Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
1000017338.jpg

8.75/10 :Inside Out 2

انیمیشن Inside Out 2 بهترین کار چند سال اخیر پیکسار بود. بسیار تاثیر گذار و همچنان احساستون لمس میکنه. اما ریتم تندش باعث میشه تاثیرگذاری به اندازه نسخه اول عمیق نشه. شخصیت های جدید ( به جز یکیشون) فرصت خودنمایی پیدا نمیکنن. به نظرم جا داشت کار طولانی تر بشه و مدت زمان بیشتری از زندگی رایلی رو پوشش‌ بده.
 
The Ruling Class - 1972

photo_2024_07_29_18_30_36.jpg


داستان مردی که اسکیزوفرنی داره و به این تصوره که مسیحه و ارث و میراث هنگفتی بهش میرسه و حالا باقی اعضای خانواده در تلاش هستن که اون رو از دور خارج کنن!

طبیعتاً دلیل اینکه این فیلم رو دیدم پیتر اوتول بود و از این لحاظ رضایت کامل رو داشتم. با توجه به نمرات و نقدهایی که پیرامون فیلم می‌دیدم می‌دونستم که اینجا هم قراره یه بازی جالب توجه رو از پیتر ببینم. و خود فیلم هم سوژه اولیه باحالی داشت؛ بیماری که فکر می‌کنه مسیحه و تقابلی که با اطرافیانش در خصوص ارث و میراث به دست آورده داره می‌تونست خیلی جالب باشه. به نظر من این موضوع به خاطر حضور اوتول تونسته بود به خوبی نقش ببنده و واقعاً نوع بازیگری اوتول، سبک بیان و ایفای نقش اون کل این فیلم رو می‌سازه. باری بود که به سادگی روی دوش پیتر حمل می‌شد و بازیگران نقش‌های فرعی اون رو همراهی می‌کردند.

من نیمه اول فیلم رو خیلی دوست داشتم ولی نیمه دوم به طرز عجیبی برام نچسب شد و حتی کمی گنگ پیش رفت. دلم می‌خواست مثل نیمه اول هموار بمونه و خیلی از راه خارج نشه و گرچه که در نهایت پایان‌بندی رو بدک ندیدم ولی حس می‌کنم خیلی بهتر از این‌ها می‌شد با سوژه این فیلم بازی کرد و اون رو به پایان رسوند. یعنی در واقع فیلمی که می‌تونست شاهکار باشه تبدیل به یک فیلم معمولی رو به خوب شد. و این جای تاسف داره و کاش بهتر از این‌ها روی این ایده کار می‌شد.

روی هم رفته فیلمی بود که ارزش یک بار دیدن را داشت و خصوصاً اگه میل دارید کارنامه پیتر اوتول و ببینید حتماً این فیلم رو جز اولویت‌های خودتون قرار بدید چرا که حتی اگه کلیت فیلمبرای شما خوشایند نباشه سبک ایفای نقش پیتر در نوع خودش جذاب و لذت بخشه. (6.9/10)
 
The Sandlot - 1993

44.jpg


از این فیلم‌های خوش حس و حال کودکانه که شما رو به طرز عجیبی و به خوبی وارد دنیای کودکان می‌کنه و دلتون میخواد که همونجا بمونید و باهاشون دوست و همبازی باشید. یه جورایی حس Stand by me و یا مثلا وجهه غیرترسناک Stranger things رو زنده می‌کرد و در عین حال، حال و هوای خودش رو هم داشت. نحوه روایت داستان خیلی شیرین و دلچسب بود و به نظر من بخاطر روایت و داستان ساده اثر هم که شده میشه این فیلم رو توی دسته فیلم‌های حال خوب کن قرار داد.

داستان پسرکی که تازه به شهر جدیدی اومده و حالا باید از نو دوست پیدا کنه و با بچه‌های محل که بیسبال بازی می‌کنن انس می‌گیره و بعد اتفاقات عجیبی میوفته و ... داستان گرچه سرراست به نظر میرسه ولی نوع نمایش و به تصویر کشیدن نقطه عطف داستان که هیولای داستان باشه خیلی باحال و کودکانه ست و همین اون رو با فیلم‌های دیگه متفاوت می‌کنه؛ اینکه چه داستان‌هایی از اون هیولا گفته میشه و اینکه چه ترسی توی دل شخصیت‌ها می‌بینیم و بعد شیطنت‌هاشون واسه رفتن به استخر و توی زمین بازی و اینکه هر دفعه توپشون به مشکل می‌خورد دیگه کل بازی امروز کنسل میشد. من رو یاد دوران بچگی و توپای پلاستیکی من و دوستام انداخت که هر دفعه می‌رفتیم توی زمین روبروی خونمون بازی کنیم، اگه توپ خراب می‌شد دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. نه من و نه اونا پول داشتیم که توپ دیگه‌ای بخریم و ناچارا حتی شده با همون توپ خراب هم بازی رو ادامه می‌دادیم و سعی می‌کردیم لذت ببریم. منم که فانتزی اورتگا بودن توی سرم بود و با توپ خراب هم که شده دلم می‌خواست همه رو دریبل بزنم و جلو برم. اما این داستان دیگه‌ایه که اینجا جای پرداخت بهش نیست.

اشاره من به احساسی هست که این فیلم درون آدم زنده می‌کنه و اون حسی که بارها و بارها ازش صحبت کردم؛ کاری که سینما با آدم می کنه و همیشه احساسی گم شده و فراموش شده رو توی دل انسان زنده می‌کنه و یه لحظه با خودت میگی «وای، آره. منم یه زمان چنین حسی رو داشتم» و من که همیشه نسبت به این دریافت عواطف نوستالژیک توی دلم شگفت زده میشم و ازش استقبال می کنم. این فیلم هم تونست این کار رو با من بکنه و از این بابت ازش ممنونم. (7/10)
 
Furiosa: A Mad Max Saga - 2024

photo_2024_07_31_13_28_28.jpg


فیلم بسیار بی‌روحی بود.

البته که من تصور می‌کردم هر عبارتی رو برای توصیف این فیلم بکار ببرم، بجز این عبارت! با تصور فضاسازی، لوکیشن‌ها، حس و حال اکشن و دیوونه بازی شخصیت‌های مختلف و هرچیزی که از فیلم اول در نظر و دوست داشتم، فکر می‌کردم اگه فیلم دوم نیمی از اون عناصر رو درون خودش داشته باشه، رضایت من بدست میاد ولی اینطور نشد. با اینکه وسعت تولید، جلوه‌های ویژه و انواع و اقسام بازی‌های مختلف توی چینش صحنه‌ها و پیشبرد داستان داشتیم ولی هرچقدر تلاش کردم نتونستم با فیلم ارتباط بگیرم و وقتی فیلم نتونه ارتباط رو برای شما بوجود بیاره و شما به دنبال ارتباط گرفتن له له بزنید، یه جای کار می‌لنگه.

من آنیا تیلور رو در مجموع خیلی دوست دارم؛ تو کارهای مختلف ستایشش کردم و معمولا اسمش به فیلمی اتچ شده باشه، اون فیلم برام Must see محسوب میشه. گرچه به نظر من اون عمل زیبایی صورتش بی مورد بود ولی در هر صورت هنوز هم دلیل اصلی من برای دیدن این فیلم اولا آنیا بود و دوما جورج میلر که نبوغش تو فیلم اول رو باب میلم می‌دونم. اینجا و توی این فیلم هنوز هم میشه آنیا رو نقطه خوبی برای فیلم دونست و استایل و تیپ و نوع بیان و بازیگری اون در حدی خوب هست که تا انتهای فیلم باهاش همراه بشید ولی بقیه عوامل حقیقتا چنگی به دل نمی‌زدن و از راه رسیدن خمیازه رو بارها و بارها برای من تکرار کرد.

بهرحال هرجور بود تا انتهای فیلم پیش رفتم و اگه ازم دوباره بخوان فیلم رو نگاه کنم، شاید بتونم پای کار بشینم ولی اینکه ازش لذت وافری ببرم؟ نه. بیشتر یه فیلم گذرای اکشنه که میشه تو جمع دوستان نشست و دید و گفت «ایول، اوووف ، عجب صحنه‌ای.» مغز رو خاموش کرد و الکی با رفقا خندید و کل کل کرد. که این کار رو به معنای واقعی کلمه می‌تونید با هر فعالیت دیگه‌ای هم انجام بدید. نمیگم بدترین فیلم تاریخ بود و نمیگم که فیلم بدی بود ولی انتظارت من خیلی بیشتر از اینها بود و کمی مایوس شدم. (5/10)
 
Sweet and Lowdown - 1999

photo_2024_07_31_16_00_04.jpg


طبق روال یکی دوماه اخیر نشستم پای دیدن یک فیلم دیگه از کارنامه بازیگری شان پن و تو همون سکانس اول با چهره وودی آلن مواجه شدم؛ دوزاریم افتاد و گفتم «اوه، این فیلم وودی آلنه؟ خدا رحم کنه» گفتم خدا رحم کنه از این لحاظ که من معمولا با فیلم‌های وودی آلن ارتباط نمی‌گیرم و البته از شخصیتش هم خوشم نمیاد. سال‌های قبل هم تلاش می‌کردم که کمتر توجه ام رو به آثار اون معطوف کنم. ولی حالا ناخودآگاه فیلمی چالش برانگیز پیش روی من قرار گرفته بود و نمی‌دونستم با چه طیف عواطفی روبرو میشم. خوشم میاد، بدم میاد؟ هرچی که بود بخاطر شان پن گفتم «جهنم و ضرر» و نشستم پای دیدن فیلم.

داستان موزیسینی که اتفاقی با یک دختر لال آشنا میشه و با هم وارد رابطه میشن و بالا و پایین زندگی اون موزیسین و اتفاقاتی که در ادامه می افته و ...

فیلم واقعا دلچسب بود و برخلاف انتظارم واقعا تونستم باهاش ارتباط بگیرم. گرچه نوع روایت یکم برام عجیب بود و نمی‌دونم چرا آلن میل به این داشته که به حالت یک مستند هر از گاهی افرادی رو بیاره که درباره اتفاقات قصه صحبت کنن. داستان به خودی خود می‌تونست خوب جلو بره و نیازی به این پارازیت ها نبود. در هرصورت، بازی شان خیلی خوب بود و فکر می‌کنم این نقش هم جز نقش‌هایی بود که خیلی خوب تونسته بود اون رو از لحاظ بازی به چالش بکشه و من که از دیدن کارش لذت بردم. ,سیمای معصوم سامانتا مورتون در نقش دختر معصوم و لال داستان هم خیلی دوست داشتنی بود و هی دلم می‌خواد بیشتر توی قصه باشه و چالشی که برای شخصیت اصلی، امت ری بوجود می آورد رو دوست داشتم.

و البته که امت ری رو به خوبی درک می کنم. به عنوان یک مبتدی در راه موزیسین شدن که چند ساله ساکسیفون میزنم و هنوز راه درازی دارم، کاملا این موضوع رو درک می‌کنم که وارد رابطه شدن می‌تونه شخص رو از یادگیری و بهتر غرق شدن در ساز و حرفه‌ای شدن دور کنه. وقتی که باید پای رابطه بذارید، توجه‌ای که باید به طرف مقابل بدید و هزاران چالشی که یک رابطه داره، برای یک موزیسین دشواری بوجود میاره و اون رو از محوریت قرار دادن مبحث موسیقی دور می‌کنه. من خودم وقتی توی رابطه جدی بودم هیچوقت درست نمی‌تونستم به موسیقی تمرکز کنم و حالا که مدت‌هاست خلوت‌گرایی و انزوای خودم رو بیشتر کردم، تنها شدم، خیلی خوب میتونم برای تمرین و هرچیزی که مرتبط با موسیقی هست وقت بذارم. توی خلوتم و به دور از مزاحمت دیگران آلبوم‌های Jazz گوش میدم و اتودهام رو تمرین می‌کنم.

پس آره. امت ری یه جورایی حق داشت نسبت به ورود به یک رابطه جدی مردد باشه. و گرچه که یک رابطه جدی هم خوبی‌های خودش رو داره و تمرکز به هر کدوم، چه موسیقی چه رابطه مزایای خودش رو داره. به نظر من هر کدوم انتخاب میشه، در نهایت نباید حسرتی به دل باقی بمونه و با تدوام ادامه داده بشه. اما امت چالش های روانی زیادی با این موضوع داشت و به نظر می‌رسید که خیلی جاها بابت انتخاب موسیقی به رابطه سرخورده و دلسرد شد.

این نکات و این نوع نمایش عواطفی که توسط شان پن بخوبی به تصویر کشیده شد، برای من حقیقتا لذت بخش بود. و البته ... البته اینکه سبک موسیقی انتخاب شده برای اجرا در کافه‌های فیلم فوق العاده بود. موسیقی جاز، گیتار و هرچیزی که توی صحنه‌های مختلف توسط پن و بقیه بازیگرها اجرا میشد برای من مدهوش کننده بود و روحیه Jazz پرست درونم رو هی ارضا میکرد و از این لحاظ فیلم رو ستایش می کنم و بخاطر تمام این نکاتی که گفتم فیلم برام فیلم با ارزشی به شمار می‌ره و دیدنش رو توصیه می‌کنم. (7.5/10)
 
The Sandlot - 1993

44.jpg


از این فیلم‌های خوش حس و حال کودکانه که شما رو به طرز عجیبی و به خوبی وارد دنیای کودکان می‌کنه و دلتون میخواد که همونجا بمونید و باهاشون دوست و همبازی باشید. یه جورایی حس Stand by me و یا مثلا وجهه غیرترسناک Stranger things رو زنده می‌کرد و در عین حال، حال و هوای خودش رو هم داشت. نحوه روایت داستان خیلی شیرین و دلچسب بود و به نظر من بخاطر روایت و داستان ساده اثر هم که شده میشه این فیلم رو توی دسته فیلم‌های حال خوب کن قرار داد.

داستان پسرکی که تازه به شهر جدیدی اومده و حالا باید از نو دوست پیدا کنه و با بچه‌های محل که بیسبال بازی می‌کنن انس می‌گیره و بعد اتفاقات عجیبی میوفته و ... داستان گرچه سرراست به نظر میرسه ولی نوع نمایش و به تصویر کشیدن نقطه عطف داستان که هیولای داستان باشه خیلی باحال و کودکانه ست و همین اون رو با فیلم‌های دیگه متفاوت می‌کنه؛ اینکه چه داستان‌هایی از اون هیولا گفته میشه و اینکه چه ترسی توی دل شخصیت‌ها می‌بینیم و بعد شیطنت‌هاشون واسه رفتن به استخر و توی زمین بازی و اینکه هر دفعه توپشون به مشکل می‌خورد دیگه کل بازی امروز کنسل میشد. من رو یاد دوران بچگی و توپای پلاستیکی من و دوستام انداخت که هر دفعه می‌رفتیم توی زمین روبروی خونمون بازی کنیم، اگه توپ خراب می‌شد دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. نه من و نه اونا پول داشتیم که توپ دیگه‌ای بخریم و ناچارا حتی شده با همون توپ خراب هم بازی رو ادامه می‌دادیم و سعی می‌کردیم لذت ببریم. منم که فانتزی اورتگا بودن توی سرم بود و با توپ خراب هم که شده دلم می‌خواست همه رو دریبل بزنم و جلو برم. اما این داستان دیگه‌ایه که اینجا جای پرداخت بهش نیست.

اشاره من به احساسی هست که این فیلم درون آدم زنده می‌کنه و اون حسی که بارها و بارها ازش صحبت کردم؛ کاری که سینما با آدم می کنه و همیشه احساسی گم شده و فراموش شده رو توی دل انسان زنده می‌کنه و یه لحظه با خودت میگی «وای، آره. منم یه زمان چنین حسی رو داشتم» و من که همیشه نسبت به این دریافت عواطف نوستالژیک توی دلم شگفت زده میشم و ازش استقبال می کنم. این فیلم هم تونست این کار رو با من بکنه و از این بابت ازش ممنونم. (7/10)
قشنگ و دلچسب نوشتی
وسوسه شدم ببینم
 
  • Like
Reactions: ROBBIE-WILLIAMS
1722773732143.png
Maxxxine 2024
1/10

کلیشه به مانند استفراغ از سر و رویِ «مکسین» می‌بارد؛ چه بد که سکانس‌ها نصفه‌ونیمه می‌مانند؛ چه بد که تصاویر کاریکاتوری از دهه 80 میلادی به نمایش می‌گذارد؛ و چه بد که میا گوث یک‌دهم پرسوناژ درخشان «پرل» را در این فیلم نشان نمی‌دهد؛ «مکسین» نسبت به «پرل» سقوط آزاد است؛ یک سقوط که حتی برای «ایرج ملکی» نیز قفل است! :D 🦆
 
The Firm - 1993

photo_2024_08_05_19_01_06.jpg


یعنی حتی وقتی تام کروز در قامت یه وکیل هم ایفای نقش میکنه، یه جایی باید از ساختمون چند طبقه پایین بپره. :D

فیلم خوبی بود؛ درباره بازیگرهای فیلم، من کلاً حس عجیب و غریبی نسبت به جین هکمن دارم. هم حس می‌کنم ازش خوشم میاد و هم حس می‌کنم چهره نچسب و بازیگر نه چندان خوبیه ولی اینجا بهرحال به نقش می‌خورد و برای من ملموس بود. جدا از اون، بازی تام کروز و خصوصاً اَبی تریپلهورن خیلی برام لذت بخش بود. زوج رومانتیک خیلی باحالی رو توی این فیلم ساخته بودن و من قدم به قدم با حس و حالشون جلو می‌رفتم. تام کروز هم که ناگفته پیداست حسابی به فیلم جذبه می‌بخشه و حتی تو اون دهه 90 هم خوب بلد بوده نقش ایفا کنه. من نسبت به نوع دیالوگ گویی، تن صداش و نحوه بازیگریش همیشه حس خوبی داشتم و اینجا هم برام دوست داشتنی بود. یه عنصر خاصی درباره تریپلهورن وجود داشت که توی این فیلم اون رو حسابی معصوم و نزدیک به دل قرار می‌داد. بجز اونا، بازیگرهای نقش فرعی هم بدک نبودن و روی هم رفته تیم بازیگری مورد پسندم بود.

داستان خیلی عجق وجق نبود و میشد باهاش همراه شد و ایده یک سازمان حقوقی که قوانین و چیزای مشکوک زیادی دور و بر خودش داره و وکیلی که تازه فارغ التحصیل شده و حالا وارد این حیطه میشه، برام جالب توجه بود و تقلا و کلنجاری که اون با این سازمان داشت در نوع خودش جالب بود. و البته که تا یادم نرفته بگم که دلیل دانلود فیلم برای من اد هریس بود که نقشی بسیار فرعی داشت و خیلی به چشم نمی‌اومد ولی بازم بهرحال نقشش بدک نبود. جدا از چیزهایی که گفتم، فیلم روی هم رفته ارزش یکبار دیدن رو داشت و سرگرم کننده بود و نکته بخصوص دیگه ای نیست که بشه بهش اشاره کرد. (6.5/10)
 
1722965857607.png
Despicable Me 4 2024
2/10

«من نفرت‌انگیز 4» یک Rip-Off زشت از انیمیشن Incredibles II است؛ کودکِ گرو همان کودکِ قصه «شگفت‌انگیزان 2» است؛ بدون هیچ تغییر در شخصیت‌پردازی و طراحی انیمیشن؛ ذره‌ای پلات در فیلم وجود ندارد؛ شخصیت‌های جدید زائد هستند؛ پلات با نمایش طنزهای آیتمی از مینیون‌ها پُر می‌شود؛ دی‌ان‌ای یکی از محبوب‌ترین فرانچایزهای غیر دیزنی در حال نابودی است!​
 
The Proposition - 2005

photo_2024_08_07_19_22_47.jpg


دورنمای فیلم خیلی خوب به نظر می‌رسید؛ فضای وسترن که دوست دارم، نمره خوب، بازیگرای جالب و ... اما به راحتی مهم‌ترین چیزی که از همون ابتدا چشم من رو گرم خودش کرد و مشتاقانه من رو پای اثر نشوند، این بود که دیدم نویسندگی فیلمنامه به عهده نیک کیو بوده. نیک کیوی که سال‌هاست جز 5 خواننده برتر منه و همیشه تو دل جاده و خصوصاً زمان شب، وقتم رو صرف شنیدن آثارش می‌کنم و آلبوم آخرش Ghosteen جز بهترین آلبوم‌های عمر من بوده. بخاطر همین ناگفته پیداست که من نگاه خاصی به این فیلم داشتم و دلم می‌خواست فیلم خوبی باشه. قبلاً شنیده بودم که نیک یه فیلمنامه واسه گلادیاتور 2 هم نوشته بوده ولی اون فیلمنامه پذیرفته نشده بوده و خیلی کنجکاوم بدونم که اون فیلمنامه چه داستانی رو در بر داشته. خصوصاً بعد از دیدن این فیلم که از نظرم واقعاً فیلم خوبی بود.

داستان و فضای فیلم زمختی جذابی داشت و دل بگیر پیش می‌رفت. شخصیت‌ها و تعاملشون رو دوست داشتم ولی یه چیزی که روی ذهنم رفت این بود که چقدر صدا و سیمای ری وینستون شبیه راسل کرو بود؛ تن صداش بدجور من رو یاد راسل می‌نداخت و همش تو ذهنم میومد که نیک با راسل دوسته و اصلاً شاید این نقش رو واسه راسل کرو نوشته بوده و به هر دلیلی میسر نشده. نمیدونم، باید برم تحقیق کنم که ببینم حدسم درسته یا نه. بهرحال جدای از این نکته، باقی بازیگرها رو دوست داشتم، دنی هیوستون و گای پیرس حسابی به نقش‌هاشون می‌خوردن و فیلم رو جذبه بخشیدن بودن و روی هم رفته دیالوگ‌ها و روند پیشبرد داستان رو هم دوست داشتم و به نظر فیلم دیدنی و باحالی بود. (7/10)
 
تا حالا اینجا پستی ندادم ولی یه سریالی رو همه هی بهم معرفی میکردن dark
بالاخره دیدمش. فصل اولش شاید یکم جذاب میزد و انتظار داشتم تو دو بالاخره یه آسی رو کنه ولی دائم میخواست الکی پیچیده کنه و هی بهش شاخ و برگ بی مورد میداد، داشت عذاب آور میشد که بالاخره تموم شد و فصل 3 شروع شد که گفتم اینجا دیگه جالب میشه ولی فاجعهکامل شد، تکرار تکرار تکرار و هی ادامه میداد بجای رسوند که بازی میکردم با موبایلم
یذره دو قمت آخر فصل 3 بهتر شد ولی در مجموع سریال ضعیفیه، من نمیدونم چجور میگن جزء بهترینهای قرن جدیده.
واژه مقوا فراستی برازندشه. سریال تمام چیزاشو تو فصل یک گذاشت که خیلی هم زیاد نبود بعد دو فصل رو آب بست بهش.
یه سریال بی روح که در دام تکرار مکررات میوفته بخاطر نداشتن خلاقیت
شاید بشه به فصل 1 سریال 5-6 داد
به فصل دوم 3 و فصل سوم 1
________
شاید داستان سریال کلیشه ای نباشه، ولی اینقدر تکرار میشه که با روح و روان آدم بازی میکنه. هی تکرار مکررات
 
1723404772906.png
The Instigators 2024
2.5/10

معمولاً در فیلم‌های زیرژانر Heist و Caper، قصه با کلیشه آغاز می‌شود؛ اما در پایان‌بندی مخاطب را به شدت غافلگیر می‌کند؛ البته واژه «کلیشه» در اجرای فرم داستانی زیرژانرهای فوق‌الذکر، بار منفی ندارد؛ «کلیشه» همان معرفی شخصیت‌ها، اهداف و انگیزه آن‌ها برای سرقت و دزدی است. در فیلم زٌمخت The Instigators، تمام قدرت غافلگیری‌اش را در وهله اول اجرا می‌کند که عملاً در پرده دوم و سوم قصه از نفس می‌افتد؛ ورود شخصیت سوم (روانپزشک) کمکی به جان گرفتن داستان نمی‌کند، چون تمام برگ آس خود را در همان بیست دقیقه نخست رو کرده است! فاجعه‌ای در ژانر caper و با طنز شله‌قلمکار کیسی افلک!​
 
1723488530887.png
Deadpool & Wolverine 2024
3.5/10

«ددپول یک» را دوست داشتم، چون کوچک بود، فیلم‌نامه جمع‌وجوری داشت، شوخی‌های «رینولدز» اندازه بود و به وراجی تبدیل نمی‌شد؛ قصه‌ای طعنه‌آمیز که طعنه‌ای به عاشقانه‌های دسته‌دهمی هالیوود داشت؛ از «ددپول 2» چیزی به خاطر ندارم (اگه اینجا چیزی در موردش نوشته‌ام، حتماً راهنمایی‌ام کنید)؛ اما «ددپول و ولورین» را به خاطر وراجی‌های اسفناک «رینولدز»، بسامد تابوهای ایرانیزه مترجم/ زیرنویس‌گذار و بازگشت قهرمانان شکست‌خورده و خاک‌خورده «قرن بیستم» تا چند سالی در ذهن خود به خاطر می‌سپارم.

فیلم‌نامه که ندارد؛ دیالوگ‌ها انگار بخش عمده‌شان بداهه‌گویی «رینولدز» در سر صحنه است؛ چند استوری بُرد نصفه‌ونیمه؛ تبلیغ آهنگ‌های «تیلور سوئیفت»، ماشین هیوندا، خانواده «رینولدز» و سایر وابستگان ... «ددپول و ولورین» مرگ سینما و سلامی بزرگ به هوش مصنوعی است!​
 
آخرین ویرایش:
A Heart in Winter - 1992

photo_2024_08_07_19_22_26.jpg


فیلم دلنشینی بود و نه که لزوما باب میلم پیش رفته باشه ولی یه سری عنصرهای درون فیلم رو دوست داشتم. مثلا بازی و سیمای امانوئل برت که فکر نکنم تا بحال دیده باشمش و یا اگه دیدم توجه ای بهش نکرده بودم، برای من واقعا دوست داشتنی بود. به حدی که فورا بعد از پایان فیلم سراغ دانلود چند کار دیگه از این بازیگر رفتم. گرچه که بعد با دنبال کردن وضعیتش تو دنیای واقعی یکم تاسف خوردم که خودش رو اسیر عمل های جراحی زیبایی ناموفق کرده و این زیبایی خدادادی رو به این شکل هدر داده ولی خب اونش به من مربوط نیست و چیزی که من مایلم ازش بیشتر ببینم، اینه که در دهه ۸۰ و ۹۰ چه فیلمهای خوب دیگه‌ای بازی کرده و به عنوان یک فیلم فرانسوی عاشقانه مهره سنگین و زیبایی واسه این فیلم محسوب می‌شد و دوسش داشتم.

حالا که حرف از انتخاب بازیگر فیلم هست، من درک نمی‌کنم چرا باید دو تا بازیگر مسن رو واسه نقش مقابل این بازیگر زن انتخاب کنن. و البته که چون فیلم فرانسوی هست، نباید خیلی تعجب کنم و باید نسبت بهش پذیرش داشته باشم. ولی به نظرم تو انتخاب بازیگرای مرد داستان میشد بهتر عمل کرد ‌. لزوما معنیش این نیست که دو بازیگر مرد داستان ضعیف بودن ولی دلم میخواست تناسب سن بهتری رو توی رابطه رومانتیک فیلم ببینم. بهرحال که گاهی ذهنم تو حین فیلم های باهام بازی می‌کرد و نمی‌ذاشت درست متمرکز بمونم.

جدا از اون مورد، فیلم خوب و جالبی بود. در حدی که دلم خواست بیشتر سینمای دهه ۹۰ فرانسه رو اکتشاف کنم و بیشتر از فرانسه فیلم ببینم. و گرچه که بعضی از عنصرهای یک فیلم فرانسوی شاید برام نامتعارف به نظر برسه ولی همین دور شدن مقطعی از هالیوود هم می‌تونه نکته مثبتی باشه و بجاش سینمای غیرقابل پیش‌بینی و متفاوتی رو دنبال می‌کنم.

داستان فیلم خیلی شگفت انگیز نبود ولی در حد یکبار ارزش دیدن رو داشت و دلم می‌خواست بدونم انتهای ماجرا چی میشه و در نهایت با پایان داستان مشکلی نداشتم. خصوصا شات و سکانس های پایانی به حالت بخصوص و عاشقانه ای فیلمبرداری شده بود که من تونستم باهاشون حس خوبی بگیرم. (6.8/10)
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or