در مورد بخش های مختلف بازی قبلاً صحبت کردم ، فقط موند مدت زمان بازی که از این نظر هم TLoU با اکثر بازی ها متفاوت بود. یعنی برای بازی ای که Open World نیست ، حدود 15 ساعت زمان بسیار عالی ای هست. اونم توی نسلی که اکثر بازی ها زیر 8،9 ساعت هستن. این 15 ساعت هم به قدری عالی برنامه ریزی شده که آدم احساس خستگی نمیکنه و عطشش برای تموم کردن بازی ، لحظه به لحظه بیشتر میشه.
از کجای بازی بگم ؟! از شروع خیره کننده و فوق العاده ـش ؟ شروعی که همون اول کاری آدم رو بدجوری تحت تأثیر قرار میده و آماده یه ماجرای به شدت زیبا میکنه. از پایان معرکه و بی نقصش ؟ پایانی که بهتر از این نمیشد ساخت. شاید در نگاه اول پایان شادی به نظر برسه ، ولی به شدت تلخ هست. پایانی که به قول دوستان به بهترین شکل نوع بشر رو نشون میده و خبری از "قهرمان بازی" و فداکاری یه نفر برای نجات جهان و ... نیست. فکر میکنم تک تک ما هم اگه جای Joel بودیم ، همین کار رو میکردیم و این باعث میشه Joel یه کاراکتر کاملاً انسانی باشه نه یه ابر قهرمان خفن. فکر میکنم 99% ماها (شاید هم 100% !) انتظار داشتیم Joel یا Ellie بمیرن !

ولی همین که این اتفاق نیفتاد و رودست خوردیم ، خودش یکی از بهترین نکات این پایان زیبا بود.
بازی انقدر صحنه های زیبا و به یاد موندنی داشت که لیست کردن همه اون ها خیلی طول میکشه و این وسط شاید یه چیزایی هم در این لحظه توی ذهنم نمونده باشه !
روبرو شدن با اون Bloater توی اون راهروهای تاریک و پر از گرده و هاگ ، چیزی هست که بعیده تا سال ها از ذهن ـمون خارج بشه !
صحبت های Ellie و Joel در مورد از دست دادن اطرافیانشون ، با عکس العمل زیبای هر دو طرف بسیار زیبا و البته ناراحت کننده بود.
جستجو برای پیدا کردن Ellie ، اون هم با اون موسیقی فوق العاده و همراه با اسب توی اون مناظر واقعاً فراموش نشدنی بود.
مجروح شدن Joel و لحظات بعد از اون که باید Joel رو به اون شکل کنترل میکردیم و در نهایت هم صحنه کات خورد به زمستون ، چیزی بود که توی کمتر بازی ای شاهدش بودیم. مخصوصاً وقتی این قسمت رو ترکیب کنیم با بخش بعدی که باید Ellie رو وسط برف ها کنترل کنیم و با تیرکمون به شکار یک گوزن بریم و لکه های خون و رد پای اون رو تعقیب کنیم. عجب اتمسفری داشت این صحنه.
مرحله برف و بوران که باید با Ellie توی اون جو محشر حرکت میکردیم و به سختی میشد اطراف رو دید ، بی نظیر بود ! بعدش هم که باید با Joel مسیر رو طی میکردیم و این دو بخش جزو زیباترین بخش های این نسل بودن.
رفتار ناراحت کننده ای که اون افراد با Ellie داشتن و بنده خدا دیگه انقدر زیر فشار بود که در نهایت با چاقو صورت طرف رو 60 قسمت کرد ، خیلی تأثیرگذار کار شده بود. حرکات Ellie بعد از اون صحنه فوق العاده بود و خیلی سوزناک.
اون زرافه !!! اون زرافه خودش به تنهایی اندازه خیلی از بازی ها می ارزید !

غوغا بود اون صحنه !
و در نهایت قبل از پایان کم نظیر بازی ، یکی از فراموش نشدنی ترین لحظات کل عمر گیمری من ، جایی که Joel با کلی غم و غصه Ellie رو از اتاق عمل بیرون آورد و با اون اتمسفر دیوانه کننده و موسیقی گوش نواز ، یاد و خاطره حمل کردن دخترش زنده شد. عجب صحنه ای بود ...
یه چیز دیگه در مورد پایان بازی. الآن هر دو کاراکتر اصلی زنده هستن و میشه دنباله بازی رو به راحتی ساخت. ولی با اینکه با تمام وجود به ND اعتماد دارم و دیگه کوچیک ترین شکی توی توانایی این استودیو ندارم و ND هم قبلاً با سری بازی های قبلی خودش ثابت کرده که میتونه دنباله های معرکه ای بسازه ، ولی دوست دارم The Last of Us همین جا تموم بشه. در اوج و به بهترین شکل ممکن توی ذهن ما باقی بمونه و دیگه دنباله ای نداشته باشه.
راستی اون تیکه آخر بازی هم به خوبی به کمیک American Dreams متصل شد ! من دو قسمت اول کمیک رو خونده بودم و یادم رفته بود بقیه رو بخونم !

مثل اینکه سومی هم اومده ولی چهارمی چند روز دیگه میاد. Riley (که Ellie در موردش صحبت میکنه و میگه همزمان گاز گرفته شدن و اون Infected شد) توی کمیک جزو کاراکترهای اصلی هست.