بله فرهنگ هادر تمامی کره زمین متفاوته و همگی هم قابل احترامن اما ساختار ذهن بشر در تمام کره زمین یکسانه
بحث من این نیست که جوئل چرا انکار میکنه یا نمیکنه بحث اینه که کلا نباید بکنه
"بعد از بیست سال میبینیم که چقدر جوئل به فکر دختر بچه اش هست و به یادش. طبق
DSM 5 برای اتفاقی همانند مرگ عزیزان افراد نرمال تا دو هفته سندرم های شبهه افسردگی و درماندگی رو نشون میدن و بعد از اون مراحل قبول از دست دادن فرد آغار میشه حتا برای افراد ناسالم از نظر روانی غم از دست دادن افراد نزدیک طی شش ماه خود به خود حل میشه یعنی ناخودآگاه فرد نبود اون فرد رو میپذیره و باهاش کنار میاد حال اینجا بعد از 20 سال جوئل کاملا درگیر مرحله ی ابتدایی از دست دادن عزیزان یعنی
انکار هست . مرحله ی انکار اولین چیزی هست که حل خواهد شد بعد از بیست سال اون هم غم از دست دادن عزیزان چیزی جز تظاهر در دنیای واقعی نخواهد بود. و اما در بازی بازی اینطور که میبینید وجود داره و این یکی از توهین هایی هست که بازی به شعور مخاطب تحصیل کرده انجام میده (حالا که اطلاعاتی راجب غم از دست دادن کسب کردید میتونید به همه ی داستان های دیگه ارجاعش بدید مثلا اون سریال معراجی های مسعود ده نمکی و خانواده ای که دنبال پسرشون محمد بودن ...!)"
انکار کردن بعد از یک مدتی اصلا وجود نداره حداکثر تا شش ماه حل میشه اونهم در موارد افسردگی شدید هیچوقت بیست سال ادامه پیدا نمیکنه یعنی این استدیو یک روانشناس نداشته که بر داستان نظارت داشته باشه و نویسنده ها خیلی عامیانه داستان نویسی کردن کلیشه پردازی ای مثل پدری که بیست سال است به فکر دخترش است و ...