البته خیلی مهمه که ساده سازی نکنیم،
ساده سازی نه تنها موجب اشتباه و خطا در محاسبه و بررسی میشه، که مهم تر، فرصت سواستفاده از یک منطق هم پدید میاره،
مثلا در مورد مغلطه "توسل به شخص"
خب اسمش روشه و به نظرم بهتر از این یک "اسم" نمیتونه ماهیت مغلطه مورد نظر رو توضیح بده،
بله، اگر در یک بحث یا مناظره، اصل موضوع، اصل مورد بحث، اصل مورد مناظره، به حاشیه رونده بشه، و ایرادات و اشکالات "شخص" مقابل در مرکز توجه و تمرکز و توسل، قرار داده بشه، این یک
مغلطه است، درسته، مثلا:
یک دکتر پوست و مو، که خودش موهای به شدت نامرتب و چرب و همچنین کم پشت داره، حالا اگر من مراجعه کننده، بدون قبول نسخه و توصیه های پزشکی/علمی ان دکتر، صرفا به دلیل ظاهر نامرتب و موهای کم پشت خود دکتر، نسخه و توصیه های پزشکیش را هم زیر سوال ببرم، مثلا بگم "اقای دکتر شما خودت پوست و مو های به شدت اسیب دیده داری، چطور میخوای به من کمک کنی؟" این یک مغلطه است، چون فارغ از بود و نبود و نحوه ی زندگی ان دکتر، "توصیه و دستورات" پزشکیش میتونه قابل اعتماد باشه، چون ریشه در زندگی شخصی ان دکتر نداره، بلکه ریشه در "علم پزشکی" داره، در این حالت مغلطه صورت گرفته، مغلطه توسل به شخص،
اما اگر من یا شما، بعد از پذیرفتن نسخه و توصیه های پزشکی دکتر، بهش
انتقاد کنیم که "اقا/خانم دکتر شما که راه و روش رو از همه بهتر بلدی، چرا خودت ظاهر مرتب و اراسته نداری که من مراجعه کننده با دیدنتون حس خوب و ارامش و امنیت پیدا کنم؟ و برعکس با ظاهر نامرتبت باعث ایجاد حس ناامنی در من میشی؟"
این دیگه اسمش مغلطه نیست، این اسمش "انتقاد" است، در واقع مرز باریکی وجود داره تا مغلطه از انتقاد قابل تشخیص باشه، همچنین مرز باریکی وجود داره تا فردی انتقاد پذیر باشه یا با عنوان کردن "مغلطه" صرفا به دنبال سواستفاده از فضا برای توجیه خود باشه، مثلا اگر کسی 10 خط استدلال در باب یک موضوع میکنه و 1 خط انتقاد از گوینده، اسمش مغلطه نیست، اسمش یک بحث هشیارانه و عاقلانه است، برعکس، اگر کسی 10 خط به "گوینده" میپردازه و 1 خط استدلال میکنه، این دیکه اسمش "انتقاد" نیست و یک "مغلطه" است،
موضوع حتی به صورت خیلی خیلی جدی تر هم مطرح میشه، در واقع یک بحث به شدت شناخته شده است و در فضای اکادمیک هم بسیار بهش ارجاع میشه، مثلا میشه به کتاب یا مقاله های پروفسور فقید Doug Walton در این مورد اشاره کرد که بسیار معروف و شناخته شده هستند،
مثال های بسیار جدی هم میشه زد، مخصوصا در دنیای سیاست یا تعاملات پیشرفته اجتماعی، مثلا تصور کنید هاروی واینستین، میومد و کلینیک مشاوره به افراد اسیب دیده از ترومای تجاوز تاسیس میکرد، ایا ان وقت پرداختن به "کارنامه شخصی" اقای واینستین، یک حمله شخصی به حساب میومد؟! یا مثلا اگر به دست اندرکاران کوچک و بزرگ EA در این چند دهه، انتقاد بشه که "اقا/خانم شما صلاحیت نقشه کشی برای رسیدن به دموکراسی را نداری" هم یک حمله شخصی به حساب میاد؟ مثلا اگر به بیل کلینتون انتقاد میشد که "شما به دلیل عدم صداقتت با ملت، صلاحیت تصمیم گیری برای ملت رو نداری" هم حمله شخصی به حساب میومد؟ در سال 2023 کسی اصلا نزدیک حمایت از همچین توجیهاتی از سوی سیاستمدار ها، میشه؟ نه، چون امروز به شدت بدیهی و پیش پا افتاده است که هر کسی برای انجام هر کاری، به یک سری حداقل ها نیاز داره، مثلا رئیس جمهور قدرتمند ترین دولت دنیا، نمیتونه یک دروغگو و شیاد مثل کلینتون باشه، نباید یک ادم بی شخصیت مثل ترامپ باشه، حتی اگر سیاست های ترامپ یا کلینتون، منطقی و بر اساس اصول بدیهی سیاست باشند،
خلاصه، به شخصه موافقم که
نباید در یک بحث یا موضوع، قبل از پرداختن به بحث، قبل از استدلال، شخص گوینده و مخالف را هدف قرار داد، نباید تمرکز رو شخص باشه، اما، این به این معنی نیست که نمیشه در حین بحث، به صورت منطقی از یک نفر انتقاد کرد، به این معنی نیست که نمیشه گفت "بعضی ها به درستی صلاحیت موضع گیری های خاص رو ندارند"، مثلا یک شخصیت ضد اجتماع، صلاحیت دایر کردن مدرسه یا اموزشگاه کودکان را
نداره و عنوان کردن این موضوع یک مغلطه نیست، یک موضع گیری عاقلانه است، "حق" خود را شناختن و دانستن است،، اما همین شخص ضد اجتماع، قطعا حق داره در مورد مدرسه "اظهار نظر" کنه، تشخیص این موضوع ظرافت زیادی مطلبه و خب هرکسی هم ممکنه در بحث دچار اشتباه از این دست بشه، چه کسی که به اشتباه رو گوینده تمرکز میکنه به جای استدلال، چه کسی که به غلط "انتقاد" رو با "حمله شخصی" اشتباه میگیره،
*ازادی بیان واقعا خلاصه به حس و حال خوب ما موقع شنیدن و خواندن و دیدن نمیشه، دلایل به شدت قوی و خاص خودش رو داره، مثلا افراطی ها اگر ان "افراط" مورد نظر رو نتونند ابراز کنند، اگر هیچ وقت فرصت ابرازش رو نداشته باشند، اصلا ما میفهمیدیم که افراطی هستند؟ اصلا ما میفهمیدیم که "افراط" چیست و چرا بد است؟
![106 :-?? :-??](/styles/default/xenforo/smilies/meep/106.gif)
ازادی بیان مهم ترین هدفی که به نظرم دنبال میکنه، گسترش "شناخت" است... بدون شناخت هم هیچ بهبود و پیشرفت و جلوگیری از خطری هم، ممکن نیست... پس به شخصه موافق ازادی بیان صد درصدی هستم، گرچه استثنا هم همیشه وجود داره، در واقع "باید" وجود داشته باشه... مثلا شما اجازه نداری با سواستفاده از ازادی بیان، حق دیگران رو در هر شکل و فرمی، ضایع کنی، این به معنی سانسور نیست، برای مثال، داعش باید اول از همه "ازادانه" شناخته بشه، ازادانه و در دل جامعه نه امرانه و حکومتی، چون ازادانه برعکس حکومتی، باعث میشه "شناخت" زنده و داینامیک و واقعی شکل بگیره، تا همه متوجه باشند که در نهایات قصد داعش از بین بردن "حق دیگران" است، اینطوری با ازاد بودن بیان در مورد داعش، ما میتونیم با محدود کردن قانونی داعش، حق دیگران رو تضمین کنیم...