انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
این شایعه واقیت داشت. اون زمان سه نوع استاندارد تصویر آنالوگ تلویزیون و ویدئو گیم توی دنیا بود استاندارد اروپا PAL استاندارد آمریکا NTSC و مولتی سیستم که هر دو رو پشتیبانی می کرد و استاندارد ژاپن بود. بیشتر تلویزیون های ایران PAL بود تعداد فریم های NTSC بیشتر از PAL هست برای همین اگر با یک تلویزیون PAL بازی NTSC رو انجام می دادی بعد از چند دقیقه صفحه میپرید یا بهتر بگم هی تند تند صفحه از طرف بالا به پایین می رفت اون وقتها دلیلشو نمی فهمیدم ولی الان متوجه می شم.
طور مثال سگا مگادرایو PAL و سگا جنسیس NTSC بود من خودم دقیقاً یادمه هم سگای من و پسر عموم مثل هم بود ولی تلویزیون اونها خیلی جدید بود ولی مال ما یه گروندیک قدیمی خرکار (که هنوزم داریم 14 یا 15 سال میشه) و بعضی از کارتریجها فقط با تلویزیون اونها درست کار می کرد و با مال ما همش تصویر می پرید. هم توی میکرو و هم سگا برام این اتفاق پیش اومد مخصوصاً توی میکرو اگر بعضی از بازی ها رو کارتریجشو نصفه توی درایور فرو می کردی رنگهاش عجیب غریب و چهار خونه می شد اگر همون وقت میکرو رو خاموش می کردی و می زدی تلویزیون در هر چهار گوشه صفحه رنگ صورتی یا زرد میشد ولی اگر خاموش و روشن می کردی درست می شد.
خلاصه بگم به طور مثال باید هم کنسول PAL بود و هم کارتریج و هم تلویزیون یا اینکه هر سه NTSC بود. الان دیگه همه تلوزیون ها مولتی سیستم هستند و از این خبرها نیست. سیستم کنسول ها هم دیجیتال است نه آنالوگ PAL و NTSC امیدوارم که دوستان متوجه شده باشند. من خودمم فرق این دو تا رو کامل متوجه نمی شم ولی به این حرفهام اطمینان دارم.
آهان!!! قابل توجه وحید خان و سایر دوستان!!! دیدید منم حق داشتم لامپ تصویر تلویزیون رو با میکروم بیارم پایین :دی
دستت درد نکنه خیلی جامع و کامل بود...
 
اون موقع که اسمش 3d Studio بود که تحت داس کار میکرد.کتابش رو هم داشتم.واقعا یادش بخیر....
کی هارد های کوانتم ژاپنی رو یادشه یا کارت صداهای OPTI933 و OPTI931...
درایور کارت صدا رو توی داس هم نصب میکردیم.
کارت های گرافیک Trident چطور؟
مدل 9750 با حافظه 4مگابایت و 9850 هم 8 مگابایت بود!!
حافظه رو حال مکنید:>


:xمرسی خوشحالم که تو جمع رفقا هم سن و سال هستم.دیگه یواش یواش باید کلوپ بازنشسته های بازی سنتر رو بزنیم.
اون سگه الان واسه گوشی های لمسی مثل آندروید اومده..Duck Hunt رو جستجو کن
بغیر از سگ و اردکه بازی بشقاب پرنده هم بود که با تفنگ انجام میشد.
همین شماها لامپ تصویر ترکوندین که این شایعات سر زبونا افتاد:d

دقیقا یادمه ! واقعا یادش بخیر !
کارت های گرافیکی قدیمی !!!!!S3 1 مگ ! TRIDENT 2 مگ ! بعدش VOODO! بعد SAVAGE 3D! یادش بخیر ! اون موقع یادمه که با همین TRIDENT بازی دراکولا 1 رو بازی میکردیم ! انصافا چه گرافیکی داشت ! چقدر ترسناک بود ! اولین ادونچری بود که میدیدم ! کسی یادش هست ! دراکولا !!!!!! تازه PS1 اومده بود و بعد از مدتی نرم افزارش روی PC اومد ! فوتبال 99 رو روی PC با کارت گرافیک TRIDENT اجرا میکردم !

یا اون کارت های OPTI !! هاردهای ژاپنی اصل کوانتوم 200 مگ ! ویندوز 3.1 !!!!!! 98 ! یادش بخیر ! روزهایی که همش میخواستی یاد بگیری . از هز چیزی که یاد میگرفتی کلی ذوق میکردی !

برنامه NC رو یادتون هست ! خودش ی پا ویندوز بود ! اصلا اگه NC نبود انگار ویندوز نداشتی ! میدونم سن خیلی ها به NC قد نمیده اینجا ! ولی اونهایی که داشتن میدونن .

بهترین برنامه برای پخش فیلم و آهنگ و تنها ترین برنامه JET AUDIO بود با اون رنگ زرد زنگ زدش ! اون موقع WA رو باهاش MP3 میکردیم !

دلم تنگ شد ! چون یاد عزیزی افتادم . یادش بخیر . فقط همین .:((
 
سلام.30 سالم هست.اسمم حسین هست.از سال 68 با آتاری گیم رو شروع کردم.یعنی زمانی که 8 سالم بود.حقیقتش داستان زندگی گیمری من خیلی جالب و یه جورایی تلخ هست.
ما سه تا برادر هستیم.یه داداش کوچیک دارم که 27 سالشه.یکی دیگه که از من بزرگتره و 32 سالشه.سال 68 بود که بابامون با آتاری اومد تو خونه.اون زمان واقعا عالی بود.تا صبح میشستیم با پدرمون هوایپما بازی میکردیم و یه دفترچه داشتیم که رکوردها رو مینوشتیم.بابام هم همیشه اول بود!!!2 سال گذشت و سال 70 بود که یه شب بابام با یک جعبه دراز و بزرگ اومد خونه!!!بله اون چیزی نبود جز کمودور 64.بهترین وسیله گیمینگ من تا به امروز.بیشترین خاطرات رو باهاش دارم.اون شب تا 4-5 صبح پای دستگاه بودیم با رفیق بابام که داشت بهمون یاد میداد چجوری باهاش بازی کنیم.خلاصه از فردا دیگه خواب و خوراک از ما گرفته شد.بهترین بازیش هم last ninja 2 بود.بهترین بازی عمرم هست و هنوز با شبیه ساز بازی میکنمش.اون زمانها بابام تو فروشگاه زنجیره ایی قدس مغازه داشت.5 شنبه ها میرفتیم پیشش.اونجا یه مغازه هایی بود که بازی کمودور میفروخت.یه شب بازی ترمیناتور رو خریدیم.توش 20 تا بازی بود.اومدیم خونه و تا 5 صبح بازیها رو دونه دونه اجرا کردیم.واقعا یادش بخیر.سال 72 رسید و شریک بابام سرش کلا گذاشت و ما کلا به گل نشستیم.بابام بیکار شد و خونه نشین.تقریبا از اون روز دیگه اوضاع سخت شد.از اون روز همه دیگه یادم نمیاد که دور هم نشسته باشیم و بازی کرده باشیم.2 سال با سختی گذشت و ما همش تو یه اتاق بودیم و بازی میکردیم و از ترس پدرمون صدامون در نمیومد.یادمه یه شب دیروقت بود بلند شدم برم نینجا 2 بازی کنم که بابام فهمید.اومد همینجوری بغلم نشست.منم داشتم بازی میکردم.به مرحله 2-3 که رسیدم دیگه خوابم گرفته بود.خواستم برم بخوابم بابام گفت باید بازی کنی!!!هی گفتم بابا خوابم میاد نمیتونم.گفت باید بازی کنی.خلاصه تا 4 صبح هی از پشت میزد تو کله ما و میگفت بازی کن.ما هم دسته خلبانی همینجوری خواب بیدار بازی میکردیم!!!یادش بخیر.سال 73 بود اگر اشتباه نکنم که پسرداییم سگا خرید.وقتی اولین بار دستگاه رو روشن کرد بازی road rash رو اجرا کرد.دهنمون مثل اسب باز شده بود.وااااااااااای خدا این چیه؟؟؟؟!!!!!!!!!!خلاصه دیگه کار ما شده بود آویزون پسرداییمون شدن.هر 5 شنبه یا ما خونشون بودیم یا اون خونمون.هیچوقت اون روزا رو فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم اشک تو چشام جمع میشه.تو این مدت ما با ps1 آشنا شدیم.اونم تو کلوب.دیگه کار هر روز ما شده بود که از مدرسه ما سه تا داداش بریم کلوب.تا 8 شب هم اونجا بودیم.فقط هم فوتبال 99.اون زمان داداش بزرگم تابستونا تو مدرسه ایی که تحصیل میکرد کار هم میکرد.برای همین همیشه یه پولی تو جیبش بود.هروقت که فرصت میشد ps1 کرایه میکردیم و تا صبح بازی میکردیم.البته بابامون هم عجیب قاط میزد.ولی ما از رو نمیرفیتم و بازم کرایه میکردیم.
خلاصه گذشت و سال 79 بود که با شتر سواری های من و داداش بزرگم روی مخ پدر عزیز به مدت 1 سال!!!راضی کردیم کامپیوتر بخره.هی بهش میگفتیم اگر بخری باهاش تو درسامون بسیار موفق میشیم!!!!!!خلاصه اونم خرید.یادش بخیر.شبی که زنگ خونه خورد و طرف گفت کامپیتورتون رو آوردم،مثل شتر از پله ها میرفتم پایین.البته بگذریم که بابای ما هم فهمیدم که سرش کلاه گذاشتیم و برای بازی میخواستیم.برای همین اونم دیگه دستگاه رو ارتقاء نداد.1سال گذشت و دستگاه دیگه بازی خاصی باهاش نمیشد کرد.اون داداش بزرگم دیگه شاغل شده بود.یه روز دیدم با ps1 اومد خونه.چه کیفی کردیم.1 سال هم با پلی 1 بازی کردیم و شد سال 81.رفتم رو مخ داداشم که یه کامپیوتر خفن بخره.اونم گوش کرد و خرید.هر سال هم ارتقاش میداد.چقدر باهاش بازی کردم خدا میدونه.خلاصه چند سالی باهاش بازی کردیم و من رفتم سر کار.تو صدا و سیما.حقوقم خب خیلی کم بود.داداش کوچیکم که عاشقشم،رفت رو مخم که ps2 بخر.منم با حقوق 1 سالم تونستم براش بخرم.طفلک خیلی خوشحال شده بود.1-2 سال هم با اون پلی 2 سر کردیم تا رسیدیم به این نسل.دیگه داداش کوچیکم هم رفته بود سر کار.2 تایی پولمون رو جمع کردیم و رفتیم ps3 بخریم.گفتیم چند.گفت 1800!!!!!!!داداشم که نزدیک بود بزنه فروشنده رو چپ و راست کنه!!!!!گفتیم چه کنیم.گفتیم بیخیال 360 میخریم.600 تومن برامون آب خورد.تو همون روزها بود که با بهترین بازی این نسلم یعنی gears of war آشنا شدم و تازه فهمیدم عجب دستگاه خوبی خریدم.چند ماه بعدش هم البته ps3 به قیمت 800 خریدیم.روزها همینجوری میگذشت و ما هم بدون اینکه چه اتفاقی برای داداش کوچیکم داره میوفته.اون همینجوری داشت میسوخت و صداش در نمیومد و سعی میکرد با بازی خودش رو سرگرم کنه.تا بالاخره 3 سال پیش بهم گفت چه مشکلی داره.یه جور مریضی.مرضی که قابل درمان نیست.افسردگی داغونش کرد و یه روز اومد خونه و گفت استعفا دادم و دیگه نمیرم سر کار.الان 3 سالی میشه دیگه خونه نشین شده.چند ماه پیش چون میدونستم عاشق گیرز هست،رفتم براش یه کنسول اورجینال با یه گیرز 3 اورجینال خریدم.ولی دریغ از ذره ایی شاد شدن.دیگه حتی بازی هم شادش نمیکنه و بیشتر ساعات روز خوابه.اون داره مثل شمع آب میشه و کاری از دست کسی ساخته نیست.بیشتر هم این عصبیم میکنه که صداش در نمیاد.حتی به اعتراض یه ناراحتی.فقط تو خلوت خودش دائم اشک میریزه.بله.بردار کوچیک من که زمانی به هیچ بازی ایی رحم نمیکرد و با خرید یه ps1 دنیا براش قشنگ میشد و کلی شاد میشد امروز دیگه حتی بازی هم نمیتونه بکنه و این رسم نامرد زمونس.اون میسوزه و من سوختنش رو می بینم و کاری نمیتونم بکنم و این بیشتر دیوونم میکنه.یادش بخیر.زمانی بابام بهش گیر میداد و میگفت صبح تا شبت شده بازی.الان بهش میگم بیا.راحت شدی؟؟دیگه حتی بازی هم نمیتونه بکنه.
حالا اگر بازم فرصت باشه چند تا خاطرات بامزه رو براتون مینویسم.
 
آخرین ویرایش:
سلام.30 سالم هست.اسمم حسین هست.از سال 68 با آتاری گیم رو شروع کردم.یعنی زمانی که 8 سالم بود.حقیقتش داستان زندگی گیمری من خیلی جالب و یه جورایی تلخ هست.
ما سه تا برادر هستیم.یه داداش کوچیک دارم که 27 سالشه.یکی دیگه که از من بزرگتره و 32 سالشه.سال 68 بود که بابامون با آتاری اومد تو خونه.اون زمان واقعا عالی بود.تا صبح میشستیم با پدرمون هوایپما بازی میکردیم و یه دفترچه داشتیم که رکوردها رو مینوشتیم.بابام هم همیشه اول بود!!!2 سال گذشت و سال 70 بود که یه شب بابام با یک جعبه دراز و بزرگ اومد خونه!!!بله اون چیزی نبود جز کمودور 64.بهترین وسیله گیمینگ من تا به امروز.بیشترین خاطرات رو باهاش دارم.اون شب تا 4-5 صبح پای دستگاه بودیم با رفیق بابام که داشت بهمون یاد میداد چجوری باهاش بازی کنیم.خلاصه از فردا دیگه خواب و خوراک از ما گرفته شد.بهترین بازیش هم last ninja 2 بود.بهترین بازی عمرم هست و هنوز با شبیه ساز بازی میکنمش.اون زمانها بابام تو فروشگاه زنجیره ایی قدس مغازه داشت.5 شنبه ها میرفتیم پیشش.اونجا یه مغازه هایی بود که بازی کمودور میفروخت.یه شب بازی ترمیناتور رو خریدیم.توش 20 تا بازی بود.اومدیم خونه و تا 5 صبح بازیها رو دونه دونه اجرا کردیم.واقعا یادش بخیر.سال 72 رسید و شریک بابام سرش کلا گذاشت و ما کلا به گل نشستیم.بابام بیکار شد و خونه نشین.تقریبا از اون روز دیگه اوضاع سخت شد.از اون روز همه دیگه یادم نمیاد که دور هم نشسته باشیم و بازی کرده باشیم.2 سال با سختی گذشت و ما همش تو یه اتاق بودیم و بازی میکردیم و از ترس پدرمون صدامون در نمیومد.یادمه یه شب دیروقت بود بلند شدم برم نینجا 2 بازی کنم که بابام فهمید.اومد همینجوری بغلم نشست.منم داشتم بازی میکردم.به مرحله 2-3 که رسیدم دیگه خوابم گرفته بود.خواستم برم بخوابم بابام گفت باید بازی کنی!!!هی گفتم بابا خوابم میاد نمیتونم.گفت باید بازی کنی.خلاصه تا 4 صبح هی از پشت میزد تو کله ما و میگفت بازی کن.ما هم دسته خلبانی همینجوری خواب بیدار بازی میکردیم!!!یادش بخیر.سال 73 بود اگر اشتباه نکنم که پسرداییم سگا خرید.وقتی اولین بار دستگاه رو روشن کرد بازی road rash رو اجرا کرد.دهنمون مثل اسب باز شده بود.وااااااااااای خدا این چیه؟؟؟؟!!!!!!!!!!خلاصه دیگه کار ما شده بود آویزون پسرداییمون شدن.هر 5 شنبه یا ما خونشون بودیم یا اون خونمون.هیچوقت اون روزا رو فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم اشک تو چشام جمع میشه.تو این مدت ما با ps1 آشنا شدیم.اونم تو کلوب.دیگه کار هر روز ما شده بود که از مدرسه ما سه تا داداش بریم کلوب.تا 8 شب هم اونجا بودیم.فقط هم فوتبال 99.اون زمان داداش بزرگم تابستونا تو مدرسه ایی که تحصیل میکرد کار هم میکرد.برای همین همیشه یه پولی تو جیبش بود.هروقت که فرصت میشد ps1 کرایه میکردیم و تا صبح بازی میکردیم.البته بابامون هم عجیب قاط میزد.ولی ما از رو نمیرفیتم و بازم کرایه میکردیم.
خلاصه گذشت و سال 79 بود که با شتر سواری های من و داداش بزرگم روی مخ پدر عزیز به مدت 1 سال!!!راضی کردیم کامپیوتر بخره.هی بهش میگفتیم اگر بخری باهاش تو درسامون بسیار موفق میشیم!!!!!!خلاصه اونم خرید.یادش بخیر.شبی که زنگ خونه خورد و طرف گفت کامپیتورتون رو آوردم،مثل شتر از پله ها میرفتم پایین.البته بگذریم که بابای ما هم فهمیدم که سرش کلاه گذاشتیم و برای بازی میخواستیم.برای همین اونم دیگه دستگاه رو ارتقاء نداد.1سال گذشت و دستگاه دیگه بازی خاصی باهاش نمیشد کرد.اون داداش بزرگم دیگه شاغل شده بود.یه روز دیدم با ps1 اومد خونه.چه کیفی کردیم.1 سال هم با پلی 1 بازی کردیم و شد سال 81.رفتم رو مخ داداشم که یه کامپیوتر خفن بخره.اونم گوش کرد و خرید.هر سال هم ارتقاش میداد.چقدر باهاش بازی کردم خدا میدونه.خلاصه چند سالی باهاش بازی کردیم و من رفتم سر کار.تو صدا و سیما.حقوقم خب خیلی کم بود.داداش کوچیکم که عاشقشم،رفت رو مخم که ps2 بخر.منم با حقوق 1 سالم تونستم براش بخرم.طفلک خیلی خوشحال شده بود.1-2 سال هم با اون پلی 2 سر کردیم تا رسیدیم به این نسل.دیگه داداش کوچیکم هم رفته بود سر کار.2 تایی پولمون رو جمع کردیم و رفتیم ps3 بخریم.گفتیم چند.گفت 1800!!!!!!!داداشم که نزدیک بود بزنه فروشنده رو چپ و راست کنه!!!!!گفتیم چه کنیم.گفتیم بیخیال 360 میخریم.600 تومن برامون آب خورد.تو همون روزها بود که با بهترین بازی این نسلم یعنی gears of war آشنا شدم و تازه فهمیدم عجب دستگاه خوبی خریدم.چند ماه بعدش هم البته ps3 به قیمت 800 خریدیم.روزها همینجوری میگذشت و ما هم بدون اینکه چه اتفاقی برای داداش کوچیکم داره میوفته.اون همینجوری داشت میسوخت و صداش در نمیومد و سعی میکرد با بازی خودش رو سرگرم کنه.تا بالاخره 3 سال پیش بهم گفت چه مشکلی داره.یه جور مریضی.مرضی که قابل درمان نیست.افسردگی داغونش کرد و یه روز اومد خونه و گفت استعفا دادم و دیگه نمیرم سر کار.الان 3 سالی میشه دیگه خونه نشین شده.چند ماه پیش چون میدونستم عاشق گیرز هست،رفتم براش یه کنسول اورجینال با یه گیرز 3 اورجینال خریدم.ولی دریغ از ذره ایی شاد شدن.دیگه حتی بازی هم شادش نمیکنه و بیشتر ساعات روز خوابه.اون داره مثل شمع آب میشه و کاری از دست کسی ساخته نیست.بیشتر هم این عصبیم میکنه که صداش در نمیاد.حتی به اعتراض یه ناراحتی.فقط تو خلوت خودش دائم اشک میریزه.بله.بردار کوچیک من که زمانی به هیچ بازی ایی رحم نمیکرد و با خرید یه ps1 دنیا براش قشنگ میشد و کلی شاد میشد امروز دیگه حتی بازی هم نمیتونه بکنه و این رسم نامرد زمونس.اون میسوزه و من سوختنش رو می بینم و کاری نمیتونم بکنم و این بیشتر دیوونم میکنه.یادش بخیر.زمانی بابام بهش گیر میداد و میگفت صبح تا شبت شده بازی.الان بهش میگم بیا.راحت شدی؟؟دیگه حتی بازی هم نمیتونه بکنه.
حالا اگر بازم فرصت باشه چند تا خاطرات بامزه رو براتون مینویسم.
سلام حسین جان! اول ازت ممنونم که تاپیک رو قابل دونستی و اوومدی و از خودت گفتی باعثه افتخار ماست
دوماً بابت نوشتن مطلب ازت نهایت تشکر رو دارم و دوست دارم که اگه باز هم خاطره ای چیزی داشتید برای ما هم تعریف کنید
داستانت رو که خوندم؛ آخرش واقعاً داغون شدم!!!! واقعاً!!!! امیدوارم به هر حال یه معجزه ای، اتفاقی چیزی بیوفته که داداشت 2باره سلامتیش رو بدست بیاره...
یعنی یه کم دیگه ادامه میدادی اشکم در میومد...
اما یه وقت ناراحت نشی که چرا خاطره بدی گفتی؛ نه! نمیدونم خاطرات بقیه من جمله خودم رو خوندی یا نه، ولی اونا هم چیزه خنده داری نیستن!
به هرحال امیدوارم یه روز تو همین تاپیک بیای و بگی که داداشت سلامتیش رو بدست آورده! شما هم سعی کن کلاً یه کار کنی که حس زندگی از سرش نیوفته؛ میدونم خیلی مشکله ولی غیر ممکن نیست و مطمئنم از شما برادرها که انقدر باهم صمیمی هستید بر میاد!!!
عجب پسر! عجب!!!!
 
دقیقا یادمه ! واقعا یادش بخیر !
کارت های گرافیکی قدیمی !!!!!S3 1 مگ ! TRIDENT 2 مگ ! بعدش VOODO! بعد SAVAGE 3D! یادش بخیر ! اون موقع یادمه که با همین TRIDENT بازی دراکولا 1 رو بازی میکردیم ! انصافا چه گرافیکی داشت ! چقدر ترسناک بود ! اولین ادونچری بود که میدیدم ! کسی یادش هست ! دراکولا !!!!!! تازه PS1 اومده بود و بعد از مدتی نرم افزارش روی PC اومد ! فوتبال 99 رو روی PC با کارت گرافیک TRIDENT اجرا میکردم !

یا اون کارت های OPTI !! هاردهای ژاپنی اصل کوانتوم 200 مگ ! ویندوز 3.1 !!!!!! 98 ! یادش بخیر ! روزهایی که همش میخواستی یاد بگیری . از هز چیزی که یاد میگرفتی کلی ذوق میکردی !

برنامه NC رو یادتون هست ! خودش ی پا ویندوز بود ! اصلا اگه NC نبود انگار ویندوز نداشتی ! میدونم سن خیلی ها به NC قد نمیده اینجا ! ولی اونهایی که داشتن میدونن .

بهترین برنامه برای پخش فیلم و آهنگ و تنها ترین برنامه JET AUDIO بود با اون رنگ زرد زنگ زدش ! اون موقع WA رو باهاش MP3 میکردیم !

دلم تنگ شد ! چون یاد عزیزی افتادم . یادش بخیر . فقط همین .:((
من 90% اینایی که میگی رو میشناسم و تجربه کردم باهاش باورتون نمیشه ولی من کپی کردن تو NC رو بیشتر بلد بودم تا تو ویندوز
دراکولا رو که نگو من 2.5 سال سر شماره 2ش گیر کردم تا بتونم ردش کنم کسی هست جفتشو بدون کمک گرفتن رد کرده باشه؟
سیستم اولیه منم ترایدنت 4 مگ داشت الان gt520 2 gig داره فکرشو بکن
======
داش حسین البته شما از من بزرگتری آقا حسین خاطرتون هم قشنگه هم تلخه منم داداش کوچیک دارم و میدونم اون خاطره ی کلوپ رو که گفتم خوندی خدایی حاظرم کل زندگیمو بدم (به جان خودم!) همشو بدم فقط اون نگاه معصوم داداش کوچیکم موقعی که تو صورتم داشت گریه میکرد از یادم بره واقعا به عینه من درک میکنم چی میگی مخصوصا اون بیماری و سوختنش و دیدن جیگر منی که دارم میخونم رو میسوزونه چه برسه به شما که.......................هر روز داری میبینی از خدا میخوام کمکتون کنه و داداشتو شفا بده
 
  • Like
Reactions: u.s.a
اختیار داری آرتاس.به جون خودت فقط به عشق خودت اینجا پست دادم.چون شدید با داستانات حال کردم و یه جاهایی از خنده ترکیدم.مخصوصا وقتی میگفتی غول آخر.
از لطفت هم سپاسگزارم.
 
دوستان من یه سوال دارم:
من اکثر این تجربیات شمارو دارم.ولی20سالمه.یعنی سنم نمیرسه ولی تجربم چرا.نمیشه یه تبصره ای,الحاقیه ای چیزی اضاف کنید بلکه ماهم اینجا پست بدیم.:d
 
دوستان من یه سوال دارم:
من اکثر این تجربیات شمارو دارم.ولی20سالمه.یعنی سنم نمیرسه ولی تجربم چرا.نمیشه یه تبصره ای,الحاقیه ای چیزی اضاف کنید بلکه ماهم اینجا پست بدیم.:d
چیزه خاصی میخوای بگی بگو؛ تاپیک متعلق به خودته... >:d
 
حسین جان بابت خاطراتت خیلی ممنون همشون یه جورایی خاطرات هممون هستن.. بابت قضیه داداشتون هم واقعا متاسفام نمیدونم چی بگم از ما که کاری جز دعا برنمیاد داداش ایشالله همه چی ردیف میشه ...
ولی دیدم یکی از دوستان به بازی "دراکولا" اشاره کرد مورمورم شد از بس من با این دوتا بازی خاطره دارم ! :d
نمیدونم تجربش کردین یا نه ولی هیچ موقع خاطرش از ذهنم نمیره با پسر خاله هام جمع میشدیم تا معماهای این بازی رو بفهمیم ! فقط یه معماش که کمی تو یادم مونده این بود که یه فلوت از یکی میگیری و باید زدنش رو از یکی دیگه یاد میگرفتی تا بری بالا پشت بوم (بگذریم که خودش تا اینجا مصیبتی بود!) همون رو اجرا کنی اگه آهنگ رو درست میزدی نگهبان قبرستون میومد پایین خونه بعد وایمیساد درست بالای یه چیز سنگین (که یادم نمیاد!) باید به طناب نازکی که اون بالای سرت بود توجه میکردی و با چاقو طناب رو میزدی اون قربیلکه میفتاد تو سر اون بابا و راه قبرستون باز میشد !
هیچ وقت هم یادم نمیره بعد از اینکه دراکولا1 رو تموم کردم یه روز تو ویترین یکی از کلوپ ها دیدم یه بازی گذاشته دراکولا2 !!! خشکم زد اون موقع مثل الان نبود که یه بازی 6ماه قبل از اومدنش تبلیغات و پیش فروش و اینترنت و ... این چیزا باشه ! خلاصه حمله کردم تو کلوپ بازی رو گرفتم دیدم 2تا دیسک بود ! (کلا بازی های انگشت شماری تو ps1 دو دیسک بودن)
روحش شاد و یادش گرامی باد :d هنوزم اگه با شبیه ساز بتونم این بازی رو اجرا کنم حتما میرم سراغش !
 
سلام . من 36 سالمه
و بازی رو با دستگاه tv game شروع کردم که فکر نمی کنم کسی دیده باشه بعد هم کمودور 64 با بازی بربریان و نینجا که روی نوار بود . و آمیگا 500 با بازیهای KICK OF و north & south بعد هم نوبت آتاری و هواپیمای معروف و رکورد زدن با زیردریایی و گرفتن دزد تو بازی دزد و پلیس یادش بخیر .
 
  • Like
Reactions: alisantori
ما که سنمون نمیکشه ولی با خوندن خاطرات شما حال میکنم.
بازم خاطره بگو آقا وحید:(
چشم امیر حسین جان.راستش این خاطرات بعضا ناراحت کننده هستند.یه جور حص خاصی باشون هست.اون دوره نمیتونسی براحتی الان سرگرم بشی.واسه همین زمان دیر گذشت.آتاری و میکرو و سگا تنها دلخوشی ما بود.شاید دوران خوبی نبود:(
این شایعه واقیت داشت. اون زمان سه نوع استاندارد تصویر آنالوگ تلویزیون و ویدئو گیم توی دنیا بود استاندارد اروپا PAL استاندارد آمریکا NTSC و مولتی سیستم که هر دو رو پشتیبانی می کرد و استاندارد ژاپن بود. بیشتر تلویزیون های ایران PAL بود تعداد فریم های NTSC بیشتر از PAL هست برای همین اگر با یک تلویزیون PAL بازی NTSC رو انجام می دادی بعد از چند دقیقه صفحه میپرید یا بهتر بگم هی تند تند صفحه از طرف بالا به پایین می رفت اون وقتها دلیلشو نمی فهمیدم ولی الان متوجه می شم.
حسشن جان آره از یه بابت درست میگی.ولی دهه 90 اکثر تلویزیونها مولتی سیستم بودند.در غیر این صورت با دو سیستم متفاوت تصاویر خیلی بد اجرا میشدند.یعنی اینجور نبود که بعد از چند دیقیقه تصاویر خراب بشه.کلا از همون لحظه اول تصاویر باید خراب پخش میشد.اگر یادت باشه همین مشکل رو با نوار های VHS داشتیم.مثلا بعضی از فیلم ها NTSC بودند.البته عموما NTSC J و NTSC 4.43 بود.به هر حال ممکنه حرف شما درست باشه اون هم برمیگرده به هرتز متفاوت.ولی خوب ما که JVC مولتی سیستم داشتیم چه گناهی کرده بودیم؟

آهان!!! قابل توجه وحید خان و سایر دوستان!!! دیدید منم حق داشتم لامپ تصویر تلویزیون رو با میکروم بیارم پایین :biggrin1:
دستت درد نکنه خیلی جامع و کامل بود...
خوشحالم که سربازی نرفتی...محفل پیرپاتال ها رو روشن نگه داشتی
سلام . من 36 سالمه
و بازی رو با دستگاه tv game شروع کردم که فکر نمی کنم کسی دیده باشه بعد هم کمودور 64 با بازی بربریان و نینجا که روی نوار بود . و آمیگا 500 با بازیهای KICK OF و north & south بعد هم نوبت آتاری و هواپیمای معروف و رکورد زدن با زیردریایی و گرفتن دزد تو بازی دزد و پلیس یادش بخیر .
TV گیم رو اکثر بچه های دهه 60 تجربه نکردند.منم بیشتر اسمش رو شنیده بودم.بربریان همون نبود که با شمشیر کله طرف رو قطع میکردیم؟:xعاشقش بودم.چقدر هم سخت بود.کلا بازی های کمودور سخت بود.
دقیقا یادمه ! واقعا یادش بخیر !
کارت های گرافیکی قدیمی !!!!!S3 1 مگ ! TRIDENT 2 مگ ! بعدش VOODO! بعد SAVAGE 3D! یادش بخیر ! اون موقع یادمه که با همین TRIDENT بازی دراکولا 1 رو بازی میکردیم ! انصافا چه گرافیکی داشت ! چقدر ترسناک بود ! اولین ادونچری بود که میدیدم ! کسی یادش هست ! دراکولا !!!!!! تازه PS1 اومده بود و بعد از مدتی نرم افزارش روی PC اومد ! فوتبال 99 رو روی PC با کارت گرافیک TRIDENT اجرا میکردم !

یا اون کارت های OPTI !! هاردهای ژاپنی اصل کوانتوم 200 مگ ! ویندوز 3.1 !!!!!! 98 ! یادش بخیر ! روزهایی که همش میخواستی یاد بگیری . از هز چیزی که یاد میگرفتی کلی ذوق میکردی !

برنامه NC رو یادتون هست ! خودش ی پا ویندوز بود ! اصلا اگه NC نبود انگار ویندوز نداشتی ! میدونم سن خیلی ها به NC قد نمیده اینجا ! ولی اونهایی که داشتن میدونن .

بهترین برنامه برای پخش فیلم و آهنگ و تنها ترین برنامه JET AUDIO بود با اون رنگ زرد زنگ زدش ! اون موقع WA رو باهاش MP3 میکردیم !

دلم تنگ شد ! چون یاد عزیزی افتادم . یادش بخیر . فقط همین .:((
این OPTI ها عین ویروس تو بازار بودند.
TRIDENTهنوز زنده اس.فعلا چیپست برای TV ها میزنه.خیلی وقته که بیخیال PC شده
پسر NC یادش بخیر...چه حالی میداد:xَALT+F1 یا ALT+F2 میگرفتی تا درایو رو عوض کنی.فایلهای Autoexec.bat و Config.SYS کی یادشه؟ویندوز 3.1 که آخرش بود.14تا دیسکت بود؟
پدرم کابل برق مونیتور رو قایم میکرد منم یه کابل دو شاخه عادی رو لخت کرده بودم مونیتور رو روشن کرده بودم(مونیتور هانسول 501P پانزده اینچ! 17 اینچ خیلی گرون بود!)
بعد در حال commandos بازی کردن بودم یهو صدای کلید میومد.عین فشنگ از جا میپریدم.سیمها رو میکشیدم و کاور روی سیستم میکشیدم.
وینذوز نقلی و کلنجار چی؟یادت میاد؟
کی مجموعه بازی های کارستان یادشه؟
 
آخرین ویرایش:
یه خاطره دیگه

سلام من باز اومدم :d
اول از همه تشکر میکنم که نمیزارین تاپیک بخوابه
الان داره طوفان میاد و منو یاد یه خاطره انداخت مخصوصا الان که رعدوبرق زد یادش افتادم خدایی خنده داره
من که گفته بودم ps3 خریدم با داداشم البته نحوه خریدنشو تو خاطره بعدی میگم ولی این خنده دار تره
تازه GOW3 رو خریده بودم و با میلاد هی داشتیم تیکه تیکه بازی میکردیم (کلا نه من نه میلاد عادت نداریم یه کله بشینیم پای بازی و یه دفعه تمومش کنیم همین gow3 4-5 ماهی طول کشید تمومش کنیم) تا اینکه تموم شد منم که کلا بازی هایی که تا اون موقع خریده بودمو رفته بودم بی بازی مونده بودم چند وقت به همین وضعیت گذشت تا اینکه gow collection اومد منم خریدمش و شروع کردیم طبق روال با میلاد بازی کردن (البته اون بیشتر خوشش میاد ببینه تا بازی کنه) داشتیم همینجوری بازی میکردیم (البته تیکه تیکه تو چند روز) بعد یه روز غروب فواد (پسرخالم) اومد خونمون و دید من و میلاد داریم بازی میکنیم اونم نشست نگاه کرد به مبارزه کریتوس و اریس رسیدم و داشتم با جون و دل میجنگیدم باورتون نمیشه یه اتفاقی افتاد که تو عمرم از یادم نمیره اریس رو که کشتم به فاصله ی چند دقیه آنچنان هوا گرفت و از هر سوراخ سمبه ای که تو اسمون پیدا میشد انواع و اقسام رعد و برق به هر طرف میرفت بعد یه طوفانی شد که هنوزم یادمه دیشه همسایه رو دیدم که مثل بشقاب پرنده داشت تو اسمون اینور اونور میرفت من و میلاد و فوادم خشکمون زده بود که چه خبر شده، بعد یه دفعه اون 2 تا (میلاد و فواد) به حالت خند دار ولی جدی رفتن پنجره رو باز کردن و هی جلو پنجره داد میزدن ای زئوس بزرگ این غلط کرد این اشتباه کرد ما حاضریم اینو قربانی کنیم که تو ما را نکشی بعد به زور منو بردن دم پنجره و هی همین جملات رو تکرار میکردن منم از خنده اصلا نمیتونستم خودمو جمع و جور کنم چه برسه بخوام باهاشون مقاومت کنم هی اینا با هر رعد و برقی که میزد جمله هاشونو بلند میگفتن بخش آبرو برش اینجاس که همه تو خیابون (تقریبا همه) داشتن خونه ی ما رو میدیدن و فکر میکردن آتیش سوزی ای یا دعوایی شده که اینا جیغ و دادشون به آسمون رفته خلاصه من کم مونده بود قربانی بشم :d
الان دیدم رعد و برق زد یاد این خاطره افتادم با خودم گفتم بگم بهتون امیدوارم خوشتون بیاد
من که میخواستم ps3 رو بخرم از 6 ماه قبلش افتادم تو دور اطلاعات جمع کردن (بماند که پولشو نداشتم:d) به هر دری میزدم تا یه ذره اطلاعات پیدا کنم که به درد بخور باشه خلاصه گذشت تا اینکه نزدیکای عید شد و من و میلاد بیشتر هوس ps3 کردیم دیگه رو اعصابمون بود نبودنش 1-2 روز مونده بود به تحویل سال و مامانم و آقای پدر طبق روال تصمیم گرفتن به ما عیدی بدن و مادرمم چون میدید من از کار قبلیم اومدم بیرون و هنوز کار جدید پیدا نکردم بهمون پول میداد سر ماه به سر ماه که مثلا جیبمون خالی نباشه هرچند من هنوزم صداشو در نمیارم تو حساب بانکی هام چقدر هستش و میگم easy money,give me money خلاصه این پولا جمع شد نزدیک 360 -70 تمن شد یهو انگار منو میلادو برق گرفته باشن بهم دیگه نگاه کردیم گفتم ببین داره جور میشه ها گفت آره گگفتم پایه ای بیشترش کنیم گفت از خدامه گفتم بریم رو کار زدن مخ؟ گفت من همین الان دارم بهش فکر میکنم چجوری بریم جلو گفتم شروع کن بقیشم من میام جلو بعدش کم میارن مجبورن بدن (اینم بگم تا یادم نرفته میلاد به یه چیزی فکر کنه من اونو میگم نمیدونم به این چی میگن تله پاتی یا هم فکری یا هر چیز دیگه ولی بیشتر موقع ها میگه آخه چرا من فکر میکنم تو انجامش میدی؟) خلاصه رفتیم جلو تا عملیات رو شروع کنیم کد رمزشم گزاشتم ps3 جز خودم و میلاد کسی دیگه تو خونه ازش سر در نمیاورد رفتیم یه نیم ساعتی با مامان حرف زدیم آره خیلی خوبه دیگه نمیخواد سیستمو(pc) ارتقا بدی این خیلی بهتره الان که lcd داریم بهتره اینم باشه خیلی چیز خوبیه و خدا میمونه تو نوع خودشف خلاصخ مامانم راضی شد 70 تمن به ماها بده من و میلاد اومدیم تو اتاق پولا رو جمع و جور کردیم و صبحش که 4 شنبه سوری بود قرار شد بریم برای خریدش صبح با 1000 تا زور میلادو از جاش بلند کردم که بیا بریم دیر بشه نمیشه بریم ها مغازه ها میبندن و دردسر میشه خلاصه بیدار شد و رفتیم بازار بعد از 4 ساعت گشتن یه 40 گیگ فت با 1 دسته اضافه و 2 تا بازی برگشتیم خونه جالبیش این بود که 50 تا تک تمنی پول برامون موند و از توچخونه تا خونمون رو با اتوبوس اومدیم.
دراکولا یکی از نفس گیر ترین بازی هایی بوده که انجام دادم خدایی خفنه و هنوزم رو دست نداره
 
  • Like
Reactions: Arth@s
سلام من باز اومدم :d
اول از همه تشکر میکنم که نمیزارین تاپیک بخوابه
الان داره طوفان میاد و منو یاد یه خاطره انداخت مخصوصا الان که رعدوبرق زد یادش افتادم خدایی خنده داره
من که گفته بودم ps3 خریدم با داداشم البته نحوه خریدنشو تو خاطره بعدی میگم ولی این خنده دار تره
تازه GOW3 رو خریده بودم و با میلاد هی داشتیم تیکه تیکه بازی میکردیم (کلا نه من نه میلاد عادت نداریم یه کله بشینیم پای بازی و یه دفعه تمومش کنیم همین gow3 4-5 ماهی طول کشید تمومش کنیم) تا اینکه تموم شد منم که کلا بازی هایی که تا اون موقع خریده بودمو رفته بودم بی بازی مونده بودم چند وقت به همین وضعیت گذشت تا اینکه gow collection اومد منم خریدمش و شروع کردیم طبق روال با میلاد بازی کردن (البته اون بیشتر خوشش میاد ببینه تا بازی کنه) داشتیم همینجوری بازی میکردیم (البته تیکه تیکه تو چند روز) بعد یه روز غروب فواد (پسرخالم) اومد خونمون و دید من و میلاد داریم بازی میکنیم اونم نشست نگاه کرد به مبارزه کریتوس و اریس رسیدم و داشتم با جون و دل میجنگیدم باورتون نمیشه یه اتفاقی افتاد که تو عمرم از یادم نمیره اریس رو که کشتم به فاصله ی چند دقیه آنچنان هوا گرفت و از هر سوراخ سمبه ای که تو اسمون پیدا میشد انواع و اقسام رعد و برق به هر طرف میرفت بعد یه طوفانی شد که هنوزم یادمه دیشه همسایه رو دیدم که مثل بشقاب پرنده داشت تو اسمون اینور اونور میرفت من و میلاد و فوادم خشکمون زده بود که چه خبر شده، بعد یه دفعه اون 2 تا (میلاد و فواد) به حالت خند دار ولی جدی رفتن پنجره رو باز کردن و هی جلو پنجره داد میزدن ای زئوس بزرگ این غلط کرد این اشتباه کرد ما حاضریم اینو قربانی کنیم که تو ما را نکشی بعد به زور منو بردن دم پنجره و هی همین جملات رو تکرار میکردن منم از خنده اصلا نمیتونستم خودمو جمع و جور کنم چه برسه بخوام باهاشون مقاومت کنم هی اینا با هر رعد و برقی که میزد جمله هاشونو بلند میگفتن بخش آبرو برش اینجاس که همه تو خیابون (تقریبا همه) داشتن خونه ی ما رو میدیدن و فکر میکردن آتیش سوزی ای یا دعوایی شده که اینا جیغ و دادشون به آسمون رفته خلاصه من کم مونده بود قربانی بشم :d
الان دیدم رعد و برق زد یاد این خاطره افتادم با خودم گفتم بگم بهتون امیدوارم خوشتون بیاد
من که میخواستم ps3 رو بخرم از 6 ماه قبلش افتادم تو دور اطلاعات جمع کردن (بماند که پولشو نداشتم:d) به هر دری میزدم تا یه ذره اطلاعات پیدا کنم که به درد بخور باشه خلاصه گذشت تا اینکه نزدیکای عید شد و من و میلاد بیشتر هوس ps3 کردیم دیگه رو اعصابمون بود نبودنش 1-2 روز مونده بود به تحویل سال و مامانم و آقای پدر طبق روال تصمیم گرفتن به ما عیدی بدن و مادرمم چون میدید من از کار قبلیم اومدم بیرون و هنوز کار جدید پیدا نکردم بهمون پول میداد سر ماه به سر ماه که مثلا جیبمون خالی نباشه هرچند من هنوزم صداشو در نمیارم تو حساب بانکی هام چقدر هستش و میگم easy money,give me money خلاصه این پولا جمع شد نزدیک 360 -70 تمن شد یهو انگار منو میلادو برق گرفته باشن بهم دیگه نگاه کردیم گفتم ببین داره جور میشه ها گفت آره گگفتم پایه ای بیشترش کنیم گفت از خدامه گفتم بریم رو کار زدن مخ؟ گفت من همین الان دارم بهش فکر میکنم چجوری بریم جلو گفتم شروع کن بقیشم من میام جلو بعدش کم میارن مجبورن بدن (اینم بگم تا یادم نرفته میلاد به یه چیزی فکر کنه من اونو میگم نمیدونم به این چی میگن تله پاتی یا هم فکری یا هر چیز دیگه ولی بیشتر موقع ها میگه آخه چرا من فکر میکنم تو انجامش میدی؟) خلاصه رفتیم جلو تا عملیات رو شروع کنیم کد رمزشم گزاشتم ps3 جز خودم و میلاد کسی دیگه تو خونه ازش سر در نمیاورد رفتیم یه نیم ساعتی با مامان حرف زدیم آره خیلی خوبه دیگه نمیخواد سیستمو(pc) ارتقا بدی این خیلی بهتره الان که lcd داریم بهتره اینم باشه خیلی چیز خوبیه و خدا میمونه تو نوع خودشف خلاصخ مامانم راضی شد 70 تمن به ماها بده من و میلاد اومدیم تو اتاق پولا رو جمع و جور کردیم و صبحش که 4 شنبه سوری بود قرار شد بریم برای خریدش صبح با 1000 تا زور میلادو از جاش بلند کردم که بیا بریم دیر بشه نمیشه بریم ها مغازه ها میبندن و دردسر میشه خلاصه بیدار شد و رفتیم بازار بعد از 4 ساعت گشتن یه 40 گیگ فت با 1 دسته اضافه و 2 تا بازی برگشتیم خونه جالبیش این بود که 50 تا تک تمنی پول برامون موند و از توچخونه تا خونمون رو با اتوبوس اومدیم.
غافل گیرمون کردی!! بابا دمت گرم!! فقط خوب شده اینا واسه اینکه قربونی زئوست کنن، همون اول پرتت نکردن بیرون از پنجره :دی =))
احتمالاً چونه زدن رو معنا کردید واسه فروشنده دیگه... :دی

---------- نوشته در 02:00 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 01:45 AM ارسال شده بود ----------

خوشحالم که سربازی نرفتی...محفل پیرپاتال ها رو روشن نگه داشتی
TV گیم رو اکثر بچه های دهه 60 تجربه نکردند.منم بیشتر اسمش رو شنیده بودم.بربریان همون نبود که با شمشیر کله طرف رو قطع میکردیم؟:xعاشقش بودم.چقدر هم سخت بود.کلا بازی های کمودور سخت بود.
پسر NC یادش بخیر...چه حالی میداد:xَALT+F1 یا ALT+F2 میگرفتی تا درایو رو عوض کنی.فایلهای Autoexec.bat و Config.SYS کی یادشه؟ویندوز 3.1 که آخرش بود.14تا دیسکت بود؟
ای بابا، ما که جلو اساتیدی مثه شما و بقیه به چشم نمیایم
یکی درباره TV Game بیشتر توضیح میده؟! من فکر کنم داشتمش ولی یادم نمیاد اصلاً!!! :(
شبیه میکرو بود :-/
ویندوز 3.1 =)) من حتی آفیسش هم یادمه! چقدر درپیت بود! ویندوزش چند بیت بود؟ اصلاً به بیت میرسید؟! :دی =))
فکر کنم 10تا دیسکت بود ;)
اینم لینک دانلود ویندوز 3.1 lol :x
 
من بتونم خاطره میزارم هر وقت یادم بیاد مهم نیست کجا و کی باشه pc دم دستم باشه میام میزارم نباشه تو کاغذ مینویسم بعد میام میزارم اینجا
آره بابا خودم ترسیده بودم نکنه پرتم کنن پایین :d
چونه زدن؟ باورت نمیشه فکم درد گرفت از بس برای یارو حرف زدیم و هندونه زیر بغلش گزاشتیم البته طرف منصف بود ها خدایی خوب میداد دم عیدم بود بارش تازه رسیده بود فقط میخواست بفروشه که ما هم از این موقعیت نهایت استفاده رو بردیم:d
باز اگه یادم بیاد میزارم فعلا بابت قضیه سربازیم و پادردم خیلی نمیتونم تمرکز کنم
 
سلام دوستان امیر هستم .
این کل داستان زندگیمه که باید یکی پیدا بشه کلش را بخونه
والا منم دنیای گیم را از بچگی شروع کردم درست یادم نیست چند سالگی ولی از یه آتاری خیلی قدیمی که درست شکلش هم تو ذهنم نیست ولی یادمه کنترلش تو خود دستگاه بود و بعد آتاری پیشرفته تر و بعد میکرو ... عاشق مرغابی کشتن با تفنگ بودم ولی در اصل دوران گیم من از موقعی شروع شد که برادرم و پسرعموم تو کارگاه عموم که همسایمون بود سگا بازی میکردند ما هم کوچیک بودیم راهمون نمیدادن نامردا:dهی شورش در شهر بازی میکردند و ما از دهنمون کف می اومد.یادمه بردارم قلق فوتبال سگا را یاد گرفته بود و هی از گوشه دروازه گل میزد.به هرحال یه مدت گذشت تا گذاشتند از تماشاچی بودن در بیاییم ما هم بازی کنیم ولی متاسفانه این کار تبعاتی هم داشت که باید برای بازی کردن میپرداختیم از خوراکی گرفته تا رفتن سر فلکه نزدیک خونمون بازی سگا اجاره کردن با شناسنامه یکی دیگه!!!به هرحال گذشت شوق بازی کمتر نشد بلکه بیشتر شد و چندین سال بعد یکی از عموهام برای پسرعموم یه ps1 از یه کشور دیگه آورد و ما هر روز خونه اینها به قول اصفهانی ها تلپ بودیم و ماشالله پسرعمو ها هم بودند و بدتر از همه یه بچه کوچولو لوس که خدا برا کسی نخواد همین جور میگفت نوبت منه حق همه را میخورد و میزد زیر گریه و زن عموم هم تا صدای گریه اش را بعد چند بار میشنید دستگاه را خاموش میکرد و سرما این وسط بی کلاه میموند.انقدر این بشر رفت روی اعصاب من که یه ps1 دست دوم با بازی هاش از یکی خریدم و خودتون برید تا اخرش....
صبح بازی ظهر بازی عصر اخبار:d(بابام میدید) شب بازی .....(مخصوصا فوتبال لوبرتو کارلوسسسسسسسسسسسسسسسس:d)
یادمه یه winning eleven جدید اومده بود رفتم خریدم پشت کاورش یه عکس از یه بازی فوتبال بود خیلی قشنگ و واقعی یادمه اون موقع گیر داده بودم این نسخه بازی را بخرم کل شهر را گشتم چندتا we خریدم که اون باشه ولی همش یکی بود خیلی ناراحت شدم...
به هرحال سال ها گذشت و ps2 اومده بود من رفتم تو کار pc خواهرم یه کامپیوتر نو خریده بود طرف چندتا بازی نصب کرده بود یادمه کماندوز بود و فیفا 99 98 بود درست یادم نیست .....این طوری بود که به طرف pc اومدم و یادش بخیر fifa 2000 با علی دایی چه کیفی میکردم اما بعدا به winning eleven روی آوردم.به هرحال یه عمری را پای کامپیوتر گذارندم هرچی بازی اومد گرفتم به قدری که هنوزم جا ندارم بزارم تا فیفا 2007 که رفته بودم بازی را بخرم هرجا رفتم نسخه سی دی پیدا نکردم.یه پاساژی رفتم نسخه سی دی بازی را نداشت گفت دی وی دی دارم منم که دی وی دی درایو نداشتم یک دفعه به سرم زد هرچی بازی دی وی دی بود بخرم یادمه اون روز fifa بازی مدال افتخار بازی استرانگهولد و یه سری دیگه را خریدم بدون اینکه حتی بتونم استفاده کنم(یادمه تبلیغات این بازی ها را از شبکه game one میدم دلم آب میشد)به هرحال داستان به اینجا خطم نشد.من هر روز بعد از مدرسه یه مسیر طولانی که بر خلاف جهت خونمون بود طی میکردم و از یه مغازه بازی فروشی بازی میخریدم اونم DVD درصورتی که حتی دی وی دی درایو نداشتم حتی اگه داشتم هم سیستمم نمیکشید.هر روز هرچی بازی جدید دی وی دی 1500 میخریدم به مدت چند سال یا ماه کوئیک تایم کرایسیس گیرز اف وار cod 4 بازی ac همه چی.یادمه عید بود و یه نگاهی انداختم دیدم یا پیغمبر اینا همه بازی دارم حتی نصبشون نکردم ببینم سالمه یا نه.تصمیم گرفتم یه فکری به حال این بازی ها بکنم و یه کیس خریدم:))جالبیش همینه که همه برای کیسشون بازی میخرند من برای بازیهام کیس خریدم.حساب کردم اگه اولین بازی هایی را که خریدم بخوام نصب کنم 6 ماه بعد میتونم کرایسیس را بازی کنم برای همین زدم تو کار کرایسیس و خیلی بازی ها به خاطر گرافیک از دلم افتادن و حتی نصبشون نکردم.(البته جالبیش اینه حدود 20 درصد بازی ها خراب بودند:)))
گذشت و گذشت تا الانم هنوز یه pc gamer هستم(البته داستانهای زیادی را حذف کردم اگه تقاضا زیاد شد اونا را هم میذارم)
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or