قسمت جدید VIVY همه موهای تنم رو سیخ کرد.
وااای واااای....سه قسمت دیگه مونده و اگه با این مسیری که داره میره بازم پیش بره قطعا شاهکار میشه.
وااای واااای....سه قسمت دیگه مونده و اگه با این مسیری که داره میره بازم پیش بره قطعا شاهکار میشه.
آره اون OVA که اصلا توی سطح خداگونه بود و هیچی نمیتونه بهش نزدیک بشهاگه کنشین فن بخواد اینو ببینه
که خودش همه اینا رو میدونه
اگه هم نیست که خب... من چمیدونم بهتره تریلر نبینن
در کل نظرم رو در مورد تریلر بگم، از مانگا بهتر میزد... ولی از OVA اش عمرا... اون یه چیز دیگس لامصب
اتفاقا تازه دیدمش، بهترین چیزی بود که تا حالا توی زمینه ایسکای دیده بودم، کاملا احساس میکردم که دنیای واقعی ای دارهView attachment 206998
پوستر نیمه دوم فصل اول موشوکو تنسی!
انیمه هم تاخیر خورد رفت تا پاییز!نصف هایپ تابستونم رفت. بجز اسلایم اگه فصل رو نجات نده فصل بی بخاری میبینم باشه!
پ.ن: Demon Slayer، Chainsaw Man و Mushoku Tensei در یک فصل، عجب چیزی پاییز بشه. یک چندتا دیگه کار خفن دیگه هم پاییز یادمه داره.
انقدر رفتی تو فاز گنشین، قشنگ حس میکنم حتی از اخبار هم دو هفته عقبیآره اون OVA که اصلا توی سطح خداگونه بود و هیچی نمیتونه بهش نزدیک بشه
اتفاقا تازه دیدمش، بهترین چیزی بود که تا حالا توی زمینه ایسکای دیده بودم، کاملا احساس میکردم که دنیای واقعی ای داره
جدی مانگاکاث برسرک فوت کرد؟
نه نوتیفیکشن برام نیومده بود از اخبار که هیچی، از زندگی عقبمانقدر رفتی تو فاز گنشین، قشنگ حس میکنم حتی از اخبار هم دو هفته عقبی
View attachment 208870
انیمه ی کینگدام رو که نمیبینم...ولی این یارو لباس قرمزه که دست به سینه ایستاده، کیست؟
هرچی فکر میکنم نمیشناسمش.... فقط... نمیخواید بگید که احیانا ای سی هست که؟؟؟؟
یه جوریم کلا طراحی و پوستر هست انگار یه کار درجه 10هه (و چه آرک خفنی بود این آرک )
+الان رفتم MAL ... اسم کاراکترها متفاوته؟ دیگه 100% مطمئنم هیچوقت سراغش نمیرم
آها... خوب پس حداقل دیدنش باعث هنگ کردن نمیشه ولی خوب نمیبینمتو MAL اسم چینی شون رو میزنه کلا
تو انیمه وویس اکتورها اسم های ژاپنی همون مانگا رو میگن (البته من فصل سه رو ندیدم ولی دو فصل قبل که همین بود، اینم باید همین باشه)
ولی آره کلا خیلی واسه انیمه آرک به این خفنی به نظرم داره ظلم میشه.
He who fights with monsters should be careful lest he thereby become a monster. And if thou gaze long into an abyss, the abyss will also gaze into thee
کسی که با هیولاها میجنگد، باید مراقب باشد که خود به آنها تبدیل نشود. اگر به ژرفنایی بنگری، ژرفنا نیز برتو خواهد نگریست.
سلام
یه مدتی بود که نه انیمهای دیده بودم و نه به غیر از Attack on Titan مانگایی خونده بودم. شروع مجدد برج خدا باعث شد تا دوباره دل و دماق مانگا خوندن و انیمه دیدن رو پیدا کنم. مطابق عادت چند سال اخیر یه سرچی توی اینترنت کردم تا ببینم چپتر جدید برزرک منتشر شده یا نه، که فهمیدم کنتارو میورا فوت کرده ناتمام ماندن داستانها به خاطر مرگ نویسندهها متاسفانه سابقه طولانی داره. یکی از معروفترین مواردش مربوط به «رابرت جردن»، نویسنده کتاب «چرخ زمان» هست. اولین جلد از این مجموعه 15 جلدی توی سال 1990، یعنی یه سال بعد از شروع مانگای برزرک، منتشر میشه. رابرت جردن سال 2007 به خاطر بیماری قلبی که داشت میمیره و داستانی که 17 سال پیش نوشتنش رو شروع کرده بود، نیمه کاره میمونه. نکته جالب در مورد جردن این هست که وقتی که میفهمه امیدی به خوب شدن نداره، ادامه داستان رو به همسرش (که ویراستر کتابهاش هم بود) میگه و از همسرش میخواد که این مجموعه رو به سرانجام برسونه. همسرش هم به کمک برندون سندرسون، خالق مجموعه The way of kings، ادامه داستان رو در سه جلد مینویسه و جلد نهایی در سال 2013، شش سال بعد از مرگ رابرت جردن، منتشر میشه. امیدوارم مورد رابرت جردن در مورد میورا هم تکرار بشه و بتونیم پایان داستان رو بفهمیم، هرچند که بعیده
اما در مورد برزرک... من خودم چندان از روندی که مانگاه توی نیمه دومش طی کرد، راضی نیسم، ولی نیمه ابتدایی مانگا، بدون شک یکی از بهترین داستانهایی هست که من توی تمام مدیومها خوندم. الانم قصد دارم از خوبیهای برزرک و اینکه چرا با وجود کاستیهاش، اثر بزرگیه، صحبت کنم. نیچه یه جمله معروفی داره که از نظر من سنگ بنای داستان برزرک هست:
این نقل قول معروف، بیانکننده یکی از خصوصیتهای ذاتی ما انسانهاست. ویژگی ذاتی که خیلی وقتها بدون اینکه متوجهاش باشیم، داریم بروزش میدیم. بذارید یه مثال از دنیای خودمون بزنم. یه حکومت دیکتاتوری رو در نظر بگیرید که تمام مخالفانش را سلاخی میکنه. افرادی که مخالف این حکومت دیکتاتوری هستند، طی انقلابی حکومت را سرنگون میکنند و بعد از انقلاب، اولین کاری که میکنند از زیر تیغ گذروندن افرادی هست که در حکومت قبل مسئول بودند. به شکل کنایه آمیزی، افرادی که تمام عمرشون منتقد رفتار قهرآمیز بودند، با همون رفتار (و چه بسا بدتر) حکومتشون رو شروع میکنند. موردی که افرادی مثل «گاندی» و «نلسون ماندلا» رو برای همه دنیا بزرگ میکنه، این موضوعه که میتونن به این ویژگی فطری انسان غلبه کنند. انقدر بزرگاند که بگن «چشم در برابر چشم همه دنیا رو کور میکنه» و «میبخشیم، ولی فراموش نمیکنیم». مثالهای خیلی زیادی میشه در مورد این موضوع زد، مثل سرگذشت آرتوریاس توی Dark souls، داستان زندگی آناکین اسکایواکر در Star wars و مانگا/انیمهی Made in Abyss که اصلا ترجمهی حرف نیچه است: «داستان افرادی که دارند به عمق abyss میرن، ولی تلاش میکنند که به قسمتی از زشتی که اطرافشون رو گرفته، تبدیل نشن».
:همهی این مثالها به کنار، بعید میدونم اثر ادبی وجود داشته باشه که به خوبی برزرک بتونه این حرف نیچه رو به مخاطب انتقال بده
کسی که برای اولین بار این جمله نیچه رو میخونه، ناخودآگاه یاد گاتس میافته. درسته که گاتس کاملا در دایره تعریف این حرف نیچه قرار میگیره، ولی بهترین مثال این جمله، گریفیس هست. گریفیسی که از نظر ظاهری در تضاد کامل با این جمله هست، از زره براقش بگیر تا چشمهای روشنش. هیچ چیز تاریکی در ظاهر گریفیس وچود نداره. حتی ایدهآل گریفیث، چه وقتی که بهش میرسه و چه وقتی در آرزوهاش بهش فکر میکنه، هیچ ارتباطی با تاریکی نداره. پس چرا گریفیس بهترین مصداق برای جملهی نیچه هست؟ برای اینکه درک بهتری از حرف نیچه داشته باشیم، باید این حرف رو توی context خودش مورد بررسی قرار بدیم. باید بدونیم با روانشناسی سروکار داریم که این جمله رو توی کتابی به نام «Beyond Good and Evil» گفته. پس مفهوم هیولا و abyss برای چنین فردی، فراتر از کارهای بدی مثل کشتار، دزدی و... هست. از نظر نیچه، پلیدی شامل احساسات منفی میشه که انسان از حالتهایی مثل خشم، نفرت و حسادت، دریافت میکنه. تاجری رو در نظر بگیرید که سودای موفقیت داره. توی این راه، افراد زیادی به این تاجرِ صادق بهش خیانت میکنند. این موضوع باعث خشم تاجر میشه و این خشم، روش اثر منفی میذاره. بعد از سالها، میبینه افرادی که بهش خیانت کردند به جاهای خیلی بالاتری رسیدن. این موضوع حسادتش رو برمیانگیزه، ولی این حسادت از جنسی نیست که به تاجر انگیزه بده، بلکه روش اثر منفی میذاره. ممکنه این تاجر به جایی برسه که بگه گور بابای هرچی صداقته و خودش برای رسیدن به هدفش، تبدیل به چیزی بشه که ازش نفرت داشت.
برمیگردیم به گریفیس... گریفیس کسی هست که آرزوی ساختن کشور خودش رو داره. توی فلش بک، این رویا رو در قالب قصری میبینه که توسط نور خورشید احاطه شده. درست همین زمان هست که پیشگوی پیری به گریفیس Beherit رو میده. در مورد اینکه Beherit نماد چی هست، بعدا صحبت میکنم. این رویا تبدیل به هدف گریفیس میشه و گریفیس برای رسیدن به این هدف، سپاه خودش را تشکیل میده. بعد از مدتی گریفیس با گاتس مواجه میشه و گاتس رو هم به استخدام خودش در مییاره و این اتفاق، یکی از نکات عطف زندگی گریفیس هست. بعد از پیوستن گاتس، سرعت حرکت گریفیس به سمت هدفش چند برابر میشه و گریفیس خیلی زودتر از اون چیزی که تصورش رو میکرد به هدفش نزدیک میشه. این روند ادامه داره تا زمانی که گاتس تصمیم به ترک سپاه میگیره و طی نبردی گریفیس رو به راحتی شکست میده. احساسی که گریفیس توی این لحظه میکنه، مشابه با هر انسان عادی دیگهای هست. گریفیس خشم رو تجربه میکنه، خشم از اینکه از هدفش دورتر شده و گذاشته گاتس از سپاهس بره. گریفیس حسادت رو تجربه میکنه، حسادت به گاتس و این حسادت این تصور رو براش ایجاد میکنه که نقشِ گاتس در رسیدن به جایگاه فعلیش، شاید حتی بیشتر از خودش بوده. آدمها به شکلهای مختلفی به این احساسات جواب میدن و خیلی وقتها، نوع جواب دادن ما به این موضوع بستگی داره که چقدر به هدفمون دلبستگی داشته باشیم. گریفیسی که ساختن امپراطوری مطبوعش، تبدیل به هدف کل زندگیش شده بود، نمیتونه واکنش معقولی به این خشم و حسادت بده.
دومین نقطه عطف زندگی گریفیس مربوط به وقتی میشه که گاتس نجاتش داده و روی زمین نشسته و داره به بدن شکنجه شدهاش نگاه میکنه. دقیقا توی همین لحظه است که گریفیس با این واقعیت رو به رو میشه که نمیتونه به هدفش برسه و درست همین جاست که از Beherit استفاده میکنه. Beherit شاهکار نمادسازی میورا هست. Beherit همان Abyss ای هست که نیچه ازش صحبت میکنه، Abyss ای که از احساسات منفی گریفیس تشکیل شده، از ناامیدی، از خشم و از نفرتش. این abyss یا Beherit چشم باز میکنه و به گریفیس خیره میشه (if thou gaze long into an abyss, the abyss will also gaze into thee). اینجا لحظهای هست که به قول نیچه گریفیس تبدیل به هیولا میشه و برای رسیدن به هدفش حاضر میشه تمام دوستهاش رو سلاخی کنه. نکته جالب اینجاست که وقتی گریفیس تبدیل به یکی از دستان خدا میشه، اولین باریه که ما گریفیس رو با ظاهری تاریک میبینیم.
گاتس هم در ادامه ماجرا مسیری مشابه با گریفیس رو طی میکنه. هدف گاتس انتقام گرفتن از گریفیس و نیروی محرکش، خشمی هست که داره. سوال اساسی داستان هم این هست که آیا گاتس در ادامه میتونه به خشمش غلبه کنه؟ یا اینکه این خشم تمام وجود گاتس رو میبلعه. معلم شیرکه هم حرف جالبی به گاتس در مورد Beherit ای که همراهش هست، میزنه: «امیدوارم وقتی که به Beherit نیاز پیدا میکنی، خشم وجودت رو نگرفته باشه».