بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

علاقه دارید کدام نسخه از سری بازی سایلنت هیل ریمیک بشود؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    39

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
shf_banner.png

پس از گذشت ده سال از انتشار آخرین نسخه سایلنت هیل بالاخره کونامی در اکتبر سال 2022 نسخه جدیدی از این سری را با نام Silent Hill ƒ معرفی کرد. داستان بازی کاملا جدید خواهد بود و در سال 1960 و در ژاپن رخ میدهد و دنیایی زیبا ولی در عین حال وحشتناک را به تصویر میکشد. این بازی توسط NeoBards Entertainment در حال ساخت است و هنوز تاریخ انتشار آن مشخص نیست.
به روز میشود...

wire.png

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
re.jpg

جیمزساندرلند پس از دریافت نامه‌ای از همسرش مری شپرد-ساندرلند که سه سال پیش به دلیل یک بیماری لاعلاج درگذشته بود، به شهر سایلنت هیل می‌رود.نامه ادعا می‌کند که مری در «مکان مخصوصشان» منتظر اوست، که این موضوع باعث می‌شود جیمز سردرگم شود، زیرا کل شهر «مکان مخصوض» آن‌ها بود. با وجود اینکه شک دارد که نامه واقعاً توسط مری نوشته شده باشد، جیمز تصمیم می‌گیرد به دنبال او در شهر بگردد. جیمز پس از ترک observationdeck وعبور از مسیری طولانی وارد گورستان می‌شود درآنجا با آنجلا اوروسکو، زنی جوان و عصبی که به دنبال مادرش میگردد روبرو میشود و از او راهنمایی می‌خواهد.او راه را نشان می‌دهد اما به او هشدار می‌دهد که ممکن است شهر خطرناک باشد، اما جیمز هشدارهای او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که اهمیتی نمی‌دهد که خطرناک باشد و قصد داردفردگمشده خود را پیدا کند.قبل از اینکه جیمز راه خود را ادامه دهد,هردو برای یکدیگر آرزوی موفقیت می‌کنند.

way.jpg

وقتی جیمز به سايلنت هيل می‌رسد، متوجه می‌شود که شهر به مانند چند سال پیش که به آنجا رفته بودند، نیست. علاوه بر مه مرموزی که همه جا را پوشانده، شهر خالی از سکنه شده و در حال پوسیدن است.موجودات مبهم و انسان‌نما در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر زمان ممکن است به جیمز حمله کنند. جیمز با کاوش درشهر متروکه، یک دستگاه پخش موسیقی خراب را تعمیر می‌کند که خاطراتش را از زمانی که او و مری از پارک رزواتر بازدید کردند، زنده می‌کند. با تعیین پارک به عنوان «مکان مخصوشان» ، جیمز راه خود را ادامه می‌دهد اما متوجه می‌شود که مسیر منتهی به پارک مسدود است.جیمز هنگام عبور از یک مجتمع آپارتمانی به اسم woodside appartement با دختربچه ای برخورد می‌کند که مانع پیشرفت او می‌شود و سپس با مردی چاق به نام ادی دامبروفسکی، روبرو می‌شود که از دیدن جسدی وحشت‌زده شده است و جیمز به او توصیه می‌کند که شهر را ترک کند. جیمز چندین بار با موجودی که کلاهی هرمی شکل بر سر دارد روبرو می‌شود. سپس از طریق دری وارد آپارتمان Blue Creek می‌شود, در اینجا جیمز برای اولین بار وارد دنیایی دیگرمیشود. در یکی از اتاق ها, جیمز آنجلا را افسرده در مقابل یک آینه بزرگ پیدا می‌کند که چاقویی در دستش دارد و به خودکشی فکر می‌کند. او سعی می‌کند آنجلا را منصرف کند و راه دیگری را به او نشان دهد، اگرچه آنجلا معتقد است که هر دوی آن‌ها سزاوار مرگ هستند. وقتی جیمز می‌گوید که مثل او نیست، آنجلا از جیمز می‌پرسد که آیا از مرگ می‌ترسد، اما بلافاصله عذرخواهی می‌کند.جیمز بعد از نشان دادن عکس مری از آنجلا می‌پرسد که آیا اورا دیده است یا نه، اما پس از اینکه به او اطلاع می‌دهد که مری سه سال پیش فوت کرده است، آنجلا احساس ناراحتی و آشفتگی می‌کند و به او می‌گوید که می‌خواهد جستجوی خود را برای پیدا کردن مادرش ادامه دهد.آنجلا از جیمز می‌خواهد که چاقویش را بگیرد، زیرا از کاری که ممکن است انجام دهد می‌ترسد، اما ناخواسته هنگامی که جیمز برای گرفتن چاقو تلاش می‌کند واکنشی که از روی ترس است از خود نشان میدهد و او را تهدید میکند و در حالی که وحشت‌زده شده است از آنجا فرار می‌کند. درنهایت جیمز موفق می‌شود از آپارتمان بیرون برود و دوباره پا در شهر بگذارد.

wood.jpg

در مسیر خود، جیمز دوباره با دختربچه روبرو می‌شود که در حال زمزمه کردن چیزی است و بر روی دیوار نشسته است. او نسبت به جیمز رفتاری خصمانه دارد و میگوید که تو هرگز مری را دوست نداشتی.این حرف باعث سردرگمی جیمز می‌شود، اما قبل از اینکه بتواند اطلاعات بیشتری از او کسب کند، از طرف دیگر دیوار می‌پرد. جیمز با رسیدن به پارک رزواتر، با شخصیت ماریا روبرو می‌شود که شباهت‌های زیادی به همسرش دارد اما رفتاری متفاوت از مری دارد. او پیشنهاد می‌کند تا به جیمز در جستجوی مکان‌هایی که ممکن است «مکان مخصوض» آن‌ها باشد، کمک کند. با توجه به اینکه مقصد آن‌ها توسط جاده‌ای فروریخته مسدود شده است، مجبور میشوند از یک کلوپ شبانه عبور کنند. که در آنجا جیمز از ماریا می‌پرسد که آیا دیوانه شده است که فکر می‌کند همسرش می‌تواند در شهر باشد، اما ماریا دیدی امیدوارنه به این موضوع دارد و جیمز را وسوسه می‌کند که نوشیدنی بنوشد ولی جیمز امتناع می‌کند. ماریا, او را به یک باغی که در آن نزدیکی است هدایت می‌کند اما هنوز هیچ نشانی از مری پیدا نمی‌کند.جیمز از عدم پیشرفت و تردید در مورد وضعیت ذهنی خود ابراز ناامیدی می‌کند اما ماریا او را آرام می‌کند و پیشنهاد می‌کند که مکان‌های بیشتری را با هم جستجو کنند.

night.jpg

ناگهان صدای جیغی از یک تئاتر محلی می‌آید، جیمز تصمیم می‌گیرد آنجا را بررسی کند اما ماریا ترجیح میدهد که بیرون منتظر او بماند. او دختربچه و ادی را پیدا می‌کند، دختربچه ترسیده و پنهان می‌شود. جیمز با ادی صحبت می‌کند. ادی نام دختر کوچک که لورا است را فاش می‌کند. جیمز به دنبال او میگردد.در خارج از تئاتر ماریا, لورا را می‌بیند که به سمت بیمارستان بروکهاون می‌رود و سپس هر دو به دنبال او می‌روند. درحین کاوش در بیمارستان، ماریا بیمار می‌شود و به طور موقت در یکی از اتاق ها استراحت می‌کند در حالی که جیمز به جستجوی لورا میپردازد و او را تا طبقه سوم تعقیب می‌کند اما با دری بسته روبرو میشود. سرانجام، جیمز لورا را پیدا میکند و از او می‌پرسد چگونه مری را می‌شناسد، لورا میگوید که او را از یک سال پیش می‌شناسد، اما جیمز به دلیل تناقض آشکار در باور خود و حرف‌های لورا عصبانی می‌شود. لورا ناراحت میشود و سعی می‌کند فرار کند اما جیمز که نگران امنیت اوست از این کار جلوگیری میکند. با این حال، لورا جیمز را در اتاقی به بهانه اینکه نامه مری در آنجاست حبس میکند. اما در همان حین هیولایی که از سقف آویزان است وارد آنجا می‌شود و به جیمز حمله میکند, او موجود را می‌کشد اما بعداً توسط یکی دیگر از آن‌ها ربوده می‌شود.

trap.jpg

جیمز به دنیای دیگر بیمارستان منتقل می‌شود، در آنجا به اتاق ماریا بازمی‌گردد اما اثری از او نیست. در نهایت بعداً او را در زیرزمین بیمارستان پیدا می‌کند؛ با این حال، ماریا عصبانی می‌شود و ادعا می‌کند که جیمز او را رها کرده است و به نظر نمی‌رسد که اهمیت دهد که او هنوز زنده است و او را متهم می‌کند که فقط به همسر مرده اش اهمیت می‌دهد. پس از آرام شدن ماریا، آن‌ها جستجوی خود را برای پیدا کردن لورا ادامه می‌دهند. درحین کاوش در زیرزمین، ماریا احساس ناراحتی و اضطراب می‌کند اما جیمز او را آرام می‌کند و سپس وارد راهرویی میشوند.ناگهان، کله هرمی دوباره ظاهر می‌شود و آن‌هارا تعقیب میکند، جیمز از ماریا پیشی می‌گیرد و به یک آسانسور می‌رسد باوجود تلاش‌های جیمز برای باز نگه داشتن درب,، ماریا قادر به ورود به آسانسور نیست و کله هرمی او را میکشد. جیمز تنها و غمگین از دست دادن ماریا، تصمیم می‌گیرد تمرکز خود را بر پیدا کردن لورا که از بیمارستان فرار کرده است، بگذارد.
هوا تاریک شده است. جیمز از بیمارستان بیرون میاید و به دنبال لورا می‌رود اما او را گم میکند. در پارک رزواتر، با آنجلا روبرو می‌شود که از این فکر که مادرش دیگر در شهر نیست و نمی‌خواهد او را ببیند ناامید شده است. جیمز از او می‌پرسد که آیا دختر کوچکی را دیده است یا نه. با این حال، آنجلا با شنیدن آن گویی که یه یاد چیز وحشتناکی افتاده است از آنجا میرود و جیمز را دوباره تنها می‌گذارد. با پیدا کردن یک سرنخ، جیمز به انجمن تاریخی شهر می‌رود که به زندان تولوکا منتقل می‌شود و با ادی که به نظردیوانه شده است روبرو می‌شود. او ظاهراً از کشتن لذت می‌برد و سپس از آنجا می‌رود.با کاوش بیشتر در زندان، جیمز سر از یک هزارتو در میآورد.

angela.jpg
در داخل آنجا، جیمز از قتل پدر آنجلا، مردی مست و خشن که او را مورد آزار و اذیت قرار میداده است، مطلع می‌شود. موجودی عجیبی در آنجا حضور دارد که که آنجلا آن را پدر صدا میزند و به جیمز التماس می‌کند که به او بگوید که "خوب خواهد بود". جیمز که گیج شده است با Abstract Daddy، که نمادی از پدر آنجلا است مبارزه میکند. او موجود را می‌کشد و آنجلا ضربه نهایی را وارد می‌کند. جیمز سعی می‌کند آنجلا را آرام کند اما او خشمگین میشود و ادعا می‌کند که مردانی مثل او فقط به دنبال«یک چیز» هستند اما جیمز می‌گوید که فقط به دنبال همسرش است.آنجلا او را متهم می‌کند که دیگر نمی‌خواسته همسرش اطرافش باشد و احتمالا قبلاً زن دیگری را پیدا کرده است. جیمز با عصبانیت آن حرف ها را رد می‌کند. با دیدن واکنش جیمز، آنجلا برای ادامه جستجوی خود می‌رود.
در اعماق هزارتو، جیمز ماریا را پیدا می‌کند که به طرز معجزه‌آسایی زنده است و در یک سلول زندانی شده. اما او رفتاری عجیب دارد و به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسد که او خاطرات همسر جیمز را دارد .ماریا ادعا می‌کند که آن‌ها فقط در زیرزمین بیمارستان از هم جدا شده‌اند و او کشته نشده است. او میگوید که تو همیشه فراموشکار بودی و به من گفته بوده که همه چیز رو برداشتی ولی نواری که با هم ضبط کردیم را فراموش کردی که برداری. جیمز از این موضوع کاملاً گیج شده است اما قول می‌دهد که راهی پیدا کند تا بتواند به آن طرف سلول برود. اما پس از رسیدن به طرف دیگر سلول، ماریا را پیدا میکند که به طرز مرموزی مرده است و بر روی پوستش ضایعاتی دیده میشود.

maria.jpg
جیمز به راه خود ادامه میدهد و در نهایت با ادی روبرو می‌شود که در طول زندگی‌اش از طرف دیگران مورد تمسخر قرار میگرفته و حال دچار فروپاشی روانی شده است. او جیمز را متهم می‌کند که از اولین برخوردشان او رامسخره میکرده است و سپس به انبار گوشت فرار می‌کند جایی که با خوشحالی اعتراف می‌کند قبل از ورود به شهر, یک قلدر را مجروح کرده و سگش را کشته است. جیمز مجبور می‌شود برای دفاع از خود ادی را بکشد سپس از آنجا بیرون می‌رود و با قایقی که در کنار دریاچه تولوکا قرار دارد به سمت هتل لیک ویو میرود. در آنجا لورا راملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد تا مری را پیدا کند.

edd.jpg

لورا نامه‌ای را به او می‌دهد که از پرستار مراقب‌شان، راشل، دزدیده است. مری در نامه نوشته که اگر اوضاع به گونه ای دیگر بود دوست داشت تا او را به فرزند خواندگی بگیرد او و تبریک تولد ۸ سالگی نوشته است, همچنین از او میخواسته تا با جیمز مهربانت برخورد کند ، با ادعای لورا مبنی بر اینکه او هفته گذشته ۸ ساله شده است، ارائه می‌دهد.جیمز امیدوار است که مری هنوز زنده باشد زیرا این با باور دیرینه‌اش درمورد مرگ مری در 3سال پیش مغایرت دارد. علاوه بر این، لورا فاش می‌کند که مری نامه‌ای برای جیمز نوشته بود که او آن را نگه داشته است.لورا میگوید که در ابتدا قصد پنهان کردن آن را داشته است اما حالا تصمیم گرفته است که طبق خواسته‌ مری عمل کند و آن را به جیمز بدهد.لورا پاکت نامه را به جیمز میدهد اما متوجه می‌شود که نامه‌ای در آن نیست.لورا از ترس اینکه ممکن است آن را انداخته باشد، از آنجا میرود تا اطراف را جستجو کند. درهمین حال، جیمز متوجه می‌شود که نوار تعطیلات آن‌ها در بخش کارمندان در طبقه اول نگهداری می‌شود. با بازیابی نوار و دسترسی به اتاقی که زمانی با مری در آنجا تعطیلات را سپری میکردند، جیمز نوار را پخش می‌کند. در آن آخرین لحظات شادی که با مری داشتن پخش میشود, ناگهان تصویری اتاقی نشان داده میشود که در آن مری خوابیده است, جیمز بر بالای سر او میرود و با بالش او را خفه میکند و در اینجا فیلم یه پایان میرسد. جیمز بی‌صدا می‌نشیند و او با حقیقت روبرو می‌شود. کمی بعد، لورا جیمز را پیدا می‌کند که تصمیم می‌گیرد حقیقت را به او بگوید. لورا دلشکسته و عصبانی می‌شود و با گریه از اتاق خارج می‌شود.

lakev.jpg

هتل حال به مکانی سوخته و زنگ زده تبدیل میشود. جیمز همچنان بر روی مبل نشسته که ناگهان صدای مری به طور ناواضحی از رادیو پخش می‌شود که از او می‌خواهد پیدایش کند. جیمز دوباره به جستجو میپردازد و با آنجلا که بر روی راه پله که در حال سوختن است روبرو میشود. آنجلا ابتدا او را با مادرش اشتباه می‌گیرد اما متوجه می‌شود و عذرخواهی میکند. او از جیمز تشکر می‌کند که قبلاً نجاتش داده است، اما آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار را نمی‌کرد و او را به حال خود رها می‌کرد. آنجلا از او می‌خواهد که چاقویش را پس بدهد اما جیمز امتناع می‌کند. آنجلا از او می‌پرسد که آیا آن را برای خودش نگه داشته است، اما او پاسخ نمی‌دهد. وقتی آنجلا از پله‌ها بالا می‌رود، جیمز می‌گوید این اتاق مثل جهنم داغ است، که آنجلا پاسخ می‌دهد برای او«همیشه اینطور بوده است».جیمز که نمی‌تواند بیشتر به او کمک کند، آنجا را ترک می‌کند. در لابی، او ماریا را پیدا می‌کند که دوباره زنده شده است و این بار توسط دو کله هرمی کشته می‌شود. جیمز متوجه می‌شود که آن‌ها در نتیجه میل او به مجازات ایجاد شده‌اند، اما از آنجاییکه دیگر به آن‌ها نیازی ندارد، 2کله هرمی پس از ضعیف شدن کافی توسط جیمز، خودکشی می‌کنند. جیمز به یک راهرو هدایت می‌شود، در آنجا مکالمه ای بین او و زمانی که مری زنده بود پخش میشود. جیمز برای او گل آورده است، اما مری آن‌ها را رد میکند و با عصبانیت بر سر جیمز فریاد میزند و میگوید آنقدر منزجر کننده است که لیاقت آن‌ گلهای زیبا را ندارد و از جیمز میخواهد که از اتاق بیرون برود اما کمی بعد با التماس می‌خواهد که او را ترک نکند.

در نهایت جیمز از طریق راهرو و چندین راه پله به پشت بام می‌رسد و درآنجا با یک چهره آشنا روبرو می‌شود که منتظر اوست.

شخصیت ها

james_sunderland.png
mary_shepherd_sunderland.png
maria.png
angela_orosco.png
laura.png
eddie_dombrowski.png
پس از دریافت نامه‌ای از همسرش که سه سال پیش فوت کرده است، جیمز به مکانی می‌آید که خاطرات بسیاری را در آن با هم داشتند: سایلنت هیل، به امید اینکه برای آخرین بار او را ببیند.​
همسر مهربان و دوست‌داشتنی جیمز که سه سال پیش بر اثر بیماری نامعلومی درگذشت.​
این زن زیبا می‌تواند دوقلوی مری باشد. صورتش، صدایش...با این حال، تیپ و شخصیتش کاملاً متفاوت است. چطور ممکن است؟​
زنی جوان که به دنبال مادرش در سایلنت هیل است. او آشکارا از این مکان می‌ترسد.​
دختربچه ای که ظاهراً با مری دوست است. اگرچه لورا، مانند جیمز، به دنبال مری در سایلنت هیل است، اما به دلایلی از او بسیار بدش می‌آید.​
ادی انسانی ساده و بی‌آزار به نظر می‌رسد، اما در درون از آسیب دیدن می‌ترسد. دلیل سفر او به سایلنت هیل مشخص نیست.​
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)
مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور
سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,608
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 163
آخرین ویرایش:
من به نظرم شماره اول بازی.
نظرم اینه که حتی از نسخه دوم هم میتونه ترسناک تر باشه.
فقط من الان کیفیتی پایینتر از ریمیک دوم رو نمیتونم متصور بشم.
امیدوارم تیم درستی روش کار کنه ، ترجیحا همین بلوبرجان عزیز.
اعتماد کردن به استودیوهای دیگه واقعا سخته.

ریمیک شماره اول آدرس خیلی خوبی هم به طرفدارها میده و حتی به پلیرهای جدیدی که اون سمت فنس دارن نگاه میکنن .
اینکه این احساس رو داشته باشن که:
"" خب پس حالا میتونم از نسخه اول شروع به بازی شروع کنم""

ریمیک سایلنت هیل 2 برای یکسری اینطور بود که خب پس نسخه اول چی؟
خودمون رو نباید ببینیم ، مطمئنا خیلیها به خاطر اینکه فکر میکنن داستان بازیها ادامه دارن شاید هنوز سمت ریمیک 2 نرفتن.

به نظرم بهترین نسخه برای ریمیک شماره اوله ، که خب بعدش تضمینی میشه ریمیک سوم رو هم انتظار داشته باشیم..
این ریمیک SH 2 باعث شده که حتی ریمیک احتمالی شماره یک بیشتر از قبل هم دیده بشه.
چون بحث بازاریابی/تبلیغات و زنده کردن این سری زحمتش با ریمیک 2 بود و الان این مجموعه بیشتر تو چشم گیمرها و رسانه هاست.

همچنین با معرفی ریمیک شماره اول فروش SH2 هم بیشتر میشه و سیر صعودی میگیره.

====
از طرفی سایلنت هیلهای غربی رو گزینهای خوبی برای ریمیک نمیدونم.
به نظرم ریمیک کردن اونها اصلا توجیه نداره.
باید نادیده گرفتشون ، مثل کپکام که بعضی از رزیدنتهای قدیمی رو تو همون دوره گذاشت بمونه و ازشون اسمی نمیبره : مثل dead aim و امثالهم.
=======================

اما الان به نظرم قبل ریمیک نسخه های قدیمی کونامی باید به فکر یه نسخه جدید باشه.
که به نظرم بوده.
حالا یا یکی از همینهایی که معرفی کرده یا اون تیمی که تیزر short message رو ساخت دارن روش کار میکنن.
منظورم Silent hill f و... که تا الان معرفی شده نیست.

یک شماره جدید با بودجه خوب و استودیوی کاردرست که همین الان مشغول ساخت بازی باشه.
بلوبر اگه دوباره بخواد نسخه دیگه ای رو بسازه قطعا میره برای 4-3 سال دیگه پس نمیتونه جزو گزینه ها باشه.
امیدوارم کونامی دوباره با حساسیت بالا استودیو و تیم درستی رو انتخاب کرده باشه.
 
آخرین ویرایش:
من به نظرم شماره اول بازی.
نظرم اینه که حتی از نسخه دوم هم میتونه ترسناک تر باشه.
فقط من الان کیفیتی پایینتر از ریمیک دوم رو نمیتونم متصور بشم.
امیدوارم تیم درستی روش کار کنه ، ترجیحا همین بلوبرجان عزیز.
اعتماد کردن به استودیوهای دیگه واقعا سخته.

ریمیک شماره اول آدرس خیلی خوبی هم به طرفدارها بده و حتی به پلیرهای جدیدی که اون سمت فنس دارن نگاه میکنن .
اینکه این احساس رو داشته باشن که:
"" خب پس حالا میتونم از نسخه اول شروع به بازی شروع کنم""

ریمیک سایلنت هیل 2 برای یکسری اینطور بود که خب پس نسخه اول چی؟
خودمون رو نباید ببینیم ، مطمئنا خیلیها به خاطر اینکه فکر میکنن داستان بازیها ادامه دارن شاید هنوز سمت ریمیک 2 نرفتن.

به نظرم بهترین نسخه برای ریمیک شماره اوله ، که خب بعدش تضمینی میشه ریمیک سوم رو هم انتظار داشته باشیم..
این ریمیک SH 2 باعث شده که حتی ریمیک احتمالی شماره یک بیشتر از قبل هم دیده بشه.
چون بحث بازاریابی/تبلیغات و زنده کردن این سری زحمتش با ریمیک 2 بود و الان این مجموعه بیشتر تو چشم گیمرها و رسانه هاست.

همچنین با معرفی ریمیک شماره اول فروش SH2 هم بیشتر میشه و سیر صعودی میگیره.

====
از طرفی سایلنت هیلهای غربی رو گزینهای خوبی برای ریمیک نمیدونم.
به نظرم ریمیک کردن اونها اصلا توجیه نداره.
باید نادیده گرفتشون ، مثل کپکام که بعضی از رزیدنتهای قدیمی رو تو همون دوره گذاشت بمونه و ازشون اسمی نمیبره : مثل dead aim و امثالهم.
=======================

اما الان به نظرم قبل ریمیک نسخه های قدیمی کونامی باید به فکر یه نسخه جدید باشه.
که به نظرم بوده.
حالا یا یکی از همینهایی که معرفی کرده یا اون تیمی که تیزر short message رو ساخت دارن روش کار میکنن.
منظورم Silent hill f و... که تا الان معرفی شده نیست.

یک شماره جدید با بودجه خوب و استودیوی کاردرست که همین الان مشغول ساخت بازی باشه.
بلوبر اگه دوباره بخواد نسخه دیگه ای رو بسازه قطعا میره برای 4-3 سال دیگه پس نمیتونه جزو گزینه ها باشه.
امیدوارم کونامی دوباره با حساسیت بالا استودیو و تیم درستی رو انتخاب کرده باشه.
SH1 از همه نظر بهترین گزینه واسه ریمیکه، هم اینکه پلتفرم اصلیش خیلی قدیمی هست و علاوه بر اون بر خلاف 2-3-4 که پورت پی سی و ریمستر کنسولی دارن هیچ راه قانونی ای برای بازی کردنش نیست
 
  • Like
Reactions: Silent Dream
SH1 از همه نظر بهترین گزینه واسه ریمیکه، هم اینکه پلتفرم اصلیش خیلی قدیمی هست و علاوه بر اون بر خلاف 2-3-4 که پورت پی سی و ریمستر کنسولی دارن هیچ راه قانونی ای برای بازی کردنش نیست
البته به غیر از 4 که جدیدا روی گوگ عرضه شده نه نسخه پورت قدیمی عملا 2 و 3 کلاسیک هم روی وین 10 ویا 11 غیرقابل بازی هستن البته میشه 2 رو با مود ENH بازی کرد ولی پورت نسخه 3 نمیشه مگر اینکه با شبیه ساز ps2 اجرا بکنیم
 
  • Like
Reactions: Silent Dream
بنظر منم باید برن برای ریمیک شماره اول البته قسمت چهارم و اورجین هم می تونند برن ولی خب محبوبیت شماره اول و اطلاعاتی که به گیمر های جدید می تونه بده گزینه بهتری هست و البته از بقیه نسخه های دیگه به شدت گیم پلی و گرافیکش منسوخ شده تره و حسابی ریمیک نیازه. از اون سمت هم می تونه راه باز کنه برای ریمیک شماره سوم که البته از همه من بیشتر می ترسونه برای اینکه اگه ریمیک شماره 3 خواست انجام بشه باید ببرنش تو همون استدیو های ژاپنی بسازنش که زیر حمله و فشار ووک قرار نگیره.
بقیه گزینه ها باید رها بشن و بهتر برن یه سایلنت هیل جدید بسازن تا اینکه اونا رو ریمیک کنند.
 
دیدم بد نیست به مناسبت 17 سالگی origins یه مطلبی بذارم در مورد نسخه اولیه بازی که به اسم Original Sin شناخته میشد. :D

sh_original_sin_logo_03.jpg

در ابتدا Silent Hill: Origins توسط Climax LA درسانتا مونیکا، کالیفرنیا در حال توسعه بود، اما پروژه پر دردسری بود. پس از مشکلات عمده با موتور بازی و اختلاف نظرها در مورد جهت کلی بازی در اکتبر 2006، توسعه بازی به تیم Climax UK به رهبری سام بارلو واگذار شد.
Sam Barlow: " چیز عجیبی بود. بازی قرار بود دارک کمدی باشد و بعدها، یک نفر بهم گفت که از Scrubs برای ساختنش الهام گرفتند! ما مخالفت کردیم و گفتیم: 'نگاه کنید، اگر اینطور پیش برود، فاجعه خواهد شد. Silent Hill فن بیس سرسختی دارد."
پاسخ کونامی این بود: "شما می‌توانید هر تغییری که می‌خواهید بدهید، اما باید این کار را در همان مدت زمان و با همان بودجه‌ای که در اختیار دارید انجام دهید."

بارلو با زمان محدودی که داشت، داستان را بازنویسی کرد، مراحل را دوباره طراحی و موجودات را در عرض یک هفته بازسازی کرد.

Sam Barlow: "اولین بازی Silent Hill که روی آن کار کردیم، یعنی Origins،توسط گروه دیگری از افراد ساختش شروع شد و در وضعیت وحشتناکی بود. وقتی آن را تحویل گرفتیم، فکر می‌کنم شش ماه برای اتمام آن وقت داشتیم و آن‌ها قبلاً نیمی از بودجه را خرج کرده بودند. بنابراین به ما گفته شد که فقط کار را تمام کنیم. اما من، و به خصوص طراح اصلی نیل ویلیامز، فکر می‌کردیم: آیا بازی‌های Silent Hill معمولاً خوب نیستند؟ ما نمی‌خواستیم اولین بازی بد Silent Hill را بسازیم. نه فقط بد، بلکه فاجعه. به خصوص وقتی که یک داستان در رابطه با ریشه اتفاقات سایلنت هیل 1 بود - که به هر حال یک ایده فاجعه بود چون در نسخه اول Silent Hill به اندازه کافی در رابطه با اتفاقات گذشته توضیح داده میشد. ما فضای مانور بسیار کمی داشتیم، اما بهترین کار خود را انجام دادیم و بخشی از بهترین کار ما این بود که به هیچ وجه تلاش نمی‌کردیم ساختار کلاسیک را تغییر دهیم. داستان توسط محیط و از طریق دفترچه‌ها روایت می‌شد. یادداشت هایی وجود داشت که شما احساس می‌کردید آنها را به طور تصادفی و بدون ترتیب خاصی پیدا می‌کنید، اما ما به وضوح قصد داشتیم تأثیر عاطفی خاصی را منتقل کنیم. وقتی کار بر روی پروژه را شروع کردیم، در برخی کلیشه‌ها و ایده‌های تکراری محدود شده بودیم. یکی از مراحل بازی در یک تیمارستان اتفاق می‌افتاد،، اما هیچ دلیلی برای حضور تراویس در آنجا وجود نداشت. شما فقط به طور تصادفی از این آسایشگاه عبور میکردید. فکر کردیم این مکان احتمالاً باید به داستان شخصت تراویس پیوند بخورد، بنابراین جوری تنظیم کردیم تا آخرین یادداشتی که پیدا می‌کنید، سوابق بستری شدن مادرتان در آنجا و یادداشت پزشک در مورد او باشد و اینجوری خیلی احساسی‌تر شد. من از انجام این تغییر لذت بردم."
sh0_prototype_map.jpg
تصویری از نقشه نسخه original
ویدئوهای گیم‌پلی نسخه اولیه تغییرات قابل توجهی را در این سری نشان می‌داد، مانند نمای دوربین به سبک رزیدنت اویل 4, laser sight برای اسلحه‌ها و هیولاهایی به نام Afflicted، که البته هیچ کدام در نسخه نهایی استفاده نشدند.
یکی دیگر از کانسپت های اصلی که از نسخه نهایی بازی حذف شد، سیستم سدسازی بود که به بازیکنان اجازه می‌داد با استفاده از اشیاء اطراف خود، اتاق‌ها را بر روی دشمنان مسدود کنند تا برای مدتی از دست آنها در امان باشد.
Play Magazine: می‌توانید کمی بیشتر در مورد سیستم سدسازی که در مورد آن شنیده‌ایم به ما بگویید؟ آیا مسدودکردن دسترسی دشمنان برای پیشروی ضروری می‌شود؟
Oertel: این برنامه اصلی بود...که دشمنان شما را تعقیب می‌کردند و شما مجبور بودید آن‌ها را در اتاق‌های دیگر به دام بیندازید تا بتوانید پیش بروید. تقریباً قرار بود یک نوع عنصر پازل مانند باشد. پیاده‌سازی آن بسیار دشوار بود. طراحی آن زمان زیادی می‌برد، بنابراین این قسمت دیگر در بازی نیست. این یک ویژگی خوب بود که می‌توانستیم داشته باشیم، اما وقت کم آوردیم. یا می‌توانستیم یک بازی سدسازی عالی داشته باشیم، یا یک Silent Hill عالی.

کله هرمی نیز در نسخه اصلی وجود داشت و بک گراند داستانی, او را به عنوان یک آشپز آدم خوار که در متل است به تصویر میکشید. وقتی پروژه به استودیوی Climax UK واگذار شد، آن‌ها او را با Butcher جایگزین کردند.
در نسخه نهایی بازی شما میتوانید در دو جا کله هرمی را ببینید, تابلو نقاشی در خانه داهیلا و عکسی از او در اتاق 503 ریورساید متل.

pyramid_head.jpg

Silent Hill:Origins در نهایت توسطClimax UK (Solent) تکمیل شد و در نوامبر 2007 منتشر شد.
دمویی از یکی از بیلدهای اولیه بازی
 
آخرین ویرایش:
دیدم بد نیست به مناسبت 17 سالگی origins یه مطلبی بذارم در مورد نسخه اولیه بازی که به اسم Original Sin شناخته میشد. :D


در ابتدا Silent Hill: Origins توسط Climax LA درسانتا مونیکا، کالیفرنیا در حال توسعه بود، اما پروژه پر دردسری بود. پس از مشکلات عمده با موتور بازی و اختلاف نظرها در مورد جهت کلی بازی در اکتبر 2006، توسعه بازی به تیم Climax UK به رهبری سام بارلو واگذار شد.


بارلو با زمان محدودی که داشت، داستان را بازنویسی کرد، مراحل را دوباره طراحی و موجودات را در عرض یک هفته بازسازی کرد.


View attachment 356078
تصویری از نقشه نسخه original
ویدئوهای گیم‌پلی نسخه اولیه تغییرات قابل توجهی را در این سری نشان می‌داد، مانند نمای دوربین به سبک رزیدنت اویل 4, laser sight برای اسلحه‌ها و هیولاهایی به نام Afflicted، که البته هیچ کدام در نسخه نهایی استفاده نشدند.
یکی دیگر از کانسپت های اصلی که از نسخه نهایی بازی حذف شد، سیستم سدسازی بود که به بازیکنان اجازه می‌داد با استفاده از اشیاء اطراف خود، اتاق‌ها را بر روی دشمنان مسدود کنند تا برای مدتی از دست آنها در امان باشد.


کله هرمی نیز در نسخه اصلی وجود داشت و بک گراند داستانی, او را به عنوان یک آشپز آدم خوار که در متل است به تصویر میکشید. وقتی پروژه به استودیوی Climax UK واگذار شد، آن‌ها او را با Butcher جایگزین کردند.
در نسخه نهایی بازی شما میتوانید در دو جا کله هرمی را ببینید, تابلو نقاشی در خانه داهیلا و عکسی از او در اتاق 503 ریورساید متل.


Silent Hill:Origins در نهایت توسطClimax UK (Solent) تکمیل شد و در نوامبر 2007 منتشر شد.
دمویی از یکی از بیلدهای اولیه بازی
تفاوت سطح تیم سایلنت با اون احمق هایی که بعدا این سری رو دست گرفتن مثل مقایسه اسم کله هرمی می مونه با butcher!!!!
واقعا سایلنت هیل های بعد از تیم سایلنت یکی از یکی بدتر فاجعه تر بودند و سازندگانشون مطلقا درکی از سایلنت هیل نداشتند . برای منی که با سایلنت هیل های تیم سایلنت بزرگ شدم وقتی یک نسخه مثل هوم کامینگ رو بازی می کردم لحظه به لحظه اش حس می کردم دارن عذابم میدن بس که بازیشون بد و بی ربط بود.
این اوریجینز هم دقیقا همین حس رو می داد یه بازی بی هویت بود فقط داشت از اسم سایلنت هیل و شخصیت های سایلنت هیل 1 مثلا برای خودش اسم و رسم می ساخت.
 
تفاوت سطح تیم سایلنت با اون احمق هایی که بعدا این سری رو دست گرفتن مثل مقایسه اسم کله هرمی می مونه با butcher!!!!
واقعا سایلنت هیل های بعد از تیم سایلنت یکی از یکی بدتر فاجعه تر بودند و سازندگانشون مطلقا درکی از سایلنت هیل نداشتند . برای منی که با سایلنت هیل های تیم سایلنت بزرگ شدم وقتی یک نسخه مثل هوم کامینگ رو بازی می کردم لحظه به لحظه اش حس می کردم دارن عذابم میدن بس که بازیشون بد و بی ربط بود.
این اوریجینز هم دقیقا همین حس رو می داد یه بازی بی هویت بود فقط داشت از اسم سایلنت هیل و شخصیت های سایلنت هیل 1 مثلا برای خودش اسم و رسم می ساخت.
Home coming که بازی خوبیه اتفاقا داستان قوی هم داشت گیم پلی خوبی هم داشت نسبت به سال عرضه البته نظر شخصیه هر کسی یطور نظر داره
 
  • Like
Reactions: BatmanGame
ژاپن اخیرا علاقه ی شدید و عجیبی به خودنابودگری خودش پیدا کرده!
تو تمام عرصه ها!
موفق باشه!!
سلام داداش خوبی تو آخرین پیامت سال 2017 بوده و الان 2024 عه😁 می خواستم راحب اون تاپیکی که خودت خیلی وقت پیش باز کرده بودی یه چیزی بهت بگم اگه هنوز هستی به آیدی زیر تو تلگرام پیام بدی ممنونت میشم🙏
@iz_that
 
چند روز پیش داشتم یه تحلیل جالب و جنجالی در مورد جیمز و سایلنت هیل 2 ریمیک میخوندم که چون خیلی موضوع عجیبی بود گفتم بشینم ترجمه کنم. برای اینکه این متن خیلی طولانی تر نشه ترجمه یادداشت ها رو توی اسپویل زیر تصاویر میزارم. امیدوارم خوشتون بیاد و بعدا در مورد این تحلیل تو این تاپیک مثل قدیم ها به بحث بپردازیم.

توییت اصلی رو هم اینجا قرار میدم که هرکسی دوست داشت بخونه. شخصی که این متن رو نوشته تسلط خوبی به سایلنت هیل داره و همچنین فایل های استفاده نشده بازی رو استخراج کرده و با هک کردن دوربین بازی تونسته بعضی از عکسها رو زمانی که دوربین از چهره جیمز رو نشون نمیداده بگیره.





قبلاً مدرکی ارائه دادم که نشان می‌داد سرایدار در واقع جیمز است. حالا قصد دارم درباره گذشته جیمز، پیش از آن زمان، و آسیب‌هایی که او متحمل شده صحبت کنم. این پست بسیار طولانی خواهد بود، با مدارک و شواهد زیادی که از گفته‌هایم پشتیبانی می‌کنند، و شامل جزئیات پنهانی که بسیاری از شما احتمالاً از آن‌ها غافل بوده‌اید. به موضوع آزار جنسی (SA) نیز اشاره شده است.
اول از همه، اشعه‌های ایکس در بیمارستان بروک‌هیون متعلق به جیمز است. شما می‌توانید خط فک و دندان‌های او را ببینید، به‌خصوص دندان نیش کج او که بیرون زده است. همچنین در فایل‌های بازی توضیحاتی برای این اشعه‌های ایکس وجود دارد. علاوه بر این، یک طرح بزرگ از چهره جیمز هم در گوشه‌ای از لابی بیمارستان بروک‌هیون دیده می‌شود.
Gbliq6BXEAEhnId.jpg GblitsAWQAAkG-y.jpg GblitsBX0AA-jr2.jpg GbliwG0XMAAyC2G.jpg
در نسخه ریمیک، داستان رمان سایلنت هیل را گسترش داده‌اند که در آن تأیید شده جیمز در گذشته یک بیمار روانی بوده است. *ماساهیرو ایتو* هم سال گذشته به این موضوع اشاره کرد.
Gbli75PXEAAF6fB.jpg
ماساهیرو ایتو: «لباس بستری (straight jacket) عمدتاً برای بیماران روانی است. احتمالاً جیمز هم در ابتدای بازی یک بیمار روانی بوده، اما بیمار خشنی نبوده است.»
خاطرات و آسیب‌های روانی جیمز از دوره بستری بودنش، در تمام بازی نمود دارد، درست به همان اندازه که احساس گناه او برای کاری که با مری انجام داده است، به چشم می‌خورد.
در رمان سایلنت هیل ۲، جیمز یادداشتی را در بیمارستان بروک‌هیون می‌شناسد و می‌گوید این یادداشت مدت‌ها پیش درباره او نوشته شده است. در ادامه داستان، او مرتباً به این فکر می‌کند که آیا هنوز در بیمارستان بستری است و دچار توهم شده یا خیر، و همچنین آیا روان‌پزشکش (مدیری که درباره‌اش می‌خوانیم) برای او وسایلی باقی گذاشته است. جیمز در ذهن خود از آن مدیر درخواست کمک می‌کند. با این حال، در رمان، مدیر بیمارستان به عنوان فردی بد و شرور توصیف نشده بود.
در نسخه ریمیک، استودیوی بلوپر به خلاقیت خود آزادی عمل داده و بسیار به موضوع بستری شدن جیمز، بیماری روانی و آسیب‌های او پرداخته و آن‌ها را گسترش داده است.
«سه بیمار» در واقع تجسم خود جیمز هستند و فایل‌های بازی تأیید می‌کنند که آن‌ها نماد ترس، انزجار و پرخاشگری هستند. این درست مثل سه مسیری است که او برای باز کردن جعبه در دنیای دیگر بیمارستان طی می‌کند و سه مسیری که در هزارتو طی می‌کند. حضور این احساسات در بازی دلیل خاصی دارد و این موضوع به مری و احساسی که جیمز در زمان بیماری او داشت مربوط نمی‌شود. همچنین، دستی که دستبندها را روی آن‌ها می‌گذاریم، مدل دست خود جیمز است.
GblkxAhWIAAyQ5N.jpg GblkxAhXsAExdh5.jpg
این جزئیات به عمق روانی و آسیب‌های درونی جیمز اشاره دارند و نشان می‌دهند که این احساسات منفی ریشه در تجربه‌های روانی و دردهای گذشته خود او دارند، نه فقط رابطه او با مری.
به این سنگ قبر توجه کنید که تنها در حالت New Game Plus ظاهر می‌شود. این نقل‌قول از فیلم Tenebre گرفته شده است؛ در این فیلم، شخصیت اصلی پس از تجربه تحقیر جنسی خشونت‌آمیز به یک قاتل تبدیل می‌شود. نمادهای بالای این سنگ قبر، به بیمار نمادین "پرخاشگری" و مسیر پرخاشگری در هزارتو اشاره دارند.
GbllafuW8AEq0yO.jpg Gbllhm4WQAAUaUe.jpg GbllTrBWMAAxdJF.jpg

متن فارسی روی سنگ قبر *تنها یک پاسخ به خشم همیشگی‌اش وجود داشت. و او مرتکب بدترین عمل شد: قتل. او عمیق‌ترین رازها را شکافته بود و نه آرامش، نه اضطراب، نه ترس، بلکه آزادی را یافته بود. خجالت و حقارت کنار گذاشته شده بود. با یک عمل ساده نابودی، او در کنار مرگش آرام گرفت. قتل.*
دلیل دقیق بستری شدن جیمز مشخص نیست، یادداشت شماره ۱ تنها سرنخی است که داریم و اطلاعات زیادی نمی‌دهد. رمان، نسخه بازسازی شده و یادداشت شماره ۲ که در بازی اصلی هم وجود دارد، به طور ضمنی نشان می‌دهند که او دچار اسکیزوفرنی است، و یکی از قطعات در آلبوم موسیقی اضافه نسخه بازسازی شده با عنوان "اسکیزوئید" نامگذاری شده است.
GblnBeMWAAALjPH.jpg GblnE2uXwAA41le.jpg GblnHHsXUAARzBN.jpg

متن فارسی یادداشت شماره یک "این پرونده شباهت آشکاری به اتفاقی دارد که چند سال پیش در این مرکز رخ داد. بیمار با حکم دادگاه و با رضایت خانواده‌اش بستری شده بود. وضعیت او در هفته‌های اول بهبود پیدا کرده بود. داروهای تجویزشده به همراه جلسات فردی با روان‌شناس و هنر درمانی، بی‌حالی، عدم لذت‌بردن از زندگی و انزوای اجتماعی او را کاهش داده بود. دلیلی برای نگرانی وجود نداشت. حتی نمی‌دانستند چیزی اشتباه است تا اینکه نگهبان شب گزارش داد یکی از کلیدهایش گم شده است. وقتی او را پیدا کردند، دیگر خیلی دیر شده بود."
در این یادداشت استفاده‌نشده از سوی یکی از کارکنان، آمده است که مدیر بیمارستان پس از ورود جیمز رفتار عجیبی از خود نشان داد و به شدت به او وسواس پیدا کرد. این که تلاش کردند عبارات "او به وسواس افتاده است" و "من نگرانم که" را پاک کنند، نشان می‌دهد که او پیشینه‌ای از سوء استفاده داشته و کارکنان از او ترسیده بودند.
GblnvxMXYAAVyV-.jpg
در یک یادداشت استفاده‌نشده دیگر، مدیر می‌گوید که جیمز او را به یاد شخصی می‌اندازد، اما سعی کرد چیزی که نوشته بود را پاک کند. این به یادداشتی که در گاوصندوق دفترش پیدا می‌کنیم مربوط می‌شود. به نظر می‌رسد که این یادداشت درباره مری و ماریا باشد، اما این دست‌نوشته متعلق به مدیر است و در واقع درباره جیمز است.
Gblo7sYXgAAykV3.jpg GblpAEhXIAAkUlW.jpg
ترجمه نامه مدیر: سه بیمار جدید سه مورد ناامید، همانطور که پرسنل عادت کردند آنها را صدا بزنند با وجود اینکه همه فکر می‌کنند، من باور دارم هنوز می‌توانم به آن‌ها برسم. تا از میان پوسته‌های شکسته‌شان نگاه کنم. تا نوری به تاریکی درون بتابانم من باید باور کنم که آنها مرا یاد... می‌اندازند من باید باور کنم
ما در طول دنباله بیمارستانی یادداشت‌های زیادی پیدا می‌کنیم که به احتمال سوءاستفاده جنسی اشاره دارند، و در برخی از آن‌ها این موضوع کاملاً واضح و غیرقابل انکار است. اولین یادداشت این است، که در یک سوراخ کوچک در دیوار قرار دارد و نماد "بیمار پرخاشگر" دور آن نقاشی شده است، که بعداً در طول بازی به یک سوراخ بزرگ تبدیل می‌شود.

Gblp2gQW4AADPTG.jpg Gblp5npWcAAILHU.jpg Gblp-OTXwAAIDhl.jpg GblptV9XUAAOxxO.jpg
سوراخ دیگری که دور آن چشم نقاشی شده است، بعداً در دیوار استخر پیدا می‌شود ، جایی که این تلاش برای سوءاستفاده جنسی انجام شده است. این اولین بار نبوده، زیرا به نظر می‌رسد که این حادثه PTSD او را تحریک کرده و باعث شده تا به مدیر حمله کند، سپس او به شدت هیستریک شد و فرار کرد.
Gboi_WlXIAAzxIv.jpg
این یادداشت نشان‌دهنده علائم رفتاری و جسمی جیمز است، به آن‌ها توجه کنید زیرا مهم هستند، من به زودی توضیح خواهم داد. او همچنین مجبور شد برای حمام کردن بازداشت شود. آن‌ها تنها زمانی که او را حمام کردند چیزی پیدا کردند که ظاهراً "آسیب به خود" بوده است، بنابراین می‌توانید تصور کنید که چه نوع زخمی باید بوده باشد. همچنین این که او از حمام کردن خودداری می‌کرد به حدی که مجبور بودند او را بازداشت کرده و وادار به انجام این کار کنند، می‌تواند یک نوع دفاع از خود باشد، تلاش برای زشت به نظر رسیدن تا آزاردهنده‌اش تمایلی به لمس او نداشته باشد.
GblqtsAWQAA78Eq.jpg GblqtsCWsAAJcA_.jpg
بیمار برای مشاهده منتقل شده است. سوء تغذیه دارد. تنفس سطحی دارد. از تماس چشمی اجتناب می‌کند. در حضور کادر درمان مضطرب است. از لمس شدن وحشت دارد.

روز دوم:
بیمار از خوردن غذای جامد امتناع می‌کند. تغذیه با لوله معده ضروری است. برای کاهش حالت تهوع و استفراغ به او داروی سروتونین داده می‌شود.
روز سوم:
بیمار برای حمام و غذا خوردن مهار می‌شود. اتاق درمان برای این کار آماده می‌شود. سوء تغذیه او در حال پیشرفت است. کمبود اکسیژن دارد. احتمال خودزنی وجود دارد.
روز چهارم (به طور خلاصه):
وضعیت بیمار بسیار بدتر شده است."
این توضیحات مربوط به اشعه ایکس‌های جیمز است که در فایل‌های بازی پیدا شده است (آخرین مورد در بازی وجود دارد). حقیقت احتمالاً این است که او به دلیل کشیدن مو و بلعیدن آن دچار التهاب دستگاه گوارش نشده است. تمام علائم و رفتارهایی که در یادداشت‌ها نشان داده شده، همگی نشانه‌های سندرم تجاوز جنسی هستند، همان‌طور که به‌طور علمی نام‌گذاری شده است. قربانیان اخیر سوءاستفاده جنسی دائماً تحت فشار شدید از ترس، وحشت و پرخاشگری هستند، و بسیاری از آن‌ها دچار استفراغ مکرر، التهاب دستگاه گوارش، از دست دادن اشتها و واکنش‌های PTSD از طریق نگاه کردن یا لمس شدن می‌شوند.
GblrRuiWQAAv5bB.jpg GblrUq9X0AA9wJE.jpg GblrUq-XwAAS7Qm.jpg GblrXOFXMAAw7yI.jpg
"دختر" در این یادداشت همان بیمار "ترس" است، و ما می‌توانیم وضعیت ذهنی او را ببینیم زمانی که به اتاق L1 f منتقل شد تا به دقت تحت نظارت قرار گیرد (طبق گزارش در پست قبلی). بودن در اطراف این همه نفر او را وحشت‌زده می‌کرد، بنابراین یک چادر کوچک ساخت تا خود را از دیگران جدا کند.
GblubIOX0AA-bKs.jpg GbluXLpWUAAM1Wk.jpg GbojCVEWsAAj3bb.jpg

"امروز دختر رو آوردن اینجا. از وقتی اومده حتی یه کلمه هم حرف نزده. اونجا نشسته، سرش رو توی دستاش گرفته، ناله می‌کنه و می‌لرزه. من اونو بردم تخت گوشه اتاق، به نظر می‌رسه کمی آرام‌تر شده. فکر کنم حتی به من نگاه هم کرد."


بدلیل محدودیت های سایت برای بارگزاری حداکثر 30 تصویر. باقی متن رو در پست بعدی قرار میدم.
 
آخرین ویرایش:
ادامه پست قبلی

کارگردان همچنین عکسی از چادر در دفتر خود دارد، ما دستبند "ترس" را در یک چادر دیگر پیدا می‌کنیم، و همان چادر را در مسیر "ترس" در دنیای دیگر بیمارستان می‌بینیم، جایی که یادداشتی وجود دارد که چیزی بیشتر از فقط حل یک معما را بیان می‌کند.
Gblu1RJWcAAhGc6.jpg Gblu5pzWcAEUja0.jpg Gblu8_aXEAARy9s.jpg GbluwVPXcAAk4M6.jpg

1 سال است که مرا زیر نظر دارند
آن‌قدر قرص به من دادند
وقتی ساعت شلوغی می‌رسد
هر بار که نور می‌افتد می‌لرزم"
اشعه ایکس‌های جیمز قرار است متعلق به بیمار "تنفر" باشد، و در این مرحله او به یک اتاق تک‌نفره با یک پنجره بزرگ منتقل شده بود که مدیر در تمام زمان‌ها از آنجا او را تحت نظر داشت، همانطور که گزارش قبلی که ارسال کردم اشاره دارد.
وقتی جیمز پتو را از روی بیمار "تنفر" بلند می‌کند، یک توده از روده‌ها پیدا می‌کند، و این یکی از معدود لحظاتی در بازی است که واکنشی این‌چنین شدید از او نشان داده می‌شود.
GblvoWpW4AAVLIR.jpg GblvoWuWkAA671a.jpg
یادداشتی که در پشت‌بام قرار دارد در نسخه بازسازی شده تغییر کرده است تا نشان دهد جیمز مصمم بود کاری را که مدتی بود در ذهن داشت، انجام دهد. طبق یادداشت‌های بعدی، هم در بیمارستان و هم در زندان (که ادامه همان داستان است)، جیمز کلیدهای نگهبان شب را دزدید و برنامه‌ریزی کرده بود تا مدیر را بکشد. این موضوع به روش‌های مختلف، هم به صورت معنوی و هم به صورت حقیقی، بیان شده است.
او چندین بار دستگیر شد. آخرین یادداشت در پست قبلی من استفاده نشده است و درباره زندانی صحبت می‌کند که شیو را در سلول انفرادی مخفی کرده بود، که در نسخه نهایی بازی وجود دارد.
GblwcFXXIAAADgN.jpg Gblv12hXkAAO1V8.jpg GblwOhJW0AETqnD.jpg GblwScYXsAAPxOi.jpg

9 مه
باران شدید است.
تمام روز کنار پنجره نشسته‌ام.
آرامش بخش است ولی نمی‌توانم بیرون بروم.
هنوز هم احساس تنهایی می‌کنم.

10 مه
باران هنوز هم می‌بارد.
با دکتر صحبت کردم.
گفتند شاید کمی بهتر شوم.
نمی‌دانم، آیا من یه نقص دارم؟ یه ضعف؟
همه که نمی‌تونن استیو جابز باشن!

11 مه
باران دوباره شروع شد.
علف‌های هرز باعث شد حالم کمی بهتر شود.
اگر امروز احساس بیماری نکنم.
وقتی داروها اثر می‌کنند،
اصلاً کی هستم؟

12 مه
باران مثل همیشه.
دیگه نمی‌خوام به کسی زنگ بزنم.
هر کسی یه مشکلی داره.
ولی من واقعا یه موجود عجیبم.
شاید مردم بگن من دیوونم؟
شاید خودشون هم دیوونه باشن ولی توی کفششون نیستم.
خیلی سخته... انگار این‌جوری باید صبر کنم.
انگار مجبورم مثل یه اسباب‌بازی صبر کنم.


13 مه
دکتر امروز اومد...
گفت که زمان ترخیصم نزدیکه.
گفت که باید خوشحال باشم.
اما من می‌ترسم.
احساس می‌کنم دارم به یه جایی پرتاب می‌شم.
مثل سقوط از آسمان توی یه باتلاق.
مثل آخرین نفس قبل از مرگ.
اما خیلی دیره.
می‌دونم که نمی‌تونم برگردم.
"کسی رو دیدم که بعد از خاموش شدن چراغ‌ها داشت توی اطراف پرسه می‌زد. دوباره. هر کدومتون که بودین، لازم هست بهتون یادآوری کنم که بدون اجازه قبلی نباید پستتون رو ترک کنین؟ دفعه بعد که بگیرمتون، به نگهبان گزارش‌تون می‌کنم."
در سمت راست صفحه نوشته شده: "اگر می‌توانید، مرا بگیرید."
"0050 رو دوباره توی اتاق ECT پیدا کردم. این بار چک کردم و دیدم که برای درمان برنامه‌ریزی نشده بود. چطور ممکنه خودش رو به اونجا رسونده باشه؟ و چطور می‌دونه که اون وسیله رو چطور روشن کنه؟ یکی باید جوابگوی این کار باشه.
خیلی نزدیکه. اتفاق می‌افته. مجبوره اتفاق بیفته."
"یک جستجوی کامل در سلول‌های واحد... [کلمه نامفهوم] من را مجبور کرد. این دزد کلید سلول و کلید زره‌پوش را برداشته بود. مسلماً این ساده‌ترین راه برای گرفتن او بود و من این دزد را برای همیشه در سلول D زندانی کردم. اما اگر او قرار است به سلول‌های دیگر منتقل شود، کسی باید مطمئن شود که او هرگز دوباره فرار نکند."
و طبق فایل‌های بازی، "دزد" در آن یادداشت همان زندانی است که این یادداشت را روی زمین سلولش نوشته است. این یادداشت درباره دزدی اشیاء نیست، بلکه استعاره‌ای برای رابطه جنسی غیرموافقتی است. به سوراخ وسط یادداشت توجه کنید، که در بازی نیز به صورت ضربانی تپش دارد.

Gblxs5lW0AAUHdm.jpg
"همه مثل هم بودند. تا اینکه من... آنها مسیر خودشان را انتخاب کردند. اما من نمی‌توانستم. وقتی یکی مسیر خودش را انتخاب می‌کند، باید از خودش دفاع کند. من نمی‌خواهم دوباره ضعیف باشم. من خودم را خواهم داشت."
عبارت "چیزی که کاشتی، درو می‌کنی" در مسیر به دفتر "رئیس زندان" نوشته شده است (که همان دفتر مدیر است، ظاهراً شبیه به هم است و ماشین تحریر در آنجا قرار دارد تا این موضوع را واضح کند، همچنین اتاق پشت‌سر هم وجود دارد). وسواس جیمز برای گرفتن انتقام در این بخش از بازی تمرکز اصلی است.
GblzUoZXwAAZyLp.jpg GblzXtnWEAAdbvl.jpg
"خودشو حبس کرده. کلید رو برداشته. هیچ کدوم از افسران نگهبان اتاقی نگرفتند، اما من می‌دونم یکی هست. داشت دیوونه می‌شد سر این "بیماری". ببینم پرستار ارشد بهش مبتلا شده یا نه. فکر می‌کنه اون بالا امنه. چیزی که باید بشه سرش میاد."
بیشتر قربانیان سوءاستفاده جنسی افکار وسواسی درباره انتقام دارند، معمولاً به عنوان یک روش برای مقابله با شرم و خودسرزنشی‌شان.
در نهایت او موفق شد. قتل در چندین روش مختلف اشاره شده است، اما به وضوح در قالب دو داستان از زندانیان بی‌گناه در معمای دار آویز روایت می‌شود.
GblziYnXMAEbF7m.jpg GblztMgWsAA-ihP.jpg GblztNbWYAAzd8A.jpg GblztNkXMAA6Win.jpg
شعر اول
من مدت‌ها منتظر ماندم، زمانم را صرف کردم،
منتظر بودم تا جنایتم را مرتکب شوم.
مرد ظاهر شد، مرا ندید،
پایان خونینی بود که نصیبش شد.
در سایه‌ها، شکارچی در کمین نشسته است،
نیت خشن او در پرده ای از سرنوشت پوشیده شده است.
یک معمای گشوده می‌شود، انگیزه‌های نامشخص،
وقتی شکار نزدیک می‌شود، سرنوشت‌هایشان در هم تنیده می‌شود.

شعر دوم
در حقیقت، او کمتر از یک حیوان بود،
و بر گوشت و روح من جشن می‌گرفت،
اراده من برای زنده ماندن را می‌خواست بشکند،
انسان آنقدر می‌تواند تحمل کند.
یأس هوا را خفه می‌کند،
گذشته مهاجم، داستانی از ناامیدی است.
یک قربانی تبدیل به مهاجم، یک فرمان تراژیک،
در این شب قضاوت، درد هر دو مرد را آزاد می‌کند."
یکشنبه صبح:
گزارش اختلال: زندانی C-140 فریاد می‌زد و ادعا می‌کرد C-777 او را تعقیب می‌کند و می‌گوید "میله‌ها نمی‌توانند او را نگه دارند". به C-140 آرام‌بخش تزریق شد.
یکشنبه بعدازظهر:
C-140 و C-777 از سلول‌هایشان ناپدید شده‌اند. زنگ خطر به صدا درآمده و جستجو آغاز شده است.
به‌روزرسانی: در حمام، در از داخل بسته شده است. تلاش‌هایی برای باز کردن آن انجام شده است. هیچ صدایی از آن طرف نمی‌شنویم.
ظهر:
جستجوی احتیاطی از سلول C-777 انجام شد.
هیچ اثری از زندانی که سلول را بدون نظارت ترک کرده است، پیدا نشد.
توصیه می‌شود ارزیابی روانپزشکی بیشتری از C-140 انجام شود.
شب:
[اطلاعاتی در این بخش درج نشده است]"
هنوز او را پیدا نکرده‌اند. از آنجایی که کلید کابینت پیش او بود، باید فرض کنیم یکی از زندانی‌ها به آن دست پیدا کرده است.
کلید یدک را از ایستگاه بازرسی بازدیدکنندگان بگیر و تفنگ را قبل از اینکه به دست افراد اشتباه بیفتد، ایمن کن."
توجه همه نگهبانان الزامی است.
از همین لحظه، آشنایی همه با دستورالعمل اصلاح شده نگهداری از ژنراتور الزامی است.
همه ما به یاد داریم که آخرین بار که نوسانات برق رخ داد چه اتفاقی افتاد، هرچند مطمئنم اکثر ما ترجیح می‌دهیم این اتفاق را فراموش کنیم.
ما اجازه تکرار چنین حادثه‌ای را نخواهیم داد."
این سوراخ و پیام در دوش‌های زندان قرار دارند، جایی که "زندانی" ظاهراً خود را با قربانی‌اش قفل کرده بود. وان‌های حمام نیز یک تم مشترک در بازی هستند. من مطمئن نیستم که آیا این مکان نشان‌دهنده جایی است که او قربانی‌اش را کشته است، یا اینکه یکی از مکان‌هایی است که او خود قربانی سوءاستفاده جنسی شده است.
Gbl0AumWkAEE8sK.jpg Gbl0En9XkAAZINf.jpg
سلاح او احتمالاً یک قیچی زنگ زده بود. آرایشگاه در ابتدای بازی یک قیچی بزرگ زنگ زده بیرون دارد و قیچی‌های بیشتری در داخل آن هستند، یکی از آن‌ها کنار یک یادداشت و یک لباس محکمی قرار دارد (به نام فایل‌های منابع نگاه کنید). این موضوع همچنین می‌تواند توضیح دهد که چرا سلاح پیرامید هد نصف قیچی است.
Gbl0blJWEAA00Pa.jpg Gbl0fdiWwAAihs-.jpg Gbl0kWOWgAAgoZ6.jpg Gbl0nFcXIAAYN99.jpg
دوباره دیدمش. یا حداقل فکر می‌کنم دیدمش. میگه که حالا پیرتر شده. اما دیگه نمی‌دونم. خسته‌ام. دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. مهم نیست. اون صدای خراشیدن دوباره.
بعد از آن، طبق یادداشت‌ها به نظر می‌رسد که جیمز در یک سلول انفرادی حبس شده بود. اگر ثابت شود که فردی دچار بیماری روانی شدید است، می‌تواند از زندان فرار کند و به جای آن در یک مرکز درمانی با امنیت بالا تحت مراقبت قرار گیرد.
Gbl1Tj_XIAAI2MF.jpg Gbl1qEbXEAAMmXb.jpg Gbl1kDzXkAAZiX5.jpg Gbl1kD1W8AAropH.jpg
نگهبان‌ها فکر می‌کنن ما حالا جذامی‌ایم. نمی‌دونم چرا. اما ازمون دور می‌مونن. من شکایتی ندارم.
"این سلول باید تا روز سه شنبه تمیز بشه. مطمئن شو که زندانی‌ها کار رو تا اون موقع تموم کنن.
زندانی قبلی طبق دستور رئیس زندان به بخش اعدام منتقل شده."
قوانین جدید رفتاری، با اثر فوری:
نگهبانان باید در تمام اوقات فاصله خود را از زندانیان حفظ کنند.
هرگونه تلاش زندانیان برای نزدیک شدن به نگهبانان باید با اقدامات انضباطی فوری مواجه شود.
زندانیان تا اطلاع ثانوی باید در سلول‌های خود محبوس شوند."
"زندان تولوکا
یادآوری برای همه نگهبانان.
با اثر فوری، برای همه الزامی است که با دستورالعمل اصلاح شده نگهداری از ژنراتور آشنا شوند.
همه ما به یاد داریم که آخرین بار که نوسانات برق رخ داد چه اتفاقی افتاد، اگرچه مطمئن هستم اکثر ما ترجیح می‌دهیم این اتفاق را فراموش کنیم.
ما اجازه تکرار چنین حادثه‌ای را نخواهیم داد."
این موضوع زمانی آشکارتر می‌شود که او وارد یک سلول انفرادی می‌شود و برای مدتی در آنجا حبس و گرفتار می‌شود و صدایی به او می‌خندد. درون سلول، یادداشتی وجود دارد که در آن جیمز از خودش عذرخواهی می‌کند و توضیح می‌دهد که او فقط می‌خواست از خودش محافظت کند.

"متاسفم. خیلی متاسفم. نمی‌تونستم بذارم ببرنت. و حالا تو...
هنوز اونجایی، نه؟"

ادامه رو باز هم بخاطر محدودیت ارسال تصاویر باید به پست بعدی انتقال بدم
 

Attachments

  • Gbl3T_gWIAAG2f0.jpg
    Gbl3T_gWIAAG2f0.jpg
    37.4 KB · مشاهده: 8
آخرین ویرایش:
ظاهر "ابسترکت ددی" برای جیمز و آنجلا متفاوت است (تأیید شده)، و ماتئوش لنارت اشاره کرده است که این سکانس معنای شخصی برای جیمز دارد. در رمان، جیمز می‌گوید دلیل دیدن ابسترکت ددی این است که "او همان تاریکی را در درون خود پنهان کرده که آنجلا دارد."
ابسترکت ددی دارای اندام‌هایی شبیه به جیمز است. روی دستانش دستکش‌های پزشکی مخصوص بیماران روانی دارد که برای جلوگیری از خودآزاری یا حمله به دیگران استفاده می‌شود. زانوهایش سرخ و زخمی است (نشانه‌های درگیری)، و پاهای او دقیقاً مشابه پاهای جسد جیمز در یخچال است.
Gbl3KnCWoAAvcx9.jpg Gbl3T_gWIAAG2f0.jpg Gbl3T_WWMAArDWS.jpg Gbl3W4NWsAAQjE5.jpg
پای جسدهای داخل سردخانه و پای مری از نظر شکل متفاوت هستند، بنابراین این تفاوت عمدی بوده است. با توجه به آناتومی ابسترکت ددی، به نظر می‌رسد که اندام‌های او متعلق به قربانی است، نه به آزاردهنده. همچنین، صدایی که در تلویزیون‌ها پخش می‌شود، صدای مدیربیمارستان است. ممکن است این موضوع صرفاً به دلیل استفاده از همان بازیگر باشد، اما احتمال دارد که این شباهت عمدی بوده باشد.
Gbl4cGMWwAAAbkF.jpg
هنگامی که جیمز برای اولین بار ابسترکت ددی را می‌بیند، تنها لحظه‌ای در بازی است که او واقعاً وحشت‌زده و در آستانه گریه کردن است (با استفاده از camhack مشاهده شده)، و هیچ چیز دیگری چنین واکنشی از او نمی‌گیرد؛ نه هیولاهای دیگر، نه کشتن ادی، و نه حتی کاری که با مری کرده یا شکل هیولایی او.

Gbl4-DTXkAAxd0C.jpg Gbl5ATRWsAEqx5X.jpg Gbl5DlOXUAAVs7h.jpg Gbl5GTAWsAAjMgV.jpg
تنها زمانی دیگر که جیمز ناراحت می‌شود، برخورد اول با پیرامید هد است. ایتو گفته است که کاری که پیرامید هد انجام داد تجاوز جنسی نبود، اما قرار بود به شکلی جنسی به نظر برسد. جیمز ممکن است باور کرده باشد که این سوءاستفاده جنسی است و او به شدت ترسیده بود، در حالی که پیش از آن تقریباً به هیچ چیزی واکنشی نشان نمی‌داد.
وقتی پیرامید هد به جیمز نزدیک می‌شود، حفره‌های چشمی او قرمز می‌شود و به وضوح سعی دارد از گریه کردن خودداری کند. چشم‌هایش به طور سریع و غیرطبیعی حرکت می‌کنند، مانند یک واکنش "مبارزه یا فرار"، حتی زمانی که دور از دوربین است.
Gbl6I2uW0AAjwcO.jpg Gbl6NimWsAEGzSn.jpg Gbl6NinW4AAs1fQ.jpg Gbl6QoNWMAAEvek.jpg
در طول بازی نمادهای زیادی از سوءاستفاده جنسی وجود دارد که از همان ابتدای داستان شروع می‌شود. در آپارتمان واقع در خیابان سول (که متعلق به جیمز بود، به پست قبلی من نگاه کنید)، اولین "سوراخ" در دیوار پیدا می‌شود. به این نکته توجه کنید که کاشی‌های شکسته خونریزی می‌کنند.
Gbl7eKNWQAAS7hy.jpg
اتاقی که درست کنار سوراخ قرار دارد، با بوی بد و ماده سیاه رنگی که بر دست جیمز می‌ماند، نشان می‌دهد که او هنوز با تروما و اعتیاد به مواد مخدر در آن مقطع از زندگی‌اش درگیر بود، بعد از این که آزاد شده بود و مری را ملاقات کرده بود.
Gbl7rwUXEAAxoTr.jpg
سوراخ‌ها در نسخه بازسازی شده نماد شهوت جیمز نیستند، بلکه نشان‌دهنده تروما و آسیب‌های روانی او هستند. همه آن‌ها زشت و نقض شده به نظر می‌رسند و جیمز زمانی که با آن‌ها تعامل می‌کند، ناراحتی و تنفر خود را نشان می‌دهد. هنگامی که جیمز با یک سوراخ تعامل می‌کند و سپس او را به حالت بی‌حرکت می‌گذارید، دستش نزدیک سوراخ می‌ماند، صورت او شروع به لرزش می‌کند.

View attachment ssstwitter.com_1731429763949.mp4 Gbl8Fn7XwAEHT4n.jpg Gbl8C6eX0AAurfy.jpg
برخی دیگر از نمادها و نشانه‌های سوءاستفاده جنسی. آخرین یادداشت آبی استفاده نشده است که آن را در فایل‌های داده پیدا کردم. به دلیل محدودیت چهار تصویر در توییتر، مجبور شدم آن را با یادداشت لوباتومی ترکیب کنم.




Gbl9IFNX0AE48Ww.jpg Gbl9KPLW0AADElA.jpg Gbl9KPMWQAAwinE.jpg Gbl9Ow6X0AAwK97.jpg

"اون دوباره اونجاست نگاه می‌کنه زُل می‌زنه
می‌گه منو اونجا می‌کشه نمی‌خوام برم
نمی‌ذارم ببرتم"

"چرا به من کمک نمی‌کنند؟ چرا من رو اینجا پیش اون نگه می‌دارن؟
بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون بگذارید برم بیرون"

بخش اول
وای، چه رقصیدیم
بازوهامان تکان می‌خورد، بدن‌هایمان
در ناهماهنگی کامل
و موسیقی می‌نواخت
اما در هر رقصی
زمانی می‌رسد
که یکی باید پیش قدم شود
و موسیقی بلندتر شد
و بلندتر
کوبنده
خنجر می‌زد
و سپس
سکوت

بخش دوم
آبی
زیبا زیبا آبی
نه
صحبت کن نه حرکت کن نه وزن داشته باش
نه او
تر و آرام
آرام و تر
نه صحبت کن نه بخند
نه او
نه او
نه او
نه زل بزن
نه او
نه زل بزن
نه
نه
نیاز به جایی دارم
جای من
تر
آرام
بود
جای من
نه جای من حالا
حالا که زل می‌زنی هم

همچنین ممکن است این تنها یک شوخی بی‌ربط باشد، اما برای من به نظر می‌رسد که یک شوخی بی‌رحمانه در مورد تروما و آسیب‌های جیمز باشد.



Gbl9ecVXcAARGAX.jpg Gbl9hFDXUAA_6w4.jpg Gbl9i_uWoAAo_io.jpg

· برچسب: برچسب روی قوطی، اطلاعاتی در مورد محتویات آن ارائه می‌دهد. عبارت "All Purpose Ultra Lube Lubricant" نشان می‌دهد که این قوطی حاوی نوعی روغن روان‌کننده چند منظوره بوده است.

Power Lube: روان‌کننده قدرتمند (یا روغن روان‌کننده قدرتمند)
· 100% Pure: صد در صد خالص
· Paraffine Base: پایه پارافینی
· Motor Oil: روغن موتور
· Sansmark, Illinois: سانسمارک، ایلینویز (احتمالاً محل تولید)
· Power Lube Oil Co.: شرکت روغن روان‌کننده قدرتمند

در مرکز برچسب، یک لوگو با تصویر یک ماشین قدیمی و کلمه "MACHINE SHOP" (کارگاه ماشین‌سازی) به صورت برجسته دیده می‌شود. در اطراف لوگو، عباراتی مانند "Get Your Hands Dirty!" (دست‌هایتان را کثیف کنید!) و "History Cheat Sheet" (برگ تقلب تاریخ) به چشم می‌خورد.

نمی‌توانم باور کنم که این یادداشتی را فراموش کردم که در آن "بیمار" به وضوح از سوءاستفاده جنسی صحبت می‌کند و دچار هذیان‌های شدید است.
Gb8YcdRXgAAtk1H.jpg Gb8YebQWYAAlCz1.jpg

بیت اول: "آنها به من آشغال و گوشت گندیده می‌دهند / پر از لارو، ضخیم و پر از رگ و پی".
بیت دوم: "آنها وادارم می‌کنند گاز بگیرم و ببلعم / آبمیوه‌های قرمز و زرد ته گلویم را می‌زند".
بیت سوم: "من خفه می‌شوم و بالا می‌آورم / تا گلویم زخمی شود / یک لوله گوشت دردناک و تپنده"
بیت چهارم: "همه را بیرون می‌ریزم اما هنوز هم مزه آن را حس می‌کنم"

بیت اول: "آنها مرا در کثیفی، خون، ادرار و صفرا می‌شویند / با ملایمت ضایعات انسانی را روی تمام بدنم می‌مالند".
بیت دوم: "پوستم می‌خارد، مثل کاغذ خیس کنده می‌شود / من از آن‌ها خواهش می‌کنم که دست بردارند / اما آن‌ها گوش نمی‌کنند" -.
بیت سوم: "و سپس، آن‌ها مرا با او حبس می‌کنند / او همیشه آنجاست / هر بار نزدیک‌تر / و پوسیدگی با او می‌آید".
بیت چهارم: "آن به درون من نفوذ می‌کند / به بخشی از من تبدیل می‌شود"

این هم از پایان این تحلیل
 
@graywolf
دستت درد نکنه خیلی جالب بود، وقتی این یادداشت ها رو داخل بازی میخوندم فکر میکردم فقط بخشی از تاریخچه اون مکان ها و آدم هایی هست که قبلا داخلشون بودن، نمیدونستم که به خود جیمز هم ارتباط دارن. الان مشخص شد که شهر از تمام نقاط تاریک گذشته جیمز برای عذاب دادنش استفاده میکنه. شاید برای همینم هست که پرستارهای داخل بازی اینقدر ترسناک هستن.

 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or