PlayStation *SPOILER ALERT* گفتگو در مورد داستان The Last of Us Part II (پست اول با دقت خوانده شود)

اگر کسی نمیخواد داستان بازی براش اسپویل بشه به هیچ وجه این تاپیک رو دنبال نکنه .

 

[Kiami]

برای همین می‌گم سابقه نداشته همچین ایراداتی اونم با این scale بزرگ و با این رفتارهای پرخاشگرانه از یه بازی گرفته بشه. حتی نزدیک بهش هم نبوده.

مگه سابقه داشته تو تاریخ ویدیو گیم یه کارگردان با این حجم از بی رحمی بزنه یکی از کاراکتر های محبوب بازی رو لت و پار کنه ، بعدم کنترل قاتلش که اول بازی کله قهرمانتو خورد کرده بده تو دستات ؟ من قبلا همون روزای اول تو تاپیک امتیازات که نزدیک به ۴ ساعت بازی رو انجام داده بودم بهت گفتم این حجم از ساختار شکنی باعث میشه خیلی ها با نیل زاویه پیدا کنن . یادته ؟ کامنتم پاک شد اونجا برای جلوگیری از اسپویل ولی مطمئن باش خودش راضیه نمیدونم‌ چرا یه سری ناراحت میشن از این انتقادها طرف بازیش رو ساخته ، ۱۰۰ تا منتقد تحسینش کردن و نیازی به دکل نوردی کوجیمایی مثل منتقد اروپایی و امریکایی نداشته ! فروشش رو کرده و رکورد ها رو جا به جا کرده . این زلزله ۸ ریشتری میخوای تبعات و تلفات نداشته باشه ؟

 

[stanley]

بنظرم اینکه دیگه ایرادهای داستانی رو دارین دسته بندی میکنین و بعضی ها رو بدون توجیح کلا دارین انکار میکنین خیلی کم لطفیه! ببینید اینکه میبینید اینقدر دوستان روی شخصیت پردازی و داستان بازی زوم کردن به این خاطره که تلو با این ویژگی ها شناخته شده و باعث شده بین بقیه بازی ها منحصربه فردش کنه. من یک مثال میزنیم. ببینید بازی مس افکت وقتی اومد چیزی که باعث شده بود بازی با بقیه بازیها فرق کنه قدرت انتخابی بود که بازی به گیمر میداد ، بازی دو نسخه منتشر شد و شما میتونستید با انتخاب هایی که انجام میدادید پایان داستان بازی رو تغییر بدید اما نسخه ی سوم که اومد این ویژگی کمرنگ شده بود و شما فارغ از اینکه چه انتخابی انجام میدادید پایان نسخه ی سوم تغییر انچنانی نداشت. بازی همون موقع ها شدیدا مورد اماج حمله و انتقاد طرفدارها قرار گرفت که چرا بازی قدرت انتخابش محدوده! که نهایتا باعث شد با یک اپدیت پایان بازی رو تا حدودی تغییر بدن. اینو که گفتم که بگم هربازی بر اساس اونچیزی که شناخته میشه زیر زره بین طرفدارها قرار میگیره، کسی نمیاد مثلا از گیم پلی تلو زیاد ایراد بگیره درصورتی که اگر کسی خیلی زوم کنه ممکنه هزاران ایراد پیدا کنه اما انچنان مهم نیست چراکه تلو با داستان و شخصیت هاش شناخته شده، همانطور که مس افکت با قدرت انتخابش شناخته شده بود. یا خیلی بازی های دیگه که طرفدارها روی اون خصوصیتی تمرکز بیشتری میکنن که بازی بر اساسش براشون شناخته شده. همینطوره که شما نمیتونید بگید چرا به فلان بازی که پلات هول شدید تری داره یا نمیدونم منطقش در حد بوقه گیر نمیدید ولی به تلو گیر میدید. مثلا کسی نمیاد زیاد به منطق روایی بخش داستانی بازی بتلفیلد زیاد گیر بده کسی براش مهم نیست! انلاین بتل مهمه و یا خیلی مثال های دیگه!
امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم که شما به اهمیت شخصیت ها و داستان و روایت تلو٢ واقف بشید که چرا اینهمه مهمه و دوستان اینهمه روی این موضوع تاکید دارن.

 

[armintn]

بنظر من هیچ اثری کامل و بی ایراد نیست ، تلو هم ازین قضیه مستثنی نیست . به هر حال حجم کاری که کردن خیلی سنگین بوده و طبیعیه که از یه سری موارد سرسری رد بشن ولی چیزی که این بازی رو در نظر من به یه شاهکار تبدیل می‌کنه جمیع حسناتیه که بازی تحویل گیمر میده ، تو زمینه ی داستانی هم همینه . درسته یه سری کم کاریها مثلا تو پرداخت شخصیتهای فرعی داره ولی اصل کارو ول نمیکنه و برای یکی مثل من بهترین پایان بندی رو ارائه میده
بطوری که در پایان به شخصه از سر گذروندن چنین تجربه ای برام کاملا ارضا کننده بود و تلو رفت بغل دسته بهترین تجربه های این نسلم .

Sent from my Redmi Note 8 Pro using Tapatalk

 

[Mehdi Cage]

مگه سابقه داشته تو تاریخ ویدیو گیم یه کارگردان با این حجم از بی رحمی بزنه یکی از کاراکتر های محبوب بازی رو لت و پار کنه ، بعدم کنترل قاتلش که اول بازی کله قهرمانتو خورد کرده بده تو دستات ؟ من قبلا همون روزای اول تو تاپیک امتیازات که نزدیک به ۴ ساعت بازی رو انجام داده بودم بهت گفتم این حجم از ساختار شکنی باعث میشه خیلی ها با نیل زاویه پیدا کنن . یادته ؟ کامنتم پاک شد اونجا برای جلوگیری از اسپویل ولی مطمئن باش خودش راضیه نمیدونم‌ چرا یه سری ناراحت میشن از این انتقادها طرف بازیش رو ساخته ، ۱۰۰ تا منتقد تحسینش کردن و نیازی به دکل نوردی کوجیمایی مثل منتقد اروپایی و امریکایی نداشته ! فروشش رو کرده و رکورد ها رو جا به جا کرده . این زلزله ۸ ریشتری میخوای تبعات و تلفات نداشته باشه ؟

خودم به عنوان کسی که نسخه‌ی اول این بازی بهترین بازی عمرش بوده، و قبول داره پارت دو مثل پارت اول "پرفکت" نیست، خیلی از ساخته شدنش خوشحالم. دوست داشتم pacing بازی بهتر باشه، دوست داشتم بعضی قسمتای بازی بهتر روایت بشه، دوست داشتم نیم ساعت هم که شده دوباره به عنوان "جول" بازی رو تجربه کنم، و دوست داشتم عین نسخه‌ی اول برام پرفکت باشه، اما خب قرار نیست همه چیز باب میل من باشه. ولی خوشحالم از اینکه ساخته شد.

فکر کنم قبلا هم گفته بودم، پارت اول چیزی بود که بازی‌سازها و خصوصا ژانر بازی‌های داستان محور و سینماتیک بهش نیاز داشتن. یه لایه‌ عمیق‌تر شد بازی‌های این ژانر بعد از پارت اول. اما پارت دوم چیزی بود که جامعه‌ی گیمینگ بهش نیاز داشت. این از کوره در رفتنا و به پوچی رسیدنا و فکر کردنا و ایرادای به شدت سخت‌گیرانه (خصوصا برای مدیوم گیم) گرفتنا و یوتوب رفتنا نیاز بود.

بنظرم جدای از کیفیتش، ذهن خیلی از گیمرا رو برای تجربه‌ی احساسات تلخ و ناخوشایند تو بازی‌ها آماده‌تر کرد. شاید از این به بعد از این مدل بازی‌ها بیشتر ببینیم، و خب این واقعا برای من خوشحال‌کننده‌س. کاری هم ندارم نیل الان خوشحاله یا ناراحت. اصلا امیدوارم ناراحت و کلافه و عصبانی باشه! از لا به لای همین عذاب کشیدناس که آثاری مثل The Last of Us خلق می‌شه.

 

[mikammi]

اون آخرین فلش بک جول می‌گه از چیزی که مجبور شدم با قهوه معاوضه کنم شرمند‌ه‌م. من خودم چیزی پیدا نکردم هینتی تو بازی هست که ایده‌ای بده داره به چی داره اشاره می‌کنه؟

 

[Kiami]

خودم به عنوان کسی که نسخه‌ی اول این بازی بهترین بازی عمرش بوده، و قبول داره پارت دو مثل پارت اول "پرفکت" نیست، خیلی از ساخته شدنش خوشحالم. دوست داشتم pacing بازی بهتر باشه، دوست داشتم بعضی قسمتای بازی بهتر روایت بشه، دوست داشتم نیم ساعت هم که شده دوباره به عنوان "جول" بازی رو تجربه کنم، و دوست داشتم عین نسخه‌ی اول برام پرفکت باشه، اما خب قرار نیست همه چیز باب میل من باشه. ولی خوشحالم از اینکه ساخته شد.

فکر کنم قبلا هم گفته بودم، پارت اول چیزی بود که بازی‌سازها و خصوصا ژانر بازی‌های داستان محور و سینماتیک بهش نیاز داشتن. یه لایه‌ عمیق‌تر شد بازی‌های این ژانر بعد از پارت اول. اما پارت دوم چیزی بود که جامعه‌ی گیمینگ بهش نیاز داشت. این از کوره در رفتنا و به پوچی رسیدنا و فکر کردنا و ایرادای به شدت سخت‌گیرانه (خصوصا برای مدیوم گیم) گرفتنا و یوتوب رفتنا نیاز بود.

بنظرم جدای از کیفیتش، ذهن خیلی از گیمرا رو برای تجربه‌ی احساسات تلخ و ناخوشایند تو بازی‌ها آماده‌تر کرد. شاید از این به بعد از این مدل بازی‌ها بیشتر ببینیم، و خب این واقعا برای من خوشحال‌کننده‌س. کاری هم ندارم نیل الان خوشحاله یا ناراحت. اصلا امیدوارم ناراحت و کلافه و عصبانی باشه! از لا به لای همین عذاب کشیدناس که آثاری مثل The Last of Us خلق می‌شه.

با تک تک کلماتت موافقم و واسه همین فقط به لایک بسنده نکردم مهدی ! شاید خیلی از ما نسخه اول رو بیشتر دوست داشته باشیم یا پرفکت تر بدونیم ولی این مدل ساختار شکنی ها باید اتفاق بیفته تو این صنعت حتی اگه اذیتمون بکنه .

 

[shayan7]

ای بابا....... با توجه به دستکاری تریلر ها کمتر کسی فکرش می کرد داستان بازی حول محور مرگ جول باشه اون لحظه که ابی تیر زد تو پاش، همه برق 3 فازمون پرید و تا وقتی که ضربه آخر بزنه فکر نمی کردیم جول بمیره، حتی وقتی قبرشم دیدیم باورمون نمی شد! چرا واقعاً؟! اول سعی کردم به خودم تحمیل کنم بخاطر اینکه به شکل واقعی حس انتقام تو گیمر ایجاد شه تصمیم گرفتن جول بمیره ولی هرچقد می گذشت دلم بیشتر براش و رابطه اش با الی تنگ میشد و ناراحت میشدم از نبود کاراکتر به اون غنی ای که خیلی زود دوره اش تموم شد! بخصوص وقتی تقریباً نصف گیم پلی، کنترل قاتل اش دستمون بود و اصلاً نمی تونم بپذیرم کار ابی رو که جول رو بدونه اینکه داستانش بدونه جلوی الی اونم به اون حالت وحشیانه بکشتش! آخر بازی هم باز مثل نسخه اول به این جمله رسیدیم که: !?All for nothing، ولی nothing ـه این نسخه قابل درک نبود برام و به نظرم باید می کشتش بعد از این همه سختی. به هر حال خوبی های بازی مشخصه ولی درباره داستان بازی، خیلی مفهومی تر نسبت به نسخه اول و به شدت حتی شاید هم بیش از حد نفرت انگیز، محزون، سیاه و پر از حس بد بود! به نظرم بخش اکشن گیم پلی هم زیادی واقع گرایانه شده بود و بیشتر از نسخه اول باید حواست جمع می بود می چسبیدی به مخفی کاری. در کل کاش دراکمن بین گزینه های داستان نسخه دوم هر گزینه ای رو انتخاب می کرد به جز این و هنوزم نسخه 1 رتبه اوله برای من

Spoiler: Bye Joel

قربون بغض ات مرد

 

[Black Roz]

الی بعد از مرگ جول دقت کردین وقتی اکثر درهارو رو میخواد باز کنه دستش می لرزه؟ از همین یه نکته میشه 100 صفحه نوشت.

 

[shayan7]

الی بعد از مرگ جول دقت کردین وقتی اکثر درهارو رو میخواد باز کنه دستش می لرزه؟ از همین یه نکته میشه 100 صفحه نوشت.

اصلاً از همین در میشه 100 صفحه نوشت! یه جوری صحنه سازی کردن خوراک کابوس ـه، منم خواب این درو می دیدم چه برسه الی

 

[HalfLife G]

دوستان آرومتر... .
من نمیگم داستان بازی بدون مشکل بوده و نمیتونست بهتر باشه برخی قسمتاش ولی دیگه این ایرادایی که خیلیا میگیرن رو میشه از تمامی بازیهای صنعت بازی و مخصوصا شماره 1 همین لست گرفت و اینطوری داستان کلا تو این صنعت به فنا میره
برای مثال در مورد همین شماره 1 :

1. تو لست 1 تامی یهو بعد مردن سارا سر میرسه
2. دیوید یهو سر میرسه(رییس گروه که دیوید هست یهو گیر افتاده و یهو اون با الی تو یه ساختمون گیر میکنن)
3. جویل یهو سر میرسه و الی رو دقیقا بعد فایت با دیوید از دیوید جدا می کنه
4. مارلین با یه سرباز، اژدهایی به نام جویل رو تنها میذاره(خودشم میدونه که احتمال داره کاری بکنه و برا همین به سربازم میگه کاری کرد بکشش)
5. و چندین مورد دیگه................... .

قبلا بحث سر این بود که چرا جویل اسمش رو گفت و چرا بدن ابی ورزیدس الان تو نت میخونیم که میگن چرا پدر ابی تنها دکتری بوده که میتونسته درمان ویروس بسازه؟چرا دکتر دیگه ای نبوده پس ایرادهیا کلی صحبتای جالب

ایراد واقعی میشه گرفت از بازی که برای من هم جای سواله(بعنوان مثال با یکی از دوستان صحبت می کردیم که چرا الی این همه ادم رو که می کشت(مخصوصا مرحله اخر) از قبح انتقام چیزی به ذهنش نرسید ولی وقتی میخواست ابی رو بکشه بنظرش رسید؟) ولی ایراد منطقی واقعا که بشه روش بحث کرد........ .

+
اینم در نظر بگیرین این اولین یا جزو اولین بازیها بوده که تیم سازنده جرات کرده شخصیت قهرمان رو بکشه و کنترل ضدقهرمان رو در اختیار شما قرار بده.....خواسته یه حس جدید به مخاطب منتقل بشه و طبیعیه وقتی برای اولین بار کسی همچین کاری میکنه نقصایی باشه تو روایت ولی اینکه چرا فلانی فلان جمله رو گفت و فلانی چرا فلان کارو کرد بررسیش تو مدیوم بازی خیلی سخت گیریه به یه بازی



.

 

[kourosh rm]

دوستان آرومتر... .
من نمیگم داستان بازی بدون مشکل بوده و نمیتونست بهتر باشه برخی قسمتاش ولی دیگه این ایرادایی که خیلیا میگیرن رو میشه از تمامی بازیهای صنعت بازی و مخصوصا شماره 1 همین لست گرفت و اینطوری داستان کلا تو این صنعت به فنا میره
برای مثال در مورد همین شماره 1 :

1. تو لست 1 تامی یهو بعد مردن سارا سر میرسه
2. دیوید یهو سر میرسه(رییس گروه که دیوید هست یهو گیر افتاده و یهو اون با الی تو یه ساختمون گیر میکنن)
3. جویل یهو سر میرسه و الی رو دقیقا بعد فایت با دیوید از دیوید جدا می کنه
4. مارلین با یه سرباز، اژدهایی به نام جویل رو تنها میذاره(خودشم میدونه که احتمال داره کاری بکنه و برا همین به سربازم میگه کاری کرد بکشش)
5. و چندین مورد دیگه................... .

قبلا بحث سر این بود که چرا جویل اسمش رو گفت و چرا بدن ابی ورزیدس الان تو نت میخونیم که میگن چرا پدر ابی تنها دکتری بوده که میتونسته درمان ویروس بسازه؟چرا دکتر دیگه ای نبوده پس ایرادهیا کلی صحبتای جالب

ایراد واقعی میشه گرفت از بازی که برای من هم جای سواله(بعنوان مثال با یکی از دوستان صحبت می کردیم که چرا الی این همه ادم رو که می کشت(مخصوصا مرحله اخر) از قبح انتقام چیزی به ذهنش نرسید ولی وقتی میخواست ابی رو بکشه بنظرش رسید؟) ولی ایراد منطقی واقعا که بشه روش بحث کرد........ .

+
اینم در نظر بگیرین این اولین یا جزو اولین بازیها بوده که تیم سازنده جرات کرده شخصیت قهرمان رو بکشه و کنترل ضدقهرمان رو در اختیار شما قرار بده.....خواسته یه حس جدید به مخاطب منتقل بشه و طبیعیه وقتی برای اولین بار کسی همچین کاری میکنه نقصایی باشه تو روایت ولی اینکه چرا فلانی فلان جمله رو گفت و فلانی چرا فلان کارو کرد بررسیش تو مدیوم بازی خیلی سخت گیریه به یه بازی



.

یه مسئله ریز دیگه ای کع من داشتم با نسخه یک اینه که چرا موقعی که جوئل قبل افتادن با اون یارو درگیر شد الی که دو قدمیش بود چرا نیومد به جوئل کمک کنه تا اون فاجعه پیش نیاد

 

[reza11]

کلا داستان بازی ممکنه برای خیلیا مثل من که تموم کردند اخرش حس پوچی داشته باشه . حسی که نه از بازی خوشت بیاد نه بدت حسی که بعد اتمام بازی به منوی جدید شروع بازی میخ کنی برای چندین دقیقه بدنت یخ بشه و با خودت فکر کنی چی شد الان!!!!!؟؟؟ من به شخصه داستان کلیشه ای شماره یک رو خیلی بیشتر دوست داشتم . مهم نیست تو بازیها داستان کلیشه ای باشه چیزی که داستان یک بازی رو خاص میکنه اون روایت داستان که در نسخه یک به بهترین شکل ممکن صورت گرفته بود. و اینکه بیان تو شماره دو بخوان مثلا کار اون دکتره رو درست نشون بدن ( چون نویسنده به نظرم قصد این رو داشته که بگه اخر بازی با نکشتن ابی انگار کاری که دکتر میخواست بکنه درست بوده) چیزی رو عوض نمیکنه. من خودم یک دختر دارم و خیلی رک بگم اگه با دختر من هم کسی میخواست همون کاری که پدر ابی قصد داشت تو شماره اول بکنه میخواست انجام بده میزدم همه رو از دم خلاص میکردم و اجازه نمیدادم صورت بگیره. به نظر من تا خودتون بچه نداشته باشید نمیتونید حس کنید حال اون موقعیت رو. حالی که جول داشت حال پدری که دختر خود رو سال ها پیش از دست داده بود و نمیخواست دختر دیگه ای که سرنوشت براش مقدر کرده بود که مثل دخترش باش رو از دست بده و در فلش بک اخر بازی هم باز دوباره گفت اگه برمیگشتم عقب باز دوباره اون کار رو انجام میدادم. به نظر من باید نویسنده بازی اخر داستان رو به خودمون واگذار میکرد و حق انتخاب میزاشت اونایی که فکر میکنن با اتفاق هایی که افتاده ابی قابل بخشش هست اون رو میبخشیدن و اونایی که فکر میکنن اصلا کار ابی قابل بخشش نیست میکشتنش. اینجوری فن های بازی هم به دو جبهه تقسیم نمیشدن لا اقل انقدر بحث پیش نمیومد هر چند خود کشته شدن جول هم خیلی از فن ها خوششون نیومده ولی اگه همون حق انتخاب رو میزاشتن و ابی رو اخر میکشتن شاید دلشون یک مقدار راضی میشد. در کل من دوست داشتم یک داستان کلیشه ای دوباره برای شماره 2 درست میکردن ولی مثل شماره یک که روایت داستان بی نظیری داشت برای اون هم همچین شیو ه ای رو انجام میدادن.

 

[blechh]

من بلاخره بعد از بازی کردن اخرین ما از زمان لانچ تازه امروز بازی رو تموم کردم
یجورایی دلم نمیومد سریع تمومش کنم واز طرف دیگه هم خواستم با حوصله کامل برم و چند روزی بیشتر از بازی لذت ببرم
نظرم رو میذارم تو اسپویلر چون طولانی ترین نظریه که من تا حالا درمورد یک بازی دادم

Spoiler

من قبلا تعریفم رو از گیم پلی و بخش های بازی کردم و موند فقط تموم کردن داستان بازی
ممکنه طولانی باشه اما خب کوتاه حرف زدن درمورد بزرگترین شاهکار ناتی داگ و اقعا بی انصافیه
خب من قبلش تقریبا اکثریت اسپویل ها رو خونده بودم حتی اخر کار که فهمیدم الی تو ساحل ابی رو نمیشکه که اینجا بچه ها میگفتن دیگه واقعا اوچ چرت بودن داستانه که خودمم واقعا هنگ کردم اما با خودم گفتم بهتره اول خودم بازیش کنم تا تصمیم درست درمورد داستان بگیرم.
دقیقا یادمه اون زمان چقدر جوشی شدم که چطوری زدن بهترین کارکتر دوران گیمری من رو مثل سگ تیکه پاره کردن اونم به دست کی یه زن هیکلی که من مونده بودم چطور تو اون دوران اخر و زمانی هنوز گینر و پروتئین پیدا میشه برا حجم اوردن اخر کار هم رفیقش یه تف کنه تو صورت جوئل و تموم بعدش هم که الی اخر کار بخشنده میشه میگه برو

ولی خب قبل از تجربه بازی به خودم گفتم بهتره احساسات خودمم رو بذارم کنار و صرفا یک بیننده باشم بدون هیچ انتظاری از پیش برد داستان چون مسلما تو هر مدیایی قرار نیست داستان باب میل من پیش بره و بجای این کارای احمقانه ببینم داستان چیه که واقعا خوشحالم این کار رو کردم حداقل برا خودم...

باید بگم نیل دراکمن و تیم ناتی داگ تو زمینه داستان این قسمت جادو کردن و واقعا خوشحالم که تونستم همچین روایت داستانی رو اونم با بهترین کارگردانی تو این همه سال دوران گیمریم تجربه کنم
تک تک صحنه ها و روایت داستان به خوبی به گیمر القا میشه و به بهترین نحوه ممکن ادم با کارکتر های اصلی همزاد پنداری میکنه اونم در تک تک صحنه هاش.
حس انتقامی که الی پیدا میکنه نسبت به تک تک اون ادمایی که جوئل رو کشتن و تقریبا تا زمان کشتن شخصیت نورا این حس رو داره اما بعد از این که نورا میفهمه که واقعا الی کیه و بهش میگه چرا ما جوئل رو کشتیم یه لحظه یه حس تردید تو الی ایجاد میشه(نه این که جوئل حقش بوده بمیره بلکه این ادما هم زندگیشون نابود شده با کاری که جوئل کرده) اما هنوز بقدری تشنه انتقامه که به بدترین شکل نورا رو میکشه چرا که این ادما عزیزترین ادم تو زندگیش رو کشتن و بعد از اون دیگه یه جورایی فقط دنبال ابی میگرده و به بقیه کاری نداره حتی زمانی که به owen میرسه بهش میگه که من فقط دنبال ابیم اما owen که عشقش ابی بوده امکان نداره جایه ابی رو به الی بگه و همین کارش باعث مرگش میشه و بعد از مرگ mel غرق در پشیمونی میشه که انتقامش داره جون چقدر ادم بی گناه رو میگیره اونم کسایی که صرفا فقط دنبال عدالت بودن اما هنوز نمیتونه کار ابی رو ببخشه و هنوز می خواد دستش بهش برسه که بعدش ابی میرسه و نمیه اول تموم میشه میریم سراغ ابی...

ناتی داگ اینبار می خواد روایت داستان رو از زاویه دیگه ای بهمون بگه...

ابی یه دختر بچس که عاشق پدرشه و از کنار پدرش بودن راضیه که میفهمه درمانی پیدا شده و پدرش قراره دنیا رو نجات بده اما در یک لحظه تمام دنیاش نابود میشه و تنها چیزی که دیگه براش میمونه فقط انتقامه
ناتی داگ حتی هیکلی بودن ابی رو هم منطقی نشون میده چرا که بعد از مرگ پدرش و از هم پاشیده شدن فایرفلایی شخصی به نام ایزاک یک گروه از بهترین سربازا رو تمرین میده با هدف صلح,اگه دقت کنین اکثریت رفیقای نزدیک ابی که یه جورایی سربازای جنگنده ایزاک بود یه هیکل ورزشی داشتن چون که اینطوری که بازی نشون داد ایزاک تیمش رو مجبور میکرده که تمرینای سخت و ورزش بدن سازی برا مقاوم کردن بدنشون انجام بدن و خب ابی انگار اسکار کیلر ایزاک بوده و شخص محبوب ایزام چرا؟چون ابی بعد از مرگ پدرش فقط دنبال انتقام بوده و چون میدونسته دختره و به مراتب ضعیف تر از پسرا باید خودش رو غرق در تمیرنات سخت کنه تا بتونه امادگی این رو داشته باشه که یه روزی دستش به جوئل برسه حتی زمانی که با owen تو رابطه بوده اون رو پس میزنه چون چیزی تو این دنیا بغیر از مرگ جوئل نمی خواسته دنبال زندگی راحت نبوده فقط می خواسته قاتل پدرش و کسی که یک بار دیگه دنیا رو نابود کرده رو بکشه
و در نهایت موفق هم میشه و انتقامش رو میگیره اما در ادامه و دستگیریش توسط اسکارها و نجاتش توسط lev و بعد که به owen میرسه و رابطه غیر منتظرش با اون و اون کابوسی که میبینه یک چیز رو متوجه میشیم اونم حس پوچی که ابی بعد از گرفتن انتقام حس کرده ابی بعد از گرفتن انتقامش دیگه نمیدونسته چیکار کنه انگار تو یک پوچی مطلق بوده و حتی حس گناه که ممکنه پدرش بخاط این انتقام ازش ناراحت باشه اما حالا دوباره یک چیزایی رو تو زندگیش پیدا کرده کسی که عاشقش بوده و شخص lev که اونو از مرگ نجانت میده برا همین تصمیم میگیره که بره نجاتش بده چرا که می خواد یه هدف داشته باشه می خواد یک فرصت برا جبران,جبران کاری که شاید الان اون رو یک اشتباه میدونه و نجات lev و خواهرش رو یک فرصتی برا دور کردن تمام این احساسات بدش. که موفق میشه حتی جرقه هایی از تشکیل یک زندگی با عشقش درکنار owen میبینه که یک دفعه تمام این ها دوباره براش نابود میشه و میره دنبال کسی که عشقش رو کشته دوباره ابی اون احساست بدش برمیگرده و اینبار بعد از کشتن تامی و جسی و اخطار به الی فقط دنبال جایه که توش ارامش داشته یعنی کنار فیرفلایی ها البته من فکر میکنم اینکار یجور ادای دین به owen بوده که می خواسته رویاش رو محقق کنه...

و بعد که دوباره به الی میرسیم الی که مرگ جوئل داره زندگیش رو نابود میکنه نه میتونه بخوابه نه میتونه غذا بخوره و همش کابوس داره حالا دوباره یک فرصت پیدا کرده که بره سراغ ابی شاید بتونه این کار به کابوساش اتمام بده و با این که عواقب این انتقام رو دیده,دیده که جسی جلو چشمش چقدر سریع کشته شد و نزدیک بود دینا و تامی هم از دست بده اما باز نمیتونه با این کابوس ها زندگی کنه و به زندگی که داره پشت میکنه و میره دنبال ابی که شاید بتونه به ارامش برسه.
و در اخر که ابی رو تو حالی میبینه که با مرده ها هیچ فرقی نداره درمونده,خار و ذلیل و بی دفاع که فقط می خواد زنده بمونه
یه جورایی اون موقع الی دیگه دلیلی برا انتقام نمیبینه دیگه دید که چقدر ابی زجر کشیده حتی قبل از مبارزش می خواست ولش کنه اما دوباره یاد چهره جوئل میوفته و مبارزه رو شروع میکنه و زمانی که دیگه نزدیک بود ابی رو بکشه یاد جوئل افتاد که داره گیتار میزنه این صحنه همون لحظه خیلی بنظر مسخره میاد چرا این صحنه باید جلوی کشته شدن ابی رو بگیره؟
مهم ترین صحنه همون صحنه گیتار زدن جوئل بود. الی میاد پیش جوئل و از احساسش نسبت به کاری که جوئل باهاش کرده میگه و این که هیچ وقته نمیتونه ببخشش و اونجا با حرفی که جوئل بهش میزنه(اگه خدا یکبار دیگه اون فرصت رو تو اون زمان به من میداد من دوباره همون کار رو میکردم) میفهمه چقدر این مرد عاشقشه و حالا می خواد دوباره یه فرصت بهش بده می خواد ببخشدش
اما حالا چی شد؟اون مرده!!!
دیگه الی تو اون لحظه فهمید که قرار نیست این انتقام لعنتی جوئل رو برگردونه و بدترین و تلخ ترین چیز ممکن دیگه قرار نیست حالش خوب شه پس من چرا دیگه انتقام بگیرم دیگه قراره چی تو زندگی من درست بشه؟!!!
الی بعد از اون اتفاق حتی تنها یادگاریی که از جوئل داشته رو از دست میده,نواختن گیتار!!!
حالا دیگه الی هیچی تو زندگیش نداره نه خونه ای برا موندن نه کسی که عاشقش باشه نه کسی که کنارش بوده و همه جوره هواش رو داشته یعنی جوئل
این دنیای اخر و زمانی لعنتی در اخر چیزی رو به الی داد که همیشه ازش میترسید... در اخر تنها بودن!!!
و حالا الی فقط یه ادم پوچه که فقط داره بی هدف زنده میمونه و به راه رفتن ادامه میده...

ناتی داگ تو این بازی باید استاد داستان سرایی لقب بگیره
مثلا اون جا رو دیدید که ابی با سگش تو محل اکواریوم بازی میکنه؟ این سگ حقیقتا سگ بدی نیس عاشق صاحبشه اما ما اون رو میکشیم owen یه ادم بد نیست حتی بهتر از تک تک ادمای اطرافشه دنبال یه زندگی راحت بدون جنگ دنبال ارامش اما ما اون رو میکشیم یا شخصیت نورا یا اون دختره که هندزفری تو گوشش بود یا حتی اون شخصی که تف کرد تو صورت جوئل اینا ادمای بدی نبودن اما ما کشتیمشون نه این که صرفا الی ادم بده باشه نه!!!اگه اینا خیلی راحت جا ابی رو به الی میگفتن و بهش کاری نداشتن الی راه خودشو میرفت کاری هم بهشون نداشت یا حتی اون سگ اگه به الی حمله نمیکرد نمیمرد اما خب نکته همینجا بود
نکته این بود که می خواست سیاه بودن و پوچ بودن این دنیا رو نشون بده و این که ما دست از یک طرفه به سمت قاضی رفتن برداریم و اینقدر یک طرفه شخصیت ادما رو تو ذهن خودمون بد جلوه ندیم تو این دنیا هر دو طرف ماجرا عزیزاشون رو از دست دادن دنبال عدالت و گرفتن انتقاموشن بودن داشتن از عزیزاشون دفاع میکردن اما این دنیای لعنتی طعم زندگی رو بکام همشون تلخ کرد

در اخر باید اعتراف کنم که اخرین ما خیلی خیلی تاریک و تراژدیک تموم شد

من خودم هیچ وقت دنبال داستان های قهرمانانه نیستم حقیقتا متنفرم از این جور داستان ها و از نسخه دوم اخرین ما هم انتظار یک پایان خوش نداشتم(من حتی از انچارتد 4 که اینقدر همه چی خوب تموم شد انتظار یه داستان تیره تر رو داشتم)
ولی دلم می خواست چند ساعت با جوئل بازی میکردم اون سنگینی حرکاتش رو یکبار دیگه حس کنم و شاید در اخر شاهد مرگش بودم و حتی بعدش الی حداقل روزنه ای از امید به زندگی رو داشته باشه
اما داستان واقعا خیلی تراژدیک تموم شد شاید تیره ترین داستانی که دیده باشم
اما خب همون اول گفتم قرار نیست چیزی باب میل من باشه و این به معنی بد بودن داستان اصلا نیست
در انتها بگم که من از ناتی داگ انتظار یک شاهکار در تمام زمینه مخصوصا داستان رو داشتم که ناتی حتی بالاتر از انتظارات من, به جرات فرسنگ ها بالاتر از انتظار من عمل کرد
واقعا ناتی داگ به کسی مثل دراکمن نیاز داره

 

[shayan7]

تنها صحنه از بازی که حس خوبی داد بهم:


آخیش!

 

[Black Roz]

شاید جالب باشه براتون تا الان 52 هزار امضا جمع شده برای تغییر داستان بازی
واقعا اینایی که امضا دارن جمع میکنن پیش خودشون چه فکری میکنن؟ یک سری چیزهارو ادم میبینه شاخ درمیاده
سر امتیارات U4 هم یادمه یه سایت یه امتیاز پایین داد به بازی همه رفتن امضا جمع کنن امتیاز سایترو پاک کنن...حالا اون یه چیزی ولی این که امضا جمع کنی داستان رو براشون ریمیک کنن واقعا مضحکه