بحث سر اینه که بعضی ها فکر میکنند فیلم های پاپ کورنی فقط مختص به سال های اخیره و در گذشته های دور، سینما مساوی بوده با هنری مطلق! و اینکه فیلم های بلاک باستر به فُرم و محتوای فیلم های جدید ضربه میزنند. به این ها باید گفت که ژانر وسترن-اسپاگتی هم در گذشته همین داستان ها رو داشته و سکوئل پشت سکوئل، گیشه ها رو فتح میکرد ولی توی همون زمان هم کارگردان های بزرگی هم وجود داشتند که دائم فرم و محتوای مستقل خودشون رو داشتند. یا بین سال های 1930-1960 کلیشه های ژانر عاشقانه-تاریخی هم گیشه ها رو قرق کرده بود تو آمریکا ولی آیا کسی مثل الیا کازان هم نیومد ذوق به خرج بده و زیر تیغ سانسور، آثار ویلیامز رو فیلم کنه؟ میدونید، بحثم همینه که تا بوده همین بوده چون توی تمامی کتاب های مبانی سینما گفته میشه که سینما، هنری وابسته به مخاطب جمعی! جمع؟ واقعا نبوده توی تاریخ که همه ی یک قوم سطح دانش مافوق زمان داشته باشند و دائم به فلسفه، الهیات، اخلاق، شهوت و .... با عینک موشکافی نگاه کنند. نه واقعا اینطوری نیست. ما یک جمعیت خام و ساده داریم و یک اقلیت پویا! که همیشه هم حق با اقلیت پویا نیست. جمعیت خام و ساده به فعالیت هایی با بُعد سرگرمی جذب میشن و از یونان باستان بگیر تا دنیای امروز این ادامه داشته. این طبیعیه که مخاطب امروز جذب برگمان نشه و نولان نگاه کنه، همونطور که جویس نخونه و با رمان های جین آستین کیف کنه. بحث بررسی کیفی از لحاظ ساختار نیست. بحث محتواست. فیلم پاپ کرنی محتوایی داره عامه پسند، به توتم و تابوهای ما لگد نمیزنه و حول همون چیزهایی که میگرده که از بچگی به عنوان زندگی به ما یاد دادند مثل پلیس ها حافظ امنیت اند و عاشق پای عشقش میمونه و ... اما فیلم های غیر از این اینقدر حاضر و آماده نیست. دنیا رو به شکل خودشون نگاه میکنند که دست آخر افراد کمی هم پیدا میشن که بخوان دنیا رو اونطوری نگاه کنند. مثلا هر کی بخواد افسردگی رو نشون بده، یه ترک از هانس زیمر و مشت کوبیدن شخصیت اصلی به متکا و شب زنده داری رو به عنوان مضامین همیشگی نشون میده و ما هم همذات پنداری میکنیم و خلاص! اما چندتا فیلم مثل منچستر کنار دریا ترجیح میدن شخصیت اصلی زل بزنه به جایی و هیچی نگه و دوباره راکد بایسته و همه جا رو رنگ های سرد فرا گرفته باشه؟ خیلی فیلم های کم! چون همه میدونن عام یا جمعیت خام و ساده، فرق بین ناراحتی و افسردگی رو نمیدونه. در کل در مورد اثر هنری هم همینه، اثری که دیدگاه پدیدارشناسانه یا برخورد نو با این دنیا رو داره، کمتر تحویل گرفته میشه تا اثری که نهادینه شده ها رو بازگو میکنه. ادعایی ندارم، تمامی این نتایجی که گفتم طی ساعت ها مطالعه و بحث و گفت و گو به دست اومده و من هم در ابتدا موضع متعصبانه ای در مورد سینمای بلاک باستری داشتم.
و توصیه ای برای دوستانی که فکر می کنند، سینمای هنری روی به مرگه. فقط سینما رو به چشم کشور آمریکا نگاه نکنید! تو آثار باقی کشورها هم سرک بکشید و در آخر میفهمید اونی که هنری میسازه، دک و پز کمتری داره. خوشبختانه جشنواره های بسیار زیاد و با کیفیتی در سراسر جهان وجود داره که کاملا به سینمای هنری بال و پر داده و راه دوری نریم، همین کن و برلین و ونیز برای شروع خیلی خوبه. آثار فوقالعاده ای توش پیدا می کنید که واقعا ازش لذت میبرید.
موفق باشید.
و توصیه ای برای دوستانی که فکر می کنند، سینمای هنری روی به مرگه. فقط سینما رو به چشم کشور آمریکا نگاه نکنید! تو آثار باقی کشورها هم سرک بکشید و در آخر میفهمید اونی که هنری میسازه، دک و پز کمتری داره. خوشبختانه جشنواره های بسیار زیاد و با کیفیتی در سراسر جهان وجود داره که کاملا به سینمای هنری بال و پر داده و راه دوری نریم، همین کن و برلین و ونیز برای شروع خیلی خوبه. آثار فوقالعاده ای توش پیدا می کنید که واقعا ازش لذت میبرید.
موفق باشید.