بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
درود بر هم قطارا، احوالتون؟

اهممم:dخواستم بگم ما هم هستيم:d

دوست خوب شما اصلاً خودت تلاشی برای پیشروی در بازی می‌کنی؟:d لذت بازی به اینه که خودت و بدون کمک بتونی پازل‌ها و معماها رو حل کنی! به هر حال من کمکتون می‌کنم:

بسته به درجه سختی معمایی که انتخاب کردید، پاسخ این معما تفاوت داره:

آسان: قرمز/آبی/نارنجی

نرمال: آبی/سبز/خاکستری/نارنجی

سخت: خاکستری/قرمز/سبز/آبی

به متن‌ها هم دقت کن و حالا که جواب‌ها رو داری سعی کن از متن این موارد رو کشف کنی!

بعد از این مرحله هم تازه وارد شهر سایلنت هیل می‌شید ... راهنمایی پیشاپیش بنده هم اینکه همیشه به نقشه نگاه کنید تا مأموریت‌هاتون رو پیدا کنید.

----------------------

دوستان حالا که توافق کردیم بحث راجع به Downpour آزاد باشه یکم بیشتر راجع به داستان بازی و نکاتش گفتگو می‌کنیم، البته همه تو این بحث شرکت کنند حتی اگر این نسخه رو بازی نکردند. اگر موافق هستید بحث رو با شخصیت‌ها شروع کنیم.
 

A.R.A.$.H

کاربر سایت
Mar 26, 2013
3,070
نام
آرش
درود بر همه ما هم هستیم
قوانین و موضوع خاصی الان دارید بحث می کنید به ما هم بگید :d
من شماره 2 و 3 و Home Coming و نسخه موبایل 2 که بیمارستان هست رو تموم کردم و بخوام بهترین رو بگم باید بگم شماره 2 که رای هم دادم!
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
تذکر: این پست دارای اسپویل داستانی نسخه Downpour است.

خوب بحث شخصیت‌ها رو با مورفی که کرکتر اصلی بازی هست شروع می‌کنیم، امیدوارم همه تو بحث شرکت کنند.



64113964522464507754.png


مورفی پندلتون - Murphy Pendleton



مورفی پندلتون شخصیت اصلی Downpour است. از خانواده مورفی اطلاعاتی در دست نیست. او بچگی خودش رو در یک یتیم خانه گذراند، مکانی که او و دیگر یتیمان از فضا و رفتار مسئولانش راضی بودند. مورفی در دوران نوجوانی در سینما کار می‌کرد. او پس از بیرون آمدن از پرورشگاه رفتار اجتماعی چندان مناسبی نداشت تا با کارل پندلتون آشنا شد. بعد از ازدواجش با کارل رفتارهای گذشته را کنار گذاشت تا اینکه پسرش چارلی به دنیا آمد. مورفی پدر خوبی برای چارلی بود و وقت زیادی را با او می‌گذراند. مورفی و چارلی هر دو به ماشین‌ها علاقه زیادی داشتند و مورفی، اطلاعات زیادی را در مورد ماشین‌ها به چارلی می‌آموخت. زندگی خوب مورفی ادامه داشت تا اینکه روزی جنازه پسرش چارلی را در حالی که درون یک گونی بسته شده بود از آب دریاچه بیرون کشیدند. پتریک نیپیر، همسایه مورفی، به اتهام قتل چارلی دستگیر شد. نیپیر که به خاطر رفتارهای ضد اخلاقیش سابقه دار بوده خیلی زود در دادگاه محکوم می‌شود. بعد از این ماجرا حس انتقام در مورفی به وجود می‌اید، بنابراین مورفی بر خلاف میل همسرش برای انتقام از نیپر تصمیم به ارتکاب جرم می‌گیرد. مورفی یک ماشین پلیس رو به مدت 10 ساعت می‌دزدد و در برابر نیروهای پلیس مقاومت می‌کند. مورفی بعد از دستگیر شدنش به زندان ایالت رایل فرستاده می‌شود و تا به اینجا اولین قدم رو برای هدفش بر می‌دارد. بعد از ماجرای دستگیری مورفی رابطه‌اش با همسرش به هم می‌خورد و از هم جدا می‌شوند. مورفی در زندان با یک افسر به نام جورج سول آشنا می‌شود. جورج به هدف مورفی پی می‌برد و او رو وسیله‌ای برای تحقق اهداف خودش قرار می‌دهد. جورج سول وعده همکاری برای کشتن نیپیر رو به مورفی می‌دهد در صورتی که مورفی هم تعهد دهد تا در کشتن افسر دیگری با نام فرنک کالریج (افسری که رابطه خوبی با مورفی داشته)، کمک او کند. بعد از مرگ نیپر و مرگ مشکوک فرنک، مورفی به اتهام قتل نیپر و افسر فرنک، به همراه گروه دیگری از زندانی‌ها تحت تدابیر شدید امنیتی راهی زندان دیگری برای محاکمه می‌شود. افسر آن کانینگهام مسئول نگهبانی زندانیان با اآن‌ها هم‌سفر می‌شود. در راه اتوبوس حامل زندانی‌ها بر اثر حادثه‌ای به دره سقوط می‌کند و مورفی بعد از به هوش آمدن متوجه باز شدن دستبندش می‌شود. او حالا بهترین فرصت رو برای فرار بدست آورده و البته این تازه شروع کابوس مورفی است ... .


مورفی در ظاهر انسان منطقی و خوش برخورد، با گفتاری نرم است ولی ابعاد شخصیتی تاریک و پندار پلیدش، شخصیت او را پیچیده می‌کند، درست همانند جیمز ساندرلند.

او در طول مکالمه‌ها رفتار طبیعی دارد ولی در صورتی که به پاسخ مطلوبش نرسد سریعاً عصبانی شده و رفتار پرخاشگرانه‌ای از خودش نشان می‌دهد. این رفتار تند و این حالت عصبی مورفی ممکن است ناشی از مرگ پسرش باشد.

مورفی همیشه بلند فکر می‌کند! او همیشه شرایط و راهکارهایش را با صدای بلند برای خودش بازگو می‌کند!

شخصیت مبهم مورفی به واسطه انتخاب بازیکن‌ها شکل کامل‌تری به خودش می‌گیرد.


نظر شما راجع به مورفی چیست؟ آیا او شبیه به شخصیت آشنای جیمز ساندرلند است؟ گناه‌کار است یا بی‌گناه؟ رفتارهای او منطقی است یا خیر؟
 
آخرین ویرایش:

sad but true

Beckon the sick winds of pestilence
کاربر سایت
Apr 29, 2007
696
نام
آرش
آیا او شبیه به شخصیت آشنای جیمز ساندرلند است؟
بلی:d ولی به نظر من شخصیت پردازیش ضعیف‌تر از جیمز هست. آدم راحت باهاش ارتباط برقرار نمیکنه.

گناه‌کار است یا بی‌گناه؟
گناهکار. اگه گناهکار نبود که سر از سایلنت هیل در نمی‌آورد.

رفتارهای او منطقی است یا خیر؟
منطقی. شاید هر کسی جای اون بود هم همین کار رو میکرد. مگر اینکه خیلی منفعل یا بیخیال باشه.
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,692
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
یه چیزه خنده دار و با مزه اینه که از نظر یه نفر شترد مموریز بهترین سری بوده ولی کسی اوریجینز رو حساب نکرده

درود بر همه ما هم هستیم
قوانین و موضوع خاصی الان دارید بحث می کنید به ما هم بگید :d
من شماره 2 و 3 و Home Coming و نسخه موبایل 2 که بیمارستان هست رو تموم کردم و بخوام بهترین رو بگم باید بگم شماره 2 که رای هم دادم!
ورود شما عزیزان رو به تاپیک خوش‌آمد میگم.:welcome:
خوب بحث شخصیت‌ها رو با مورفی که کرکتر اصلی بازی هست شروع می‌کنیم، امیدوارم همه تو بحث شرکت کنند. منتهی معرفی رو در اسپویلر گذاشتم، چون شاید هنوز افرادی باشند که تمایل به اسپویل شدن بازی نداشته باشند.
64113964522464507754.png


مورفی پندلتون - Murphy Pendleton



مورفی پندلتون شخصیت اصلی Downpour است. از خانواده مورفی اطلاعاتی در دست نیست. او بچگی خودش رو در یک یتیم خانه گذراند، مکانی که او و دیگر یتیمان از فضا و رفتار مسئولانش راضی بودند. مورفی در دوران نوجوانی در سینما کار می‌کرد. او پس از بیرون آمدن از پرورشگاه رفتار اجتماعی چندان مناسبی نداشت تا با کارل پندلتون آشنا شد. بعد از ازدواج او رفتارهای گذشته را کنار گذاشت تا اینکه پسرش چارلی به دنیا آمد. مورفی پدر خوبی برای چارلی بود و وقت زیادی را با او می‌گذراند. مورفی و چارلی هر دو به ماشین‌ها علاقه زیادی داشتند و مورفی، اطلاعات زیادی را در مورد ماشین‌ها به چارلی می‌آموخت. زندگی خوب مورفی ادامه داشت تا اینکه روزی جنازه پسرش چارلی را در حالی که درون یک گونی بسته شده بود از آب دریاچه بیرون کشیدند. پتریک نیپیر، همسایه مورفی، به اتهام قتل چارلی دستگیر شد. نیپیر که به خاطر رفتارهای ضد اخلاقیش سابقه دار بوده خیلی زود در دادگاه محکوم میشه. بعد از این ماجرا حس انتقام در مورفی به وجود میاد، بنابراین مورفی بر خلاف میل همسرش برای انتقام از نیپر تصمیم به ارتکاب جرم می‌گیره. مورفی یک ماشین پلیس رو به مدت 10 ساعت می‌دزده و در برابر نیروهای پلیس مقاومت می‌کنه. بعد از اینکه دستگیر شدنش به زندان ایالت رایل فرستاده میشه و تا به اینجا اولین قدم رو برای هدفش بر می‌داره. بعد از ماجرای دستگیری مورفی رابطش با همسرش به هم می‌خوره و از هم جدا می‌شن. مورفی در زندان با یک افسر به نام جورج سول آشنا میشه. جورج به هدف مورفی پی میبره و اون رو وسیله‌ای برای تحقق اهداف خودش قرار میده. جورج سول وعده همکاری برای کشتن نیپیر رو به مورفی میده در صورتی که مورفی هم تعهد بده تا در کشتن افسر دیگری با نام فرنک کالریج (افسری که رابطه خوبی با مورفی داشته)، کمکش کنه. بعد از مرگ نیپر و مرگ مشکوک فرنک، مورفی به اتهام قتل نیپر و افسر فرنک، به همراه گروه دیگری از زندانی‌ها تحت تدابیر شدید امنیتی راهی زندان دیگری برای محاکمه میشن. افسر آن کانینگهام مسئول نگهبانی زندانیان با اون‌ها هم‌سفر میشه. در راه اتوبوس حامل زندانی‌ها بر اثر حادثه‌ای به دره سقوط می‌کنه. مورفی بعد از به هوش آمدن متوجه می‌شه که دستبندش از دستانش باز شده و حالا بهترین فرصت رو برای فرار بدست آورده و البته این تازه شروع کابوس مورفی هست ... .


مورفی در ظاهر انسان منطقی و خوش برخورد، با گفتاری نرم است ولی ابعاد شخصیتی تاریک و پندار پلیدش، شخصیت او را پیچیده می‌کند، درست همانند جیمز ساندرلند.

او در طول مکالمه‌ها رفتار طبیعی دارد ولی در صورتی که به پاسخ مطلوبش نرسد سریعاً عصبانی شده و رفتار پرخاشگرانه‌ای از خودش نشان می‌دهد. این رفتار تند و این حالت عصبی مورفی ممکن است ناشی از مرگ پسرش باشد.

مورفی همیشه بلند فکر می‌کند! او همیشه شرایط و راهکارهایش را با صدای بلند برای خودش بازگو می‌کند!

شخصیت مبهم مورفی به واسطه انتخاب بازیکن‌ها شکل کامل‌تری به خودش می‌گیرد.


نظر شما راجع به مورفی چیست؟ آیا او شبیه به شخصیت آشنای جیمز ساندرلند است؟ گناه‌کار است یا بی‌گناه؟ رفتارهای او منطقی است یا خیر؟
خب این تابو هم باید یه روز شکسته بشه. ضمن اینکه تو نظرسنجی انتخاب بهترین سایلنت هیل ساخته شده خارج از تیم‌سایلنت هیل قرار بر این بود اگه دانپور رای بیاره از لیست اسپویلر خارج بشه
albums2757-picture42687.jpg
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
خب این تابو هم باید یه روز شکسته بشه. ضمن اینکه تو نظرسنجی انتخاب بهترین سایلنت هیل ساخته شده خارج از تیم‌سایلنت هیل قرار بر این بود اگه دانپور رای بیاره از لیست اسپویلر خارج بشه


خوب مسعود جان اون اسپویل رو برای افراد خارج از تاپیک گذاشتم به هر حال باید به کاربران مهمان هم حق بدیم، ولی شما امر فرمودید دیگه اسپویلر رو هم حذف کردم :d

اینطور که از محتویات نامه پیداس, Carol, مورفی رو مقصر مرگ پسرشون میدونه! و به شدت هم از مورفی متنفره!
به نظرم این رفتار مورفی منطقی هست! اگر همچین رفتاری نداشته باشه غیر منطقیه! و اینکه تا حدودی به نظرم مورفی خشن تر از جیمز هست!:d

به نظر من این شیوه رفتار کارل ناشی از تصمیم اشتباه مورفی بوده. مورفی راه انتقام رو انتخاب کرده، حتی با وجود اینکه همسرش مخالف این کار بوده! بعد از زندانی شدن مورفی همسرش ازش می‌خواد که کاملاً رابطش رو باهاش قطع کنه. کارل میگه که ما بچمون رو از دست دادیم و به تو به خاطر تصمیم نادرستت حتی منم از دست دادی!
نوع رفتار مورفی منطقی بوده چون به هر حال از دست دادن پسرش به بدترین نحو ممکن فشار روحی زیادی رو بهش وارد کرده ولی تصمیمش اشتباه بوده و همون راهی رو انتخاب کرد که آنجلا توش قدم گذاشته بود!

خشن‌تر از جیمزه؟
اگر همسر بانوی محترم رو هم با بالش خفه می‌کرد لابد خشونتش کمتر بود؟ :d مورفی در برابر جیمز طفل نوپایی بیش نیست، شک نکن :d
 
آخرین ویرایش:

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
توی زندان (مراحل آخر بازی) نامه ای از همسر مورفی یعنی کارول پیدا میکنیم, ترجمش:

ببخشمت؟ چطور جرات میکنی که چنین چیزی از من بخوای؟ من چطور میتونم ببخشمت وقتی که تو هر چیزی که من توی این دنیا داشتم رو نابود کردی؟
هر موقعه که به صورتت نگاه میکنم, چهره او را به یاد میارم. من فقط ازت یه چیزی خواستم, اونم این بود که پدر خوبی برای پسرمون باشی.
تو منو مایوس کردی, مورفی. تو منو مایوس کردی, تو نتونستی از چارلی مراقبت کنی, و حالا هم ما هیچ راهی نداریم تا بتونیم اون رو برگردونیم.


بهم زنگ نزن. برام نامه نفرست. من هرگز نمیخواهم تو رو ببینم.


اینطور که از محتویات نامه پیداس, Carol, مورفی رو مقصر مرگ پسرشون میدونه! و به شدت هم از مورفی متنفره!
به نظرم این رفتار مورفی منطقی هست! اگر همچین رفتاری نداشته باشه غیر منطقیه! و اینکه تا حدودی به نظرم مورفی خشن تر از جیمز هست!:d
 

GPSY

کاربر سایت
Dec 30, 2010
2,022
نام
اسماعیل
درود بر هم قطارا، احوالتون؟دوست خوب شما اصلاً خودت تلاشی برای پیشروی در بازی می‌کنی؟:d لذت بازی به اینه که خودت و بدون کمک بتونی پازل‌ها و معماها رو حل کنی! به هر حال من کمکتون می‌کنم:بسته به درجه سختی معمایی که انتخاب کردید، پاسخ این معما تفاوت داره:
آسان: قرمز/آبی/نارنجینرمال: آبی/سبز/خاکستری/نارنجیسخت: خاکستری/قرمز/سبز/آبیبه متن‌ها هم دقت کن و حالا که جواب‌ها رو داری سعی کن از متن این موارد رو کشف کنی!
بعد از این مرحله هم تازه وارد شهر سایلنت هیل می‌شید ... راهنمایی پیشاپیش بنده هم اینکه همیشه به نقشه نگاه کنید تا مأموریت‌هاتون رو پیدا کنید.----------------------دوستان حالا که توافق کردیم بحث راجع به Downpour آزاد باشه یکم بیشتر راجع به داستان بازی و نکاتش گفتگو می‌کنیم، البته همه تو این بحث شرکت کنند حتی اگر این نسخه رو بازی نکردند. اگر موافق هستید بحث رو با شخصیت‌ها شروع کنیم.
راستش اصلا تلاش نميكنم چون در مورد اين سري مدام به خودم ميگم نميتونم اين بازي رو تموم كنم و پازل ها و راه هاي بازي واسم سخته ميترسم يه جا رو اشتباه برم يا چيزي رو جا بزارم و بعدا مشكل ساز بشه!!رمزش رو خودم بر اساس الگريتمي كه درست كردم تونستم بدستش بيارم:d(E-A-C)حالا بعد از ترن ديدم دختره زندست و يه شيء رو بزور ازم گرفت و بعدش آزادم كرد حالا به يه گاوصندوق رسيدم رمز ميخواد منم ولش كردم رفتم(رمزش چيه؟)بعدش ماشين پليس ايستاد جلوم و 4 موجود رو كشتم بعدش يه ماشين ديگه اومد 4 تاي ديگه رو كشتم(جلوي اداره پليس بودم ظاهرا بايد برم اداره پليس ولي جلوش يه پارچه زرد رنگ قرار داشت كه نميزاشت برم!منم دسته چپ اداره پيچيدم و ديدم اداره يه حفره بزرگ داره كه بوسيله يه تخت چوب بايد ميرفتم اونور ولي افتادم پايين و مردم!!Checkpointe ريستارت شد و منم ديگه حوصله نداشتم از اول برم!:dراستي رو EASY دارم ميرم بازي رو.3و4و هاوم كامينگ رو تموم كردم البته همش لطف مسعود جون بود كه من واقعا ازش ممنونم.2و1 هم چون مشكل سيو داشتن نتوستم برم!اوريجينز هم بدليل در جا زدن نتوستم تمومش كنم تو بيمارستان گير كردم همونجا كه كليد ميوفته تو توالت و بايد شير توالت رو باز كني بعدش توسط Other world بايد كليد رو برداري از زير زمين كه كليد رو هم پيدا كردم ولي نميدونستم چجوري بايد برش دارم چون زير يه نرده بود اينجا هم سوالم رو مطرح كردم ولي ظاهرا اون موقع مدعيان سايلنت هيل هنوز اين نسخه رو تموم يا حتي بازيش نكرده بودن:d
 

NeveRest

کاربر سایت
Jan 17, 2013
52
من که نتونستم رگبار رو تموم کنم(به دلیل اشتباحات فاحش سازنده!!!) و از دوستان میخوام در مورد داستان و پایانِ بازی حسابی افشاگری کنند،باشد تا هم ما از عاقبت بازی خبردار شویم و هم سازنده از کار خویش عبرت بگیرد!

واقعا ممنونم از سازنده ی سایلنت هیل4 و3 و 2و1 و خانواده ی محترم رجــــ. . . تیــــم ســــایلنت :)
 

abouzar337

کاربر سایت
Jul 2, 2009
687
ببخشید حالا که درمورد SH:Dpبدون اسپویل حرف میزنین.. میشه یه خلاصه ای از داستان بگین؟ چون تا قبل از این من خودم سعی میکردم پست های مربوط به اون رو نخونم
مچکرم پیشاپیش :)
 

shm744

کاربر سایت
May 8, 2008
391
نام
شهام سمیع عادل
خیلی خوبه این تابو شکسته بشه اما ....
من در حال حاضر در حال بازی کردن SH:DP هستم ... خواهشا یه خورده دیگه دندون رو جیگر بزارین ...
albums2757-picture42687.jpg

از اعضای رأی دهنده به بهترین سایلنت هیل بعد از تیم سایلنت می شه این مطلب رو استخراج کرد که بیشتر بچه هایی که تحلیل می نویسن و یا مدتهاست در این تاپیک مشغول هستن متفق القول SHO رو انتخاب کردن و کسانی که اکثرا به DP رای دادن کسانی هستن که فعالیت انچنانی در این تاپیک نداشتن و صرفا اومدن و رأی دادن البته نمیشه گفت در جریان بازی نبودن اما احساس می شه که ممکنه سابقه گیمشون به SHO نرسیده باشه یا تاحالا اونو بازی نکرده باشن . به هرحال فکر می کنم یه جورایی چون SHDP جدید ترین عنوان سری هست و در اختیار اکثر گیمرها بوده واسه همین بهش رأی دادن ...
فقط بودن اسم Heart Broken تو لیست رأی دهنده ها به DP برام جای سئوال داشت !!!! علی چرا؟!!!
البته این تنها نظر شخصی منه ...
 
آخرین ویرایش:

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
شهام جان این حرف شما اصلا درست نیستا
من همه ی شماره های کلاسیک سایلنت هیل رو حداقل 2-3 بار بازی کردم سایلنت هیل: سرآغاز رو هم بازی کردم یعنی بعد از تیم سایلنت هم هر چی اومده من بازی کردم و همیشه تو این تاپیک فعالیت داشتم ( حالا شاید به چشم شما نیومدم نمی دونم :D) ولی به نظر من از نظر پایه و اساس داستانی رگبار خیلی بهتر از سرآغازی بود که صرفا تقلیدی از شماره اول کلاسیک بود ;)

------------
دوستان تاپیک راهنمای رگبار به روز شد :D
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
الان داشتم کتاب خاطرات گمشده ترجمه امیر رو میخوندم و به این نتیجه رسیدم درسته که شهر مکان مقدسی بوده و قبلا دچار بحران های مختلفی بوده و فرقه هم توش دخیل بوده ولی خود مردم شهر هم همچین آدم نبودن:biggrin1: قبول دارین؟:biggrin1: نمونه-ش هم همون ماموریت فرعی توی DP که امیر قبلا راجع بهش گفته بود:biggrin1: همون زنه که برای بچه-ش توی راه برگشت به خونه علامت میگذاشته و در نهایت توی رودخونه غرق میشه:biggrin1:
 

dark souls

کاربر سایت
May 19, 2012
1,025
نام
رضا
خیلی خوبه این تابو شکسته بشه اما ....
من در حال حاضر در حال بازی کردن SH:DP هستم ... خواهشا یه خورده دیگه دندون رو جیگر بزارین ...


از اعضای رأی دهنده به بهترین سایلنت هیل بعد از تیم سایلنت می شه این مطلب رو استخراج کرد که بیشتر بچه هایی که تحلیل می نویسن و یا مدتهاست در این تاپیک مشغول هستن متفق القول SHO رو انتخاب کردن و کسانی که اکثرا به DP رای دادن کسانی هستن که فعالیت انچنانی در این تاپیک نداشتن و صرفا اومدن و رأی دادن البته نمیشه گفت در جریان بازی نبودن اما احساس می شه که ممکنه سابقه گیمشون به SHO نرسیده باشه یا تاحالا اونو بازی نکرده باشن . به هرحال فکر می کنم یه جورایی چون SHDP جدید ترین عنوان سری هست و در اختیار اکثر گیمرها بوده واسه همین بهش رأی دادن ...
فقط بودن اسم Heart Broken تو لیست رأی دهنده ها به DP برام جای سئوال داشت !!!! علی چرا؟!!!
البته این تنها نظر شخصی منه ...
اتفاقا شهام جان من ميتونم برعكس برداشت شما رو داشته باشم و بگم اكثر كساني كه به SHO راي دادن به احتمال قوي اصلا DP رو بازي نكردن يا دراون برهه از زمان به طور كامل DP رو تجربه نكردن كه برايه اين حرفم مدرك هم دارم.
خودمنم همه SILNT HILL هارو به طور كامل ده ها بار در زمان خودشون تموم كردم شايد فعاليت آنچناني تو اين تاپك هم نداشتم ولي به اندازه كافي حتي قبل از خوندن تحليل هايه اين تاپيك با فلسفه SILENT HILL آشنايي داشتم و SHO رو هم تجربه كردم ولي به قول دوستمون Devil-Girl روايت يك داستان جديد در شهر سايلنت هيل بهتر از يك داستان تقليدي و بي مغز از نسخه اول بازي هست.
در مورد علي جان HEART BROKEN هم اگه ايشون به رگبار راي نميداد جاي تعجب بود.
بعد خيلي از دوستان هم شايد بخاطر حضور يامائوكا در SHO به اين نسخه راي داده باشن.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر