بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    42

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست..
  1. نوشته شده توسط Ryūkishi07، مشهور برای رمان‌های تصویری ژاپنی که به معماهای قتل، وحشت روانی و فراطبیعی می‌پردازند.
  2. طراحی موجودات و شخصیت‌ها توسط kera
توسعه‌دهنده: NeoBards Entertainment
ناشر: Konami Digital Entertainment
کارگردان: Al Yang
تهیه‌کننده: Motoi Okamoto
نویسنده: Ryukishi07
طراح: kera
تاریخ انتشار: TBA (مشخص نیست)
پلتفرم‌ها: TBA (مشخص نیست)

wire.png

نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,611
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 166
آخرین ویرایش:
ای بابا بترکی علی, بذار ببینیم بقیه بچه ها هم نمیفهمند!!!:d
با دقت بخونید, ببینید چی نوشته شده!!!:d
یه چیزی یافتم!
خیابون Saul St. توی نقشه SH2 اون پایین سمت چپ هستش ولی تو نقشه شماره سوم نیستش!
بعدشم تو نقشه شماره دوم اسم بیمارستان رو نقشه نوشته نشده!
که البته هیچکدومشون ربطی به اونی که گفتی ندارن!:d
 
آخرین ویرایش:
حالا این سوال برای من پیش اومده, آیا جیمز از این که توی این خیالات بوده لذت میبرده؟

حدس مي‌زنم نا‌خودآگاه آره.

حالا کی گفته اینا یاد داشت های James هستش؟ یا اصلاً چرا فکر کردید James تو این خیالات به سر میبرده؟

هیچ دیواری میان اینجا و آنجا نیست. آنجا میان مرز واقعیت و خیال آرامیده. آنجا مکانیست دور و نزدیک.
برخی میگویند این اصلاََ بیماری نیست.من نظر اونها رو قبول ندارم, من یه دکترم نه یه فیلسوف یا یه روانپزشک.
ولی برخی اوقات من این سوال رو از خودم میپرسم, آیا این برای ما حقیقت داره که خیالاتی که اون میبینه چیزی بیشتر از ساخته یک ذهن درگیر و بهم ریخته نیست.
ولی در مورد او, هیچ چیزه واقعی براش وجود نداره. علاوه بر این او در اونجا خوشحاله.
پس چرا, چرا ما باید به اسم درمان, اون رو به صورت ناراحت کننده ای به جهان واقعی خودمون بیاریمش؟
After all, there is no wall between
here and there. It lies on the
borders where reality and unreality
intersect. It is a place both close
and distant.
there
simply is no other reality.

بچه ها اینو داشته باشید. بی ربطه به بازی... اما بی ربط به Dream نیست... فرار از واقعیت های بیخود زندگی...

Think when you were still a KID
THINK when you were a kid, everything is POSSIBLE
You put the RED BLANKET over your back
THEN
you became SUPERMAN
You took your mom's BROOM and ride on it
yes
THEN you became a WITCH
You climb up the TREE, not knowing that you MIGHT FALL
yes yes
You simply MADE IT
YOU JUST HAD YOUR DREAM AND MADE IT HAPPEN BECAUSE YOU BELIEVED
But as you became ADUL* things seems to be a little different
SO
THINK AGAIN
THINK THAT YOU ARE A KID AND ALL OF YOUR DREAMS COME TRUE
BELIEVE IT
-------------
ترجمه ی فارسیشو میذارم اینجا...
فکر کن هنوز یه کودک بودی...
فکر کن هنوز یه کودک بودی، همه چیز امکان پذیر بود!
یه روکش قرمز رنگ مینداختی پُشتت...
بعدش...
میشدی یه سوپرمن.
جاروی مامانتو برمیداشتی و سوارش میشدی...
آره، تبدیل به یه ساحره میشدی.
از درخت بالا میرفتی، بی پروا، بدون اینکه فکر کنی ممکنه بیافتی...
بله بله...
خیلی راحت موفق شدی که بری بالا!
تو، رویاهات رو داشتی و به سمتشون میرفتی تا تحقق ببخشیشون، چون ایمان داشتی که میتونی.
اما از وقتی بزرگ شدی، اوضاع کمی فرق کرده...
پس...
دوباره فکر کن.
فکر کن که یه کودکی و تمام رویاهات به حقیقت خواهد پیوست...
ایمان داشته باش!

حالا یه سوال دیگه, اون یادداشت هایی که بالای پشت بوم بیمارستانه, به نظرتون کی این یادداشت ها رو نوشته؟
امیر نترکی... این سوالات رو میذاشتی بعد از اینکه SH2 رو دوباره بازی کردیم میپرسیدی که ذهنمون Refresh بشه...
:d
یه نکته خیلی تابلو که شاید به نظرتون مسخره هم باشه بچه ها پیدا کردم, گفتم بذارم تا ببینم متوجه این موضوع شده بودید یا نه؟...:d
این نقشه شهر سایلنت هیل 2 هست خب:
silent_hill_03.jpg
اینم نقشه شهر سایلنت هیل 3
silent_hill_02.jpg

اگر متوجه اون نکته شده باشید توی این 2 نقشه, یه سوال پیش میاد...
چرا اون چیزی که توی نقشه شهر سایلنت هیل ؟ هست توی نقشه شهر سایلنت هیل ؟ نیست؟؟؟ به چه دلیل آخه؟

یه چیزی یافتم!
خیابون Saul St. توی نقشمه SH2 اون پایین سمت چپ هستش ولی تو نقشه شماره سوم نیستش!
بعدشم تو نقشه شماره دوم اسم بیمارستان رو نقشه نوشته نشده!
که البته هیچکدومشون ربطی به اونی که گفتی ندارن!:d
منم هیچ چیزی به غیر از اینایی که علی گفت پیدا نکردم که اونم فقط به این خاطره که این نقشه ای که پایین هست،SH 3 منظورمه، ورژن کوچیک تر شده ی نقشه ی SH 2 ـه و به همین خاطر اسم اون خیابونه توش نیست...
اون اسم بیمارستان هم که دلیل نمیشه. چون ساختمونش هست...
حالا امیر بیا و دوباره ماها رو شگفت زده کن و بگو تفاوتشون رو...
 
آخرین ویرایش:
حالا کی گفته اینا یاد داشت های James هستش؟ یا اصلاً چرا فکر کردید James تو این خیالات به سر میبرده؟
کسی نگفته اینها یادداشتهای جیمز هست, اینها یادداشتهای دکتر بیمارستان هست...دکتر یه بیماری داشته به نام Joseph Barkin...
بیماری Joseph ریشه در این موضوع داره که فکر میکنه مرگ دخترش تقصیر اون بوده و خودش رو به خاطر این موضوع گناهکار میدونه.
فعلاََ تا همین جا رو داشته باش تا بعداََ یک توضیح اساسی در این مورد بدم...:d
منم هیچ چیزی به غیر از اینایی که علی گفت پیدا نکردم که اونم فقط به این خاطره که این نقشه ای که پایین هست،SH 3 منظورمه، ورژن کوچیک تر شده ی نقشه ی SH 2 ـه و به همین خاطر اسم اون خیابونه توش نیست...
اون اسم بیمارستان هم که دلیل نمیشه. چون ساختمونش هست...
حالا امیر بیا و دوباره ماها رو شگفت زده کن و بگو تفاوتشون رو...
خبری از شگفت زده کردن نیست!!:d
همونجور هم که قبلاََ گفتم یه نکته خیلی تابلو و شاید هم مسخره توی نقشه وجود داره و اون چیزی نیست جزء همون چیزی که علی گفت::d
بعدشم تو نقشه شماره دوم اسم بیمارستان رو نقشه نوشته نشده!
البته فکر نکنید این یه چیزه خیلی مسخرس...این که اسم بیمارستان توی نقشه نیست, برمیگرده به ذهن آشفته جیمز, همونطور که میدونید Mary توی بیمارستان BrookHaven بستری بوده, ولی خب از اونجایی که جیمز همه چیز رو در مورد Mary به درستی به یاد نمیاره, پس طبیعی هست که اسم بیمارستان توی نقشه نباشه...یه سری توضیحاتی هست که بعداََ در این مورد میدم!!!:d
بچه با این نظر من موافقید که بیمارستان بروکهاون, بیمارستانی بوده برای بیماران روانی؟
 
خبری از شگفت زده کردن نیست!!:d
همونجور هم که قبلاََ گفتم یه نکته خیلی تابلو و شاید هم مسخره توی نقشه وجود داره و اون چیزی نیست جزء همون چیزی که علی گفت::d

البته فکر نکنید این یه چیزه خیلی مسخرس...این که اسم بیمارستان توی نقشه نیست, برمیگرده به ذهن آشفته جیمز, همونطور که میدونید Mary توی بیمارستان BrookHaven بستری بوده, ولی خب از اونجایی که جیمز همه چیز رو در مورد Mary به درستی به یاد نمیاره, پس طبیعی هست که اسم بیمارستان توی نقشه نباشه...یه سری توضیحاتی هست که بعداََ در این مورد میدم!!!:d
بچه با این نظر من موافقید که بیمارستان بروکهاون, بیمارستانی بوده برای بیماران روانی؟
عجب من یه بار تو عمرم درست گفتم!
راستی امیر جون در مورد اینکه برای بیماران روانیه.....
فکر نکنم اینطور باشه چون بخش روانیا در واقع یه ساختمون دیگه هست که مادر تراویس توش بستری بود و همونی بود که توش کم میشدیم/:)
عکس نقشه-ش اینه:
585m66hbe6rq6duqp7t.jpg
 
آخرین ویرایش:
عجب من یه بار تو عمرم درست گفتم!
راستی امیر جون در مورد اینکه برای بیماران روانیه.....
فکر نکنم اینطور باشه چون بخش روانیا در واقع یه ساختمون دیگه هست که مادر تراویس توش بستری بود و همونی بود که توش کم میشدیم/:)
عکس نقشه-ش اینه:
585m66hbe6rq6duqp7t.jpg
خب مدرک دارم برای این حرفم علی جون, ببین توی یادداشت هایی که ما تو Hospital پیدا میکنیم, بیماران روانی اینجا بستری بودن, برای مثال چندتا اسم برات میارم:
Jack Davis-Joseph Barkin-Joshua Lewis-Leonard Wolf-Stanley Coleman
تمام این بیماران, مشکلات روانی و روحی داشتند و در بیمارستان BrookHaven بستری شدن...
حالا اگر توجه کنید, توی طبقه دوم و سوم بیمارستان برای اینکه بتونید وارد راهرویی بشید که اتاق بیماران در اونجا قرار داره, باید اول رمز دری رو پیدا کنید که بتونید وارد راهرو بشید, ولی دری که توی طبقه اول هست نیازی به رمز برای باز شدن نداره...در ضمن تمام اتاقهایی که توی راهروی طبقه دوم و سوم قرار داره, پنجره هاش با فنس بسته شدن...
اینم نقشه طبقه دوم و سوم بیمارستان:
attachment.php

به نظرم, همسر جیمز یعنی مری به خاطر درمان مشکلات روحی و روانی و افسردگی که داشته توی بیمارستان بروکهاون بستری شده...
 

Attachments

  • brookhasven_hospital_02.jpg
    brookhasven_hospital_02.jpg
    149.8 KB · مشاهده: 37
حالا اگر توجه کنید, توی طبقه دوم و سوم بیمارستان برای اینکه بتونید وارد راهرویی بشید که اتاق بیماران در اونجا قرار داره, باید اول رمز دری رو پیدا کنید که بتونید وارد راهرو بشید, ولی دری که توی طبقه اول هست نیازی به رمز برای باز شدن نداره...در ضمن تمام اتاقهایی که توی راهروی طبقه دوم و سوم قرار داره, پنجره هاش با فنس بسته شدن...
خب اره.بودن که مطمئنا بیماران روانی هم اونجا بودن.
ولی اونجایی که تو Origins هست، اتاق ها دقیقا همون اتاق هایی هستن که بیماران روانی توش بستری میشن.یعنی فاقد پنجره و نورگیر.اتاقا بسیار تنگ و دیواره ا همه حالت پُف کرده و سفید رنگن
من نظرم اینه که اونایی که خیلی خطرناک بودن رو به اون تیمارتان میفرستادن و اونایی که درجه-شون کمتر بود رو توی همون بیمارستان نگه میداشتن.
اگر دقت بکنی لااقل اونایی که تو بیمارستان هستن،پنجره و وسایل سرگرمی و اینجور چیزا داشتن ولی توی تیمارستان حتی توی اتاقاشم ،بیمار رو با لباس مخصوص دیوونه ها یعنی همون لباسی که دست ها به صورت ضربردی روی سینه بسته شدن میبستن
در موارد حاد تر شامل مادر تراویس،کلا اونو توی یه جای تاریک و توی یه وسیله نگه میداشتن که حتی نتونه تکون بخوره!
آخه بازم اون محیطش به بیمارستان میخوره ولی اون به معنای کلمه تیمارستانه!
 
خب اره.بودن که مطمئنا بیماران روانی هم اونجا بودن.
ولی اونجایی که تو Origins هست، اتاق ها دقیقا همون اتاق هایی هستن که بیماران روانی توش بستری میشن.یعنی فاقد پنجره و نورگیر.اتاقا بسیار تنگ و دیواره ا همه حالت پُف کرده و سفید رنگن
من نظرم اینه که اونایی که خیلی خطرناک بودن رو به اون تیمارتان میفرستادن و اونایی که درجه-شون کمتر بود رو توی همون بیمارستان نگه میداشتن.
اگر دقت بکنی لااقل اونایی که تو بیمارستان هستن،پنجره و وسایل سرگرمی و اینجور چیزا داشتن ولی توی تیمارستان حتی توی اتاقاشم ،بیمار رو با لباس مخصوص دیوونه ها یعنی همون لباسی که دست ها به صورت ضربردی روی سینه بسته شدن میبستن
در موارد حاد تر شامل مادر تراویس،کلا اونو توی یه جای تاریک و توی یه وسیله نگه میداشتن که حتی نتونه تکون بخوره!
آخه بازم اون محیطش به بیمارستان میخوره ولی اون به معنای کلمه تیمارستانه!
منظوره منم همینه, یعنی این که افرادی که درجه روانی بودنشون کمتره توی بروکهاون بستری میشند...راستی توی بروکهاون یه اتاقی هست که اسمش Special treatment room هست...که توش 4 اتاق هستند که دیوارهاش از جنس بالش هستند و وقتی که رفتار بیمار عوض میشد و به سوی رفتارهای خطرناک میرفت و ممکن بود به خودشون و دیگران آسیب بزنند, می فرستادنشون به اون اتاق ها...
در کل حرف من اینه که بروکهاون, بیمارستانی نبوده که توش آدمهایی رو نگه دارند که فقط مریض های جسمی دارند (مثل هپاتیت, ایدز,... و از اینجور بیماری ها), بلکه آدمهایی رو نگه میداشتند که مشکلات روحی و روانی داشتند...
 
منظوره منم همینه, یعنی این که افرادی که درجه روانی بودنشون کمتره توی بروکهاون بستری میشند...راستی توی بروکهاون یه اتاقی هست که اسمش Special treatment room هست...که توش 4 اتاق هستند که دیوارهاش از جنس بالش هستند و وقتی که رفتار بیمار عوض میشد و به سوی رفتارهای خطرناک میرفت و ممکن بود به خودشون و دیگران آسیب بزنند, می فرستادنشون به اون اتاق ها...
در کل حرف من اینه که بروکهاون, بیمارستانی نبوده که توش آدمهایی رو نگه دارند که فقط مریض های جسمی دارند (مثل هپاتیت, ایدز,... و از اینجور بیماری ها), بلکه آدمهایی رو نگه میداشتند که مشکلات روحی و روانی داشتند...
موافقم اميرجون حالا يه سوال اون شخصي كه در silent hill 3 از طريق تلفن تولد هدر رو بهش تبريك ميگه چه كسي ميتونه باشه؟و اون باسي كه تو بيمارستان تو زير زمين باهاش مبارزه ميكنيم وحتي قبلش باهامون حرفم ميزنه چه كسي وچه ارتباطي با اون كسي كه تلفني با هدر حرف ميزنه ميتونه داشته باشه؟
 
موافقم اميرجون حالا يه سوال اون شخصي كه در silent hill 3 از طريق تلفن تولد هدر رو بهش تبريك ميگه چه كسي ميتونه باشه؟و اون باسي كه تو بيمارستان تو زير زمين باهاش مبارزه ميكنيم وحتي قبلش باهامون حرفم ميزنه چه كسي وچه ارتباطي با اون كسي كه تلفني با هدر حرف ميزنه ميتونه داشته باشه؟
والا توی تحلیل هایی که بچه ها از داستان بازی کردن, گفته میشه که اون کسی که از پشت تلفن, تولد هدر رو تبریک میگه کسی نیست جزء "وینسنت"... که میخواد هدر رو کمی اذیت کنه...البته من زیاد موافق نیستم...
اون باسی هم که توی زیرزمین بیمارستان باهاش مبارزه میکنیم, پدر کلادیاست که اسمش لئونارد-ه...و از پشت تلفن که با هدر صحیت میکنه, میگه من توی یه اتاقی که در انتهای راهروی طبقه دوم هست زندانی شدم...که بعد که به این اتاق میریم و از یه سری راهرو رد میشیم, بیمارستان OW میشه...
لئونارد هم خب یکی از کشیشان فرقه بود, پس اگر در صورتی که اون شخصی که پشت تلفن تولد هدر رو تبریک میگه ویسنت باشه, پس باید تا حدودی با هم آشنا باشند...
 
اون باسی هم که توی زیرزمین بیمارستان باهاش مبارزه میکنیم, پدر کلادیاست که اسمش لئونارد-ه...و از پشت تلفن که با هدر صحیت میکنه, میگه من توی یه اتاقی که در انتهای راهروی طبقه دوم هست زندانی شدم...که بعد که به این اتاق میریم و از یه سری راهرو رد میشیم, بیمارستان OW میشه...
لئونارد هم خب یکی از کشیشان فرقه بود, پس اگر در صورتی که اون شخصی که پشت تلفن تولد هدر رو تبریک میگه ویسنت باشه, پس باید تا حدودی با هم آشنا باشند..
. موافقم ولي من فكر ميكنم اون كسي كه تولد هدر رو بهش تبريگ ميگه "وينسنت" نيست وخود لئونارد واز همه چيز زندگي هدر مطلع بوده همونجور كه كلوديا هم همه چيزو در مورد هدر ميدونست حتي تن صدايي هم كه تولد رو تبريك ميگه صداي وينسنت نيست وبيشتر به خود لئونارد شبيه ...پس كار همين شخصيت مرموز يعني لئونارده...حتي ميدونسته كه هدر به اين بيمارستان مياد ومنتظرش بوده.
 
.موافقم ولي من فكر ميكنم اون كسي كه تولد هدر رو بهش تبريگ ميگه "وينسنت" نيست وخود لئونارد واز همه چيز زندگي هدر مطلع بوده همونجور كه كلوديا هم همه چيزو در مورد هدر ميدونست حتي تن صدايي هم كه تولد رو تبريك ميگه صداي وينسنت نيست وبيشتر به خود لئونارد شبيه ...پس كار همين شخصيت مرموز يعني لئونارده...حتي ميدونسته كه هدر به اين بيمارستان مياد ومنتظرش بوده.
ممکن این چیزی هم که شما میگید باشه رضا جون...البته در مورد صدا بگم که صداپیشه کسی که از پشت تلفن تولد هدر رو تبریک میگه, صداپیشه همون وینست رضا جون...
 
ممکن این چیزی هم که شما میگید باشه رضا جون...البته در مورد صدا بگم که صداپیشه کسی که از پشت تلفن تولد هدر رو تبریک میگه, صداپیشه همون وینست رضا جون...
درسته اميرجون ولي بخواهيم منطقي وبا شواهد به قضيه نگاه كنيم تنها شخصيت مرموز بيمارستان كه با هدر در ارتباطه همين باس بيمارستن كه واقعا شخصيت مرموز وپيچيده اي داري وباعث شده قسمت بيمارستان بازي بيش از پيش مرموز وجذاب به نظر برسه وتبديل به يكي از بهترين لوكيشن ها در اين سري بشه در هر حال من كه عاشق بيمارستان سايلنت هيل 3و2 هستم ولي بيمارستان سايلنت هيل 1 رو بيشتر دوستدارم نظر شما چيه؟:d
 
درسته اميرجون ولي بخواهيم منطقي وبا شواهد به قضيه نگاه كنيم تنها شخصيت مرموز بيمارستان كه با هدر در ارتباطه همين باس بيمارستن كه واقعا شخصيت مرموز وپيچيده اي داري وباعث شده قسمت بيمارستان بازي بيش از پيش مرموز وجذاب به نظر برسه وتبديل به يكي از بهترين لوكيشن ها در اين سري بشه در هر حال من كه عاشق بيمارستان سايلنت هيل 3و2 هستم ولي بيمارستان سايلنت هيل 1 رو بيشتر دوستدارم نظر شما چيه؟:d
البته Stanley Coleman رو یادت رفت بگی...بیمارستان همه قسمت های سایلنت هیل رو هم دوست دارم رضا جون...برام هیچ فرقی نمیکنه!:laughing:
 
منم بیمارستان شماره اول رو بیشتر دوست دارم چون خیلی بزرگتر از بیمارستان شماره دوم و سوم بود
=========================
راستی میدونستین ظاهر بیمارستان Origin دقیقا همون ظاهر سایلنت هیل 1 هست؟ حتی تمام وسیله ها همونا هستن!:d
=========================
در مورد اون شخصی که تلفن میزنه به نظر من خود وینست هستش.صداش،شوخیایی که میکنه و پشت بندش جدی میشه،و در نهایت اینکه هیچوقت لئوناردو با اینکه کشیش فرقه بوده،مطمئنا به خودش اجازه همچین کاری نمیداده.منظورم اینه که کشیشا اخلاق سنگینی دارن.
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or