سلام بچه ها.
بالاخره من هم یک نقد از بازی به امید خدا نوشتم.
نقد هیلو ریچ:
داستان:
هوا گرم شده است. همه جا را غباری از درگیری ها و ملک طلبی فرزندان آدم گرفته است. فرزندانی که روزی از یک انسان به وجود آمدند حالا با هم درگیر شدند تا بعدا شاید به هم بگویند ما سرزمین وسیع تری داریم، ما قدرت بیشتری داریم و هزار مثال دیگر، آن ها یادشان رفته است که روزی بود، همه خوش و خرم در کنار هم بودند، آن ها یادشان رفته که سرزمین ها برای زندگی هستند نه برای فتح، شاید اگر این چنین نبود، ما مملکتی آباد تر داشتیم، شاید دیگر قدرتی نبود که قدرت نمایی آشکار شود. تا حال که باید بجنگیم تا از زمینمان آباد، دفاع کنیم. شاید تنها عاملی که می تواند من و تو را متحد کند، عاملی خارجی باشد، عاملی خارج از این مرز و بوم که نام آن را وطن می نامند. عاملی به نام موجودات فضایی که من ایرانی و شاید تو آمریکایی و او افریقایی را تنها برای هدفی مشخص که دفاع از وطن است با هم متحد کند. این است که کمی از من و تو می کاهد و به ما بودن می افزاید.
اگرچه، مهم ترین چیزی که باید در این بازی متوجه می شدیم، نشان دادن وحدت و انسانیت بود، اما عوملی بود که مانع این می شد. عواملی همچون سطحی نگری ما و دنیای غبار آلود بازی. بازی می خواست به ما بفهماند که شما هیچ نیستید اگر ما نباشید و آینده ای ندارید که بعدا آن را مال من و تو بنامید. پس بفهمید و همین الان با هم متحد شوید تا شاید فردا، لازم نباشد تا برای وطن فدا شوید. اگر حرف مرا قبول ندارید، بازی را دوباره تمام کنید، تا شاید نگرش من و شما در این باره به این مقوله بیانجامد.
بازی در شرایطی آغاز می گردد که با پایان آن متفاوت است، و دلیل این تفاوت اوج یابی انتهایی در داستان است. به مفهوم ساده تر، داستان را به گونه ای نوشتند تا پله، پله اوج بگیرد و کم کم مخاطب عام را در خود غرق کند. و این کار را تا جایی ادامه می دهد که مو بر تن مان بایستد هنگام پایان و این است اوج گیری حرفه ای نویسنده.
اگر داستان را به این گونه بررسی کنیم که بر اساس یک نگرش غربی نوشته شده، جواب منفی است اما می توان به وضوح دید که ویراستار آن یک غربی بوده است و شاید پتانسیل هایی در بازی بوده که اگر به قوه ی جنبش در می آمدند، دیگر بازی را وارد فرهنگ شرقی و شاید کمی ایرانی می کردند. در مرحله ی اول از این بازی، در ابتدا از خود بار ها این سئوال را دارید که چه چیز بازی مرا به این حد مشتاق آن کرده است و شاید جواب آن تحریک دیگران باشد. اما کم کم که جلو می روید، هنگامی که با یک دخترک کوچک روبرو می شوید، شاید انتقال جریان احساسات به شما باعث از هم گسیختگی درونی روحی عاطفی شما شود که در اصطلاح بازی سبب ارتباط شما با آن می شود. معمولا این صحنه ها از بازی، تنها برای تلنگری به ما هستند تا ارتباط مخاطب با موضوع را تقویت کنند. همچنین محیط های متفاوت دقیقا روایت کننده حال و هوای داستان بودند، محیط های تاریک، روشن، سر سبز، ساختمانی و مخروبه، و در نهایت صحرایی گرم. اگر کمی فکر کنیم می بینیم که این حال و هوا تنها برای پر کردن صحنه و تنوع نیست و قصد سازنده از قرار دادن محیط های مختلف در قسمت های مختلف بازی، تقویت رشته های داستان است.
در تمام بازی این که افراد با هم یک رابطه ی دوستانه و احساسی پابرجا داشتند، مشهود بود، همان طور که حاضر بودند همدیگر را برای هم فدا کنند و در صدد انتقام بر می آمدند به اندازه ی یک کتاب، انسانیت به خورد مخاطب داد. داستان بازی برای گفتن، حرف زیاد دارد اما شاید می توان به همین موضوع که برای قهرمان بودن، تنها وجود یک اسلحه کافی است، بسنده کرد و به نظر من این حرف مهم ترین حرف در بازی بود.
گرافیک:
در این باب گروه بانجی هرگز سخنی کم نگذاشتند و می توان آن را با رفلکس های عالی و طبیعی نور در محیط، پرداختن به جزئیات هر آبجکت به میزان دوری و نزدیکی و گرافیک عالی کات سنس ها به اثبات رساند.
برای مثال شما اگر به یک شی در دور دست نگاه می کردید، گرافیک چندان بالایی نداشت، اما هر چه به ما نزدیک تر می شد، گرافیک آن افزایش می یافت و در نتیجه احساس واقعی بودن را به ما القا می کرد.
همچنین محیط بازی به طرز وصف نشدنی واقعی بود، درخت ها که هر کدام شکل های متفاوتی داشتند، کوه ها و دره هایی که ما را به یاد صحرا های گرم آمریکا می انداختند، ماشین ها، تانک ها و نفر بر ها که هر کدام را با بالا ترین دقت ساخته شده بودند، همه این خبر را می دادند که به سازندگانی متعهد طرف هستیم. چند مرحله ای که در فضا بود، واقعا زیبایی خاصی را به ما رخ نشان می کرد و درخشش سیاره که در آن فضا از دور لذت بخش و دیدنی بود همراه با تعقیب و گریز های موشک ها، این لذت را دوچندان می کرد.
در این بین ابهامات و مشکلاتی در گرافیک بود که شاید بسیار کم به چشم آیند اما باز هم مشکلی هستند که باید رفع شوند. مثلا در هنگامی که با جیپ جنگی خود مسیر را می پیمایید، اگر به خیابان نگاه کنید، می بینید که خیابان و کف آن گرافیک بسیار پایینی دارند، همچنین برخی اوقات می شد حس کرد که گرافیک برخی محیط های گذرا گرافیک پایینی دارند که این اتفاق نادر برای من هم جالب بود.
حال در بازی ابهامی وجو دارد که سیاره نور خود را از کجا بدست می آورد؟ من چند بار و در چند جای مختلف به آسمان نگاه کردم و دیدم که آسمانی آبی است و در آن خورشیدی نیست، همچنین در فضا که سیاره کاملا روشن بود، هیچ آثاری از یک منبع درخشنده و ارسال کننده ی نور نبود.
در کل گرافیک بازی بسیار قوی بود و مشخص است که کار گرافیکی عظیمی را بر دوش سازندگان تحمیل کرده است، پیشرفت گرافیک در این قسمت نسبت به گذشته، مثال زدنی بود.
گیم پلی:
اگر نسخه های قبلی این بازی را انجام داده باشید، از اینکه مشابهت آن با گذشته حفظ شده است اما در بسیاری از نکات رفع باگ شده است، بسیار خشنود خواهید بود. گیم پلی بازی بسیار روان است و به حرکت های شما درست ترین پاسخ داده می شود. البته سبک جنگ بازی که به سبک میدانی معروف است، چنین گیم پلی ای را می طلبد و اگر چنین نبود باید متعجب می شدیم. این نوع سبک در بین اکثر بازی کننده ها معروف و مطلوب است. زیرا هیجان خاصی را به ما القا می کند و ما را به حرکتی دائمی در جهات مختلف وا می دارد. شاید همان هیجانی را که در بازی مافیا مانندی را نمی شد یافت، در این بازی به خاطر این سبک می یابید. البته سازندگان به خاطر همین موضوع، دیگر وقت خود را بر روی سیستم کاور گیری نگذاشتند که کمی از ارزش های بازی می کاست.
اکثر اسلحه های موجود در بازی قابلیت زوم نداشتند و این مسئله بر حرکت ما می افزود، شاید اگر همه این گونه بودند، ما دیگر به جلو نمی رفتیم و از همان دور همه را هدشات می کردیم. از جهت دیگر این بار سازنده کاری کرده است که دیگر نیازی به سلاح های فضایی ها نداشته باشید و با سلاح های خودی بکشید. این امر در شماره ی قبل این بازی خیلی ناراحت کننده بود و اعصاب بسیاری از مخاطبان را از اینکه مجبورند از یک سلاح پلاسمایی بی کار آمد استفاده کنند خرد کرده بود. از طرف دیگر اگر دوست داشته باشید تا از آن ها نیز بهره گیرید، هیچ محدودیتی شامل شما نیست و این کار نیز بر شما باز گذاشته شده است.
سیستم مبارزات دشمنان ما را از هوش مصنوعی بالای آن ها آگاه می کرد. برای مثال اگر شما به یک الیت تیر اندازی می کردید و او حس می کرد که پوشش دفاعیش در حال نابودی است به سرعت جای خود را تغییر می داد. یا اگر یک قبیله از گرانت ها به شما حمله می کردند و تنها یکی از آن ها زنده می ماند، شروع به فرار می کرد.
به نظر من جالب ترین نوع دشمنان، الیت های اسپیشال آپ، بودند که با دو سلاح مختلف، نوعی شمشیر پلاسمایی و یک راکت لانچر مجهز شده بودند. این نوع دشمنان در هنگام تیر اندازی از دور سلاح راکت و در هنگامی که به آن ها نزدیک می شدید، شمشیر را انتخاب می کردند که در نوع خود بسیار جالب توجه بود.
نوع سیستم جنگیدن این موجودات فضایی، سلاح هایی که از آن استفاده می کردند، مکان های کاور گیری، دفاع از خودشان و در نهایت مردن آن ها همه استقلال خاصی داشت و هیچ یک با گونه ی انسان ها، یکی نبود.
البته مشکلاتی در سیستم مبارزات وجود داشت، که شاید هیچ گاه به چشم نمی آمد اما این که اگر دشمن شما 10 الی 15 دقیقه به طور متوالی به شما راکت پرت کند و باز هم تیر زیادی در اختیارش باشد، هم کمی عجیب است و هم توصیف نا عادلانه ای از توزیع تیر در بازی است. امیدوارم که این مشکل به زودی در تمام بازی ها، رفع شود.
در بازی به غیر از شخصیت های اصلی، گروهی که به عضویت شما در می آمدند، ممکن بود بمیرند و یا از جریان داستان خارج شوند، و این نکته اکثرا شما را مورد توجه قرار می داد. یعنی اگر شما به درستی عمل می کردید، مرحله ای را با چهار دستیار، و اگر خودخواهانه بود، شاید هیچ دستیاری برایتان باقی نمی ماند. که البته کمی در اختیار دادن به مخاطب حس فرمانروایی را ایجاد می کرد.
قسمت رانندگی بازی، یکی از جالب ترین ها و متنوع ترین قسمت های بازی بود که البته با داستان هم ارتباط ویژه ای داشت. شما در بازی می توانید جیپ جنگی، وسیله نقلیه ی دشمن، لیفت تراک، نفر بر، تانک و کامیون را سوار شوید و در برخی مراحل باید از فضا پیما و هلی کوپتر برای طی مرحله بهره گیرید که همه شیوه ی مشابهی برای راندن دازند و سختی خاصی را به بازی نمی افزایند.
بازی به غیر از حالت تک نفره، چند نفره ی عالی و روانی دارند، همچنین در بازی چیزی به نام فایرفایت وجود دارد که به گفته ی برخی از حالت تک نفره هم جالب تر و پویا تر است. پس اگر بازی را در حالت تک نفره تمام کرده اید، به این مود ها نیز سری بزنید.
در کل بازی از جهت گیم پلی عالی و روان بود و می توان آن را الگویی برای سایر بازی های اول شخص علمی تخیلی قلم داد کرد.
موزیک و صداگذاری:
موزیک های بازی در همه جا، از کیفیت ویژه ای برخوردارند و ساخت حماسی آن در مبارزات و صحنه های حساس، از ریتم های متفاوتی برای حس واقعی کلمه، استفاده می کند. در لحظه های نه چندان مهم بازی آهنگ نرم و روان، در مناطقی از بازی که اکشن بالایی هم استفاده شده بود، آهنگ ها پر تلاطم، و در صحنه های حساس، آن چنان حماسی بودند که جریان آدرنالین را می شد در خون حس کرد.
البته در بازی تک آهنگی بود که ریتمی خارج می زد و شاید همه ی ما متوجه آن شده باشیم.
صداگذاری هم بسیار جالب کار شده بود، صدای افراد در کنار ما به وضوح شنیده می شد، کمی که از آن ها دور می شدیم، صدا با بی سیم تقویت می شد و در نهایت به طور کامل از بی سیم پخش می شد. صدا گذاری بسیار عالی بود و از افراد مشهوری برای این کار استفاده کرده بودند.
سخن آخر:
این بازی شاید شاهکار گروه بانجی گیم باشد، همان طور که در بازی مشخص بود، بازی از جهت گرافیک، گیم پلی و موزیک عالی بود و نقطه ی اوجش هم داستان غنی و کامل بازی بود که کم تر کسی از آن بی بهره مانده بود. بازی از لحاظ تک نفره و چند نفره خوب و به روز ساخته شده است، و شاید بزرگ ترین ناراحتی ما این است که این سری دیگر توسط بانجی گیم ساخته نخواهد شد.
از اینکه وقتتون رو برام گذاشتید، ممنونم.