انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
29 سال... و همچنان با حسّ خاصی ادامه می‌دیم.
فکر کنم کسی که 18 سالشه، خیلی زوده که بگه که مطمئنه تا آخر عمرش گیمر می‌مونه. توی چند سالی که پیش رو داره، اتفاقات عجیبی واسه‌ش رخ خواهد داد که ممکنه ناخودآگاه از دنیای گیم خارج بشه.

امیدوارم هرگز این اتفاق نیوفته !!!!! ;;) هیچوقت دوست ندارم از دنیای گیم خارج بشم !!!!
وووووووووای من بین شما مثه یه نخود می مونه !!!!!! چقدر بزرگین ای ول :d
 
من 24 سالمه و یادمه با آتاری 2600 شروع کردم و خریدم منظورم همون هواپیماست یادمه هفته ای 3 تا دسته خلبانی میشکستم به خاطر هواپیما :D
بعد از اونم همه ی کنسولهارو به غیر از ps1 و ps3 داشتم یادمه اون موقع که سگا نداشتیم سگا کرایه میکردیم با پسر داییم و تا صبح شورش در شهر میرفتیم کف
ولی با حرف HamidoOs شدیدا موافقم من همین قبل خدمت بازیهارو میخوردم هر بازی ای بود دیگه دو روزه میرفتم آخرش ولی الان دیگه پیر شدیم و مشغله زندگی کمتر میزاره به گیم بپردازیم
الان 1 ماهه به مترو 2033 مشغولم هنوز نتونستم تمومش کنم :(
هی یاد جوانی گیمری بخیر 8-|
 
  • Like
Reactions: alisantori
از عکس بازی در تابستون و تیله بازی در بهار و زمستون شروع کردم و بعد رو آوردم به فوتبال دستی (چپ کش ، یخچالی و ... ) و بعد آتاری و تا به حال همه کنسولها رو گرفتم غیر از ویی . خلاصه عمرمونو گذاشتم واسه گیم . هنوز نمیدونم کار عاقلانه ای کردم یا نه چون خیلی چیزا رو بواسطه گیم از دست دادم و خیلی چیزها رو بدست آوردم . از جمله از دست دادها یکیش وقت هست و یکیش درس . به دست آوردهام هم یکیش اوقات بسیار خوش با دوستام توی کلوپ هاست که هنوزم با یاد اون موقع حال میکنم و یکیش اینه که گیم نمیزاشت و نمیزاره زیاد فکر کنم به مشکلات (البته تو سنسن بالاتر ) . حالا هم موندم که میخوام ازدواج کنم کنسولم رو کجای دلم جا بدم .
آخ آخ! منو یاد چه خاطراتی انداختی (گرچه 7سنگ جاش خالیه :d)!!! فوتبال دستی (چک کشی، یخچالی =))) واقعاً یادش بخیر!!! بنظر شخص بنده هم شما و هم خودم و هم خیلیای دیگه کاره درستی کردیم که وقتمون رو با گیم سپری کردیم! چون تفریح سالمیه! حداقلش اینه که کاری با کسی نداری خودتی و دنیای مجازیت! ومهمتر از همه همون مطلبیه که خودت اشاره کردی، جلوگیری از فکر کردن به مشکلات که معمولاً ثمرش غصه ست و فاز دپرسی (آخ یاده خودم افتادم که باید 2ماه دیگه برم پا بکوبم و الان هم1ساله که Complete با خونه کنتاکم). درباره حرف آخرت هم من میگم برو یه خانوم گیمر پیدا کن بعد بشینید با هم Tekken بازی کنید (احتمالاً باید خیلی حال بده که آدم با زنش تیکن بازی کنه، تازه فکر کن زنه ادعاش هم بشه :))=)))

---------- نوشته در 07:39 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 07:23 PM ارسال شده بود ----------

واقعاً از این جوی که اینجا راه افتاده لذت میبرم و اصلاً موقعی که داشتم این تاپیک رو میزدم، فکر نمیکردم که انقدر روم تأثیر گذار باشه.
خب پس تصمیمم اینه که وقتی اینجا بچه ها فیکس شدند، نظرسنجیای جالب دیگه راه بندازم! میخوام کامل جوه اینجا رو نوستالوژیک کنم.
فقط قدیمیایه دنیایه گیمو عشقه!!! >:d
 
من سنم شاید به قانون تاپیکتون نخوره(2سال و نیم کم دارم!) ولی خوب خاطرات زیادی از کنسول‌های قدیمی دارم، مثلاً میکرو با بازی‌هایی مثل کنترا(یا به قول خودمون رمبو)، چیپ و دیل، ماریو و ... .یادمه کنترا 4 خیلی برام سخت بود، یک بار دسته میکرو خراب شد و کنسول قاط زده بود، هر موقع کاراکتر میمرد دوباره زنده می‌شد، ما هم که از خدامون بود(من و برادرم)، با هم دیگه ده بار تا آخرش رفتیم.از کنسول سگا هم سونیک و دعوا خیابانیش برام خاطره موند.
 
سلام حامدم 25 ساله
من بازی رو از آتاری شروع کردم 3-4 سالم بود بابام برام خرید از اون فقط بازی دزد و پلیس، هواپیما، اون خرگوشه و بوکسشو یادم میاد شاید دوران خوش من از گیم و سرگرمی بازی ها کنسولی همون دوران بود یادمه یه بار هم این بابام زد دسته خلبانی آتاریم رو شیکوند و من خیلی شاکی شدم
این متنو پنهان میکنم تا اگه کسی نخواست نخونه
چون بعد از اون رسیدم به کلاس سوم ابتدایی تابستونش بابام گفت اگه معدلت 20 بشه برات میکرو میخرم منم چون پسرخاله هام داشتن و هر موقع میتونستم پلاس بودم پیششون قارچ خور یا کنترا یا لاکپشت های نینجا میرفتیم خلاصه من خودمو خفه کردم تو کتاب 20 رو گرفتم بعد کارنامه رو به بابام نشون دادم اونم گفت فردا یا پس فردا میریم میخریم منم که دل تو دلم نبود پس فرداش شد گفت حامد اینا رو پیدا کردم قیمتاش اینجوریاس (نگو ناقلا رفته توپخونه قیمت گرفته) گفت یه مدل میکرو؟ هست 8 تمن یه مدل از ماله علی(پسرخالم عموش از اوکراین براش یکی آورده بود که اینجا اون موقع نبود) که همون میکروئه 18 تمن یه مدل هم هست به اسم سی سی سیگا؟ (دقیقا همینجوری گفت ها) گفتم سگا گفت آره همون 50 تمنه من میخوام این سگا رو برات بخرم منو میگی کم مونده بود درجا سکته کنم گفتم اون گرونه همین میکرو رو بخر گفت حالا بزار بریم پشت شهرداری ببینیم چی میشه فردا صبحش رفتیم و با کلی دردسر و چک چونه زدن یه سگا با یه بازی سونیک 3 خریدم (بماند بعده ها فهمیدم طرف چپونده بهمون و برد دستگاه مشکل داره و همیشه دسته بازی جهت بالا رو میزنه) اومدم مثل بمب تو فامیل پیچید که حامد سگا خریده دیگه تو مرکز توجه پسرخاله هام و دخترخاله هام قرار گرفتم همه میومدن خونه ما برای سونیک بازی:d یه تلویزیون سیاه سفید هم داشتیم همش به اون وصل بودم جالبه بابام میگفت به تلویزیون رنگیه نزن خرابش میکنه گذشت تابستون تموم شد مدرسه ها شروع شد که یه روز مونده بود به اول مهر پا شدم از خواب هرچی خونه رو زیر و رو کردم دیدیم خبری از آداپتور سگام نیست (نگو بابام برده با خودش سرکارش) منم اعصابم خورد شد بعده ها فهمیدم به خاطر درسم برده که نشینم پاش و از درسم بمونم منم بیشتر عقده ی سگا موند برام به خاطر همین میرفتم کلوپ (از اینجا به بعد یکم تلخ میشه) بعد مدرسه تا غروب تو کلوپ بودم غروبا که پدر میومد خونه میومدم خونه که مثلا از ظهر خونه هستم سگا هم که خاک میخورد، ولی بعضی وقتا که این آقای پدر میومد میدید تو کلوپم با انواع و اقسام وسایل دم دست ایشون مورد کتک های سنگین قرار میگرفتم یه بار یادمه از کلوپ اومدم بیرون داشتم میومدم خونه دیدم از اون سر محل داره میاد سمتم منم سریع راه رو کج کردم از اونور برم بدو بدو داشتم میرفتم که اونم دویید بهم رسید یه لگد جلو جمع نثارم کرد که هنوزم جاش درد میکنه بعد اومدیم با کتک خونه اول با کمربند بعد با کابل و در آخر با آچار فرانسه مورد آزمایش این آقای پدر قرار گرفتم (عقدم بیشتر شد) بعد از اون این پدر منو تو خونه ی بابا بزرگمم به باد کتک گرفت سر همین کلوپ رفتن تا اینکه من رفتم یه آداپتور خریدم و نشستم پای سگای خودم تازه اون زمان بود که فهمیدم چه کلاهی رفته سرم برای خرید اون سگائه (همون مشکل بردش) ولی همچنان کتک ها بود ای زمان گذشت تا من به دوم راهنمایی رسیدم طبق معمول خاطرات خوشی با کلوپ های ps1 داشتم دوباره این آقای پدر بهم گفت معدلت بالای 18 بشه برات کامپیوتر میخریم منم طبق روال قبل رفتم تو کتاب و معدل 18 رو گرفتم و کامپیوتر اومد خونه البته اون زمان سیستم قوی ای بود مال خودش (که الان پیوند اعضا داده شده و تو کامپیوتر هایی که فروختم پخش شده) طبق روال آقای پدر گفت سیم برقشو بده ببرم ما هم که نمیتونستیم نه بگیم دادیم برد و من موندم و یه کامپیوتر نو ولی خاموش رفتم یه سیم برق خریدم و قایمکی بازی میکردم ولی مانیتور چون داغ میکرد میومد دست میزاشت رو مانیتور و اگه احساس گرما میکرد اون شب من با درد باید میخوابیدم بعده ها که بزرگتر شدم و دیدم علاقع زیادی به یادگیری چم و خم کامپیوتر دارم و اونم دید نمیتونه دیگه منو کتک بزنه رفت از ساختار روانی رو اعصاب من و تو مدرسه گزارش منو به مدیر و ناظم و معلم ها میداد که این 24 ساعته پای کامپیوتره که من یه بار به حالت تمسخور بهش پفتم من که 8 ساعت تو مدرسه هستم چطور 24 ساعته میتونم پای کامپیوتر باشم خلاصه این کاراشو ادامه داد تا من شدم گاو پیشونی سفید و از اون مدرسه اومدم بیرون و از اون موقع شد که آقای پدر تبدیل شد به اقای صف آرا (فامیلیمون) تا الان الان هم که هم psp هم ps3 و هم xbox360 رو دارم و کارمم شده خرید و فروش اینا و بازیهاشون دیگه نمیتونه بهم گیر بده و چرخ زمونه حالا داره برعکس برای اون میچرخه 2 هفته دیگه هم برگه سبزم میاد و احتمالا به ناکجا آبادی اعزام بشم تا 2 سال نه من اونو میبینم نه اون منو
شرمنده زیاد شد ولی میخواستم جنبه های تاریک و تلخ قضیه رو بگم که درستته هممون خاطرات خوشی داریم ولی این خاطرات خوش با وجود خاطرات تلخه که خوش خودشونو نشون میدن
درباره حرف آخرت هم من میگم برو یه خانوم گیمر پیدا کن بعد بشینید با هم Tekken بازی کنید (احتمالاً باید خیلی حال بده که آدم با زنش تیکن بازی کنه، تازه فکر کن زنه ادعاش هم بشه :))=)))
واقعا همچین همسری کمیابه خدایی من که تو کف یکی هستم ولی اون اهل این چیزا نیست و موندم بعد از ازدواج چیکار کنم:-s
کلا خوش باشید و تا جایی که میتونید از این خوشی ها تون استفاده کنید چون الان این بازی ها همونطور که رو جعبه هاشون میزنه دیگه برای سنین کم نیستن من خودم با یه استاد دانشگاه 60 ساله سر بهتر بودن بتل فیلد یا COD یه بحث جنجالی تو زمانی که دانشگاه بودم انجام دادم که هنوزم که هنوزه دوستام یادش میوفتن به نیکی یادش میکنن تو این زمونه بازی کردن، سنی قائل نمیشه و همه میتونن بازی ها رو انجام بدن
 
سلام حامدم 25 ساله
من بازی رو از آتاری شروع کردم 3-4 سالم بود بابام برام خرید از اون فقط بازی دزد و پلیس، هواپیما، اون خرگوشه و بوکسشو یادم میاد شاید دوران خوش من از گیم و سرگرمی بازی ها کنسولی همون دوران بود یادمه یه بار هم این بابام زد دسته خلبانی آتاریم رو شیکوند و من خیلی شاکی شدم
این متنو پنهان میکنم تا اگه کسی نخواست نخونه
چون بعد از اون رسیدم به کلاس سوم ابتدایی تابستونش بابام گفت اگه معدلت 20 بشه برات میکرو میخرم منم چون پسرخاله هام داشتن و هر موقع میتونستم پلاس بودم پیششون قارچ خور یا کنترا یا لاکپشت های نینجا میرفتیم خلاصه من خودمو خفه کردم تو کتاب 20 رو گرفتم بعد کارنامه رو به بابام نشون دادم اونم گفت فردا یا پس فردا میریم میخریم منم که دل تو دلم نبود پس فرداش شد گفت حامد اینا رو پیدا کردم قیمتاش اینجوریاس (نگو ناقلا رفته توپخونه قیمت گرفته) گفت یه مدل میکرو؟ هست 8 تمن یه مدل از ماله علی(پسرخالم عموش از اوکراین براش یکی آورده بود که اینجا اون موقع نبود) که همون میکروئه 18 تمن یه مدل هم هست به اسم سی سی سیگا؟ (دقیقا همینجوری گفت ها) گفتم سگا گفت آره همون 50 تمنه من میخوام این سگا رو برات بخرم منو میگی کم مونده بود درجا سکته کنم گفتم اون گرونه همین میکرو رو بخر گفت حالا بزار بریم پشت شهرداری ببینیم چی میشه فردا صبحش رفتیم و با کلی دردسر و چک چونه زدن یه سگا با یه بازی سونیک 3 خریدم (بماند بعده ها فهمیدم طرف چپونده بهمون و برد دستگاه مشکل داره و همیشه دسته بازی جهت بالا رو میزنه) اومدم مثل بمب تو فامیل پیچید که حامد سگا خریده دیگه تو مرکز توجه پسرخاله هام و دخترخاله هام قرار گرفتم همه میومدن خونه ما برای سونیک بازی:d یه تلویزیون سیاه سفید هم داشتیم همش به اون وصل بودم جالبه بابام میگفت به تلویزیون رنگیه نزن خرابش میکنه گذشت تابستون تموم شد مدرسه ها شروع شد که یه روز مونده بود به اول مهر پا شدم از خواب هرچی خونه رو زیر و رو کردم دیدیم خبری از آداپتور سگام نیست (نگو بابام برده با خودش سرکارش) منم اعصابم خورد شد بعده ها فهمیدم به خاطر درسم برده که نشینم پاش و از درسم بمونم منم بیشتر عقده ی سگا موند برام به خاطر همین میرفتم کلوپ (از اینجا به بعد یکم تلخ میشه) بعد مدرسه تا غروب تو کلوپ بودم غروبا که پدر میومد خونه میومدم خونه که مثلا از ظهر خونه هستم سگا هم که خاک میخورد، ولی بعضی وقتا که این آقای پدر میومد میدید تو کلوپم با انواع و اقسام وسایل دم دست ایشون مورد کتک های سنگین قرار میگرفتم یه بار یادمه از کلوپ اومدم بیرون داشتم میومدم خونه دیدم از اون سر محل داره میاد سمتم منم سریع راه رو کج کردم از اونور برم بدو بدو داشتم میرفتم که اونم دویید بهم رسید یه لگد جلو جمع نثارم کرد که هنوزم جاش درد میکنه بعد اومدیم با کتک خونه اول با کمربند بعد با کابل و در آخر با آچار فرانسه مورد آزمایش این آقای پدر قرار گرفتم (عقدم بیشتر شد) بعد از اون این پدر منو تو خونه ی بابا بزرگمم به باد کتک گرفت سر همین کلوپ رفتن تا اینکه من رفتم یه آداپتور خریدم و نشستم پای سگای خودم تازه اون زمان بود که فهمیدم چه کلاهی رفته سرم برای خرید اون سگائه (همون مشکل بردش) ولی همچنان کتک ها بود ای زمان گذشت تا من به دوم راهنمایی رسیدم طبق معمول خاطرات خوشی با کلوپ های ps1 داشتم دوباره این آقای پدر بهم گفت معدلت بالای 18 بشه برات کامپیوتر میخریم منم طبق روال قبل رفتم تو کتاب و معدل 18 رو گرفتم و کامپیوتر اومد خونه البته اون زمان سیستم قوی ای بود مال خودش (که الان پیوند اعضا داده شده و تو کامپیوتر هایی که فروختم پخش شده) طبق روال آقای پدر گفت سیم برقشو بده ببرم ما هم که نمیتونستیم نه بگیم دادیم برد و من موندم و یه کامپیوتر نو ولی خاموش رفتم یه سیم برق خریدم و قایمکی بازی میکردم ولی مانیتور چون داغ میکرد میومد دست میزاشت رو مانیتور و اگه احساس گرما میکرد اون شب من با درد باید میخوابیدم بعده ها که بزرگتر شدم و دیدم علاقع زیادی به یادگیری چم و خم کامپیوتر دارم و اونم دید نمیتونه دیگه منو کتک بزنه رفت از ساختار روانی رو اعصاب من و تو مدرسه گزارش منو به مدیر و ناظم و معلم ها میداد که این 24 ساعته پای کامپیوتره که من یه بار به حالت تمسخور بهش پفتم من که 8 ساعت تو مدرسه هستم چطور 24 ساعته میتونم پای کامپیوتر باشم خلاصه این کاراشو ادامه داد تا من شدم گاو پیشونی سفید و از اون مدرسه اومدم بیرون و از اون موقع شد که آقای پدر تبدیل شد به اقای صف آرا (فامیلیمون) تا الان الان هم که هم psp هم ps3 و هم xbox360 رو دارم و کارمم شده خرید و فروش اینا و بازیهاشون دیگه نمیتونه بهم گیر بده و چرخ زمونه حالا داره برعکس برای اون میچرخه 2 هفته دیگه هم برگه سبزم میاد و احتمالا به ناکجا آبادی اعزام بشم تا 2 سال نه من اونو میبینم نه اون منو
شرمنده زیاد شد ولی میخواستم جنبه های تاریک و تلخ قضیه رو بگم که درستته هممون خاطرات خوشی داریم ولی این خاطرات خوش با وجود خاطرات تلخه که خوش خودشونو نشون میدن

واقعا همچین همسری کمیابه خدایی من که تو کف یکی هستم ولی اون اهل این چیزا نیست و موندم بعد از ازدواج چیکار کنم:-s
کلا خوش باشید و تا جایی که میتونید از این خوشی ها تون استفاده کنید چون الان این بازی ها همونطور که رو جعبه هاشون میزنه دیگه برای سنین کم نیستن من خودم با یه استاد دانشگاه 60 ساله سر بهتر بودن بتل فیلد یا COD یه بحث جنجالی تو زمانی که دانشگاه بودم انجام دادم که هنوزم که هنوزه دوستام یادش میوفتن به نیکی یادش میکنن تو این زمونه بازی کردن، سنی قائل نمیشه و همه میتونن بازی ها رو انجام بدن

ایول پسر تا آخرش خوندم خیلی حال داد
 
  • Like
Reactions: {The Phenom}
سلام حامدم 25 ساله
من بازی رو از آتاری شروع کردم 3-4 سالم بود بابام برام خرید از اون فقط بازی دزد و پلیس، هواپیما، اون خرگوشه و بوکسشو یادم میاد شاید دوران خوش من از گیم و سرگرمی بازی ها کنسولی همون دوران بود یادمه یه بار هم این بابام زد دسته خلبانی آتاریم رو شیکوند و من خیلی شاکی شدم
این متنو پنهان میکنم تا اگه کسی نخواست نخونه
چون بعد از اون رسیدم به کلاس سوم ابتدایی تابستونش بابام گفت اگه معدلت 20 بشه برات میکرو میخرم منم چون پسرخاله هام داشتن و هر موقع میتونستم پلاس بودم پیششون قارچ خور یا کنترا یا لاکپشت های نینجا میرفتیم خلاصه من خودمو خفه کردم تو کتاب 20 رو گرفتم بعد کارنامه رو به بابام نشون دادم اونم گفت فردا یا پس فردا میریم میخریم منم که دل تو دلم نبود پس فرداش شد گفت حامد اینا رو پیدا کردم قیمتاش اینجوریاس (نگو ناقلا رفته توپخونه قیمت گرفته) گفت یه مدل میکرو؟ هست 8 تمن یه مدل از ماله علی(پسرخالم عموش از اوکراین براش یکی آورده بود که اینجا اون موقع نبود) که همون میکروئه 18 تمن یه مدل هم هست به اسم سی سی سیگا؟ (دقیقا همینجوری گفت ها) گفتم سگا گفت آره همون 50 تمنه من میخوام این سگا رو برات بخرم منو میگی کم مونده بود درجا سکته کنم گفتم اون گرونه همین میکرو رو بخر گفت حالا بزار بریم پشت شهرداری ببینیم چی میشه فردا صبحش رفتیم و با کلی دردسر و چک چونه زدن یه سگا با یه بازی سونیک 3 خریدم (بماند بعده ها فهمیدم طرف چپونده بهمون و برد دستگاه مشکل داره و همیشه دسته بازی جهت بالا رو میزنه) اومدم مثل بمب تو فامیل پیچید که حامد سگا خریده دیگه تو مرکز توجه پسرخاله هام و دخترخاله هام قرار گرفتم همه میومدن خونه ما برای سونیک بازی:d یه تلویزیون سیاه سفید هم داشتیم همش به اون وصل بودم جالبه بابام میگفت به تلویزیون رنگیه نزن خرابش میکنه گذشت تابستون تموم شد مدرسه ها شروع شد که یه روز مونده بود به اول مهر پا شدم از خواب هرچی خونه رو زیر و رو کردم دیدیم خبری از آداپتور سگام نیست (نگو بابام برده با خودش سرکارش) منم اعصابم خورد شد بعده ها فهمیدم به خاطر درسم برده که نشینم پاش و از درسم بمونم منم بیشتر عقده ی سگا موند برام به خاطر همین میرفتم کلوپ (از اینجا به بعد یکم تلخ میشه) بعد مدرسه تا غروب تو کلوپ بودم غروبا که پدر میومد خونه میومدم خونه که مثلا از ظهر خونه هستم سگا هم که خاک میخورد، ولی بعضی وقتا که این آقای پدر میومد میدید تو کلوپم با انواع و اقسام وسایل دم دست ایشون مورد کتک های سنگین قرار میگرفتم یه بار یادمه از کلوپ اومدم بیرون داشتم میومدم خونه دیدم از اون سر محل داره میاد سمتم منم سریع راه رو کج کردم از اونور برم بدو بدو داشتم میرفتم که اونم دویید بهم رسید یه لگد جلو جمع نثارم کرد که هنوزم جاش درد میکنه بعد اومدیم با کتک خونه اول با کمربند بعد با کابل و در آخر با آچار فرانسه مورد آزمایش این آقای پدر قرار گرفتم (عقدم بیشتر شد) بعد از اون این پدر منو تو خونه ی بابا بزرگمم به باد کتک گرفت سر همین کلوپ رفتن تا اینکه من رفتم یه آداپتور خریدم و نشستم پای سگای خودم تازه اون زمان بود که فهمیدم چه کلاهی رفته سرم برای خرید اون سگائه (همون مشکل بردش) ولی همچنان کتک ها بود ای زمان گذشت تا من به دوم راهنمایی رسیدم طبق معمول خاطرات خوشی با کلوپ های ps1 داشتم دوباره این آقای پدر بهم گفت معدلت بالای 18 بشه برات کامپیوتر میخریم منم طبق روال قبل رفتم تو کتاب و معدل 18 رو گرفتم و کامپیوتر اومد خونه البته اون زمان سیستم قوی ای بود مال خودش (که الان پیوند اعضا داده شده و تو کامپیوتر هایی که فروختم پخش شده) طبق روال آقای پدر گفت سیم برقشو بده ببرم ما هم که نمیتونستیم نه بگیم دادیم برد و من موندم و یه کامپیوتر نو ولی خاموش رفتم یه سیم برق خریدم و قایمکی بازی میکردم ولی مانیتور چون داغ میکرد میومد دست میزاشت رو مانیتور و اگه احساس گرما میکرد اون شب من با درد باید میخوابیدم بعده ها که بزرگتر شدم و دیدم علاقع زیادی به یادگیری چم و خم کامپیوتر دارم و اونم دید نمیتونه دیگه منو کتک بزنه رفت از ساختار روانی رو اعصاب من و تو مدرسه گزارش منو به مدیر و ناظم و معلم ها میداد که این 24 ساعته پای کامپیوتره که من یه بار به حالت تمسخور بهش پفتم من که 8 ساعت تو مدرسه هستم چطور 24 ساعته میتونم پای کامپیوتر باشم خلاصه این کاراشو ادامه داد تا من شدم گاو پیشونی سفید و از اون مدرسه اومدم بیرون و از اون موقع شد که آقای پدر تبدیل شد به اقای صف آرا (فامیلیمون) تا الان الان هم که هم psp هم ps3 و هم xbox360 رو دارم و کارمم شده خرید و فروش اینا و بازیهاشون دیگه نمیتونه بهم گیر بده و چرخ زمونه حالا داره برعکس برای اون میچرخه 2 هفته دیگه هم برگه سبزم میاد و احتمالا به ناکجا آبادی اعزام بشم تا 2 سال نه من اونو میبینم نه اون منو
شرمنده زیاد شد ولی میخواستم جنبه های تاریک و تلخ قضیه رو بگم که درستته هممون خاطرات خوشی داریم ولی این خاطرات خوش با وجود خاطرات تلخه که خوش خودشونو نشون میدن

واقعا همچین همسری کمیابه خدایی من که تو کف یکی هستم ولی اون اهل این چیزا نیست و موندم بعد از ازدواج چیکار کنم:-s
کلا خوش باشید و تا جایی که میتونید از این خوشی ها تون استفاده کنید چون الان این بازی ها همونطور که رو جعبه هاشون میزنه دیگه برای سنین کم نیستن من خودم با یه استاد دانشگاه 60 ساله سر بهتر بودن بتل فیلد یا COD یه بحث جنجالی تو زمانی که دانشگاه بودم انجام دادم که هنوزم که هنوزه دوستام یادش میوفتن به نیکی یادش میکنن تو این زمونه بازی کردن، سنی قائل نمیشه و همه میتونن بازی ها رو انجام بدن

ای ول ! جدی بابات نمی دونسته گیم چیه ! بابای من خودش برامون کنسول می خره و هر وقت مامانمون میگه بسه دیگه خیلی بازی کردین بابام میگه نه بزار تا می تونن بازی کنن و جوونی کنن ، کلا بابام خفنه خودش هم cod می زنه همیشه ! البته مامانم هم مجبور شده که با ما همرنگ بشه و گاهی اوقات nfs بازی می کنه ولی ای ول که می خوای بری امیدوارم همیشه موفق باشی و یه زنه گیمر هم گیرت بیاد ! ;)
 
سلام
ببخشیدا میشه منم نظر بدم 16 سالمه:-b
از 6 سالگی گیمر بودم(شایدم 5 سالگی دقیقا یادم نیست)
آتاری رو دوس داشتم
بعدشم که باپسر عمم سگا بازی میکردم(عاشق بازیه شورش در شهر بودم)
سپس بابازیای pc آشنا شدمو با پسر عموم که 14 15سالش بود بازی میکردم که بهترینشون (تو اون زمان که من 8 یا 9 سالم بود)مورتال کمبات بود (البته برای من که عاشقش بودم):x
بعدشم که برام ps1 خریدن همون اوایل که اومده بود.کراش و دوس داشتم خیلی
بعدهم ps2 که رزیدنت اویلو سایلنت هیلو از همشون بیشتر دوس داشتم(البته مورتال کمبات جای خودشو داره)
الانم که در خدمت شمام و عاشق بازیایه کامپیوتریمb-)
جالب اینجاس که خونوادم همیشه میگن تو برای بازی کردن بزرگ شدی!خوبه که این تایپکو بهشون نشون بدما:d
 
  • Like
Reactions: alisantori
جالب اینجاس که خونوادم همیشه میگن تو برای بازی کردن بزرگ شدی!خوبه که این تایپکو بهشون نشون بدما:d
این حرفو دوستام بهم می زنن اما خانواده م در همه حال حامیه من هستن ! ;;)
 
سلام حامدم 25 ساله
من بازی رو از آتاری شروع کردم 3-4 سالم بود بابام برام خرید از اون فقط بازی دزد و پلیس، هواپیما، اون خرگوشه و بوکسشو یادم میاد شاید دوران خوش من از گیم و سرگرمی بازی ها کنسولی همون دوران بود یادمه یه بار هم این بابام زد دسته خلبانی آتاریم رو شیکوند و من خیلی شاکی شدم
این متنو پنهان میکنم تا اگه کسی نخواست نخونه
چون بعد از اون رسیدم به کلاس سوم ابتدایی تابستونش بابام گفت اگه معدلت 20 بشه برات میکرو میخرم منم چون پسرخاله هام داشتن و هر موقع میتونستم پلاس بودم پیششون قارچ خور یا کنترا یا لاکپشت های نینجا میرفتیم خلاصه من خودمو خفه کردم تو کتاب 20 رو گرفتم بعد کارنامه رو به بابام نشون دادم اونم گفت فردا یا پس فردا میریم میخریم منم که دل تو دلم نبود پس فرداش شد گفت حامد اینا رو پیدا کردم قیمتاش اینجوریاس (نگو ناقلا رفته توپخونه قیمت گرفته) گفت یه مدل میکرو؟ هست 8 تمن یه مدل از ماله علی(پسرخالم عموش از اوکراین براش یکی آورده بود که اینجا اون موقع نبود) که همون میکروئه 18 تمن یه مدل هم هست به اسم سی سی سیگا؟ (دقیقا همینجوری گفت ها) گفتم سگا گفت آره همون 50 تمنه من میخوام این سگا رو برات بخرم منو میگی کم مونده بود درجا سکته کنم گفتم اون گرونه همین میکرو رو بخر گفت حالا بزار بریم پشت شهرداری ببینیم چی میشه فردا صبحش رفتیم و با کلی دردسر و چک چونه زدن یه سگا با یه بازی سونیک 3 خریدم (بماند بعده ها فهمیدم طرف چپونده بهمون و برد دستگاه مشکل داره و همیشه دسته بازی جهت بالا رو میزنه) اومدم مثل بمب تو فامیل پیچید که حامد سگا خریده دیگه تو مرکز توجه پسرخاله هام و دخترخاله هام قرار گرفتم همه میومدن خونه ما برای سونیک بازی:d یه تلویزیون سیاه سفید هم داشتیم همش به اون وصل بودم جالبه بابام میگفت به تلویزیون رنگیه نزن خرابش میکنه گذشت تابستون تموم شد مدرسه ها شروع شد که یه روز مونده بود به اول مهر پا شدم از خواب هرچی خونه رو زیر و رو کردم دیدیم خبری از آداپتور سگام نیست (نگو بابام برده با خودش سرکارش) منم اعصابم خورد شد بعده ها فهمیدم به خاطر درسم برده که نشینم پاش و از درسم بمونم منم بیشتر عقده ی سگا موند برام به خاطر همین میرفتم کلوپ (از اینجا به بعد یکم تلخ میشه) بعد مدرسه تا غروب تو کلوپ بودم غروبا که پدر میومد خونه میومدم خونه که مثلا از ظهر خونه هستم سگا هم که خاک میخورد، ولی بعضی وقتا که این آقای پدر میومد میدید تو کلوپم با انواع و اقسام وسایل دم دست ایشون مورد کتک های سنگین قرار میگرفتم یه بار یادمه از کلوپ اومدم بیرون داشتم میومدم خونه دیدم از اون سر محل داره میاد سمتم منم سریع راه رو کج کردم از اونور برم بدو بدو داشتم میرفتم که اونم دویید بهم رسید یه لگد جلو جمع نثارم کرد که هنوزم جاش درد میکنه بعد اومدیم با کتک خونه اول با کمربند بعد با کابل و در آخر با آچار فرانسه مورد آزمایش این آقای پدر قرار گرفتم (عقدم بیشتر شد) بعد از اون این پدر منو تو خونه ی بابا بزرگمم به باد کتک گرفت سر همین کلوپ رفتن تا اینکه من رفتم یه آداپتور خریدم و نشستم پای سگای خودم تازه اون زمان بود که فهمیدم چه کلاهی رفته سرم برای خرید اون سگائه (همون مشکل بردش) ولی همچنان کتک ها بود ای زمان گذشت تا من به دوم راهنمایی رسیدم طبق معمول خاطرات خوشی با کلوپ های ps1 داشتم دوباره این آقای پدر بهم گفت معدلت بالای 18 بشه برات کامپیوتر میخریم منم طبق روال قبل رفتم تو کتاب و معدل 18 رو گرفتم و کامپیوتر اومد خونه البته اون زمان سیستم قوی ای بود مال خودش (که الان پیوند اعضا داده شده و تو کامپیوتر هایی که فروختم پخش شده) طبق روال آقای پدر گفت سیم برقشو بده ببرم ما هم که نمیتونستیم نه بگیم دادیم برد و من موندم و یه کامپیوتر نو ولی خاموش رفتم یه سیم برق خریدم و قایمکی بازی میکردم ولی مانیتور چون داغ میکرد میومد دست میزاشت رو مانیتور و اگه احساس گرما میکرد اون شب من با درد باید میخوابیدم بعده ها که بزرگتر شدم و دیدم علاقع زیادی به یادگیری چم و خم کامپیوتر دارم و اونم دید نمیتونه دیگه منو کتک بزنه رفت از ساختار روانی رو اعصاب من و تو مدرسه گزارش منو به مدیر و ناظم و معلم ها میداد که این 24 ساعته پای کامپیوتره که من یه بار به حالت تمسخور بهش پفتم من که 8 ساعت تو مدرسه هستم چطور 24 ساعته میتونم پای کامپیوتر باشم خلاصه این کاراشو ادامه داد تا من شدم گاو پیشونی سفید و از اون مدرسه اومدم بیرون و از اون موقع شد که آقای پدر تبدیل شد به اقای صف آرا (فامیلیمون) تا الان الان هم که هم psp هم ps3 و هم xbox360 رو دارم و کارمم شده خرید و فروش اینا و بازیهاشون دیگه نمیتونه بهم گیر بده و چرخ زمونه حالا داره برعکس برای اون میچرخه 2 هفته دیگه هم برگه سبزم میاد و احتمالا به ناکجا آبادی اعزام بشم تا 2 سال نه من اونو میبینم نه اون منو
شرمنده زیاد شد ولی میخواستم جنبه های تاریک و تلخ قضیه رو بگم که درستته هممون خاطرات خوشی داریم ولی این خاطرات خوش با وجود خاطرات تلخه که خوش خودشونو نشون میدن

واقعا همچین همسری کمیابه خدایی من که تو کف یکی هستم ولی اون اهل این چیزا نیست و موندم بعد از ازدواج چیکار کنم:-s
کلا خوش باشید و تا جایی که میتونید از این خوشی ها تون استفاده کنید چون الان این بازی ها همونطور که رو جعبه هاشون میزنه دیگه برای سنین کم نیستن من خودم با یه استاد دانشگاه 60 ساله سر بهتر بودن بتل فیلد یا COD یه بحث جنجالی تو زمانی که دانشگاه بودم انجام دادم که هنوزم که هنوزه دوستام یادش میوفتن به نیکی یادش میکنن تو این زمونه بازی کردن، سنی قائل نمیشه و همه میتونن بازی ها رو انجام بدن
ممنون. خیلی جالب و خاطره انگیز بود. آخه من هم با کلوب های سگا دوران تلخ و شیرینی داشتم واسه خودم (یاد دوران بی پولی و بدبختی به خیر، واقعا گیم باز حقیقی تو اون شرایط سخت و ناجور مشخص می شد).
128fs4765852.gif


اون موقعا گیم ها سیو نداشت و ما با کلی بدبختی پول جمع می کردیم که بتونیم یه روز که میریم کلوب یه بازی رو تا آخرش بریم. یادمه اولین دفعه که شینوبی 2 سگا رو درست و حسابی دیده بودم توی یه کلوب بود که رفته بودم بازی کنم و بازی خودم که تموم شد دیدم یه پسر جوونی داشت این شینوبی 2 رو بازی می کرد. اون روز از ساعت 5 بعداز ظهر تا 10 شب داشت بازی می کرد و ما هم با فک افتاده تماشا می کردیم. تازه در عرض 5 ساعت فقط تا آخر مرحله 5 تونست بره و آخر مرحله پنج هم ایشون انقدر کشت شون تا Game Over شدند و ما برگشتیم خونه:


ساعت ده و نیم شب رسیدم خونه تازه یادم اومد که نگفته بودم کجا میرم و مادرم کلی عصبی و شاکی بود که تا این موقع کجا بودی؟ :دی
تازه شانس آوردم بابام نبود وگرنه کله ام رو می کند!
129fs4468377.gif


یه سوال:
پدرتون انگار خیلی شدید تر از معمول سر گیم گیر بودند. چرا انقدر خفن گیر داده بودند؟
yahoosurprised.gif
 
  • Like
Reactions: alisantori
سلام حامدم 25 ساله
من بازی رو از آتاری شروع کردم 3-4 سالم بود بابام برام خرید از اون فقط بازی دزد و پلیس، هواپیما، اون خرگوشه و بوکسشو یادم میاد شاید دوران خوش من از گیم و سرگرمی بازی ها کنسولی همون دوران بود یادمه یه بار هم این بابام زد دسته خلبانی آتاریم رو شیکوند و من خیلی شاکی شدم
این متنو پنهان میکنم تا اگه کسی نخواست نخونه
چون بعد از اون رسیدم به کلاس سوم ابتدایی تابستونش بابام گفت اگه معدلت 20 بشه برات میکرو میخرم منم چون پسرخاله هام داشتن و هر موقع میتونستم پلاس بودم پیششون قارچ خور یا کنترا یا لاکپشت های نینجا میرفتیم خلاصه من خودمو خفه کردم تو کتاب 20 رو گرفتم بعد کارنامه رو به بابام نشون دادم اونم گفت فردا یا پس فردا میریم میخریم منم که دل تو دلم نبود پس فرداش شد گفت حامد اینا رو پیدا کردم قیمتاش اینجوریاس (نگو ناقلا رفته توپخونه قیمت گرفته) گفت یه مدل میکرو؟ هست 8 تمن یه مدل از ماله علی(پسرخالم عموش از اوکراین براش یکی آورده بود که اینجا اون موقع نبود) که همون میکروئه 18 تمن یه مدل هم هست به اسم سی سی سیگا؟ (دقیقا همینجوری گفت ها) گفتم سگا گفت آره همون 50 تمنه من میخوام این سگا رو برات بخرم منو میگی کم مونده بود درجا سکته کنم گفتم اون گرونه همین میکرو رو بخر گفت حالا بزار بریم پشت شهرداری ببینیم چی میشه فردا صبحش رفتیم و با کلی دردسر و چک چونه زدن یه سگا با یه بازی سونیک 3 خریدم (بماند بعده ها فهمیدم طرف چپونده بهمون و برد دستگاه مشکل داره و همیشه دسته بازی جهت بالا رو میزنه) اومدم مثل بمب تو فامیل پیچید که حامد سگا خریده دیگه تو مرکز توجه پسرخاله هام و دخترخاله هام قرار گرفتم همه میومدن خونه ما برای سونیک بازی:d یه تلویزیون سیاه سفید هم داشتیم همش به اون وصل بودم جالبه بابام میگفت به تلویزیون رنگیه نزن خرابش میکنه گذشت تابستون تموم شد مدرسه ها شروع شد که یه روز مونده بود به اول مهر پا شدم از خواب هرچی خونه رو زیر و رو کردم دیدیم خبری از آداپتور سگام نیست (نگو بابام برده با خودش سرکارش) منم اعصابم خورد شد بعده ها فهمیدم به خاطر درسم برده که نشینم پاش و از درسم بمونم منم بیشتر عقده ی سگا موند برام به خاطر همین میرفتم کلوپ (از اینجا به بعد یکم تلخ میشه) بعد مدرسه تا غروب تو کلوپ بودم غروبا که پدر میومد خونه میومدم خونه که مثلا از ظهر خونه هستم سگا هم که خاک میخورد، ولی بعضی وقتا که این آقای پدر میومد میدید تو کلوپم با انواع و اقسام وسایل دم دست ایشون مورد کتک های سنگین قرار میگرفتم یه بار یادمه از کلوپ اومدم بیرون داشتم میومدم خونه دیدم از اون سر محل داره میاد سمتم منم سریع راه رو کج کردم از اونور برم بدو بدو داشتم میرفتم که اونم دویید بهم رسید یه لگد جلو جمع نثارم کرد که هنوزم جاش درد میکنه بعد اومدیم با کتک خونه اول با کمربند بعد با کابل و در آخر با آچار فرانسه مورد آزمایش این آقای پدر قرار گرفتم (عقدم بیشتر شد) بعد از اون این پدر منو تو خونه ی بابا بزرگمم به باد کتک گرفت سر همین کلوپ رفتن تا اینکه من رفتم یه آداپتور خریدم و نشستم پای سگای خودم تازه اون زمان بود که فهمیدم چه کلاهی رفته سرم برای خرید اون سگائه (همون مشکل بردش) ولی همچنان کتک ها بود ای زمان گذشت تا من به دوم راهنمایی رسیدم طبق معمول خاطرات خوشی با کلوپ های ps1 داشتم دوباره این آقای پدر بهم گفت معدلت بالای 18 بشه برات کامپیوتر میخریم منم طبق روال قبل رفتم تو کتاب و معدل 18 رو گرفتم و کامپیوتر اومد خونه البته اون زمان سیستم قوی ای بود مال خودش (که الان پیوند اعضا داده شده و تو کامپیوتر هایی که فروختم پخش شده) طبق روال آقای پدر گفت سیم برقشو بده ببرم ما هم که نمیتونستیم نه بگیم دادیم برد و من موندم و یه کامپیوتر نو ولی خاموش رفتم یه سیم برق خریدم و قایمکی بازی میکردم ولی مانیتور چون داغ میکرد میومد دست میزاشت رو مانیتور و اگه احساس گرما میکرد اون شب من با درد باید میخوابیدم بعده ها که بزرگتر شدم و دیدم علاقع زیادی به یادگیری چم و خم کامپیوتر دارم و اونم دید نمیتونه دیگه منو کتک بزنه رفت از ساختار روانی رو اعصاب من و تو مدرسه گزارش منو به مدیر و ناظم و معلم ها میداد که این 24 ساعته پای کامپیوتره که من یه بار به حالت تمسخور بهش پفتم من که 8 ساعت تو مدرسه هستم چطور 24 ساعته میتونم پای کامپیوتر باشم خلاصه این کاراشو ادامه داد تا من شدم گاو پیشونی سفید و از اون مدرسه اومدم بیرون و از اون موقع شد که آقای پدر تبدیل شد به اقای صف آرا (فامیلیمون) تا الان الان هم که هم psp هم ps3 و هم xbox360 رو دارم و کارمم شده خرید و فروش اینا و بازیهاشون دیگه نمیتونه بهم گیر بده و چرخ زمونه حالا داره برعکس برای اون میچرخه 2 هفته دیگه هم برگه سبزم میاد و احتمالا به ناکجا آبادی اعزام بشم تا 2 سال نه من اونو میبینم نه اون منو
شرمنده زیاد شد ولی میخواستم جنبه های تاریک و تلخ قضیه رو بگم که درستته هممون خاطرات خوشی داریم ولی این خاطرات خوش با وجود خاطرات تلخه که خوش خودشونو نشون میدن

واقعا همچین همسری کمیابه خدایی من که تو کف یکی هستم ولی اون اهل این چیزا نیست و موندم بعد از ازدواج چیکار کنم:-s
کلا خوش باشید و تا جایی که میتونید از این خوشی ها تون استفاده کنید چون الان این بازی ها همونطور که رو جعبه هاشون میزنه دیگه برای سنین کم نیستن من خودم با یه استاد دانشگاه 60 ساله سر بهتر بودن بتل فیلد یا COD یه بحث جنجالی تو زمانی که دانشگاه بودم انجام دادم که هنوزم که هنوزه دوستام یادش میوفتن به نیکی یادش میکنن تو این زمونه بازی کردن، سنی قائل نمیشه و همه میتونن بازی ها رو انجام بدن
حامد ایول به این همه استقامت و بردباری که به خرج دادی.
منم خاطره گیمر شدنم شبیه اینه ولی دردناک تره. اگه طالب بودید بگید، مینویسم.
 
سلام من 19 سالمه ولی از کنسول سگا خیلی خاطره دارم! اولا که 5-6 سالم بود از این آتاری دستی ها داشتم که 99999 تا گیم داشت مثلا و هروقت باهاش بازی میکردم وارد یه دنیای دیگه میشدم انقدر که بازیهاشو دوست داشتم مخصوصا اون بازی که یه تخته بود باید باهاش یه توپ رو پرت میکردی و بلاک ها رو میشکوندی! وقتی 7 سالم شد پسرعمم اینا فامیلشون براشون یه سگا Genesis از خارج فرستاد و بابام هم سگا Mega Drive اونا رو برام خرید، اولین بازی که انجام دادم Sonic 1 بود، تمام بچه های فامیل ما خنگ بودن و هیچ بازی ای رو بلد نبودن تموم کنن اونوقت من با اون سن کمم تمام بازی ها رو تموم میکردم و انقدر به من حسودیشون میشد اونا. بازی Tiny Toon رو اون موقع از تمام بازیهام بیشتر دوست داشتم و قشنگ یادمه توی تابستون هر روز ساعت 8 از خواب بلند میشدم صدای تلویزیون رو قطع میکردم که کسی بیدار نشه و تا مرحله نوزدهش میرفتم اما بلد نبودم از اون سکوی وسط مرحلش بالا برم که بعدا پسرعمم بهم یاد داد که باید پای خرگوشه به دیوار بقلی بخوره و از روی اون بپره اونور بعد از اینکه اینو فهمیدم دیگه یه تنه تا آخرش رفتم و هنوزم که هنوزه عاشقشم مخصوصا مرحله کشتی ارواحش:x بعد اون یدونه UMK3 خریدم و همش یا من خونه پسرعمم بودم یا اون و حسابی توش حرفه ای شدیم ولی اصلا نمیدونستیم چجوری باید Finishing هاشو بزنیم که یه روز دوست خواهرم اومده بود خونمون و بهم گفت باید A و C رو نگه داری و بعد بالا پایین بزنی تا منو های مخفیش آزاد بشه از اون روز به بعد بازی من و پسرعمم وارد یه فاز دیگه ای شد:d اگه یادتون باشه بازی های سگا اون موقع گرون بود و من نهایتش توی یه سال 3 یا 4 تا بازی بیشتر نمیخریدم که اونا هم همه از این چندلبه ها بودن ولی یادم نمیاد هفته ای باشه که من توی اون بازی سگا کرایه نکرده باشم! یادمه همه کلوب های بازی هاشون خز بود بجز یه کلوب که بازی های خاص و باحالی داشت اما میگفت باید شناسنامت رو گرو بزاری که من هرچی به بابام التماس می کردم نمیذاشت، بقیه راحت بهم با دفترچه بیمه بازی میدادن.
بهترین بازی هایی که روی سگا بازی کردم و هیچوقت فراموششون نمیکنم ایناست:
UMK3
Sunset Riders
Ala'din
Tiny Toon
Lion King
James Bond
All Sonics
Columns
Comix Zone
Michael Jackson's Moon Walker
Flintstones
و ....

میکرو هم نداشتم اما گاهی اوقات سگام رو با میکرو پسر همسایه عوض میکردم و بیشترین بازی هایی هم که روی میکرو دوست داشتم Adventure Island و ماریو بودن که خیلی حال میداد.
بعد از اون همیشه توی خواب و رویا آرزوی Playstaion داشتم که البته بابام این آرزو رو به دلم گذاشت چون تیزهوشان قبول شده بودم هرچقدر به بابام اصرار میکردم برام پلی استیشن نمیخرید و فقط عیدها که میرفتم آبادان میتونستم برای چند ساعت اونم توی کلوپ نزدیک خونه داییم اینا Tekken و Crash و Metal Slug بازی کنم و بجز اینا دیگه هیچ بازی ای رو یادم نمیاد توی PS1 تجربه کرده باشم. بقیه خاطراتم که برمیگرده به PC و بازیهاش که اگه وقت کردم حتما تعریف میکنم.
 
  • Like
Reactions: alisantori
عجب تاپیکی!بابا دمتون گرم!من28سالمه.خوب همه با آتاری شروع کردیم.هواپیمای آتاری بازییه که نقطه ی مشترک هممونه.من از آتاری بازی های زیادی یادمه.مثل قایم موشک!من اون موقع کلاس اول بودم(حالا بحث عکس و تیله و کارت و 7سنگ بماند!میشه گفت اینا بازی های آنالوگ ما بودن!)صابخونه ی ما برای دخترش آتاری خریده بود و من میرفتم باهاش قایم موشک آتاری بازی میکردم.چون بازی دونفره بود هرکی که قرار بود چشم بذاره باید از اتاق میرفت بیرون تا اون یکی آدمکشو ببره قایم کنه و...بعد دیگه زیر دریایی بود،قورباغه بود که باید مگس میخوردی!بوکسش هنوزم یادمه!با مشت میزدی دماغ حریفت میرفت تو!و خیلی بازی های دیگه.
ولی چیزی که کلا رو نسل ما تاثیر گذاشت به نظر من اینا نبود!فکر کنم همه یادشون رفته دیگه!ندیدم کسی حتی یه اشاره کنه بهش!الان میدونم چه حسی دارین!دوست دارین زودتر بگم چی بوده!:d
یه چیزی بوده که بگم ممکنه منفجر بشین!:))
باشه!باشه!فحشم ندین!;)
ژتونی!:x
به نظر من این چیزی بود که نسل مارو بدبخت کرد!من کوچیک بودم.اون موقع یه فروشگاه زنجیره ایی بود تو تهران که خیلی هم مشتری داشت.به نام فروشگاه قدس!زمان شاه کوروش بود!چون مادربزرگم(خدابیامرز)همیشه میگفت فروشگاه کوروش!
آره من هرموقع که میشد میدوییدم میرفتم اونجا و وایمیسادم پای دستگاه و بازی بقیه رو نگاه میکردم!یه بازی هواپیماش بود که خیلی مشتری داشت.تیرهای اجق وجغ میگرفتی براش.خیلی بازی خوبی بود.
یه بازی موتورش بود که من هنوزم که میبینمش یاد بعدازظهرهای سرد تاریک پاییز میفتم!
یه بازی هم بود که یه آدم بود حالت سوم شخص داشت و یه مسیری رو هی میرفتی جلو و آدم میکشتی.اون مثلا یه بازی مدرن بود!اون موقع میگفن این یارو آرنولده!!!به جز اینا من سرگرمی های دیگه هم داشتم و اون مجلات اون زمان بود.مثل کیهان بچه ها،دانستنی ها،سروش کودکان و بعدش نوجوان.
وگاهی وقتا هم مجله ی دانشمند.من عاشق جدول بودم و بابام برام همیشه مجله ی جدول میخرید و من جدول حل میکردم و پست میکردم!!!حتی دوم راهنمایی که بودم یه خودنویس هم جاییزه گرفتم از اون مجله.ما خیلی چیزا داشتیم که نسل الان نداره!نسل الان خیلی بسته شده...

گفتنی خیلی زیاده...بعد که سگا فراگیر شد تو جنوب تهران یواش یواش همه شروع کردن به کلوپ زدن.تو کلوپا اول هم میکرو بود هم سگا.
میکرو تا قبل سگا خیلی محبوب بود.قارچ خور،کاراته(بروسلی)،کنترا(رامبو)،یه بازی بود که با یه پنگوئنه باید طبقاتو رد میکردی میرفتی بالا!ملوان زبل و...
سگا که اومد اول با شورش در شهر ترکوند!چون بازی بود که شما با رفیقت با هم میتونستین بازی کنین!بعد کامبت اومد که این بازی هزاران اسم داشت و هر منطقه یه چیزی میگفتن!موتورش و ماشین پلسش که باید هی میکوبیدی به دزدا تا آتیش بگرین وایسن هم خیلی طرفدار داشتن.اون زمان من راهنمایی بودم که میرفتیم کلوپ و فوتبال بازی میکردیم.تنها فوتبالی که داورو میذاشتی سرکار همین سگا بود.داور میومد کارت بده نمیدونم چه دکمه ایی رو نگه میداشتیم میدوییدیم دور زمین و داور هم دنبال ما!!!

کمودور64 هم که نوار کاست میخورد و موقع لود بازی خیلی جیغ جیغ میکرد.و اصلا نمیشد قایمکی بازی کرد!کنسولی که یه کیبورد و یه کاست پلیر بود!نمیدونم کی اینو اختراع کرده بود!!!:))بازی هواپیمای آتاری رو داشت که یه کم شکیل تر و جذاب ترش کرده بودن.
تازه باهاش میشد یه سری برنامه نویسی های ساده هم کرد!
اون کنسول آمیگا هم فکر کنم اومگا بود اسمش!که من فقط عکسشو دیده بودم!و همیشه آرزو میکردم که اونو داشته باشم چون از کمودور سرتر بود و من فکر میکردم الان دیگه چه بازی هایی داره!!!
یه کنسول بود به نام میکرو جینیوس که شکل و شمایلش با میکرو های معمولی فرق داشت.
راستی نینتدو رو یادم نره.یه فوتبال داشت که خیلی محبوب بود.حتی PES2012 نمیتونه مثل اون محبوب بشه!اسمشو یادم نیست ولی یه مدل خاصی داشت و اون موقع چون پولی به فوتبالیستا نمیدادن اسم فوتبالیستا یه چیز دیگه بود ولی قیافشون همون بود.مثلا رود گولیت عین خودش بود و ما میگفتیم چقدر طبیعی!!!=))
تو این فوتبال توپو میدادی به مهاجمت و میدوییدی میرفی از دم کرنل شوت میکردی توپ خیلی خطرناک میومد روگل حالا یا گل میشد یا با کمک تیرک و دروازه بان ریباند مشد.وچون اولین فوتبالی بود که گزارشگر داشت(آها!یادم اومد بهش میگفتن فوتبال گزارشگر!)خیلی طرفدار داشت!
دیگه چی بگم؟!!!کارتون فوتبالیستا که از تلویزیون پخش شد،بازی فوتبالیستا هم محبوب شد!نسخه ی عربیش اسمش ماجدعبداله بود!

تا اینکه سونی اومد!
دیگه دور دور تیکن بود!بعدش موتورش بود که باید با زنجیر و باطوم موتورای دیگه رو میزدی و اون دموهای معروفش!!!:d
بعدش هم که اویل اومد و دنیارو تکون داد!من این بازی اویل1و دیدم کلا مجنون شدم!شاید اونایی که سنشون کمه الان نتونن درک کنن ولی جدا خیلی تاثیر گذاشت.اولین بازی بود که شما تو همه ی فضای بازی میتونستی حرکت کنی.کاراکترها با هم حرف میزدن.بازی دیالوگ داشت.
موسیقیش که هنوزم من میگم تکه.به وسیله ی موسیقی برای بازیکن فضاسازی کردن..تو این بازی به نورپردازی هم توجه شده بود.کلا از همه ی فاکتورها استفاده کردن برای این بازی.حالا اینا به کنار،اولین بازی بود که معما داشت.این خیلی مهم بود.
یه کنسول هم یه مدت اومد ولی همه گیر نشد و اون نینتندو64 بود اسمش اگه اشتباه نکنم.که یه بازی داشت به نام ماریو(همون قارچ خور)که دقیقا عین کراش بود.البته این بازی قبل کراش اومد.و خیلی حال میداد بازیش.این نینتندو با اون نینتندو معروفه که فلاپی میخورد فرق داره ها!!!
یه بازی من دیده بودم که ویدئو گیم بود.یعنی انیمیشن نبود.فیلم بود.نمیدونم برای چه کنسولی بود ولی تو ذهنم مونده.
خیلی طولانی شد!بقیش باشه برای بعدا اگه پاداد;)
 
یادم میاد اون قدیما تمام فنون فیتالیتی های سری مورتال کامبت رو میدونستم , وقتی تو کلوپ محلمون میرفتم همه میومدن نیگا میکردن که من چجوری دشمن رو بعد از finish him تیکه تیکه میکنم . یکی از معروفترین فنونی که هنوزم تو خاطرم مونده فن mercy دادن به دشمن تو کامبت 3 بود (yyyy پایین >:d< ) چه روزایی بود .
 
  • Like
Reactions: alisantori
راستی نینتدو رو یادم نره.یه فوتبال داشت که خیلی محبوب بود.حتی PES2012 نمیتونه مثل اون محبوب بشه!اسمشو یادم نیست ولی یه مدل خاصی داشت و اون موقع چون پولی به فوتبالیستا نمیدادن اسم فوتبالیستا یه چیز دیگه بود ولی قیافشون همون بود.مثلا رود گولیت عین خودش بود و ما میگفتیم چقدر طبیعی!!!=))
تو این فوتبال توپو میدادی به مهاجمت و میدوییدی میرفی از دم کرنل شوت میکردی توپ خیلی خطرناک میومد روگل حالا یا گل میشد یا با کمک تیرک و دروازه بان ریباند مشد.وچون اولین فوتبالی بود که گزارشگر داشت(آها!یادم اومد بهش میگفتن فوتبال گزارشگر!)خیلی طرفدار داشت!
International Superstar Soccer Deluxe
 
  • Like
Reactions: alisantori

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or