واقعا" پس چرا توي بقيه راه همراه نيت نبود ! يعني اون ابه منشاء اون تيرهاي عجيب بود ! اقا يكي بياد اين وسط روشن كنه :d
اون قسمتي كه دوباره سالي برگشت يه سري چيز به نيتان گفت اما من درست متوجه نشدم كه درباره عواطف و احساسات و اين ها بود
ولي به نظرم واقعا" كشته شد و بعد عين تالبوت برگشت :d نميدونم اين وسط هر چي هست يه كاسه اي زير نيم كاسه است :d
در مورد اون حرف مارلو نظر اوليه من هم همونيه كه شما گفتي و اوني كه گفتم مي شه فرضيه دوم :d
خب دقیقا مشکل شما همین جاست که متوجه نشدی چه حرف هایی بین سالی و نیتان رد و بدل میشه. اونجا سالی کاملا توضیح میده که بعد از خوردن آب نیتان قاطی میکنه