انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
سلام من باز اومدم یه خاطره بگم نه چند تا خاطره میگم عوضه این چند روز غیبتم رو در میام که داش آرتاس خوشحال بشه :x
ما این خونمون رو که الان هستیم نزدیک 19 ساله نشستیم توش و تو این مدت چند بار نقاشیش کردیم و بار آخر هم کلا بنایی کردیم ظاهره خونه رو عوض کردیم حالا کلا اینا رو گفتم یکم متوجه بشید که چی میخواد به چی ربط پیدا کنه:d
بار اول بود که قرار بود یه نقاش بیاد و هم دیوار ها رو بتونه کاری کنه هم یه رنگی به خونه بزنه یادمه تابستون بود چون مدرسه نمیرفتم ما همه اساس ها رو جمع کرده بودیم تو پذیرایی و یه گوشه رو فقط باز گزاشته بودیم تا تلویزیون رو بزاریم و تو طی روز غذا بخوریم و شب بریم خونه یکی از خاله هام یا خونه مادربزرگمینا تا فردا بشه برگردیم خلاصه منم که میومدم خونه فقط یه دلیل داشت (سگا) :d میومدم و تنها فیلمی که داشتم رو بازی میکردم اونم سونیک 3 بود عشقم این بود تا آخرش برم (تا یادم نرفته خاطره تعمیر کردن سگام که کوتاه هست رو هم بعدا میگم) خلاصه میومدم خونه از صبح تا شب 2-3 باری تمومش میکردم دیگه برام عادی شده بود تموم کردنش و جذابیتش رو داشت از دست میداد که یهو یه فکری به سرم زد نزدیک خونه مادربزرگمینا یه کلوپ بود که من بیشتر وقتا میرفتم اونجا بماند که هی کتک میخوردم ولی بالاخره عشقه دیگه، با خودم گفتم یعنی میشه من سگا رو بردارم برم خونه ی اونا یا پسرخالمینا و به جای سونیک ازش(کلوپیه) یه فیلمه دیگه بگیرم؟ این بود که منو به فکر برد اول میخواستم فیلمم رو ببرم بدم بازی دیگه ای بگیرم ولی با خودم گفتم اول از همه مذاکره بعد اقدام خلاصه رفتم اونجا (پیاده تقریبا نیم ساعت طول میکشه از خونمون تا اونجا) و به صاحب کلوپ که منو میشناخت قضیه رو گفتم اونم گفت آره بیار منم گفتم فردا میام شب اومدیم به مامانم گفتم دیگه نمیتونم بوی تینر رو تحمل کنم میترسم مریضم کنه میام اینجا یا خونه ی خاله اینا گفت باشه منم که خرکیف شدم فرداش خونه رو گشتم یه کیف بزرگ پیدا کردم و سگا رو گزاشتم توش و به سوی خونه خاله اینا به راه افتادم که تو راه داشتم فکر میکردم که برم خونه مامان بزرگ یا خاله اینا جفتشون تلویزیونشون سیاه سفید بود ولی چه کنیم دیگه به خاطره گیم باید یه سری چیزا رو از دست میدادم رفتم خونه خالمینا نشستیم با پسر خاله هام که دوقلو هستن بازی کزدیم انگار دنیا رو بهشون داده بودی خلاصه گفتم قضیه رو به اونا و تا حرفم تموم شد فواد (اسم یکیشونه) بهم گفت برو شورش 3 رو بگیر اون یارو (الکس منظورش بود) رو وحشی کنیم منم اومدم به این احسان(صاحب کلوپه) گفتم اونو بده که عوض کردیم و قرار شد من 2 روز بعد سر همون ساعت ببرم بهش بدم اومدم خونه خالمینا و تا اون 2 روز تموم بشه پدر مادر بازی رو آوردیم جلو چشماش بعد درست سر ساعت بردم دادم و گفت میخوای بازیتو بدم؟ منم گفتم نه یه بازی دیگه بده (آخه دیدم بازیم تو کلوپ طرفدار پیدا کرده) خلاصه بهم گفت چه بازی ای رو میخوای من گفتم شینوبی 3 اونم دادش منم تازه رمز بینهایت کردن تیراشو از کلوپ محل خودمون(حمید) گرفته بودم اومدم رمزو زدم و تا 2-3 روز باز ترکوندیم سگا رو دوباره همین آش و همین کاسه بود برای بازی های نینجا سگی (یادش بخیر:d) نبرد اژدها که یه بازی مزخرف چینی بود و یادم نیست چه بازی های دیگه ای بود فقط یادمه که دیگه به آخرای نقاشی خونمون رسیدیم من هی مجبور میشدم سگا رو بزارم خونه ی فوادینا و بیام خونه کمک کنم به مامانم تا اساس ها رو بچینیم چند روز همینجور گذشت تا اینکه ما کلا کارامون تموم شد و خواستیم دیگه بریم خالمینا گفتن شام بیایید خونمون و ما رفتیم اونجا من از در که رفتم تو نگاه های مشکوک فواد، علی(اون یکی پسرخالم) و فرزاد(داداش فواد) رو حس میکردم هی حرف از سگا مینداختم که آره چه خوب میشد فیلم زیاد داشتیم ولی اونا هی بحثو عوض میکردن آخره آخرش که دیدن نمیتونن بیشتر از این قایمش کنن ورداشتن سگا رو آوردن (ما هم کم کم داشتیم میرفتیم) علی برگشت گفت اشکالی نداره ها میتونی درستش کنی که من دلم یهو ریخت که چه بلایی سر سگام آوردن اینا؟ بعد از کلی ببخشید و معذرت و ماله کشیدن بهم گفتن که آداپتور سگا تو سه راهی بوده (چون سیم نمیرسید میزدن به سه راهی تا یتونن هم سگا و هم تلویزیون رو به برق بزنن) که مامان فواد میاد از جلو تلویزیون رد بشه بره از کمد ظرف برداره پاش میخوره با این آداپتور و آداپتوره میخوره به دیوار و 2 شاخش کج میشه و علی آقا هم که سر رشته ای تو خراب کردن وسیله ها از بچگی تا همین الان که 27 سالشه داره میاد کلید میندازه بین 2 تا شاخ اون 2 شاخه که مثلا صافش کنه و بدتر گند میزنه توش و یکی از شاخه ها از ته میشکنه و اینا از ترسشون همه چی رو جمع میکنن تو همون کیفه و میزارن یه گوشه که یا حامد میفهمه یا نمیفهمه میره خونه. منم که تا این وضعیت رو دیدم تا ته وجودم آتیش گرفت و بدجوری عصبانی شدم ولی چون طبق معمول همیشه حامد باید آدم خوبه باشه گفتم اشکالی نداره پیش میاد (حالا دارم میسوزم ولی چیزی نمیگم) خلاصه اون شب گذشت و من اومدم خونه و با یه آداپتوره فابریکی یه شاخه نشستم به در و دیوار خونه دارم زل میزنم فقط اینو بگم که تا من اونو تعمیر کنم 6 ماهی بدون کنسول سر کردم بعدش که تعمیر شد 3-4 تا بازی برا خودم خریدم و سرم گرم بازی ها شد.
یادتونه گفته بودم سگام مورد داشت و مجبور بودم هی آب دهن (شرمنده) بزنم تا درست کار منه؟
خب بعد از کلی کشمکش و بردن کنسول توسط داییم به بازار و به جایی نرسیدن تصمیم میگیریم با آقای پدر برای باره دوم تو عمرم برم توپ خونه تا تعمیرش کنن یادمه اون وقتا راهنمایی بودم ما رفتیم با ماشین خودمون توپخونه از اونورم میخواستیم بریم خونه ی علی اینا اول دستگاه رو بردیم نشون بدیم به یه تعمیر کار تو لباف که از سمت فردوسی تا لباف نزدیک 100 نفر از من پرسیدن سگا فروشیه؟ منم خسته شده بودم اینقدر جواب نه بهشون میدادم بعد از کلی دردسر رسیدیم به لباف و اون تعمیرکار رو پیدا کردیم و دستگاه رو تحویلش دادیم بعد از 30 40 دقیقه رفتیم و سالمش رو تحویل گرفتیم و دیدم پورت دسته 1 که خراب شده بود رو کلا عوض کرده و یه نو جاش گزاشته و بهم گفت اون مشکلی که هی بالا رو نگاه میکرده(کمبت 2 یادتونه.:))) و هی میپره به خاطره قطعی یه سیم روی برد دستگاهت بوده که اون مشکل رو داشته و تو هم زدی سرویس کردی اون پین ها رو طرف از ما 2500 تمن گرفت من اومدم یه دسته دیگه خریدم هرچند آقای پدر دیگه حرف نموند که بهم نگفته باشه و مامانمم که باهامون بود رو راضی کردم که بازی lion king رو برام بخره (نهایت خرکیفی من تو عمرم تا اون لحظه بود) همه اینا رو خریدیم و با 1000 تا نقشه رفتیم خونه علی اینا که بماند علی استاد ضدحال زدنه و نمیزاشت به تلویزیونشون وصل کنم و بازی کنیم و هی میگفت بابام گفته تلویزیونمون خراب میشه :| منم گفتم عیبی نداره حامد تو آدم خوبه ای میری خونه و بازی رو تمومش میکنی. و همینم شد
یادمه تازه ویدیو خریده بودیم و منم عشق اینو داشتم که هی فیلم ضبط کنم یه بار داییم اومد و هندیکمشو وصل کرد به ویدیومون و فیلمو انتقال داد به نوار بزرگ به اصطلاح خودمون منم که تازه پشت ویدیو رو دیده بودم یکم به فکر فرو رفتم هی با خودم میگفتم خب سگای منم یه فیش بزرگ داره که بهش میخوره و از اونورم 3 تا فیش قرمز سفید زرد داره یعنی میتونم وصلش کنم به این و بازی ای رو که میرم ضبط کنم ؟ 3-4 روزی درگیره این فکرم بودم نکنه صدمه بزنه به ویدیو یادمه اون وقتا 180 تمن پولشو داده بودیم پاناسونیک اصل بود لنگه نداشت داییم از اونور آورده بود برامون، من که دیگه مخم داشت دود میکرد ازبس تو این چند روز فکر کرده بودم گفتم مرگ یه بار شیون یه بار بزار تست کنم و رفتم سگا و مخلفاتشو از اونور آوردم ( آخه یه تلویزیون سیاه سفید داشتیم و من وقتی که تلویزیون رنگی رو نمیشد به سگا وصل کنم اونو وصل میکردم)شروع کردم به وصل کردن به ویدیو بعد از اینکه روشنش کردم دیدم تصویر هم کیفیتش بهتر شده هم کیفیت صدا درست حسابی تر شده خلاصه شروع کردم یکم به بازی کردن و اینا یه فیلم 3 ساعته هم داشتم که روش همه چی ضبط کرده بودم از فیلم تلویزیونی گرفته تا آگهی های باحال اونو گزاشتم تو دستگاه و دکمه ضبط رو زدم و شروع کردم به بازی کردن بعد از 5 دقیقه گفتم بزار ببینم ضبط میشه play کردم دیدم بله همونجوری که رفتم ضبط شده خیلی حال کردم باز طبق معمول خرکیف شدم یهو یه تصمیمی مثل برق از کلم رد شد با خودم گفتم یعنی میتونم سونیک رو یه کله تا تهش برم بعد همشو ضبط کنم؟ نشستم حساب کردم دیدم من تو 2 ساعت 30-40 دقیقه میتونم تمومش کنم، دست به کار شدم و یه کله رفتم تا تهش (چون مامانمم و آقای پدر سر کار میرفتن و میلاد هم بچه بود تو مهدکودک میزاشتیمش من تنها میموندم خونه) بعد دیدم چه باحال ضبط شده بعد از اون قضیه فهمیدم ویدیومون LP (مدت طولانی 2 برابر زمان نوار 3 ساعته) ضبط میکنه و منم تونستم تقریبا 3 تا از بازیهام رو ضبط کنم روش با علی و فرزاد و فواد بعدا میشستیم نگاه میکردیم دورانی بود برای خودش الان دارم افسوس میخورم چرا من اون نوار رو نگه نداشتم میدونید چه خاطره ای برام میشد؟ واقعا بعضی وقتا آدم یه تصمیمی میگیره و یه اشتباهی رو میکنه که بعدا قراره میلیون میلیونم شده خرج کنه تا اون اشتباه رو درست کنه ولی حیف که آبی که ریخته شده جمع بشو نیست
آرتاس شرمنده ها این خاطره یکم ضدحاله برات ولی نیمتونم نگم
این خاطره اصلا ربطی به گیم و بازی نداره فقط چون همین امروز (1390/07/24) اتفاق افتاده از دلم نیمد خبرشو بهتون ندم یکی از خاطرات خوشمه که تا پایان عمرم برام میمونه میلاد خرداد ماه بود که با کلی از فک و فامیلا رفت مکه و حاجی شد.........................و هی به بابابزرگ 70 سالم رسیدگی کرد اونجا ولی به قول خودش نتونست حسابی ................... بگرده و حالشو ببره الیته افتخار هم میکنه که تونسته به بابا بزرگم .................. خدمت کنه به عنوان کوچکترین نوه ی پسریش، خلاصه این میلاد هی میگفت امسال هم میخوام بنویسم شده تنهایی برم مامانمم مخالفت میکرد هی به من میگفت به یه بهونه ای نزار بره منم که گفتم من نه میگم بره نه میگم نره بهمم بگه پول بده برم بهش میدم ولی جلو تر از من تو و آقای پدر هستید اگه شما نتونستید تصمیم بگیرید من تصمیم میگیرم گفت باباتو که میشناسی اون با همه چی مخالفه و به قول معروف نافشو با "نه" بریدن منم گفتم پس من بیام جلو گفت آره تصمیمو تو بگیر خلاصه من و میلاد رفتیم بانک و دوتایی برای حج عمره مفرده ثبت نام کردیم و نمیدونید چه حس عالی ای داشت وقتی خوشحالی و شادی واقعی رو تو چشمای میلاد دیدم........................از ساعت 3 بعد از ظهر که اومدیم خونه هی میره میاد میگه ایول میریم 2 تایی حالشو میبریم همه جا رو نشونت میدم (آخه خودشم تاریخ داره میخونه و تقریبا همه جا رو بلده) باز هی میره میاد میگه خدا کنه معاف بشی (آخه اعتراض زدم به رای شوار پزشکی و بهم این دفعه گفتن سه شنبه باید برم سازمان ببینم با معافیتم موافقت میشه یا نه) بهش گفتم اگه معاف هم نشم میرم 2 سال دیگه میام اونوقت سرمونو بالا میگیریم با افتخار میریم نگران نباش. خودشم راضیه میگه اگه فقط من و تو باشیم از خدامه 10 سال هم شده صبر میکنم.
این برای من اندازه ی 1 دنیا ارزش داره حاضرم بمیرم ولی یه مو سر برادرم کم نشه. هنوزم که هنوزه اون قضیه گریش جلوی اون کلوپه حمید از یادم نرفته و هی صورت معصومش میاد جلو چشمام الان هم افتخار میکنم هم خوشحالم تونستم خوشحالش کنم
دوستان شرمنده اون خط چین ها برعکس اون دفعه که اشک شرم رو نشون میداد این دفعه اشک شوق رو نشون داده
دوستان من خاطراتی که میگم ممکنه از نظر زمانی هماهنگ نباشن آخه مشکله از اون ته مغزت بکشی بیرون خاطره رو بعد بیایی فکر کنی کدوم ممکنه قدیمی تر باشه کدوم جدید تر به خاطر همین ممکنه تو یکی من ابتدایی باشم تو یکی که چند وقت بعد تعریف میکنم ممکنه من هنوز مدرسه نرفته باشم اگه میخونین به حساب اینکه چرا اینقدر عقب جلو میشه و پرت و پلا میشه نخونین و فقط بخونین و لذت ببرین (البته از خوباش:x)
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: .:Soheil:.
سلام
من از 4 سالگی اولین تجربه ی خودم رو از بازیهای رایانه ای داشتم. البته این سن یک سن نرمال باری خرید یک کنسول نیست و من هم به واسطه‌ی داداشم بازی میکردم. بهترین بازی سنین کودکیم هم (6-10) بازی Captain Tsubasa Super striker II بود. جالب اینجاست که اون موقه که من این بازی رو دوست داشتم اصلا فوتبالیست ها رو نشون نمیداد. گذر زمان باعث شد تا انتظاراتم از یک بازی رایانه‌ای بیشتر بشه. درست زمانی که با اون سن پایینم مشغول بررسی ویروس ها ( در سطح مبتدی) بودم با Resident Evil آشنا شدم. واسه همین هم هست که هیچ وقت این اسم رو به عنوان بازی نمیشناسم.
در کل بازی جزوی از منه و دیگه به علت سرگرمی من رو مشغول خودش نمیکنه.
من به نوبه خودم بسیار ازت ممنونم! فضایه تاپیک رو نورانی کردی! :دی
خیلی دوست دارم که حرفه آخرت رو امضام کنم، ولی چون شخصی مثله شما گفته قشنگه!!! بینگو!!!!!!
دوستان ایشون یکی از سورپرایزام بود که گفته بودم! بازم میخواین؟! :دی


---------- نوشته در 01:31 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:09 AM ارسال شده بود ----------

سلام من باز اومدم یه خاطره بگم نه چند تا خاطره میگم عوضه این چند روز غیبتم رو در میام که داش آرتاس خوشحال بشه :x
ما این خونمون رو که الان هستیم نزدیک 19 ساله نشستیم توش و تو این مدت چند بار نقاشیش کردیم و بار آخر هم کلا بنایی کردیم ظاهره خونه رو عوض کردیم حالا کلا اینا رو گفتم یکم متوجه بشید که چی میخواد به چی ربط پیدا کنه:d
بار اول بود که قرار بود یه نقاش بیاد و هم دیوار ها رو بتونه کاری کنه هم یه رنگی به خونه بزنه یادمه تابستون بود چون مدرسه نمیرفتم ما همه اساس ها رو جمع کرده بودیم تو پذیرایی و یه گوشه رو فقط باز گزاشته بودیم تا تلویزیون رو بزاریم و تو طی روز غذا بخوریم و شب بریم خونه یکی از خاله هام یا خونه مادربزرگمینا تا فردا بشه برگردیم خلاصه منم که میومدم خونه فقط یه دلیل داشت (سگا) :d میومدم و تنها فیلمی که داشتم رو بازی میکردم اونم سونیک 3 بود عشقم این بود تا آخرش برم (تا یادم نرفته خاطره تعمیر کردن سگام که کوتاه هست رو هم بعدا میگم) خلاصه میومدم خونه از صبح تا شب 2-3 باری تمومش میکردم دیگه برام عادی شده بود تموم کردنش و جذابیتش رو داشت از دست میداد که یهو یه فکری به سرم زد نزدیک خونه مادربزرگمینا یه کلوپ بود که من بیشتر وقتا میرفتم اونجا بماند که هی کتک میخوردم ولی بالاخره عشقه دیگه، با خودم گفتم یعنی میشه من سگا رو بردارم برم خونه ی اونا یا پسرخالمینا و به جای سونیک ازش(کلوپیه) یه فیلمه دیگه بگیرم؟ این بود که منو به فکر برد اول میخواستم فیلمم رو ببرم بدم بازی دیگه ای بگیرم ولی با خودم گفتم اول از همه مذاکره بعد اقدام خلاصه رفتم اونجا (پیاده تقریبا نیم ساعت طول میکشه از خونمون تا اونجا) و به صاحب کلوپ که منو میشناخت قضیه رو گفتم اونم گفت آره بیار منم گفتم فردا میام شب اومدیم به مامانم گفتم دیگه نمیتونم بوی تینر رو تحمل کنم میترسم مریضم کنه میام اینجا یا خونه ی خاله اینا گفت باشه منم که خرکیف شدم فرداش خونه رو گشتم یه کیف بزرگ پیدا کردم و سگا رو گزاشتم توش و به سوی خونه خاله اینا به راه افتادم که تو راه داشتم فکر میکردم که برم خونه مامان بزرگ یا خاله اینا جفتشون تلویزیونشون سیاه سفید بود ولی چه کنیم دیگه به خاطره گیم باید یه سری چیزا رو از دست میدادم رفتم خونه خالمینا نشستیم با پسر خاله هام که دوقلو هستن بازی کزدیم انگار دنیا رو بهشون داده بودی خلاصه گفتم قضیه رو به اونا و تا حرفم تموم شد فواد (اسم یکیشونه) بهم گفت برو شورش 3 رو بگیر اون یارو (الکس منظورش بود) رو وحشی کنیم منم اومدم به این احسان(صاحب کلوپه) گفتم اونو بده که عوض کردیم و قرار شد من 2 روز بعد سر همون ساعت ببرم بهش بدم اومدم خونه خالمینا و تا اون 2 روز تموم بشه پدر مادر بازی رو آوردیم جلو چشماش بعد درست سر ساعت بردم دادم و گفت میخوای بازیتو بدم؟ منم گفتم نه یه بازی دیگه بده (آخه دیدم بازیم تو کلوپ طرفدار پیدا کرده) خلاصه بهم گفت چه بازی ای رو میخوای من گفتم شینوبی 3 اونم دادش منم تازه رمز بینهایت کردن تیراشو از کلوپ محل خودمون(حمید) گرفته بودم اومدم رمزو زدم و تا 2-3 روز باز ترکوندیم سگا رو دوباره همین آش و همین کاسه بود برای بازی های نینجا سگی (یادش بخیر:d) نبرد اژدها که یه بازی مزخرف چینی بود و یادم نیست چه بازی های دیگه ای بود فقط یادمه که دیگه به آخرای نقاشی خونمون رسیدیم من هی مجبور میشدم سگا رو بزارم خونه ی فوادینا و بیام خونه کمک کنم به مامانم تا اساس ها رو بچینیم چند روز همینجور گذشت تا اینکه ما کلا کارامون تموم شد و خواستیم دیگه بریم خالمینا گفتن شام بیایید خونمون و ما رفتیم اونجا من از در که رفتم تو نگاه های مشکوک فواد، علی(اون یکی پسرخالم) و فرزاد(داداش فواد) رو حس میکردم هی حرف از سگا مینداختم که آره چه خوب میشد فیلم زیاد داشتیم ولی اونا هی بحثو عوض میکردن آخره آخرش که دیدن نمیتونن بیشتر از این قایمش کنن ورداشتن سگا رو آوردن (ما هم کم کم داشتیم میرفتیم) علی برگشت گفت اشکالی نداره ها میتونی درستش کنی که من دلم یهو ریخت که چه بلایی سر سگام آوردن اینا؟ بعد از کلی ببخشید و معذرت و ماله کشیدن بهم گفتن که آداپتور سگا تو سه راهی بوده (چون سیم نمیرسید میزدن به سه راهی تا یتونن هم سگا و هم تلویزیون رو به برق بزنن) که مامان فواد میاد از جلو تلویزیون رد بشه بره از کمد ظرف برداره پاش میخوره با این آداپتور و آداپتوره میخوره به دیوار و 2 شاخش کج میشه و علی آقا هم که سر رشته ای تو خراب کردن وسیله ها از بچگی تا همین الان که 27 سالشه داره میاد کلید میندازه بین 2 تا شاخ اون 2 شاخه که مثلا صافش کنه و بدتر گند میزنه توش و یکی از شاخه ها از ته میشکنه و اینا از ترسشون همه چی رو جمع میکنن تو همون کیفه و میزارن یه گوشه که یا حامد میفهمه یا نمیفهمه میره خونه. منم که تا این وضعیت رو دیدم تا ته وجودم آتیش گرفت و بدجوری عصبانی شدم ولی چون طبق معمول همیشه حامد باید آدم خوبه باشه گفتم اشکالی نداره پیش میاد (حالا دارم میسوزم ولی چیزی نمیگم) خلاصه اون شب گذشت و من اومدم خونه و با یه آداپتوره فابریکی یه شاخه نشستم به در و دیوار خونه دارم زل میزنم فقط اینو بگم که تا من اونو تعمیر کنم 6 ماهی بدون کنسول سر کردم بعدش که تعمیر شد 3-4 تا بازی برا خودم خریدم و سرم گرم بازی ها شد.
یادتونه گفته بودم سگام مورد داشت و مجبور بودم هی آب دهن (شرمنده) بزنم تا درست کار منه؟
خب بعد از کلی کشمکش و بردن کنسول توسط داییم به بازار و به جایی نرسیدن تصمیم میگیریم با آقای پدر برای باره دوم تو عمرم برم توپ خونه تا تعمیرش کنن یادمه اون وقتا راهنمایی بودم ما رفتیم با ماشین خودمون توپخونه از اونورم میخواستیم بریم خونه ی علی اینا اول دستگاه رو بردیم نشون بدیم به یه تعمیر کار تو لباف که از سمت فردوسی تا لباف نزدیک 100 نفر از من پرسیدن سگا فروشیه؟ منم خسته شده بودم اینقدر جواب نه بهشون میدادم بعد از کلی دردسر رسیدیم به لباف و اون تعمیرکار رو پیدا کردیم و دستگاه رو تحویلش دادیم بعد از 30 40 دقیقه رفتیم و سالمش رو تحویل گرفتیم و دیدم پورت دسته 1 که خراب شده بود رو کلا عوض کرده و یه نو جاش گزاشته و بهم گفت اون مشکلی که هی بالا رو نگاه میکرده(کمبت 2 یادتونه.:))) و هی میپره به خاطره قطعی یه سیم روی برد دستگاهت بوده که اون مشکل رو داشته و تو هم زدی سرویس کردی اون پین ها رو طرف از ما 2500 تمن گرفت من اومدم یه دسته دیگه خریدم هرچند آقای پدر دیگه حرف نموند که بهم نگفته باشه و مامانمم که باهامون بود رو راضی کردم که بازی lion king رو برام بخره (نهایت خرکیفی من تو عمرم تا اون لحظه بود) همه اینا رو خریدیم و با 1000 تا نقشه رفتیم خونه علی اینا که بماند علی استاد ضدحال زدنه و نمیزاشت به تلویزیونشون وصل کنم و بازی کنیم و هی میگفت بابام گفته تلویزیونمون خراب میشه :| منم گفتم عیبی نداره حامد تو آدم خوبه ای میری خونه و بازی رو تمومش میکنی. و همینم شد
یادمه تازه ویدیو خریده بودیم و منم عشق اینو داشتم که هی فیلم ضبط کنم یه بار داییم اومد و هندیکمشو وصل کرد به ویدیومون و فیلمو انتقال داد به نوار بزرگ به اصطلاح خودمون منم که تازه پشت ویدیو رو دیده بودم یکم به فکر فرو رفتم هی با خودم میگفتم خب سگای منم یه فیش بزرگ داره که بهش میخوره و از اونورم 3 تا فیش قرمز سفید زرد داره یعنی میتونم وصلش کنم به این و بازی ای رو که میرم ضبط کنم ؟ 3-4 روزی درگیره این فکرم بودم نکنه صدمه بزنه به ویدیو یادمه اون وقتا 180 تمن پولشو داده بودیم پاناسونیک اصل بود لنگه نداشت داییم از اونور آورده بود برامون، من که دیگه مخم داشت دود میکرد ازبس تو این چند روز فکر کرده بودم گفتم مرگ یه بار شیون یه بار بزار تست کنم و رفتم سگا و مخلفاتشو از اونور آوردم ( آخه یه تلویزیون سیاه سفید داشتیم و من وقتی که تلویزیون رنگی رو نمیشد به سگا وصل کنم اونو وصل میکردم)شروع کردم به وصل کردن به ویدیو بعد از اینکه روشنش کردم دیدم تصویر هم کیفیتش بهتر شده هم کیفیت صدا درست حسابی تر شده خلاصه شروع کردم یکم به بازی کردن و اینا یه فیلم 3 ساعته هم داشتم که روش همه چی ضبط کرده بودم از فیلم تلویزیونی گرفته تا آگهی های باحال اونو گزاشتم تو دستگاه و دکمه ضبط رو زدم و شروع کردم به بازی کردن بعد از 5 دقیقه گفتم بزار ببینم ضبط میشه play کردم دیدم بله همونجوری که رفتم ضبط شده خیلی حال کردم باز طبق معمول خرکیف شدم یهو یه تصمیمی مثل برق از کلم رد شد با خودم گفتم یعنی میتونم سونیک رو یه کله تا تهش برم بعد همشو ضبط کنم؟ نشستم حساب کردم دیدم من تو 2 ساعت 30-40 دقیقه میتونم تمومش کنم، دست به کار شدم و یه کله رفتم تا تهش (چون مامانمم و آقای پدر سر کار میرفتن و میلاد هم بچه بود تو مهدکودک میزاشتیمش من تنها میموندم خونه) بعد دیدم چه باحال ضبط شده بعد از اون قضیه فهمیدم ویدیومون LP (مدت طولانی 2 برابر زمان نوار 3 ساعته) ضبط میکنه و منم تونستم تقریبا 3 تا از بازیهام رو ضبط کنم روش با علی و فرزاد و فواد بعدا میشستیم نگاه میکردیم دورانی بود برای خودش الان دارم افسوس میخورم چرا من اون نوار رو نگه نداشتم میدونید چه خاطره ای برام میشد؟ واقعا بعضی وقتا آدم یه تصمیمی میگیره و یه اشتباهی رو میکنه که بعدا قراره میلیون میلیونم شده خرج کنه تا اون اشتباه رو درست کنه ولی حیف که آبی که ریخته شده جمع بشو نیست
آرتاس شرمنده ها این خاطره یکم ضدحاله برات ولی نیمتونم نگم
این خاطره اصلا ربطی به گیم و بازی نداره فقط چون همین امروز (1390/07/24) اتفاق افتاده از دلم نیمد خبرشو بهتون ندم یکی از خاطرات خوشمه که تا پایان عمرم برام میمونه میلاد خرداد ماه بود که با کلی از فک و فامیلا رفت مکه و حاجی شد.........................و هی به بابابزرگ 70 سالم رسیدگی کرد اونجا ولی به قول خودش نتونست حسابی ................... بگرده و حالشو ببره الیته افتخار هم میکنه که تونسته به بابا بزرگم .................. خدمت کنه به عنوان کوچکترین نوه ی پسریش، خلاصه این میلاد هی میگفت امسال هم میخوام بنویسم شده تنهایی برم مامانمم مخالفت میکرد هی به من میگفت به یه بهونه ای نزار بره منم که گفتم من نه میگم بره نه میگم نره بهمم بگه پول بده برم بهش میدم ولی جلو تر از من تو و آقای پدر هستید اگه شما نتونستید تصمیم بگیرید من تصمیم میگیرم گفت باباتو که میشناسی اون با همه چی مخالفه و به قول معروف نافشو با "نه" بریدن منم گفتم پس من بیام جلو گفت آره تصمیمو تو بگیر خلاصه من و میلاد رفتیم بانک و دوتایی برای حج عمره مفرده ثبت نام کردیم و نمیدونید چه حس عالی ای داشت وقتی خوشحالی و شادی واقعی رو تو چشمای میلاد دیدم........................از ساعت 3 بعد از ظهر که اومدیم خونه هی میره میاد میگه ایول میریم 2 تایی حالشو میبریم همه جا رو نشونت میدم (آخه خودشم تاریخ داره میخونه و تقریبا همه جا رو بلده) باز هی میره میاد میگه خدا کنه معاف بشی (آخه اعتراض زدم به رای شوار پزشکی و بهم این دفعه گفتن سه شنبه باید برم سازمان ببینم با معافیتم موافقت میشه یا نه) بهش گفتم اگه معاف هم نشم میرم 2 سال دیگه میام اونوقت سرمونو بالا میگیریم با افتخار میریم نگران نباش. خودشم راضیه میگه اگه فقط من و تو باشیم از خدامه 10 سال هم شده صبر میکنم.
این برای من اندازه ی 1 دنیا ارزش داره حاضرم بمیرم ولی یه مو سر برادرم کم نشه. هنوزم که هنوزه اون قضیه گریش جلوی اون کلوپه حمید از یادم نرفته و هی صورت معصومش میاد جلو چشمام الان هم افتخار میکنم هم خوشحالم تونستم خوشحالش کنم
دوستان شرمنده اون خط چین ها برعکس اون دفعه که اشک شرم رو نشون میداد این دفعه اشک شوق رو نشون داده
دوستان من خاطراتی که میگم ممکنه از نظر زمانی هماهنگ نباشن آخه مشکله از اون ته مغزت بکشی بیرون خاطره رو بعد بیایی فکر کنی کدوم ممکنه قدیمی تر باشه کدوم جدید تر به خاطر همین ممکنه تو یکی من ابتدایی باشم تو یکی که چند وقت بعد تعریف میکنم ممکنه من هنوز مدرسه نرفته باشم اگه میخونین به حساب اینکه چرا اینقدر عقب جلو میشه و پرت و پلا میشه نخونین و فقط بخونین و لذت ببرین (البته از خوباش:x)
پسر دستت درد نکنه! میدیدم چند وقت هی داری لفتش میدی حدس میزدم داری یه چیزه خفن در میاری!!!! واقعاً محشر بود!!! کاره آخرت که حرف نداشت! ولی بد جوری با برادرت فخر فروختیا :دی ولی به شخصه من که خیلی خوشحال شدم، شاید بعد از خودت و داداشت من خوشحال باشم!!!! کاره خیلی قشنگی کردی، من هیچ وقت نمیتونم یه همچین چیزی رو تجربه کنم ولی میتونم حدس بزنم که چه حسی داری! واقعاً کارت 20ه
بقیشم میام تو پروفایلت تا حالت رو سره اون VHS بگیرم :دی
 
دمت گرم آرتاس
آره دیگه چند وقت نبودم باید جبران میکردم
یکی دیگه همین الان یادم اومد گفتم تا یادم نرفته بگم زیاد خنده دار نیست بیشتر تجربه توش نهفتس
قدیم ها اولین بازی ماشینی که برای pc خریده بودم NFS II بود (خداییش هم الان حال میکنم باهاش) نصب میکردیم رو سیستمامون (من فواد فرزاد و علی) بازی میکردیم خوبیشم این بود که صفحه اسپلیت میشد میتونستی بازی رو دو نفره بری، من یه روز رفتم تو آپشن این بازی دیدم نوشته connect کنجکاو شدم این چیه یکم که ور رفتم فهمیدم میشه انلاین بازی کرد اون زمان هم که dialup به زور پیدا میشد چه برسه به adsl من اومدم به فواد گفتم بیا تو این بازی رو ردیف کن یه شب ببینیم آنلاین میشه زد یا نه اونم نصب کرد و سر ساعت 11 شب قرارمون بود چون نه موبایل داشتیم و تلفن هم درگیر این دیال اپ بود نمیتونستم بهش یاد بدم چجوری join بشه خلاصه پوست کله من کنده شد و تونست join بشه به من و بازی رو شروع کنیم یه چیز جالبی که داشت همزمان میتونستی چت تایپی هم داشته باشی و هی شروع کردیم به مسخره بازی و چرت و پرت گفتن بعد که رفتیم سراغ بازی یه چیزش خیلی توجهمو جلب کرد اونم اصلا تیک نمیزد با اینکه کند بود و یادمه داشتم بازی میکردم باهاش و یهو دیدم فواد داره از روبرو مثل موشک میاد منم تنظیم کردم شاخ به شاخ کردیم رفتیم هوا خیلی بهمون چسبید و حال کردیم یادش بخیر
اون اولین بارم بود که آنلاین بازی میکردم این بازی رو
خیلی بهم فاز داد گفتم بیام بگم بهتون
 
دمت گرم آرتاس
آره دیگه چند وقت نبودم باید جبران میکردم
یکی دیگه همین الان یادم اومد گفتم تا یادم نرفته بگم زیاد خنده دار نیست بیشتر تجربه توش نهفتس
قدیم ها اولین بازی ماشینی که برای pc خریده بودم NFS II بود (خداییش هم الان حال میکنم باهاش) نصب میکردیم رو سیستمامون (من فواد فرزاد و علی) بازی میکردیم خوبیشم این بود که صفحه اسپلیت میشد میتونستی بازی رو دو نفره بری، من یه روز رفتم تو آپشن این بازی دیدم نوشته connect کنجکاو شدم این چیه یکم که ور رفتم فهمیدم میشه انلاین بازی کرد اون زمان هم که dialup به زور پیدا میشد چه برسه به adsl من اومدم به فواد گفتم بیا تو این بازی رو ردیف کن یه شب ببینیم آنلاین میشه زد یا نه اونم نصب کرد و سر ساعت 11 شب قرارمون بود چون نه موبایل داشتیم و تلفن هم درگیر این دیال اپ بود نمیتونستم بهش یاد بدم چجوری join بشه خلاصه پوست کله من کنده شد و تونست join بشه به من و بازی رو شروع کنیم یه چیز جالبی که داشت همزمان میتونستی چت تایپی هم داشته باشی و هی شروع کردیم به مسخره بازی و چرت و پرت گفتن بعد که رفتیم سراغ بازی یه چیزش خیلی توجهمو جلب کرد اونم اصلا تیک نمیزد با اینکه کند بود و یادمه داشتم بازی میکردم باهاش و یهو دیدم فواد داره از روبرو مثل موشک میاد منم تنظیم کردم شاخ به شاخ کردیم رفتیم هوا خیلی بهمون چسبید و حال کردیم یادش بخیر
اون اولین بارم بود که آنلاین بازی میکردم این بازی رو
خیلی بهم فاز داد گفتم بیام بگم بهتون
:دی =))
چرا شاخ به شاخ کردید؟! مگه داشتید رو چه مودی بازی میکردید؟! :دی
 
بازم سلام خدمته همه پیرهایه دنیایه گیم :دی
میخوام از این به بعد هر کی یه Favor لیست از بازی هایه مورد علاقش تو همه دورانه گیمریش هم رائه بده!!! (حالا نمیخواد به ترتیبه اولویت باشه) اول خودم شروع میکنم...
خب اینم لیست مورد علاقه من!
Resident Evil 1,2,3
Silent Hill 1,2,3
Metal Gear 1,2,3,4
Warcraft 3
Word Of Warcraft
Tomb Raider All Series
Devil may cry 1,3,4
Parasite Eve 1,2
Dino crisis 1,2
Call Of Duty All series
Prince Of Persia 1,2,3
Need For Speed
NFS Most Wanted
PES All series
Fifa Word Cup 2002
Tekken 3,4
Max Payne 1,2
Limbo
Portal 2
WWE: RAW
Crash 1,2,3
Sonic
Contra
Mario :biggrin1:
 
آخرین ویرایش:
من اونقدری بازی خیلی خفن نداشتم که دوست بدارمشون :d
ولی کمبت 2 اویل ها کنترا سونیک ماریو هواپیما آتاری دزد و پلیسش شورش های سگا کمیکس بمبر من
اینا برام خاطره مونده از قدیم الانم که چون هر بازی ای به راحتی گیر میاد عین قدیم برام محبوبیت ایجاد نمیکنه
 
لیست من
1- mgs 1
2 - mgs4
3- mgs 3
4- mgs 2
5- resident evil 2
6- resident evil remake
7 -resident evil 3
8- resident evil zero
9- resident evil 4
10 resident evil 5
9 - silent hill 2
10 -silent hill 1
11 silent hill 3
12 - uncharted 2
13 - uncharted 1
14 - devil may cry
15 devil may cry 3
16 tomb raider 1
17 tomb raider 3
18 tomb raider 4
19 crash bandicoot 3
20 crash bandicoot 1 & 2
21 nfs underground
22 nfs most wanted
23 nfs highstake
24 nfs porche
25 wining eleven series
26 fifa 98
27 fifa 11
28 medal of honor
29 tekken 3
30 mortal kombat ultimate
31 sonic 2
32 mario
33 zelda
34 viewtifull joe :x
35 god of war 2
36 god of ar 1
37 god of war 3
38 diono crisis 2
39 diono crisis 1
40 street rage :x
 
  • Like
Reactions: alisantori
سلام به همگیعجب تاپیک جالبیه خدایی.امروز از 8.30 صبح تا الان که ساعت 1.38 ظهره دارم اینجا کامنت میخونم.حدس میزدم به دلیله مشخصه اصلی تاپیک(23+) اکثرا بازیهای مورد علاقم اسمشون باشه ولی اصلا فکر نمیکردم که اینقدر سرگذشت های مشابهی هم ببینم.کنسول نوستالژیک من ps1 هست به دلیل وجود RE3 روی اون.راستی یه نفر در مورد یه بازی پی اس 1 گفته بود که انیمیشن نبوده و مثل فیلم بود.اون fox hunt هست که برای سیوش به تمام 15 اسلات مموری احتیاج بودش.منم 23 هستم .خوش باشید بازم حتما سر میزنم به اینجا
 
سلام به همگیعجب تاپیک جالبیه خدایی.امروز از 8.30 صبح تا الان که ساعت 1.38 ظهره دارم اینجا کامنت میخونم.حدس میزدم به دلیله مشخصه اصلی تاپیک(23+) اکثرا بازیهای مورد علاقم اسمشون باشه ولی اصلا فکر نمیکردم که اینقدر سرگذشت های مشابهی هم ببینم.کنسول نوستالژیک من ps1 هست به دلیل وجود RE3 روی اون.راستی یه نفر در مورد یه بازی پی اس 1 گفته بود که انیمیشن نبوده و مثل فیلم بود.اون fox hunt هست که برای سیوش به تمام 15 اسلات مموری احتیاج بودش.منم 23 هستم .خوش باشید بازم حتما سر میزنم به اینجا
سلام! خوشحالم که تاپیک نظرت رو جلب کرد... بازم سر به ما بزن، خوشحالمون کردید! بازم بیاین اینطرفا...
 
28 سالمه.راستش بازی رو مثل اکثر از دوستان از آتاری شروع کردم ولی هیچ وقت آتاری نداشتم.یادم میاد سال 72 73 پدرم یه میکرو(NES) فوق العاده به قیمت 12300 تومن خرید.20 هزارتا!! بازی تو حافظه اش داشت.البته مدل میکرو Family Game بود و درسته 20 هزارتا بازی نداشت ولی خیلی بیشتر از از بقیه بازی داشت نزدیک به 75 تا بازی داست که سالیان سال منو و داداشم با همین بازی ها سرگرم میشدیم.واقعا عاشق همشون بودم از Contra گرفته تا ماریوی دوست داشتنی و ملان زبل و بالون و ....یادم میاد دستگاه رو که باز کردم یه "کارتریج خور" هم اونجا دیدم که در اصل حافظه رو اونجا قرار داده بودند.حافظه دستگاه به خاطر بازی زیاد پر از IC بود.بعد که "کارتریج خور" بیرون خراب شد بازی هامو تو وردوی کارترج داخلی قرار میدادم.خلاصه این میکروی ما کار میکرد و جون سگ داشت.یه میکرو هم بود که روش نوشته بودن 1500 خیلی قشنگ بود 25 تومن بود که قیمت بالایی داشته.یه میکرو هم بود که مدلش 2000 یا شایدم 2500 بود.دسته های بیشیم داشت که از طریق مادون قرمز کار میکردند.قیمتش 35 تومن بود.

بعدا میکرو Dendy و میکرو در طرح سگا اومد که حافظشون بیشتر از 10 15 تا بازی نداشت وکیفیت خیلی خیلی پایینی داشتند...
کی این مدلها رو یادشه؟
yahoo_8.gif
از Family Game و اون NES اصلی و Dendy تا 1500 و 200 و...

بیشترین خاطره رو هم بعد از اون با PS1 و Harvest Moon داشتم.اون موقع ها دوست داشتم توی دنیای Harvest Moon زندگی میکردم.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: snoko and Arth@s
بچه ها آداپتور میکروی شما ها هم مشکل گرم شدن زیادو داشت ؟؟؟
آره گرم میشد.ما که اولا زوی یه ساعت حق بازی کردن داشتیم.میگرفتیمش جلوی کولر که سرد بشه که شاید بزرگترها بمون اجازه بیشتر بازی کردن رو بدن.
بازیمون که تموم میشد ترانس رو ور میداشتن و ما چشم انتظار روز بعد میشدیم:(

یه شایعه مضحک بود که همه جا پخش شده بود که میکرو و سگا رنگ تلویزیون رو خراب میکنه.جل الخالق!!ا یه جورایی بین خونواده ها حکم ویروس رو داشت واسه سیستم عامل تلویزیون ها..این ویروس مستقیما به درایور رنگ TV حمله میکرد!

تازه این همه کلاس میزاشتی که میکرو یا سگا یا کمودور داری اونوقت وقتی زیاد بازی میکردی و میرفتی رو اعصاب!!..بچه بلند شو این آتاری رو جمع کن!!
 
  • Like
Reactions: alisantori
28 سالمه.راستش بازی رو مثل اکثر از دوستان از آتاری شروع کردم ولی هیچ وقت آتاری نداشتم.یادم میاد سال 72 73 پدرم یه میکرو(NES) فوق العاده به قیمت 12300 تومن خرید.20 هزارتا!! بازی تو حافظه اش داشت.البته مدل میکرو Family Game بود و درسته 20 هزارتا بازی نداشت ولی خیلی بیشتر از از بقیه بازی داشت نزدیک به 75 تا بازی داست که سالیان سال منو و داداشم با همین بازی ها سرگرم میشدیم.واقعا عاشق همشون بودم از Contra گرفته تا ماریوی دوست داشتنی و ملان زبل و بالون و ....یادم میاد دستگاه رو که باز کردم یه "کارتریج خور" هم اونجا دیدم که در اصل حافظه رو اونجا قرار داده بودند.حافظه دستگاه به خاطر بازی زیاد پر از IC بود.بعد که "کارتریج خور" بیرون خراب شد بازی هامو تو وردوی کارترج داخلی قرار میدادم.خلاصه این میکروی ما کار میکرد و جون سگ داشت.یه میکرو هم بود که روش نوشته بودن 1500 خیلی قشنگ بود 25 تومن بود که قیمت بالایی داشته.یه میکرو هم بود که مدلش 2000 یا شایدم 2500 بود.دسته های بیشیم داشت که از طریق مادون قرمز کار میکردند.قیمتش 35 تومن بود.

بعدا میکرو Dendy و میکرو در طرح سگا اومد که حافظشون بیشتر از 10 15 تا بازی نداشت وکیفیت خیلی خیلی پایینی داشتند...
کی این مدلها رو یادشه؟:x از Family Game و اون NES اصلی و Dendy تا 1500 و 200 و...
بیشترین خاطره رو هم بعد از اون با PS1 و Harvest Moon داشتم.اون موقع ها دوست داشتم توی دنیای Harvest Moon زندگی میکردم.
اول سلام خدمت شما! خوش اوومدی
با این بیوگرافی که از میکرو دادی یعنی فکر کنم دکترایه میکرو رو داری :دی اما اون قسمتی که مادون قرمز رو گفتی؛ وای من یاده اوون بازیه افتادم که با تفنگ میکرو باید اردک شکار میکردی و اون صدایه سگه: هَپ هَپ چه روزایی رو که من با این بازی نگذروندم!!! عاشقه تفنگم بودم؛ گرچه زشت بود!!! کاشکی الان میشد رزیدنت اویل رو اینطوری بازی کرد... چه حالی میدادا...
بچه ها آداپتور میکروی شما ها هم مشکل گرم شدن زیادو داشت ؟؟؟
ههه!!! داداشمونو! من ادپتورم انقدر داغ شده بود که پلاستیکه روش آب شده بود؛ بعدم که وصلش میکردم به پیریز اول برق خودمو میگرفت :دی
یه شایعه مضحک بود که همه جا پخش شده بود که میکرو و سگا رنگ تلویزیون رو خراب میکنه.جل الخالق!!ا یه جورایی بین خونواده ها حکم ویروس رو داشت واسه سیستم عامل تلویزیون ها..این ویروس مستقیما به درایور رنگ TV حمله میکرد!
تازه این همه کلاس میزاشتی که میکرو یا سگا یا کمودور داری اونوقت وقتی زیاد بازی میکردی و میرفتی رو اعصاب!!..بچه بلند شو این آتاری رو جمع کن!!
ولی من یادمه که یه لامپ تصویر ترکوندم که باعث شد خونه کلاً تلویزیون رو عوض کنه :دی
اون قضیه اخر هم فکر کن من با PS1 تو ساله 97 داشتم! هی مادر بزرگم میومد میگفت: بچه انقدر با این آتاری بازی نکن، میسوزه، خراب میشه ها :دی =))
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or