انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
با اجازه بزرگواران یه کم از بحث های ناراحت کننده فاصله بگیریم.
دوستان گیمر قدیمی الان چه سبک بازی‌هایی، چه عناوینی رو روی چه پلتفرمی دنبال میکنید؟
حس و حال بازی چطوره الان براتون؟
اکثرا سبک های قالب قدیم، پلتفرمر، اکشن، بزن و برو (آرکیدی) و اینا بود.
 
با اجازه بزرگواران یه کم از بحث های ناراحت کننده فاصله بگیریم.
دوستان گیمر قدیمی الان چه سبک بازی‌هایی، چه عناوینی رو روی چه پلتفرمی دنبال میکنید؟
حس و حال بازی چطوره الان براتون؟
اکثرا سبک های قالب قدیم، پلتفرمر، اکشن، بزن و برو (آرکیدی) و اینا بود.
من شخصا حتی رگناروک رو به زور تموم کردم در هفته شاید کلا ۲ ساعت و اونم میشینم پای کنسول های قدیمیم نسل جدید بازی ها برای من تموم شده هستن ولی نمیدونم چه خارشی تو وجودم بود رفتم کنسول نسل جدید خریدم ولی خاک میخوره
با PS2 اخیرا ایول های قدیمی مثل ورونیکا و DEAD AIM کمی هم مزرعه دار( از باب ۱ راس اسب گرفتم ولی هنوز تک قلبه و شیر طلا هم از گاو گرفتم بلاخره) :D
بیشتر وحشت بقا بازی می‌کنم
 
wma13921214604_bb69.jpg
اینو دیدم یاد پردیس گیم افتادم یک ستون داشت یادم نیست اسمش چی بود یکی بود داستان این بنده خدارو میزاشت تههههه خنده بود 😂🤣 یادش بخیر چه عالمی بود حیف شد پردیس گیم 😢
 
با اجازه بزرگواران یه کم از بحث های ناراحت کننده فاصله بگیریم.
دوستان گیمر قدیمی الان چه سبک بازی‌هایی، چه عناوینی رو روی چه پلتفرمی دنبال میکنید؟
حس و حال بازی چطوره الان براتون؟
اکثرا سبک های قالب قدیم، پلتفرمر، اکشن، بزن و برو (آرکیدی) و اینا بود.
سلام و درود، ارادت داداش
والاه من حدودا دارم 40 ساله میشم، و در کمال تعجب ، حس و حال و شور و شوقم به بازی برام دقیقا عین بیست سال پیش هست و همچنان با اشتیاق دارم بازی میکنم، من یه ps5 دارم و یه xbox ss دارم، هیچ کنسول قدیمی نمونده برام، ( کلا اینطوری بودم و هستم که وقتی یه کنسول جدید میاد، همه ی کنسول های نسل قبل رومیفروشم و یه پولی میزارم روش و کنسول جدید میخرم)
ار حس و حال و شوق بازی فقط این رو بگم که سال 1401 حدودا 16 تا بازی پلت کردم رو ps5، الان هم بعد عید wo long رو پلت کردم و الان هم دارم evil 4 remake بازی میکنم،
خلاصه تو این سن پیری هم عشق ویدئوگیم ازمون دست برنمیداره
یه نکته هم بگم که سوتفاهم نشه برا دوستان:
(( من اهل ارومیه و متاهل هستم و دو تا دختر دارم 11 و 8 ساله
خودمم کارمند اداره هستم و گه گاهی هم تو اسنپ کار میکنم، کارم هم تو اداره واقعا جزو کارهای سخت هست، معمولا صبح 6 از خونه حرکت میکنم به سوی اداره، و ظهر 3 برمیگردم خونه، بعد 5 تا 8 الی9 اسنپ کار میکنم، معمولا از 10 تا حدودا 1 گیم بازی میکنم و خواب و دوباره تکرار، و فقط روز های تعطیل اگه با خانواده نریم بیرون بیشتر گیم بازی میکنم،
این سبک زندگی دوتا مشکل بزرگ داره 1- کمبود خواب دارم همیشه 2- به کار های مورد علاقه ی دیگم نمیرسم، مثل فیلم و سریال دیدن
اینارو گفتم که تاخدایی نکرده یکی فکرنکنه که مثلا پولدارم و بیکار و هر کنسولی میاد میخرم و صبح تا شب هم بازی میکنم، نه دوستان منم مثل خیلی از دوستان کلی برا خرید ps5 حسرت کشیدم بعد با سختی و پس انداز و وام، بعد از یک سال از عرضه خریدم))

در اخر هم بگم واقعا علاقم به گیم بیش از اندازست و اصلا نمیتونم بدون گیم زندگی رو تصور کنم،
واقعا بعضی وقتا فکر میکنم اون ادمهایی که گیم بازی نمیکنن و یا گیم رو دوست ندارم، چطوری از زندگی لذت میبرن
انشالاه که حس و حال همتون گیمی باشه و همیشه گیم جزو برنامه های روزانتون باشه،
اینم یادم رفت بگم سبک مورد علاقم هک اند اسلش هست، در کل بازی های شمشیری رو خیلی دوست دارم
اینم عکس سامری سال 2022
7aa95ff0de17f50701bae4d2434ceeb1.jpg
f56c1dfb865a1b8c94d58101dc1783b1.jpg
 
آخرین ویرایش:
سلام و درود، ارادت داداش
والاه من حدودا دارم 40 ساله میشم، و در کمال تعجب ، حس و حال و شور و شوقم به بازی برام دقیقا عین بیست سال پیش هست و همچنان با اشتیاق دارم بازی میکنم، من یه ps5 دارم و یه xbox ss دارم، هیچ کنسول قدیمی نمونده برام، ( کلا اینطوری بودم و هستم که وقتی یه کنسول جدید میاد، همه ی کنسول های نسل قبل رومیفروشم و یه پولی میزارم روش و کنسول جدید میخرم)
ار حس و حال و شوق بازی فقط این رو بگم که سال 1401 حدودا 16 تا بازی پلت کردم رو ps5، الان هم بعد عید wo long رو پلت کردم و الان هم دارم evil 4 remake بازی میکنم،
خلاصه تو این سن پیری هم عشق ویدئوگیم ازمون دست برنمیداره
یه نکته هم بگم که سوتفاهم نشه برا دوستان:
(( من اهل ارومیه و متاهل هستم و دو تا دختر دارم 11 و 8 ساله
خودمم کارمند اداره هستم و گه گاهی هم تو اسنپ کار میکنم، کارم هم تو اداره واقعا جزو کارهای سخت هست، معمولا صبح 6 از خونه حرکت میکنم به سوی اداره، و ظهر 3 برمیگردم خونه، بعد 5 تا 8 الی9 اسنپ کار میکنم، معمولا از 10 تا حدودا 1 گیم بازی میکنم و خواب و دوباره تکرار، و فقط روز های تعطیل اگه با خانواده نریم بیرون بیشتر گیم بازی میکنم،
این سبک زندگی دوتا مشکل بزرگ داره 1- کمبود خواب دارم همیشه 2- به کار های مورد علاقه ی دیگم نمیرسم، مثل فیلم و سریال دیدن
اینارو گفتم که تاخدایی نکرده یکی فکرنکنه که مثلا پولدارم و بیکار و هر کنسولی میاد میخرم و صبح تا شب هم بازی میکنم، نه دوستان منم مثل خیلی از دوستان کلی برا خرید ps5 حسرت کشیدم بعد با سختی و پس انداز و وام، بعد از یک سال از عرضه خریدم))

در اخر هم بگم واقعا علاقم به گیم بیش از اندازست و اصلا نمیتونم بدون گیم زندگی رو تصور کنم،
واقعا بعضی وقتا فکر میکنم اون ادمهایی که گیم بازی نمیکنن و یا گیم رو دوست ندارم، چطوری از زندگی لذت میبرن
انشالاه که حس و حال همتون گیمی باشه و همیشه گیم جزو برنامه های روزانتون باشه،
اینم یادم رفت بگم سبک مورد علاقم هک اند اسلش هست، در کل بازی های شمشیری رو خیلی دوست دارم
اینم عکس سامری سال 2022
7aa95ff0de17f50701bae4d2434ceeb1.jpg
f56c1dfb865a1b8c94d58101dc1783b1.jpg
اقا بی ادبی نباشه همسر و بچه های شما به بازی کردنتون گیر نمیدن مثلا نمیگن زشته بزرگ شدی و.... از این حرفا
من الان با ۳۱ سال سن بهم گیر میدن که این چیه بزرگ شدی تازه خیر سرم سر کار میرم هرچی هم هست خودم میخرم ولی این حرفا خیلی تومخه مجردم هستم اصلا بحث ازدواج هم میشه میترسم اصلا بگم به طرف من عاشق گیم هستم چون اکثر این کارارو بچه بازی میدونن متاسفانه

😢
من اگه هم بازی نکنم عاشق اخبار صنعت گیمم
کاش تحصیلات بازی سازی تو ایران رونق داشت با کله میرفتم 😅
 
اقا بی ادبی نباشه همسر و بچه های شما به بازی کردنتون گیر نمیدن مثلا نمیگن زشته بزرگ شدی و.... از این حرفا
من الان با ۳۱ سال سن بهم گیر میدن که این چیه بزرگ شدی تازه خیر سرم سر کار میرم هرچی هم هست خودم میخرم ولی این حرفا خیلی تومخه مجردم هستم اصلا بحث ازدواج هم میشه میترسم اصلا بگم به طرف من عاشق گیم هستم چون اکثر این کارارو بچه بازی میدونن متاسفانه

😢
من اگه هم بازی نکنم عاشق اخبار صنعت گیمم
کاش تحصیلات بازی سازی تو ایران رونق داشت با کله میرفتم 😅

این قسمت که قرمز کردم
تا این قسمت دیدم فهمیدم مجردی ، با خانواده زندگی میکنی ، خانواده و پدر و مادر این حرف بهت زدن 😁
 
فکر کنم شما تا حالا معلم مرد نداشتید
از اول دبستان با چوب خط کش نه با چون درخت مارو میزدن
من تا دانشگاه مدرس رسمی زن نداشتم
دانشگاه تمامه ساتید زن منو پاس کردن جز 1 نفر که با خودش هم قهر بود
داشتیم عزیز.

بیشتر منظورم اینه درسته که معلم های مرد بیشتر از لحاظ فیزیکی برخورد میکردن، از اون طرف معلم های زن هم به یه شکل دیگه.(گرم گرفتن با والدین یه عده از دانش آموز ها که خود به خود باعث میشد با بقیه فرق گذاشته بشه)
این موضوع از لحاظ Mentally از سن کم رو ذهن بچه پیاده میشه که من اگر پدر/مادر/آشنا در مدرسه یا محیط کار / هرجایی داشته باشم کارم را میوفته و به نفعمه، که خب به غیر از مدرسه تبعاتش رو هم در جامعه میبینیم.
درکل وقتی سیستم آموزش پرورش ایران از پایه مشکل داره، فرقی نداره معلم مرد باشه یا زن.
 
آقا دقت کردین یه سری ها که خودمون به دنیا اومدنشون رو با چشم دیدیم الان دارن ازدواج میکنن =))
یعنی نمیدونم چطوری شده که خیلی از همکلاسی ها و دوستان خودمون که یا چند تا بچه دارن یا حداقل ازدواج رو کردن ولی من هنوز جمعه ها با شوق دستمال میارم خاک کنسول هام رو میگیرم و کیف میکنم از دیدنشون=))=))
یه باگی توی گیمر ها هست که هم نسبت به بقیه گوشه گیر هستن و هم علاقه به ازدواج کمتر دارن
مثلا خودم الان اخیرا کسی زنگ بزنه پاشو شبی بریم بیرون عمرا از سریال و فیلم نگاه کردنم دست بکشم یه بهونه میارم و میشینم سریالم رو نگاه میکنم
 
در مورد معلم خوب، من زیاد داشتم خوشبختانه. ولی بخوام فقط یه نفر رو انتخاب کنم، معلم تاریخ راهنمایی رو انتخاب می‌کنم.
یه معلم تپلی داشتیم به نام قلی‌زاده که واقعاً آدم درجه یکی بود. مهربون، با علم و دانش، سیبیلو(!)، با یه آرامش عجیبی که آدم رو از فضای سخت مدرسه خارج می‌کرد و می‌برد توی یه عالم دیگه با صدایی شبیه مرحوم حمیدرضا صدر، با همون میزان عشق و علاقه‌ای که صدر در مورد فوتبال صحبت می‌کرد.
برعکس خیلی از معلم‌ها که کلاً درس دادن رو یه چیزی مثل بقیه مشاغل می‌دونن و مثلاً شبیه تعمیرکاری که موتور ماشین رو راه میندازه، اینا هم میان توی کلاس و چند صفحه از کتاب رو می‌خونن و می‌رن، این آقای قلی‌زاده در کنار درس‌های کتاب، خودش هم کلی صحبت‌های جانبی می‌کرد. از ایراداتی که نسبت به کتاب تاریخ مدرسه می‌گرفت و چیزهایی که در مورد سیاست معاصر می‌گفت، تا جواب دادن به سؤال بچه‌ها در کمال آرامش.
من دبستان رو نمونه مردمی می‌رفتم (مثل اینکه بعداً اسم اینا شد نمونه دولتی) که اتمسفر خوبی داشت و دبیرستان هم غیرانتفاعی می‌رفتم، ولی راهنمایی دولتی بود و خب تفاوت جَو مدرسه رو از هر نظر نسبت به اون دو حالت دیگه تجربه کردم. یعنی به جز یه سری از معلم‌ها و عوامل مدرسه که اعصاب‌شون داغون بود، خود بچه‌ها هم بیشتر شر به پا می‌کردن. :D حالا توی همچین محیطی، یه معلم تاریخ بتونه کلاس رو خیلی آروم پیش ببره و بچه‌ها به جای مسخره بازی یا خوابیدن و... به صحبت‌هاش گوش کنن اون هم بدون ترس از کتک خوردن، واقعاً اتفاق جالبیه!
یه معلم ریاضی به نام مرادی هم داشتیم که آدم باحالی بود و اون هم هیکل عظیمی داشت! چاق پُر چربی نبود و از اینایی بود که مثلاً ۲ متر و خورده‌ای قدشون هست و استخون‌درشت هستن! بعد ایشون یه ماشین مینی‌ماینر داشت که هنوز نمی‌دونم دقیقاً چطوری توش جا می‌شد و یه بار این دو تا معلم که وزن‌شون روی هم شاید به بالای ۳۰۰ کیلو می‌رسید رو توی میرداماد داخل این مینی‌ماینر دیدم و یکی از جالب‌ترین صحنه‌های اون روزگار برای من بود! :D
حیف که ۱۰،۱۱ سال پیش شنیدم آقای قلی‌زاده سکته کرده و از دنیا رفته... :(
 
توی این بحث های معلم دوران مدرسه ما من نظرم سیاه و سفیده. یعنی معلم خوب داشتم معلم بد هم داشتم. من خودم چون بچه آرومی بودم آنچنان کتک نخوردم. ولی رفتار یه معلمه با یکی از همکلاسیام تو سوم دبستان یادم نمیره. این همکلاسی ما بنده خدا سایز سرش خیلی گنده بود ( منظورم Head هست نه جای دیگه :)) ) بعد این معلمه یه روز یه متر پلاستیکی برداشت اومد جلوی جمع سر این بدبخت رو متر کرد جلو بچه ها و هِر هِر میخندید. فرداش همکلاسیمون مامانش رو آورد ولی بعید بدونم اون تحقیری که جلوی جمع شد رو هرگز فراموش کنه. جالبه این معلمه معروف بود به اینکه بچه دار نمیشه و واقعا هم همینطور بود. یعنی هم آدم ناراحت میشد واسش هم خوشحال که این بلد نیست با بچه ها چجوری رقتار کنه همون بهتر که بچه دار نشد. درس هم کلا نمیداد. زنگ تفریح به من و یکی دیگه از بچه ها میگفت از روی گام به گام سوال جوابای درس زنگ بعد رو روی تخته بنویسید که اومدم سرکلاس بهتون توضیح بدم :)) زنگای آخر هم همیشه یکیو میفرستاد براش نون بگیره :دی
 
این قسمت که قرمز کردم
تا این قسمت دیدم فهمیدم مجردی ، با خانواده زندگی میکنی ، خانواده و پدر و مادر این حرف بهت زدن 😁
مجرد اره ولی با خانواده زندگی نمیکنم نزدیک به ۴ ساله ولی خب میبینن که دستگاه دارم بازی میخرم و.... خلاصه بد دردیه
 
ببین شاید بتونم n خاطره خفن از مدرسه بگم که فکر کنی شکنجه بماند، بهشت بوده، از طرفی هم همه از خانواده ها پنهان نمیکردن، خیلی ها میگفتن و خیلی از خانواده ها میومدن شاکی و از حق بچه شون دفاع میکردن، معمولا هم جواب میداد،

اما خب، بودن کسانی که نمیگفتند، مثلا من خودم جز اونایی بودم که نمیگفتم، نمیدونم فکر کنم این اتفاق بین پسر ها مخصوصا، تو یک جامعه مثل ایران زیاد اتفاق بیفته، جایی که پسر شاید حتی ناخوداگاه فکر کنه که در میون گذاشتن چنین مشکلاتی با خانواده، نشانه ضعف به حساب میاد، البته این در تقریبا همه جای دنیا وجود داره، این + بسیاری موارد دیگر شاید دلیلی بوده که خیلی ها نمیگفتن...

بعد ببین، فکر کنم تا حدی "سازگاری" هم بود، خب ما ادمیم و هر چقدر هم که هر نسل، نسبت به نسل قبلی یاغی باشه، در نهایت یکی از طبیعی ترین جلوه های انسانیتمون هم سازگاری با محیط و شرایطه و این شاید بزرگترین تفاوت بیرونی ما با موجودات دیگر باشه، هرچند ممکنه در هر دوران چهارچوب های جدیدی انتخاب کنیم،، با این حال همین میشه که شاید خاطرات خوب به بد در مدرسه برای خیلیامون نسبتش 95 به 5 باشه، و ما هم طبیعتا به غیر یک جو استثنایی مثل این تاپیک، بیشتر رو اون 95 درصد مانور میدیم که سازگاری و عزت و بقا پیدا کنیم، (قطعا برای خیلی ها این درصد وارونه است، داغون و خطرناک بودن سیستم اموزشی ما مخصوصا، هم بدیهی...)

در واقع اینجا شاهد خباثت سیستمی هستیم که اگرم موفق به فرار شی و شستشو مغزیش نشی، در مقابل باهاش سازگار شدی و یاد گرفتی در مقابل اتوریته اش سر خم کنی، پس در حقیقت فراری در کار نیست، این خباثت سیستم و سواستفاده اش از یکی از طبیعی ترین جلوه های انسانیت و بقاست...
این که گفتید پسرها به صورت ناخودآگاه این رفتار رو دارن درکت میکنم و شاید اگه خودم هم جای شما بودم همین طور فکر و رفتار می کردم ولی اگه بخوایم واقع بین باشیم اون زمان فقط 8 سالت بود؛ کسی اینو نشانه ضعف تلقی نمی کرد. (البته که شما خودتون از خجالت یکی از معلماتون در اومدید>:) :D)

بعد اینکه با این حرفتون که یکی از طبیعی ترین جلوه های انسان، سازگاریه موافقم. ولی فکر می کنم عملا سازگاری با شرایط، در بهترین حالت باعث درجا زدن میشه. به شخصه خیلیا رو میشناسم (از نسل های قبل از من و شما) که به خاطر رفتارهای غلط بعضی از معلما، ترک تحصیل کردن یا حتی پاشون به مدرسه نرسید، در صورتی که اگه تحصیل می کردن شاید افراد مفیدتری برای جامعه بودن. اگه سازگاری نمیکردن، شاید حداقل این اتفاق تو نسل های بعد نمی افتاد. به نظرم سازگاری با بعضی مسائل از این دست، تا حدودی تایید اون مسئله رو القا می کنه. به هر حال جلوی ضرر رو هر وقت بگیری منفعته.

با پاراگراف آخر هم موافقم ولی جمله آخر جسارتا اذیتم میکنه :D (البته چیز مهمی نیست) در واقع از نظر من شاید خباثت سیستم و سواستفاده اش از طبیعی ترین جلوه های بقا باشه ولی در تضاد با مضمون عام انسانیت حداقل تو عرف جامعه هست چون در اون صورت دیگه انسانیتی باقی نمیمونه. انسانیت معمولا بار فکری مثبت و اشاره به نوع دوستی داره ولی اگه منظورتون صرفا نوع بشر باشه که اوکیه.

من 2 صفحه قبل گفتم حتی با وجود اون مدارس مزخرف باز حاضرم برگردم به اون زمان،دلیلش هم اینه که مادرم خدابیامرز حداقل 30 سال جلوتر از زمان خودش بود و حتی همین خاطره که تعریف کردم فرداش رفت ناظممون رو به معنای واقعی جر و واجر داد ;))
ولی چیزی که واقعا به چشم میدیدم این بود که بچه ها یه بار از معلم و ناظم کتک میخوردن بعدم اگه هم میرفتن به والدین میگفتن،یه بار هم از اونا کتک میخوردن.استدلالشون این بود که حتما یه غلطی کردی.

دهه 60 هم فکر کنم بیشترین نرخ فرزند آوری رو داشتیم(کلا انسانها تو جنگ شروع میکنن به فرزندآوری بیشتر برای حفظ و بقای نسلشون)یه خوبی که داشت تو هر کوچه یا فامیل کلی بچه همسن بودیم و بازی میکردیم و لذت میبردیم ولی از اونطرف هم والدینی بودن که 4-5 تا بچه داشتن و نهایتا فکر سیر کردن شکمشون بودن.این که بیان کتاب بخونن و آموزش بچه داری ببینن یه چیز رویایی بود.سطح سوادم به طور کلی پایین بود
روحش شاد. مادر من هم یه بار به خاطر برادرم که در واقع شاهد یه ماجرایی تو مدرسشون بود و به ناظم و مدیر لوشون نداده بود، رفت مدرسش و حسابشونو رسید (با این که برادرم هم شاگرد اول بود) و جالب اینجاست که این افراد وقتی باهاشون برخورد می کنی چقدر اولش حق به جانب عمل می کنن.

خب شاید اگه همین رفتار گسترده تر میشد دیگه ممکن بود حداقل کمی از بی اعتمادی والدین دیگه نسبت به بچه هاشون کم کنه و در نهایت اون دست از معلما هم با وسواس و احتیاط بیشتری با بچه ها رفتار می کردن و البته خب درسته اینجور تغییرها بحث یکی دو روز نیست و به زمان احتیاج داره.

ولی واقعا از بعضی کامنتا بوی خون میاد :D و خب باهاشون بد هم رفتار شده


----------------------------------------------------------
پ.ن 1: من باز تاکید می کنم منظورم همه معلمای عزیز نیستن. من خودم کلی معلم خوب داشتم که هم از نظر رفتاری و هم از نظر شیوه تدریس عالی بودن.
پ.ن 2: حالا اون دوران هم که دیگه خوب یا بد به هر حال گذشت. امیدوارم همگی آینده خوبی داشته باشیم.
 
حالا اون دوران هم که دیگه خوب یا بد به هر حال گذشت
داداش اون دوران گذشت ولی اثراتش با خیلی از ماها موند فکر کردی چرا خیلی هامون از عوامل مدرسه از معلم گرفته تا ناظم و مدیر تنفر داریم ازشون؟ من شخصا گیرشون توی خیابون بیارم کمترین کارم تف کردن روی صورتشون هست
تیک های عصبی که از اون دوران رو نسل ماها موند ممکنه خیلی ها نیان بگن ولی حتی اون زمان رفتن به روان شناس هم مثل الان نبود
حتی کابوس هایی که توی خواب می‌دیدیم نگم برات
خوب و بد گذشت اما تف روی همشون ننه و بابای تک تک شونو .....
 
فکر کنم من نباید راجع به این قضیا چیزی بگم :)

پدربزرگ، پدر، مادر، عمه ها، شوهر عمه ها، دختر عمه ها، شوهر دختر عمه ها ... همه خاندان ما معلمن :) اونم از دیکتاتور ترین نوع معلمای زمان شاه بگیر بیا تا دهه هشتاد

شما فکر کن منی که از قشر فرهنگی این مملکت هستم چقدر از معلم و ناظم و پدر کتک خوردم چقدر از پدربزرگ و عمه و شوهر عمه سرکوفت شنیدم که تو مامان بابات فرهنگین باید فلان بشی درسات فلان باشه ولی من در خانواده و فامیل دو جا شدم تافته جدا بافته، یکی به خاطر سربازی یکی هم به خاطر انصراف از دانشگاه. در ادامه میام براتون میگم که بچه معلم بودن چه شکلیه و سخت گیری های روت از خونه تا مدرسه چه مدلی ادامه داره. خیلی از خاطراتم اینجا نوشتم ولی خب اینا جداس و ناراحت کننده. مشکلاتی که توی سی سالگی دارم نشئت گرفته از همون احترام به بزرگتر و تو خفه شو هیچی حالیت نمیشه هست.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or