manhatan
کاربر سایت
پسرک دست باباشو گرفته بود .داشتن از حموم برمیگشتن(سال 69-70) بخاطر بلند بودن قدم های پدر پسرک همیشه 2 3 متر عقب بود .با دویدن خودشو به باباش میرسوند .10 الی 11 صبح بود .ناگهان پدر میبینه اثری از جیگر گوشش نیست,پسرک متحیر داشت به پسری که آتاری بازی میکرد نگاه میکرد.نیرویی عجیب پسرک رو به سمت کلوپ کشوند. این اولین دیدار با اتاری....
پسرک رفت مدرسه.اولین روزهای مدرسه بهترین زمان برای دوست پیدا کردنه.... تو همکلاسیهاش یکی بود حی از مورتال کمبت صحبت میکرد.با 1000 ترفند باهاش دوست جون جونی شد تا بتونه با دستگاش بازی کنه(سگا)... بعد 1 هفته رفیقش بهش گفت بیا بریم خونمون تا 3 ساعت خالیه.پسرک از خوشحالی داشت گریه میکرد.
تا دوره راهنمایی با سگا رفیقش مشغول بود .وقتی رفت اول راهنمایی زنگ x (ایکس,یا همون فرجه) افتاده بود بین کلاساش.با یکی از دوستاش میرفت کلوپی که کنار مدرسه بود..البته بازی نمیکرد (وضع مالیه خوبی نداشتن) تا چند ماه اینطوری بود تا پلی اسنیشن 1 اومد ... وقتی صاحب کلوپ اویل 1 رو داشت بازی میکرد نزدیک 25 نفر تو مغازه داشتن با حیرت به صفحه تلویزیون نگاه میکردن(اغاز دردسر بزرگ) پسرک قادر به پرداخت پول برای بازی نداشت.تصمیم گرفت شیفت برای پول دراوردن روزهای جمعه تو بازار هفتگی(جمعه بازار) شربت خاکشیر و بستنی بفروشه...سالها گذشت پسرک در مقطع دبیرستان بخاطر تغییر نظام درسی(تست یه نظام درسیه مضخرف که باعث بازماندن خیلیا شد اون سال)کلا درس بوسید و گذاشت کنار ولی گیم هنوز جزیی از زندگیش بود رو هنوزم دوست داشت.چند سال با کلی شاگردی کردن بین شغلهای مختلف به این نتیجه رسید که تو خراب شده کارگری پولش بی برکته . به شفارش یکی از دوستانش در نمایندگیه ایران خودرو شروع به کار بعنوان برقکار شد.بعد از چند ماه پلی استیشن 1 خرید... بعد 1 سال که از خرید گذشت بخاطر اصرار دوستان پلی استیشن روزها کرایه میداد ...
برای کارهای معافیه پزشکی میرفت مرکز استان.تو یکی از کلوپهای اونجا پلی استیشن2 رو میبینه .میاد کلوپ محله شون واسه اون تعریف میکنه اونم میره 1 دونه میخره واسه کلوپ(عجب زرنگه این پسرک)بعد از کار پسرک دیگه خونه نبود .خونه جدید و کنسول جدید پسرک از خونه دزدیده بود.مدتی گذشت تا یه روز یکی از مشتریان ایران خودرو کارش اسمبل سیستم بود.باهاش صحبت میکنه واسه خرید سیستم(از دم قسط:d) سیستم بعد از 2 روز میاره خونه اولین بازی موست وانتد باهاش بازی کرد اینجا بود که تفاوت فاحش کامچیوتر با کنسول فهمید. بعد از 2 ماه کار با کامپیوتر فهمید که سیستم دچار مشکل شده وقتی رفت دنبالش گفتن مادربردش مشکل داشت دیگه گیر نمیاد پولشو دادن بهش . همون لحظه میره کافی نت امار سیستمش رو در میاره (مثل بیشتر دوستان اولین سیستم انداخته بودن بهش)x) مملکت گل و بلبل
چند سال میگذره پسرک خودشو با یه سیستم معمولی سرگرم کرده تا این که اینترنت وصل میکنن براش و با بازیهای مولتی انلاین اشنا میشه.با تحقیق تو اینترنت به فکر جمع کردن یه سیستم نسبتا خوب میوفته (کل قطعات سفارش میده و با امید به خدا شروع به بستن میکنه) 2سال گذشت ولی پسرک هنوز با سیستمی که خودش جمع کرده داره زندگی میکنه).... شرمنده سوادم زیاد نیست این بود انشای من:d
الانم که اینو مینویسه alt+tab زده بازیه skyrim رو ......>:d<
راستی 26 سالمه
پسرک رفت مدرسه.اولین روزهای مدرسه بهترین زمان برای دوست پیدا کردنه.... تو همکلاسیهاش یکی بود حی از مورتال کمبت صحبت میکرد.با 1000 ترفند باهاش دوست جون جونی شد تا بتونه با دستگاش بازی کنه(سگا)... بعد 1 هفته رفیقش بهش گفت بیا بریم خونمون تا 3 ساعت خالیه.پسرک از خوشحالی داشت گریه میکرد.
تا دوره راهنمایی با سگا رفیقش مشغول بود .وقتی رفت اول راهنمایی زنگ x (ایکس,یا همون فرجه) افتاده بود بین کلاساش.با یکی از دوستاش میرفت کلوپی که کنار مدرسه بود..البته بازی نمیکرد (وضع مالیه خوبی نداشتن) تا چند ماه اینطوری بود تا پلی اسنیشن 1 اومد ... وقتی صاحب کلوپ اویل 1 رو داشت بازی میکرد نزدیک 25 نفر تو مغازه داشتن با حیرت به صفحه تلویزیون نگاه میکردن(اغاز دردسر بزرگ) پسرک قادر به پرداخت پول برای بازی نداشت.تصمیم گرفت شیفت برای پول دراوردن روزهای جمعه تو بازار هفتگی(جمعه بازار) شربت خاکشیر و بستنی بفروشه...سالها گذشت پسرک در مقطع دبیرستان بخاطر تغییر نظام درسی(تست یه نظام درسیه مضخرف که باعث بازماندن خیلیا شد اون سال)کلا درس بوسید و گذاشت کنار ولی گیم هنوز جزیی از زندگیش بود رو هنوزم دوست داشت.چند سال با کلی شاگردی کردن بین شغلهای مختلف به این نتیجه رسید که تو خراب شده کارگری پولش بی برکته . به شفارش یکی از دوستانش در نمایندگیه ایران خودرو شروع به کار بعنوان برقکار شد.بعد از چند ماه پلی استیشن 1 خرید... بعد 1 سال که از خرید گذشت بخاطر اصرار دوستان پلی استیشن روزها کرایه میداد ...
برای کارهای معافیه پزشکی میرفت مرکز استان.تو یکی از کلوپهای اونجا پلی استیشن2 رو میبینه .میاد کلوپ محله شون واسه اون تعریف میکنه اونم میره 1 دونه میخره واسه کلوپ(عجب زرنگه این پسرک)بعد از کار پسرک دیگه خونه نبود .خونه جدید و کنسول جدید پسرک از خونه دزدیده بود.مدتی گذشت تا یه روز یکی از مشتریان ایران خودرو کارش اسمبل سیستم بود.باهاش صحبت میکنه واسه خرید سیستم(از دم قسط:d) سیستم بعد از 2 روز میاره خونه اولین بازی موست وانتد باهاش بازی کرد اینجا بود که تفاوت فاحش کامچیوتر با کنسول فهمید. بعد از 2 ماه کار با کامپیوتر فهمید که سیستم دچار مشکل شده وقتی رفت دنبالش گفتن مادربردش مشکل داشت دیگه گیر نمیاد پولشو دادن بهش . همون لحظه میره کافی نت امار سیستمش رو در میاره (مثل بیشتر دوستان اولین سیستم انداخته بودن بهش)x) مملکت گل و بلبل
چند سال میگذره پسرک خودشو با یه سیستم معمولی سرگرم کرده تا این که اینترنت وصل میکنن براش و با بازیهای مولتی انلاین اشنا میشه.با تحقیق تو اینترنت به فکر جمع کردن یه سیستم نسبتا خوب میوفته (کل قطعات سفارش میده و با امید به خدا شروع به بستن میکنه) 2سال گذشت ولی پسرک هنوز با سیستمی که خودش جمع کرده داره زندگی میکنه).... شرمنده سوادم زیاد نیست این بود انشای من:d
الانم که اینو مینویسه alt+tab زده بازیه skyrim رو ......>:d<
راستی 26 سالمه
آخرین ویرایش: