Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
The Holdovers
th.jpg

در میان آثار مدعی امسال که فرصت دیدن اشون رو داشتم تا به این جا بهترین فیلم برای من بوده . یک اثر جمع و جور و بی ادعا
داستان کلیشه ای آدم های ناجوری که هیچ سنخیتی باهم ندارن اما مجبور میشن مدتی را باهم دیگه بگذرونن و هرکدام به نوبه خود بر زندگی دیگری تاثیر می گذارن .
با وجود تکراری بودن داستان فیلم با هوشمندی و انتخاب موقعیت های مناسب بیننده رو با خودش درگیر می کنه. در فیلم نه خبری از موقعیت های کمدی فک بر اندازه و نه اتفاق عجیبی می افته . اما کارگردان از دل موقعیت های ساده تک لحظه های شیرین در میاره و کاراکترهاش رو با حوادث دراماتیک اما باورپذیر و منطقی ای روبرو می کنه
پل جیاماتی برگ برنده فیلمه . جیاماتی کاراکترش که در آغاز به نظر یک موجود عقده ای و چندشه رو ذره ذره به کاراکتری جذاب تبدیل می کنه که بیننده باهاش همراه میشه و مثل شخصیت جوان فیلم از کشف درونیات اش به وجد میاره . بازیگر جوان فیلم هم به خوبی گلیمش رو از آب بیرون میکشه . شیمی رابطه بین 3 کاراکتر اصلی تا حدی در میاد اما به نظرم میشد کاراکتر سوم رو حذف کرد یا اون رو تبدیل به کاراکتری فرعی کرد . چرا که حس میشد درونمایه اصلی فیلم رابطه بین انگس و پائوله
الکساندر پین سلطان ساخت فیلم هایی نیمه جاده ای است که کاراکتر هاش در طول یک سفر به خودشناسی میرسن . اینجا هم در میانه دوم فیلم به خوبی المان های مد نظرش رو در فیلم بسط میده .پایان بندی فیلم تاثیرگذاره و اون تک لحظه کمیک اش به دل نشینه .
فیلم از نظر جهان بینی و ساختار قدمی رو به جلو برای کارگردانش محسوب نمیشه . چرا که در سبک و سیاق آثار معروف اش مثل درباره اشمیت و نبراسکا و sideways اما نسبت به اثر آخرش یعنی downsizing که فیلمی بی جان و سردرگم بود و انگار استعداد و ذوق پین downsize شده بود اثر رو جلویی محسوب میشه

در کل این فیلم برای من فیلمی بود که با تعریف شخصی ام از سینما بیشترین نزدیکی رو داشت . و دیدنش رو به افرادی که می خوان چند ساعتی به دور از پیام های گل درشت رنگین کمونی و شوخی های کرینجی فمنیستی و پیچیده نمایی های توخالی سینمایی بگذرونن پیشنهاد می کنم

امتیاز 9 از 10
 

1703018719960.png
Saltburn 2023
7/10

مخاطب با «سالت‌برن» به چیزی نمی‌رسد، چون او در شناخت قصد، هدف و انگیزه شخصیت «اولیور» (آنتی‌هیروی فیلم با نقش‌آفرینی بری کیوگن) به مشکل می‌خورد. اگر فیلم قرار است شخصیت‌محور باشد و از طریق اندراحوالات شخصیت به بطن قصه برسد، باید تمامی جزئیات فیزیکی، روانی و اخلاقی «اولیور» را فاش کند؛ البته تا حدودی با کپی ریز از فیلم «آقای ریپلی بااستعداد»، تحول شخصیتی «اولیور» را با فیلم‌برداری تکنیکی و موسیقی متن دلهره‌آور نشان می‌دهد؛ «سالت‌برن» به مکان رویارویی آدمی تبدیل می‌شود که مخاطب از لحظه‌به‌لحظه ذهنیت و رفتار وی آگاهی ندارد!

 

The Silent Night

8/10


1703078441148.png

درسته بعضی جاها اونقدر منطق میره تو دیوار که طرف با اسلحه میخواد مشت بزنه ( :D ) ولی واسه سرگرمی و دیدن چارتا زدوخورد و یکم خین و خین ریزی فیلم خوبی به حساب میاد مخصوصا اینکه پایان صاف و ساده ای هم داره و همچنین شاید مصداق بارز این جمله باشه :
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
 

1703275924609.png
Dream Scenario 2023
7/10

فیلم «سناریو رویا» پیش از اینکه پیرامون موشکافی پدیده رویا و رویاپردازی باشد، به مفهوم چندوجهی شهرت می‌پردازد؛ شهرتی که منشا عجیب و غیرمتعارفی دارد و در ادامه با پستی و بلند‌ی‌های فراوانی مواجه می‌شود. «سناریو رویا» فیلم شخصیت است و برخلاف «سالت‌برن» (آن هم شخصیت‌محور تلقی می‌شد)، مخاطب تمامی جزئیات و ترسیم فیزیکی و روحی شخصیت را متوجه می‌شود و با او انس می‌گیرد؛ با اینکه پرده سوم جایی است که مخاطب منتظر چرایی شکل‌گیری خواب‌های سریالی پاول متیوز است؛ اما مولف ابدا قصد ندارد به جوابی برسد و معتقد است رویا مکانی برای یافتن جواب‌ها و گره‌گشایی معماها نیست.

 
the-promised-land-affiche-provisoire.jpg

The Promised Land: 8/10

انتظارشو نداشتم که فیلم بتونه آنقدر خوب و جذاب باشه.
بازی مدس عزیز که عالی بود و یک شخصیت جدیدی رو به نمایش میزاره
تنها ایراد فیلم این بود که زیادی کلی گویی جلو میرفت اما خب به نظرم به خاطر فاصله زمانی طولانی فیلم و اقتباسش از رمان کارگردان تونسته بود خوب در بیاره.
موسیقی فیلم عالی بود
 
آخرین ویرایش:
Thanksgiving
9/10

1703419364291.png

اسکریپت فیلمای چورن منطقش بیشتره تا این تورچر چورن :D ولی خب به کسی که دنبال منطق تو این فیلما میگرده باید گفت "اشتباه اومدی!"...اینجا ما فقط از خون، قتل و دل و روده لذت می بریم و کاری به جزئیات نداریم...:D
قتل ها خیلی تمیز دراومده بودن و تیزی آلت قتاله رو میشد از پشت صفحه نمایشگر احساس کرد :D
من از a serbian film جون سالم بدر بردم ولی احتمالا سر این فیلم شبا کابوس ببینم :|
 
The Promised Land: 8/10

انتظار نداشتم به این خوبی باشه اما بعد دیدنش قطعا کنار holdover از بهترین های امساله. یه تراژدی قابل قبول. بازیگری و موسیقی بی نقص هستش. داستان از پستی بلندی های متعدد تشکیل شده و حوصله سر بر نیست.
 
millers.jpg

were the millers
از دیدگاه من سخترین ژانر فیلمسازی، کمدیه.
اصولن اینکه بتونی بقیه رو بخندونی کاری بسیار دشوار و پیچیدس
به طبع پیدا کردن فیلمی که بتونه منو بخندونه، همیشه برام چالش برانگیز بوده.
این فیلم بدی نیست. تمام استانداردهای فیلمهای کمدی مرسوم رو داره ولی خب واقعن به جز یکی دوتا صحنه که لبخند ریزی بر صورتم نقش بست، نکته خنده دار دیگه ای برام نداشت.
از این فیلم کمدی هایی که سالی n تا ساخته میشه. با پلات های شبیه هم. شوخی های جنسی شبیه هم. بازیگرهای شبیه هم و حتی کاورهای شبیه هم.
یکبار میبینی و برای همیشه از ذهنت خارج میشن و دیگه هیچوقت نمیخای دوباره ببینیشون
واقعن چرا فیلم هایی مثل borat و dictator و یا فیلم های مرحوم لزلی نیلسن فقید و یا حتی فیلمهایی شبیه hot shots انقدر کمن؟ چه بلایی سر ژانر کمدی اومده که پر شده از این بولشت های شبیه هم و خنده ندار!؟

امتیاز 5/10
 
View attachment 323471

were the millers
از دیدگاه من سخترین ژانر فیلمسازی، کمدیه.
اصولن اینکه بتونی بقیه رو بخندونی کاری بسیار دشوار و پیچیدس
به طبع پیدا کردن فیلمی که بتونه منو بخندونه، همیشه برام چالش برانگیز بوده.
این فیلم بدی نیست. تمام استانداردهای فیلمهای کمدی مرسوم رو داره ولی خب واقعن به جز یکی دوتا صحنه که لبخند ریزی بر صورتم نقش بست، نکته خنده دار دیگه ای برام نداشت.
از این فیلم کمدی هایی که سالی n تا ساخته میشه. با پلات های شبیه هم. شوخی های جنسی شبیه هم. بازیگرهای شبیه هم و حتی کاورهای شبیه هم.
یکبار میبینی و برای همیشه از ذهنت خارج میشن و دیگه هیچوقت نمیخای دوباره ببینیشون
واقعن چرا فیلم هایی مثل borat و dictator و یا فیلم های مرحوم لزلی نیلسن فقید و یا حتی فیلمهایی شبیه hot shots انقدر کمن؟ چه بلایی سر ژانر کمدی اومده که پر شده از این بولشت های شبیه هم و خنده ندار!؟

امتیاز 5/10
بات موافقم. یه فیلمی هست Tag براساس داستان واقعی هست . حالا یکم دستکاری سینمایی داره ولی من واقعا سر اون خندیدم . اینکه آدم رفیق پایه داشته باشه تا این حد خیلی خوبه.
 
  • Like
Reactions: z2s sas
بات موافقم. یه فیلمی هست Tag براساس داستان واقعی هست . حالا یکم دستکاری سینمایی داره ولی من واقعا سر اون خندیدم . اینکه آدم رفیق پایه داشته باشه تا این حد خیلی خوبه.
ممنون و اگر بازم فیلم کمدی خوب میشناسید معرفی کنید چون شدیدن بهش نیاز دارم :D
الان خیلی یهویی یاد harold and kumar افتادم!!
اگر ندیدی حتمن برو سراغش. منم برم بار nم ببینم.
واقعن ژانر کمدی کویره.
 
MAESTRO
دومین اثر بردلی کوپر که نسبت به فیلم قبلی اش قدمی رو به جلو براش محسوب میشه . فیلمی خوشساخت درباره مقطعی از زندگی آهنگساز معروف لئونارد برنستاین و رابطه اش با همسرش. فیلم بیشتر بر روی شیدایی و خود در گیری های برنستاین متمرکزه . اما شخصا به نظرم اون طوری که باید و شاید نتونسته این شخصیت رو برای بیننده بپرورونه . رابطه اش با همسرش هم جذابه اما خیلی نتونست اون نقطه گسست رو به خوبی نشون بده . بازی کوپر در نقش اصلی فوق العاده است و به خوبی کاراکتر رو تداعی می کنه . شیمی رابطه اش با کری مولیگان هم در اومده و مولیگان هم فوق العاده است . اما بقیه بازیگران فیلم مجالی برای خودنمایی نداشتن . از نظر کارگردانی فیلم بسیار قوی و پخته است . استفاده از موسیقی خود برنستاین به عنوان موسیقی متن باعث جذابیت بیشتر فیلم شده و به خصوص نیمه اول فیلم که به صورت سیاه سفیده با ترکیب موسیقی تداعی کننده آثار جذاب سینمای کلاسیک هالیووده که لذت بخشه .
در کل استاد موسیقی یک بیوگرافی خوشساخت و قوی است که جایگاه کوپر رو به عنوان یک کارگردان تثبیت می کنه اما برای بیننده یک بیوگرافی فراموش شدنی است
امتیاز 8 از 10

SALTBURN
آقای ریپلی با استعداد نسل جدید . سالتبرن از اون آثاری است که یا باهاش ارتباط می گیرید یا همان میانه فیلم شما رو پس میزنه . یک فیلم که در نگاه اول به نظر اثری انتقادی از زندگی پوچ و احمقانه قشر مرفه باشه اما در واقع یک تریلر مریض و آرام است اما جذابیت اش در این است که لحن فیلم در همان آغاز مشخش میکند که قرار است با چی طرف باشیم و بیننده از همان اول در یک انتظار و تعلیق ناخوداگاه در طول تمام سکانس های فیلم قرار می گیره . فیلم در بیان انگیزه کاراکتر ها و به خصوص شخصیت اصلی کمی سرسری عمل می کنه اما به لطف بازی ها بیننده از کاراکتر ها یک تصویر ذهنی میسازه که بخش زیادی از کنش ها و واکنش هاشون رو توجیه میکنه .
فیلم در خدمت بری کیوگنه . بازیگر جوان با استعدادی که در اکثر انتخاب هاش به سراغ نقش های چالش بر انگیز میره و نوید یک استعداد درخشان رو میده. روزاموند پایک و ریچارد ا گرانت هم در نقش های کوتاهشون قابل قبول هستند
همان طور که گفتم داستان من رو خیلی یاد فیلم و کتاب آقای ریپلی با استعداد می انداخت . جالب شده ببینم اقتباس جدیدش که قراره به صورت سریال ساخته شه چی قراره اضافه کنه
کارگردانی و فیلم برداری در سطح قابل قبولی قرار دارن و شاهد سکانس های جذاب و زیبایی در فیلم هستیم . موسیقی متن هم جذاب و متناسب با سکانس ها انتخاب شده
فیلم نسبت به اثر قبلی کارگردانش پیشرفتی رو به جلوست . اما فیلمی نیست که برای همه جذاب باشه
در کل سالت برن فیلمیه که دیدنش برای عموم افراد پیشنهاد نمیشه .اما از فیلم های قابل قبول و ارزشمند امسال بود
امتیاز 8.5 از 10
 
1704310065886.png 1704310040589.png

Sick of Myself / Dream Scenario 2022-2023
7.5/10
من معتقد هستم یکی از دلایلی که می‌توان فیلم را خوب دید و خوب تحلیل کرد؛ شناخت درست از جهان‌شمولی و دیدگاه مولف است؛ شاید اگر پیش از تماشای «سناریو رویا»، نیم‌نگاهی به فیلم Sick of Myself می‌زدید، شاید مضمون و جهان‌بینی فیلم‌ساز را درک می‌کردید؛ البته این قاعده برای تمامی فیلم‌ها و فیلم‌ساز‌ها صدق می‌کند. «کریستوفر بورگلی» مسئله شهرت و جلب توجه را در قرن بیست و یکم به سخره می‌گیرد؛ اینکه «شهرت» به غیرمتعارف‌ترین شکل ممکن صورت می‌گیرد و در انتها به پوچی مفهوم مذکور می‌رسد؛ هر دو فیلم این مولف بدین شکل است؛ دختری که برای جلب توجه به سوءمصرف قرص روی می‌آورد که البته به شکل مازوخیستی صورت می‌گیرد؛ اما نیکولاس کیج شهرت را وسیله افرادی به دست می‌آورد که خود آن‌ها در ادامه این فرد را زمین‌گیر می‌کنند؛ وجه اشتراک هر دو فیلم تداعی تصوراتی که در ذهن کاراکتر اصلی تجسم می‌شوند؛ فیلم Sick of Myself دست پیش می‌گیرد و تلاش می‌کند اتفاقات قابل‌پیش‌بینی را تنها در ذهن شخصیت اصلی جلوه دهد؛ بنابراین، پایان‌بندی متفاوت اما در حال و هوای فیلم Safe (1995) سیر می‌کند؛ «سناریو رویا» اصلاً درباره رویا نیست؛ هرگز نبوده؛ اگر بود شخصیت اصلی را به تکاپو پیرامون چرایی در اواسط پرده دوم می‌فرستاد؛ اما از کلیشه‌های ژانر وحشت دوری می‌کند و شخصیت را در بحران جامعه‌گریزی قرار می‌دهد؛ «کریستوف بورگلی» با استفاده زیرژانر «وحشت جسمی» و «ترس روان‌شناسانه»، معضل‌های جامعه کنونی را به تصویر می‌کشد و بی‌شک منتظر کار بعدی او هستم.​
 
اپنهایمر
۷/۱۰
فیلم بدی نبود. ۳ ساعت فیلم بسازی و مخاطب زیاد زده نشه زیاد استاپ نکنه، کار سختی هست
اما این حمایتش ازین حرکت وحشتناک و توجیهی که در ذهن مخاطب برای جنگ و اون حرکته ایجاد میکنه با زیرکی و نرمی....
فیلم ملی آمریکاست و احتمالا در اسکار حسابی هواشو داشته باشند
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or