Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
A Heart in Winter - 1992

photo_2024_08_07_19_22_26.jpg


فیلم دلنشینی بود و نه که لزوما باب میلم پیش رفته باشه ولی یه سری عنصرهای درون فیلم رو دوست داشتم. مثلا بازی و سیمای امانوئل برت که فکر نکنم تا بحال دیده باشمش و یا اگه دیدم توجه ای بهش نکرده بودم، برای من واقعا دوست داشتنی بود. به حدی که فورا بعد از پایان فیلم سراغ دانلود چند کار دیگه از این بازیگر رفتم. گرچه که بعد با دنبال کردن وضعیتش تو دنیای واقعی یکم تاسف خوردم که خودش رو اسیر عمل های جراحی زیبایی ناموفق کرده و این زیبایی خدادادی رو به این شکل هدر داده ولی خب اونش به من مربوط نیست و چیزی که من مایلم ازش بیشتر ببینم، اینه که در دهه ۸۰ و ۹۰ چه فیلمهای خوب دیگه‌ای بازی کرده و به عنوان یک فیلم فرانسوی عاشقانه مهره سنگین و زیبایی واسه این فیلم محسوب می‌شد و دوسش داشتم.

حالا که حرف از انتخاب بازیگر فیلم هست، من درک نمی‌کنم چرا باید دو تا بازیگر مسن رو واسه نقش مقابل این بازیگر زن انتخاب کنن. و البته که چون فیلم فرانسوی هست، نباید خیلی تعجب کنم و باید نسبت بهش پذیرش داشته باشم. ولی به نظرم تو انتخاب بازیگرای مرد داستان میشد بهتر عمل کرد ‌. لزوما معنیش این نیست که دو بازیگر مرد داستان ضعیف بودن ولی دلم میخواست تناسب سن بهتری رو توی رابطه رومانتیک فیلم ببینم. بهرحال که گاهی ذهنم تو حین فیلم های باهام بازی می‌کرد و نمی‌ذاشت درست متمرکز بمونم.

جدا از اون مورد، فیلم خوب و جالبی بود. در حدی که دلم خواست بیشتر سینمای دهه ۹۰ فرانسه رو اکتشاف کنم و بیشتر از فرانسه فیلم ببینم. و گرچه که بعضی از عنصرهای یک فیلم فرانسوی شاید برام نامتعارف به نظر برسه ولی همین دور شدن مقطعی از هالیوود هم می‌تونه نکته مثبتی باشه و بجاش سینمای غیرقابل پیش‌بینی و متفاوتی رو دنبال می‌کنم.

داستان فیلم خیلی شگفت انگیز نبود ولی در حد یکبار ارزش دیدن رو داشت و دلم می‌خواست بدونم انتهای ماجرا چی میشه و در نهایت با پایان داستان مشکلی نداشتم. خصوصا شات و سکانس های پایانی به حالت بخصوص و عاشقانه ای فیلمبرداری شده بود که من تونستم باهاشون حس خوبی بگیرم. (6.8/10)
 
Venus - 2006

photo_2024_08_13_17_10_34.jpg


داستان یه بازیگر پیر که حالا دیگه توان گذشته رو نداره و تو کارهای پیشنهادی بهش نقش های پیر و مریض بهش میرسه و طی اتفاقاتی با دختر جوونی آشنا میشه و رابطه ای بخصوص بین اونا شکل می گیره.

این فیلم ادای دین زیبایی به پیتر اوتول بود. مطمئنم نویسنده فیلمنامه اختصاصی این فیلم و نگارش متن اون رو با در نظر داشتن پیتر اوتول به رشته تحریر در آورده و بعید می‌دونم کس دیگه ای برای نقش اصلی اون در نظر داشته. هر چه که بود، حضور اوتول در اوج پیری و حالا فرتوت بودنش و در عین حال تلاش برای حفظ صلابت بیان و ادای دیالوگ‌هاش دیدنی بود. و البته که باور من نسبت به اینکه توی هر سنی میشه به عنوان یک بازیگر ارائه ای قوی داشت و خوب بازی کرد، محکم تر شد. شما اوتول هم باشید میتونید نقش یک پیرمردی که به زحمت راه می‌ره و به زحمت حرف میزنه رو به شکل زیبایی در بیارید. اینجا هم اوتول به شکلی دلپذیر تونسته بود نشون بده که هنوه اون بازیگریه که میشه نوع بیان و جذبه‌اش رو پسندید و مدح و ستایش کرد.

جدا از پیتر و حضور خوبش، بازی جودی ویت‌تیکر واقعا خوب بود؛ بازیگری که من فکر کنم آشنایی قبلیم باهاش توی دکتر هو بود و اونجا حسابی نوع بیان و استایل و زیباییش رو دوست داشتم. حالا اینجا در نقش یک دختر تازه از روستا اومده و تقابلی که با اوتول داشت، به بهترین نحوه خودش رو به رخ کشیده بود. میدونم عجیب به نظر می رسه ولی من نوع علاقه عاطفی و معنوی شخصیت موریس به ونوس رو دوست داشتم؛ دلم می‌خواست ساعت‌ها همین شکلی توی سکوت و بازی‌های عاشقانه‌شون بمونن، و موریس نقل قول های ادبی رو واسه دختر داستان بخونه و با هم رستوران برن و سعی کنن با هم ارتباط بگیرن گرچه که توی قالب دیگه این موضوع منحرفانه به نظر میرسه ولی اینجا موریس با بازی اوتول به شکل زیبایی تونسته بود در عین منحرف بودن، معصومیت رو هم به علاقه موریس به ونوس تزریق کنه و این یه چیز شگفت انگیز بود. من لحظاتی مردد میشدم و میگفتم «نکنه الان قراره این صحنه معصومیت فیلم رو خراب کنه و موریس کاری کنه» ولی بعد باز خلاف تصورم پیش می‌رفت و می‌دیدم که نه، هنوز جوهره فیلم سر جاش باقیه. و من از این مسیر لذت بردم.

و گرچه که تو ادامه و توی نیمه دوم کمی قضیه فرق کرد و من احساس کردم شاید روح فیلم داره لطمه دار میشه ولی بعد دوباره از یک جایی موضوع سر و سامون پیدا کرد و آرامش به دل من که مخاطب فیلم بودم برگشت و دوباره تونستم موریس و ونوس رو دوست داشته باشم.

و این احساس بی نهایت خاصی که از ارتباط این دو می‌گرفتم، برای من خواستنی و دوست داشتنی بود و دلم می‌خواد تبلور چنین احساسی رو ندیده نگیرم و باز هم اون رو توی لیست احساسات سینمایی خاص قرار بدم و بگم که چقدر خوبه که سینما می‌تونه هنوز روی دل من چنین اثر محسوسی داشته باشه و من بخاطر همینه که سینما رو ستایش می کنم. این فیلم هم قدرت انتقال و قدرت بیان داشت و من شنیدم و دریافت کردم. (7/10)
 
The Falcon and the Snowman - 1985

photo_2024_08_14_09_31_361.jpg


داستان دو رفیق که طی اتفاقاتی شروع به فروش اطلاعات محرمانه و کشوری به شوروی می‌کنند و همینطور بیشتر و بیشتر پیش میرن و ...

همیشه برام سوال بود که چرا شان پن اینقدر تو دنیای واقعی دنبال سیاست و بازی‌های سیاسیه و حالا که مدتیه آثارش رو می‌بینم متوجه شدم که اون علاقه زیادی به سیاست داره و گرچه که این مسئله باید برام واضح می‌بود ولی بازم وقتی می‌بینم حتی تو انتخاب آثار سینماییش هم دقت می‌کرده که یک اثر سیاسی خوب انتخاب کنه، بیشتر این نکته برام تثبیت میشه که این کلا سرش میخاره واسه سیاست. بهرحال انگار یک جور قهرمان سیاسی بودن واسه پن یه چیز خواستنی بوده و هست.

فیلم بدی نبود؛ یکم سطحی و نه چندان پرکشش ولی چند نکته خوب داشت که بخاطرش میشد فیلم رو تا انتها دید. مثلا نقش متفاوت شان پن و نقشی که به عنوان یک مواد فروش ایفا می‌کرد برای من جالب بود و متفاوت با دیگر نقش‌های اون بود. کلاً شان پن خوب بلده نقش های مختلف رو متفاوت ایفا کنه و تو این جنبه میشه گفت که وسعت کار جالب توجه ای داره. بجز اون، داستان وطن پرستانه فیلم و اینکه ببینیم به کجا منتهی میشه و اینکه آیا وطن پیروز میشه یا نه!! و روی هم رفته فیلم تا حدودی خمیازه آور بود ولی من تا آخر دیدم و دلم خواست این رو از لیست کارهایی که دیدم خط بزنم. (5.5/10)
 
The Bikeriders - 2023

photo_2024_08_17_20_05_03.jpg


شاید خیلی روراست و واضح بخوام بگم، تنها عاملی که باعث شد کل فیلم پیش برم و دست از دیدن فیلم نکشم، جودی کومر و نوع ایفای نقش و ادای دیالوگ‌هاش بود که برام فوق العاده دوست داشتنی و دلنشین بود. حقیقتش یادم نمیاد کجا این بازیگر رو دیدم ولی با دیدن این فیلم حسابی وارد دایره توجه من شد و از این به بعد حواسم به اون و کارهای جدید و قدیمی اون خواهد بود. به نظر من به شکلی عالی تونسته بود نقش خودش رو دربیاره و حتی کشش خوبی به فیلم داده بود.

در حالی که بازیگرهای دیگه مثل تام هاردی همون حس و حال تکراری و همیشگیشون رو داشتن و من واقعا از حضور و نوع بازیشون خیلی لذتی نبردم و نهایتا از نظرم معمولی و کلیشه‌ای بودند. تام هاردی که همه جا همین کارکتر رو بازی می‌کنه و واقعا من همیشه موندم چرا مدح و ستایش میشه و شاید صرفا سلیقه من با نوع بازیش همخونی نداره. هرچی که بود فیلم یه ورژن بسیار ضعیف تر از Sons of anarchy بود و چیز قابل توجه ای نداشت. (5.5/10)
 
How to Steal a Million - 1966

photo_2024_08_17_10_03_08.jpg


بیشتر از اینکه مشتاق دیدن هپبورن باشم، مایل بودم اوتول رو بسنجم ولی در نگاه اول متوجه شدم که هپبورن اون حالت همیشگی و یا مثلا زیبایی فیلم‌های دیگه.اش رو نداره. نمی‌دونم چه تغییری کرده بود و جریان چی بوده ولی هرچی که بود یه حس متفاوتی درونش می‌دیدم. لزوما تاثیر خیلی منفی و بدی روی فیلم نداشت و فیلم بطور کلی فیلم بسیار باحال و سرگرم‌کننده ای بود و اگه بخوام یه لیست از فیلم‌های کلاسیک مثال بزنم که عمر خوبی داشتند، حتما این فیلم رو توی اون لیست می‌ذارم.

پیتر اوتول اینجا یک طبع دلربایی و خوش زبونی بخصوص نشون میده و طبق معمول با قدرت بیان خوب خودش بیننده رو پای کار نگه میداره. به نظر من هپبورن و اوتول حداقل توی این فیلم زوج خوبی رو تشکیل داده بودن ولی خب گرچه که برخی کلیشه‌های معروف سینمایی یکم روی ذهن آدم می‌ره. مثلا صحنه بوسه کارکترها طبق معمول کارهای کلاسیک یکم غیرطبیعی به نظر می‌رسید و حس رومنس رو کمی عجق وجق نشون میداد و یا مثلا از گیج و منگ شدن هپبورن بعد از هر بار بوسیده شدن خیلی مضحک به نظر می‌رسید ولی اگه بتونید این جور عنصرهای کلاسیک و از دور خارج شده رو کنار بذارید، فیلم واقعا فیلم مفرح و دلخوش کننده‌ایه و ارزش دیدن رو قطعا داره.

و درباره کارگردان هم اینطور بگم که مثل باقی کارهایی که ازش دیده بودم، سطح کیفی فیلم در سطح بالایی بود و هرچه بیشتر از بیلی وایلدر ببینید متوجه میشید که چرا اینقدر ستایش میشه و یک کارگردان عالی و مطرح به شمار می‌ره. نوع داستان پردازی و پیشروی فیلم‌هاش واقعا دلنشینه و کمتر پیش میاد که شما رو به سمت و سوی کسالت ببره. (7/10)
 
Hannah and Her Sisters - 1986

photo_2024_08_19_20_16_55.jpg


داستان مردی به نام الیوت که ناخواسته به خواهر زن خودش علاقمند میشه و ... یه سری سناریوهای دیگه که در طول فیلم بوجود میاد.

چه فیلم زیبا و دلنشینی بود. خب، حالا این جمله من رو خیلی قاطعانه در نظر نگیرید، چرا که بهش ایراداتی هم وارد می‌دونم. حداقل از دیدگاه من اینطور به نظر رسید که بخشی از سناریوی فیلم، زائد بود. بیشتر حرفم با سناریوی فرعی داستان مربوط به کارکتریه که وودی آلن بازی می‌کرد و در عین اینکه باقی فیلم فوق العاده دلچسب بود و دیالوگ‌ها حرف نداشت ولی حس می‌کردم حضور داستان فرعی شخصیت میکی اصلاً به فیلم نمی‌خوره و حس می‌کردم صرفا بهونه‌ای بوده که وودی خودش هم توی فیلم بازی کنه. جدا از این موضوع که خیلی باب میلم نبود و همش لحظه شماری می‌کردم که به سناریوی اصلی یعنی داستان لی، هانا و الیوت برگردیم، باقی فیلم بسیار جالب توجه بود و بار دیگه تفکر من رو نسبت به کارهای وودی آلن تغییر داد. این فیلم رو شایسته تحسین می‌دونم و ارزش بارها دیدن رو داره.

گرچه که باز هم بخوام جزئی تر بهش نگاه کنم، حس می‌کنم سناریوی علاقمند شدن به خواهر زن، سناریوی مریضی بوده و گرچه که رخ میده و نمیشه گفت دور از واقعیته و شاید بنیان خانواده های مختلف چیزهای بدتری رو هم تجربه کرده باشه و نه اینکه من خیلی پاستوریزه باشم و چنین سناریویی روی ذهنم بد جلوه کنه، نه. صرفاً با دیدن این سناریو، داستان‌های دخترخوانده‌های واقعی وودی آلن جلوی چشمم رژه می‌رفتن و با خودم می‌گفتم که موقع نوشتن این فیلمنامه چی توی سرش می‌گذشته.

هرچقدر می‌خوام به حواشی نپردازم ...

ولی خب، فرای همه چیز، فیلم بسیار سرگرم‌کننده و باحالی بود. بازی مایکل کین رو طبق معمولِ کارهای دیگه پسندیدم، نمی‌دونستم بخاطر این فیلم اسکار گرفته و نظر خاصی در این باره ندارم. صرفاً از بازیش لذت بردم و به نظرم اینجا ارتباط ملموسی با هانا و لی داشت. و البته که بازی میا فارو و باربارا هرشی هم در نوع خودش شایسته ستایش بود. تیم بازیگری روی هم رفته چیزی کم نداشت و جز نکات مثبت فیلم به حساب می‌اومد. ولی نکته تعجب برانگیز ماجرا برام اینه که چرا بین این بازیگرها دایان ویست برنده اسکار توی نقش مکمل زن شده بود و حقیقش من که چیز اعجاب انگیزی توی بازی ویست ندیدم. اتفاقاً یه جورایی هم زیادی از حد معمولی بود.

روی هم رفته به نظرم این فیلم ارزش دیدن و وقت من رو داشت و از دیدنش لذت بردم. (7.5/10)
 
Come and See - 1985

photo_2024_08_20_18_10_13.jpg


فیلم خوفناکی بود. از لحاظ صحنه‌های جنگی و وقایعی که رخ می‌داد و سطح هولناک بودن هرچیزی که روی صفحه نمایش در می‌اومد، زمخت‌وارانه و با نهایت جسارت ابایی از چنگ انداختن به بخش دلرحم مخاطب خودش نداشت و دل آدم رو ناخودآگاه به درد می‌آورد. گرچه در مورد من، معمولاً سخت می‌تونم با چنین فیلمی ارتباط بگیرم و یه مقدار برای سلیقه‌ام زیادی دارک و دور از لمسه و اینجا هم خیلی ارتباط نگرفتم و ترجیح می‌دادم بعضی‌ صحنه‌های کش‌دار رو رد کنم و زیاد مشغول تلاش برای انس گرفتن با اثر نشم.

ولی تاریکی و سیاهی جنگ رو به خوبی میشد در دل این فیلم دید و اینکه چقدر یاس و ناامیدی رو میشه به خوبی توی عالم سینما به تصویر کشید. به پایان رسیدن چیزها و افراد عزیزی که آدم هیچگاه دیگه نمی‌تونه تو طول زندگیش کنار اونا باشه یه مقوله واقعاً وحشتناکه که این فیلم به خوبی از عهده نمایشش بر اومده بود. (5.9/10)
 
My Favorite Year - 1982

photo_2024_08_21_15_54_02.jpg


داستان بازیگر فوق العاده معروفی که به یک پروژه جدید دعوت میشه ولی چون زیاد از حد اهل نوشیدنیه و تعادل درستی نداره، یک نفر رو مسئول این می کنن که حواسش به آمد و شد این بنده خدا باشه و مراقبش باشه تا پروژه به سرانجام برسه.

جالبه که فیلم Venus هم تقریباً چنین ایده اولیه ای با حضور پیتر اوتول داشت و به نظرم اوتول توی بعضی فیلم‌ها خیلی خوب جای می‌گیره و یکیش این چنین شکل فیلم‌هایی هست. حقیقتش اوتول روی هم رفته بیشتر تئاترگونه بازی می‌کنه و بهتر بود روی فیلم‌های اساطیری و حماسی بیشتر تمرکز می‌کرد و کمتر سراغ فیلم‌های مدرن بیاد. ولی حداقل یکی دو انتخاب اخیری که من ازش دیدم برام خیلی خوشایند و دوست داشتنی بودن. اینجا هم پیتر اوتول به خوبی نقش یک بازیگر دائم الخمر رو بازی می کنه و خیلی خوب ولی تئاترگونه نقش آلن سوان رو بازی می‌کنه. مارک لینک بیکر هم به خوبی نقش بنجی رو ایفا کرده بود یه جور فانتزی جالب توی شخصیتش بود. به نظرم همراه مناسبی برای اوتول بود.

بازم چشمه‌هایی از هنرنمایی خیالی (!) اوتول توی کارهای تاریخی یه جاهایی از فیلم نمایش داده میشد و اینکه چقدر نقش‌های تاریخی بهش میاد و سعی شده بود توی این فیلم هم به عنوان یه سری صحنه فرعی، چنین چیزایی رو ببینیم. و کلاً جو فیلم برای من کسل کننده نبود و از دیدن فیلم لذت بردم. (6.5/10)
 
1724416101803.png
Peter Five Eight 2024
5/10

فیلم‌نامه خوب، کارگردانی ناشیانه؛ البته مولف نشان می‌دهد که داستان‌نویسی را بلد است؛ نقاط عطف اولیه و ثانویه را می‌شناسد و تعلیق را به خوبی اجرا می‌کند؛ اما مشکل در اجرای فیلم‌نامه است؛ به نظر می‌رسد مولف در پافشاری روی برخی از ملزومات، با محدودیت بودجه مواجه شده است؛ منظورم از پافشاری، حضور «کوین اسپیسی» زخم‌خورده در نقش اصلی است؛ قطعاً تهیه‌کنندگان سطح بالای هالیوود علاقه‌ای به همکاری مجدد با «اسپیسی» را ندارند؛ این خود نشانه‌ای که مولف در برآوردن برخی از ابزارها به مشکل می‌خورد؛ مولف مجبور است از نابلدترین بازیگران در کنار «اسپیسی» استفاده کند؛ عوامل صحنه هم با مبتدی‌ترین افراد سطح C سینمای مستقل آمریکا نیز انتخاب شدند تا مولف سعی کند حداقل نوشته خود را به تصویر تبدیل کند.

مولف فیلم Peter Five Eight داد می‌زند که تو ناشی‌گری‌ها را می‌بینی؛ اگر «اسپیسی» را دوست داری، تا پایان فیلم همراهم باش و گرنه به جای دیگری برو!

 
آخرین ویرایش:
Longlegs-cover-2024.jpg

دنیای Alan Wake در قالب یک فیلم!

چی بگم واقعا در وصف این فیلم؟! بعد از سالها یه فیلم ترسناک بدردبخور و درست درمون که واقعا ادمو درگیر خودش میکنه و تا لحظه ی آخر شما رو نگه میداره. نیکلاس کیج هم بعد از سالها بالاخره یه فیلم خوب بازی کرده و ایفای نقشش هم واقعا بی نظیره.

اگر دنیال به فیلم ترسناک بدرد بخور هستین که توش مسخره بازی و جن و پری های خنده دار نباشه حتما این فیلمو ببینین. حس ترس رو واقعا منتقل میکنه و خیلی خیلی فیلم خوبیه.

امتیاز من 7.5/10
 
1724528159626.png
Longlegs 2024
5.5/10

ابتدا باید به کمپانی «نئون» تبریک بگویم که با شیوه تبلیغاتی فریب‌دهنده و مرموز، مردم را برای تماشای «لنگ‌دراز» به سینما کشاند؛ هدف از تبلیغات در سرگرمی، فریب مخاطب است؛ این حقیقت شفافی است که باید به آن اعتقاد داشته باشید؛ «لنگ‌دراز» محصولی دیگر از نسل جدید سینما است؛ قبلاً هم گفتم که در نسل جدید سینما (پدیدآورندگانی چون A24 و Neon)، فیلم‌نامه لاغر می‌شود؛ قاب‌بندی‌ها کارت‌پُستالی می‌شوند؛ میزانسن شکل شاعرانه به خود می‌گیرد و زوایای دوربین به جای متن سخن می‌گویند؛ نسل جدید سینما، معرفی کارگردانان خوش‌ذوق است؛ نه فیلم‌نامه‌نویسان؛ در نسل جدید سینما فیلم‌نامه‌نویس مُرده است.

«لنگ‌دراز» کولد اوپن خوبی دارد؛ اما اگر مخاطب خیلی حرفه‌ای صنعت سینما و تلویزیون باشید؛ سریعاً متوجه می‌شوید که مولف عضو فرقه پرستیدن «تویین پیکس» است؛ از کارآگاهی که رفتارش شبه‌کُپی از «دیل کوپر» است تا خودِ «لنگ‌دراز» که به همان BOB The Killer ترسناک و تپنده «تویین پیکس» تشبیه می‌شود؛ شروع خوب به معنای چیدن مواد لازم برای مقدمه‌سازی نیست؛ مقدمه‌سازی یعنی توضیح صریح، روشن و شفاف قتل است؛ وقوع قتل، زمان قتل و علت قتل؛ تمامی این موارد به شکل کاملاً سرسری رد می‌شود؛ انگار معماهای قتل مالِ خود «پنکینز» است و نمی‌خواهد آن‌ها را شفاف روی تصویر نشان دهد؛ کارآگاه هم برای خود علت و معلول درست می‌کند که «هی، من معماها را حل کردم و قاتل یک «لنگ‌دراز» شیطان‌پرست است»؛ عملاً بخش جنایی فیلم فاجعه است و فاجعه هم پیش می‌رود؛ گره‌گشایی نهایی به دلیل مقدمه‌سازی، مخاطب را شگفت‌زده نمی‌کند؛ دقیقاً ضد آثار برجسته‌ای مثل «هفت» یا «زندانیان» است؛ «لنگ‌دراز» یکی از معمولی‌ترین پرسوناژهای نیکلاس کیج را به تصویر می‌کشد که به لطف تدوین ماهرانه ترسناک به نظر می‌رسد!​
 
آخرین ویرایش:
Longlegs-Banner.jpg
Longlegs 2024
3/10​
حس تعلیق فیلم به دلیل موسیقی و صداگذاری خیلی خوبش قابل ستایشه ولی این مورد باعث نمی شه فیلم نمره قبولی بگیره. ضعف بزرگ فیلمنامه، جنایی نبودنشه! پاسخ سرنخ قتل رو خود فیلم از همون ابتدا مفتضحانه لو می ده و برای مخاطب پرسشی رو باقی نمی ذاره. وقتی شما یک فیلم جنایی با بازیگران بسیار محدود می سازی (تا اواسط فیلم با دو تا بازیگر پیش رفت) باید با ظرافت تمام مخاطب رو با پرسشهای مختلف درگیر کنی (مثل فیلم سون) که برای پلات تویست تمام پیچش فیلمنامه منطقی و پرمغز جلوه کنه، نه اینکه با ۳ مهره سوخته که از قضا تنها مهره های بازیتم هستن تا پایان ادای بازیکنی رو در بیاری که دستت پره. فیلم به چند بخش تقسیم شده و جالب اینکه تکلیف تک تک این بخش ها با خودش مشخص نیست! بجای اینکه این روند به انسجامش کمک کنه، برعکس بخاطر تک بُعدی بودن و غیر منطقی بودنش روندش کندو کندتر می شه و میره توی یونیورس دیگه ای اونم از نوع درجه چهارمش! فیلم هیچ چیز برای مخاطب جنایی ارائه نمی ده و بیشتر توهینه به این ژانر، صرفا بخاطر موسیقی وهم انگیزش (که حیف برای این فیلم!) برای کسانی که می خوان در این بلبشو فیلم های چرت کمی وقت گذرونی کنن خوبه، نیکلاس کیج با حضور کوتاهش نمایش خوبی داشت ولی کارکتر Longlegs فاقد هرگونه ترس از المان های روانشناختی بودو علی رغم تلاشی که این بازیگر محبوب کرد نتونست منو با تنها بخش مثبت فیلم همراه کنه
 
1724788407428.png
Un Flic (A Cop) 1972
3.5/10

«پلیسِ» ژان - پیر ملویل 100 دقیقه است؛ 80 دقیقه فیلم اختصاص به دزدان است که در خفگان و با خیال آسوده دزدی‌هایشان را انجام دهند؛ دزدها آدم‌های باهوشی به نظر می‌رسند؛ یک پلیسی پرمُدعا هر از گاهی در تصویر می‌آید و می‌رود؛ نه فاعل است و نه منفعل؛ دزدی دوم به طرز پشم‌افکنی صورت می‌گیرد و به موفقیت ختم می‌شود؛ مواد لازم برای خلق تضاد میان نیروی خیر (دلون) و شر (کنراد) موجود است؛ 20 دقیقه تا پایان فیلم باقی نمانده است؛ پلیسِ قصه نه سرنخ دارد و نه مدرک؛ نه بلد است پروسه کارآگاهی را طی کند؛ چکار می‌کند؟ با «دو تا چَک و لگد» طرف‌ها را مقر می‌آورد و دزدهای باهوش را به شکل کاملاً کاریکاتوری در وقت‌های اضافی دستگیر می‌کند یا می‌کشد! :D 🦢

پی‌نوشت: بدون شرح برای طرفداران سینه‌چاک دلون!​
 
Tulip Fever - 2017

photo_2024_08_24_19_50_51.jpg


علت تماشای فیلم واسه من آلیسیا ویکاندر بود که از مایکل فسبندر بهش رسیده بودم و بازی خوبی که توی فیلم The lights between us در کنار همسرش (مایکل) داشت باعث شد دلم بخواد بیشتر ازش کار ببینم و خوشحالم که اینکار رو کردم؛ آلیسیا واقعا تو نقش های کلاسیک و قرون وسطا و این شکلی حیرت آور به چشم می رسه و خصوصا اینجا که بحث طراحی و نقاشی چهره در میون بود حضور سیمای اون بعد لطیف و دلربایی به فیلم داده بود. بازی و حضورش رو دوست داشتم و در کنارش یه سری عنصرهای دیگه هم من رو غافلگیر کردند.

مثلا نمی دونستم کریستوف والتز توی فیلم حضور داره و گرچه که نقش قوی و شکم پر کنی بهش نداده بودن ولی در هر صورت دیدن کریستوف همیشه برای من لذت بخشه و یادآور دوران دیدن کارهای تارانتینو و جذبه ایه که اونجا داشته. در کنارش بازیگران فرعی هم بدک نبودن و تیم بازیگری باب میلم بود.

داستان احتمالا بگیر نگیر داره و خصوصا پایان بندی شاید برای بعضی ها نچسب باشه ولی برای من نرمال بود و به نظرم پیشروی خوبی داشتیم. پیچیده ولی خب خوب. نهایتا از دیدن فیلم رضایت کافی رو بدست آوردم که بگم ارزش یکبار دیدن رو داشت. (6.5/10)

---------------------------

La repetition - 2001

photo_2024_08_25_11_41_01.jpg


داستان دو دوست دوران کودکی که وقتی بزرگ میشن، یکیشون به اون یکی علاقمند میشه و ...

پلات اولیه و عشق دو دوست قدیمی بهم رو دوست داشتم. حضور عنصرهایی مثل ریسک کردن یک دوستی قدیمی برای بدست آوردن یک رابطه عاشقانه ترس بزرگی به نظر میرسه و توی این فیلم خیلی خوب نشون داده شده بود. بازی ها خصوصا امانوئل برت واقعا دلچسب بود و نشون داد که توی یک نقش دراماتیک چقدر می تونه قوی باشه که گرچه که بعضی جاهای فیلم حس کردم درام و اتفاقات فیلم احساس اجباری دارند ولی باز هم سطح کیفی کار برد مشخص بود و تصمیمم واسه دیدن آثار بیشتر ازش تصمیم بسیار درستی بود. و البته که اینجا کم کم میشه آثار عمل های جراحی روی صورتش رو مشاهده کرد و افسوس خورد.

بازی بازیگر نقش مقابل برت، پاسکال بسروس هم خوب و جالب توجه بود و نه در حدی که دلم بخواد بازم چیزی ازش ببینم ولی در این فیلم خوب خودش رو جا داده بود. داستان هم که هرچی جلوتر رفت عجق وجق تر شد و نهایتا به عنوان یک فیلم درام رابطه ای همچین چنگی به دل نمی زد که پیشروی به چنین سرانجامی رسید. ولی بهرحال دوست داشتم از برت فیلم ببینم و صرفا بخوام یه عامل خوب واسه دیدن فیلم اسم ببرم همین بازی امانوئل برت رو اسم می برم. (6/10)
 
View attachment 347470

دنیای Alan Wake در قالب یک فیلم!

چی بگم واقعا در وصف این فیلم؟! بعد از سالها یه فیلم ترسناک بدردبخور و درست درمون که واقعا ادمو درگیر خودش میکنه و تا لحظه ی آخر شما رو نگه میداره. نیکلاس کیج هم بعد از سالها بالاخره یه فیلم خوب بازی کرده و ایفای نقشش هم واقعا بی نظیره.

اگر دنیال به فیلم ترسناک بدرد بخور هستین که توش مسخره بازی و جن و پری های خنده دار نباشه حتما این فیلمو ببینین. حس ترس رو واقعا منتقل میکنه و خیلی خیلی فیلم خوبیه.

امتیاز من 7.5/10
از دید من ژانر فیلم اصلا جنایی نیست و تو ژانر ترسناک ماورایی باید طبقه بندی بشه
در کل ارزش یکبار دیدن رو داشت

امتیاز من ۶/۱۰
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or