The Last of Us [پست اول حتماً خوانده شود]

کدامیک را بعنوان شاخص ترین مورد در TLOU پیش بینی میکنید ؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    1,025

S.z.a.r

کاربر سایت
Jul 21, 2011
184
نام
زیــنــب
پایان بازی
این تصمیمی که جول آخر بازی گرفت رو من به شخصه واقعا تحسین میکنم. یعنی خودم دلم میخواست بازی همینطوری تموم بشه ! اصلا طاقت نداشتم ببینم بلایی سر الی میاد :d
ولی جدای از احساسات شخصی این کاری که جول کرد باعث شد شخصیتش برامون ملموس تر بشه یعنی کاری رو کرد که خیلی از ماها اگه تو همون موقعیت قرار بگیریم انجام میدیم و نجات جون کسی که برامون عزیزه رو حتی به نجات کل آدمای روی زمین ترجیح میدیم
 

x to the z

کاربر سایت
Aug 20, 2009
507
نام
Sandis Khor Hunter
ببین اگه با این دید نگاه کنیم که جویل یه آدم معمولیه و منطقش هم در حد یه آدم معمولی و اصلا نباید به چشم یه قهرمان بهش نگاه کرد، بله چیزی که میگید درسته. اکثر افراد همین کار رو انجام میدن. اما اگه قراره جویل قهرمان داستان باشه پس این کار کمی غیرمنطقیه. همونطور که گفتم کاش یه جور دیگه تموم میشد.
خب برادر من اونجا جول احساساتش بر منطقش غلبه کرد یعنی همه ما اینطوری میشیم یجورایی کشتن اون زن سیاه پوست هم تصمیم هیجانی بود ولی یه تاثیراتی داره تو اینکه دوباره نیان سراغ الی بالاخره هیچکس تو فایر فلای به اندازه اون الی رو نمی شناخت تا بیان بفهمن چی به چیه چند ماهی جول میتونه با الی راحت زندگی کنه:d
اقا اون برادر من تیکه کلاممه باز نیان عصبانی بشی من برادرت نیستمو فلان...:d
 

Daemonis

Run Baby Run
کاربر سایت
Jan 3, 2009
7,028
نام
محمد امین
از همه چیز بگذریم من به شخصه دقیقا همون کارایی رو میکردم که جول کرد . فک کنم اکثرا با من موافق باشن :D

100% منم همین کار رو میکردم
در ضمن جوئل یه قهرمان نیست یه زد قهرمانه
به نظرم ضد قهرمان هم نیست . یه آدم معمولی ـه .
 

virtual30t

کاربر سایت
Jul 5, 2007
1,124
نام
روشن
100% منم همین کار رو میکردم
در ضمن جوئل یه قهرمان نیست یه زد قهرمانه

منظورت ضد قهرمانه دیگه؟ :d
به نظر منم نباید شخصیت joel رو یه شخصیت قهرمان و با روحیه های فداکارانه و کلا مثبت دونست. سازنده کاری کرده جوئل کاملا یه انسان عادی مثل دیگر انسان ها باشه و بتونه خودش رو از این مخمصه نجات بده.
و
کاری که اخر بازی میکنه به نظرم کاملا طبیعیه و نمیتونم بهش ایرادی بگیرم.
دوستانی هم که میگن داستان ارضامون نکرد بیشتر فکر می کنم به خاطر این باشه که کلا داستان یه جوری توی بازی کند پیش میره یعنی از زمانی که ما الی رو پیدا می کنیم تا اخر بازی روند پیشروی داستان چیز خاصی نداره و ما فقط با اتفاقات غیرقابل پیش بینی و surviving روبرو میشیم ولی داستان زیاد رو به جلو پیش نمیره.
ولی خب در مجموع به نظرم کاملا همه چیز بازی، داستان، شخصیت ها، فیلمنامه، همه چیز و همه چیز عالی بودند.
 

armintn

کاربر سایت
Jan 11, 2012
1,614
نام
Armin
البته فردین ، شاید برای اولین بار که پایان بازی رو دیدم منم دوست نداشتم همچین پایانی ببینم ولی هرچی سعی کردم نتونستم واسه خودم پایان بهتری متصور بشم :d
حالا خودت هم فکر کن ببین اگه نویسنده ی داستان بودی پایانش رو چجوری مینوشتی؟ البته فقط آخرشو در نظر نگیری :d اون احساس Joel به الی رو هم تو ذهنت داشته باش. بعد اگه به چیز خوبی رسیدی با ما هم شیر کن ببینیم اگه چجوری میشد راضی میشدی؟ ;)
===============================
در مورد صحبت دوستمون armintn ؛ از اونجایی که این ادامه ای که شما گفتی کاملا کلیشه ای ـه ( همین که میشه حدس زد که ادامش چی باشه خودش کلیشه ـست و من از کلیشه بدم میاد ) به شخصه فکر نمیکنم که ND دنبال همچین چیزی بره و خوشحالم که Neil گفت داستان Ellie و Joel تو همین بازی به پایان میرسه و ادامه ای نخواهد داشت. ND میتونه و ما هم میدونیم که میتونه بازیهایی جدید خلق کنه که از TLOU هم بهتر باشن. پس من یکی منتظرم new ip ببینم تا TLOU 2 !!!!
یه نکته رو اضافه کنم اینکه تمام کارهای ناتی داگ توی این نسل داستانشون کلیشه ای بوده . از آنچارتد 1و2و3 بگیر تا همین تلو . توی آنچارتد که داستان هر سه نسخه ش هزاران بار توی سینما روایت شده و کافیه ایندیانا جونزو ببینید تا حتی شباهتای بیشتری هم پیدا کنید . حتی همین تلو هم نمونه ش توی سینما و ادبیات کم نیست و همون داستان آخر الزمانی و نجات یه نفر که می تونه دنیا رو نجات بده . مثلا توی چیلدرن آو من . حتی فرم روایت و کاراکترهای بازی هم شباهت زیادی به فیلم جاده دارن .نکته ی اصلی اینجاست که هنر ناتی داگ ابدا توی روایت یه داستان نو نبوده بلکه توی نحوه ی یه روایت کلیشه ای و پرداخت به شخصیتها و روابطشون و ساختن موقعیتهایی باورپذیر بوده . حتی توی این داستان تقریبا هیچ چیز غیرکلیشه ای نبود . اما همون کلیشه هاروهم بسیار نو و قوی پرداخت کرده بودن که برای من از همه نظر از بازی مثل بایوشاک اینفینیتی از لحاظ داستانپردازی و شخصیت پردازی بالاتر قرار میگیره . توی تلو اگه هیچ اتفاقی هم تا ته داستان نمی افتاد همین شخصیت پردازی فوق العاده ی جول و الی و موقعیتهایی که توشون بازی کننده رو با خودش همراه میکنه باعث میشد آدم و تا تهش نگه داره . واسه این حدس می زنم که ناتی داگ با توجه به سابقه شون توی بازیهای بعدیشون هم سراغ داستانهای نو و بازگونشده نرن.
 

.:Frantic:.

کاربر سایت
Aug 29, 2007
1,578
نام
AmirHosein
یه نکته رو اضافه کنم اینکه تمام کارهای ناتی داگ توی این نسل داستانشون کلیشه ای بوده . از آنچارتد 1و2و3 بگیر تا همین تلو . توی آنچارتد که داستان هر سه نسخه ش هزاران بار توی سینما روایت شده و کافیه ایندیانا جونزو ببینید تا حتی شباهتای بیشتری هم پیدا کنید . حتی همین تلو هم نمونه ش توی سینما و ادبیات کم نیست و همون داستان آخر الزمانی و نجات یه نفر که می تونه دنیا رو نجات بده . مثلا توی چیلدرن آو من . حتی فرم روایت و کاراکترهای بازی هم شباهت زیادی به فیلم جاده دارن .نکته ی اصلی اینجاست که هنر ناتی داگ ابدا توی روایت یه داستان نو نبوده بلکه توی نحوه ی یه روایت کلیشه ای و پرداخت به شخصیتها و روابطشون و ساختن موقعیتهایی باورپذیر بوده . حتی توی این داستان تقریبا هیچ چیز غیرکلیشه ای نبود . اما همون کلیشه هاروهم بسیار نو و قوی پرداخت کرده بودن که برای من از همه نظر از بازی مثل بایوشاک اینفینیتی از لحاظ داستانپردازی و شخصیت پردازی بالاتر قرار میگیره . توی تلو اگه هیچ اتفاقی هم تا ته داستان نمی افتاد همین شخصیت پردازی فوق العاده ی جول و الی و موقعیتهایی که توشون بازی کننده رو با خودش همراه میکنه باعث میشد آدم و تا تهش نگه داره . واسه این حدس می زنم که ناتی داگ با توجه به سابقه شون توی بازیهای بعدیشون هم سراغ داستانهای نو و بازگونشده نرن.

خب این نظر شماست و من بهش احترام میذارم ولی باهاش موافق نیستم ;) اون ادامه ای که شما واسه بازی متصور شدی از این کلیشه هایی که یاد میکنی الان ، خیلی خیلی خیلی بیشتر کلیشه تره و میتونه چهره ی خوب این بازی رو کاملا خراب کنه. اینجوری که شما حساب میکنی ، چیزی تو دنیا وجود نداره که کلیشه نباشه و این واسه من بی معنیه چون به نظر من برای هرچیزی یه مثال دیگه هم وجود داره و این نمیتونه کلیشه باشه.
در مورد داستان بازی و مقایسه ـش با Bioshock infinite هم باز هم به نظرتون احترام میذارم ولی به نظر من بعد از داستان سری متال گیر ، داستان و ایدئولوژی infinite در مکان دوم واسه من قرار میگیره چون نوع داستان و روایتش ماورای تصورات من بود. وجود فلسفه ی بازگشت از اشتباه تو Bio infinite اصلا من رو مات و مبهوت گذاشت و من رو درگیر خودش کرد. البته من با سبک گیم پلی سری بایوشاک مشکل دارم و مطمئنا TLOU رو ترجیح میدم ولی نه از نظر داستانی.
 

Heart Broken

کاربر سایت
Feb 22, 2011
2,418
نام
Ali
در مورد شخصیت جول و پایان بازی

این درست نیست که جول رو یک قهرمان بدونیم چون هیچ نشانه‌ای از یک شخصیت قهرمان توش دیده نمیشه. جول یک انسان معمولیه و پیچیدگی شخصیتی خاصی نداره. البته جولی که 20 سال بعد از حوادث اول بازی می‌بینیم، 180 درجه با شخصیت قبلیش تفاوت داره. جول یک قهرمان نیست چون در ابتدای مسیر به الی فقط به چشم یک جنس قاچاق نگاه می‌کرد که اون رو به هدفش می‌رسوند. حتی وقتی داستانه الی رو فهمید تغییری تو نگرشش ایجاد نشد، البته در کنار جول شخصیت تس بود که به نظر می‌رسید بعد از فهمیدن حقیقت، انگیزش برای ادامه مأموریتش تغییر کرده. تو قسمت capitol building هم می‌بینیم که جول تا جایی که می‌تونه در برابر حقیقت مقاومت می‌کنه ( میشه گفت این خصلت بعد از مرگ سارا تو جول شکل گرفته) تا جایی که راهی براش نمی‌مونه. باز هم یک بن بست دیگه در زندگی جول به وجود میاد، پس چاره‌ای به جز تغییر در مسیرش نداره. حال از این به بعد انگیزه جول برای ادامه سفرش فرق می‌کنه، شرایط خاص الی رو قبول می‌کنه (هر چند در ادامه کاملاً به این قضیه باور قلبی پیدا میکنه) و از طرف دیگه دوباره خودش رو می‌بینه که چیزی برای از دست دادن نداره. برگشتش به بوستون فقط باعث میشه با یه حقیقت تلخ دیگه، یعنی مرگ تس سر و کله بزنه و البته نمی‌خواد قبول کنه که مرگ یکی از دوستان نزدیکش بی هدف بوده، پس علی رغم اینکه هیچ چیز در ادامه این سفر باب میلش نیست (خطرات بی‌شمار و حتی مواجه شدن با تامی)، این راه رو با الی ادامه میده. حالا اتفاقاتی که در طول مسیر میفته، بیشتر شخصیت جول و تغییراتش رو شرح میده. همون طور که گفتم یکی از ویژگی‌های شخصیتی جول کتمان حقیقت و فرار از گذشته هست که تو قسمت‌های دیگه هم این قضیه رو می‌بینیم. مثلاً بعد از مرگ تس، هر جا که الی می‌خواد در مورد این حادثه ابراز احساسات کنه با واکنش سرد جول مواجه میشه، یا بی اعتنایی جول در برابر تامی، وقتی که عکس سارا رو بهش نشون میده، و یا حتی اولین مکالمه جول و الی در مورد سارا، البته از همین قسمت به بعد این ویژگی شخصیتی جول تغییراتی میکنه، همون طور که دیدیم، در قسمت university جول یکم اشتیاقش برای بحث راجع به گذشتش بیشتر میشه. پایان فصل زمستان هم جایی هست که جول باید با حقیقت دیگه‌ای رو به رو بشه، حسی که نسبت به الی داشته و از این به بعد تمامی وجودش رو در بر گرفته. تو فصل بهار با توجه به دیالوگ‌های جول پی می‌بریم که رفتار و احساساتش نسبت به الی کاملاً تغییر کرده. این‌بار جول در برابر گذشته مقاومت نمی‌کنه چون احساس کرده می‌تونه با وجود الی خلاء‌ای که از عدم وجود سارار تا به الآن احساس میکرده رو پر کنه. حالا با توجه به این احساس عمیقی که تو جول ریشه گرفته، میشه تصمیم نهاییش رو توجیه کرد. جول یک قهرمان نیست چون یک قهرمان اینچنین طرز فکر و رفتاری رو نداره. اگر به شخصیت جول به غیر از اون چیزی که هست نگاه کنیم پایان بازی نامناسب و بی مفهوم میشه.
 
آخرین ویرایش:

orbis

کاربر سایت
Jun 11, 2013
291
نام
محمد رضا
دوستان داشتم تو بازی میگشتم که به این صحنه برخورد کردم:d
هیچگونه اسپویلی نداره ولی باز هم میزارمش تو اسپویلر

این تصویرو دیگه همه اومدن گذاشتن شما ندیده بودین ولی طرح دسته هاش واقعا قشنگه نمیدونم چرا کسی به این گیر نداد !!!
 

armintn

کاربر سایت
Jan 11, 2012
1,614
نام
Armin
خب این نظر شماست و من بهش احترام میذارم ولی باهاش موافق نیستم ;) اون ادامه ای که شما واسه بازی متصور شدی از این کلیشه هایی که یاد میکنی الان ، خیلی خیلی خیلی بیشتر کلیشه تره و میتونه چهره ی خوب این بازی رو کاملا خراب کنه. اینجوری که شما حساب میکنی ، چیزی تو دنیا وجود نداره که کلیشه نباشه و این واسه من بی معنیه چون به نظر من برای هرچیزی یه مثال دیگه هم وجود داره و این نمیتونه کلیشه باشه.
در مورد داستان بازی و مقایسه ـش با Bioshock infinite هم باز هم به نظرتون احترام میذارم ولی به نظر من بعد از داستان سری متال گیر ، داستان و ایدئولوژی infinite در مکان دوم واسه من قرار میگیره چون نوع داستان و روایتش ماورای تصورات من بود. وجود فلسفه ی بازگشت از اشتباه تو Bio infinite اصلا من رو مات و مبهوت گذاشت و من رو درگیر خودش کرد. البته من با سبک گیم پلی سری بایوشاک مشکل دارم و مطمئنا TLOU رو ترجیح میدم ولی نه از نظر داستانی.
قطعا اون چیزایی که گفتم نظر شخصی من هست و من هم نگفتم فکت هستش . ضمن اینکه اون ادامه ای هم که گفتم قطعا یه چیز کلیشه ای هستش و با توجه به سابقه ی ناتی داگ فقط گفتم . خیلی چیز شاخ و خفنی هم نگفتم و ایده ی همچین خاصی هم نداشت و بحثی هم روش نداشتم . :d
اما دو نکته . 1 - الان دیگه اکثرا چه نویسندگان چه منتقدان چه اهل فن همه به این نتیجه رسیدن که داستانهای گفتنی تمام شده و آنچه باید گفته بشه گفته شده تنها چیزی که از الان می تونه باشه تفاوت در نحوه و فرم روایته !
2- از لحاظ ساختاری قطعا دلایل بسیاری هست که من هم روشون پافشاری می کنم که نشون میده داستان پردازی تلو از بایوشاک در پله ی بالاتری قرار میگیره . اینجا دیگه نظر شخصی ملاک نیست چون معیارهایی برای سنجش فرم و ساختار داستان و فیلمنامه هست یا (بازینامه ) هست که می تونیم برون معیارها بسنجیم و مقایسه کنیم . بزرگترین ایراد داستان بایوشاک اینفینیتی همگن نبودن فرم و محتوا یا ظرف و مظروفه .یه داستان به شدت فلسفی توی یه بستر غیر مناسب زده میشه و در نهایت نتیجه گیری پایانی کاملا مغایره با فرم روایتی که طول داستان داشته .حالا اگه برای شما یه چیز جدید و نو هستش باز نظر شما محترم .و متاسفانه جای بحثش اینجا نیست .
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر