انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
سلام
این پیر گیم از همتون عذر خواهی میکنه؛ چون رفت که واسه خدمت آماده بشه! پس فعلاً تا بعد سربازی...
موفق باشید و گیمر...
Artha@s جان، با اینکه می دونم ممکنه دیگه این پست رو نبینی، امیدوارم هر جا هستی سلامت باشی...
زامبی کشی و Devil هانتری هم توی خدمت یادت نره رفیق...
آهای پیرمردهای دنیای GAME، این تاپیک رو دوست خیلی خوبم Arth@s ایجاد کرده و فکر کنم هممون هم قبول داریم که تاپیک فوق العادیه.... به خاطر Arth@s هم که شده نباید بذاریم تاپیک بخوابه....
یا علی... بریزید توش و خاطره بگید...
 
سلام
این پیر گیم از همتون عذر خواهی میکنه؛ چون رفت که واسه خدمت آماده بشه! پس فعلاً تا بعد سربازی...
موفق باشید و گیمر...
شاد باشی و سلامت دوست خوب و پیرم
همونطور که دوستمون گفت ، پیرهای گیم با خاطره هاشون تاپیکت رو بالا نگه میدارن تا برگردی
فقط عزیز یک نکته رو گفتم بهت یادآور بشم که امیدوارم قبل از سربازی ببینی
اونجا سربازیه ها ،COD نیست
اسلحه ها واقعیه - Checkpoint نداره - سختی مراحلش کم و زیاد نمیشه
یک وقت Friendly Fire رو تست کنی ببینی فعاله یا نه
هر وقت هم دیدی صفحه بازی فریز شد ، فکر ریست کامپیوتر نباش . به بهشت فکر کن.:d

یک بار دیگه برات آرزوی سلامتی میکنم و بی صبرانه منتظرم که دوباره برگردی به جمع (پیرهای) بازی سنتر.
راه های ارتباط و پیام فرستادنت رو هم فعال کن که بتونیم برات پیام بنویسم. شاد باشی
 
  • Like
Reactions: Leon.Fox
6 الی 7 سال پیش داشتم با پلی استیشن1 بازی میکردم.ساعت 3 بامداد بود غرق بازی بودم که یه صدایی (مثل صدای بنز 10 تن) شنیدم .فکر کردم از بازیه ولی گوشی رو برداشتم صدا بیشتر شد.(قبلا واسم تجربه شده)یهو فریاد زدم بلند شین زلزله....بله من 2 بار اومدن زلزله رو 10 سانیه قبلش احساس کرده بودم.همه رفتیم تو حیاط بعد پدرم گفت کو پس زلز .... زمین خودشو یه تکونی داد همیه همدیگه رو گرفتیم.10 الی 20 ثانیه طول کشید .
دومین خاطره که منو از مرگ 100% نجات داد .ساعت 2 نیمه شب بود .از خواب پریدم یه چیزی بهم گفت بشین پشت سیستمت.نشستم با بچه های ترکیه کال اف 4 بازی کردم ...1 ساعت نگذشته بود که صدای هولناکی منو تکون داد .برگشتم و با ترس دیدم درست جایی که رخت خوابم بود یه تیکه از سقف اتاقم ریخته (فرداش حساب کردیم حدود نیم تن بود) وقتی به مامانم گفتم گفت باز خواب دیدی....هیچی تا صبح نشستم بازی کردم از ترس ریختن اوار نخوابیدم.صبح که همه فهمیدن چی شده یه بنا اوردیم کالبد شکافی کنه...گفت چند سال بوده اب از جایی به زیر سقف نشت میکرده و از این حرفا
یه خاطره خیلی تلخ هم دارم
شب بچه های محل بهم گفتن میای فردا بریم دریا منم گفتم کرایمو حساب کنین میام.هیچی دیگه صبح شد بچه ها دیر کردن منم رفتم کلوپ نشستم mgs3 واسه سومین بار شروع کردم جو بازی گرفت زمان رو حس نکردم وقتی شکمم به صدا افتاد فهمیدم 8 ساعت بازی کردم.به خودم فحش میدادم که چرا اومدم کلوپ دریا رفتن پر قلیان پر ....ولی 3 ساعت بعد مادرم خبری بهم داد که تنم لرزید بدنم سست شد .امیر همسایه روبرو 17 سالش بود دریا اونو ازمون گرفت درست خرداد سال 89 بود.محل رو اندوه نبود امیر گرفت(بزرگترین ضربه به پدر و مادر امیر وارد شد مردن اولاد خیلی سخته خیلی) ....ماجرا رو یکی از بچه ها تعریف کرد ...بچه ها تو اب بودن میان بیرون که قلیان بزنن امیر میگه من بعدا میام 5 دقیقه میگذره و بچه ها مشکوک میشن چرا امیر نیومده.اول فکر میکن داره شوخی میکنه ولی وقتی به ساعت میکشه حراصان به پلیس و خونوادش میگن.هوا رو به تاریکی میرفت جستجو میزارن برای فردا و جسد بی روح امیر بعد از 1 روز در اب موندن به خونوادش تحویل میدن...خدا بیامرزتش:(
 
  • Like
Reactions: Ali_divoone
6 الی 7 سال پیش داشتم با پلی استیشن1 بازی میکردم.ساعت 3 بامداد بود غرق بازی بودم که یه صدایی (مثل صدای بنز 10 تن) شنیدم .فکر کردم از بازیه ولی گوشی رو برداشتم صدا بیشتر شد.(قبلا واسم تجربه شده)یهو فریاد زدم بلند شین زلزله....بله من 2 بار اومدن زلزله رو 10 سانیه قبلش احساس کرده بودم.همه رفتیم تو حیاط بعد پدرم گفت کو پس زلز .... زمین خودشو یه تکونی داد همیه همدیگه رو گرفتیم.10 الی 20 ثانیه طول کشید .
دومین خاطره که منو از مرگ 100% نجات داد .ساعت 2 نیمه شب بود .از خواب پریدم یه چیزی بهم گفت بشین پشت سیستمت.نشستم با بچه های ترکیه کال اف 4 بازی کردم ...1 ساعت نگذشته بود که صدای هولناکی منو تکون داد .برگشتم و با ترس دیدم درست جایی که رخت خوابم بود یه تیکه از سقف اتاقم ریخته (فرداش حساب کردیم حدود نیم تن بود) وقتی به مامانم گفتم گفت باز خواب دیدی....هیچی تا صبح نشستم بازی کردم از ترس ریختن اوار نخوابیدم.صبح که همه فهمیدن چی شده یه بنا اوردیم کالبد شکافی کنه...گفت چند سال بوده اب از جایی به زیر سقف نشت میکرده و از این حرفا
یه خاطره خیلی تلخ هم دارم
شب بچه های محل بهم گفتن میای فردا بریم دریا منم گفتم کرایمو حساب کنین میام.هیچی دیگه صبح شد بچه ها دیر کردن منم رفتم کلوپ نشستم mgs3 واسه سومین بار شروع کردم جو بازی گرفت زمان رو حس نکردم وقتی شکمم به صدا افتاد فهمیدم 8 ساعت بازی کردم.به خودم فحش میدادم که چرا اومدم کلوپ دریا رفتن پر قلیان پر ....ولی 3 ساعت بعد مادرم خبری بهم داد که تنم لرزید بدنم سست شد .امیر همسایه روبرو 17 سالش بود دریا اونو ازمون گرفت درست خرداد سال 89 بود.محل رو اندوه نبود امیر گرفت(بزرگترین ضربه به پدر و مادر امیر وارد شد مردن اولاد خیلی سخته خیلی) ....ماجرا رو یکی از بچه ها تعریف کرد ...بچه ها تو اب بودن میان بیرون که قلیان بزنن امیر میگه من بعدا میام 5 دقیقه میگذره و بچه ها مشکوک میشن چرا امیر نیومده.اول فکر میکن داره شوخی میکنه ولی وقتی به ساعت میکشه حراصان به پلیس و خونوادش میگن.هوا رو به تاریکی میرفت جستجو میزارن برای فردا و جسد بی روح امیر بعد از 1 روز در اب موندن به خونوادش تحویل میدن...خدا بیامرزتش:(
رفیق تو هم از اون گیمرهای مصیبت دیده هستیا....
برای دوست خدابیامرزت هم متاسفم...
.....
1 دقیقه سکوت...

---------- نوشته در 10:06 AM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 10:04 AM ارسال شده بود ----------

اونجا سربازیه ها ،COD نیست
اسلحه ها واقعیه - Checkpoint نداره - سختی مراحلش کم و زیاد نمیشه
یک وقت Friendly Fire رو تست کنی ببینی فعاله یا نه
هر وقت هم دیدی صفحه بازی فریز شد ، فکر ریست کامپیوتر نباش . به بهشت فکر کن.:d
یه اعتبار دادم بهت پیرمرد... خیلی باحال بود....
 
الی 7 سال پیش داشتم با پلی استیشن1 بازی میکردم.ساعت 3 بامداد بود غرق بازی بودم که یه صدایی (مثل صدای بنز 10 تن) شنیدم .فکر کردم از بازیه ولی گوشی رو برداشتم صدا بیشتر شد.(قبلا واسم تجربه شده)یهو فریاد زدم بلند شین زلزله....بله من 2 بار اومدن زلزله رو 10 سانیه قبلش احساس کرده بودم.همه رفتیم تو حیاط بعد پدرم گفت کو پس زلز .... زمین خودشو یه تکونی داد همیه همدیگه رو گرفتیم.10 الی 20 ثانیه طول کشید .
دومین خاطره که منو از مرگ 100% نجات داد .ساعت 2 نیمه شب بود .از خواب پریدم یه چیزی بهم گفت بشین پشت سیستمت.نشستم با بچه های ترکیه کال اف 4 بازی کردم ...1 ساعت نگذشته بود که صدای هولناکی منو تکون داد .برگشتم و با ترس دیدم درست جایی که رخت خوابم بود یه تیکه از سقف اتاقم ریخته (فرداش حساب کردیم حدود نیم تن بود) وقتی به مامانم گفتم گفت باز خواب دیدی....هیچی تا صبح نشستم بازی کردم از ترس ریختن اوار نخوابیدم.صبح که همه فهمیدن چی شده یه بنا اوردیم کالبد شکافی کنه...گفت چند سال بوده اب از جایی به زیر سقف نشت میکرده و از این حرفا
یه خاطره خیلی تلخ هم دارم
شب بچه های محل بهم گفتن میای فردا بریم دریا منم گفتم کرایمو حساب کنین میام.هیچی دیگه صبح شد بچه ها دیر کردن منم رفتم کلوپ نشستم mgs3 واسه سومین بار شروع کردم جو بازی گرفت زمان رو حس نکردم وقتی شکمم به صدا افتاد فهمیدم 8 ساعت بازی کردم.به خودم فحش میدادم که چرا اومدم کلوپ دریا رفتن پر قلیان پر ....ولی 3 ساعت بعد مادرم خبری بهم داد که تنم لرزید بدنم سست شد .امیر همسایه روبرو 17 سالش بود دریا اونو ازمون گرفت درست خرداد سال 89 بود.محل رو اندوه نبود امیر گرفت(بزرگترین ضربه به پدر و مادر امیر وارد شد مردن اولاد خیلی سخته خیلی) ....ماجرا رو یکی از بچه ها تعریف کرد ...بچه ها تو اب بودن میان بیرون که قلیان بزنن امیر میگه من بعدا میام 5 دقیقه میگذره و بچه ها مشکوک میشن چرا امیر نیومده.اول فکر میکن داره شوخی میکنه ولی وقتی به ساعت میکشه حراصان به پلیس و خونوادش میگن.هوا رو به تاریکی میرفت جستجو میزارن برای فردا و جسد بی روح امیر بعد از 1 روز در اب موندن به خونوادش تحویل میدن...خدا بیامرزتش

دادا گریه من رو در آوردی!!!

درست الان محرمه ولی یه نرمه داستان های باحال بزارید من الان زیر گلوم یه چیز سفت احساس میکنم میخواد گلوم جر بخوره!!!
:((
 
بچه ها من هنوز نمی دونم چرا بازی مث pepsiman که تبلیغاتی هم بود انقد باحال بود ولی خیلی از بازی های الان به یه تار موی گندیده سر کچل پپسی من هم نمی رسن
 
بچه ها من هنوز نمی دونم چرا بازی مث pepsiman که تبلیغاتی هم بود انقد باحال بود ولی خیلی از بازی های الان به یه تار موی گندیده سر کچل پپسی من هم نمی رسن
راستش من هیچوقت از این PepsiMan خوشم نیومد... نمیدونم چرا اینقدر طرفدار داشت...!!!!
 
یادم دوتا مرحله توش گیر میکردم
1-جایی که باید دسته رو برعکس میگرفتی (آخه یاد نداشتم)
2-آخراش که تو شهر بود و خیلی هم طولانی بود

و هیچوقت هم تمومش نکردم
 
چرا دیگه از پیرمردها خبری نیست...؟ آقا کسی پیدا نمیشه خاطره ای چیزی بگه...؟
بچه ها راستی من یاد یه بازی قدیمیه دیگه افتادم....
JIM
چه حالی میداد...
 
بعد از 20 سال بازی کردن نمیدونم چرا پشیونم از این همه وقتی که پای گیم گذاشتم . نمی دونم
دو سه روز دیگه 31 هم پر میشه
بیخیال رفیق... هیچ وقت از کاری که کردی پشیمون نباش. به لذت هایی که از GAME بردی فکر کن پیرمرد...
من هم از خردسالی در حال بازی کردنم... ولی نه تنها ناراحتم، بلکه هر روز عطشم بیشتر می شه...
 
سلام به همه گیمرهای عصا بدست که چندین دسته بیشتر از بقیه خراب کردن ولی انگشتاشون هر روز قویتر میشه :d

من در حال حاظر در مسیر رسیدن به ایستگاه 23 سالگیم و هر چه این عدد زیادتر شده گلبول های گیم خونم هم بیشتر شده.بطوری که روی گلبول های سفید پوستر بازی چسبوندم!!!!

از 6-5 سالگی مثل خیلیا از میکرو شروع کردم (تفننی :d) و کم کم عاشق گیم شدم ولی اون رو گذرا میدونستم تا اینکه ps1 گرفتم و فهمیدم دیگه جزئی از زندگیم شده.دیگه حرفهای اطرافیان برام ارزشی نداشت چون دیگه فهمیده بودم این یه سرگرمی جهانیه و بر خلاف تفکر سنتی ما اصلا هم بچگونه نیست.

یه خاطره که همیشه با افتخار برای دوستام تعریف میکنم این بوده که در زمانهای کهن که داشتم با ps1م بازی v-rally رو بصورت 6 ساعت بی وقفه انجام میدادم ترانس داخلی تلویزیون ترکید و چنان دود سیاهی براه انداخت که الان منو یاد دود معروف سریال lost میندازه.

بعد از گذشت این همه سال از کارام پشیمون نیستم و دوست دارم روی سنگ قبرم اسم تمام بازیهایی که تموم کردم رو بنویسن و مردم به جای گل بازی اوریجینال بیارن سر قبرم:d
 
  • Like
Reactions: alisantori

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or