Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
Sep 25, 2005
3,040
نام
Gwynbleidd Darkfield
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 

Jesper Kyd

کاربر سایت
Oct 28, 2005
933
نام
محمدحسن
من نمی دونم چرا شما حرص می خورید،شاید این شمایین که می خواین انگ کلاسیک بزنید،شاید این شمایین که ادای فیلم شناسا رو در میارین...آقایون،واقعا اصرارتون از اینکه بخواین تو نظرای این آقا رو کوچیک بشمرین بی جاست...من حمایت نمی کنما، (حقیقتا من دلم هم به حال این همه تمسخر می سوزه هم آثار کلاسیک :biggrin1: )چون من دقیقا می فهمم اشکال ایشون چیه دارم میگم،دقیقا من هم چند تا کامیکی که تو تاپیکش خیلی طرفدار داره رو خوندم و واقعا خوشم نیومد،پس:یا نمی خونم،یا کم می خونم...اشکال این ممد آئورلیتو هم اینه که ادامه میده،وقتی میبینه بزرگترین دستاوردای کلاسیک به سلیقه ش سازگار نیست ادامه نباید بده که میده،که همچین چیزی بنظرم ایرادی نداره...
ایکاش همه مثل شما فکر میکردن و نظرات و سلایق خودشون رو برای خودشون حفظ میکردن و باعث رنجش دیگران(مثل طرفدارای بعضی فیلمها ) نمیشدن
نه،اون که بحثش جداس.اتفاقا من با بحث کردن سر عقاید موافق هم هستم،به قول اردلان یکی میاد"اندیشه ی مخرب رو شیوع میده باید جلوش رو گرفت" ... :biggrin1: (البته با دلیل و منبع که بشه بحث کرد،خاب واقعا چیزه بدرد بخوری برا بهتر فیلم دیدن از آب در میاد.)
از اونجایی که تاحالا من تونستم ممد آئورلیتو رو بشناسم،چون حرفاش بدون دلیله (مطلقا سینمایی) واسه همین گفتم تکرار پستای طعنه آمیز درست نیست.(البته بعضی بچه ها شوخی می کنن که بجا...)
 
آخرین ویرایش:

H2

کاربر سایت
Jul 2, 2007
146
نام
Hossain
من نمی دونم چرا شما حرص می خورید،شاید این شمایین که می خواین انگ کلاسیک بزنید،شاید این شمایین که ادای فیلم شناسا رو در میارین...آقایون،واقعا اصرارتون از اینکه بخواین تو نظرای این آقا رو کوچیک بشمرین بی جاست...من حمایت نمی کنما، (حقیقتا من دلم هم به حال این همه تمسخر می سوزه هم آثار کلاسیک :biggrin1: )چون من دقیقا می فهمم اشکال ایشون چیه دارم میگم،دقیقا من هم چند تا کامیکی که تو تاپیکش خیلی طرفدار داره رو خوندم و واقعا خوشم نیومد،پس:یا نمی خونم،یا کم می خونم...اشکال این ممد آئورلیتو هم اینه که ادامه میده،وقتی میبینه بزرگترین دستاوردای کلاسیک به سلیقه ش سازگار نیست ادامه نباید بده که میده،که همچین چیزی بنظرم ایرادی نداره...
ایکاش همه مثل شما فکر میکردن و نظرات و سلایق خودشون رو برای خودشون حفظ میکردن و باعث رنجش دیگران(مثل طرفدارای بعضی فیلمها ) نمیشدن
 

mahmoodrj13

کاربر سایت
Feb 27, 2008
221
این آقای آئورلیتو هر وقت نظراتشو میگه من یاد معلم پرورشی مدرسمون میفتم که همه ی بچه ها رو با نظرات گوهر بارش روانی میکرد

من هم از godfather و lotr خوشم نمیاد ولی نمیام داد بزنم و از 10 بهش 2 بدم.چون میدونم یه سری ناراحت میشن.همین الان هم از طرفدارای این دو فیلم عذر میخوام.
 

Jesper Kyd

کاربر سایت
Oct 28, 2005
933
نام
محمدحسن
نه حسن جان...اشکال آئورلیتو فکر نمی کنم این باشه....آئورلیتو اصلا اگه اشکالی می دید تا الان باید درست می شد
بعده این همه اظهار فضل و شناخت رسما بیا بگو نمی شناسیش دیگه :biggrin1:
نه،ولی یه فرضیه بود ...

Immortal Beloved
داستان:زندگینامه بتوونه که بعد از مرگش دارایی شو به معشوقش به ارث می رسونه...
اگه انتظار چیزی در حد "آمادئوس" رو دارین،خیلی کم فروغ تر از اونه.محتوای فیلم فقط حول همون عاشق و معشوقی بتوونه که چیزه خاصیم نداره،از اونجایی که ژانرای رمانتیکی رو قبول ندارم،در نتیجه اصلا این فیلم محتوای خاصی نداره...تنها چیزی که یه مقدار خوش بین می کنه همون ابهتا موسیقی بتوونه،و صرفا کسایی که برای بهتر شناختن همچین موجودی کنجکاون،وقت تلف نکردنه...5/10
 

Aurlito

کاربر سایت
Feb 16, 2008
1,749
نام
چوبک
نمیدونم چرا بعضی ها فکر میکنند که اگر به فیلمها ایراد بگیرن میشن منتقد و فکر میکنن اخر این کارن و جالب اینجاست که فکر میکنن که فقط و فقط حرف خودشون درسته ودر این بین هر چی منتقد و اهل سینماست رو زیر خودشون میبینن
مرد حسابی نمیدونم شما چنتا فیلم از فیلمهای قرن 21 و دهه جدید رو دیدید که دارید میگید Ameli بهترین فیلم این دهه ست نه که این فیلم فیلم بدی باشه خیلی هم عالیه و شاهکاریه واسه خودش ولی نمیدونم شما wall.E - City of God - Lord of The Rings Trilogy - memento- departed -pianist- no country for old men و ... و بالاخص شاهکار کریستوفر نولان یعنی the dark knighy رو دیدید که دارید این حرفا رو میزنید یا مثل یه سری ادم که میخوان ادای روشنفکر ها رو در بیارن و تا میبینن یه فیلمی که هم منتقد ها و هم مخاطب عام ازش خوششون اومده و از ش تعریف میکنن هر چقدر که قدرت دارن زور میزنن تا اون فیلم رو بکوبنش
واقعا نمیدونم چرا ؟
wild strawberries...... واقعا حیف شاهکار های استاد برگمان که بخواد توسط همچین اشخاصی نقد بشه و بهشون نمره بدن
شما از استرئوتایپ "میگم میگم بقیه نگن خودم میگم" هستید. احساس حقیر شمردن دیگران به علت تماشای زیاد فیلم اصلا احساس خوبی نیست. من خودم حداقل 120 تا فیلم لیست AFI و 150 تا از لیست IMDb رو دیدم اما اگر کسی رو میدیدم که میومد میگفت FDDAP بهترین فیلم دهه هست عوضی که مثل خوناشام بپرم روش ازش دلیلش رو میپرسیدم.

دلیل اینکه من فکر میکنم FDDAP از فیلمهای دیگه بهتره- که احساس میکنم شما ندیدینش- اینه که زوایای دوربینش خیلی درست و بجا انتخاب شدن درست مثل To Kill A Mockingbird. کانسپتش تازه ست، پلاتش قویه، بازیگراش خوب بازی میکنن و...

حالا در مورد فیلمهای شاخ این دهه من فقط LOTR رو ندیدم چون با سبک فانتزی حال نمیکنم و حتی ازش متنفرم. در حالی که بقیه ی فیلمهایی که گفتید رو دیدم و فیلم دیدن هنر نیست بلکه فقط یک شخص بیکار میخواد.

و من از اوج قدرتم استفاده نکردم تا یک فیلم رو بکوبم. Wild Strawberries به این علت ضعیفه که آخرش درست کار نشده در حالی که The Seventh Seal یک پایان قوی داره.

به نظرم فرانسویا باید با داشتن همچین فیلمی افتخار کنن.(...یا می کنن...).
ماهم باید به اخراجیها افتخار کنیم:D
 
آخرین ویرایش:

REZA TAEL

کاربر سایت
Mar 25, 2007
4,138
نام
طائل
خیلی زشته که میپرید رو نظرات یه نفر ... هر چی که امتیاز IMDB بود ما نباید اعلام کنیم.

پ.ن:هر کی سرشُ خم نکنه پشت نشیمنگاه کس دیگه راه نره ، نظراتش گهر بار نیست!
 

clockwork orange

کاربر سایت
Aug 17, 2007
793
نام
اردلان
احساس حقیر شمردن دیگران به علت تماشای زیاد فیلم اصلا احساس خوبی نیست.
اول دقیقتر نگه کن ببین مشکل کجاست که از هر سه پستی که می دی واسه دوتاش جنجال درست می شه...البته خوشبختانه برای اولین بار مسئله سلیقه رو مطرح کردی...
اینه که زوایای دوربینش خیلی درست و بجا انتخاب شدن
شما فیلمبرداری بلدی؟:biggrin1:
فیلم دیدن هنر نیست بلکه فقط یک شخص بیکار میخواد
فیلم دیدن هنر نیست, درست فیلم دیدن هنره....
این نوع فعالیتها هم مشخصه در اوقات فراغت انجام می شه ولی به این نتیجه رسیدم اون افرادی که مثه خودت سینما رو کلا non-important issue می دونن معمولا جنس حرفاشون از نوع خودته...
Wild Strawberries به این علت ضعیفه که آخرش درست کار نشده در حالی که The Seventh Seal یک پایان قوی داره.
نه تنها پایان قوی داره بلکه کلا استراکچرش هم بنظرم در سطح مهر هفتمه. کلا این فیلم بطور گسترده جزو بهترین فیلماش شناخته می شه حالا دقیق بگو مشکل پایانش چیه.
 

H2

کاربر سایت
Jul 2, 2007
146
نام
Hossain
اما اگر کسی رو میدیدم که میومد میگفت FDDAP بهترین فیلم دهه هست عوضی که مثل خوناشام بپرم روش ازش دلیلش رو میپرسیدم.
فکر میکنم شما اینکار رو برای همه ی فیلم ها انجام دادی و بر حسب اتفاق کسی نتونسته برات دلیلی بیاره که مثلا wild strawberries و یا سایر فیلمهایی که باب میل شما نبوده فیلمهای خوبی هستن.

دلیل اینکه من فکر میکنم FDDAP از فیلمهای دیگه بهتره- که احساس میکنم شما ندیدینش- اینه که زوایای دوربینش خیلی درست و بجا انتخاب شدن درست مثل To Kill A Mockingbird. کانسپتش تازه ست، پلاتش قویه، بازیگراش خوب بازی میکنن و..

FYI من Ameli یا به قول شما FDDAP رو دیدم و من تو پست قبلیم هم هیچ حرفی راجع به بد بودن فیلم نزدم و گفتم که فیلم خیلی خوبیه

فیلم دیدن هنر نیست بلکه فقط یک شخص بیکار میخواد.
فکر میکنم با این حرف همه هدف از ساخته شدن هزاران فیلم در سال توسط افراد مختلف رو فهمیدن و اون چیزی نیست جز پر کردن اوغات فراغت افراد علاف و بیکار
 

Aurlito

کاربر سایت
Feb 16, 2008
1,749
نام
چوبک
اول دقیقتر نگه کن ببین مشکل کجاست که از هر سه پستی که می دی واسه دوتاش جنجال درست می شه...البته خوشبختانه برای اولین بار مسئله سلیقه رو مطرح کردی...
یکم اغراق و مغلطه میکنی.
شما فیلمبرداری بلدی؟:biggrin1:
فیلمبرداری صحیح فقط دانشی سطحی از علم مثلثات میخواد. دیگه نمیدونم چرا اینقدر ریخت و پاش میکنن.
فیلم دیدن هنر نیست, درست فیلم دیدن هنره....
این نوع فعالیتها هم مشخصه در اوقات فراغت انجام می شه ولی به این نتیجه رسیدم اون افرادی که مثه خودت سینما رو کلا non-important issue می دونن معمولا جنس حرفاشون از نوع خودته...
من فکر کنم درست فیلم میبینم. تا حالا خسته کننده ترین فیلمها رو هم تا آخرش نشستم و این نشون میده من صرفا دنبال سرگرمی نیستم.
نه تنها پایان قوی داره بلکه کلا استراکچرش هم بنظرم در سطح مهر هفتمه. کلا این فیلم بطور گسترده جزو بهترین فیلماش شناخته می شه حالا دقیق بگو مشکل پایانش چیه.
نه جمع بندی، نه نتیجه گیری، نه یک اتفاق متعاقب... هیچی. حداقل باید فلسفه ی ساعت بدون عقربه رو به بیننده ی کم هوش و not-so-brightـی مثل من توضیح میداد.
-------
فکر میکنم شما اینکار رو برای همه ی فیلم ها انجام دادی و بر حسب اتفاق کسی نتونسته برات دلیلی بیاره که مثلا wild strawberries و یا سایر فیلمهایی که باب میل شما نبوده فیلمهای خوبی هستن.
دلیلش رو بالا گفتم.
فکر میکنم با این حرف همه هدف از ساخته شدن هزاران فیلم در سال توسط افراد مختلف رو فهمیدن و اون چیزی نیست جز پر کردن اوغات فراغت افراد علاف و بیکار
for crying out loud. منظورم رو درست نمیگیرین. منظورم این بود که کسی که فیلم نگاه کردن شغل همه روزش باشه از گمراهانه. یک عده فیلم ساختن کارشونه، اما نباید یک عده فیلم نگاه کردن رو شغلشون قرار بدن و بعبارتی فیلم نگاه کردن یک فعالیت صرفا جنبی هست و فعالیت صرفا جنبی رو یک آدم بیکار میتونه داشته باشه. در ضمن آدم بیکار بیکار نیست بلکه کارش تموم شده. مثل بی حال، بی چیز، بی نوا و...
 

Modern Samurai

کاربر سایت
Aug 31, 2007
1,333
نام
نوین
فیلم دیدن هنر نیست بلکه فقط یک شخص بیکار میخواد
یعنی ما همه بیکاریم؟! :)

فیلم دیدن هنر نیست, درست فیلم دیدن هنره....
من کلی رو این جمله فکر کردم :biggrin1:

کسی رفتن الی رو ندیده،همچنین می تونسته بیاد از مردا کمک بخواد.
در ضمن اگه صحنه ی بادبادک بازیش رو بیاد بیاری(که بنظرم یکی از بهترین سکانس های فیلم بود) اخرش میگه من دیگه باید برم دیرم شده،برای چه کاری دیرش شده بود؟در صورتی که همه ی وسایلشو قایم کرده بودن و نمی تونسته برگرده.
یه چیز دیگه هم اینکه الی از زندگیش خیلی راضی نبود و دنبال یه راه فرار می گشت وگرنه اصلا شمال نمی اومد.و مطمئنا به این جمله هم خیلی فکر کرده"یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه"
راست میگی من موافقم! اصلا از کجا معلوم شاید پسره رفته بود دنبال الی
 
آخرین ویرایش:

clockwork orange

کاربر سایت
Aug 17, 2007
793
نام
اردلان
یکم اغراق و مغلطه میکنی.
فکر کنم موضوع انقدر واضحه که نیازی به توضیح بیشتر نباشه.
فیلمبرداری صحیح فقط دانشی سطحی از علم مثلثات میخواد. دیگه نمیدونم چرا اینقدر ریخت و پاش میکنن.
جدا؟ منتقد که بودی سینماتوگرافر هم شدی.... البته کاری نداره همه می تونن بدون آگاهی از علم فیلمبرداری و بدون آشنایی کامل با ابزار فیلمبرداری دوربین دستشون بگیرن و فیلم بگیرن...نیازی هم به علم مثلثات(!) نیست. اصلا نیازی به آشنایی با لنزها و فاصله کانونی و دیافراگم و فوکوس و اسپکت ریشو و فریم ریت و فریمینگ و نورپردازی و حالت نور و ضد نور و بکگراند لایتینگ و کامئو لایتینگ و موود لایتینگ و های کی لایتینگ و ... نحوه حرکت دوربین و میزانسن و کلوزآپ و مدیوم شات و لانگ شات و کرین شات و پن شات و مستر شات و ریورس شات و ترکنیگ شات و pov شات و .... نیست. یه دوربین دستتون بگیرید و فیلم بسازید...:wallbash:
من فکر کنم درست فیلم میبینم. تا حالا خسته کننده ترین فیلمها رو هم تا آخرش نشستم و این نشون میده من صرفا دنبال سرگرمی نیستم
فکر کنی؟ پس اگه کسی در حین دیدن فیلم خسته شد اما تا آخرش دید اونم معلوم نیست با چه attention spanای درست فیلم دیده و دنبال سرگرمی نیست...
البته خیلیا فیلم می بینن ولی معلوم نیست دنبال چه چیزین...
نه جمع بندی، نه نتیجه گیری، نه یک اتفاق متعاقب... هیچی. حداقل باید فلسفه ی ساعت بدون عقربه رو به بیننده ی کم هوش و not-so-brightـی مثل من توضیح میداد.
یه بیننده ی کم هوش با attention spanه بسیار پایین مثه شما یه ذره به خودش فشار میاره...فکر می کنه....دوباره فیلم رو می بینه...باز فکر می کنه...اگه به جایی نرسید حداقل چندتا آنالیز از فیلم می خونه...
جدا اینکه بیننده ها هیچ تمایلی به تامل بیشتر در اون چیزی که می بینن ندارن و مشکل رو اول در خودشون جستجو نمی کنن و بی چون و چرا گردن سازنده و اثر می ذارن یکی از بیشترین و بدترین چیزهاییه که بنظرم وجود داره...شاید بخاطر همینه که اینروزا معمولا فیلمها چیز زیادی برای بیننده باقی نمی ذارن و سر و ته موضوع رو کامل به خوردش می دن تا یه موقع بیننده احساس نکنه به شعورش توهین شده...
 
آخرین ویرایش:

M8CRX

کاربر سایت
Feb 21, 2007
589
نام
مهرداد
Π

Π​

pi-0.jpg

Π اولین تجربه "دارن آرنوفسکی" در بیان پندارهای ذهنی به شیوه و در قالب یک اثر بلند سینماییست .

"Π" روایت سینمایی تضاد و تقابل پیوسته علم و آگاهی و نتیجه متناقض آمیزش این دوست. علم محدود ، به معنای انباشت پیوسته ، انبساطی و نا تمام داده های محیطی که البته با هدف و آرمان ابدالشان به آگاهی صورت میگیرد و آگاهی نه به معنای عنصری مشتق و منتج از علم بلکه آگاهی مطلقی که مستقل و ناظر بر علم است و منجر به فهم "خود" از "خود" و "هر آنچه خارج از خود" شده و مبدّل تمام مجهولات به معلومات و پاسخ تمام "چرا" ها و "چگونه" های ذهن بشری است .

"آرنوفسکی" در اولین اثر بلند سینمایی خویش سعی در طرح این تناقض و بیان حقیقتی متعالی تر از آن دارد.
وی برای بیان این حقیقت در قالب و از زبان سینما چاره ای جز استفاده از مصادیق ندارد . در این مسیر برای انتقال مفاهیم عمیق ذهنی خویش دست به خلق بستری بدیع میزند تا از تمام آنچه سینما در اختیارش قرار داده حداکثر بهره را برای تحقق آرمان خویش برده و ذهنیات و ایده های سینمایی خویش را در آن جاری سازد .

تماشای آگاهانه "Pi" این اولین مخلوق بدیع "آرنوفسکی" که در قالب یک اثر بلند سینمایی تجسم یافته را به تمام علاقه مندان ژانر اصالت محور و معناگرا و دوستداران سینما پیشنهاد میکنم .

M8CRX :
"Π" اولین تجربه "دارن آرنوفسکی" در بیان پندارهای ذهنی به شیوه و قالب یک اثر بلند سینماییست .
دیگر این تصور در سینمای جهان قالب شده که اکثر فیلم سازان روسی ، قالب سینما را مغلوب سبک و شیوه روایت شخصی و مظروف و روایتگر پندارهای ذهنی خود از انسان و جهان میدانند و حتی در اولین قدم خود در این وادی چنان متعالی و به غایت بدیع و ژرف عمل میکنند که در ابعاد مختلف الگویی میشوند برای دیگران .

"Π" روایت سینمایی تضاد و تقابل پیوسته علم و آگاهی و نتیجه متناقض آمیزش این دوست. علم محدود ، به معنای انباشت پیوسته ، انبساطی و نا تمام داده های محیطی که البته با هدف و آرمان ابدالشان به آگاهی صورت میگیرد و آگاهی نه به معنای عنصری مشتق و منتج از علم بلکه آگاهی مطلقی که مستقل و ناظر بر علم است و منجر به فهم "خود" از "خود" و "هر آنچه خارج از خود" شده و مبدّل تمام مجهولات به معلومات و پاسخ تمام "چرا" ها و "چگونه" های ذهن بشری است .

math%20pi%20decimal%20matrix.jpg

همان طور که متوجه شدید تضاد و تقابل علم و آگاهی نتیجه کلیت و تسلط آگاهی بر جزئیت و وابستگی علم است ، آگاهی نتیجه علم نیست بلکه بستر آن است ، علم منتج به آگاهی نخواهی شد بلکه منبعث از آن است . آگاهی کلیتی است که علم و معلومات ما در بستر آن شکل میگیرد و فرایند تحصیل علم عالم نسبت به معلوم در قبضه و به نوعی معلول آن است .

این آگاهی مطلق همان قانون القوانین و معادله اصلی جهانیست که ناظر بر تمام روابط علّی و رویدادهاست .

از طرفی آرمان نهایی علم بشری و هدف غایی او دست یابی به این قانون جهانی و معادله نهایی برای توضیح و پیشبینی تمام رویدادهاست و جالب آنکه بشر ، خود یکی از شروط و متغیرهای این قانون و معادله کلی است .
به بیان دیگر قانون ، معادله یا آگاهی کلی ای که بشر به دنبال آن است، خود در فرایند آگاهی انسان دخیل است و این فرایند خود بخشی ار آن آگاهی کل ؛ و ما در حال جست و جوی معادله ای هستیم که علت و بستر جست و جوی ماست و تلاش ما در این مسیر جزئی از نتایج این قانون جهانیست !
این تناقض و دور ناقص چنان در فلسفه علم نغز مینماید که ماهیت دانش بشری و هدف متعالی آن را به چالش کشیده و حقیقتاً بی معنا میکند . در واقع انسان با چنین پنداشت سیستماتیک و صرفاً منطقی و معادله وار از جهان ، فرضی مسلّم را نادیده گرفته و آن اینکه جایگاه خود او کجاست ؟ آیا انسان خارج از این معادله و ناظر بر آن است یا خود وی نیز متغیری از متغیر های مدام در تغییر و حرکت جهانیست .
البته عده ای در این بین سعی کرده و میکنند که با توصل بر معلولات ذهنی منطق دیالکتیک ، ضدین را بر هم مضاف و جمعی از اضداد متناقض آفریده و این تجمع دیالکتیک متناقضین عقلی را وسیله ای برای حذف منطق مسلّم عقلی از فرایند تفکر نموده و بدین شکل نتیجه ای غیر عقلی و مغلطه آلود را جایگزین نتیجه مسلّم عقلی نمایند .

"آرنوفسکی" در اولین اثر بلند سینمایی خویش سعی در طرح این تناقض و بیان حقیقتی متعالی تر از آن دارد.
وی برای بیان این حقیقت در قالب و از زبان سینما چاره ای جز استفاده از مصادیق ندارد . در این مسیر برای انتقال مفاهیم عمیق ذهنی خویش دست به خلق بستری بدیع میزند تا از تمام آنچه سینما در اختیارش قرار داده حداکثر بهره را برای تحقق آرمان خویش برده و ذهنیات و ایده های سینمایی خویش را در آن جاری سازد .

این بستر بدیع دارای ظاهری بدیع و تماماً در خدمت باطن است ، نمای متضاد و سیاه و سفید و دو رنگ تمامیت بصری اثر در تلفیق با نور پردازی حیرت انگیز و فیلم برداری متفاوت اشاره ای است بر ذهنیات و اعتقاد شدیداً خطی و معادله محور ماکسیمیلیان ، شخصیت اصلی اثر که معتقد است :

1-ریاضیات ، زبان طبیعت است .
2-همه چیز اطرافمان را میتوان با اعداد و ارقام تفسیر و درک کرد .
3-اگر نمودار هندسی داده های عددی هر سیستمی را رسم کنیم الگوهای خاصی پدید می آیند.
4-و به این شکل ، این الگوها در تمام طبیعت وجود دارند .

اینها اصول فرضیات ذهن ماکسیمیلیان و ایده اصلی او برای کشف معادله اصلی و کشف حقیقت است .

pi_movie_film_aronofsky.jpg

در جریان روایت اثر ، سه جریان اصلی یا سه دیدگاه کلی تفکر بشری و نوع تفسیر و هدف هر یک از دستیابی و تسلط بر حقیقت کل بیان میشود .
البته از طرفی "آرنوفسکی" سعی میکند در این زمینه عمیق تر عمل کرده و هر یک از این سه دیدگاه را به شکلی غیر مستقیم و مختص با فضای اثر ، به نوعی باز تعریف کند .

این سه دیدگاه ، دیدگاه مذهبی محض ، سرمایه داری و نظرگاه شک بنیان علمیست .
هر یک از این جریانها تحقق هدف خاصی را از حقیقت نهایی طلب کرده و نتیجتاً تجسم خاصی برای آن در نظر میگیرند .
مذهبیون ( البته با تعریفی که "آرنوفسکی" روایت میکند ) اثبات حقانیت و صحت اعتقادات مطلق خود را در گرو دست یابی به حقیقت میدانند .
دیدگاه سرمایه داری در جست و جوی قدرتی برای بسط قلمروی تسلط خود بر تمام آنچه قابل تسلط است ، قانون القوانین و کلید پیشبینی آینده را طلب میکند .
و علم شک بنیان دکارتی در جست و جوی کشف کلید اتحاد تمام فرضیات علوم طبیعی و محاسبه و مدل سازی رفتار جزء جزء طبیعت کل است .
ولی از طرفی چون هر یک از این دیدگاه ها حقیقت مطلق را مقید به قیدی کرده و آگاهی آزاد را اسیر زندان قالب و توقعات ذهنی خود میکنند ، حتی در صورت وصال حقیقت نیز آن را نخواهند شناخت و سودی از آن نخواهند برد .

pi-tefillin.jpg

مصداق سینمایی و زمینه دست یابی به این کلید ، محاسبه و کشف رابطه اعداد متوالی توالی عددی نسبت محیط دایره بر قطر آن به عنوان نمونه ای از سیستم های طبیعی که الگوی دوّار ، مکرر و معنا داری را نمایش میدهد ، است که در تاریخ علم بشری و بخصوص دوره ای که بین علوم مختلف مرزی وجود نداشت و اتحادی واحد به نام دانش بشری برقرار بود ارزش و رسمیتی تام داشت و هم اکنون نیز یکی از مسائل کاملاً قابل توجه و بحث برانگیز ریاضیست .

مسئله این است که اگر بتوان رابطه مذکور را کشف و به عنوان مدل نمونه ای از رویداد های تکرار پذیر طبیعت آن را به تمام سیستم های طبیعی جهان اطراف ما بسط داد ما موفق به کشف معادله شده ایم که تمام رویداد های متصور ذهن بشری را برای بشر قابل تفسیر ، درک و پیشبینی میکند و این یعنی تسلط بر معادله ای مسلط بر ما !

ماکسیمیلیان این ایده را بر روی سیستمی کاملاً تسلط پذیر ، یعنی بازار بورس جهانی به عنوان نمونه ای از سیستم های قابل بررسی اطراف ما که تمام ماهیتش در قالب اعداد و ارقام و داده های ضمنی در اختیار ماست بررسی میکند .

البته این مسیر سالک دیگری نیز داشته که در جریان روایت اثر ، نقش راهنما و شاید پیر را بر عهده دارد ، خود او قبلاً به دنبال کشف این حقیقت به فهم تجربه ای ارزشمند نائل گشته و سعی میکند آن را به شکلی قابل فهم به ماکسیمیلیان منتقل کند اما بر اساس این اصل که دانستن به فهم منتهی نخواهد شد ، مکس طالب تجربه عریان حقیقت است و به رویت سایه آن قانع نمیشود . او استاد مکس بوده و مکس به دلیل تشابهی که با او احساس و راهنمایی هایی که از او دریافت میکند هنوز و بعد از طی مدارج آکادمیک ارتباط خود را با او حفظ کرده است . البته خود رابیسن دچار نوعی تردید نسبت به عقایدش است و این تردید باعث میشود نسبت به نتایج بررسی های مکس کنجکاو و با توجه به آشنایی که با مسیر دارد از عاقبت فعالیت های وی نگران باشد .
در این بین توجه به نظرات و صحبت های وی در جریان فیلم برای فهم بهتر مقصود اثر و حتی درک شخصی تک تک مخاطبان فیلم از آن بسیار راهگشا و تاثیر گذار است .

در قسمتی از فیلم زمانی که رابیسن و مکس در حال انجام بازی هستند ، مکس سعی میکند با استفاده از توانایی ذهنی و اجرای ایده آل قوانین بازی به بازی بپردازد در حالی که رابیسن خطاب به او میگوید : فکر کردن بسه مکس ، فقط حس کن ...

اشارات ضمنی "آرنوفسکی" در جریان روایت اثر نا تمام است و مخاطب را مجبور به تفکر درباره هر تحرک و عنصر بصری در فیلم میکند ولی تدوین اثر در این بین به نحویست که با ضرب آهنگ متناسب و قالباً یکنواخت از پیچیدگی مضاعف ، بیش از حد و ناخواسته فیلم جلوگیری میکند .

اشاره به تک تک اشارات روایتی اثر و تفسیر آنها در یک نقد ، از زیبایی و صداقت و خلوص برداشت شخصی ای که هر مخاطب به فراخور ذخایر ذهنی و حتی فضاهای نوستالژیکی که در حین تماشای فیلم با آنها مواجه میشود ، میکاهد پس به همین حد از نقل رویداد های جریان فیلم اکتفا میکنم ولی نباید این احتیاط مانع بحث و به اشتراک گذاری نظرات شود .

پایان بندی اثر هم شاید قابل پیش بینی اما کاملاً متناسب با ماهیت و مقصود نهایی اثر است و شخصاً تصور میکنم در انتقال تام مفهومی که دغدغه اصلی کارگردان بوده عالی عمل کرده است .

مضاف بر تمام خصوصیات بارز فیلم ، موسیقی اثر است که با شناختی که از "آرنوفسکی" داریم ، بخش مهمی از مسئولیت انتقال فضای ذهنی به مخاطب را بر عهده دارد .
به نوعی میتوان گفت این موسیقی حاصل آشفتگی و هدفمندی مقصود کل اثر است و در القاء فضای کلیت اثر در کنار ویژگی های بدیع بصری و جلوه های خاص نور پردازی و فیلم برداری ، هماهنگی خاص و به غایت متناسبی را ایجاد کرده است .

بازی "Sean Gullette" در نقش مکس که به حق کل بار بازیگری اثر را در تشابه یک اثر مستند شخصیتی به دوش میکشد نیز کاملاً قابل توجه و تقدیر است .

در پایان تماشای آگاهانه "Pi" این اولین مخلوق بدیع "آرنوفسکی" که در قالب یک اثر بلند سینمایی تجسم یافته را به تمام علاقه مندان ژانر معناگرا و دوستداران سینما پیشنهاد میکنم .

امتیاز بنده : 9.8 از 10
امتیاز IMDb از مجموع 58.297 نظر تا کنون ، 7.6 از 10
صفحه مربوطه در IMDb


.
 
آخرین ویرایش:

Aurlito

کاربر سایت
Feb 16, 2008
1,749
نام
چوبک
فکر کنم موضوع انقدر واضحه که نیازی به توضیح بیشتر نباشه.
نظر شماست و قابل احترامه هرچند در دنیای واقعی صادق نباشه.
جدا؟ منتقد که بودی سینماتوگرافر هم شدی.... البته کاری نداره همه می تونن بدون آگاهی از علم فیلمبرداری و بدون آشنایی کامل با ابزار فیلمبرداری دوربین دستشون بگیرن و فیلم بگیرن...نیازی هم به علم مثلثات(!) نیست. اصلا نیازی به آشنایی با لنزها و فاصله کانونی و دیافراگم و فوکوس و اسپکت ریشو و فریم ریت و فریمینگ و نورپردازی و حالت نور و ضد نور و بکگراند لایتینگ و کامئو لایتینگ و موود لایتینگ و های کی لایتینگ و ... نحوه حرکت دوربین و میزانسن و کلوزآپ و مدیوم شات و لانگ شات و کرین شات و پن شات و مستر شات و ریورس شات و ترکنیگ شات و pov شات و .... نیست. یه دوربین دستتون بگیرید و فیلم بسازید...:wallbash:
منهم نگفتم همه دوربین دستشون بگیرن فیلم بسازن، گفتم کلید اصلی فیلم بردای مثلثات هست. یک شخص مثل من که از همه ی این چیزهایی که گفتید فقط اسم و توضیح میدونه میتونه با چندتا سنجش زاویه ای در صورت داشتن یک دوربین هرچند غیرحرفه ای یک فیلم بردای خوب انجام بده.
یه بیننده ی کم هوش با attention spanه بسیار پایین مثه شما یه ذره به خودش فشار میاره...فکر می کنه....دوباره فیلم رو می بینه...باز فکر می کنه...اگه به جایی نرسید حداقل چندتا آنالیز از فیلم می خونه...
جدا اینکه بیننده ها هیچ تمایلی به تامل بیشتر در اون چیزی که می بینن ندارن و مشکل رو اول در خودشون جستجو نمی کنن و بی چون و چرا گردن سازنده و اثر می ذارن یکی از بیشترین و بدترین چیزهاییه که بنظرم وجود داره...شاید بخاطر همینه که اینروزا معمولا فیلمها چیز زیادی برای بیننده باقی نمی ذارن و سر و ته موضوع رو کامل به خوردش می دن تا یه موقع بیننده احساس نکنه به شعورش توهین شده...
فکر نمیکردم شما تعصبی که روی کوبریک دارید رو روی برگمن داشته باشید.



Stand By Me
6/10
یک کار برجسته و قابل دیدن. در مورد یک نویسنده هست که دوستش چاقو خورده و خاطرات کودکی با دوستش به یادش میاد.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر