بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    31

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,603
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 155
آخرین ویرایش:
نظر بقيه در مورد James چيه ؟!
بيماري رواني داشته ؟ مرده بوده ؟ نميخواسته كه كارشو قبول كنه ؟ فراموشي گرفته بوده ؟!
لطفا نظراتونو در ميون بگذارين...
 
نوشته شده توسط Nemesis:
يك بحث :
از بين تمامي قسمتهاي Silent Hill كدوم قسمت از نظر داستاني براتون جذاب تر بوده و علتش چيه ؟!
بهتره در مورد Game Play صحبتي به ميون نياريم چونكه هممون ميدونيم سري Silent Hill از اين نظر خيلي غني نيست !
حقیقتش من فقط شماره4 رو بازی کردم ولی همون یک دل نه صد دل منو عاشق خودش کرد:love:
دمه اونی که این بازیو بهم داد گرم(اگه گفتین اون کیه):cheesygri
 
من هیچ کدام از شماره های این بازی را به شماره یکش ترجیح نمی دهم.داستان واقعا شاهکار ، پرداخت شخصیتها و محیط به نحو احسن و ... فقط از دستان Toyoma برمی آمد.شماره ی 2 نسبتا خوب بود ولی شماره ی 3 افتضاح بود.آدم داستان جیمز ساندرلند و مرگ مشکوک همسرش را راحت تر باور می کند تا دربدر شدن هدر بخاطر یافتن گذشته اش.شماره 4 هم چیز زیادی برای گفتن نداشت.در شماره 4 سازندگان فقط بازی را فلسفی تر کرده بودند تا نقاط ضعف داستان را بپوشونند.امیدوارم در شماره 5 سازندگان از این آرمانهای فلسفی شون فاصله بگیرند و داستان باور پذیر تر و عامه پسندتری را ارائه کنند تا حس همذات پنداری گیمر تحریک شود.
اگر مطلع نیستید می گویم که Toyoma فقط شماره 1 را ساخت و پیشنهاد ساخت شماره 2 را قبول نکرد.چون به نظر او طبق بازی سایلنت هیل 1 ، شهر نابود می شود.ایشان جذب کمپانی Sony Computer Entertainments شد و شاهکار Siren is Forbbiden را ساخت که نسخه ی ژاپنی شماره دومش هم اکنون در بازار موجود است.
 
خدایش شماره 4 بازی شاهکار بود بعد هم شماره 2.
دلیلش هم اینه که من با داستان این 2 تا شماره خیلی بیشتر حال کردم
شماره 4 به نظر من (خواهشا توجه کنید به (((نظر من))) ..نظر شما هم جایگاه خاصی برای من داره) در اوج خودش قرار داشت با اینکه تاریکی دیگه در بازی نبود ولی بازیکننده نمیتونست راحت بازی کنه همش تو استرس بود بعدش هم داستان بازی خیلی خوب پیچ خورده بود و بازی باز رو به ادامه بازی ترغیب میکرد....نکته بعد که به نظر من خیلی با حال بود شما در طول بازی نمیدونستید که این همه کار هایی که شما دارید انجام میدید تو رویا هست یا واقعیت...چون در ابتدا هر مرحله هنری با وارد شدن به سوراخ دستشویی (ونیم فصل دوم بازی به داخل انباری) در جایی از نقاطی نزدیک محل زندگیش از خواب بیدار می شد با این تفاوت که نه کسی اونجاها پر می زد و دوما که اونجا ها پر از جک جونور و زامبی بود...و دلیل بعد با وارد شدن به سوراخ های داخل مراحل از خواب بیدار می شدید...
در مورد شماره 2 هم باید بگم که داستان جالبی داشت ولی اصلا دنباله خوبی برای شماره 1 نبود بلکه یک سایلنت هیل با داستان جدید بود که البته به نظر من با این همه تفاوت داستانی خیلی خوب آبروی این بازی رو خرید....همه شما استاد ها هم باید بدونید که داستان سایلنت هیل 1 با 3 پیوند خورده و داستان شماره 2 با شماره 4....
اگر شما شماره 2 رو بازی کرده باشید در اولین معما بازی که باید 5 سکه ( یا جوهر دقیق یادم نیست) را پیدا می کردید یک جا که یک جعبه نوشابه رو از شوتینگ به پایین می اندازید و به دنبال پیدا کردن سکه به محل جمع آوری زباله میروید
یه نامه طولانی اونجا هست که زندگی والتر سولیوان شخصیت منفی شماره 4 رو کاملا توضیح داده و چرا قرار بوده 21 نفر رو بکشه چرا در زندان با قاشق خود کشی کرده چرا همه 21 نفر رو از یک ساختمون انتخاب کرد که اتفاقا یا همشون مجرد بودن یا پیر.....خلاصه شماره 4 عند هر چی بازی بود...:love:
 
علت شاهكار بودن Silent Hill هم به خاطر قسمت اولشه....ولي از اينها گذشته به خاطر نبود Toyoma در قسمتهاي بعدي بايد به فكر تغيير روند داستان ميكردن...اين شده كه Silent Hill 2 به زيبايي شكل گرفت...
ولي در قسمت سوم ادامه ايي بر داستان اول نوشته شد كه خود Toyoma نيز آنرا قبول نكرد و قسمت سوم نسبت به قبل سقوط كرد...قسمت چهارم هم دقيقا مانند قسمت دوم به نوآوريهايي پرداخته بود كه بعضي از آنها خوب و بعضي ديگر (مثل مبارزات)به خاطر خوب پرداخته نشدن به آنها به روند بازي صدمه ميزد...
راستي ! اگه توي قبرستان Silent Hill كه در اول قسمت دوم وارد آن ميشويد خوب بگرديد 4 قبر در كنار هم ميبينيد :
1.James Sunderland For Murdering His Five
2.Angela Orosco For Murdering His Father
3.Eddie Dombrowski For Killing Others Who Mock Him
4.Walter Sullivan For Operating The 21 Sacrements Tragedy
البته ممكن است اين حالت در ورژنهاي مختلف بازي باشد يا نباشد...من اين رو در Restless Dreams ي كه روي XBOX اجرا ميشد ديدم....
 
سلام
در مورد اون قبرها بگم که تو همه ورژن ها همینطوره و فرقی نداره و فکر کنم جیمز تو اون قبری که اسم خودش رو داشت شیرجه زد.و همچنین اسم دیگه ایی هم بود miriam.k که جلوش نوشته بود خائن!من یه میریام لوکین میشناسم که قربانی شماره 8 والتر سالیوانه نمیدونم یکی هستن یا نه.

دو تا از دوستان خیلی حرف جالبی زدن در مورد اطلاع چیمز از قتل همسرش که همیشه این موضوع برای من سوال بود که بالاخره جیمز ذز طول بازی با ما رو راست بود یا نه چون اشاره ایی به این که همسرش رو کشته نکرد در کل داستان قسمت دوم به اعتقاد من جاهای خالی داشت و موضوعاتی که بعدا ازش سر در خواهید اورد مثل قضیه ی والتر که سر بسته بهش اشاره شد و بعدا کاملش رو فهمیدیم من یقین دارم که ذر سری های بعد راجع به "انجلا" و همچنین "جوزف برکین" که در بیمارستان Brookhaven اطلاعاتی راع بهش بود.

جوزف برکین:بیماریش به نظر میرسه که ریشه در این واقعیت داره که او باور کرده که هست گناهکار در مرگ دخترش.در حالت عادی ارام است ولی تمایل داره به طرف خشونت وقتی هیجان زده هست.

سوال من از اساتید در مورد قسمت دوم و زمانی که با ماریا بازی میکنیم هست اصلا داستان رو درک نکردم و نفهمیدم چی شد بد تر اینکه قبول دارم که ماریا یه توهم بود ولی جایی خوندم که این موضوع رو از زیر بازیه ماریا میتونید بفهمید که من هیچ ربطی بین این دو موضوع متاسفانه پیدا نکردم و پدر و دختر تو اون قسمت رو هم من به جوزف برکین و دخترش ربط میدم
 
سلام .
من معتقدم كه شماره 3 زياد جالب نبود . براي من ضعيف ترين تو سري بود .
شماره 2 راستش بايد كمي فكر كنم و اگه وقت كنم بشينم يه بار ديگه بازي كنم تا بتونم جواب اون سوال كه چرا جيمز اومد سايلنت هيل رو بدم . راستش خيلي وقت پيش بازي كردم .
 
من در بین 3 شماره اخر(اولی رو بازی نکردم) قسمت دوم رو به دلیل داستان بی نظیرش خیلی دوست دارم البته قبول دارم که the room گیم پلی بسیار عالی داشت و برای اولین بار در این سری مبارزه ها بسیار جالب شده بود و مهم تر طراحی هیولاهای بازی که در قسمت دوم و سوم بینهایت خنده دار بود (به جز یکی دو مورد)در قسمت 4 بسیار عالی کار شده بود ولی باز من دومی رو بیشتر دوست دارم
 
در مورد James چند تا تئوري كلي هست :
1.Silent Hill اون رو به اين شهر فرا خونده
2.ممكنه اصلا James توي يك جايي بستري شده باشه و تمام اين ها رو در رويا ميبينه
3.James تا جايي با خودش كلنجار رفته كه باعث ميشه باور كنه اون Mary رو نكشته و همين باعث ميشه كه در ضمير ناخود آگاهش چه در رويا و چه در واقعيت خودشو توي Silent Hill
ببينه
و چند تا تئوري ديگه....
به محض اينكه امتحانات تموم شه يك Log كلي و بسيار كامل در مورد اينكه چرا James دوباره به اون شهر برگشت مينويسم و در اينجا قرار ميدم... اميدوارم تا اون موقع زياد دير نشه !
با تشكر
 
خوب من سایلنت هیل بازی هست که با اون به PlayStation علاقه مند شدم. شماره 3 خیلی عالی بود پیچیده ترین و عاطفی ترین داستان. صحنه سازی سینمایی و مرگ جیمز که واقعل غیر منتظره بود.
 
  • Cool
Reactions: Tidus & Shayne
چرا James به اون شهر برگشت ؟! مگه اون زنشو نكشته بود ؟! پس چرا دوباره برگشت ؟!
اول بازی خود James گفت..
چون یک نامه از سوی ماریا بهش فرستاده شده بود که بیاد به سایلنت هیل...اول بازی متنش نامه را هم خوند :-"
 
به نظر من بهترین شمارش شماره ی چاهارمش بود با داستان واقعا جالب، لوکیشن های بی نظیر و فضا سازی بی عیب و نقصش
همین چیزها باعث شد که من 4 بار تمومش کنم! بی خود ترین شمارش هم شماره 3ومش بود:love:
 
نمیدونم چرا شماره چهارمش اینقدر طرفدار داره داستانش که خیلی بد بود و راحت قابل پیش بینی بود من دقیقا وقتی بازی میکردم میدونستم در اینده چی میشه و برای این بازی میکردم که بگم تمومش کردم داستان 2ش هم بد نبود اما یک و 3 عالی بود اول هم 3 اکثر کسانی که 4 رو بهترین میدونن در واقع داستان اونو نمیدونن و فقط به گیم پلی اهمیت میدن که از نظر من داستان مهم تره مثلا همین ساسان من میدونم اصلا 3ش رو بازی نکرده
شماره چهار بازی تنها شماره ای بود که از لحاظ داستان ارزشی نداشت
ولی 3ش خیلی باحال بود
یکشم 5 نوع پایان داشت که یکیش میرفتی بالای پشت بوم و یه مخروط رو use میکردی بعد ادم فضایی میومدن میبردنت و بازی رو وقتی شروع میکردی یه اسلحه خفنگ داشتی که لیزر میزد و وقتی 4 بار بازی رو تموم میکردی ضد ضربه میشدی و یک چیز باحال دیگشم محیط های باحال و نفرین شدش بودن
حتما یه بار دیگه یکو بازی کنین
3ش هم خلی باحال بود همش وقتی روی سخت بازی میکردم با مشکل کمبود تیر مواجه بودم
ولی خداییش سایلنت هیل هیچ وقت سخت نبود
من با این خیلی حال کردم که توی 3 هر با تمومش میکردی یه لباس جدید میداد با کدش و 3 level برای سختی بازی و معما ها داشت که خیلی با هال بود
 
و اما.....

نوشته شده توسط Nemesis:
در مورد James چند تا تئوري كلي هست :
1.Silent Hill اون رو به اين شهر فرا خونده
2.ممكنه اصلا James توي يك جايي بستري شده باشه و تمام اين ها رو در رويا ميبينه
3.James تا جايي با خودش كلنجار رفته كه باعث ميشه باور كنه اون Mary رو نكشته و همين باعث ميشه كه در ضمير ناخود آگاهش چه در رويا و چه در واقعيت خودشو توي Silent Hill
ببينه
و چند تا تئوري ديگه....
به محض اينكه امتحانات تموم شه يك Log كلي و بسيار كامل در مورد اينكه چرا James دوباره به اون شهر برگشت مينويسم و در اينجا قرار ميدم... اميدوارم تا اون موقع زياد دير نشه !
با تشكر
1.این رو قبول دارم چون سایلنت هیل یه شهر عذاب در شماره 2 بود و کسانی که کار خطا انجام داده بودند با یاد آوری همون اشتباه عذاب می کشیدند
2.این رو قبول ندارم چون جایی نشنیدم یا جایی در بازی ندیدم که جیمز خاطراتش رو تعریف کنه
3.این مورد هم نه...به نظر من تئوری محال هست
4.که شما نیگفتید
شاید مهمترین موردی که نگفتی این بود که جیمز چون نمیتونسته همسرش رو در حال جون کندن در تخت ببینه اونو کشته و حالا از این کار احساس پشیمانی می کنه و عذاب وجدان داره و وقتی یه نامه از سایلنت هیل براش میاد که از طرف مری واسش اومده اون می خاد خودش رو به اونجا برسونه ببینه این قضیه واقعیت داره یا نه...
در حالی که نمیدونه این نامه از طرف فرشته عذابش در سایلنت هیل به نام ماریا فرستاده شده:evil:
بعد یه سوال هم از این آقا یا خانومsony دارم که همش شماره 4 رو به خاظر نداشتن داستان خوب متهم می کنن که به ما بگن ایشون چند تا از پایان های شماره چهارم رو دیدن
فکر کنم فقط پایان رو دیدن که هم هنری میمیره هم والتر هم آیلین
حالا از ایشون می خام منو روشن کنن:blushing::cheesygri
 
نوشته شده توسط dj_mj:
شاید مهمترین موردی که نگفتی این بود که جیمز چون نمیتونسته همسرش رو در حال جون کندن در تخت ببینه اونو کشته و حالا از این کار احساس پشیمانی می کنه و عذاب وجدان داره و وقتی یه نامه از سایلنت هیل براش میاد که از طرف مری واسش اومده اون می خاد خودش رو به اونجا برسونه ببینه این قضیه واقعیت داره یا نه...
در حالی که نمیدونه این نامه از طرف فرشته عذابش در سایلنت هیل به نام ماریا فرستاده شده:

در واقع نميشه گفت كه James به خاطر كنجكاوي به اونجا اومده...علت اومدن James به اونجا يك موضوع بسيار ساده بود...مطمئن باشين كه در Log طولاني در حال نوشتنم اين موضوع رو كه James چرا به Silent Hill برگشت رو شرح ميدم...راستش رو بخواين هم فرشته عذاب James در Silent Hill هيچوقت Maria نبود...Maria تمام اون تصويري بود كه James از Mary انتظار داشت و خودش هم (Maria) اينو ميگه :
Ending 1

James: Mary!

Maria: When will you ever stop making that mistake! Mary’s dead. You
killed her.

James: Maria...? It’s you... But I don’t need you anymore.

Maria: What? You must be joking! But I can be yours... I’ll be here for
you forever.

Maria: And I’ll never yell at you or make you feel bad. That’s what you
wanted. I’m different than Mary... How can you throw me away?


James: I understand now. It’s time to end this nightmare.

Ending 2


James: Mary...?

Maria: Wrong again. Mary’s dead. You killed her.

James: Maria. Maria... I’m done with you.

Maria: What do you mean? But I can be yours... I’ll be here for you
forever. And I’ll never yell at you or make you feel bad.

Maria: That’s what you wanted.

James: Now I understand. The problem is... you’re not Mary.

Maria: No James. I won’t let you! I’ll never let you have your Mary back!

Ending 3

Mary: James, I’ve been waiting.

James: Mary... I’m sorry it took so long.

Mary: Didn’t you want to see me?

James: Yes, I wanted to see you. Even an illusion of you.... That’s why I
came here.

Mary: That’s not true, is it? You killed me...

James: I couldn’t watch you suffer.

Mary: Don’t make excuses, James. I know I was a burden on you. You must
have hated me. That’s why you got rid of me.

James: It’s true... I may have had some of those feelings. It was a long
three years... I was... tired.


Mary: And that’s why you needed this “Maria” person?


Mary: James, do you really think I could ever forgive you for what you did?

Ending 4

Maria: You killed Mary again?

James: That wasn’t Mary. Mary’s gone.

James: That was just something I... Maria? Maria.

Maria: What, James?

James: I want you... I want you with me...

Maria: Are you sure?

James: C’mon. Let’s get out of here.

Maria: What about Mary?

James: It’s okay, I have you.

و يك سري حرفهاي ديگه بين اين دو شخصيت....
مطمئن باشين كه Log در حال نوشتن همه چي رو روشن ميكنه!!!:cheesygri
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or