Artha@s جان، با اینکه می دونم ممکنه دیگه این پست رو نبینی، امیدوارم هر جا هستی سلامت باشی...سلام
این پیر گیم از همتون عذر خواهی میکنه؛ چون رفت که واسه خدمت آماده بشه! پس فعلاً تا بعد سربازی...
موفق باشید و گیمر...
شاد باشی و سلامت دوست خوب و پیرمسلام
این پیر گیم از همتون عذر خواهی میکنه؛ چون رفت که واسه خدمت آماده بشه! پس فعلاً تا بعد سربازی...
موفق باشید و گیمر...
رفیق تو هم از اون گیمرهای مصیبت دیده هستیا....6 الی 7 سال پیش داشتم با پلی استیشن1 بازی میکردم.ساعت 3 بامداد بود غرق بازی بودم که یه صدایی (مثل صدای بنز 10 تن) شنیدم .فکر کردم از بازیه ولی گوشی رو برداشتم صدا بیشتر شد.(قبلا واسم تجربه شده)یهو فریاد زدم بلند شین زلزله....بله من 2 بار اومدن زلزله رو 10 سانیه قبلش احساس کرده بودم.همه رفتیم تو حیاط بعد پدرم گفت کو پس زلز .... زمین خودشو یه تکونی داد همیه همدیگه رو گرفتیم.10 الی 20 ثانیه طول کشید .
دومین خاطره که منو از مرگ 100% نجات داد .ساعت 2 نیمه شب بود .از خواب پریدم یه چیزی بهم گفت بشین پشت سیستمت.نشستم با بچه های ترکیه کال اف 4 بازی کردم ...1 ساعت نگذشته بود که صدای هولناکی منو تکون داد .برگشتم و با ترس دیدم درست جایی که رخت خوابم بود یه تیکه از سقف اتاقم ریخته (فرداش حساب کردیم حدود نیم تن بود) وقتی به مامانم گفتم گفت باز خواب دیدی....هیچی تا صبح نشستم بازی کردم از ترس ریختن اوار نخوابیدم.صبح که همه فهمیدن چی شده یه بنا اوردیم کالبد شکافی کنه...گفت چند سال بوده اب از جایی به زیر سقف نشت میکرده و از این حرفا
یه خاطره خیلی تلخ هم دارم
شب بچه های محل بهم گفتن میای فردا بریم دریا منم گفتم کرایمو حساب کنین میام.هیچی دیگه صبح شد بچه ها دیر کردن منم رفتم کلوپ نشستم mgs3 واسه سومین بار شروع کردم جو بازی گرفت زمان رو حس نکردم وقتی شکمم به صدا افتاد فهمیدم 8 ساعت بازی کردم.به خودم فحش میدادم که چرا اومدم کلوپ دریا رفتن پر قلیان پر ....ولی 3 ساعت بعد مادرم خبری بهم داد که تنم لرزید بدنم سست شد .امیر همسایه روبرو 17 سالش بود دریا اونو ازمون گرفت درست خرداد سال 89 بود.محل رو اندوه نبود امیر گرفت(بزرگترین ضربه به پدر و مادر امیر وارد شد مردن اولاد خیلی سخته خیلی) ....ماجرا رو یکی از بچه ها تعریف کرد ...بچه ها تو اب بودن میان بیرون که قلیان بزنن امیر میگه من بعدا میام 5 دقیقه میگذره و بچه ها مشکوک میشن چرا امیر نیومده.اول فکر میکن داره شوخی میکنه ولی وقتی به ساعت میکشه حراصان به پلیس و خونوادش میگن.هوا رو به تاریکی میرفت جستجو میزارن برای فردا و جسد بی روح امیر بعد از 1 روز در اب موندن به خونوادش تحویل میدن...خدا بیامرزتش
یه اعتبار دادم بهت پیرمرد... خیلی باحال بود....اونجا سربازیه ها ،COD نیست
اسلحه ها واقعیه - Checkpoint نداره - سختی مراحلش کم و زیاد نمیشه
یک وقت Friendly Fire رو تست کنی ببینی فعاله یا نه
هر وقت هم دیدی صفحه بازی فریز شد ، فکر ریست کامپیوتر نباش . به بهشت فکر کن.:d
الی 7 سال پیش داشتم با پلی استیشن1 بازی میکردم.ساعت 3 بامداد بود غرق بازی بودم که یه صدایی (مثل صدای بنز 10 تن) شنیدم .فکر کردم از بازیه ولی گوشی رو برداشتم صدا بیشتر شد.(قبلا واسم تجربه شده)یهو فریاد زدم بلند شین زلزله....بله من 2 بار اومدن زلزله رو 10 سانیه قبلش احساس کرده بودم.همه رفتیم تو حیاط بعد پدرم گفت کو پس زلز .... زمین خودشو یه تکونی داد همیه همدیگه رو گرفتیم.10 الی 20 ثانیه طول کشید .
دومین خاطره که منو از مرگ 100% نجات داد .ساعت 2 نیمه شب بود .از خواب پریدم یه چیزی بهم گفت بشین پشت سیستمت.نشستم با بچه های ترکیه کال اف 4 بازی کردم ...1 ساعت نگذشته بود که صدای هولناکی منو تکون داد .برگشتم و با ترس دیدم درست جایی که رخت خوابم بود یه تیکه از سقف اتاقم ریخته (فرداش حساب کردیم حدود نیم تن بود) وقتی به مامانم گفتم گفت باز خواب دیدی....هیچی تا صبح نشستم بازی کردم از ترس ریختن اوار نخوابیدم.صبح که همه فهمیدن چی شده یه بنا اوردیم کالبد شکافی کنه...گفت چند سال بوده اب از جایی به زیر سقف نشت میکرده و از این حرفا
یه خاطره خیلی تلخ هم دارم
شب بچه های محل بهم گفتن میای فردا بریم دریا منم گفتم کرایمو حساب کنین میام.هیچی دیگه صبح شد بچه ها دیر کردن منم رفتم کلوپ نشستم mgs3 واسه سومین بار شروع کردم جو بازی گرفت زمان رو حس نکردم وقتی شکمم به صدا افتاد فهمیدم 8 ساعت بازی کردم.به خودم فحش میدادم که چرا اومدم کلوپ دریا رفتن پر قلیان پر ....ولی 3 ساعت بعد مادرم خبری بهم داد که تنم لرزید بدنم سست شد .امیر همسایه روبرو 17 سالش بود دریا اونو ازمون گرفت درست خرداد سال 89 بود.محل رو اندوه نبود امیر گرفت(بزرگترین ضربه به پدر و مادر امیر وارد شد مردن اولاد خیلی سخته خیلی) ....ماجرا رو یکی از بچه ها تعریف کرد ...بچه ها تو اب بودن میان بیرون که قلیان بزنن امیر میگه من بعدا میام 5 دقیقه میگذره و بچه ها مشکوک میشن چرا امیر نیومده.اول فکر میکن داره شوخی میکنه ولی وقتی به ساعت میکشه حراصان به پلیس و خونوادش میگن.هوا رو به تاریکی میرفت جستجو میزارن برای فردا و جسد بی روح امیر بعد از 1 روز در اب موندن به خونوادش تحویل میدن...خدا بیامرزتش
راستش من هیچوقت از این PepsiMan خوشم نیومد... نمیدونم چرا اینقدر طرفدار داشت...!!!!بچه ها من هنوز نمی دونم چرا بازی مث pepsiman که تبلیغاتی هم بود انقد باحال بود ولی خیلی از بازی های الان به یه تار موی گندیده سر کچل پپسی من هم نمی رسن
بیخیال رفیق... هیچ وقت از کاری که کردی پشیمون نباش. به لذت هایی که از GAME بردی فکر کن پیرمرد...بعد از 20 سال بازی کردن نمیدونم چرا پشیونم از این همه وقتی که پای گیم گذاشتم . نمی دونم
دو سه روز دیگه 31 هم پر میشه