انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
پسرک دست باباشو گرفته بود .داشتن از حموم برمیگشتن(سال 69-70) بخاطر بلند بودن قدم های پدر پسرک همیشه 2 3 متر عقب بود .با دویدن خودشو به باباش میرسوند .10 الی 11 صبح بود .ناگهان پدر میبینه اثری از جیگر گوشش نیست,پسرک متحیر داشت به پسری که آتاری بازی میکرد نگاه میکرد.نیرویی عجیب پسرک رو به سمت کلوپ کشوند. این اولین دیدار با اتاری....
پسرک رفت مدرسه.اولین روزهای مدرسه بهترین زمان برای دوست پیدا کردنه.... تو همکلاسیهاش یکی بود حی از مورتال کمبت صحبت میکرد.با 1000 ترفند باهاش دوست جون جونی شد تا بتونه با دستگاش بازی کنه(سگا)... بعد 1 هفته رفیقش بهش گفت بیا بریم خونمون تا 3 ساعت خالیه.پسرک از خوشحالی داشت گریه میکرد.
تا دوره راهنمایی با سگا رفیقش مشغول بود .وقتی رفت اول راهنمایی زنگ x (ایکس,یا همون فرجه) افتاده بود بین کلاساش.با یکی از دوستاش میرفت کلوپی که کنار مدرسه بود..البته بازی نمیکرد (وضع مالیه خوبی نداشتن) تا چند ماه اینطوری بود تا پلی اسنیشن 1 اومد ... وقتی صاحب کلوپ اویل 1 رو داشت بازی میکرد نزدیک 25 نفر تو مغازه داشتن با حیرت به صفحه تلویزیون نگاه میکردن(اغاز دردسر بزرگ) پسرک قادر به پرداخت پول برای بازی نداشت.تصمیم گرفت شیفت برای پول دراوردن روزهای جمعه تو بازار هفتگی(جمعه بازار) شربت خاکشیر و بستنی بفروشه...سالها گذشت پسرک در مقطع دبیرستان بخاطر تغییر نظام درسی(تست یه نظام درسیه مضخرف که باعث بازماندن خیلیا شد اون سال)کلا درس بوسید و گذاشت کنار ولی گیم هنوز جزیی از زندگیش بود رو هنوزم دوست داشت.چند سال با کلی شاگردی کردن بین شغلهای مختلف به این نتیجه رسید که تو خراب شده کارگری پولش بی برکته . به شفارش یکی از دوستانش در نمایندگیه ایران خودرو شروع به کار بعنوان برقکار شد.بعد از چند ماه پلی استیشن 1 خرید... بعد 1 سال که از خرید گذشت بخاطر اصرار دوستان پلی استیشن روزها کرایه میداد ...
برای کارهای معافیه پزشکی میرفت مرکز استان.تو یکی از کلوپهای اونجا پلی استیشن2 رو میبینه .میاد کلوپ محله شون واسه اون تعریف میکنه اونم میره 1 دونه میخره واسه کلوپ(عجب زرنگه این پسرک)بعد از کار پسرک دیگه خونه نبود .خونه جدید و کنسول جدید پسرک از خونه دزدیده بود.مدتی گذشت تا یه روز یکی از مشتریان ایران خودرو کارش اسمبل سیستم بود.باهاش صحبت میکنه واسه خرید سیستم(از دم قسط:d) سیستم بعد از 2 روز میاره خونه اولین بازی موست وانتد باهاش بازی کرد اینجا بود که تفاوت فاحش کامچیوتر با کنسول فهمید. بعد از 2 ماه کار با کامپیوتر فهمید که سیستم دچار مشکل شده وقتی رفت دنبالش گفتن مادربردش مشکل داشت دیگه گیر نمیاد پولشو دادن بهش . همون لحظه میره کافی نت امار سیستمش رو در میاره (مثل بیشتر دوستان اولین سیستم انداخته بودن بهش)x) مملکت گل و بلبل:)>-
چند سال میگذره پسرک خودشو با یه سیستم معمولی سرگرم کرده تا این که اینترنت وصل میکنن براش و با بازیهای مولتی انلاین اشنا میشه.با تحقیق تو اینترنت به فکر جمع کردن یه سیستم نسبتا خوب میوفته (کل قطعات سفارش میده و با امید به خدا شروع به بستن میکنه) 2سال گذشت ولی پسرک هنوز با سیستمی که خودش جمع کرده داره زندگی میکنه).... شرمنده سوادم زیاد نیست این بود انشای من:d
الانم که اینو مینویسه alt+tab زده بازیه skyrim رو ......>:d<
راستی 26 سالمه:>
 
آخرین ویرایش:
پسرک دست باباشو گرفته بود .داشتن از حموم برمیگشتن(سال 69-70) بخاطر بلند بودن قدم های پدر پسرک همیشه 2 3 متر عقب بود .با دویدن خودشو به باباش میرسوند .10 الی 11 صبح بود .ناگهان پدر میبینه اثری از جیگر گوشش نیست,پسرک متحیر داشت به پسری که آتاری بازی میکرد نگاه میکرد.نیرویی عجیب پسرک رو به سمت کلوپ کشوند. این اولین دیدار با اتاری....
پسرک رفت مدرسه.اولین روزهای مدرسه بهترین زمان برای دوست پیدا کردنه.... تو همکلاسیهاش یکی بود حی از مورتال کمبت صحبت میکرد.با 1000 ترفند باهاش دوست جون جونی شد تا بتونه با دستگاش بازی کنه(سگا)... بعد 1 هفته رفیقش بهش گفت بیا بریم خونمون تا 3 ساعت خالیه.پسرک از خوشحالی داشت گریه میکرد.
تا دوره راهنمایی با سگا رفیقش مشغول بود .وقتی رفت اول راهنمایی زنگ x (ایکس,یا همون فرجه) افتاده بود بین کلاساش.با یکی از دوستاش میرفت کلوپی که کنار مدرسه بود..البته بازی نمیکرد (وضع مالیه خوبی نداشتن) تا چند ماه اینطوری بود تا پلی اسنیشن 1 اومد ... وقتی صاحب کلوپ اویل 1 رو داشت بازی میکرد نزدیک 25 نفر تو مغازه داشتن با حیرت به صفحه تلویزیون نگاه میکردن(اغاز دردسر بزرگ) پسرک قادر به پرداخت پول برای بازی نداشت.تصمیم گرفت شیفت برای پول دراوردن روزهای جمعه تو بازار هفتگی(جمعه بازار) شربت خاکشیر و بستنی بفروشه...سالها گذشت پسرک در مقطع دبیرستان بخاطر تغییر نظام درسی(تست یه نظام درسیه مضخرف که باعث بازماندن خیلیا شد اون سال)کلا درس بوسید و گذاشت کنار ولی گیم هنوز جزیی از زندگیش بود رو هنوزم دوست داشت.چند سال با کلی شاگردی کردن بین شغلهای مختلف به این نتیجه رسید که تو خراب شده کارگری پولش بی برکته . به شفارش یکی از دوستانش در نمایندگیه ایران خودرو شروع به کار بعنوان برقکار شد.بعد از چند ماه پلی استیشن 1 خرید... بعد 1 سال که از خرید گذشت بخاطر اصرار دوستان پلی استیشن روزها کرایه میداد ...
برای کارهای معافیه پزشکی میرفت مرکز استان.تو یکی از کلوپهای اونجا پلی استیشن2 رو میبینه .میاد کلوپ محله شون واسه اون تعریف میکنه اونم میره 1 دونه میخره واسه کلوپ(عجب زرنگه این پسرک)بعد از کار پسرک دیگه خونه نبود .خونه جدید و کنسول جدید پسرک از خونه دزدیده بود.مدتی گذشت تا یه روز یکی از مشتریان ایران خودرو کارش اسمبل سیستم بود.باهاش صحبت میکنه واسه خرید سیستم(از دم قسط:d) سیستم بعد از 2 روز میاره خونه اولین بازی موست وانتد باهاش بازی کرد اینجا بود که تفاوت فاحش کامچیوتر با کنسول فهمید. بعد از 2 ماه کار با کامپیوتر فهمید که سیستم دچار مشکل شده وقتی رفت دنبالش گفتن مادربردش مشکل داشت دیگه گیر نمیاد پولشو دادن بهش . همون لحظه میره کافی نت امار سیستمش رو در میاره (مثل بیشتر دوستان اولین سیستم انداخته بودن بهش)x) مملکت گل و بلبل:)>-
چند سال میگذره پسرک خودشو با یه سیستم معمولی سرگرم کرده تا این که اینترنت وصل میکنن براش و با بازیهای مولتی انلاین اشنا میشه.با تحقیق تو اینترنت به فکر جمع کردن یه سیستم نسبتا خوب میوفته (کل قطعات سفارش میده و با امید به خدا شروع به بستن میکنه) 2سال گذشت ولی پسرک هنوز با سیستمی که خودش جمع کرده داره زندگی میکنه).... شرمنده سوادم زیاد نیست این بود انشای من:d
الانم که اینو مینویسه alt+tab زده بازیه skyrim رو ......>:d<
راستی 26 سالمه:>
مهدی محشر بود خاطرت..... وحشتناک حال کردم..........
هوووووووووووووووووووووووووو هوووووووووووووووووووووووووو
یه اعتبار بهت میدم چون وحشیانه لذت بردم.... 10 امتیاز + هم خودم بهت میدم....
@};-@};-@};-@};-@};-@};-=d>=d>=d>=d>=d>=d>=d>:x:x:x:x:x:x
 
پسرک دست باباشو گرفته بود .داشتن از حموم برمیگشتن(سال 69-70) بخاطر بلند بودن قدم های پدر پسرک همیشه 2 3 متر عقب بود .با دویدن خودشو به باباش میرسوند .10 الی 11 صبح بود .ناگهان پدر میبینه اثری از جیگر گوشش نیست,پسرک متحیر داشت به پسری که آتاری بازی میکرد نگاه میکرد.نیرویی عجیب پسرک رو به سمت کلوپ کشوند. این اولین دیدار با اتاری....
پسرک رفت مدرسه.اولین روزهای مدرسه بهترین زمان برای دوست پیدا کردنه.... تو همکلاسیهاش یکی بود حی از مورتال کمبت صحبت میکرد.با 1000 ترفند باهاش دوست جون جونی شد تا بتونه با دستگاش بازی کنه(سگا)... بعد 1 هفته رفیقش بهش گفت بیا بریم خونمون تا 3 ساعت خالیه.پسرک از خوشحالی داشت گریه میکرد.
تا دوره راهنمایی با سگا رفیقش مشغول بود .وقتی رفت اول راهنمایی زنگ x (ایکس,یا همون فرجه) افتاده بود بین کلاساش.با یکی از دوستاش میرفت کلوپی که کنار مدرسه بود..البته بازی نمیکرد (وضع مالیه خوبی نداشتن) تا چند ماه اینطوری بود تا پلی اسنیشن 1 اومد ... وقتی صاحب کلوپ اویل 1 رو داشت بازی میکرد نزدیک 25 نفر تو مغازه داشتن با حیرت به صفحه تلویزیون نگاه میکردن(اغاز دردسر بزرگ) پسرک قادر به پرداخت پول برای بازی نداشت.تصمیم گرفت شیفت برای پول دراوردن روزهای جمعه تو بازار هفتگی(جمعه بازار) شربت خاکشیر و بستنی بفروشه...سالها گذشت پسرک در مقطع دبیرستان بخاطر تغییر نظام درسی(تست یه نظام درسیه مضخرف که باعث بازماندن خیلیا شد اون سال)کلا درس بوسید و گذاشت کنار ولی گیم هنوز جزیی از زندگیش بود رو هنوزم دوست داشت.چند سال با کلی شاگردی کردن بین شغلهای مختلف به این نتیجه رسید که تو خراب شده کارگری پولش بی برکته . به شفارش یکی از دوستانش در نمایندگیه ایران خودرو شروع به کار بعنوان برقکار شد.بعد از چند ماه پلی استیشن 1 خرید... بعد 1 سال که از خرید گذشت بخاطر اصرار دوستان پلی استیشن روزها کرایه میداد ...
برای کارهای معافیه پزشکی میرفت مرکز استان.تو یکی از کلوپهای اونجا پلی استیشن2 رو میبینه .میاد کلوپ محله شون واسه اون تعریف میکنه اونم میره 1 دونه میخره واسه کلوپ(عجب زرنگه این پسرک)بعد از کار پسرک دیگه خونه نبود .خونه جدید و کنسول جدید پسرک از خونه دزدیده بود.مدتی گذشت تا یه روز یکی از مشتریان ایران خودرو کارش اسمبل سیستم بود.باهاش صحبت میکنه واسه خرید سیستم(از دم قسط:d) سیستم بعد از 2 روز میاره خونه اولین بازی موست وانتد باهاش بازی کرد اینجا بود که تفاوت فاحش کامچیوتر با کنسول فهمید. بعد از 2 ماه کار با کامپیوتر فهمید که سیستم دچار مشکل شده وقتی رفت دنبالش گفتن مادربردش مشکل داشت دیگه گیر نمیاد پولشو دادن بهش . همون لحظه میره کافی نت امار سیستمش رو در میاره (مثل بیشتر دوستان اولین سیستم انداخته بودن بهش)x) مملکت گل و بلبل:)>-
چند سال میگذره پسرک خودشو با یه سیستم معمولی سرگرم کرده تا این که اینترنت وصل میکنن براش و با بازیهای مولتی انلاین اشنا میشه.با تحقیق تو اینترنت به فکر جمع کردن یه سیستم نسبتا خوب میوفته (کل قطعات سفارش میده و با امید به خدا شروع به بستن میکنه) 2سال گذشت ولی پسرک هنوز با سیستمی که خودش جمع کرده داره زندگی میکنه).... شرمنده سوادم زیاد نیست این بود انشای من:d
الانم که اینو مینویسه alt+tab زده بازیه skyrim رو ......>:d<
راستی 26 سالمه:>
چی بگم پسرک! تو اوومدی 5 صبح همچین پستی زدی؛ اونم به این قشنگی... جداً چیزی نمیتونم بگم... امیدوارم بازم از خودت و خاطراتت بگی! واقعاً ممنونم...
در ضمن بنده هنوز کارت گرافیکی کامپیوترم AGP هست :( :دی
حاجی خودمونیما اسکایریم سیستم خفنی میخوادا!!! :-/ :دی
 
در ضمن بنده هنوز کارت گرافیکی کامپیوترم AGP هست :( :دی
حاجی خودمونیما اسکایریم سیستم خفنی میخوادا!!! :-/ :دی
ببینم پیرمرد... تو چرا یه کنسول نمیخری...!!!؟؟؟
پیر Game باشی و بی کنسول...؟ اونم تو که این همه تو فاز تحلیل های خفن و مخ بترکون هستی...
 
ببینم پیرمرد... تو چرا یه کنسول نمیخری...!!!؟؟؟
پیر Game باشی و بی کنسول...؟ اونم تو که این همه تو فاز تحلیل های خفن و مخ بترکون هستی...
:دی
هی دست رو دلم نزار که خونه، دستت خونی میشه، آبم که یارانش رو برداشتن و مفت و مجانی نمیدیم که دستت رو بشوری و باید با همین کت قشنگ لیان جون پاکش کنی :دی
درباره سیستمم :دی
خب من منظورم PC خونمون بود! چون الان لپ تاپم کارت گرافیکش 1 گیگه :دی و اکثر بازی ها رو خوب اجرا میکنه! >:)
درباره کنسول :(
بله! کاملاً درست میفرمایید! منتها بنده هم چون 24 روز دیگه باید برم خدمت فعلاً بیخیال خریدن کنسول هستم! ولی برم بیام حتماً یه فکری میکنم ;) البته عمراً مثه شما مولتی پلتفرم بشیم :دی
 
درباره کنسول :(
بله! کاملاً درست میفرمایید! منتها بنده هم چون 24 روز دیگه باید برم خدمت فعلاً بیخیال خریدن کنسول هستم! ولی برم بیام حتماً یه فکری میکنم ;) البته عمراً مثه شما مولتی پلتفرم بشیم :دی
آخ، دوباره گفتی خدمت و داغ دل ما رو هم تازه تر کردی...
به افتخار پیرسرباز این تاپیک یه :
بی بیب هورااااااااااااااااااااااااااااا
و یه موج مکزیکی همه با هم:
:groupwave::groupwave:
 
سلام به همه دوستان عزیز دوباره اومدم با خاطراتم!!!
ببخشید که یه نموره دیر شد و این خاطره اینقدر کوتاه شد چون این نت لعنتی پدر من رو در آورد!!!

طبق معمول باز دوباره خاطره رو میزارم تو اسپویل :

این خاطره ما مربوط میشه به نداشتن همون PS1 و PS2 که تو خاطرات قبلی هم گفتم من اینا رو با شبیه ساز تجربه کردم

هیچی دادا من یه سه چار بار دیده بودم این پسر همسایمون که یه سال از من کوچیکتر هست رفته بود پلی وان کرایه کرده

بود و تا صبح صدای بوق درایور-سیتو سیتو گفتن فوتبال 99 پدر ما رو درآورد نامرد میرفت با خواهرش شانسی(نمیدونم میدونید

چی هست یا نه)میفروخت میرفت پلی وان کرایه میکرد ما هم همینجور تو کف بودیییییممممم!!!
آخرش تصمیم گرفتم که این بابا هه رو فیلمش کنیم و تیغش بزنیم و در پایان یه شب این پلی وان رو کرایه کنیم آقا رفتیم رو

مخ مادرمون که ما برای بابا روز تولدش هدیه میخریم شما هم بهش بگو بره واسمون پلی وان کرایه کنه که همین طور هم

شد رفتم واسش یه ساعت مخصوص داخل ماشین خریدم و شب که اومد براش بردم اونم خوشحال شد و واسه ما پلی وان

رو گفت کرایه میکنه آقا ما رفتیم کلوپ و شناسنامه گرو گذاشتیم(همچین میگفتن شناسنامه میگی 1 ملیون قیمتش بود) و

طرف گفت 5 تا بازی بردار منم یه کشتی کج برداشتم-یه ماشین GT-یه هواپیما که اسمشو نمیدونم و دوتا بازیه دیگه اما این

بابا و مامان ما مثل همسایمون نبودن مثلا من که پلی وان رو ساعت 10 شب گرفته بود خوب باید تا صبح باهاش بازی میکردم

اما اینا میگفتن برو بخواب که ما خوابیدیم و صبح هم ساعت 8 بیدار شدیم تا ساعت 10 بازی کردیم و رفتیم پس دادیم به

طرف و کلا 4 ساعت با این پلی وانه بیشتر شاد نبودیم(چهار ساعت نا قابل)ناگفته نماند که ما دو سه بار دیگه هم پلی وان رو

کرایه کردیم ولی هیچی همون دفعه اول نشد

دیگه خاطره باحالی به ذهنم نرسید اما اگه رسید باز براتون میگم در آینده

تا درودی دیگر بدرود
 
  • Like
Reactions: 4th
سلام به همه دوستان عزیز دوباره اومدم با خاطراتم!!!
ببخشید که یه نموره دیر شد و این خاطره اینقدر کوتاه شد چون این نت لعنتی پدر من رو در آورد!!!

طبق معمول باز دوباره خاطره رو میزارم تو اسپویل :

این خاطره ما مربوط میشه به نداشتن همون PS1 و PS2 که تو خاطرات قبلی هم گفتم من اینا رو با شبیه ساز تجربه کردم

هیچی دادا من یه سه چار بار دیده بودم این پسر همسایمون که یه سال از من کوچیکتر هست رفته بود پلی وان کرایه کرده

بود و تا صبح صدای بوق درایور-سیتو سیتو گفتن فوتبال 99 پدر ما رو درآورد نامرد میرفت با خواهرش شانسی(نمیدونم میدونید

چی هست یا نه)میفروخت میرفت پلی وان کرایه میکرد ما هم همینجور تو کف بودیییییممممم!!!
آخرش تصمیم گرفتم که این بابا هه رو فیلمش کنیم و تیغش بزنیم و در پایان یه شب این پلی وان رو کرایه کنیم آقا رفتیم رو

مخ مادرمون که ما برای بابا روز تولدش هدیه میخریم شما هم بهش بگو بره واسمون پلی وان کرایه کنه که همین طور هم

شد رفتم واسش یه ساعت مخصوص داخل ماشین خریدم و شب که اومد براش بردم اونم خوشحال شد و واسه ما پلی وان

رو گفت کرایه میکنه آقا ما رفتیم کلوپ و شناسنامه گرو گذاشتیم(همچین میگفتن شناسنامه میگی 1 ملیون قیمتش بود) و

طرف گفت 5 تا بازی بردار منم یه کشتی کج برداشتم-یه ماشین GT-یه هواپیما که اسمشو نمیدونم و دوتا بازیه دیگه اما این

بابا و مامان ما مثل همسایمون نبودن مثلا من که پلی وان رو ساعت 10 شب گرفته بود خوب باید تا صبح باهاش بازی میکردم

اما اینا میگفتن برو بخواب که ما خوابیدیم و صبح هم ساعت 8 بیدار شدیم تا ساعت 10 بازی کردیم و رفتیم پس دادیم به

طرف و کلا 4 ساعت با این پلی وانه بیشتر شاد نبودیم(چهار ساعت نا قابل)ناگفته نماند که ما دو سه بار دیگه هم پلی وان رو

کرایه کردیم ولی هیچی همون دفعه اول نشد

دیگه خاطره باحالی به ذهنم نرسید اما اگه رسید باز براتون میگم در آینده

تا درودی دیگر بدرود
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
رفیق دمت گرم. کلی ضد حال بود ولیا.... بری با عشق و حال PS1 بگیری، بعد سر شب نشده بگیری بخوابی...
ای بابا، این GAME با ماها چه ها که نکرده.
 
من خودم از این شانسیا فروختم. یه چند بارم دعوا کردم سرش.
شغل زیاد جالبی نبود ولی درامد خوبی داشت. :biggrin1:

مثل خودم

ولی من ملت رو فیلم میکردم و همه جایزه هاش رو در می آوردم و جاهاشون رو عوض میکردم خودم چیز دیگه ای میزاشتم
 
من توی این تاپیک زیاد پست نزدم، ولی همه حرف ها و در واقع زجرنامه های بچه ها رو (که بی شباهت به گذشته خودم هم نیست) دارم می خونم.

یه مساله جالبی که خیلی توی چشم می زنه، درد دل های مشترک تعداد زیادی از بچه هاست که چقدر توسط خانواده و پدر و مادرشون به جرم این که به بازی های کامپیوتری علاقه داشتند مورد سخت گیری و تنبیه و آزار و... قرار گرفتند (باز هم عین تجربه خودم بوده در خیلی از زمان ها)...
sigh.gif


متاسفانه نسل قبلی اجتماع ما (افراد 70-60 ساله فعلی) به شدت با مشکل بی سوادی و کم اطلاعی مواجه بودن و اصلا نمی دونستند چطور باید با مشکلات بچه هاشون برخورد کنند؟ توی همین تاپیک چند نفر تا به حال نوشتند که به خاطر این که می رفتم کلوب پدرم با کمربند افتاد به جونم؟ یکی نیست بگه آخه مرد مومن! پسر نوجوونت اگر از 1001 راه عجیب غریب پول در میاره و درسش رو ول می کنه و میره کلوب به خاطر اینه که عاشق یه چیزیه که ممکنه تو و نسل تو ازش سر در نمی آوردید! کاری داشت به جای این که با کمربند بیافتی به جونش براش یه دونه از همون دستگاه توی کلوب می خریدی (خیلی کم پیش میاد اوضاع اقتصادی کسی انقدر بد باشه که نتونه این کار رو بکنه). اصلا نوجوونی رو که بدنش پر از هورمونه و داره سخت ترین و بدترین دوره عمرش رو می گذرونه و 1001 استرس داره و بیشتر از هر چیز رفاقت پدر و مادرش رو می خواد آدم می گیره می زنه؟ :blink:

دوست عزیزی داستانی نوشته بودند و گفته بودند که به خاطر گیم از درس شون افتادند. باور کنید کاملا مشخصه که وضع تحصیلی ایشون برای خودشون هم بی اهمیت نبوده، ولی گرفتاری و اعتیادی که پیدا کرده بودند به بازی، خوب مدیریت نشده و باعث این مشکلات شده. کاری داشت برای اون پدر سخت گیر که بیاد برای پسرش وسایل بازی یی که دوست داره رو بخره، ولی فقط هر روز بعد از پرسیدن درس روزانه و فهمیدن این که برای یک روز تلاش کافی داشته اونها رو در اختیار پسرشون قرار بده؟ نمی دونم چرا نسل ما محکوم بود که انقدر بدتر و تلخ تر از بچه ها و نوجوون های فعلی زندگی کنه؟
29860114655879829011.gif


امیدوارم این پست رو خارج از موضوع حساب نکنید دوستان، ولی 5-4 نفر از بچه ها داستان های خیلی ناراحت کننده و تلخی رو نوشتند که این حرفا روی دلم مونده بود و باید می گفتم...
sigh.gif
 
ای بابا! محمود جون بیخیال!!!
همه حرفات درسته؛ ولی دیگه فایده نداره! هر چی بود گذشت!!! من یادمه تو همون نوجوونیم شبیه همین حرفا رو به غول آخر (پدرم) میزدم ولی...
 
مثل خودم

ولی من ملت رو فیلم میکردم و همه جایزه هاش رو در می آوردم و جاهاشون رو عوض میکردم خودم چیز دیگه ای میزاشتم

من یادمه پفک خریده بودم ریختنم توی یه ظرف.
قیمتای اونزمون یادم نیست. آخه زیادم پیر پاتال نیستیم :دی
ولی به فرض میگم: مثلا پفک 50 تومنی بود . بعد یارو میومد شانس ور میداشت 60 تومن ، میگفتیم مثلا این 60 تومنیا تو جایزه های خوبی داره ممکنه پوچ هم باشه ولی دیگه بستگی به خودت داره چقد شانس داشته باشی.

منم اسماشونو خودم انتخواب میکردم. :دی
این یاروهه یه دونه ور میداشت 60 تومنی . بعد ازش پرسیدم چی دراومده دیدم اینجوری داره نگام میکنه :|
-- 3 تا دونه پفک :| ---
خیلی قیافشون خنده دار میشد =)) . اکثرا هم رو این چیزا دعوامون میشد.
آخه خودت حساب کن 60 تومن دادی شانش 3 تا دونه پفک واست در اومده که میتونستی با 50 تومن یه پاکتشو بگیری :))

باو محمود بخند.
دنیا 2 روزش عشقه :دی
مثلا همین شکلکه
29860114655879829011.gif
- یه چند ثانیه بهش نیگا کنی از خنده روده بر میشی =))
 
داش محمود حرفهای دلی زدی ولی شما سعی کن نیاز های بچه های خودت رو در آینده رفع کنی که مثل پدر مادر های خودمون نباشی و کلا بچه ات رو شاد کنی
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or