انجمن پیرهای دنیای گیم (افراد 30 سال به بالا)

بیشترین دورانی که از گیم لذت بردید


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,286
یکم از فضای مریضه این دوران کابوس وار مدرسه خارج شیم
...............................................

fd0178744f239d9e07ae512ff598.jpeg.jpg

کیا مثل من با دیدن این باندل ها و کنسول ها قند توی دلشون آب میشه؟؟؟
این باندل سیلور رو با جعبه فابریکش مطمئنم به جز خودم توی کل فروم عمرا کسی داشته باشه(عکس از نت برداشته شده)
هنوز توی کمدم دارمش و دیگه کارتنش تقریبا در اثر گذر زمان کمی مات شده و ترک داره ولی کنسولش مثل ساعت کار میکنه
اگر یادتون باشه باندل ها به خصوص این مدل فت ها همیشه گرون بودن لامصبا
زمانی که خریدمش فروشنده شروع کرد به صحبت کردن دربارش که آقا اینا هارد میخوره ما هم اون زمان چمیدونستیم هارد چیه فقط محو زیبایی کنسول شده بودم و برام هم با فوتبال تستش کرد
شما نمیدونید چه لذتی داشت خریده این لامصب وقتی از یونولیت ها و تخم مرغی ها درش می‌آورد دفترچه هاش نگاه میکردم و اون ظاهره نقره ای کنسول
فت های دیگه جعبه آبی بودن ولی این لامصب از همشون خوشگل تر بود
باندل های گرن توریسمو که کنسول سفید یخچالی داشتن هم رو بورس بود
 
با درود
اول بالا ی 40 هم اضافه کنید
ما هر چی تو دوران ابتدایی و راهنمایی از ناظم و مدیر و معلم کتک خوردیم
ولی تو دبیرستان زدیم ها طوری که یه هفته پاسگاه بازی بود چه حالی داد
حساب کار دستشون اومد دیگه کار بجایی کشید که گفتن نمرشون بدین برن

در مورد بچه
یکم توضیح زیاد داره بماند سر وقت
 
چه دوران شیرینی بود بازی های دوران نوجوانی و البته الان هم هست ... یادش بخیر اهنگ بنیامین میذاشتم میرفتم سایت بازی کده (اگر اشتباه نکنم همین اسم بود تم سیاهی هم داشت) نقد ها رو صد بار می خوندم کیف می کردم ! روزنامه کلیک یکشنبه ها با قلم طه رسولی معرکه بود ! میدونید اون زمان برای من خواندن راهنمای بازی هایی که کنسولشون رو نداشتم حکایت دیدن استریمرهای امروزی هست کلی کیف میداد (الان هنوز دوست دارم راهنمای بازی های ps1 رو بخونم با اینکه بازی نمی کنم اما از استریم هیچوقت دیدنش لذت نبردم). جمعه ها میرفتم دکه روزنامه منتظر که دنیای بازی رو بگیریم ... عجب احوالی داشت. کتاب های لوحه خانه هم معرکه بود تازگی یکدونه یادگاری خریدم از این کتاب های قدیمی... از دوبله های دارینوس دیگه نگم به ویژه مافیا :D اون زمان فوق العاده بود شور و نشاط اعضای انجمن متاسفانه روز به روز بدتر شد الان رسما کسی نیست ما هم چند تا پیرمردیم که خاطرات مرور می کنیم 8->8->

یک چیز خنده دار و البته تاسف ناکی که اوایل شروع بازی سنتر دیدم تو انجمن نمی دونم کدوم کاربری اومده بود در بخش خارج از تاپیک داستان های پو*ن میذاشت:D واقعا ضایع بود کسی یادش هست همچین چیزی رو ؟؟

View attachment 289536View attachment 289537View attachment 289538View attachment 289539
بخشی از خاطراتمون مشابه هستش (هفته نامه کلیک و ...)
و بازیکده 🤩
یادش بخیر. پس شما هم مثل من از اعضای اون سایت هستید که بعد اومدیم بازیسنتر و الان که سالیان زیادی از بودنمون در اینجا میگذره.
آره قبلا فعالیت در فروم ها زیاد بود چه اینجا چه فرومهای خارجی که عضو بودم. دلیلش هم این بود که بستر تبادل فکری همین فروم ها بودند ولی کم کم با روی کار اومدن شبکه های مجازی عملا بحث ها به اون سمت هدایت شدند و البته از قالب تخصصی هم تا حدی خارج شدند (شایدم من این طور فکر میکنم)
یه خاطره از قدیم: قبل از اینکه سگا بخرم (البته شروع بازی کردن من از آتاری ۲۶۰۰ و حتی TV Game با اون بازی پونگ!!!! بود😅) یه کلوپ آشنا بود که هر از گاهی دسته هاشون که ایراد پیدا می‌کرد می بردم خونه براشون درست میکردم (از اول عشق الکترونیک و مدارات اینا بودم گرچه رشته من نبود) و در عوض هر وقت می خواستم کنسول سگا برای شب ازشون میگرفتم تا فردا حدود ظهر دستم بود😁🤣 با داداشم یا حتی دوستم می‌نشستیم پاش آی چه حالی میداد😂 حتی بعدش هم که ps1 اومد همین طور😁
جدی سالها مثل برق گذشتند.
الان به لطف شبیه سازها همه چی می تونه یادآوری بشه که خالی از لطف نبوده و نیست.

دم همگی گرم و حال همتون خوش
 
کلا زمان ما یجوری بود ک اگه از مدرسه زنگ میزدن میگفتن تو کیف بچه‌تون نیم کیلو کوکایین و یدونه کٌلت و 3 تا کاتانا و یدونه آر پی جی پیدا کردیم پدر و مادر دیگه فک نمیکردن ک اصلا کاتانا و کوکایین چیه یا اصلا بچه من کلت و آر پی جی از کجا آورده؟! فقط میومدن تو مدرسه با حس شرمندگی جلو ناظم ک ببخشید بچه ما قاچاقچی مواد و اسلحه‌اس! دیگه ناظم هم حق داشت هرجور دوست داشت مارو شکنجه کنه و خونه هم میرسیدیم کلی دعوامون میکردن(خداروشکر حداقل پدر مادر من دست بزن نداشتن ولی هی سرکوفت میزدن سر درس و مدرسه) .
سال دوم ی معلم داشتیم ب اسم خانم ملکی این انواع شکنجه های روحی روانی و جسمی رو ب ما میداد ، با خودکارش میذاشت لای انگشت های ما و فشار میداد گوش و موهامون رو میکشید ، یا میگفت من تو دفتر ی چرخ گوشتی دارم اگه نمرتون کم بشه یا اذیت کنید میبرم دستتون رو میکنم تو چرخ گوشت انگشتاتون رو میکنم.
یادمه سال سوم دبستان دو تا بچه کلاس اولی زنگ تفریح با من حرفشون شد و منم جوابشون رو دادم اینا هم رفتن ب ناظم الکی گفتن ک فلانی مارو زده ، اونم نه گذاشت و نه برداشت و اومد منو با شیلنگ زد :|
روز بعدش منو دیدن خندیدن و باز رفتن ب ناظم گفتن فلانی باز مارو زده و اون ناظم حرومزاده باز اومد منو زده(از همین تریبون اعلام میکنم ک آقای سروش مادرتو...دم) خلاصه منم دیدم ک آقا من کاری نمیکنم ولی کتکش رو دارم میخورم و شده جریان آش نخورده و دهن سوخته ، روز بعدش دیدم اینا دارن بهم میخندن منم ی لحظه خون جلو چشمام رو گرفت یکیشون رو ی تنه درخت ک بریده شده بود نشسته بود و اون یکی هم کنارش بود من از پشت رفتم با کف پا لگد زدم تو کمر اونی ک رو تنه درخت بود و پرت شد رو زمین گردن اون یکی رو هم گرفتم یکی زدم تو گوشش گفتم حالا بازم برید بگید تا فردا ازین بیشتر بزنمتون ، اونی ک گردنش رو گرفته بودم مث خر گریه میکرد و اون یکی فرار کرد ، بعد من بچگی چون جنوب شهر بودیم کلی ارازل اون منطقه بودن ، گردن اینو گرفته بودم همینجوری ک عر میزد بهش میگفتم نصف شب ب فلان ارازل میگم بیاد شیشه های خونتون رو بیاره پایین برو ب اون دوستت هم بگو و این بیشتر عر میزد ، حالا من اون زمان اصلا از در خونه بیرون نمیرفتم و طرف رو ندیده بودم فقط اسمش رو شنیده بودم ک ارازله :دی

من اگه بخوام بشینم از شکنجه ها و وسایل تنبیه معلما بگم باید 1000 خط بنویسم ، از کابل برق بگیر تا تسمه پروانه ماشین و شیلنگ و چوب توی شیلنگ یا چوبی ک دورش نوار چسب برق پیچیده بودن بگیر تا چوب درخت انار ک حالت شلاقی داره و الی ماشاالله ....
سال دوم دبستان یکی از ناظم ها جوری لگد زد تو پهلو یکی از بچه ها ک طرف دیگه مدرسه نیومد ، بعدش شنیدم ک کلیه‌اش مشکل پیدا کرده ، تو اون منطقه هم ملت نون نداشتن ک بخورن چ برسه بخوان بچه رو ببرن دکتر ، یا توی راهنمایی ناظم یکی از ناظم ها جوری رفیقم رو زد ک این استخون زیر چشمش مو برداشته بود و طرف نصف صورتش ورم کرده بود ، ولی دم پدر مادرش گرم روز بعد سر صف اون ناظم دی.ص داشت قران میخوند همون لحظه پدر مادر رفیقم اومدن تو مدرسه و پدرش از پایین جلو صف داد زد گفت مردیکه داری قران میخونی ؟ ای ب کمرت بزنه بعد پدر و مادر دو نفری حمله کردن سمت اینو کلی زدنش و این فرار کرد رفت تو دفتر :دی بعد اومده بود سر کلاس ب ما میگفت من میرم تو اموزش پرورش شکایت میکنم و اینا رو میندازم زندون تا بفهمن شهر هرت نیست ، آقا من عصر روز بعد رفیقم رو دیدم بهش گفتم این داشته دیروز همچین میگفته تو کلاس ، یهو رفیقم گفت گ.وه خورده دیشب بلند شده با زنش ی جعبه بزرگ شیرینی خامه ای خریده اومده خونه ما معذرت خواهی کرده :دی


کلا ما تو ی سیستم فاسد فقط شکنجه شدیم و اون صدمات روحی ک خوردیم از چیزایی ک یاد گرفتیم بیشتر بود ، من کلا همش پیگیر مهاجرت هستم و پارسال ی ویدیو تو یوتوب دیدم از ی دختر ایرانی ک تو امریکا معلم بود و میگفت من روز اول ک رفتم دبستان درس بدم یهو یکی از معلم ها اومده بهم گفته ببین اصلا هیچ حرفی نباید ب بچه ها بزنی حتی اخم هم بهشون نکن اگه شده صبح تا عصر بشینی باهاشون حرف بزنی همین کارو بکن و نباید بهشون فشار بیاری ، ازون طرف در کمد خودش رو باز کرد گفت من تو کمد خودم کلی خودکار و مداد و لوازم تحریر دارم اینجا هر کدوم از بچه ها هر چی بخواد میگه و من باید بهش بدم، یهو اون طرف کلاس رو نشون داد ی کمد پر از کروم بوک بود میگفت اینجا اول سال یدونه ازینا میدن ب بچه ها تا اخر سال مال حودشون باشه ، نکته جالبی ک میگفت این بود ک اینجا مث ایران نیست ک 40 سال مطالب یکی باشن و فقط کتابا شکلشون عوض بشن و هر سال اینجا متد درسی عوض میشن و من باید روز قبل ک مثلا عصر میرسم خونه خودم اول بشینم مطالب رو بخونم و یاد بگیرم تا فردا برم درس بدم ، خلاصه دیدم چند ماه هیچ ویدیویی تو کانالش نمیذاشت و یهو برگشت و تو ویدیو میگفت من بخاطر اینکه اینجا معلم بودم خیلی فشار روم بوده و عصرا بعضی وقتا گریه میکردم ک فردا باید برم مدرسه(دقیقا همون کاری ک من سال چهارم دبستان میکردم) دیگه بخاطر فشار از شغل معلمی اومدم بیرون و ی شغل دیگه پیدا کردم . بعد شما ببینید معلم های ما میومدن سر کلاس چورت میزدن و ی چندتا چرت و پرت میگفتن دیگه یاد گرفتی گرفتی، نگرفتی هم اینقد میزنیم تا یاد بگیری.

من اگه ی زمانی آزاد شدیم و بچه دار شدم حتی اگه بهم زنگ بزنن بگن بچه‌ات زده تو گوش معلم میرم خودمم یکی میزنم تو گوش معلم و میگم حتماً ی گ.هی خوردی ک بچه من تو رو زده.
یا اصلا بچه من تمام درساش 0 هم بشه و ببینم تو مدرسه چیزی بهش گفتن و ناراحتش کردن مدرسه رو روی سرشون خراب میکنم و بچه‌ام رو ازون مدرسه میبرم.
نمیخوام ب کسایی ک پدر مادرشون معلم هست توهین کنم و طرف صحبتم اون معلم های وحشی و عقده ای هستن ولی معلم اصلا گ.وه میخوره بخواد با بچه توهین کنه یا بد رفتاری کنه ، اون فقط باید اموزش بده اینکه بچه یاد بگیره یا نگیره بهش ربطی نداره ک بخواد ب زور ب بچه ی چیزی رو تحمیل کنه.
کلا چیزی ک من از این سیستم شخمی اموزشی یاد گرفتم این بود ک رفاقت ادم با بچه خودش مهمترین چیز زندگیه ، من خودم سر همین درس خوندن کلا رابطم با پدرم سرد شد و هنوزم ک هنوزه فقط روزا کل مکالمه‌امون در حد سلام و خدافظیه، چون پدر من تو مدرسه هیچوقت پشتم نبود و همش با حرفاش بخاطر نمره های کم بهم سرکوفت میزد و برادر خودم رو میزد تو سرم آخرشم هم رابطه خودش رو با من سرد کرد هم رابطه خودش رو با داداشم و هم رابطه من و داداشم رو با هم.
من زمان دانشگاه میدیدم مثلا رفیقم زنگ میزنه ب پدرش کلی باهاش میگه میخنده پشمام میریخت چون فک میکردم همه رابطشون با پدرشون مث منه و هیچکس با پدرش رفیق نیست.

دیگه ببخشین دل پر دردی داشتم کلی تایپ کردم :دی
 
کلا زمان ما یجوری بود ک اگه از مدرسه زنگ میزدن میگفتن تو کیف بچه‌تون نیم کیلو کوکایین و یدونه کٌلت و 3 تا کاتانا و یدونه آر پی جی پیدا کردیم پدر و مادر دیگه فک نمیکردن ک اصلا کاتانا و کوکایین چیه یا اصلا بچه من کلت و آر پی جی از کجا آورده؟! فقط میومدن تو مدرسه با حس شرمندگی جلو ناظم ک ببخشید بچه ما قاچاقچی مواد و اسلحه‌اس! دیگه ناظم هم حق داشت هرجور دوست داشت مارو شکنجه کنه و خونه هم میرسیدیم کلی دعوامون میکردن(خداروشکر حداقل پدر مادر من دست بزن نداشتن ولی هی سرکوفت میزدن سر درس و مدرسه) .
سال دوم ی معلم داشتیم ب اسم خانم ملکی این انواع شکنجه های روحی روانی و جسمی رو ب ما میداد ، با خودکارش میذاشت لای انگشت های ما و فشار میداد گوش و موهامون رو میکشید ، یا میگفت من تو دفتر ی چرخ گوشتی دارم اگه نمرتون کم بشه یا اذیت کنید میبرم دستتون رو میکنم تو چرخ گوشت انگشتاتون رو میکنم.
یادمه سال سوم دبستان دو تا بچه کلاس اولی زنگ تفریح با من حرفشون شد و منم جوابشون رو دادم اینا هم رفتن ب ناظم الکی گفتن ک فلانی مارو زده ، اونم نه گذاشت و نه برداشت و اومد منو با شیلنگ زد :|
روز بعدش منو دیدن خندیدن و باز رفتن ب ناظم گفتن فلانی باز مارو زده و اون ناظم حرومزاده باز اومد منو زده(از همین تریبون اعلام میکنم ک آقای سروش مادرتو...دم) خلاصه منم دیدم ک آقا من کاری نمیکنم ولی کتکش رو دارم میخورم و شده جریان آش نخورده و دهن سوخته ، روز بعدش دیدم اینا دارن بهم میخندن منم ی لحظه خون جلو چشمام رو گرفت یکیشون رو ی تنه درخت ک بریده شده بود نشسته بود و اون یکی هم کنارش بود من از پشت رفتم با کف پا لگد زدم تو کمر اونی ک رو تنه درخت بود و پرت شد رو زمین گردن اون یکی رو هم گرفتم یکی زدم تو گوشش گفتم حالا بازم برید بگید تا فردا ازین بیشتر بزنمتون ، اونی ک گردنش رو گرفته بودم مث خر گریه میکرد و اون یکی فرار کرد ، بعد من بچگی چون جنوب شهر بودیم کلی ارازل اون منطقه بودن ، گردن اینو گرفته بودم همینجوری ک عر میزد بهش میگفتم نصف شب ب فلان ارازل میگم بیاد شیشه های خونتون رو بیاره پایین برو ب اون دوستت هم بگو و این بیشتر عر میزد ، حالا من اون زمان اصلا از در خونه بیرون نمیرفتم و طرف رو ندیده بودم فقط اسمش رو شنیده بودم ک ارازله :D

من اگه بخوام بشینم از شکنجه ها و وسایل تنبیه معلما بگم باید 1000 خط بنویسم ، از کابل برق بگیر تا تسمه پروانه ماشین و شیلنگ و چوب توی شیلنگ یا چوبی ک دورش نوار چسب برق پیچیده بودن بگیر تا چوب درخت انار ک حالت شلاقی داره و الی ماشاالله ....
سال دوم دبستان یکی از ناظم ها جوری لگد زد تو پهلو یکی از بچه ها ک طرف دیگه مدرسه نیومد ، بعدش شنیدم ک کلیه‌اش مشکل پیدا کرده ، تو اون منطقه هم ملت نون نداشتن ک بخورن چ برسه بخوان بچه رو ببرن دکتر ، یا توی راهنمایی ناظم یکی از ناظم ها جوری رفیقم رو زد ک این استخون زیر چشمش مو برداشته بود و طرف نصف صورتش ورم کرده بود ، ولی دم پدر مادرش گرم روز بعد سر صف اون ناظم دی.ص داشت قران میخوند همون لحظه پدر مادر رفیقم اومدن تو مدرسه و پدرش از پایین جلو صف داد زد گفت مردیکه داری قران میخونی ؟ ای ب کمرت بزنه بعد پدر و مادر دو نفری حمله کردن سمت اینو کلی زدنش و این فرار کرد رفت تو دفتر :D بعد اومده بود سر کلاس ب ما میگفت من میرم تو اموزش پرورش شکایت میکنم و اینا رو میندازم زندون تا بفهمن شهر هرت نیست ، آقا من عصر روز بعد رفیقم رو دیدم بهش گفتم این داشته دیروز همچین میگفته تو کلاس ، یهو رفیقم گفت گ.وه خورده دیشب بلند شده با زنش ی جعبه بزرگ شیرینی خامه ای خریده اومده خونه ما معذرت خواهی کرده :D


کلا ما تو ی سیستم فاسد فقط شکنجه شدیم و اون صدمات روحی ک خوردیم از چیزایی ک یاد گرفتیم بیشتر بود ، من کلا همش پیگیر مهاجرت هستم و پارسال ی ویدیو تو یوتوب دیدم از ی دختر ایرانی ک تو امریکا معلم بود و میگفت من روز اول ک رفتم دبستان درس بدم یهو یکی از معلم ها اومده بهم گفته ببین اصلا هیچ حرفی نباید ب بچه ها بزنی حتی اخم هم بهشون نکن اگه شده صبح تا عصر بشینی باهاشون حرف بزنی همین کارو بکن و نباید بهشون فشار بیاری ، ازون طرف در کمد خودش رو باز کرد گفت من تو کمد خودم کلی خودکار و مداد و لوازم تحریر دارم اینجا هر کدوم از بچه ها هر چی بخواد میگه و من باید بهش بدم، یهو اون طرف کلاس رو نشون داد ی کمد پر از کروم بوک بود میگفت اینجا اول سال یدونه ازینا میدن ب بچه ها تا اخر سال مال حودشون باشه ، نکته جالبی ک میگفت این بود ک اینجا مث ایران نیست ک 40 سال مطالب یکی باشن و فقط کتابا شکلشون عوض بشن و هر سال اینجا متد درسی عوض میشن و من باید روز قبل ک مثلا عصر میرسم خونه خودم اول بشینم مطالب رو بخونم و یاد بگیرم تا فردا برم درس بدم ، خلاصه دیدم چند ماه هیچ ویدیویی تو کانالش نمیذاشت و یهو برگشت و تو ویدیو میگفت من بخاطر اینکه اینجا معلم بودم خیلی فشار روم بوده و عصرا بعضی وقتا گریه میکردم ک فردا باید برم مدرسه(دقیقا همون کاری ک من سال چهارم دبستان میکردم) دیگه بخاطر فشار از شغل معلمی اومدم بیرون و ی شغل دیگه پیدا کردم . بعد شما ببینید معلم های ما میومدن سر کلاس چورت میزدن و ی چندتا چرت و پرت میگفتن دیگه یاد گرفتی گرفتی، نگرفتی هم اینقد میزنیم تا یاد بگیری.

من اگه ی زمانی آزاد شدیم و بچه دار شدم حتی اگه بهم زنگ بزنن بگن بچه‌ات زده تو گوش معلم میرم خودمم یکی میزنم تو گوش معلم و میگم حتماً ی گ.هی خوردی ک بچه من تو رو زده.
یا اصلا بچه من تمام درساش 0 هم بشه و ببینم تو مدرسه چیزی بهش گفتن و ناراحتش کردن مدرسه رو روی سرشون خراب میکنم و بچه‌ام رو ازون مدرسه میبرم.
نمیخوام ب کسایی ک پدر مادرشون معلم هست توهین کنم و طرف صحبتم اون معلم های وحشی و عقده ای هستن ولی معلم اصلا گ.وه میخوره بخواد با بچه توهین کنه یا بد رفتاری کنه ، اون فقط باید اموزش بده اینکه بچه یاد بگیره یا نگیره بهش ربطی نداره ک بخواد ب زور ب بچه ی چیزی رو تحمیل کنه.
کلا چیزی ک من از این سیستم شخمی اموزشی یاد گرفتم این بود ک رفاقت ادم با بچه خودش مهمترین چیز زندگیه ، من خودم سر همین درس خوندن کلا رابطم با پدرم سرد شد و هنوزم ک هنوزه فقط روزا کل مکالمه‌امون در حد سلام و خدافظیه، چون پدر من تو مدرسه هیچوقت پشتم نبود و همش با حرفاش بخاطر نمره های کم بهم سرکوفت میزد و برادر خودم رو میزد تو سرم آخرشم هم رابطه خودش رو با من سرد کرد هم رابطه خودش رو با داداشم و هم رابطه من و داداشم رو با هم.
من زمان دانشگاه میدیدم مثلا رفیقم زنگ میزنه ب پدرش کلی باهاش میگه میخنده پشمام میریخت چون فک میکردم همه رابطشون با پدرشون مث منه و هیچکس با پدرش رفیق نیست.

دیگه ببخشین دل پر دردی داشتم کلی تایپ کردم :D
آخ نگم برات از ننه بابا که فقط جلوی ما رستم بودن وقتی پاشون به مدرسه میرسید نمیدونم چرا جلوی این مادر....به ها سرشون مینداختن پایین میگفتن هر چی شما بگین درسته
د آخه برداشته زده زیر گوش پسرت بعد تو اومدی به جای این که طرف منو بگیری از اون شغال طرفداری میکنی
یعنی نمیدونی چه فشاری من میخوردم سره این قضایا
یعنی من بچه دار بشم عمرا بذارم بره مدرسه این حروم زا..ده ها تا وقتی اینا روی کار بشن
 
سال دوم ی معلم داشتیم ب اسم خانم ملکی این انواع شکنجه های روحی روانی و جسمی رو ب ما میداد ، با خودکارش میذاشت لای انگشت های ما و فشار میداد گوش و موهامون رو میکشید ، یا میگفت من تو دفتر ی چرخ گوشتی دارم اگه نمرتون کم بشه یا اذیت کنید میبرم دستتون رو میکنم تو چرخ گوشت انگشتاتون رو میکنم.
عجب قتلگاهی بوده اونجا! :| واقعاً لعنت بهشون.
ولی اون تهدید «چرخ گوشت» دیگه خیلی فجیع بود! بچه‌های امروزی نمی‌دونن مفهوم چرخ گوشت چیه، ولی برای ماها حکم فجیع‌ترین کابوس رو داشت و هر چند وقت یه بار یه خبری منتشر می‌شد که یه بچه‌ای دستش رفته توی چرخ گوشت و... یا تلویزیون هی اخطار می‌داد و یه سری تصاویر داغون پخش می‌کرد و کلاً یه وضعیتی بود که از چند متری چرخ گوشت که رد می‌شدیم هم وحشت می‌کردیم. حالا یه معلم عوضی بیاد اون طوری تهدید کنه...
----------
عجیب‌ترین تهدید از طرف معلم اول دبستان برادرم بود. معلم مهربونی بود، ولی به هر حال «متأسفانه» اون زمان رسم بود که حتی مهربون‌ها هم یه نیمچه تهدیدی بکنن. اون سال‌ها کامپیوتر تازه داشت به طور همگانی رایج می‌شد و می‌اومد توی خونه ملت و مثلاً خود ما هم یه سال قبلش کامپیوتر گرفته بودیم. بعد این معلمه به بچه‌های کلاسش گفته بود که من یه کامپیوتر مخصوص دارم که می‌تونم شماها رو توی خونه‌هاتون ببینم و اگه کار بدی انجام بدین، متوجه می‌شم! :D بنده خدا داداشم هم شک و تردیدهایی پیدا کرده بود که واقعاً همچین چیزی امکان‌پذیره و حتی خود من هم که تقریباً مطمئن بودم نمی‌شه این کار رو کرد و هی مسخره می‌کردم و می‌گفتم باید یه دوربینی چیزی توی خونه بذاره که ببینه، ناخودآگاه توی ذهنم تصویرش رو ساخته بودم که معلمه پشت مانیتور نشسته و داره بچه‌ها رو چک می‌کنه! :| :D
 
ولی اون تهدید «چرخ گوشت» دیگه خیلی فجیع بود! بچه‌های امروزی نمی‌دونن مفهوم چرخ گوشت چیه، ولی برای ماها حکم فجیع‌ترین کابوس رو داشت و هر چند وقت یه بار یه خبری منتشر می‌شد که یه بچه‌ای دستش رفته توی چرخ گوشت و... یا تلویزیون هی اخطار می‌داد و یه سری تصاویر داغون پخش می‌کرد و کلاً یه وضعیتی بود که از چند متری چرخ گوشت که رد می‌شدیم هم وحشت می‌کردیم.
ایضا خبر رفتن مارمولک تو چرخ گوشت و مرگ همه اعضای خانواده با غذایی که با اون گوشت درست شده.حتی روزنامه حوادث هم چاپ کرده بود این مورد رو
 
عجب قتلگاهی بوده اونجا! :| واقعاً لعنت بهشون.
ولی اون تهدید «چرخ گوشت» دیگه خیلی فجیع بود! بچه‌های امروزی نمی‌دونن مفهوم چرخ گوشت چیه، ولی برای ماها حکم فجیع‌ترین کابوس رو داشت و هر چند وقت یه بار یه خبری منتشر می‌شد که یه بچه‌ای دستش رفته توی چرخ گوشت و... یا تلویزیون هی اخطار می‌داد و یه سری تصاویر داغون پخش می‌کرد و کلاً یه وضعیتی بود که از چند متری چرخ گوشت که رد می‌شدیم هم وحشت می‌کردیم. حالا یه معلم عوضی بیاد اون طوری تهدید کنه...
تازه این خانم ملکی "خوبشون" بود :دی
سال اول دبستان ک بودم ی خانم معلمی تو مدرسه بود ب اسم خانم غفاری و معلم کلاس چهارم و پنجمی ها بود ، ما سر کلاس نشسته بودیم صدای جیغای اینو میشنیدیم ک هی میگفت "کثافت آشغال" ، ی خانم معلم دیگه ای بود فامیلش رو نمیدونستم فقط این تو سرویس من بود بعد ی روز این هنوز نیومده بود ک ظهر برگردیم خونه و تو دفتر بود من فقط ی لحظه رفتم با بچه ها دو تا شوت زدم زیر توپ و گفتم تا این میاد بازی کنم یکم کلا زیر 2 3 دقیقه بود بعد شانس من این همون لحظه رسیده بود کنار سرویس و من نبودم ، بعد دید من دارم فوتبال بازی میکنم و از دور اومد سمتم فکم رو گرفت گفت آشغال مگه نمیبینی سرویس اومده و حیرون تو شدیم.
یکی دیگه بود فامیلش بود رستم پور ، مردیکه یچیز غولی بود هر دستش اندازه کل صورت آدم بود ، این همونی بود ک تو صفحه قبل میگفتم منو از پشت زده و بعدش میخندیده ، وقتایی ک مثلا تو سالن شلوغ میشد یا صبح سر صف شلوغ میکردن بچه ها این دقیقا عین GARRADOR تو ایول 4 چشماش رو میبست و میدوید وسط جمعیت و فقط با کف دستاش و مشت و لگد اینقد میزد میزد تا دیگه بچه ها از تو دست و پاش فرار کنن -_- یا صبح ها ک ناخن و موهای ادم رو نگاه میکردن اگه فقط ی ذره ناخن و موها بلند بودن با پس گردنی و لگد میبردنمون جلوی صف و با موزر بقول خودشون چهارراه درست میکردن وسط سرمون ک مجبور بشیم کلا کچل کنیم .
توی دبیرستان یبار یکی از بچه ها ریش و سبیلش در اومده بودن و این بدبخت هم اصلا مدل دار نزده بود اینا رو ، کلا مادر زادی فابریک همینجوری در اومده بودن بعد یهو ناظم اینو دید گفت برو ی ژیلت بخر بیا ، بعد همون لحظه فرستادش تو دسشویی گفت تا اینا رو نزدی بیرون نیا.
 
تازه این خانم ملکی "خوبشون" بود :D
سال اول دبستان ک بودم ی خانم معلمی تو مدرسه بود ب اسم خانم غفاری و معلم کلاس چهارم و پنجمی ها بود ، ما سر کلاس نشسته بودیم صدای جیغای اینو میشنیدیم ک هی میگفت "کثافت آشغال" ، ی خانم معلم دیگه ای بود فامیلش رو نمیدونستم فقط این تو سرویس من بود بعد ی روز این هنوز نیومده بود ک ظهر برگردیم خونه و تو دفتر بود من فقط ی لحظه رفتم با بچه ها دو تا شوت زدم زیر توپ و گفتم تا این میاد بازی کنم یکم کلا زیر 2 3 دقیقه بود بعد شانس من این همون لحظه رسیده بود کنار سرویس و من نبودم ، بعد دید من دارم فوتبال بازی میکنم و از دور اومد سمتم فکم رو گرفت گفت آشغال مگه نمیبینی سرویس اومده و حیرون تو شدیم.
یکی دیگه بود فامیلش بود رستم پور ، مردیکه یچیز غولی بود هر دستش اندازه کل صورت آدم بود ، این همونی بود ک تو صفحه قبل میگفتم منو از پشت زده و بعدش میخندیده ، وقتایی ک مثلا تو سالن شلوغ میشد یا صبح سر صف شلوغ میکردن بچه ها این دقیقا عین GARRADOR تو ایول 4 چشماش رو میبست و میدوید وسط جمعیت و فقط با کف دستاش و مشت و لگد اینقد میزد میزد تا دیگه بچه ها از تو دست و پاش فرار کنن -_- یا صبح ها ک ناخن و موهای ادم رو نگاه میکردن اگه فقط ی ذره ناخن و موها بلند بودن با پس گردنی و لگد میبردنمون جلوی صف و با موزر بقول خودشون چهارراه درست میکردن وسط سرمون ک مجبور بشیم کلا کچل کنیم .
توی دبیرستان یبار یکی از بچه ها ریش و سبیلش در اومده بودن و این بدبخت هم اصلا مدل دار نزده بود اینا رو ، کلا مادر زادی فابریک همینجوری در اومده بودن بعد یهو ناظم اینو دید گفت برو ی ژیلت بخر بیا ، بعد همون لحظه فرستادش تو دسشویی گفت تا اینا رو نزدی بیرون نیا.
=)) =)) =))
فکر کنم داش بیشترین کتک ها رو توی این تاپیک من و تو خوردیم از مدرسه
اندازه ای که من از ناظم مدرسه(یه پیرمرد ۶۰ ساله به نام فهیمی توی دبستان) توگوشی خوردم هیچکی نخورد
 
  • Smile
  • Like
Reactions: AhmadGr and Batsy
متاسفانه خاطرات دوستان پر از داستان‌های غم انگیزی هستش که بعضا در سیستم آموزشی!!! اکثرا شاهد بودیم.
کلاس اول فکر میکنم همون روز اول بود (البته این رو بگم من از سال‌های اول مدرسه خاطره ای ندارم!!! استاد درس روانشناسی در دانشگاه بهم گفت به علت تنفر شدیدت شاید همه اون خاطرات رو پس زدی!!!)
خلاصه چیزی که خاطرم هست اینه که یکی از بچه ها به من یه توهین کرد منم یه چک گذاشتم گوشش! معلم هم بلافاصله یه چک گذاشت تو گوش من! منم که کلا از بچگی زیر بار حرف زور نمی‌رفتم گریه کنان و داد و بیداد کنان از مدرسه در رفتم!!!
بماند که کلا تو مدرسه بچه درس خون بودم و سر همین کادر آموزشی آزاری بهم نرسوند (البته معلم سال پنجم و پارتی بازی های واقعا اشتباهش و ... ) ولی در کل رفتارهای ناهنجار تا حتی دیوانه وار بعضی از معلمان یا حتی مدیر و ناظم ها واقعا متحیر کننده بود!
هیچ وقت فکرش رو هم نمیکردم وارد بخش آموزش در مقطع دبیرستان و دانشگاه بشم😅😂 ولی به هر جهت به عنوان نیروی آزاد سالها در امر تدریس بوده ام. دوستانی که بنده رو می‌شناسند می دونند چیزی بنام تنبیه بدنی رو هیچ وقت برای هیچ احدی نه خودم انجام دادم و نه جایز و توجیه پذیر دونستم. همیشه هم به خودم گفتم نباید اشتباهات سیستم آموزشی در دوران بچگی و نوجوانی خودم رو، چه به لحاظ تحقیر کلامی و چه تنبیهات مزخرف دیوانه وار رو در حق دانش آموز، تکرار نکنم. عصبی شدن برای همه ما پیش میاد ولی انتقام گرفتن فقط از یه ذهن بیمار می تونه بر بیاد! حتی اگر دانش آموزی با معلم تنش پیدا کنه معلم حق تاثیر دادن این برخورد در زمینه های دیگه و مخصوصا نمره رو نداره (چیزی که متاسفانه بین برخی از معلمان دیدم). در عوض فکر میکنم باید با بچه ها دوست و صمیمی بود و اتفاقا وقتی با جوان‌ها رو راست و راحت باشی بیشتر باهات کنار میان. شاگردان دوستان من بودند و خواهند بود.
تو دانشگاه که تدریس میکردم در ساعات استراحت بجای موندن در دفتر بعضا با دانشجوها قدم می‌زدیم و صحبت میکردیم😅 یه حس راحتی و صمیمیت بهشون میداد.
تو مدرسه به ناظم که به موهای بچه ها گیر میداد گفتم خداوکیلی یه دلیل قانع کننده بیارید رو چه حسابی به دانش آموزی که موهاش رو مرتب میشوره و پاکیزه میاد مدرسه باید به این طرز تحقیرآمیز برخورد بشه! از زمان بچگی ما تا الان ....

بگذریم
سیستم آموزشی ما از لحاظ مختلفی مثل مطالب آموزشی، نحوه آموزش، ساعات آموزش، نحوه تعامل دانش آموز و سیستم آموزشی و خیلی موارد دیگه ایرادات به شدت اساسی داره که امیدوارم یه تحول و بروز رسانی کامل شاملش بشه ولی باور کنید این مهم بدون تغییر در افکار جامعه مخصوصا والدین میسر نیست.
 
حالا میدونی چی زور داره ، که همین کثافتا حقوق و درامد آمریکا رو هم میخوان.
شعور ، فرهنگ و علم زیر خط فقر ولی ادعاشون ... پاره میکنه.
البته همه اونایی که ما میشناختیم بازنشسته شدن الان نمیدونم وضعیت معلما چجوری ، شاید خوب شده باشن.
راستی یه چیزی ، من تاحالا معلم (کلا مدیر ناظم و...) زن نداشتم و همیشه مرد بودن ، حالا باز زن فکر میکنم یه مقدار دلسوز تر باشه ، ببینم وضعیت ما چجوری بوده دیگه ~X(
 
حالا میدونی چی زور داره ، که همین کثافتا حقوق و درامد آمریکا رو هم میخوان.
شعور ، فرهنگ و علم زیر خط فقر ولی ادعاشون ... پاره میکنه.
البته همه اونایی که ما میشناختیم بازنشسته شدن الان نمیدونم وضعیت معلما چجوری ، شاید خوب شده باشن.
راستی یه چیزی ، من تاحالا معلم (کلا مدیر ناظم و...) زن نداشتم و همیشه مرد بودن ، حالا باز زن فکر میکنم یه مقدار دلسوز تر باشه ، ببینم وضعیت ما چجوری بوده دیگه ~X(
یعنی به قدری از ته دل خوشحال میشم وقتی این معلم های بازنشسته رو میبینم که کارتن دستشون گرفتن دارن جیغ میزنن برای حقوق هاشون
همین عوضی ها یه روزایی دبیر های ما بودن و الان به این روز افتادن برای نون شبشون
ممکنه این حرفم بعضی از دوستان رو ناراحت کنه که خانواده فرهنگی دارن ولی شما درک نمی‌کنید چقدر زجر کشیدم توی اون ۱۲ سال چقدر با تحقیر هاشون چقدر با فحش هاشون چقدر با بیرون کردنشون از کلاس چقدر با تخریب کردن جلوی مادر پدر ما رو خورد کردن
به قدری لذت میبرم که میبینم الان به بدبختی و بی پولی خوردن که حد نداره
 
حالا میدونی چی زور داره ، که همین کثافتا حقوق و درامد آمریکا رو هم میخوان.
شعور ، فرهنگ و علم زیر خط فقر ولی ادعاشون ... پاره میکنه.
البته همه اونایی که ما میشناختیم بازنشسته شدن الان نمیدونم وضعیت معلما چجوری ، شاید خوب شده باشن.
راستی یه چیزی ، من تاحالا معلم (کلا مدیر ناظم و...) زن نداشتم و همیشه مرد بودن ، حالا باز زن فکر میکنم یه مقدار دلسوز تر باشه ، ببینم وضعیت ما چجوری بوده دیگه ~X(
منظورتون از "کثافت ها" قشر مدرس هستش؟!
ببینید برای *اون دسته از معلمانی* که واقعا *دلسوازانه و با دانش روز* زحمت می‌کشند واقعا حقوق بسیار ناچیزی هستش. کسی جز این رو متصور بشه واقعا حق رو زیر سوال برده.

نمیشه هم صرف غلط بودن برخورد (واقعا ناهنجار) بعضی معلمان و کادر آموزشی (چه قدیم و چه الان) حق و حقوق همه معلمان رو زیر سوال برد.

چه قبلا و چه الان کادر آموزشی خوب و بد وجود داشته ولی یکی دونستن همه اونها واقعا غلطه.
 
یعنی به قدری از ته دل خوشحال میشم وقتی این معلم های بازنشسته رو میبینم که کارتن دستشون گرفتن دارن جیغ میزنن برای حقوق هاشون
همین عوضی ها یه روزایی دبیر های ما بودن و الان به این روز افتادن برای نون شبشون
ممکنه این حرفم بعضی از دوستان رو ناراحت کنه که خانواده فرهنگی دارن ولی شما درک نمی‌کنید چقدر زجر کشیدم توی اون ۱۲ سال چقدر با تحقیر هاشون چقدر با فحش هاشون چقدر با بیرون کردنشون از کلاس چقدر با تخریب کردن جلوی مادر پدر ما رو خورد کردن
به قدری لذت میبرم که میبینم الان به بدبختی و بی پولی خوردن که حد نداره
من به خاطر همون سال های اول مدرسه وسواس رفتاری شدید گرفتم که هنوز هم درگیرش هستم.
منظورتون از "کثافت ها" قشر مدرس هستش؟!
ببینید برای *اون دسته از معلمانی* که واقعا *دلسوازانه و با دانش روز* زحمت می‌کشند واقعا حقوق بسیار ناچیزی هستش. کسی جز این رو متصور بشه واقعا حق رو زیر سوال برده.

نمیشه هم صرف غلط بودن برخورد (واقعا ناهنجار) بعضی معلمان و کادر آموزشی (چه قدیم و چه الان) حق و حقوق همه معلمان رو زیر سوال برد.

چه قبلا و چه الان کادر آموزشی خوب و بد وجود داشته ولی یکی دونستن همه اونها واقعا غلطه.
حرف شما درست ، ولی من فقط یه دسته دیدم که اونم کثافت بود نه چیز دیگه ...
باز هم میگم ، الان رو نمیدونم چجوری هست.
 
من به خاطر همون سال های اول مدرسه وسواس رفتاری شدید گرفتم که هنوز هم درگیرش هستم.
من تیک عصبی گرفته بودم مدام پوست انگشت هام یا لبم رو میکندم دست خودم هم نبود هنوز گاها حواسم نباشه این تیک همراهمه
من کلا آدم استرسی بودم وقتی معلم میخواست درس بپرسه و از روی دفترش به اسامی نگاه میکرد یه استرس عجیبی منو میگرفت
من خیلی از مدرسه و دبیر های عوضی کشیدم داش
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or