@
ghost
یک نکته ای من الان بگم اونم اینه که دلیل اینکه انقدر روی مد مکس اصرار دارم بحث کنم اینه که مد مکس بعد مدت ها اولین بلاک باستریه که هم نمره ی متا هم راتن هم imdb(در کل نمره ی هر قبرستونی که براتون مهمه) بالای 80 گرفته. توی کل این مثال هایی که زده شده
فکر کنم(دقیق یادم نیست متاسفانه

) تا الان فقط 1-2 قسمت هری پاتر و استاروارز به این نقطه رسیدن بقیه هرچند اختلافشون کم بوده ولی خب زیر 80 بودن. این توی بحث مقایسه بعدا خیلی مهم میشه.
حالا:
از نظر continuity نمیدونم قضیه ی مد مکس چجوریه چون فیلمای قبلیشو ندیدم هنوز و اطلاعاتی هم که تو فیلم راجع به دنیای فیلم میده خیلی محدود و جزئیه که خب من حدس زدم گذاشتن به پایه آشنایی طرفدارا با نسخه های قبلی فیلم(تکنیکی که مثلا توی اونجرز هم استفاده شد و خوب هم جواب داد). ولی خب داشتن یک فیلم پلات دار با مشکلات فیلمنامه ای حداقل تا همین چند وقت پیش خیلی بهتر از داشتن یک فیلم بدون هیچ داستانی بود.
یک نکته ی دیگه هم اینکه من فکر میکنم اشاره کردن به فرآیند ساخت فیلم به عنوان یکی از معیارهای ارزشیابی و نقد یه فیلم کار جالبی نیست چون اشکالات فیلم رو توجه پذیرتر میکنه و یه نگاه ترحمی میده به آدم. همون قضیه ای که سر بویهود پیش اومد که اچیومنت داشتن وقت و حوصله ی فراوون با اچیومنت سینمایی اشتباه گرفته شد و نتیجتا همه اومدن گفتن وای لینک لیتر خفن تاریخ سینماست فلان. در ضمن وقتی ما تو یه موقعیتی هستیم که تنها تفاوت واقعی بودن یا مصنوعی بودن فرآیند ساخت اینه که خود کادر سازنده ی فیلم بیان بگن که ما فلان قدر رفتیم فلان جا فیلمبرداری کردیم دیگه اعتبار این قضیه از بین میره. مسخره ترین مثالی که از این قضیه فرآیند ساخت فیلم به عنوان معیار به ذهنم میرسه توی این ژانرها همون کارهای جکی چانه تو زمانی که کل هالیوود داشت فکر میکرد چطور به زاویه های بسته ی دوربین و تدوین مخاطب رو با توهم اکشن گول بزنه جکی چان اونور داشت تمام استانت های کاراش رو خودش انجام میداد به صورت کاملا واقعی ولی کسی اینو جایی ذکر نکرد. حتی یکی ممکنه فکر کنه ساختن یه دنیا با قوانین منطقی و plausible(با real فرق داره) تو یه اتاق از ساخت واقعی کار سخت تر و هنری تری باشه(نمونش تو فیلم های قبل دهه ی 80 خیلی هست از اورفه ی ژان ککتو که راجر ایبرت راجع بش یه مقاله نوشت تا اودیسه ی فضایی کوبریک و تعبیرایی که به کار بستن برای جلوه های بصری فیلمشون).
در ضمن پویا مثال هارو cherrypick نکن

pirates of the carribean کلا تو استودیو ساخته شد. یه لحظه کلا بیخیال داده های اینترنتی شو و بگو از نظر wit و نمک و فضا و داستان دزدان دریایی کارائیب فیلم بهتریه یا مد مکس؟ تو رو به خدا قسم بحث سلیقه رو هم نکش وسط
خب اینا از نظر کی تحسین و تشویق شدن؟ از نظر تماشاگرا و منتقدا؟ درمورد مدمکس هم تشویق و تحسین هردوشون بود. فقط fury road فیلم جدیدیه و هنوز credit ای که با گذشت زمان بهش اضافه میشه اتفاق نیفتاده. حالا من نمیدونم از MCU مثلا Thor دقیقا چه تشویق و تحسینی شد که من یادم نمیاد یا Iron Man 2 چه تشویقی شد و یا بهترین فیلمشون که avengers باشه رو اصلا منتقدا مگه به اندازه بلاک باسترهای کلاسیک یا از نمونه های جدیدتر، star trek یا دارک نایت تحویلش گرفتن که کنار اونا گذاشتی؟ نه. خودت تحویلش گرفتی و ازش خوشت میاد. چون سلیقه ات اینه.
مسئله و جای پرسش دقیقا همینه. همیشه فیلمایی مثل f&f نیستن که ایرادهای فنی کاملا واضح و مشخصی داشته باشن که بتونی با استفاده از اونا مقایسه کنی دو اثر رو و یکی رو به اون یکی ارجحیت بدی. خیلی وقت ها توی مقایسه فیلما به جای اشتباهات فنی حرف از کم کاری ها و تصمیم هاست. مسئله ی انتخاب deviceهاییه که کادر ساخت فیلم باهاشون حس سرگرم شدن رو تو ذهن مخاطب میسازن. سوال اینجاست که اگر مد مکس و advantageهایی که از نظر زمان اکران، اتمسفر و iconography منحصر به فرد(*) و موقعیت فعلی هالیوود و متاکریتیک نداشت و قرار نبود اینا توی ارزشیابیش به عنوان یه فیلم دخیل باشه، فیلم از نظر فنی(کارگردانی میشه از اونجایی که خودت گفتی داستان کاملا منتفیه.) چه چیز متفاوتی نسبت به بقیه بلاک باسترهای معروف ارائه میده که بخواد بره تو یه همچین جایگاهی؟
پ.ن : واقعا خیلی ناراحت کنندست که همه انقدر راحت اجازه میدن نظر یه سری اوشکول تو یه اورگانیزیشن الکی بزرگ همه چیز رو بهمون دیکته کنه و اینطوری آدمو وادار به دسته بندی کنه. :(
this is what i think about metacritic
من از شما یه سوال دارم، شما میخوای گرن توریزمو رو نقد کنی، ازش بخاطر نداشتن داستان نمره کم میکنی؟ قصه قصه ی مَدمَکس ـه.
من اون قسمتیرو که نتیجه گرفتی فیلم های هالیود رو باید با همون معیارهای نقد بازی ارزیابی کنیم رو فراموش کردم شرمنده.