من با توجه به فیلم و تحلیل هایی که تو اینترنت خوندم به این نتایج رسیدم.
اول اینکه به نظر من شامن با پیرمرد ژاپنی هم دست بودن. یکسری فرضیات واسه تحلیل مسئله لازمه. یکی اینکه پیرمرد دو حالت داشت. یکی حالت انسانی و یکی حالتی که شیطانی میشد. چند مدل متد هم داشت که این بنظرم خوب بهش پرداخته نشده بود. یکی اینکه اولای فیلم نشون میداد چشاش قرمز میشد و تو جنگل مشغول خوردن آدما میشد. حالا اینکه چجوری اون آدما را میورد اونجا، یا اونا بصورت اتفاقی میومدن و گیر میفتادن معلوم نیست. البته یکی از قربانیها که اومده بود تو جنگل شکار که اگه یادتون باشه پاش گیر کرد افتاد ( بعد اینجا دوباره نکته داره. وقتی ما میبینیم طرف پاش گیر می کنه میوفته، کوله پشتیه آبی داره. تو سکانس بعدی ما یه نفر دیگه را می بینیم که به هوش میاد تو جنگل و از پشت یه سنگی یواشکی داره پیرمرد و می بینه که اون پسر با کوله پشتیه آبی را داره می خوره و پیرمرده متوجه این یارو میشه و میاد سراغش.) حالا اینجاشو نمی دونم که این همون شخصیتیه که پلیس و اون راهب را راهنمایی می کنه تو جنگل که یه رستوران هم داره. اینکه آیا اینا زنده گذاشته یا نه. باید یه بار دیگه ببینم. طولانی شد
. به هر حال این یکی از کارای پیرمرده. یکی دیگش اونه که فقط هم تو یه سکانس نشون میده. یه دختره را آورده کنار رودخونه دارن ماهی میگیرن یه دفعه قاطی می کنه می پره روش که دیگه فیلم کات میشه.
کار اصلیش هم اینه که یه دوربین داره و از قربانیها عکس می گیره و با استفاده از اون عکس و مراسمی که اجرا می کنه وارد روح قربانیها میشه. حالا اینجا کار شامن شروع میشه. اهالی دهکده چون افراد سنتی هستن و میبین جن وارد روح افراد خانوادشون میشه، جن گیر و می گن بیاد. حالا اون هم با مراسمی که از داخل خونه انجام میده به پیرمرد کمک می کنه تا کاملا روح قربانی را تسخیر کنه. حالا نکته مهم اینجاست که یکی از افراد خانواده (حداقل درباره این کیس پلیسه) باید مرتکب یه گناه بشن تا کامل به پیرمرد اجازه بدن روح قربانی را تسخیر کنه. اگه یادتون باشه تو راه برگشت وقتی پیرمرد میوفته رو ماشینشون، اینا به جای اینکه کمکش کنن میندازنش تو رودخونه که همون لحظه قیافه دختره لباس سفیده را می بینیم که داره نگاشون می کنه و ناامید میشه و بعدش هم جن گیر را می بینیم که دم بالکن ایستاده و میگه "بالاخره تو تله افتاد" که ما اینجا فکر می کنیم پیرمرده را گفته در صورتی که منظورش پلیسه هست. حالا اینجا بحث دو شخصیتی بودن پیرمرد میاد وسط. اونجا که می بینید پیر مرده از دست اینا در میره و بعد خودشو از صخره آویزون می کنه بعدش میوفته پایین و گریش میگیره و ما باهاش همدردی می کنیم، اینجا در حقیقت بعد انسانیش هست. تو این حالت که باشه دختر سفیده هم نمی تونه کاریش کنه. به همین دلیل اون شبی که دارن دوتایی مراسم اجرا می کنن و ما می بینیم پیرمرد داره ضعیف میشه تو جلد شیطان هست بخاطر همین دختره می تونه روش اثر بذاره. حالا اینجا سوال پیش میاد که چرا دختره همونجا کار را تموم نمیکنه؟؟!!؟؟ برداشتی که من کردم این بود که پیرمرد و جن گیر وقتی مراسم و شروع می کنن در حقیقت بهم کانکت میشن و تا وقتی که مراسم از طرف جن گیر ادامه پیدا کنه پیرمرد نمی تونه از اون حالت در بیاد. بخاطر همین هست که دختره داره روش اثر می ذاره و می کشتش. حالا بدشانسی اینه که پلیسه دخالت می کنه و مراسم و متوقف می کنه. اگه اینکار و نمی کرد دختره پیرمرده را می کشت ولی وقتی مراسم و متوقف می کنه، پیرمرد ه میره تو جلد انسانی و میره زیر پتو می خوابه و دختره دیگه کاری نمی تونه بکنه.
قضیه کلاغه هم از اونجایی مشخص می شه دختره تو کوزه گذاشته که آخر فیلم وقتی جن گیر می خواد وارد خونه بشه و دختره را می بینه و کف و خون قاطی می کنه، وقتی میره خونه که وسایلشو جمع کنه یه دفعه یه کلاغ میفته جلوش که خیلی می ترسه. یعنی کلاغ مرده یجورایی نماد خوبی هست و چیزی هست که جن گیره خیلی باهاش حال نمی کنه. پس کار دختره می تونه باشه.
ببخشید طولانی شد