی که دنیا به آخرش نزدیک میشه و خیر و شر دیگر پوستی برای فریب ظاهری ندارند باعث شده طراحان در مورد ساختمان کلی سری از فضایی ویران و غیر قابل ترمیم ،الگو گرفته و تصویر سازی کنند.
در مسیحیت نماد خیر و شر چیزی مبهم هست که در شمایلی انسان گونه ظهور کرده و هست که تا آخرالزمان نمیشه رویت بشه.
در اسلام هم ما به این مورد نفس اماره و لوامه میگیم که خیر و شر رو نتیجه عمل نیک و بد میدونه که به غیر از دید بصیرت و پاکی دل که بدون الاهی گرایی به دست نمیاد و قابل رویت نیست ، توصیف میکنه.
سایلنت هیل در هر مورد به این مهم اشاره میکنه که ضمیر پاک یا نزار فرد، ذات شهر رو برای پذیرایی تعریف میکنن!!!

در فرهنگ ژاپن ، ارواح خبیثه و طیبه ، جایگاه ویژه ای در توصیف فرهنگ این کشور دارن ، این دید از زمان امپراطوری چند صد ساله شوگانها بر این سرزمین سرچشمه میگیره که با مردم با ستمگری ، خشونت ، تجاوز علنی در حضور افراد خانواده!!! اعدام خشن و خونین با قطع عضو ها و رها کردن کشته ها!!! و.......قرنها برای ایجاد ترس و حکومت ،روح مردم رو از بچگی تا سالخوردگی آزار میداده و شکنجه میکرده رو به وضوح میشه در تجسمهای بصری و نوشته ها دید که ارواح رو سرگردان و منتظر رهایی از برزخ میدونن (به زیبایی در پایان فیتال فریم 3 به تصویر کشیده شده).
در قسمت اول ، در مدرسه ، بچه هایی که صداشون هر قلبی رو میلرزونه از معصومیت، با خنجر به دنبال هری میگردن!!!از این دست تفکرات خالص ژاپنی هستند.
تاثیر مستقیم فیلم (بچه رزمری) در مورد خانواده دالیا و مراسم قربانی کاملا مشهود هست و باید گفت که در خود بازی هم اشارات مستقیم به اون میشه.(یکی از تابلوها)
فرهنگ روانشناختی در سایلنت هیل ، یک ترکیب هوشمندانه از عناصر معیار سنجی راونشناسانه جهانی هست که به غیر از یک بازی مثله این ممکن نیست به وجود بیاد.
سعی کردم تا اونجایی که میشه به کلیات نپردازم و ساده بیان کنم،
ببخشید اذیت شدید.
ممنون از تحمل شما:x
 
آخرین ویرایش:
من فکر کنم هنری ،مظلومترین قربانی کابوسهای شهر آشوب سایلنت هیل هستش!
اون یک دفعه میبینه دنیاش ویران شده، و تا آخر راهی جز تحمل نداره!
حتی مثله بقیه شخصیتها ، برای کسی (نماد خصم) تلاش نمیکنه.
هنری ، تنها در خانه!!!:-s
 
من فکر کنم هنری ،مظلومترین قربانی کابوسهای شهر آشوب سایلنت هیل هستش!
اون یک دفعه میبینه دنیاش ویران شده، و تا آخر راهی جز تحمل نداره!
حتی مثله بقیه شخصیتها ، برای کسی (نماد خصم) تلاش نمیکنه.
هنری ، تنها در خانه!!!:-s
آره، موافقم، بیچاره هنری
 
هنری ، شخصیت پردازی قوی داره ولی چون هدفش کاملا مشخص نیست سردرگمه.
هنری ، طرف عاطفی هم نداره و این برای بازی گرون تموم شده، چون در شماره دوم ، `پر شدن ظرفیت فشار عصبی ناشی از بازی، با بار عاطفی تخلیه میشه، اما در این قسمت هنری فقط میخواد یک شب کامل بخوابه همین!#:-s
 
آخرین ویرایش:
من پافشاری می کنم : هنری قیافه ی شلخته ای داره اینو از ته ریش هاش و موهای کثیف و نامرتبش می گم (البته جناب loyal هم ممکنه درست بگن شاید هنرمند باشه که این ریختیه!) هنری واقعا بی کسه مسلما با تنها و مظلوم بودنش موافقم ولی ممکنه زیر این زندگی ساده و تنها مسائل دیگه ای مطرح باشه !
بازهم پافشاری می کنم هنری خجالتیه (مخصوصا از لحن حرفش با خانما: سیندیا رو دیدین اصلا خجالت می کشید باهاش حرف بزنه هم چنین وقتی آیلین بغلش کرد شوکه شده بود انگار اصلا انتظار نداشته :d، حالا از خانما که بگذریم دیدین هنری با ریچارد چه جوری حرف می زد انگار به زور باید از زیر زبونش حرف می کشیدی بیرون :hey.....Watch out ....that kid یا I'm henry.....(اونم با یه تن صدای آروم که آدم به زور می فهمه چی می گه پس صد در صد خجالتیه!
 
شخصیت بعدی ، آیلین گالوین: به احتمال زیاد آمریکاییه(لحجه ی نیویورکی داره و واضح حرف می زنه)، موهای کوتاهی داره که احتمالا هایلایت شده پس رنگ اصلی موهاش قهوه ای تیره بود(از مدل ساده ی موهاش و حتی در اوایل بازی که آرایش هم نداره میشه فهمید بیشتر اهل کاره و کمتر به خودش می رسه)،اون هم تنها زندگی می کنه اما ممکنه قبلا عزیزی رو از دست داده(دور چشماش قرمزه و بینی اون هم یه کم باد کرده ممکنه ماله گریه زیاد باشه : چون صداش هم یه ذره تو دماغیه!) اهل مهمونی و جشن هست یا شاید هم با این کار می خواد از غم و غصه هاش فرار کنه و چند ساعتی آروم باشه ،رنگ مورد علاقه ش به احتمال زیاد بنفش جیغه :از آرایشش و لباس مهمونیش می گم(تو روان شناسی رنگها کسایی که با رنگ بنفش خیلی تیره علاقه دارنداقلب متولدین پاییز یا زمستان هستن) رنگ پوست آیلین سفید مایل به صورتیه و صورتش پر از کک و مک هست(که باز هم در چهره شناسی پیداست که شخصیت مهربان ، جدی و البته جذاب و دوست داشتنی و تاثیرگذاری روی اطرافیان داره) اما رنگ چشمها: چشمهای آیلین سبز میشیه : از نظر خیلی ها این رنگ واقعا قشنگ و جذابه ولی این رنگ چشمها به خصوص اگه چشمها درشت و جذاب باشن فریب دهنده س و نشون دهنده ی شخصیت دوگانه ی صاحب خود هست .
خب مهمترین مساله خرگوش توی اتاق آیلین هست می دونم که راجع بهش خیلی بحث کردیم و البته به یه نتیجه ی درست حسابی هم نرسیدیم اما در روان شناسی خرگوش نماد شخصیت دوگانه س : ظاهری به سردی یخ و باطنی به گرمای آتش ، این با اون توصیفاتی که در مورد رنگ چشم آیلین کردم به نظر جور در میاد!:)
 
شخصیت بعدی ، آیلین گالوین: به احتمال زیاد آمریکاییه(لحجه ی نیویورکی داره و واضح حرف می زنه)، موهای کوتاهی داره که احتمالا هایلایت شده پس رنگ اصلی موهاش قهوه ای تیره بود(از مدل ساده ی موهاش و حتی در اوایل بازی که آرایش هم نداره میشه فهمید بیشتر اهل کاره و کمتر به خودش می رسه)،اون هم تنها زندگی می کنه اما ممکنه قبلا عزیزی رو از دست داده(دور چشماش قرمزه و بینی اون هم یه کم باد کرده ممکنه ماله گریه زیاد باشه : چون صداش هم یه ذره تو دماغیه!) اهل مهمونی و جشن هست یا شاید هم با این کار می خواد از غم و غصه هاش فرار کنه و چند ساعتی آروم باشه ،رنگ مورد علاقه ش به احتمال زیاد بنفش جیغه :از آرایشش و لباس مهمونیش می گم(تو روان شناسی رنگها کسایی که با رنگ بنفش خیلی تیره علاقه دارنداقلب متولدین پاییز یا زمستان هستن) رنگ پوست آیلین سفید مایل به صورتیه و صورتش پر از کک و مک هست(که باز هم در چهره شناسی پیداست که شخصیت مهربان ، جدی و البته جذاب و دوست داشتنی و تاثیرگذاری روی اطرافیان داره) اما رنگ چشمها: چشمهای آیلین سبز میشیه : از نظر خیلی ها این رنگ واقعا قشنگ و جذابه ولی این رنگ چشمها به خصوص اگه چشمها درشت و جذاب باشن فریب دهنده س و نشون دهنده ی شخصیت دوگانه ی صاحب خود هست .
خب مهمترین مساله خرگوش توی اتاق آیلین هست می دونم که راجع بهش خیلی بحث کردیم و البته به یه نتیجه ی درست حسابی هم نرسیدیم اما در روان شناسی خرگوش نماد شخصیت دوگانه س : ظاهری به سردی یخ و باطنی به گرمای آتش ، این با اون توصیفاتی که در مورد رنگ چشم آیلین کردم به نظر جور در میاد!:)
من ترجیح میدم داخل بحث ظاهرشناسی شرکت نکنم و فقط نیگا کنم:|
 
سلام
ظاهری به سردی یخ و باطنی به گرمای آتش
و (با عرض معذرت) البته مغزی به اندازه جلبک...:d
توی تمام سری‌های بازی از داشتن همراه به این اندازه به گریه نیفتادم. :((
نمی‌شد یه کیف بدی بهش. حتی اگه یه مورچه می دید میافتاد به جونش. باید سلاحش رو غیر فعال می‌کردم تا راه بیافته.
 
سلام

و (با عرض معذرت) البته مغزی به اندازه جلبک...:d
توی تمام سری‌های بازی از داشتن همراه به این اندازه به گریه نیفتادم. :((
نمی‌شد یه کیف بدی بهش. حتی اگه یه مورچه می دید میافتاد به جونش. باید سلاحش رو غیر فعال می‌کردم تا راه بیافته.
اوه من که تا فهمیدم نامیراست کلی امیدوار شدم هر جا کم میاوردم یا جونم ته می کشید جلو جلو می فرستادمش دشمنا رو بزنه خودمم میرفتم به دشمنای افتاده فینیشر میزدم به خیال خودم خیلی باهوش بودم غافل از این که آخر بازی با سرعت برق و باد رفت تو استخر خون پایان خیلی بد نصیبم شد:d
 
رفتارها و شخصیت شناسی در سایلنت هیل (به غیر نسخه دوم) اونقدار هم ظریف نیست که بشه با عناوینی مثله (باران سنگین )مقایسش کرد.
اما در مورد نماد شناسی ، و الگوگیری از اثرهای شاخص صاحب سبک، بی نظیره.
به نماد ها بپردازید و اثراتش که مهم تر از ته ریش هنری هستن:d
ببخشید اگر اینطوری میگم، قصدم ارتقاء این بحصها به بالاترین سطح هستش.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or