[FONT="]بعد از اینکه اتزیو موفق نمیشه ولی رو بگیر میاد پیش یوسف و اونم میگه همونطور که قبلاً بهت قول دادم نحوه ساختن بمب رو بهت نشون میدوم اتزیو واقتی میخواد برای اولین بار به وسایل و مواد بمب سازی دست بزنه یوسف بهش میگه دست نزن اگه یه حرکت اشتباه بکنی بعدش بــنــگ و کل این ساختمونو رو سرمون خراب میکنی. که اتزیو هم با تعجب میگه راست میگی؟ و بعدش نشونش میده و بهش میگه که در سطح شهر یه سری افراد هستن که خرت و پرت و دستورالعمل مربوت به بمب رو میفروشن. بعدشم اتزیو یه کتاب نشون یوسف میده و میپرسه تا حالا همچین کتابی دیدی؟[/FONT]
Yusuf: No. It's a journal?[FONT="][/FONT]
[FONT="]یوسف: نه. یه سفرنامه است؟[/FONT]
Ezio: Sì. (Yes.)[FONT="][/FONT]
[FONT="]اتزیو: آره[/FONT]
Yusuf: "The Secret Crusade" By Niccolò Polo. Marco's father?[FONT="][/FONT]
[FONT="]یوسف: "راز جنگهای صلیبی" نوشته نیکولو پولو. پدر مارکو( مارکو پولو)؟[/FONT]
Ezio: I found this on a Templar in Masyaf. It mentions the five keys to Altaïr's library. Niccolò brought them here and hid them.[FONT="][/FONT]
[FONT="]اتزیو: من این رو از یکی از تمپلارهای ماصیاف به دست آوردم. این (کتاب) به پنچ تا کلید کتابخانه الطائر اشاره کرده. نیکولو اونها رو با خودش به اینجا اورده و مخفی کرده.[/FONT]
Yusuf: Ah. And the Templars know this, so it's a race against time.[FONT="][/FONT]
[FONT="]یوسف: آها. و تمپلارها هم این رو میدونن، پس این دفعه هم یه مسابقه شروع شده.[/FONT]
Ezio: They found one already. Beneath Topkapı. I want to recover it, and find the other four.[FONT="][/FONT]
[FONT="]اتزیو: اونها قبلاً یکی رو زیرTopkap پیدا کردن . میخوام اون رو بدست بیارم، و چهارتا دیگه رو هم پیدا کنم.[/FONT]
Yusuf: So where will you begin?[FONT="][/FONT]
[FONT="]یوسف: خوب از کجا میخوای شروع کنی؟[/FONT]
Ezio: The old Polo trading post[FONT="].[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]اتزیو: مرکز تجاری قدیمیه پولو.[/FONT]
Yusuf: I believe so. Speak with a man named Piri Reis in the Bazaar. He can point you in the right direction. And teach you a few more bomb recipes, if you are so inclined.[FONT="][/FONT]
[FONT="]یوسف: منم همین فکر رو میکنم. تو بازار با یه مردی به نام پیری ریس صحبت کن، اون میتونه راه درست رو بهت نشون بده. و اگرم مایل باشی میتونه چندتا دستورالعمل ساخت بمب رو بهت یاد بده.[/FONT]
[FONT="]و بعدشم اتزیو میر تا پیری ریس رو پیدا کنه و قتی اون رو پیدا میکنه جای مغازه قدیمی نیکو پولو رو ازش مپرسه و اونم میگه مغازش در غرب منطقه ای به نام ایاصوفیه است و رو نقشه بهش نشون میده. بعدشم اتزیو میگه یوسوف گفته تو دستی هم در یاختن بمب های خاص داری. اونم میگه من تو نیرو دریایی سلطان جهت یاب هستم البته یکی از سربازهام قبلاً تو توپ خانه بوده و به یه آساسین خدمت کرده از طریق اون یاد گرفتم و الا اخر....[/FONT]