مرسی که این سلیقه خود افراد و خواسته کارگردان رو درک میکنید و تمایلات شخصی رو به پای ضعف و ایراد و بد بودن داستان نمیذارید.
دقیقا یکی مثلا من این داستان تلخ و شاید زجر آور و پُر نوسان رو به داستان پارت 1 ترجیح میده و یکی هم مثل شما برعکس ...
داستان بازی به نظرم یک جور کامل کننده پارت 1 بود البته از دید من، به نظرم اگر یک به اون شکل نبود، قسمت دوم اینقدر خوب و تاثیرگذار نمیشد یک جورایی باید جوئل و الی رو توی یک اونطور نشون میدادن که اینجا بتونند این رو ازش بکشن بیرون، اگر 2 هم همون ادامه روند یک بود شاید این تاثیرگذاری نداشت. اصلا به نظرم این که اسمشو گذاشتن پارت 2، پارت 1 برای همین بود.
==============================
من پیارسال که میخواستم بازی کنم و وقتی اسپویل شد بیخیال شدم واقعا جبهه میگرفتم ولی الان که شروع کردم از بازی لذت بردم. خودم به عنوان گیمر همیشه دوست داشتم یک روزی بتونم یک بازی بسازم که بازیباز رو توی دو نقش قرار بدم چون ما همیشه روایت یک طرف داشتیم.
یکی از جذابیت های روایت داستان بازی اینجاست که از یک جایی به بعد دیگه خوب و بد معنی پیدا نمیکنه یک جورایی همه چیز خاکستری هست و جنگ برای بقاست حالا یک سری خشن تر یک سری رئوف تر، مثلا همین جوئل که ما خیلی دوستش داریم وقتی از دید ابی نگاهش کنیم یک آدم ظالم، قاتل و کلا وحشی هست یا خود ابی ...
روایت داستان از ابتدا تا جایی که به ابی میرسیم برای من جوری بود که منم اون خشم الی رو حس میکردم و عصبی بودم حتی جاهایی برای اینکه زودتر به ابی برسم مخفی کاری میزاشتم کنار تند تند میرفتم جلو ولی وقتی با ابی شروع کردم بازی کردن تازه دنیای جدیدی رو دیدم. این واقعا لذت بخش بود
کلا خیلی دوستش داشتم واقعا عالی بود نه کمتر از قسمت اول بهم چسبید نه بیشتر، همون میزان که قسمت اول برام جذاب بود این قسمت هم جذاب بود چون اگر میخواست ادامه قسمت اول باشه قطعا کسل کننده میشد چه از لحاظ روایت داستانی چه از نظر گیم پلی، تنها مشکل بازی این پاره پاره بودن بازی است یک جاهایی با فلش بک هایی که به نظرم زمان مناسب انجام نمی شدن اون پیوستگی رو از بین میبردن. پایان بازی خیلی خوب بود البته من یک اشتباهی کردم چند روز پیش پایان بازی رو اینجا خوندم
قبل اینکه بازی تموم کنم یکی از دوستان همینطوری یهو نوشته بود فلانی ول میکنه میره ولی با این حساب باز هم به نظرم پایان خوبی داشت الی هم یک جایی فهمید که باید ول کنه این چیزارو ...
شخصیت رو مخ و متنفری که من واقعا باهاش مشکل داشتم دینا بود! واقعا شخصیت بیخودی بود : )
من تنها مشکلی که با بازی داشتم بالانس نبودن بازی از نظر میزان سختی بود و اینکه یک سری از سورپرایز های بازی دیگه خیلی مسخره و تکراری شده بودن مثلا از هر 4 دری که باز میکردی یا جای باریک رد میشدی یکیش یکی پشتش قائم شده بود میگرفتت خب این دیگه خیلی مسخره است! بعد تو محیط میگشتی یکی فلان متر اونوتر نفس میکشید در حالت فوکوس میدیدش ولی یکی که پشت درب مخفی شده رو بهت نشون نمیداد تا درو باز کنی این حالت های اسکریپت شده اش یک کم رو مخم بود