بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
از اونجایی که ما نه تو آمریکا زندگی میکنیم نه تو اروپا من مبنای خبر رو گذاشتم روی نسخه هایی که احتمالا به دست ما میرسه ، چون توی آمریکا نسخه ی pc فقط به صورت steam عرضه میشه من گمان کردم که احتمالا Retail Version اروپا به دست ما میرسه ، در هر حال خبر شما کاملا درسته و احتمال 99% سه نسخه ی اروپا به طور همزمان ماه نوامبر منتشر خواهند شد.;)
پاینده باشید.
 
سلام.
امیدوارم حال همتون خوب باشه.
ممنون از شاتهای زیبایی که قرار دادید.
در مورد تاریخ عرضه ی بازی هم باید بگم عالیه.
فقط اینکه من زیاد در جریان نیستم راستش تا حالا من یه تریلر از بازی دیدم که زیاد هم جدید نیست ولی چهره ی الکس دقیقا مثل این شاتها بود.
فقط اینکه آیا چهره ی کاراکتر بازی عوض شده یا به همون حالت قبل مونده؟
اخه انگار میخواستن این کارو بکنن ولی با اعتراض هواداران مواجه شدن.
در کل یه حس خاصی به sh2 دارم و امیدوارم این بازی هم همون تم رو داشته باشه.
یه جورایی به داستان هایی که مربوط به فرقه میشه علاقه ندارم.
در کل ممنون از اینکه پست های بیهوده ی منو تحمل میکنید!
 
چند تا سوال در مورد silent hill4 داشتم که مي خواستم از استاد نمسيس بپرسم ولي چون ايشون تشريف ندارند از اقاي horror-08 مي پرسم:1.در مقاله هاي استاد نمسيس خوندم که والتر رو هيچ وقت تو دنياي واقعي نمي بينيم اگه اينطوريه چرا پس از مجروح شدن ايلين وقتي از چشمي در نگاه مي کنيم والتر رو مي بينيم که پوزخند مي زنه و بعد ميره؟
(در واقع والتر اخرين کسي هستش که پشت در مي بينيم و بعد اون نه فرانک ساندرلند رو مي بينيم و نه ايلين رو.)
2.شخصي که در ويش هاوس خودش رو اتش مي زنه(جاسپر)تحت تاثير والتر ساليوان اينکار رو انجام ميده يا
همونطور که خودش مي گفت براي ديدن شيطان خودسوزي مي کنه؟
3.water prison worldدر دوران کودکي والتر چه جايي بوده چرا در دنياي والتر به اون شکل عجيب در اومده؟
4.در ويش هاوس يه ممو پيدا مي کنيم(که فکر مي کنم توسط داهليا گالاسپاي نوشته شده)و درباره السا و والتر هستش ايندو در بچگي با هم چه ارتباطي داشتند؟
5.ايا Andrew Desalvo در دنياي واقعي هم از اون ترسهاي بچه گانه که در زندان ابي داره رنج مي برده؟
6.اگه هنري در تمام مدت در دنياي والتر به سر مي برده چرا بعد از مجروح شدن ايلين به بيمارستان ميره؟
ايا دنياي بيمارستان از تصورات ذهني خود هنري(نگراني اش در مورد ايلين) بوجود نيومده؟
7.مفهوم صورت بزرگ شده ايلين در يکي از اتاق هاي بيمارستان که مردمکهاي چشمش به سرعت در حال حرکت هستند چيه؟
8.جسدهاي به سقف اويخته شده والتر در دنياي اپارتمانها-بار دوم که هر کدومشون در يکي از اتاقها پيدا مي
شوند به چه معنا هستند؟
9.چطور در اتاق مخفي پشت اتاق 302 جسد به يخچال وصل شده ي والتر 7 سال دوام اورده؟چطور در اينمدت
يخچال خراب نشده؟اصلا چطور در اين مدت ساکنين اپارتمان از بوي تعفن يا هزينه برق يخچال به اين موضوع
پي نبرده بودند؟
10.در پايان 21قرباني مشاهده مي کنيم که والتر کودک به ارزويش(يافتن مادر)رسيده و درون اتاق 302 روي
مبل دراز کشيده چرا وقتي21قرباني کامل شده اند به جاي ديدن اين صحنه شاهد امدن شيطان نيستيم؟
ايا اين مغاير ايين21قرباني نيست؟
11.طبق ايين21قرباني والتر بايد 10 sinner(گناهکار)رابکشه و قلبهايشان را از سينه خارج کنه در بين اين
10نفر بيلي و ميريام لوکان خردسال چطور گناهکاري بودند که بيگناه توسط والتر به قتل رسيدند؟
12.در پايان Mother مشاهده مي کنيم که هنري زنده مانده و به ديدن ايلين در بيمارستان ميره چطور ممکنه کسي از دنياي ديگر زنده خارج شه؟ايا اين قسمت فريب استادانه اي از زنده ماندن مانند اندينگ ماريايsh2 يا اندينگ خوب معمولي و خوب مثبت sh1 نيست؟
ازتون ممنون می شم به سوالام جواب بدین.
 
ممنون از شاتهای زیبایی که قرار دادی
شات های جدید
فقط اینکه من زیاد در جریان نیستم راستش تا حالا من یه تریلر از بازی دیدم که زیاد هم جدید نیست ولی چهره ی الکس دقیقا مثل این شاتها بود.
فقط اینکه آیا چهره ی کاراکتر بازی عوض شده یا به همون حالت قبل مونده؟
اخه انگار میخواستن این کارو بکنن ولی با اعتراض هواداران مواجه شدن.
باور کنید خودشون هم نمیدونن دارن چی کار میکنن ، توی ویدئوها و شات ها به طور متناوب چهره ی شخصیت اصلی نغییر میکنه ولی سرآخر به نظر میرسه چهره به حالت اولیش برگشته ( البته این حرف دوست عزیزم graywolf که گفت شاید در طول بازی چهره تغییر میکنه هم میتونه درست باشه.) .​
در کل یه حس خاصی به sh2 دارم و امیدوارم این بازی هم همون تم رو داشته باشه
از این لحاظ مطمئن باشید که بازی خیلی کم به فرقه میپردازه . ولی چیز دیگه ای که شاید براتون جالب باشه اینکه من توی شات ها عکسی از eddie دیدم و به نظر میرسه توی این شماره درباره ی این شخصیت از sh2 اطلاعات جدیدی به دست میاریم.​
................................​
چند تا سوال در مورد silent hill4 داشتم که مي خواستم از استاد نمسيس بپرسم ولي چون ايشون تشريف ندارند از اقاي horror-08 مي پرسم
اول از همه بگم اطلاعات من از بازی به هیچ وجه قابل مقایسه با nemesis عزیز نیست .​
2.شخصي که در ويش هاوس خودش رو اتش مي زنه(جاسپر)تحت تاثير والتر ساليوان اينکار رو انجام ميده يا
همونطور که خودش مي گفت براي ديدن شيطان خودسوزي مي کنه؟
طبق آیین ما باید قبول کنیم که جاسپر رو والتر آتش زده اما اعتقادات جاسپر هم به این قضیه کمک کرده ، جاسپر مقاومتی نکرد تا بتونه شیطان ( البته باید بگیم تصورش از خدای فرقه ) رو ملاقات کنه.​
3.water prison world در دوران کودکي والتر چه جايي بوده چرا در دنياي والتر به اون شکل عجيب در اومده؟
این زندان تحت سرپرستی فرقه اداره میشد و به جایی برای شکنجه بچه ها تبدیل شده بود . والتر هم که یکی از بچه های خانه ی آرزو بود هم حتما به اینجا آورده شده (هیچ جا اشاره ی مستقیمی به این موضوع نمیشه) برای مثال اون در بزرگ که در زیرزمین زندان هست نمادی از ترس والتر از این محیط به حساب میاد.​
5.ايا Andrew Desalvo در دنياي واقعي هم از اون ترسهاي بچه گانه که در زندان ابي داره رنج مي برده؟
مطمئن باش.​
هر چیزی که توی دنیای دیگه اتفاق میفته ، از تفکرات ( یا توهمات ) فرد توی دنیای واقعی نشئت میگیره.​
6.اگه هنري در تمام مدت در دنياي والتر به سر مي برده چرا بعد از مجروح شدن ايلين به بيمارستان ميره؟
ايا دنياي بيمارستان از تصورات ذهني خود هنري(نگراني اش در مورد ايلين) بوجود نيومده؟
بعد از اینکه پدر و مادر والتر اون رو ترک کردن و همسایه ها اون رو پیدا کردن اولین جایی که فرستاده شد همون بیمارستان بود . فکر میکنم به خاطر ضعف جسمانیش بود پس اولین جایی که بعد از ترک مادرش ( اتاق ) رفته بیمارستان بوده و اونجا رو هم به جدا شدن ازش مربوط میدونه . البته میشه با توهمات هنری هم مخلوط شده باشه.​
7.مفهوم صورت بزرگ شده ايلين در يکي از اتاق هاي بيمارستان که مردمکهاي چشمش به سرعت در حال حرکت هستند چيه؟
8.جسدهاي به سقف اويخته شده والتر در دنياي اپارتمانها-بار دوم که هر کدومشون در يکي از اتاقها پيدا مي
شوند به چه معنا هستند؟
بعضی مسائل هستن که صرفا برای بیشتر کردن فضای ترس توی بازی به کار رفتن و واقعا به چیزی اشاره ندارن البته این موارد توی sh4 خیلی کمتر بودن ولی این دوتا رو من نه چیزی درباره شون خوندم نه خودم دربارشون به نتیجه ای رسیدم.​

9.چطور در اتاق مخفي پشت اتاق 302 جسد به يخچال وصل شده ي والتر 7 سال دواماورده؟چطور در اينمدت
يخچال خراب نشده؟اصلا چطور در اين مدت ساکنين اپارتمان از بوي تعفن يا هزينه برق يخچال به اين موضوع
پي نبرده بودند؟
همچین اتاقی وجود نداشته کلا" ( به قول شما ما توی دنیای والتر اسیریم) . جسد والتر به خاک سپرده شده. البته جایی توی بازی اشاره میشه که بعد از چند روز با قبر خالی مواجه شدن ولی جسد توی دنیای والتر توی اون اتاق مجازی هستش نه توی واقعیت. یک مقدار انعطاف داشته باشه ذهنتون راجع به این مسأله میبینید که اگه بخوایم وجود اتاق رو قبول کنیم باید وجود گودال رو هم قبول کنیم . پس قبل هر چی باید به وجود این گودال توسط طبقه ی پایین ساختمان پی برده میشده.​
10 .در پايان 21قرباني مشاهده مي کنيم که والتر کودک به ارزويش(يافتن مادر)رسيده ودرون اتاق 302 روي
مبل دراز کشيده چرا وقتي21قرباني کامل شده اند به جاي ديدن اين صحنه شاهد امدن شيطان نيستيم؟
ايا اين مغاير ايين21قرباني نيست؟
آیین کامل نمیشه ، شاید هنری در دنیای واقعیت مرده ( علتش هنوز مشخص نیست) باشه ولی در other world ، اون با کشتن والتر به این ماجرا پایان میده. از سوی دیگه رویای walter کوچک که همون رسیدن به مادر ( اتاق ) باشه هم با مردن هنری (در دنیای واقعی) واقعیت پیدا میکنه نه اون تفکر منحرف والتر که از آموزش های فرقه سرچشمه میگیره.​
11.طبق ايين21قرباني والتر بايد 10 sinner(گناهکار)رابکشه و قلبهايشان را از سينه خارج کنه در بين اين
10نفر بيلي و ميريام لوکان خردسال چطور گناهکاري بودند که بيگناه توسط والتر به قتل رسيدند؟
در این مورد من مطئن نیستم ولی باید بگم که والتر به شدت به این دو نفر حسادت میکرد چون اون دو نفر خیلی به هم نزدیک بودن و والتر هم کسی رو نداشت ولی تنها چیزی که میشه گفت اینکه والتر احتمالا والتر این دو رو فرزند گناه (زنا ) میدونست.​
12. در پايان Mother مشاهده مي کنيم که هنري زنده مانده و به ديدن ايلين در بيمارستان ميره چطور ممکنه کسي از دنياي ديگر زنده خارج شه؟ايا اين قسمت فريب استادانه اي از زنده ماندن مانند اندينگ ماريايsh2 يا اندينگ خوب معمولي و خوب مثبت sh1 نيست؟؟
ببینید باید دید دنیای دیگر برای چی به وجود اومده والتر این دنیا رو برای انجام یک سری تعلیمات فرقه به وجود آورده بود برای جیمز این دنیا برای مجازاتش بود و برای هری هم به دلیلی دیگر. توی sh2 وقتی با پایان بازی علت به وجود اومدن otherworld از بین میره ( متوجه کردن جیمز نسبت به اینکه چه غلطی کرده ) ، جیمز میتونه از otherworld خارج بشه و حالا اون هست که با توجه به روند بازی میتونه راهش رو ادامه بده ( هر کدوم از پایان های rebirth ، leave ، inwater ) ، توی sh4 هم وقتی با کشتن والتر دیگه دلیلی برای ادامه دنیای دیگه وجود نداره هنری از اون دنیا بیرون میاد و روند بازی معلوم میکنه که چه اتفاقی بیفته ( هر کدوم از پایان های escape ، mother ، Eileen death ). پس دلیلی نداره کسی به دنیای دیگه میره هیچ وقت نتونه اونجا رو ترک کنه.​

1.در مقاله هاي استاد نمسيس خوندم که والتر رو هيچ وقت تو دنياي واقعي نمي بينيم اگه اينطوريه چرا پس از مجروح شدن ايلين وقتي از چشمي در نگاه مي کنيم والتر رو مي بينيم که پوزخند مي زنه و بعد ميره؟
(در واقع والتر اخرين کسي هستش که پشت در مي بينيم و بعد اون نه فرانک ساندرلند رو مي بينيم و نه ايلين رو)
4.در ويش هاوس يه ممو پيدا مي کنيم(که فکر مي کنم توسط داهليا گالاسپاي نوشته شده)و درباره السا و والتر هستش ايندو در بچگي با هم چه ارتباطي داشتند؟​
من این دو صحنه رو به یاد نمیارم )آخرین باری که SH4 رو بازی کردم 1.5 سال پیش بود ) اگر بتونی متن ممو ی سوال 4 ت رو بذاری یا یک کم بیشتر توضیح بدی در مورد این دو سوال شاید بتونم کمکی بکنم.​
پاینده باشید.​
 
آخرین ویرایش:
Soundless Mountain II

Soundless Mountain II is a NES-style remake of Konami's Silent Hill 2, where the story is centered around the protagonist's search for his missing wife Kate in a seemingly-deserted old town. The adventure starts off slow as players are introduced to the use red squares to save their progress, interaction methods with objects and also initiating conversations with characters. Combat begins soon after you've discovered a weapon to protect yourself against the enemies you will face in this game.
This remake holds more of a nostalgic value than anything else, as most of the scenes will confuse players who are unfamiliar with the revered cult classic. The meeting with Pyramid Head does not happen here as well, since the game ends abruptly after you've made your way into the run-down apartment
 
اول از همه بگم اطلاعات من از بازي به هيچ وجه قابل مقايسه با nemesis عزيز نيست .
شکسته نفسي نکنيدhorror-08جان.از روي پستهايي که تو اين تاپيک داده ايد به اين نتيجه رسيدم که هيچ تفاوتي با استاد نمسيس نداريد.
هر چيزي که توي دنياي ديگه اتفاق ميفته ، از تفکرات ( يا توهمات ) فرد توي دنياي واقعي نشئت ميگيره.
يادم رفت بهتون بگم!تو زندان ابي در سلول اندرو دسالوو روي ديوار يه نوشته مي بينيم=I peed my pants but anybody whouldn't find outيعني در دنياي واقعي نگهبان پرابهت زندان ابي چنين مريضي داشته؟ايا اين مريضي تو دنياي ديگه به خاطر ترساندن بچه ها در دنياي واقعي سرش نيومده؟!
بعد از اينکه پدر و مادر والتر اون رو ترک کردن و همسايه ها اون رو پيدا کردن اولين جايي که فرستاده شد همون بيمارستان بود . فکر ميکنم به خاطر ضعف جسمانيش بود پس اولين جايي که بعد از ترک مادرش ( اتاق ) رفته بيمارستان بوده و اونجا رو هم به جدا شدن ازش مربوط ميدونه . البته ميشه با توهمات هنري هم مخلوط شده باشه.
راستي!در مورد قضيه پدر و مادر والتر يه چيزي يادم اومد!وقتي تو اپارتمان105هنري بند ناف والتر رو پيدا مي کنه يه دفعه سرش درد مي گيره و يه سکانس از پدر و مادر والتر مي بينيم که دارند با وحشت از اتاق 302 خارج مي شن!
خيلي در مورد اين صحنه فکر کردم...بنظرم پدر و مادر والتر يا از نوزادشون يه علامت شيطاني ديده بودند که اونو گذاشتند و رفتند[به قصد اينکه بعد چند روز بميره]يا توسط عمال فرقه سر به نيست شدند!به نظر من اگر والدين والتر مي خواستند اونو ترکش کنند حتما اونو سر راه ميذاشتن!
البته اين فقط يه حدسه...
بعضي مسائل هستن که صرفا براي بيشتر کردن فضاي ترس توي بازي به کار رفتن و واقعا به چيزي اشاره ندارن البته اين موارد توي sh4 خيلي کمتر بودن ولي اين دوتا رو من نه چيزي درباره شون خوندم نه خودم دربارشون به نتيجه اي رسيدم.
در مورد اون صورت ايلين گالوين که فکر مي کنم حق با شماست اما در مورد اون اجساد از سقف اويزان شده ي والتر که هر کدوم تو يکي از اپارتمانها بودند بايد بگم که يادمه به هر کدومشون که نزديک ميشدم صداي نظر صاحب اون اپارتمان درباره ي والترميومد [مثلI hate that guyو غيره] و بعد جسد محو مي شد!
آيين کامل نميشه ، شايد هنري در دنياي واقعيت مرده ( علتش هنوز مشخص نيست) باشه ولي در other world ، اون با کشتن والتر به اين ماجرا پايان ميده. از سوي ديگه روياي walter کوچک که همون رسيدن به مادر ( اتاق ) باشه هم با مردن هنري (در دنياي واقعي) واقعيت پيدا ميکنه نه اون تفکر منحرف والتر که از آموزش هاي فرقه سرچشمه ميگيره.
اصلا اين پايان21قرباني خيلي عجيب بود در پايان نشون ميده بعد اينکه که ايلين توي حوض خون ميره و بعد والتر رو مي کشيم و والتر تو اخر عمرش يه لحظه خدا رو حس مي کنه و به اسمون اشاره مي کنه و مي گهMom[خدا]و بعد ميميره...بعد مرگش هنري هم به طرز نا معلومي مي ميره بعد صداي اخبار مياد که مي گه اجساد هنري و والتر کشف شده[ايلين پس از انتقال به بيمارستان مرده]اما نميگه روي جسد هنري شماره بوده يا نه!
سپس اعلام مي کنه که روز گذشته ساکنين جنوب اشفيلد دچار سينه درد شده اند و حتي عده اي از اونا به بيمارستان منتقل شده اند![اثر نابود شدن دنياي ديگر بر دنياي واقعي يا شايد هم ادغام دنياي ديگر با دنياي واقعي!]و ما نمي فهميم ايين با کشته شدن هنري تکميل شده يا نه!
رسيدن والتر کودک به مادرش[اتاق302]هم کاملا مثل رسيدن جيمز به ماري تو سايلنت هيل2هه!در واقع والتر کودک چه در اين پايان و چه در پايانهاي ديگه نابود ميشه[اگه دقت کنيد تو اين پايان پس از رسيدن به اتاف302 با خوشحالي روي مبل دراز مي کشه و مي ميره و تو اندينگ مادر هم وقتي مي فهمه اتاق 302 مادرش نيست مي ميره!]اتاق 302 در واقع سرابي بوده که شيطان در مقابل والتر قرار داده تا از والتر استفاده کنه[همين دام رو بوسيله ماري تو sh2 براي عذاب جيمز تدارک ديده بود]پس در هر صورت بنظر مي رسه اتاق 302 از اول يه دستاويز شيطاني بوده...
در اين مورد من مطئن نيستم ولي بايد بگم که والتر به شدت به اين دو نفر حسادت ميکرد چون اون دو نفر خيلي به هم نزديک بودن و والتر هم کسي رو نداشت ولي تنها چيزي که ميشه گفت اينکه والتر احتمالا والتر اين دو رو فرزند گناه (زنا ) ميدونست.
اما من خودم اتاق بيلي و ميريام رو تو يکي از اپارتمانها ديدم![همون اتاقي که سه چهارتا تخت دو طبقه داره]پدر و مادر بيلي و ميريام لوکان فرزندان ديگري هم داشتند...
بنظر من والتر فقط بخاطر عقده اونها رو کشت[به خاطر نداشتن خواهر و کمبود محبت]چون ديديم که ميريام رو مثله کرده...اصولا اگر پدر و مادر اين بچه ها هم گناهکار بودند[که بدليل داشتن فرزندان ديگرنبودند]گناهشون ارتباطي به بچه هاي بيگناهشون نداشته!چون هر انسان از هر پدر و مادري که باشه با فطرت پاک به دنيا مياد.همه ي اديان در اين نکته اتفاق نظر دارند و حتي فرقه هم اين رو قبول داره.[فطرت پاک والتر در کودکي]
ببينيد بايد ديد دنياي ديگر براي چي به وجود اومده والتر اين دنيا رو براي انجام يک سري تعليمات فرقه به وجود آورده بود براي جيمز اين دنيا براي مجازاتش بود و براي هري هم به دليلي ديگر. توي sh2 وقتي با پايان بازي علت به وجود اومدن otherworld از بين ميره ( متوجه کردن جيمز نسبت به اينکه چه غلطي کرده ) ، جيمز ميتونه از otherworld خارج بشه و حالا اون هست که با توجه به روند بازي ميتونه راهش رو ادامه بده ( هر کدوم از پايان هاي rebirth ، leave ، inwater ) ، توي sh4 هم وقتي با کشتن والتر ديگه دليلي براي ادامه دنياي ديگه وجود نداره هنري از اون دنيا بيرون مياد و روند بازي معلوم ميکنه که چه اتفاقي بيفته ( هر کدوم از پايان هاي escape ، mother ، Eileen death ). پس دليلي نداره کسي به دنياي ديگه ميره هيچ وقت نتونه اونجا رو ترک کنه.
به نظر شخصي من هري تو تصادف کشته شده بود!جيمز ساندرلند هم به احتمال99درصد خودکشي کرده بود!افسردگي شديد جيمز شباهت زيادي به افسردگي انجلا داشت ولي خودشو نشون نميداد![چون او هم مثل انجلا نمي دونست مرده!فقط انجلا براي اينکه مي دونست کسي رو کشته و به خاطر همين ناراحتي بيشتري داشت!]به بيان واضحتر انجلا پدرش رو احتمالا به خاطر اينکه به او و مادرش ظلم مي کرده کشته بود و بعد خودکشي کرده بود و در سايلنت هيل چون تعريف درستي از کاري که انجام داده بود نداشت سردرگم بود و در انتها نيز مي بينيم که به خاطر قتل در عذاب ابدي[اتش]فرو ميرود و عذابش دائمي بود ولي جيمز گناهش احتمالا خيانت بود و بعد بر اثر عذاب وجدان خودکشي کرده بود!اما چون گناهش خيانت بود زجرش دائمي نبود و پس از اينکه سه بار ماريا جلوي چشمانش کشته شد گناهانش پاک شد!و بعدش هم فهميد که ماري به خاطر رفتار خودش مرده[اينم نظرمه اما سايلنت هيل2تاييدش مي کنه!]اصلا اگه جيمز زنده بود چطوري از دستشويي اول بازي تو سايلنت هيل سر در اورده بود؟اگه خودش به سايلنت هيل اومده بود چه طور متوجه فرق سايلنت هيل با دنياي واقعي نشده بود؟پس بايد قبول کنيم که جيمز قبلا مرده بوده...
من اين دو صحنه رو به ياد نميارم )آخرين باري که SH4 رو بازي کردم 1.5 سال پيش بود ) اگر بتوني متن ممو ي سوال 4 ت رو بذاري يا يک کم بيشتر توضيح بدي در مورد اين دو سوال شايد بتونم کمکي بکنم.
پاينده باشيد.
صحنه ي اولي که گفتم براي بعد مجروح شدن ايلينه که ديگه ايلين نمي تونه بياد پشت در و فرانک ساندرلند هم ديگه نمياد...به همين خاطر پس از مجروح شدن ايلين وقتي به بيرون نگاه مي کنيم والتر رو مي بينيم که به ما پوزخند مي زنه و بعد ميره...
اون متني هم که تو ويش هاوس ديدم اين بود=
Have you found Alessa yet?How is Walter's progress coming along?send me report.
خيلي ممنونم که به سوالام جواب داديد.
اگه ممکنه يه منبع مرتبط با sh0 هم براي ترجمه بذارين چون در موردش چيزي تو اين تاپيک نداريم و اگه هم بخواهم در مورد سري1تا4چيزي بذارم تکرار مکررات خواهد بود و نمسيس جان هم قبل از من پرونده اين کار رو بسته اند.
هم چنين خواهش مي کنم اگه کسي نحوه اجراي sh0 با شبيه ساز رو بر روي کامپيوتر مي دونه توضيح بده.
موفق باشيد.
 
به احتمال زیاد داستان بازی برای قبل از و قایع سایلنت هیل2 هست که ادی هم توش وجود داره
اوه! راستش دیگه نمیتونم صبر کنم.ببینم منظورتون از STEAM اینه که مثل hl2 هستش ؟
که در اون صورت ما هم میتونیم از این نسخه استفاده کنیم.درسته؟
یعنی مهر ماه بازی میرسه دستمون؟!!:laughing::laughing:
 
It's Been a Long Bloody Time Mate' !

يادمه به هر کدومشون که نزديک ميشدم صداي نظر صاحب اون اپارتمان درباره ي والترميومد [مثلI hate that guyو غيره] و بعد جسد محو مي شد!

در واقع این صدای پدر والتر بوده...درست وقتی که سعی میکرده مادرش رو مجبور کنه که بچه رو تنها در 302 بگذارن و برن و داشته تو سریش رو به مادره میزده...

تمامی اون جنازه ها هم که توی قفس هستن نماد پدر والتر هستن...

Have you found Alessa yet?How is Walter's progress coming along?send me report

متنی هستنش که توسط دالیا نوشته شده...در Origin متن شک هستش ولی به احتمال زیاد توسط دالیا نوشته شده...

در ويش هاوس يه ممو پيدا مي کنيم(که فکر مي کنم توسط داهليا گالاسپاي نوشته شده)و درباره السا و والتر هستش ايندو در بچگي با هم چه ارتباطي داشتند؟

آلسا , کلودیا , والتر و خیلی دیگه از بچه های هم سن و سال اونها در فرقه بزرگ شدن...کلودیا که آلسا رو خواهرش مینامید و با همدیگه بزرگ میشن تا جایی که آلسا در آتش سوزی تقریبا کشته میشه و ازش جدا میشه...والتر هم با توجه به تعلیمات دالیا (که روی مادر مقدس تاکید داشت) بزرگ میشه و از همون بچگی "اتاق" رو با "مادر" اشتباه بهش میفهمونن...

6.اگه هنري در تمام مدت در دنياي والتر به سر مي برده چرا بعد از مجروح شدن ايلين به بيمارستان ميره؟

خیلی از توهمات والتر نماد مکانهای واقعی زندگیش هستن...مغازه ی فروش حیوانات جایی بوده که والتر از بچگی همیشه ازش میترسیده (یا بهتر بگم ! بیشتر از حیوانات درونش میترسیده)...Wish House مکان اولین یادگیریهاش و سختگیریهای اولیه ی فرقه بوده...زندان آبی نماد درد و رنجهای دوران کودکیش و تجاوزهای آندرو دی سالوو بوده...و وقتی که بدن آیلین رو به بیمارستان منتقل میکنن , هنری پا به دنیایی میگذاره که درک والتر از بیمارستان بوده...

اون پرستار اول قسمت بیمارستان رو یادتونه ؟! همونی که والتر داره روش عمل جراحی انجام میده ؟! اون مادر والتر هستش...(اثبات میشه !)

7.مفهوم صورت بزرگ شده ايلين در يکي از اتاق هاي بيمارستان که مردمکهاي چشمش به سرعت در حال حرکت هستند چيه؟

خیلی از مفاهیم فقط انتزاعی هستن ولی در مورد این صورت نمیدونم برای اینکه هنوز در باره ش فکر نکردم...ولی شاید (فقط شاید) فقط نمادی انتزاعی هستش...برای ترسوندن...چونکه بازیباز یک دفعه بدون بینش قبلی به این صحنه برمیخوره و در نماد اول خیلی ترسناک به نظر میرسه...

8.جسدهاي به سقف اويخته شده والتر در دنياي اپارتمانها-بار دوم که هر کدومشون در يکي از اتاقها پيدا مي
شوند به چه معنا هستند؟

اینا والدین والتر هستن که بخاطر جرمشون دارن درد میکشن...هر وقت بهشون نزدیک میشین آخرین جملاتی که والتر در قنداق ازشون به یاد داره تکرار میشن...

بنظرم پدر و مادر والتر يا از نوزادشون يه علامت شيطاني ديده بودند که اونو گذاشتند و رفتند[به قصد اينکه بعد چند روز بميره]يا توسط عمال فرقه سر به نيست شدند!به نظر من اگر والدين والتر مي خواستند اونو ترکش کنند حتما اونو سر راه ميذاشتن!

با توجه به صحبتهای پدر و مادر والتر و LM مشخص میشه که اونا باید اونشب آپارتمان رو ترک میکردن...علتش معلوم نمیشه ولی به احتمال زیاد فقر زیاشون باعث اینکار شده بوده...در این بین بهترین جا برای بچه شون همون اتاق بوده...جایی که پدره فکر میکرده اگه والتر توش بمونه ممکنه بمیره در حالیکه ساندرلند با شنیدن صدای گریه ی بچه اونرو در اتاق پیدا میکنه و پیش خودش نگهش میداره تا اینکه به S3 بسپردش...

صحنه ي اولي که گفتم براي بعد مجروح شدن ايلينه که ديگه ايلين نمي تونه بياد پشت در و فرانک ساندرلند هم ديگه نمياد...به همين خاطر پس از مجروح شدن ايلين وقتي به بيرون نگاه مي کنيم والتر رو مي بينيم که به ما پوزخند مي زنه و بعد ميره...

این درست زمانی هستش که شما بعنوان بیست و یکمین قربانی مطرح میشین و تاثیر ذهنی والتر باعث میشه که مرز بین واقعیت و خیال کنار زده بشه...این اتفاق برای جوزف هم میفته...
بعنوان کسی که قربانی بعدی هستش والتر به سراغتون میاد ولی تا وقتی که به دنیای ذهنیش وارد نشین نمیتونه بهتون صدمه بزنه...برای همین در دنیای واقعی فقط نمادی ازش در جلوی در اتاقی که نمیتونه وارد بهش بشه شما رو چک میکنه و بعدش میره...
البته باید بگم که این صحنه توی نسخه ی اروپایی بوده و نه نسخه ی آمریکایی که اگه شما اینو دیدین فکر کنم که من اشتباه کردم...

11.طبق ايين21قرباني والتر بايد 10 sinner(گناهکار)رابکشه و قلبهايشان را از سينه خارج کنه در بين اين
10نفر بيلي و ميريام لوکان خردسال چطور گناهکاري بودند که بيگناه توسط والتر به قتل رسيدند؟

مطمئن نیستم ولی فکر میکنم که این جواب شما در Crimson Tome نوشته شده...یه نگاهی بهش بندازین...

*********************************


سلام بروبکس !

زمان زیادی میشه که توی این تاپیک نیومدم و باید بابت این موضوع ازتون معذرت خواهی کنم...راستش فکرش رو هم نمیکردم که دانشگاه بتونه اینقدر وقت و توان از من بگیره تا جای که نتونم حتی متنی رو که عاشق ترجمه ش بودم رو به اتمام برسونم...

و امروز اومدم که ازتون خواهشی بکنم برای اینکه میدونم اینجا هستن کسانی که میتونن این خواهش رو به سرانجامش برسونن...

اومدم که خواهش کنم تا هر کسی که میتونه قسمتی از LM رو انتخاب کنه و ترجمه ی این اثر بزرگ رو ادامه بده...شاید من وقت کافی برای ادامه ش نداشته باشم ولی میدونم که شما هستین تا اینکار رو ادامه بدین...

میتونین به سرپرستی یک نفر قسمتها رو تقسیم کنین و ترجمه رو ادامه بدین...اینطوری هم سریعتر به اتمام میرسه و هم یک افتخار بزرگ برای تک تک ما هستش که در عرصه ی بازیها تونستیم یک اثر به یاد موندنی به جا بگذاریم...

میخواستم از تک تک کسانی که در این تاپیک "اندیشیدن" رو ادامه دادن تشکر کنم...کار واقعا بزرگی بود و من به کسانی که اینجا هستن افتخار میکنم...نه برای اینکه SH بازی میکنن و نه بخاطر اینکه این بازی رو ممکنه چند بار تا آخرش رفته باشن...بلکه بخاطر اینکه شما به جایی رسیدین که هدف رو روی تموم کردن بازی (کار اکثر ماها) متمرکز نمیکنین...تجربه ی بازی و درکش برای شما فراتر از اتمامش شده و این چیزی هستش که من بهش احترام میگذارم...

من از زحمات تک تک افرادی که در اینجا بودن , هستن و خواهند بود کمال تشکر رو دارم...

متشکرم...محمد مهدی حاجی اسمعیلی
 
آخرین ویرایش:
بالاخره برگشتید استاد نمسیس جان:((
دلمون خیلی براتون تنگ شده بود:(([الان حالم مثل این فیلم کره ایهاست که گریه می کنند و می گن استاد:biggrin1:]
نمیدونم اگه نمی اومدید چیکار می کردم...:((شاید خودم می کشتم...
به هر حال خیلی خیلی خوشحالم که دوباره سایت رو با حضورتون منور کردید:((:love:
پ.ن=زیباترین صفحه کل سایت بازیسنتر:love:=http://www.bazicenter.com/forums/showthread.php?t=55&page=11http://http//www.bazicenter.com/forums/showthread.php?t=55&page=11
 
آخرین ویرایش:
اول از همه ازتون تشکر مي کنم که وقت گذاشتيد و به سوالات بيهوده ي من جواب داديد.
اونقدر پستتون زيبا بود که فقط 1 ساعت نشستم نگاهش کردم
متني هستنش که توسط داليا نوشته شده...در Origin متن شک هستش ولي به احتمال زياد توسط داليا نوشته شده...
پس حدسم نسبتا درست بود...فقط نمي دونم منظور نويسنده نامه از اينکه"السا رو پيدا کردي و پيشرفت والتر چگونه جلو رفته"چي بوده...اخه مگه السا گم شده بوده؟
اون پرستار اول قسمت بيمارستان رو يادتونه ؟! هموني که والتر داره روش عمل جراحي انجام ميده ؟! اون مادر والتر هستش...(اثبات ميشه !)
17.gif

يعني اگه والتر مادري که به دنيا اورده بودش پيدا مي کرد قطعا اونو مي کشت!چون تنها Room302 رو مادر خودش مي دونست!يه چيز ديگه اي که باز نمي تونم بفهمم اينه که مادر والتر بايد قطعا مرده باشه که اونجا زير دست والتر بود سه حالت داره=مادر والتر چند سال پس از اينکه پسرشو ترک کرده مرده يا اينکه والتر خودش اونو کشته و جزو قربانيها اون رو حساب نکرده يا اينکه اصلا زنده است و اون جسد فقط تصوريه که والتر از اون داره!
پ.ن:البته والتر موقع عمل جراحي دستکش دستش نبود و با دستهاي استريليزه نشده جگر بيمار رو بيرون اورد!(عدم رعايت بهداشت هنگام جراحي بيمار!)
مطمئن نيستم ولي فکر ميکنم که اين جواب شما در Crimson Tome نوشته شده...يه نگاهي بهش بندازين...
اينم متنCrismon Tome
She who is called the''Holy Mother''be not holy one whit.The Descent of the holy Mother''is naught but the Descent of Devil.Those that be called the ''21 sacraments''be not sacramental one whit.The ''21 sacraments'' be not sacramental one whit.The ''21 Sacraments'' be naught but the 21 Heresiess.To give birth to a realm of wickedness within the blessed realm of our Lord be blaspheemy and the work of the Devil.If thou would stop the Descent of the Devil;you most bury part of the Conjurer's mother's flesh within the Conjurer's true body.Thou must also pierce the Conjurer's flesh with 8 spears of''Void'';''darkness'';''Despair'';''Temptation'';''Source'';''Watchfulness''and ''chaos''.Do so and the Conjurer's unholy flesh will become that which once it was;by the grace of our Lord
بنده که تو اين متن چيزي در مورد بيلي و ميريام نديدم و موضوع اين متن چيز ديگريه...
يه خواهش ديگه هم ازتون دارم و اون اينه که يکم در مورد شخصيت بسته هنري تانسهند توضيح بديد که اصلا چه سو پيشينه اي داشته که اسير دنياي والتر شده...
*********************************
به تازگي متوجه شدم اتاق303که در سمت راست اتاق302هستش به احتمال زياد يه اتاق سرايداريه(چون ايلين تو اتاق301نظافتچي ساختمونه)صاحبش داراي انحرافات جنسي بوده(اين رو از روي نقاشيهاي يکي از اپارتمانهاي طبقه دوم فهميدم که توش تابلوي ذات هر ساکن اپارتمان وجود داره)خيلي شک کردم که صاحب اتاق301همون ازار دهنده ي السا(نظافتچي مدرسه)در فيلم سايلنت هيل باشه!لطفا اساتيد نظرشون رو در اين مورد هم بگن.
اومدم که خواهش کنم تا هر کسي که ميتونه قسمتي از LM رو انتخاب کنه و ترجمه ي اين اثر بزرگ رو ادامه بده...شايد من وقت کافي براي ادامه ش نداشته باشم ولي ميدونم که شما هستين تا اينکار رو ادامه بدين...
هر کسي اينکار رو بخواد ادامه بده ترجمه اش1درصد ارزش ترجمه ي شما رو هم نداره...پس بهتره خودتون هم يه نقشي تو اين زمينه داشته باشيد(لااقل ما ترجمه کنيم و شما ويرايشش رو به عده بگيريد!)
در زمينه ترجمه لاست مموريز هم اگه کمکي از دستم برمي اد خوشحال مي شم به عنوان يه کوچيکتر همکاري کنم(البته تخصصم زبان فرانسوي هستش)
 
آخرین ویرایش:
يادم رفت بهتون بگم!تو زندان ابي در سلول اندرو دسالوو روي ديوار يه نوشته مي بينيم=I peed my pants but anybody whouldn't find outيعني در دنياي واقعي نگهبان پرابهت زندان ابي چنين مريضي داشته؟ايا اين مريضي تو دنياي ديگه به خاطر ترساندن بچه ها در دنياي واقعي سرش نيومده؟!
این جا رو شما یه خورده بد متوجه شدی توی سلول های اون زندان نوشته هایی رو در و دیوار هست که در اصل نوشته ی بچه ای که توی اون سلول بوده است. این چیزی که شما میگید در اصل ترس بچه از کارهای andrew desolve هستش نه نوشته خود نگهبان.
در اصل معنی این جمله اینه که من خودم رو خیس کردم که بیان این جمله از زبان نگهبانی با اون سن وسال خیلی بعیده.
پدر و مادر والتر يا از نوزادشون يه علامت شيطاني ديده بودند که اونو گذاشتند و رفتند[به قصد اينکه بعد چند روز بميره]يا توسط عمال فرقه سر به نيست شدند!
به قول شما همه ی بچه ها در ابتدا پاک هستن. والتر هم اول یه بچه سالم بود و اگه مادر و پدر بیرحمش اون رو به حال خودشون رها نمیکردن هیچ کدوم از این مسائل پیش نمیومد. همونطور که نمسیس عزیز گفت اونها به خاطر فقر و برای اینکه بچه بمیره و توی این وضعیت بزرگ نشه اون رو رها کردن.
اما من خودم اتاق بيلي و ميريام رو تو يکي از اپارتمانها ديدم![همون اتاقي که سه چهارتا تخت دو طبقه داره]پدر و مادر بيلي و ميريام لوکان فرزندان ديگري هم داشتند...
از کجا فهمیدی که اون اتاق مال بیلی و میریام هستش ، هیچ جا چیزی در این باره ندیدم.
به نظر شخصي من هري تو تصادف کشته شده بود!جيمز ساندرلند هم به احتمال99درصد خودکشي کرده بود!افسردگي شديد جيمز شباهت زيادي به افسردگي انجلا داشت ولي خودشو نشون نميداد![چون او هم مثل انجلا نمي دونست مرده!فقط انجلا براي اينکه مي دونست کسي رو کشته و به خاطر همين ناراحتي بيشتري داشت!]به بيان واضحتر انجلا پدرش رو احتمالا به خاطر اينکه به او و مادرش ظلم مي کرده کشته بود و بعد خودکشي کرده بود و در سايلنت هيل چون تعريف درستي از کاري که انجام داده بود نداشت سردرگم بود و در انتها نيز مي بينيم که به خاطر قتل در عذاب ابدي[اتش]فرو ميرود و عذابش دائمي بود ولي جيمز گناهش احتمالا خيانت بود و بعد بر اثر عذاب وجدان خودکشي کرده بود!اما چون گناهش خيانت بود زجرش دائمي نبود و پس از اينکه سه بار ماريا جلوي چشمانش کشته شد گناهانش پاک شد!و بعدش هم فهميد که ماري به خاطر رفتار خودش مرده[اينم نظرمه اما سايلنت هيل2تاييدش مي کنه!]اصلا اگه جيمز زنده بود چطوري از دستشويي اول بازي تو سايلنت هيل سر در اورده بود؟اگه خودش به سايلنت هيل اومده بود چه طور متوجه فرق سايلنت هيل با دنياي واقعي نشده بود؟پس بايد قبول کنيم که جيمز قبلا مرده بوده...
اینجوری که شما همه ی فلسفه ی بازی رو زیر سوال بردی! تمام شهرت شهر برای این هستش که میتونه واقعیت رو به خیال پیوند بزنه اگه هری مرده باشه جیمز خودکشی کرده باشه و آنجلا هم سر به نیست شده باشه که دیگه وجود شهر به چه کار میاد ؟، خدا خودش اون دنیا با این ها تصفیه حساب میکنه !
شهر برای این جیمز رو فرا میخونه تا آگاهش کنه نسبت به کارش نه فقط اینکه مجازاتش کنه بلکه شاید اینجوری بتونه ادامه ی زندگیش رو با واقعیت بگذرونه. فکر کنم لازم باشه یه بار دیگه تحلیل نمسیس عزیز رو درباره ی sh2 بخونی!
صحنه ي اولي که گفتم براي بعد مجروح شدن ايلينه که ديگه ايلين نمي تونه بياد پشت در و فرانک ساندرلند هم ديگه نميبینی
دوباره sh4 رو انجام دادم ولی این صحنه توی نسخه ای که من دارم نیست و در مورد این صحنه هایی که فقط توی بعضی از نسخه ها هست نمیشه حرفی زد.

شکسته نفسي نکنيدhorror-08جان.از روي پستهايي که تو اين تاپيک داده ايد به اين نتيجه رسيدم که هيچ تفاوتي با استاد نمسيس نداريد.
هر کسي اينکار رو بخواد ادامه بده ترجمه اش1درصد ارزش ترجمه ي شما رو هم نداره..
:biggrin1::-"
...........................
شاید مدت زمان زیادی از این مطالب گذشته بود ولی از اونجایی که 3 هفته ای نمی تونستم اینجا بیام الان پاسخ دادم.
میمونه دونکته:
1.sh : homecoming تا سال 2009 تاخیر خورد برای کشور آلمان و احتمال تاخیر کلیش نیز وجود داره.

.2
و امروز اومدم که ازتون خواهشی بکنم برای اینکه میدونم اینجا هستن کسانی که میتونن این خواهش رو به سرانجامش برسونن...
در روز های آتی خبرهای جدیدی از lost memories رو به اطلاع شما خواهیم رسوند.

پاینده باشید.
 
آخرین ویرایش:
سلام
من اومدم و شرمنده بچه ها که چند وقتی نبودم
یعنی بودم اما نمی تونستم مطلبم رو براتون بزارم
ـ واااااااااااااااااااااااااای ببین چه شخصیتی مطلب نوشته ـ استاد Nemesis ـ
با رخصت از Nemesis عزیز :
این ترجمه ای که براتون میزارم ترجمه The Lost Memories هستش که مال شرکت Konami هستش قبلا یه مقدار از اونو گذاشته بودم اما گفتم بهتره دوباره از اول همشو بزارم ولی متاسفانه ناقص مونده حقیقتش خیلی برام سخت شده ترجمه کردنش
آخه بدجور حوصله می خواد ـ این رو اساتیدی که ترجمه می کنن می تونن تأیید کنن ـ
به هرحال امیدوارم به بزرگواری خودتون ببخشید .
من این متن رو تو www.2shared.com آپلود کردم .
امیدوارم تونسته باشم یک قدم کوچیک تو گسترش مفهوم سایلنت هیل ( سایلنت هیلیزم :cheesygri ـ من درآوردی ) برداشته باشم .
ممنون ـ فعلا خداحافظ;)
لینک دانلود :
http://www.2shared.com/file/4003812/3414b50f/Lost_Memories.html
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or