انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
خوب. من بعد از خاطره آقا آرتاس نمیتونم واسه خودمو تعریف نکنم
اینم واسه من. فقط بگم طولانیه ها[/
وای عجب داستانی! هم خندیدم (مخصوصاً اون قسمت اویل رو که گفتی) هم ناراحت شدم ولی در کل به این میگن با پنبه سر بریدنا!!!!!

reza 43
:welcome:یکم دیگه دُر افشانی میکردید تا ما هم مستفیض بشیم... اصله تاپیک واسه شماهاست

این برگردونش هم فکر کنم اینجوریه:

باید جهت پایین رو یک ثانیه نگه داری بعد سریع جهت بالا بهمراه دکمه لگد رو بزنی فکر کنم برگردون بزنه:d

آره! همینه، منم عشقه این سرباز آمریکاییه با اون کیک بوکسر رو داشتم

بابای من کاشکی میدونست علاقه مندی های بچش چیه وبه جای برخورد فیزیکی یه ذره روشن فکری به خرج میداد و نمیزاشت برای من عقده بمونه اینقدر فشار عصبی روم وارد کرده که با اینکه متولد 65 هستم ولی هر کسی ببینه امکان نداره باور کنه قیافم به 65 نمیخوره به 56-7 میخورم اینقدر شکسته شدم
خدایی اشک منم در اومد
128fs4765852.gif
wow من یه داداش کوچیکتر از خودم دارم تو امر بازی و گیم بهش ظلم کردم امیدوارم منو ببخشه ...........................................شرمنده اشکم در اومده، یه خاطره تلخ دیگه
اینکه مشکله اکثریته ما گیمرا با خونوادمونه، من خودم در کل نزدیک به 2سال شد که با خونه کامل کنتاکم و باکی هم نیست، بزودی میریم آش خوری. تو بچگی هم کنتاکم میشد، یا میرفتم کرج خونه مادر بزرگم (که اولین محله اختفام بود ولی این بنده خدا هم دیگه رفت) یا اعتصابه غذا یا (این یکیو اونایی که واقعاً داغونن بخوننا، چون واقعاً خسته ها میفهمن و یکم هم خجالت میکشم ولی میخوام بگم)
آخرین انتخابم، کارتن خوابی /:)
بیخیاله این صحبتا!!! بابا، آدم شماها رو میبینه نمیدونه چی بگه! من همیشه میگفتم کاشکی میشد یه داداش بزرگتر یا کوچیکتر از خودم داشتم، میشستیم باهم Co-op میزدیم؟! ولی خب الان نظرم عوض شد
البته شوخی کردما! میدونم شماها با داداشاتون خاطراتی دارید که من تو خوابمم نمیتونم متصور شم.
پسر با این داستانت! چقدر فحشت دادم ولی آخرش که فلسفه اون نقطه چین ها رو گفتی، آروم شدم. منم به خواهرم تو بچگی زیاد بدی کردم! ولی الان صد بار هم تو روش گفتم حاضرم هر کاری کنم که ببخشه! (اونم به حالت تمسخر میگه نه نمیبخشمت تا اون دنیا ازت کولی بگیرم، حالا بماند که ما هم دیسک کمر داریم) ول کن من اصلاً نمیتونم چیزی تو این زمینه بنویسم.
مبدونم خیلیا فکر میکنن که این بهونمه! ولی اگه داستان من رو بخونید، من باید یه جوری خودم رو خالی میکردم و دمه دست ترین چیز همین خواهرم بود که 1سال هم ازم کوچیکتره! البته اون ناقلا هم شب به غول آخره میگفت، و اون هم Game Over ام میکرد، بدونه جون اضافه و سیو...

تقصیر من و توئه که اون زمان که همه میرفتن سمت خلاف ما خودمونو با بازی سرگرم کردیم!بابا حداقلش اینه که ما اراذل اوباش نشدیم!!!حالا اگه شر و شور بودیم خوب بود؟؟؟!!!:p
خاطره زیاده تو بگو که ما هم گرم بشیم!
تأییدش میکنم!!! بابا مگه ما جوونا چه سرگرمی داریم تو این ایران و تو این دور و زمونه؟! البته احتمالاً دلیله اینکه الان گیرها کم شده، همینه که پدر مادرا هم اینو فهمیدن! ولی زمانه ما ...
آخ جای چکه بازم درد گرفت
احساس میکنم فضای تاپیک یه کم داره دپ میشه، فعلاً یه کم فازه خنده بگیریم واسه همین یه داستانه جالب میگم!!!
خب یه روز رفیقمون میزنگه بهم میگه هرجا هستی پاشو بیا میخوام پول در بیاریم! ما هم که علاف، رفتیم... خب دوستم خونشون خالی بود، و یکی دیگه از دوستاش بجز من هم اونجا بود! رفیقم بعد از معرفیم به دوستش، PS2 رو واسه رفیقش روشن کرد و گفت: فری، تو بشین بازی کن ما میریم تو اتاق میایم، بعد منو کشوند تو اتاق و گفت: ببین این رفیقم بچه مایست، اساسی! موبایلش رو ببین، کتونیش رو ببین! نقشه از این قراره که این بنده خدا اصلاً گیمر نیست، و قراره تو هم گیمر نباشی، چند دست واسش دون بپاش، بعد من میشم اسپانسرت و بازیو شرطی میکنیم! (اونم چه بازی؟! تیکن4!!! و منم به گفته دوستان خدای تیکن b-)) باز دو دست بباز، بعد سنگین کنیم شرط رو اونوقت ازش ببر!!!! گفتم هرچی پول بردم واسه تو من فقط 3تا از فیلمات رو میخوام، اونم گفت بهتر! قبوله! آقا ما هم رفتیم تو میدون، دیدم این داشمون بنده خدا اصلاً بلد نیست دسته دستش بگیره، و بعد هم چقدر طمع کار بعد از 20هزار باخت دادن، شرط بستیم رو50تومن و از خجالته دوستمون در اومدیم! بنده خدا باورش نمیشد... آقا طرف شرط رو که باخت انگار دنیا رو سرش خراب شده، شرط و داد و رفت! منم واسم سؤال شد که بابا این بنده خدا که مثلاًَ مایه دار بود واسه 50تومن چرا اینجوری شد؟! که یه دفعه دوستم (که از خوشحالی نمیدونست باید با پولش چیکار کنه) گفت دیدی، دیدی! هَ هَ! فری میره صبح تا شب تو شهربازی (با عرض معذرت) چُسه فیل میفروشه بعد ما به همین راحتی از چنگش در میاریم. هَ هَ هَ!!!!! منو میگی انگار که آب داغ ریختن رو سرم (میدونم اصلش آبه یخه، ولی خب من عاشقه آبه یخم!!!) در این حد که دوستم برگشت گفت چی شده؟ چرا رنگت پریده؟! منم پول رو از دستش قاپ زدم سریع دوون دوون رفتم دنباله پسره، تا سره خیابون، درست وقتی که داشت تاکسی میگرفت رسیدم بهش! حالا موندم بهش چی بگم! (ولی نگران نباشید من استاده ماله زدنم!!!) خلاصه با ترفندی خاص پول رو بهش دادم و فری هم با ترفندی خاص تر 1چهارمش رو بهم برگردوند و گفت، شرط شرطه دیگه! منم نباید طمع میکردم و خدافظی کردیم.
نکته جالب اینه که این 2نفر با هم بیشتر از 10سال بود که دوست بودند و جالبتر اینکه از اون روز به بعد اون دوستم که خونشون بودیم اسمم رو تو گوشیش عوض کرد و گذاشت: (فکر میکنید چی گذاشت؟!)
ساده لوح!!!! =))من که خودم وقتی فهمیدم از خنده و دل درد افتادم کفه زمین، آخه ببینید یه آدم تا چه حد...
نمیدونم حالا خاطره خندی داری بود یا ناراحت کننده! ولی به قوله معروف هرچی بود ما درس ازش گرفتیم (این گیم عجب چیزه عجیبیه! آدم اخلاقیات هم ازش می آموزه :d)
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: snoko
تقصیر من و توئه که اون زمان که همه میرفتن سمت خلاف ما خودمونو با بازی سرگرم کردیم!بابا حداقلش اینه که ما اراذل اوباش نشدیم!!!حالا اگه شر و شور بودیم خوب بود؟؟؟!!!:p
دقیقا بی تعارف به نظر من این یکی از بزرگ ترین مزایای گیم باز بودن هستش. بچه های گیمر پوست کلفت و حرفه ای من خیلی کم دیدم آلوده به خلاف های ناجور و عجیب غریب باشند (البته معمولا IQ بالاتر هم هستند و یه چیزی مثل دود و... براشون باعث لذت نمیشه).



-------------------------------------------------------------------------------
پ.ن:
بعد منو کشوند تو اتاق و گفت: ببین این رفیقم بچه مایست، اساسی! موبایلش رو ببین، کتونیش رو ببین! نقشه از این قراره که این بنده خدا اصلاً گیمر نیست، و قراره تو هم گیمر نباشی، چند دست واسش دون بپاش، بعد من میشم اسپانسرت و بازیو شرطی میکنیم! (اونم چه بازی؟! تیکن4!!! و منم به گفته دوستان خدای تیکن b-)) باز دو دست بباز، بعد سنگین کنیم شرط رو اونوقت ازش ببر!!!!
اول اومدم نصیحتت کنم که آخه این چه کاریه که می کنی و آخه این درسته و ...، بعد یادم افتاد که خودم هم یه موقعی این کارها رو کردم! :دی
چه میشه کرد دیگه سن پایین و دو مشکل اساسی: 1. بی پولی 2. بی عقلی!
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: snoko
آقایون و خانوما من شبا بیشتر حس گفتنم میاد امشب یه خاطره باحال میزارم بخندیم البته ممکنه دیر بزارمش ولی مینویسمش بابت دیشبی هم ازتون معذرت میخوام یه دفعه ای شد نمیدونم چرا اینجوری میشه مییام به خوباش فکر کنم بداش میاد جلو ولی امروز میخوام یه باحالشو بزارم امیدوارم خندتون بگیره خودم که الان دارم بهش فکر میکنم واقعا خندم میگیره
آرتاس طبیعیه خودتو اون زمان خالی نمیکردی الان وضعت بدتر از این میشد ولی وضع من برعکسه من ناحق اذیت کردم خودم بردمش خودم چک زدمش و خودم نامردی کردم بهش الان هم حاضرم کل دار و ندارمو بدم نصف زندگیمم بدم فقط اون منو ببخشه و این خاطره از بین بره (یه جورایی احساس کریتوس رو تو این ضمینه درک میکنم حساب کن چه عذابی کشیده)
 
28 سالمه و از 6 سالگي با آتاري شروع كردم. هيچوقت از بازيهاي ويدئويي دور نبودم تا به امروز و همچنان ادامه داره. بيشتر كنسول ها رو داشتم و بعضي هارو هم نداشتم كه تو كلوپ بازي ميكردم!
بازيهاي ويدئويي براي من صرفا تفريح نيست. بخش جدايي ناپذير از زندگي منه! چيزيه كه باهاش بزرگ شدم!
بعضي ها اعتقاد دارن گيمر بودن يه دوره سني داره.
بعضي ها اعتقاد دارن سن كه به يه حدي ميرسه بازيهاي ويدئويي ديگه بچه بازي هستن و زشته بشينن پاي بازي!
عقيده شون محترمه اما سر سوزن ارزشي پيش من نداره!
بازيهاي ويدئويي فقط سرگرمي نيستن! براي من عشقه!
حالا اينكه ممكنه اين حرف براي بعضي ها قابل درك نباشه و براي بعضي ها هم مسخره به نظر بياد مهم نيست!
اصولا اخلاق همه آدما اينجوريه كه عقايد و تفكرات خودشونو درست و بقيه رو مسخره و اشتباه ميدونن!
 
  • Like
Reactions: alisantori
سلام به همه گیمر ها عزیز چه جوان چه پیر چه میانسال.:x
من 28 سالمه،چیزی که باعث آشنایی من با دنیای گیم شد این بود که حدود 6 یا 7 سال داشتم که با پدر و مادر و برادرهایم رفتیم مسافرت یادش بخیر;)،به خصوص پیرهای گیمیر یادشونه که 250 ریال یا همون 25 تومنی خودمون می دادیم به صاحب کافی گیم واین هم یک سکه میداد که می انداختیم داخل دستگاه بعد می تونستیم با آتاری که هواپیما یا فوتبال بود بازی کنیم،بعد تو مشهد همون آتاری دستی دیدم،فوری خریدم و در راه برگشت با برادرهام سر مسابقه ماشین با همدیگه بازی می کردیم از شدت هیجان یک هفته نشده دستگاه خراب شد.:d(اون موقع آدرنالین ما بشدت بالا زده بود)بعد پدر عزیزم آتاری خرید که یکسال هم نشده به رحمت خدا رفت،بعد میکرو ،بعد سگا بخصوص سونیک که همه سری هایش رو تموم کردم بخصوص اولین بازی سهبعدی که روی سگا اومد سونیک سه بعدی بود و بعد................
اگه طالب بودید بقیه اش رو می گم
 
  • Like
Reactions: alisantori
سلام جوونا.
من هم هستم. من رو اون m.a.t نالوتی معتاد کرد!
همه چی از اون آتاری 2600 با اون بازی هواپیمایی معتاد کنندش شروع شد و رسید به Super Mario و روند کلیش هم مثل همه ی شما بزرگواران.
 
جالبه همه آتاری رو داشتن من تو بازار یکی رو میشناسم آکبندشو رد و بدل میکنه میخوام برم یکی ازش بخرم یکی هم هست از میکرو هایی که علی(پسرخالم اگه داستانمو خونده باشین میشناسینش) داشت رو دارن میخوام برم این 2 تا رو بخرم خدایی خیلی باحالن
 
آقایون و خانوما من شبا بیشتر حس گفتنم میاد امشب یه خاطره باحال میزارم بخندیم البته ممکنه دیر بزارمش ولی مینویسمش بابت دیشبی هم ازتون معذرت میخوام یه دفعه ای شد نمیدونم چرا اینجوری میشه مییام به خوباش فکر کنم بداش میاد جلو ولی امروز میخوام یه باحالشو بزارم امیدوارم خندتون بگیره خودم که الان دارم بهش فکر میکنم واقعا خندم میگیره
آرتاس طبیعیه خودتو اون زمان خالی نمیکردی الان وضعت بدتر از این میشد ولی وضع من برعکسه من ناحق اذیت کردم خودم بردمش خودم چک زدمش و خودم نامردی کردم بهش الان هم حاضرم کل دار و ندارمو بدم نصف زندگیمم بدم فقط اون منو ببخشه و این خاطره از بین بره (یه جورایی احساس کریتوس رو تو این ضمینه درک میکنم حساب کن چه عذابی کشیده)
خب میدونی، راستش یه چیز مثله همین قضیه خودت و داداشت هم سر من اومده! که اصلاً داستانه آشناییه من و سگاست. منتها از این قرار که:
تو دوره ای که بد جور تو کف سگا بودم (و فقط اسمش رو شنیده بودم)، یه روز رفتیم خونه پسر عموم اینا (که 1سال ازم بزرگتر بود) تو کرج! بعد از رسیدن به خونشون، پسر عموم سریع دستمو گرفت برد اتاقش، بعدم تند تند شروع کرد به حرف زدن که آره، سره کوچمون یه کلوب باز شده که سگا داره، و تعریف کردن و از بازیاش گفتن و منو تحریک کردن! آخرش هم گفت حالا اگه میخوای برو از بابات پول بگیر تا باهم بریم کلوپ!!! خلاصه یادم نیست به چه بهونه ای از غول آخرش پول گرفتم، فقط میدونم میشد 0.5 ساعت با اون بازی کرد! بعد از تیغیدنه غول آخر، مثله اسب 4نعل تاختیم به سمت کلوپ! وارد کلوپ میشیم، کلوپ خلوته، گویا صاحب کلوپی میشناسه پسر عمومو، پسر عموم بهش میگه فیفا نود و چند رو بزار (فکر کنم 95) خب ما هم شروع کردیم به بازی کردن (اینجاش جالبه) بعد از 4تا گل خوردن ازش، 1گل بهش زدم و کلی خوشحالی کردم، پسر عموم که حرصش گرفته بود داد زد که نه، گلت قبول نیست، گفتم چرا؟!!!!!! گفت آخه اصلاً تو که بازی نمیکنی، دسته رو ول کن تا بهت بگم، دیدی کامپیوتره داره بازی میکنه! (منو میگی، معنیه حالتو میگیرم میکنم تو قوطی بعدش شوتش میکنم تو سطله زباله رو با تموم وجود درک کردم) بعدم بازی رو عوض کرد، MK 2 رو گذاشت، به منم هیچی نگفت! تا به خودم اومدم (گرچه باز هم من بازی نمیکردم و کامپیوتر داشت بازی میکرد) دیدم بروسلی اژدها شد و نصف بدنم رو خورد و منم فکم آویزون موند. منم بدونه اینکه چیزی بگم، Finish himاش رو فقط تماشا میکردم، بعدم که وقتمون تموم شد، از کلوپ اومدیم بیرون و من که بغضم گرفته بود، تو خیابون اشکم در اومد و وقتی رسیدیم خونشون، مامانم بهم گفت چی شده، که پسر عموم پیش دستی کرد و گفت خورده زمین، منم گفتم آره (تا حداقل بزاره با میکروش 2تایی کنترا بازی کنیم) که البته وقتی هم خاستیم بازی کنیم، ندا اومد که لباسات رو بپوش از عمو اینات هم خدافظی کن که میخوایم بریم :(:))
 
اینو میشه تو پروفایل هم بحثشو کرد ها!!!! به این کار میگن اسپم دادن
به شما ارتباطی نداره که کی در مورد چی حرف میزنه .
شماها که همه پستاتون در مورد اینه که با برادرم چی کار کردم با پدرم چی کردم با کی دعوا کردم هست! خدایی خجالت نمیکشید همچین حرفایی رو تو یه فروم عمومی میزنید؟ به هر حال به خودتون مربوط میشه پس حرفی از اسپم نزنید که خنده دار میشه!
بَده به جای تعریف از رشادتهای سالهای بچگی شما دو نفر در مورد بروتالیتی های UMK3 حرف بزنن؟!
 
سلام به همه گیمر ها عزیز چه جوان چه پیر چه میانسال.:x
من 28 سالمه،چیزی که باعث آشنایی من با دنیای گیم شد این بود که حدود 6 یا 7 سال داشتم که با پدر و مادر و برادرهایم رفتیم مسافرت یادش بخیر;)،به خصوص پیرهای گیمیر یادشونه که 250 ریال یا همون 25 تومنی خودمون می دادیم به صاحب کافی گیم واین هم یک سکه میداد که می انداختیم داخل دستگاه بعد می تونستیم با آتاری که هواپیما یا فوتبال بود بازی کنیم،بعد تو مشهد همون آتاری دستی دیدم،فوری خریدم و در راه برگشت با برادرهام سر مسابقه ماشین با همدیگه بازی می کردیم از شدت هیجان یک هفته نشده دستگاه خراب شد.:d(اون موقع آدرنالین ما بشدت بالا زده بود)بعد پدر عزیزم آتاری خرید که یکسال هم نشده به رحمت خدا رفت،بعد میکرو ،بعد سگا بخصوص سونیک که همه سری هایش رو تموم کردم بخصوص اولین بازی سهبعدی که روی سگا اومد سونیک سه بعدی بود و بعد................
اگه طالب بودید بقیه اش رو می گم
سلام
آقا چرا طلبه نباشیم؟! من که دوست دارم خاطرات همرو بشنوم!!! الان هم دارم خاطراته همه رو کپی میکنم و تو ورد پیست میکنم!!! تو همون متن پنهان بزاری عالی میشه >:d

---------- نوشته در 07:53 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:38 PM ارسال شده بود ----------

به شما ارتباطی نداره که کی در مورد چی حرف میزنه .
شماها که همه پستاتون در مورد اینه که با برادرم چی کار کردم با پدرم چی کردم با کی دعوا کردم هست! خدایی خجالت نمیکشید همچین حرفایی رو تو یه فروم عمومی میزنید؟ به هر حال به خودتون مربوط میشه پس حرفی از اسپم نزنید که خنده دار میشه!
بَده به جای تعریف از رشادتهای سالهای بچگی شما دو نفر در مورد بروتالیتی های UMK3 حرف بزنن؟!
سلام دوست عزیز! چرا شاکی شدی تو؟! (جدا از اینکه شما یه سال سن کم داری واسه اینجا، و دوستمون هم حرف بی ریطی نزده) کاشکی قبل از اینکه چیزی بگی پست اول رو میخوندی! اینجا گیمرهای +23 سال (که الان شده 24+سال)، همشون ( تأکید دارم به این حرف دقت کنی!!!! همشون! نه فقط من یا {The Phenom}،همشون!!! ) میتونن رزومه گیمریشون رو بگن، خاطراتشون، بیوگرافی و... اینجا قراره یه تالار گفتگو با تم نوستالوژیک باشه! اوکی؟! حالا شماهم داری درباره رمزای MK بحث میکنی، تو متن پنهان بزار! مثله ما که خاطراتمون رو تو متن پنهان میزاریم! اینکه ناراحتی نداره...
راستی عزیزم من خودم تاپیک رو زدم حالا اومدی میگی من پست اشتباه دادم؟!!!:oو خجالت نمی کشم؟!!!!! بابا تو دیگه تهشی. =))
 
بچه گانه ترین پستهایی که تو انجمن داده شده رو اینجا میشه مشاهده کرد .بازم میگم که به من ربطی نداره هر جور دوست دارید پست بدید کسی هم جلوتون رو نگرفته! حالا یکی دو سال کوچکتر یا بزرگتر چی رو قراره ثابت کنید؟ والا شماها دیگه خیلی باحالید . به هر حال تاپیک پره اسپمه بعد پست من رو که جنبه آموزشی هم داره یا حداقل چیز مفیدی هست رو به عنوان اسپم نقل قول میکنن!
من نمیدونم چی باعث شده که شماها احساس کنید باید پست مدیریتی بدید .
 
جالبه همه آتاری رو داشتن من تو بازار یکی رو میشناسم آکبندشو رد و بدل میکنه میخوام برم یکی ازش بخرم یکی هم هست از میکرو هایی که علی(پسرخالم اگه داستانمو خونده باشین میشناسینش) داشت رو دارن میخوام برم این 2 تا رو بخرم خدایی خیلی باحالن
حامد منم می خوام. من دارم تمام کنسول های قدیمیم رو آرشیو میکنم. میخوام یک کمد از اینا درست کنم. آتاریم که کلا ترکیده. میکرومون هم گم شده. سگام دسته سالم نداره. میخوام همه اینا رو اگه بتونم تهیه کنم.
من دارم یک خاطره خنده دار براتون تنظیم میکنم. میخوام بامزه باشه. تموم شد میزارمش اینجا

---------- نوشته در 09:13 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 09:11 PM ارسال شده بود ----------

بچه گانه ترین پستهایی که تو انجمن داده شده رو اینجا میشه مشاهده کرد .بازم میگم که به من ربطی نداره هر جور دوست دارید پست بدید کسی هم جلوتون رو نگرفته! حالا یکی دو سال کوچکتر یا بزرگتر چی رو قراره ثابت کنید؟ والا شماها دیگه خیلی باحالید . به هر حال تاپیک پره اسپمه بعد پست من رو که جنبه آموزشی هم داره یا حداقل چیز مفیدی هست رو به عنوان اسپم نقل قول میکنن!
من نمیدونم چی باعث شده که شماها احساس کنید باید پست مدیریتی بدید .
جناب عالی کلا مشکلت اینه که جز خودت حرف هیچکس دیگه رو قبول نداری و نمیکنی. نمیدونم چرا تا یکی یه چیزی به شما میگه زود بهت بر میخوره و باید صدبرابر بدتر جوابشو بدی؟؟ مگه کسی بهتون توهین کرده که جوش میاری؟
 
بچه گانه ترین پستهایی که تو انجمن داده شده رو اینجا میشه مشاهده کرد .بازم میگم که به من ربطی نداره هر جور دوست دارید پست بدید کسی هم جلوتون رو نگرفته! حالا یکی دو سال کوچکتر یا بزرگتر چی رو قراره ثابت کنید؟ والا شماها دیگه خیلی باحالید . به هر حال تاپیک پره اسپمه بعد پست من رو که جنبه آموزشی هم داره یا حداقل چیز مفیدی هست رو به عنوان اسپم نقل قول میکنن!
من نمیدونم چی باعث شده که شماها احساس کنید باید پست مدیریتی بدید .
دوست عزیز چرا انقدر بد قلقی تو!!! اولاً ببخشید اگه پست ها بچه گانست ولی خاطرات مربوط به آینده نمیشه!!!! و مربوط به همون دورانه بچگیه!!! (از نظرسنجی هم میتونی اینو درک کنی)
تازه شما که داری پست آموزشی میدی (به قوله خودت)، ما بد حرفی زدیم که گفتیم تو متن پنهان بزار؟!!! چرا انقدر جبهه میگیری! اونم الکی...


---------- نوشته در 08:32 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:28 PM ارسال شده بود ----------

من دارم یک خاطره خنده دار براتون تنظیم میکنم. میخوام بامزه باشه. تموم شد میزارمش اینجا

آقایون و خانوما من شبا بیشتر حس گفتنم میاد امشب یه خاطره باحال میزارم بخندیم البته ممکنه دیر بزارمش ولی مینویسمش بابت دیشبی هم ازتون معذرت میخوام یه دفعه ای شد نمیدونم چرا اینجوری میشه مییام به خوباش فکر کنم بداش میاد جلو ولی امروز میخوام یه باحالشو بزارم امیدوارم خندتون بگیره خودم که الان دارم بهش فکر میکنم واقعا خندم میگیره
وای! چه شبه فانی داشته باشیم امشب!!! من که دارم لحظه شماری میکنم... :-bd[-o< منتظریما
 
خوب اینم خاطره خنده داره(واسه خودم که خیلی خنده داره وقتی بهش فکر میکنم). این از قبلیه کوتاه تره
خوب دوستان عزیز. این خاطره من مربوط میشه به بعد از داستان رزیدنت اویل2. آقا بعد از اون ماجرا من هم محروم از بازی کردن شدم و هم خودم جرات نداشتم بازی کنم. آقا وقتی داداشام می خواستن اویل بازی کنن منم دوست داشتم نگاه کنم ولی چون انقدر میترسیدم یه پتو با خودم می آوردم. دور خودم می پیچیدم بعد تا احساس میکردم به موقعیت ترسناکی داره نزدیک میشه میرفتم زیره پتو.x_x بعد که صدای شلیک میومد من هی زیره پتو می لرزیدم. تموم که میشد باز میومدم بیرون. این داستان تا 6 ماه ادامه داشت تا من از محرومیت خارج شدم و جرات بازی کردن پیدا کردم. حالا موقع بازی کردن هم دورم پتو میپیچیدم=))
.آقا بعد از هزار بد بختی که سر تا آخر رفتن اویل2 کشیدم رفتم سراغ ALONE IN THE DARK لا مذهب خیلی از اویل2 ترسناک تر بود. اگه بازی کرده باشد میدونید چی میگم. آقا منم پر از صفات متناقض... هم از بازی های ترسناک خوشم میومد و هم وقتی شروع میکردم از همون اول میچسبید زیر گلوم.(میدونید چی رو میگم دیگه:">) حالا در کل. من سر ALONE IN THE DARK هم از استراتژیه پتو استفاده کردم.:d روش کار به این صورت بود: از اول میرفتم زیره پتو.:-ssx_x تا بازی غافلگیرم میکرد و زهره ترک میشدم سریع بازی رو استوپ میکردم و میرفتم زیره پتو به خودم روحیه میدادم باز میومدم بالا. ولی سر این داستان پتو انقدر من عرق میکردم که پتو بو گند میگرفت:-& در حدی که انگار کار خرابی کردی( شایدم کردم یادم نمیاد=)))حالا ما بنا رو به پاک بودن میزاریم. این از این....
حالا یک خاطره کوتاه دیگه. داداش شماره3 من سر اون داستان اویل2 کنارم بود و منو کشف کرد که چقدر ترسو هستم. آقا اون نامردم یه دفعه برام نقشه ای شوم پیاده کرد.:devil: منه بد بخت از مدرسه اومده بودم و خیلی بهم فشار اومده بود و داشتم بدو بدو میرفتم سمت دستشویی غافل از اینکه اون نامرد پشت در قایم شده. تا درو باز کردم پرید جلوم و یه نعره زد.\m/ منه بد بختم حول کردم دوباره مثله قضیه اویل قاطی کردم و جای دستشویی در رفتم پارکینگ. آقا اون نامردم قش قش بهم میخندید.=)) ولی من خودم نگه داشتم.
در کل اون قضیه اویل تا سال سوم دبیرستان رو من تاثیرش بود و باعث شده بود از فیلم ها و بازی های ترسناک خیلی بترسم.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or